روشنفکران
60.1K subscribers
51.4K photos
43.7K videos
2.39K files
8.6K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
یک عکس و هزار نکته.

این عکسِ #جالب و ماندگار
تصویری از روی زمین نشستن استاد #محمدرضاشفیعی_کدکنی در مراسمِ استاد #محمدعلی_موحد. ایران شناس معاصر است

کدام یک ازسلبریتی های خوش تیپ و بی سوادِ #شعر معاصر در شأن خودمی بینند که در جُنگ ها وشب #شعرهای بی مایهِ فرهنگسراهای تهران روی زمین بنشینند......!

لباس های ساده بااینکه یکی از چهره های برجسته #فرهنگی ایران است......

#حافظ اَر بَرصَدر ; نَنِشیند زِ عالی مَشرَ بیست ;
عاشقِ دُردی کِش اَندر ; بندِ مال و جاه نیست
#فرهنگ
@Roshanfkrane
یکی از اولین #شعرهای
#پروین_اعتصامی در هشت سالگی...!!!👆👆👆

@Roshanfkrane
🎋 #ایران -۱۵ فروردین۱۳۲۰ #پروین_اعتصامی؛ شاعر افشاگرِ جان کندنِ رنجبران ایران، بدرود حیات گفت

✍️۱۵ فروردین۱۳۲۰ – ۴ آوریل۱۹۴۱: "رخشندهٔ اعتصامی" معروف به "پروین اعتصامی" (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز – درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعر ایرانی بود که از وی به عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد شده است.

#اعتصامی از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی تحت نظر پدرش و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار سرودن شعر را آغاز کرد.

پدر وی یوسف اعتصامی، از شاعران و مترجمان معاصر ایرانی بود که در شکل‌گیری زندگی هنری پروین و کشف استعداد و گرایش وی به سرودن شعر نقش مهمی داشت.
#شعرهای او در مجله ادبی بهار چاپ می شد.
پروین دردهای مردم را در شعرش انعکاس می‌داد و با فرهنگ تبعیض جنسی و عقب‌نگه‌داشتن زن، به‌ستیز برخاست و در شعرهایش فریاد کرد.

پروین برای مردم محروم شعر می‌گفت که از جملة آنها: «طفل یتیم»، «تهیدست»، «تیره‌بخت», «رنجبر» و «آشیان ویران» می‌باشد.

#پروین امیدش به آینده روشن را در شعرهای «آرزوی پرواز» و «نغمه صبح» نشان داد.

✔️از پروین اعتصامی بیش از ۵۰۰۰بیت شعر در قالب قصیده و غزل و قطعه باقی مانده. سروده‌های او بازگوكننده درد و رنج مردم است.
او بدرستی می‌دانست كه سرنوشت تیره رنجبران و درراه‌ماندگان چگونه رقم زده می‌شود و دردها چگونه درمان می‌شوند.
تا به‌كی جان‌كندن اندر آفتاب ای رنجبر
ریختن از بهر نان از چهره آب ای رنجبر
زین همه خواری كه بینی ز آفتاب و خاك و باد
چیست مزدت جز نكوهش یا عتاب ای رنجبر
از حقوق پایمال خویشتن كن پرسشی
چند می‌ترسی ز هر خان و جناب ای رنجبر
جمله آنان را كه چون زالو مكندت خون بریز
و اندر آن خون دست و پایی كن خضاب ای رنجبر
دیو آز و خودپرستی را بگیر و حبس كن
تا شود چهر حقیقت بی‌حجاب ای رنجبر
حاكم شرعی كه بهر رشوه فتوی می‌دهد
كی دهد عرض فقیران را جواب ای رنجبر
آن‌كه خود را پاك می‌داند ز هر آلودگی
می‌كند مردارخواری چون غراب ای رنجبر
گركه اطفال تو بی‌شامند شبها، باك نیست
خواجه تیهو می‌كند هر شب كباب ای رنجبر
گر چراغت را نبخشیده‌ست گردون روشنی
غم مخور می‌تابد امشب ماهتاب ای رنجبر
#پروین_اعتصامی، در جوانی و در سن 35 سالگی بدرود حیات گفت

🗓 #تاریخ
#مناسبت
@Roshanfkrane
🟠 وقتی #سعید_حدادیان شعر می‌گوید!

روشنفکران

🔸«از دست چشم‌های تو بین دوراهی‌ام
محکوم تا همیشه‌ی خواهی نخواهی‌ام»

به‌به؛ چشم‌مان روشن! بیلبوردهای شهرداری بعد از
#شعرهای_فروغ_و_سهراب_سپهری،
سراغ سعید حدادیان رفته و با این بیت همه‌مان را شگفت‌زده کرده است. چه چیزهایی سروده شده و ما غافل بودیم! چقدر عاشقانه و بی‌نظیر! واقعا در طول ادب فارسی هیچ شاعری... نه، اصلا در طول تاریخ ایران‌زمین، هیچ کسی این جوری چشم‌های معشوق را توصیف نکرده است که «از دست چشم‌های تو بین دوراهی‌ام!» چشم‌های معشوق قاعدتا باید تکلیف را مشخص کند، نه اینکه طرف را دچار شک کند!

🔸 اگر خدای ناکرده، زبانم لال، معشوقی این را می‌شنید به احتمال قریب به یقین اعتنا نمی‌کرد و می‌گفت خدا شفا بدهد؛ یا شاید توجهی می‌کرد و به این نتیجه می‌رسید که عاشق دارد طعنه می‌زند که چشم‌هایت عیب و ایراد دارد و هرچه خط و خال و سیب زنخدان و ساق سیمین و غیره و ذلک کشش ایجاد کرده، چشم‌هایت خنثایش می‌کند! البته اگر کسی ریسک می‌کرد و مصراع دوم را هم می‌گفت که دیگر هیچ! «محکوم تا همیشه‌ی خواهی نخواهی‌ام!» نخیر؛ دیگر قطعا هرجور نگاه کنی قصد و غرض خوبی در کار نیست...

🔸 البته ممکن است در این فرض، معشوق تفکر بیشتری هم بکند و به این نتیجه برسد: آن‌ کسی که این کلمات را کنار هم چیده، خیلی هم نمی‌دانسته چه می‌گوید! نشانه‌اش هم اینکه در مصراع دوم به جای اینکه بگوید «محکوم تا همیشه به خواهی نخواهی‌ام» حرف اضافه لازم «به» را بی‌خود و بی‌جهت حذف کرده است. آدم محکوم به چیزی می‌شود، نه محکوم ِ چیزی! واقعا بنده‌خدایی که هنوز درگیر حرف‌زدن عادی است، چرا باید شعر عاشقانه بگوید و اگر گفت، چرا باید معشوق آن را جدی بگیرد؟!

🔸 ولی معشوق فرضی ما اگر می‌فهمید که سراینده این شبه‌شعر به لطف دوستان استاد ادبیات دانشگاه تهران شده و این بیتش را روی بیلبوردهای شهری نوشته‌اند حتما شک می‌کرد به فهم خودش! می‌گفت حتما چیز مهمی است دیگر! اما بعد که پیگیر می‌شد و می‌دید که این را کسانی برای بیلبوردها انتخاب کرده‌اند که حتی قیافه سهراب سپهری را نمی‌شناسند، و شاعرش هم در دانشکده‌ای تدریس می‌کند که رئیسش یک‌بار تاریخ بیهقی را از رو نخوانده است، مطمئن می‌شد که مشکل از گیرنده نیست؛ اوضاع و احوال زمانه خیلی خراب شده است!

🔸 این را دلم نیامد در آخر نگویم. اگر این جور سرهم بندی‌‌ها شعر بود، می‌شد یک شبه یک دیوان شعر نوشت. این جوری:

از دست گوش‌های تو لوچ ِ نگاهی‌ام!
افتاده در تلاطم پیچ سه‌راهی‌ام
موجی گرفته زیر سرش، رفتن مرا
گویی که آخرین گذر کوسه‌ماهی‌ام
چرخیده آسمان، به که گویم که خسته‌ام
من کفتری کشیده به دیوار چاهی‌ام
بر من نوشته خنجر غم، قصه‌ی خلاص
چون آخرین نشانه‌ی صدبرگ کاهی‌ام
خاکستری گرفته چنین  بخت روسفید
نارنجی تو را چه کنم تا سیاهی‌ام!
از روز سرد در گذر داغ رفته‌ام
آتش کشیده در نفس بی‌پناهی‌ام
ای امتحان سخت، بیا در کنار من
کتبی نبین مرا، که شدیدا شفاهی‌ام
پیچیده درد بر قد شمشادگون یار
تا من به تیر غمزه‌ی او روبراهی‌ام
از بس‌ که در تعجب خود غوطه‌‌ور شدم
هر کس که دید گفت که من واه واه‌ی‌ام
رفت از کفم وزیرم و در قلعه‌ام هنوز
سرباز خسته در بغل فیل شاهی‌ام
شلیک کن به قلب ضعیفی که می‌تپد
تا بشکند نشاط عبادات واهی‌ام
انگشت‌های خفته‌ی در مشت بسته‌ات
ناخن کشیده بر سر بی‌سرپناهی‌ام!
سوت قطار نیست که سویت کشانده‌ام
من آخرین تبلور وردی الهی‌ام...

دکتر #محمدحسین_روانبخش
@shoukarani

#انتقادات #طنز #اجتماعی #فرهنگ

@Roshanfkrane
🤣53👍23👏125🤮4