روشنفکران
82K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب
می گفتند:
عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟
می گفت:
ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه......
هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، کفه سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.
اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد و می گفت:
«برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»
وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت به جز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.‌
کسی که وضع مالی خوبی نداشت یا حدس می زد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت، را بیشتر از پول مشتری، گوشت می داد.
گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است.
گاهی هم پول را می گرفت و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره بر میگرداند به مشتری.
گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت:
«بفرما ما بقی پولت»
این جوانمرد، در۴۳ سالگی در یکی از عملیات های جنگ با عراق به شهادت رسید
"شهید #عبدالحسین_کیانی همان #جوانمرد_قصاب است.

روحش شاد❤️

#معرفی #مهربانی

🆔👉 @Roshanfkrane
روشنفکران
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب 🔹این جوانمرد، همیشه با و‌ضو بود.می‌گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه! 🔹هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه…
.
👆👆
توضیحات و تحقیقی #جالب در مورد نام #جوانمرد_قصاب
و بزرگ نمایی این نام با توجه به نوع دوستی و #مهربانی مردم ایران...

حمداللّه‌ مستوفی‌ (متوفی‌ 750؛ ص‌ 54) از مدفن‌ او در ری‌ و عبدالرزاق‌ سمرقندی‌ در ذکر وقایع‌ 864 (ج‌ 2، جزء 3، ص‌ 1217) از مدفن‌ او در سرخس‌ یاد کرده‌اند. به‌نظر قزوینی‌ (ج‌ 2، ص‌ 377) جوانمرد قصابِ مدفون‌ در سرخس‌ به‌ جوانمرد قصابِ ری‌ ربطی‌ ندارد. امروزه‌ نیز در جنوب‌ تهران‌ به‌ سوی‌ ری‌، در زمینهای‌ منصورآباد (اکنون‌ جزء منطقه بیستم‌ شهرداری‌ تهران‌) بقعه‌ای‌ به‌ نام‌ جوانمرد قصاب‌ هست‌ که‌ به‌ احتمال‌ زیاد بعد از عهد فتحعلی‌ شاه‌ (1212ـ1250) ساخته‌ شده‌ است‌ (مصطفوی‌، ج‌ 1، ص‌ 168ـ169).ابیات‌ لوحه قبرِ داخل‌ بقعه‌ نشان‌ می‌دهد که‌ صاحب‌ آن‌ را همان‌ پیر افسانه‌ای‌ صنف‌ قصاب‌ دانسته‌اند. محله اطراف‌ بقعه‌ نیز جوانمرد قصاب‌ نام‌ گرفته‌ و قصه جوانمرد قصاب‌ برای‌ مردم‌ این‌ محل‌، معروف‌ و مقبره او زیارتگاه‌ است‌. مقبره‌های‌ دیگری‌ هم‌ در برخی‌ روستاها به‌ نام‌ جوانمرد قصاب‌ وجود دارد (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 169) و احتمال‌ دارد همه آنها مقبره‌هایی‌ نمادین‌ برای‌ شخصیت‌ افسانه‌ای‌ جوانمرد قصاب‌ باشند. قصابان‌ افغانستان‌ شبهای‌ جمعه‌ به‌ نام‌ جوانمرد قصاب‌ نذری‌ می‌دهند و در حین‌ مراسم‌، یکی‌ از پیران‌ خانواده‌، قصه جوانمرد قصاب‌ را نقل‌ می‌کند (رحمانی‌، ص‌ 603).منابع‌: آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، 1374 ش‌؛ ابن‌اثیر؛ ابن‌سعد (بیروت‌)؛ ابن‌معمار، کتاب‌ الفتوه ، چاپ‌ مصطفی‌ جواد و دیگران‌، بغداد 1958؛ محمدحسین‌بن‌ خلف‌برهان‌، برهان‌ قاطع‌، چاپ‌ محمد معین‌، تهران‌ 1361 ش‌؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، نزهه القلوب‌؛ در بیان‌ کار سلاّ خان‌ و قصّابان، در چهارده‌ رساله‌ در باب‌ فتوّت‌ و اصناف،چاپ‌ مهران‌ افشاری‌ و مهدی‌ مداینی‌، تهران‌: چشمه‌، 1381 ش‌؛ روشن‌ رحمانی‌، افسانه‌های‌ دری، تهران‌ 1377 ش‌؛ عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، جستجو در تصوف‌ ایران‌ ، تهران‌ 1363 ش‌؛ محمدعلی‌ شریف‌ یزدی‌ شاهرودی‌، «رساله‌ در بیان‌ اصناف‌»، در فتوّت‌نامه‌ها و رسائل‌ خاکساریه‌: سی‌ رساله‌ ، چاپ‌ مهران‌ افشاری‌، تهران‌: پژوهشگاه‌ علوم‌ انسانی‌ و مطالعات‌ فرهنگی‌، 1382 ش‌؛ صباح‌ ابراهیم‌ سعید شیخلی‌، الاصناف‌ فی‌ العصر العباسی‌: نشأتها و تطورها، بغداد 1396/1976؛ عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، مطلع‌ سعدین‌ و مجمع‌ بحرین، ج‌ 2، چاپ‌ محمد شفیع‌، لاهور 1365ـ 1368؛ محمد قزوینی‌، یادداشتهای‌ قزوینی‌، چاپ‌ ایرج‌ افشار، تهران‌ 1363 ش‌؛ حسین‌بن‌ علی‌ کاشفی‌، فتوت‌ نامه سلطانی‌، چاپ‌ محمدجعفر محجوب‌، تهران1350 ش‌؛محمدحسین‌بن‌ عبداللّه‌ گریان‌ شهرابی، کتاب‌ طریق‌ البکاء،تهران‌: شرکت‌ سهامی‌ چاپ‌ و انتشارات‌ کتب‌ ایران‌، [بی‌تا.]؛ محمدتقی‌ مصطفوی‌، آثار تاریخی‌ طهران‌، ج‌ 1، تنظیم‌ و تصحیح‌ میرهاشم‌ محدث‌، تهران‌ 1361 ش‌؛ مولانا ناصری‌، فتوّت‌نامه مولانا ناصری‌، چاپ‌ فرانتس‌ تشنر، لایپزیگ‌ 1944.
#تاریخ #اجتماعی #دانستنی

@Roshanfkrane
#داستان_کوتاه

#پهلوان و #جوانمرد

مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان سال ۱۹۵۹ میلادی در استادیوم ثریای سابق در خیابان حافظ تهران برگزار می شد.
دو نفر تا پای فینال پیش رفته بودند؛ غلامرضا #تختی از ایران و #پتکو_سیراکوف از #بلغارستان. تختی در طول مسابقه یک بار زیر گرفت و سیراکوف را خاک کرد، پایش را سگک قرار داد ولی سیراکوف روی سگک تختی بدل کرد و سرپا ایستاد. کشتی بار دیگر شروع شد و تختی بار دیگر زیر گرفت و حریف صاحب نام بلغاری را خاک کرد، باز هم رفت توی سگک پای سیراکوف. دقیقه دوم یا سوم کشتی بود که فشار سگک تختی موجب ناراحتی شدید سیراکوف شد!!!
سیراکوف با دست به پایش اشاره کرد و تختی بلافاصله او را رها کرد و از جا بلند شد!
فریاد تماشاچیان بلند شد که چرا تختی این کار را کرده است!
پتکو سیراکوف ولی منتظر رای داور نشد و خودش دست تختی را به عنوان کشتی گیر برنده بالا برد...

#تاریخ
@Roshanfkrane