زیبا_رو
شاعر#طاهره_باقری_اردکانی
زیبا رویی را میشناختم، که مدام در حال گرفتن ژست بود،و دائم عکسِ صفحه پروفایلش تغییر میکرد،
اول بار او را با لباسی سفید در حال نوشیدن قهوه در کافه ای دیدم،
خورشید هم یواشکی از لابه لای پیچک سبز سرک میکشید تا به خرمنِ گیسوانش میخکی را آویزان کند،
آری او همان زیبا روئی بود، که بعد از مدت ها سر از تيمارستان در آورد،
آن جا کجا و این جا کجا !
لباس پاره و تن زخمی ،
گوئی زنگار بسته بود روح و جسمش،،،
من مانده بودم خرمالو ها ی فصل زمستان را نقاشی کنم، یا دامن گلدار او را....
که هر دو کال بودند،
نه خرمالو ها بوی جان میداد و نه از گلهای دامنش پیچکی تاب میخورد تا به آن میخک برسد،
ولی .....
غصه تا مغز استخوانش، همچون گلوگاهِ پرنده ای که دیوار آشیانه اش فرو ریخته باشد، در قیاسی مرگ آور بود
#طاهره_باقری_اردکانی
📚دلتنگی tara
تقدیم به زنان و دختران بی نام و نشان ایران
#حجاب_اجباری #ایران #هزاران_مهسا #هزاران_نیکا
@Roshanfkrane
اول بار او را با لباسی سفید در حال نوشیدن قهوه در کافه ای دیدم،
خورشید هم یواشکی از لابه لای پیچک سبز سرک میکشید تا به خرمنِ گیسوانش میخکی را آویزان کند،
آری او همان زیبا روئی بود، که بعد از مدت ها سر از تيمارستان در آورد،
آن جا کجا و این جا کجا !
لباس پاره و تن زخمی ،
گوئی زنگار بسته بود روح و جسمش،،،
من مانده بودم خرمالو ها ی فصل زمستان را نقاشی کنم، یا دامن گلدار او را....
که هر دو کال بودند،
نه خرمالو ها بوی جان میداد و نه از گلهای دامنش پیچکی تاب میخورد تا به آن میخک برسد،
ولی .....
غصه تا مغز استخوانش، همچون گلوگاهِ پرنده ای که دیوار آشیانه اش فرو ریخته باشد، در قیاسی مرگ آور بود
#طاهره_باقری_اردکانی
📚دلتنگی tara
تقدیم به زنان و دختران بی نام و نشان ایران
#حجاب_اجباری #ایران #هزاران_مهسا #هزاران_نیکا
@Roshanfkrane