روشنفکران
81K subscribers
50.1K photos
42.2K videos
2.39K files
7K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
_147



قرون وسطا

... فرق است میان راه را تا نیمه رفتن با راه خطا رفتن...
یک هفته گذشت و از آلبرتو کناکس خبری نشد. از لبنان هم کارت پستالی نرسید، اما سوفی و یووانا هنوز درباره کارتهایی که در کلبه سرگرد یافتند صحبت می کردند. یووانا به عمرش اینقدر نترسیده بود، ولی چون اتفاقی نیفتاد، ترسش ریخت و دوباره غرق درس و تکلیف خانه و بدمینتون شد.
سوفی نامه های آلبرتو را دوباره و سه باره خواند، در پی سرنخی می گشت که معمای هیلده را روشن کند. در ضمن نیز فرصتی بود که فلسفه کلاسیک را بهتر بفهمد. حالا دموکریتوس و سقراط، افلاطون و ارسطو، را به خوبی از هم باز می شناخت.
روز جمعه، ۲۵ مه، در آشپزخانه غذا درست می کرد تا وقتی مادرش آمد شام حاضر باشد. این قرار هر جمعه آنها بود. امروز داشت سوپ ماهی و کوفته قلقلی و هویج می پخت. ساده و بی دردسر.
بیرون باد می آمد. همان طور که ایستاده قابلمه را هم می زد بیرون را نگاه کرد. درختان مان چون ساقه های گندم تکان می خوردند.
ناگهان چیزی به پنجره خورد. سوفی دوباره روگرداند و دید چیزی به شیشه چسبیده.
یک کارت پستال بود. روی آن از پشت شیشه خوانده می شد: «هیلده مولرکناگ، توسط سوفی آموندسن».


#قسمت_147
#دنیای_سوفی

@Roshanfkrane