#حکایت
"تقسیم عادلانه"
در کتب حکما آمده است وقتی در مرغزاری شیری شورانگیز و کین آور و خون ریز مسکن داشت و گرگی و روباهی در خدمت او بودند و از بقایای شکار او میخوردند.
یک روز شیر صیدی را بکشت و به گرگ اشارت کرد که این گوشت میان ما قسمت کن.
گرگ آن گوشت به سه قسم تقسیم کرد:
یک قسم نزد شیر نهاد و یک قسم نزد روباه و قسم دیگر برای خود نگه داشت.
شیر چون این مساوات بدید پنجه بزد، چنان که سر گرگ در میان پایش افتاد و پس روباه را گفت:
این گوشت میان من و خود قسمت کن.
روباه جمله را نزد شیر نهاد و شیر از ادب او عجب آمد و گفت:
ای روباه این ادب از که آموختی؟
روباه گفت: از گرگ!
این حکایت تنبیه است مر جمله ی عاقلان را که از آنچه از دیگری به رنج رسد، گرد آن نگردند....
📚 #جوامع_الحکایات
✍ #محمد_عوفی
@Roshanfkrane
"تقسیم عادلانه"
در کتب حکما آمده است وقتی در مرغزاری شیری شورانگیز و کین آور و خون ریز مسکن داشت و گرگی و روباهی در خدمت او بودند و از بقایای شکار او میخوردند.
یک روز شیر صیدی را بکشت و به گرگ اشارت کرد که این گوشت میان ما قسمت کن.
گرگ آن گوشت به سه قسم تقسیم کرد:
یک قسم نزد شیر نهاد و یک قسم نزد روباه و قسم دیگر برای خود نگه داشت.
شیر چون این مساوات بدید پنجه بزد، چنان که سر گرگ در میان پایش افتاد و پس روباه را گفت:
این گوشت میان من و خود قسمت کن.
روباه جمله را نزد شیر نهاد و شیر از ادب او عجب آمد و گفت:
ای روباه این ادب از که آموختی؟
روباه گفت: از گرگ!
این حکایت تنبیه است مر جمله ی عاقلان را که از آنچه از دیگری به رنج رسد، گرد آن نگردند....
📚 #جوامع_الحکایات
✍ #محمد_عوفی
@Roshanfkrane
☕️ قطعهای از کتاب
در روزگار پیشین صیادی بود، هر روز برون آمدی و مرغان را بگرفتی و بکشتی.
روزی سرمایی عظیم بود، به صحرا رفته بود و مرغان را بگرفته بود و پر و بال ایشان را میکند...
از غایت سرما آب از چشم او میدوید.
یکی از مرغان گفت: «بیچاره مردی حليم است و رحیم دل، بر ما میگرید.»
دیگری گفت: «در گریه چشمش منگر، در فعل دستش نگر!»
📕 #جوامع_الحکایات
✍ #سدیدالدین_محمد_عوفی
#حکایت #اندیشه
@Roshanfkrane
در روزگار پیشین صیادی بود، هر روز برون آمدی و مرغان را بگرفتی و بکشتی.
روزی سرمایی عظیم بود، به صحرا رفته بود و مرغان را بگرفته بود و پر و بال ایشان را میکند...
از غایت سرما آب از چشم او میدوید.
یکی از مرغان گفت: «بیچاره مردی حليم است و رحیم دل، بر ما میگرید.»
دیگری گفت: «در گریه چشمش منگر، در فعل دستش نگر!»
📕 #جوامع_الحکایات
✍ #سدیدالدین_محمد_عوفی
#حکایت #اندیشه
@Roshanfkrane