کانال روشنفکران
فحش های چارواداری و هتاکانه !
* دکتر #محمد_منصور_نژاد - پژوهشگر ارشد حوزه دین و سیاست و فرهنگ.
در «جنبش زد» که در ایران جاری است، یکی از بدعت ها، رواج کلمات و فحش های رکیکی است که خلاف انتظار و ادب آمد. در تحلیل این پدیده نکات زیر را می توان برشماری نمود:
1.به نظرم ریشه های این بی اخلاقی ها زمانی نهاده شد که در این چند دهه اخیر از سوی بعضی از رسانه ها، نهادهای رسمی و آخوندهای درباری بذر بی اخلاقی پاشانده شد. بیش از یکدهه پیش شنیدم که آقای «پناهیان»، در بی سند بودن حدیث «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» اینجا و آنجا حرّافی می کند. در یادداشتی، ضمن بررسی سندی حدیث، پرسیدم چرا باید از بین هزاران حدیث بی سند (اکثریت احادیث سنی و شیعه از جهت سند مشکل دارند!)، به احادیث اخلاقی حمله شود، که بنا به رویه قدما، بر اساس اصل «تسامح در ادله سنن» مقبول می افتاد؟
زمانی اخلاقیات آسیب خورد که رونامه امثال «کیهان»، برای حفظ نظام، هرگونه تهمت و بهتان به منتقدان را روا دانست و سرمایه های انسانی این ممکت را به لجن کشاند؟ زمانی اخلاقیات سست شد که در روز روشن، دختر مرحوم هاشمی رفسنجانی، «فائزه» را برادران ارزشی، ... خواندند! زمانی که بازجویان به زن «سعید امامی»، با کلمات رکیک، اقسام نسبت های ضد اخلاقی را دادند و... چقدر اینان روزی که با نثار هجویات، عمامه از سر «عبدالله نوری» و «کروبی» پراندند، مشعوف بودند؛ اینان تازه ادعای ارزشی بودن داشتند، حال آنکه معترضین فعلی چنین ادعایی ندارند و در حقیقت اینان کاشته های خود را درو می کنند:
"از مکافات عمل غافل مشو - گندم از گندم بروید جو ز جو "
2.معترضان در ایران، سالهاست روش های دیگر را برای اعاده حقوق نیز آزمودند، اما مگر پاسخ مثبت شنیدند؟ راهپیمایی دست کم 3 میلیونی تهرانی ها، در «سکوت کامل» در سال 1388 هنوز فراموش نشده است. اما آیا کسی به رهبر جنبش سبز و معترضان این جنبش توجهی هم داشت، تا بگوییم اگر مطالبات مودبانه خواسته شود، پاسخ درخور می یابد؟ آیا با لحنی منطقی تر از امثال «مصطفی تاج زاده» می توان اصحاب قدرت را نقد کرد؟ اما جواب چه شد؟
3.کلمات هر چقدر هتاکانه تر و رکیک تر باشد، از عمق زخم ها در منازعه حکایت می کند. راستی آیا در هیچ دعوایی، به طرفین می گویند چرا منطقی، مودب، اخلاقی و لیّن با هم سخن نکردید؟ ویژگی کشمکش جدی میان ایرانیان با هم ، عمدتا سخنان ناملایم بوده و هست و اصلا چیز تازه ای هم نیست. هر چه درجه خشونت طرفین بالاتر می رود، احتمال فحش های «چارواداری» بیشتر از طرفین می رود؛ گرچه ممکن است در شرایط عادی، اصلا چنین سخن نکنند. وقتی حکومتی که قرار است در آن میزان رای ملت باشد و آزادی ها را محقق کند، و... در کنار دهها مفسده (اقسام فساد مقامات که «چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند) و ناکارآمدی های ذو ابعاد، روز به روز عرصه را بر همگان تنگ کند ، ورود به حریم خصوصی، شنود فضای مجازی، فیلترینگ؛ حجاب اجباری، ارعاب اصحاب رسانه، تهدید نیروهای مستقل، فرار مغزها و... هیچ صنف، طبقه و شانی را از خود راضی نگذارد و... طبیعی است این «انباشت خشم»، جایی فوران می کند و اگر هم این مطالبات پاسخ حداقلی می یافت، آنگاه می توانستیم از معترضان تا حدودی گلایه کنیم! اما وقتی علی رغم کشته های فراوان و زندانیان بی شمار و بی آمار، جراحت ها، رجز خواندن پشت دیوار که سر کودکان می بریم! انکار جنبش و... وقتی نسل جدیدی زیر بدترین فشارها، از کلمات نامناسب استفاده می کند، تازه اینان یاد اخلاق و سخنان ادیبانه می افتند!
4.عجیب آن است دینی که به اخلاقیات، فوق العاده بها می دهد، و برای کنترل زبان توصیه های فراوان دارد، و... تنها در یک جا افراد را مجاز می داند که بی پروا به صورت فریاد و آشکارا، زشت و بد هم بگویند، آن هم زمانی است که مظلوم واقع شده باشند و در مقابل ظالم باشد. (الا من ظلم: سوره نساء/48) آیا کسی منکر رنج های بیش شمار بر ملت ایران است و بر نسلی که هیچ افق روشنی برای خود نمی بیند؟! چه کسی حق دارد کلمات خشونت آلود و هتاکانه اینان را زیر سوال ببرد؟!
بله؛ اگر شرایط عادی شد و به حقوق افراد توجه شد، آنگاه همه همدیگر را به اخلاق خوش و کلمات زیبا هم دعوت می کنیم و همه نیز مودب می شویم.
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane
فحش های چارواداری و هتاکانه !
* دکتر #محمد_منصور_نژاد - پژوهشگر ارشد حوزه دین و سیاست و فرهنگ.
در «جنبش زد» که در ایران جاری است، یکی از بدعت ها، رواج کلمات و فحش های رکیکی است که خلاف انتظار و ادب آمد. در تحلیل این پدیده نکات زیر را می توان برشماری نمود:
1.به نظرم ریشه های این بی اخلاقی ها زمانی نهاده شد که در این چند دهه اخیر از سوی بعضی از رسانه ها، نهادهای رسمی و آخوندهای درباری بذر بی اخلاقی پاشانده شد. بیش از یکدهه پیش شنیدم که آقای «پناهیان»، در بی سند بودن حدیث «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» اینجا و آنجا حرّافی می کند. در یادداشتی، ضمن بررسی سندی حدیث، پرسیدم چرا باید از بین هزاران حدیث بی سند (اکثریت احادیث سنی و شیعه از جهت سند مشکل دارند!)، به احادیث اخلاقی حمله شود، که بنا به رویه قدما، بر اساس اصل «تسامح در ادله سنن» مقبول می افتاد؟
زمانی اخلاقیات آسیب خورد که رونامه امثال «کیهان»، برای حفظ نظام، هرگونه تهمت و بهتان به منتقدان را روا دانست و سرمایه های انسانی این ممکت را به لجن کشاند؟ زمانی اخلاقیات سست شد که در روز روشن، دختر مرحوم هاشمی رفسنجانی، «فائزه» را برادران ارزشی، ... خواندند! زمانی که بازجویان به زن «سعید امامی»، با کلمات رکیک، اقسام نسبت های ضد اخلاقی را دادند و... چقدر اینان روزی که با نثار هجویات، عمامه از سر «عبدالله نوری» و «کروبی» پراندند، مشعوف بودند؛ اینان تازه ادعای ارزشی بودن داشتند، حال آنکه معترضین فعلی چنین ادعایی ندارند و در حقیقت اینان کاشته های خود را درو می کنند:
"از مکافات عمل غافل مشو - گندم از گندم بروید جو ز جو "
2.معترضان در ایران، سالهاست روش های دیگر را برای اعاده حقوق نیز آزمودند، اما مگر پاسخ مثبت شنیدند؟ راهپیمایی دست کم 3 میلیونی تهرانی ها، در «سکوت کامل» در سال 1388 هنوز فراموش نشده است. اما آیا کسی به رهبر جنبش سبز و معترضان این جنبش توجهی هم داشت، تا بگوییم اگر مطالبات مودبانه خواسته شود، پاسخ درخور می یابد؟ آیا با لحنی منطقی تر از امثال «مصطفی تاج زاده» می توان اصحاب قدرت را نقد کرد؟ اما جواب چه شد؟
3.کلمات هر چقدر هتاکانه تر و رکیک تر باشد، از عمق زخم ها در منازعه حکایت می کند. راستی آیا در هیچ دعوایی، به طرفین می گویند چرا منطقی، مودب، اخلاقی و لیّن با هم سخن نکردید؟ ویژگی کشمکش جدی میان ایرانیان با هم ، عمدتا سخنان ناملایم بوده و هست و اصلا چیز تازه ای هم نیست. هر چه درجه خشونت طرفین بالاتر می رود، احتمال فحش های «چارواداری» بیشتر از طرفین می رود؛ گرچه ممکن است در شرایط عادی، اصلا چنین سخن نکنند. وقتی حکومتی که قرار است در آن میزان رای ملت باشد و آزادی ها را محقق کند، و... در کنار دهها مفسده (اقسام فساد مقامات که «چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند) و ناکارآمدی های ذو ابعاد، روز به روز عرصه را بر همگان تنگ کند ، ورود به حریم خصوصی، شنود فضای مجازی، فیلترینگ؛ حجاب اجباری، ارعاب اصحاب رسانه، تهدید نیروهای مستقل، فرار مغزها و... هیچ صنف، طبقه و شانی را از خود راضی نگذارد و... طبیعی است این «انباشت خشم»، جایی فوران می کند و اگر هم این مطالبات پاسخ حداقلی می یافت، آنگاه می توانستیم از معترضان تا حدودی گلایه کنیم! اما وقتی علی رغم کشته های فراوان و زندانیان بی شمار و بی آمار، جراحت ها، رجز خواندن پشت دیوار که سر کودکان می بریم! انکار جنبش و... وقتی نسل جدیدی زیر بدترین فشارها، از کلمات نامناسب استفاده می کند، تازه اینان یاد اخلاق و سخنان ادیبانه می افتند!
4.عجیب آن است دینی که به اخلاقیات، فوق العاده بها می دهد، و برای کنترل زبان توصیه های فراوان دارد، و... تنها در یک جا افراد را مجاز می داند که بی پروا به صورت فریاد و آشکارا، زشت و بد هم بگویند، آن هم زمانی است که مظلوم واقع شده باشند و در مقابل ظالم باشد. (الا من ظلم: سوره نساء/48) آیا کسی منکر رنج های بیش شمار بر ملت ایران است و بر نسلی که هیچ افق روشنی برای خود نمی بیند؟! چه کسی حق دارد کلمات خشونت آلود و هتاکانه اینان را زیر سوال ببرد؟!
بله؛ اگر شرایط عادی شد و به حقوق افراد توجه شد، آنگاه همه همدیگر را به اخلاق خوش و کلمات زیبا هم دعوت می کنیم و همه نیز مودب می شویم.
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane
تاملی بر مدعای «مام وطن ویران می شود»!
کانال روشنفکران
*دکتر #محمد_منصور نژاد - دین پژوه و پژوهشگر ارشد سیاست و فرهنگ
الف) این روزها از اینجا و آنجا شنیده می شود که در تحرکات اخیر پای بیگانیگان در میان است و برای نابودی، تجزیه و تکه پاره کردن وطن، دشمنان به صورت بی سابقه ای عزم جزم کردند.
ب) مایلم از مطرح کنندگان و حامیان این ادعا، پرسشی داشته باشم:
1.آیا به نظر شما این خطر قطعی و جدی است و یا اینکه آرزویی محال بیگانگانی است که آن را به گور می برند؟ اگر دومی است که زیاد جای نگرانی ندارد؛ چون ایران زمین، همواره دشمن داشته است و اتفاقا ایران، از معدود کشورهایی در جهان است که چند هزار سال، پیشینه مستمر دارد. (مگر اینکه اصحاب قدرت بخواهند از این شعار و تهدید، استفاده ابزاری کنند!)
2.اما اگر گزینه اول درست است و ایران واقعا در معرض فروپاشی قرار دارد، آیا کارگزاران نظام به نتایج این فروپاشی هم هیچ اندیشیده اند؟ آیا می دانند که در آن صورت پیش از تکه پاره شدن ایران، این رژیم جمهوری اسلامی است که محو می شود و در آن زمان «مقامات لشگری و کشوری» فعلی، می دانند چه وضعیتی خواهند داشت و چه اتفاقاتی برای آنان می افتد؟ حتی اگر موفق به فرار شوند هم اکثر کشورهای دنیا آنها را نمی پذیرند (شاید عمو «پوتین» بدادشان برسد! که آن هم قطعی نیست. نمونه اش شاه ایران، که آمریکا او را پس از طرد از سوی مردم، نمی پذیرفت!).
با این وصف، با فرض درست بودن پیش بینی آنان، آیا نباید برای جان و مال و آبروی خودشان هم شده است، اقدامی کنند؟ آیا بهتر نیست به جای نظاره کردن نابودی خود و ایران، هر چه زودتر، در مقابل حقوق و مطالبات مردم تمکین کنند؟ آیا واقعا تن دادن به خواسته های مردم برایشان آنقدر دشوار است که حاضرند همه چیز را ببازند، اما امتیازی به مردم خودشان ندهند؟ می بینیم که یک «گشت ارشاد» را هنوز منحل نکرده، صد گونه «کامنت» برایش گذاشتند!!! تا هر کسی نتیجه بگیرد که هیچ قصد اصلاحی در میان نیست! آیا اگر اندک عقلی بر سر باشد، مُلک را چنین تدبیر کنند؟
چرا نباید به صدای وطن دوستان از هر طیف، صنف، جریان و شانی گوش کرد؟ و چرا به جای دستگیری و تهدید اهالی اندیشه، از آنان برای پیشگیری و درمان مشکل، مشورت نگیرید؟ آیا زندان، اعتراف اجباری، پرونده سازی و... تا کنون نتیجه ای غیر از وضعیت فعلی داد؟ مگر نگفتند مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود؟ و....
سخن آخر آنکه ما ایران را بسیار دوست داریم و چون سلاحی هم فعلا جز قلم نداریم و از همین طریق پیوسته و به صد زبان نگرانیمان را برای مام وطن، ابراز می کنیم ، لاجرم بهترین راه عبور از تنگناهای وضع موجود هم نزدیک شدن دولت به ملت و خادم مردم بودن است و نه ایستادن در برابر آنان و برایشان به هر قیمت تعیین تکلیف کردن:
من به عنوان یکی از اصحاب اندیشه و قلم ، آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم ،تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال !
منصورنژاد
15 آذر 1401
#اعتراضات #اجتماعی
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
*دکتر #محمد_منصور نژاد - دین پژوه و پژوهشگر ارشد سیاست و فرهنگ
الف) این روزها از اینجا و آنجا شنیده می شود که در تحرکات اخیر پای بیگانیگان در میان است و برای نابودی، تجزیه و تکه پاره کردن وطن، دشمنان به صورت بی سابقه ای عزم جزم کردند.
ب) مایلم از مطرح کنندگان و حامیان این ادعا، پرسشی داشته باشم:
1.آیا به نظر شما این خطر قطعی و جدی است و یا اینکه آرزویی محال بیگانگانی است که آن را به گور می برند؟ اگر دومی است که زیاد جای نگرانی ندارد؛ چون ایران زمین، همواره دشمن داشته است و اتفاقا ایران، از معدود کشورهایی در جهان است که چند هزار سال، پیشینه مستمر دارد. (مگر اینکه اصحاب قدرت بخواهند از این شعار و تهدید، استفاده ابزاری کنند!)
2.اما اگر گزینه اول درست است و ایران واقعا در معرض فروپاشی قرار دارد، آیا کارگزاران نظام به نتایج این فروپاشی هم هیچ اندیشیده اند؟ آیا می دانند که در آن صورت پیش از تکه پاره شدن ایران، این رژیم جمهوری اسلامی است که محو می شود و در آن زمان «مقامات لشگری و کشوری» فعلی، می دانند چه وضعیتی خواهند داشت و چه اتفاقاتی برای آنان می افتد؟ حتی اگر موفق به فرار شوند هم اکثر کشورهای دنیا آنها را نمی پذیرند (شاید عمو «پوتین» بدادشان برسد! که آن هم قطعی نیست. نمونه اش شاه ایران، که آمریکا او را پس از طرد از سوی مردم، نمی پذیرفت!).
با این وصف، با فرض درست بودن پیش بینی آنان، آیا نباید برای جان و مال و آبروی خودشان هم شده است، اقدامی کنند؟ آیا بهتر نیست به جای نظاره کردن نابودی خود و ایران، هر چه زودتر، در مقابل حقوق و مطالبات مردم تمکین کنند؟ آیا واقعا تن دادن به خواسته های مردم برایشان آنقدر دشوار است که حاضرند همه چیز را ببازند، اما امتیازی به مردم خودشان ندهند؟ می بینیم که یک «گشت ارشاد» را هنوز منحل نکرده، صد گونه «کامنت» برایش گذاشتند!!! تا هر کسی نتیجه بگیرد که هیچ قصد اصلاحی در میان نیست! آیا اگر اندک عقلی بر سر باشد، مُلک را چنین تدبیر کنند؟
چرا نباید به صدای وطن دوستان از هر طیف، صنف، جریان و شانی گوش کرد؟ و چرا به جای دستگیری و تهدید اهالی اندیشه، از آنان برای پیشگیری و درمان مشکل، مشورت نگیرید؟ آیا زندان، اعتراف اجباری، پرونده سازی و... تا کنون نتیجه ای غیر از وضعیت فعلی داد؟ مگر نگفتند مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود؟ و....
سخن آخر آنکه ما ایران را بسیار دوست داریم و چون سلاحی هم فعلا جز قلم نداریم و از همین طریق پیوسته و به صد زبان نگرانیمان را برای مام وطن، ابراز می کنیم ، لاجرم بهترین راه عبور از تنگناهای وضع موجود هم نزدیک شدن دولت به ملت و خادم مردم بودن است و نه ایستادن در برابر آنان و برایشان به هر قیمت تعیین تکلیف کردن:
من به عنوان یکی از اصحاب اندیشه و قلم ، آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم ،تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال !
منصورنژاد
15 آذر 1401
#اعتراضات #اجتماعی
@Roshanfkrane
زن، زندگی؛ به روایت معشوقه آگوستین قدیس
کانال روشنفکران
دکتر #محمد_منصور_نژاد :
1.سنت آگوستین (430-354)، متولد «الجزایر» فعلی، از آبای بسیار سرشناس مسیحی بوده و هست و پرچمدار روایت «فیدئیستی» (ایمانگرایانه)، از مسیحیت. او تالیفات مهمی دارد؛ اما در سال 400 میلادی کتابی تحت عنوان «اعترافات» نوشت که در حقیقت هم اولین «اتوبیوگرافی» شناخته شده غرب محسوب شده و هم از آثار ماندگار؛ مهم و تاثیرگذار کلاسیک است. این کتاب در حقیقت نوعی «مناجات نامه» است: اعترافاتی جانسوز از گناه، نزد پروردگار! یکی از نکاتی را که به کرات و در جای جای اعترافات، بدان می پردازد از گناهش جهت ارتباط دوازده ساله با معشوقه اش (که به ازدواج هم نرسید و اما صاحب فرزندی شد) نزد خدا شکوه می کند؛ چون به زعم او، این سنخ زندگی (علاقه به لذات مادی) سبب می شد تا عشق حقیقی نچشد و به هدایت و حقیقت نرسد. او در دهه های آخر عمر کاملا از دنیا و مادیات برید و....
2.اما «فلوریا»، معشوقه آگوستین، پس از جدایی کردن تلخش از آگوستین (با دخالت مادر آگوستین)، به تحصیل ادامه داده و فلسفه می خواند و در نهایت تصمیم می گیرد تا سالها بعد، طی نامه ای انتقادی، مواضع آگوستین در کتاب «اعترافات»، آنجا که به عشق زن و مرد مربوط است را شلاق بزند. این زن ماهرانه تلاش می کند، از زندگی و لذات این جهانی، دفاع جانانه کند و دنیا ستیزی یک متاله بزرگ مسیحی را به شدت زیر سوال ببرد. این نامه به زبان فارسی تحت عنوان «زندگی کوتاه است: نامه ای به قدیس آگوستین»، (به اهتمام یوستین گوردر؛ نویسنده کتاب مشهور «دنیای سوفی»؛ به ترجمه گلی امامی) در اختیار است.
3.در این کتاب در ابتدا و انتها می گوید: که این خانم شاگرد مدرسه مسیحی شد، اما هرگز اجازه نداد، غسل تعمیدش دهند. او می گوید: اما این خداوند نیست که از او خوف دارم؛ حس می کنم که هم اکنون با خدایم زندگی می کنم. عیسای ناصری هم با زنان مهربان بود؛ اما از متالهین مسیحی است که می ترسم. باشد که خدای عیسای ناصری تو (آگوستین) را برای تمام عشق و محبتی که نفی کرده ای، ببخشاید.
او از آگوستین می پرسد: خیانتی از این بالاتر است که آدم معشوقه اش را به خاطر نجات روحش ترک کند؟ رقیب من تنها رقیب «من» نبود؛ او رقیب هر زنی است، او همانا فرشته مرگ¬عشق بود. تو اسمش را «پرهیزگاری» گذاشتی! در سراسر کتاب مدام بدین روال درباره «امیال نفسانی» و هوسهای گناه آلود می نویسی. آیا هرگز تصور کرده ای که این تو (آگوستین)هستی که موهبت های الهی را زشت می بینی؟ از اینجا شروع می کنی به خداوند فخر بفروشی، که متوجه شدی چه حد از تمام آفریده های او متنفری! باشد که خداوند بر تو ببخشاید! چه بسا او در جایی تو را می پاید که چگونه به تمام آفرینش او اهانت می کنی!
ما انسان آفریده شدیم؛ و به صورت زن و مرد خلق شده ایم. نباید بکوشیم آن چیزی را که نیستیم، زندگی کنیم. اگر آنچه را با چشمانت می بینی به تو لذتی نمی دهد، می توانی خود را نابینا کنی!! کسی را مجسم کن که به دلیل اینکه آواز زیباتری را با گوش جان شنیده، می تواند آواز پرندگان را خاموش کند!
بدا به حال آن کلیسا (که در آن «مزامیر» با کمترین تحریر ممکن خوانده شد، تا از «آواز» فاصله بگیرد) عالیجناب! آیا بنا نیست که هنر یک عبادت الهی باشد؟ آیا عبادت الهی، هنر نیست؟ آیا این دقیقا همان قابلیت مخلوق بودن ما نیست که از آفرینش خدا لذت می بریم؟ آیا تصور می کنی که خدواند متعال خواجگان و اخته ها را بر مردانی که دل به زنی می بندند، ترجیح می دهد؟
نه؛ من به خدایی که زندگی زنی را به باد دهد، تا روح مردی را رستگار کند، ایمان ندارم. عالیجناب؛ افاضات تو به سحر و جادو بیشتر شبیه است.آمدیم و در مورد این نکته بخصوص و سرنوشت ساز (بی ارزشی لذت جسمانی) به خطا رفته باشی! زندگی بقدری کوتاه است که ما وقت نداریم درباره عشق، داوری های محکوم کننده صادر کنیم. انسانها باید ابتدا بزید، آنگاه فلسفه بافی کنند. ما مخیریم به زندگی پس از این، (آخرت) دل ببندیم، اما حق نداریم با خودمان و دیگران بدرفتاری کنیم و...
14 فروردین 1402
#ارسالی #اندیشه #مذهبی
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
دکتر #محمد_منصور_نژاد :
1.سنت آگوستین (430-354)، متولد «الجزایر» فعلی، از آبای بسیار سرشناس مسیحی بوده و هست و پرچمدار روایت «فیدئیستی» (ایمانگرایانه)، از مسیحیت. او تالیفات مهمی دارد؛ اما در سال 400 میلادی کتابی تحت عنوان «اعترافات» نوشت که در حقیقت هم اولین «اتوبیوگرافی» شناخته شده غرب محسوب شده و هم از آثار ماندگار؛ مهم و تاثیرگذار کلاسیک است. این کتاب در حقیقت نوعی «مناجات نامه» است: اعترافاتی جانسوز از گناه، نزد پروردگار! یکی از نکاتی را که به کرات و در جای جای اعترافات، بدان می پردازد از گناهش جهت ارتباط دوازده ساله با معشوقه اش (که به ازدواج هم نرسید و اما صاحب فرزندی شد) نزد خدا شکوه می کند؛ چون به زعم او، این سنخ زندگی (علاقه به لذات مادی) سبب می شد تا عشق حقیقی نچشد و به هدایت و حقیقت نرسد. او در دهه های آخر عمر کاملا از دنیا و مادیات برید و....
2.اما «فلوریا»، معشوقه آگوستین، پس از جدایی کردن تلخش از آگوستین (با دخالت مادر آگوستین)، به تحصیل ادامه داده و فلسفه می خواند و در نهایت تصمیم می گیرد تا سالها بعد، طی نامه ای انتقادی، مواضع آگوستین در کتاب «اعترافات»، آنجا که به عشق زن و مرد مربوط است را شلاق بزند. این زن ماهرانه تلاش می کند، از زندگی و لذات این جهانی، دفاع جانانه کند و دنیا ستیزی یک متاله بزرگ مسیحی را به شدت زیر سوال ببرد. این نامه به زبان فارسی تحت عنوان «زندگی کوتاه است: نامه ای به قدیس آگوستین»، (به اهتمام یوستین گوردر؛ نویسنده کتاب مشهور «دنیای سوفی»؛ به ترجمه گلی امامی) در اختیار است.
3.در این کتاب در ابتدا و انتها می گوید: که این خانم شاگرد مدرسه مسیحی شد، اما هرگز اجازه نداد، غسل تعمیدش دهند. او می گوید: اما این خداوند نیست که از او خوف دارم؛ حس می کنم که هم اکنون با خدایم زندگی می کنم. عیسای ناصری هم با زنان مهربان بود؛ اما از متالهین مسیحی است که می ترسم. باشد که خدای عیسای ناصری تو (آگوستین) را برای تمام عشق و محبتی که نفی کرده ای، ببخشاید.
او از آگوستین می پرسد: خیانتی از این بالاتر است که آدم معشوقه اش را به خاطر نجات روحش ترک کند؟ رقیب من تنها رقیب «من» نبود؛ او رقیب هر زنی است، او همانا فرشته مرگ¬عشق بود. تو اسمش را «پرهیزگاری» گذاشتی! در سراسر کتاب مدام بدین روال درباره «امیال نفسانی» و هوسهای گناه آلود می نویسی. آیا هرگز تصور کرده ای که این تو (آگوستین)هستی که موهبت های الهی را زشت می بینی؟ از اینجا شروع می کنی به خداوند فخر بفروشی، که متوجه شدی چه حد از تمام آفریده های او متنفری! باشد که خداوند بر تو ببخشاید! چه بسا او در جایی تو را می پاید که چگونه به تمام آفرینش او اهانت می کنی!
ما انسان آفریده شدیم؛ و به صورت زن و مرد خلق شده ایم. نباید بکوشیم آن چیزی را که نیستیم، زندگی کنیم. اگر آنچه را با چشمانت می بینی به تو لذتی نمی دهد، می توانی خود را نابینا کنی!! کسی را مجسم کن که به دلیل اینکه آواز زیباتری را با گوش جان شنیده، می تواند آواز پرندگان را خاموش کند!
بدا به حال آن کلیسا (که در آن «مزامیر» با کمترین تحریر ممکن خوانده شد، تا از «آواز» فاصله بگیرد) عالیجناب! آیا بنا نیست که هنر یک عبادت الهی باشد؟ آیا عبادت الهی، هنر نیست؟ آیا این دقیقا همان قابلیت مخلوق بودن ما نیست که از آفرینش خدا لذت می بریم؟ آیا تصور می کنی که خدواند متعال خواجگان و اخته ها را بر مردانی که دل به زنی می بندند، ترجیح می دهد؟
نه؛ من به خدایی که زندگی زنی را به باد دهد، تا روح مردی را رستگار کند، ایمان ندارم. عالیجناب؛ افاضات تو به سحر و جادو بیشتر شبیه است.آمدیم و در مورد این نکته بخصوص و سرنوشت ساز (بی ارزشی لذت جسمانی) به خطا رفته باشی! زندگی بقدری کوتاه است که ما وقت نداریم درباره عشق، داوری های محکوم کننده صادر کنیم. انسانها باید ابتدا بزید، آنگاه فلسفه بافی کنند. ما مخیریم به زندگی پس از این، (آخرت) دل ببندیم، اما حق نداریم با خودمان و دیگران بدرفتاری کنیم و...
14 فروردین 1402
#ارسالی #اندیشه #مذهبی
@Roshanfkrane