#بلاتار و جهان امروز
فیلمهای بلاتار تماشاگر چندانی ندارند، اما نمیتوان انکار کرد که او با کلام جهانی و بیرحمانه خود، از زبان صدها میلیون اروپایی معمولی حرف میزند؛ مردمی که احساس میکنند کلاه سرشان رفته و از اینکه تمام ارزشهای زندگی گذشتهشان را به آنی باختند، احساس سرخوردگی میکنند؛ مردمی که در دام دسیسههای پست افتادند و دلالان پلید وعده و وعید، آنها را راه میبرند و از یک سو حرف ایده آلهای بالا و بلند میزنند و از سوی دیگر، قدرت خودخواهانه و منافع خود را پی میگیرند. این احساس تنها از گذشته سرچشمه نمیگیرد، بلکه از تجربه حال میآید. با این که ممکن است شخصیتها و دکورها تغییر کرده باشند، همان نزاعها و دسیسهها زندگی ما را میگرداند. ایدئولوژیهای دیگری نقل میشود اما بدبختی در شوروی سابق، رومانی یا یوگوسلاوی باقی میماند یا بدتر میشود. نمیتوان به کسی اعتماد کرد، نمیتوان به هیچ چیز اعتماد کرد، چراکه تمام آرمانهای والا فقط برای سوء استفاده از بیپناهان است. ما مردمان اروپای شرقی، مستاجران آن آپارتمانهای تانگوی شیطان هستیم و از روی استیصال به قول و قرارهای دلالانی که پولهایمان را میچاپند، چسبیدهایم. آن میخوارگان نومید، ما ایم و آن پلیسهای الکلی و قاچاقچی زبل و مهمانخانه دار اوباش هم رهبرانمان هستند. ما والوشکا هم هستیم که به تمام بالاسریهای خود در کمال حقارت سرویس میدهد و به امید یاری فلک نشسته. ما آن مرد شریر هم هستیم. در آن بن بستی که گرفتار شده ایم بدمان نمیآید شیشههای تمام مغازههای مجللی که در آنها چیزهایی میفروشند که تنها در خواب شب میبینیمشان را بشکنیم و میخواهیم خشم خود را به سوی کسانی نشانه رویم که از ما هم ضعیفتر و بیپناهترند. البته همه اینها غلوآمیز است؛ همان غلو مختص هنر بزرگ.
جهان به روایت بلاتار
#آندرش_بلینت_کووچ (ترجمه کتایون یوسفی)
#بلاتار
#هنر
@Roshanfkrane
فیلمهای بلاتار تماشاگر چندانی ندارند، اما نمیتوان انکار کرد که او با کلام جهانی و بیرحمانه خود، از زبان صدها میلیون اروپایی معمولی حرف میزند؛ مردمی که احساس میکنند کلاه سرشان رفته و از اینکه تمام ارزشهای زندگی گذشتهشان را به آنی باختند، احساس سرخوردگی میکنند؛ مردمی که در دام دسیسههای پست افتادند و دلالان پلید وعده و وعید، آنها را راه میبرند و از یک سو حرف ایده آلهای بالا و بلند میزنند و از سوی دیگر، قدرت خودخواهانه و منافع خود را پی میگیرند. این احساس تنها از گذشته سرچشمه نمیگیرد، بلکه از تجربه حال میآید. با این که ممکن است شخصیتها و دکورها تغییر کرده باشند، همان نزاعها و دسیسهها زندگی ما را میگرداند. ایدئولوژیهای دیگری نقل میشود اما بدبختی در شوروی سابق، رومانی یا یوگوسلاوی باقی میماند یا بدتر میشود. نمیتوان به کسی اعتماد کرد، نمیتوان به هیچ چیز اعتماد کرد، چراکه تمام آرمانهای والا فقط برای سوء استفاده از بیپناهان است. ما مردمان اروپای شرقی، مستاجران آن آپارتمانهای تانگوی شیطان هستیم و از روی استیصال به قول و قرارهای دلالانی که پولهایمان را میچاپند، چسبیدهایم. آن میخوارگان نومید، ما ایم و آن پلیسهای الکلی و قاچاقچی زبل و مهمانخانه دار اوباش هم رهبرانمان هستند. ما والوشکا هم هستیم که به تمام بالاسریهای خود در کمال حقارت سرویس میدهد و به امید یاری فلک نشسته. ما آن مرد شریر هم هستیم. در آن بن بستی که گرفتار شده ایم بدمان نمیآید شیشههای تمام مغازههای مجللی که در آنها چیزهایی میفروشند که تنها در خواب شب میبینیمشان را بشکنیم و میخواهیم خشم خود را به سوی کسانی نشانه رویم که از ما هم ضعیفتر و بیپناهترند. البته همه اینها غلوآمیز است؛ همان غلو مختص هنر بزرگ.
جهان به روایت بلاتار
#آندرش_بلینت_کووچ (ترجمه کتایون یوسفی)
#بلاتار
#هنر
@Roshanfkrane