روشنفکران
81.9K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
‌ ‌ #مثنوی_معنوی_دفتر_اول_بخش_۴۰

آتش طبعت اگر غمگین کند
سوزش از امر ملیک دین کند
🍃
آتش طبعت اگر شادی دهد
اندرو شادی ملیک دین نهد
🍃
چونک غم‌بینی تو استغفار کن
غم بامر خالق آمد کار کن
🍃
چون بخواهد عین غم شادی شود
عین بند پای آزادی شود
🍃
باد و خاک و آب و آتش بنده‌اند
با من و تو مرده با حق زنده‌اند
🍃
پیش حق آتش همیشه در قیام
همچو عاشق روز و شب پیچان مدام
🍃
سنگ بر آهن زنی بیرون جهد
هم به امر حق قدم بیرون نهد
🍃
آهن و سنگ هوا بر هم مزن
کین دو می‌زایند همچون مرد و زن
🍃
سنگ و آهن خود سبب آمد ولیک
تو به بالاتر نگر ای مرد نیک
🍃
کین سبب را آن سبب آورد پیش
بی‌سبب کی شد سبب هرگز ز خویش
🍃
و آن سببها کانبیا را رهبرند
آن سببها زین سببها برترند





https://telegram.me/joinchat/CgoWu0BmtKOav-6iGgb65A
روشنفکران
#مثنوی_معنوی

آورده اند که : موشی افسار شتری را گرفت و به راه افتاد . شتر به دلیل طبع آرامی که داشت با وی همراه شد ولی در باطن منتظر فرصتی بود تا خطای موش را به وی گوش زد کند. این دو به راه ادامه دادند تا به کنار رودخانه ای رسیدند

موش از حرکت باز ایستاد و شتر از او پرسید : چرا ایستاده ای تو رهبر و پیشاهنگ من هستی؟
موش گفت : این رودخانه خیلی عمیق است
شتر پایش را در آب نهاد و رو به موش گفت :
عمق این آب فقط تا زانوست

موش گفت :
میان زانوی من و تو فرق بسیار است!

شتر پاسخ داد : تو نیز از این پس رهبری موشانی چون خود را بر عهده گیر

چون پیمبر نیستی پس رو براه
تا رسی از چاه روزی سوی جاه
تو رعیت باش گر سلطان نیی
خود مران چون مرد کشتی بان نیی
#حکایت


@Roshanfkrane
#مثنوی_معنوی

موشی افسار شتری را گرفت و به راه افتاد. شتر به دلیل طبع آرامی که داشت با وی همراه شد ولی در باطن منتظر فرصتی بود تا خطای موش را به وی گوش زد کند. این دو به راه ادامه دادند تا به کنار رودخانه ای رسیدند.
موش از حرکت باز ایستاد و شتر از او پرسید:
«چرا ایستاده ای تو رهبر و پیشاهنگ من هستی؟»
موش گفت: «این رودخانه خیلی عمیق است.»
شتر پایش را در آب نهاد و رو به موش گفت: «عمق این آب فقط تا زانوست.»
موش گفت: «میان زانوی من و تو فرق بسیار است.»
شتر پاسخ داد: «تو نیز از این پس رهبری موشانی چون خود را بر عهده گیر.»

چون پیمبر نیستی پس رو براه
تا رسی از چاه روزی سوی جاه
تو رعیت باش گر سلطان نیی
خود مران چون مرد کشتی بان نیی

#حکایت

@Roshanfkrane