_190
مقصودتان چیست؟»
از رنسانس به این طرف این فکر به مردم القاء شده است که انسان در کهکشان بیکران، در سیاره ای بی مقصد به سر می برد. من مطمئن نیستم هنوز انسان با این واقعیت کنار آمده باشد. ولی کم نبودند کسانی که در زمان رنسانس میگفتند اکنون یک یک ما جایگاهی مرکزی تر دارد تا پیشتر.»
کاملا نمی فهمم.»
پیشترها، زمین کانون جهان بود. ولی حال که ستاره شناسان می گفتند جهان مرکز محققی ندارد، این اندیشه پیدا شد که شمار کانونها درست به اندازه شمار مردم است. هر کس می تواند کانون جهانی باشد.»
حالا فهمیدم.»
رنسانس نوعی دینداری تازه پیش آورد. رفته رفته که علم و فلسفه از الهيات برید، دینداری مسیحی تازه ای پدید آمد. سپس رنسانس از راه رسید و تصویر جدیدی از انسان با خود آورد. این بر حیات دینی مردم اثر نهاد. اکنون رابطه شخصی فرد با خدا بسیار مهمتر بود تا رابطه او با دستگاه کلیسا.»
مقصودتان، مثلا، عبادتهای شبانه است؟»
بله، این هم یکی از آنها بود. در کلیسای کاتولیک قرون وسطا، آداب دینی همه به لاتین برگذار می شد و مناسک عبادی کلیسا ستون فقرات مراسم مذهبی بود. کتاب مقدس فقط به زبان لاتین بود، از این رو تنها کشیشان و راهبان آن را قرائت می کردند. ولی در دوره رنسانس تورات و انجیل از عبری و یونانی به زبانهای ملی ترجمه شد. و این در آنچه اصلاح دینی نامیده می شود نقش اساسی داشت.»
«مارتین لوتر » بلی، مارتین لوتر مهم بود ولی او تنها اصلاح طلب نبود. اصلاح طلبانی هم درکلیسا بودند که در کلیسای کاتولیک رومی باقی ماندند. مثلا اراسموس اهل روتردام.»
«لوتر از کلیسای کاتولیکی جدا شد چون حاضر به آمرزش فروشی نبود، مگر
«چرا، این یکی از دلائلش بود. ولی دلیل مهمتری نیز داشت. لوتر میگفت، برای دریافت بخشایش خدا نیاز به پادرمیانی کلیسا نیست. و بخشایش خداوند نمی تواند در گرو خرید « آمرزش» از کلیسا باشد. خرید و فروش این به اصطلاح آمرزشنامه ها در کلیسای کاتولیک از اواسط قرن شانزدهم ممنوع شده بود.»
و احتمالا خدا هم از این ممنوعیت خشنود بود.»
به طور کلی، لوتر با بسیاری از مراسم دینی و احکام جزمی که در قرون وسطا در تاریخ کلیسایی ریشه دوانده بود، فاصله گرفت. می خواست به مسیحیت اولیه آنچنان که در عهد جدید آمده بازگردد. می گفت: «متون مقدس و بس». لوتر با این شعار می خواست به «منشأه مسیحیت برگردد، همچنان که انسانگرایان رنسانس می خواستند به مبانی هنر و فرهنگ عهد باستان برگردند. لوتر کتاب مقدس را به آلمانی ترجمه کرد، و زبان نوشتاری آلمانی را پایه نهاد. اعتقاد داشت هر کس باید بتواند تورات و انجیل را بخواند و به تعبیری خود کشیش خود باشد.»
خود کشیش خود؟ این اندکی تندروی نبود؟»
مقصود وی آن بود که در ارتباط با خداوند کشیشها مقام برتری ندارند. در مراسم عبادت لوتری کشیشان به کارهای عملی، مانند برگذاری شعائر یا رسیدگی به امور روزمره اداری، می پرداختند، و لوتر معتقد نبود که کسی بتواند از طریق مراسم کلیسایی بخشودگی خدا یا رستگاری از گناه به دست آورد. میگفت، رستگاري د آزاده فقط از راه ایمان حاصل می شود. این اعتقاد را لوتر از مطالعه تورات و انجیل پیدا کرده بود.»
«پس لوتر هم نمونه ای از انسان رنسانسی بود؟»
#قسمت_190
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
مقصودتان چیست؟»
از رنسانس به این طرف این فکر به مردم القاء شده است که انسان در کهکشان بیکران، در سیاره ای بی مقصد به سر می برد. من مطمئن نیستم هنوز انسان با این واقعیت کنار آمده باشد. ولی کم نبودند کسانی که در زمان رنسانس میگفتند اکنون یک یک ما جایگاهی مرکزی تر دارد تا پیشتر.»
کاملا نمی فهمم.»
پیشترها، زمین کانون جهان بود. ولی حال که ستاره شناسان می گفتند جهان مرکز محققی ندارد، این اندیشه پیدا شد که شمار کانونها درست به اندازه شمار مردم است. هر کس می تواند کانون جهانی باشد.»
حالا فهمیدم.»
رنسانس نوعی دینداری تازه پیش آورد. رفته رفته که علم و فلسفه از الهيات برید، دینداری مسیحی تازه ای پدید آمد. سپس رنسانس از راه رسید و تصویر جدیدی از انسان با خود آورد. این بر حیات دینی مردم اثر نهاد. اکنون رابطه شخصی فرد با خدا بسیار مهمتر بود تا رابطه او با دستگاه کلیسا.»
مقصودتان، مثلا، عبادتهای شبانه است؟»
بله، این هم یکی از آنها بود. در کلیسای کاتولیک قرون وسطا، آداب دینی همه به لاتین برگذار می شد و مناسک عبادی کلیسا ستون فقرات مراسم مذهبی بود. کتاب مقدس فقط به زبان لاتین بود، از این رو تنها کشیشان و راهبان آن را قرائت می کردند. ولی در دوره رنسانس تورات و انجیل از عبری و یونانی به زبانهای ملی ترجمه شد. و این در آنچه اصلاح دینی نامیده می شود نقش اساسی داشت.»
«مارتین لوتر » بلی، مارتین لوتر مهم بود ولی او تنها اصلاح طلب نبود. اصلاح طلبانی هم درکلیسا بودند که در کلیسای کاتولیک رومی باقی ماندند. مثلا اراسموس اهل روتردام.»
«لوتر از کلیسای کاتولیکی جدا شد چون حاضر به آمرزش فروشی نبود، مگر
«چرا، این یکی از دلائلش بود. ولی دلیل مهمتری نیز داشت. لوتر میگفت، برای دریافت بخشایش خدا نیاز به پادرمیانی کلیسا نیست. و بخشایش خداوند نمی تواند در گرو خرید « آمرزش» از کلیسا باشد. خرید و فروش این به اصطلاح آمرزشنامه ها در کلیسای کاتولیک از اواسط قرن شانزدهم ممنوع شده بود.»
و احتمالا خدا هم از این ممنوعیت خشنود بود.»
به طور کلی، لوتر با بسیاری از مراسم دینی و احکام جزمی که در قرون وسطا در تاریخ کلیسایی ریشه دوانده بود، فاصله گرفت. می خواست به مسیحیت اولیه آنچنان که در عهد جدید آمده بازگردد. می گفت: «متون مقدس و بس». لوتر با این شعار می خواست به «منشأه مسیحیت برگردد، همچنان که انسانگرایان رنسانس می خواستند به مبانی هنر و فرهنگ عهد باستان برگردند. لوتر کتاب مقدس را به آلمانی ترجمه کرد، و زبان نوشتاری آلمانی را پایه نهاد. اعتقاد داشت هر کس باید بتواند تورات و انجیل را بخواند و به تعبیری خود کشیش خود باشد.»
خود کشیش خود؟ این اندکی تندروی نبود؟»
مقصود وی آن بود که در ارتباط با خداوند کشیشها مقام برتری ندارند. در مراسم عبادت لوتری کشیشان به کارهای عملی، مانند برگذاری شعائر یا رسیدگی به امور روزمره اداری، می پرداختند، و لوتر معتقد نبود که کسی بتواند از طریق مراسم کلیسایی بخشودگی خدا یا رستگاری از گناه به دست آورد. میگفت، رستگاري د آزاده فقط از راه ایمان حاصل می شود. این اعتقاد را لوتر از مطالعه تورات و انجیل پیدا کرده بود.»
«پس لوتر هم نمونه ای از انسان رنسانسی بود؟»
#قسمت_190
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane