روشنفکران
82.1K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.91K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
السید الرئیس: از بخت النصر تا غازی* اعظم!

"صدام مدعی نسب بردن از بخت النصر، پادشاه بزرگ بابل در قرن پنجم پیش از میلاد شد، بخت النصر البته مسلمان نبود، ولی با متزلزل شدن حکومت #صدام و کاهش مشروعیت آن، او کوشید قدرتش را نه تنها با توسل های مفصل به اسلام، که همچنین هر ابزار دیگری که بتوان به آن اندیشید تحکیم کند، اما در سال ۱۹۸۲ صدام ریشه های سکولار اش را کاملا کنار گذاشته بود. او از جهاد سخن می گفت و سخنرانی هایش را با عباراتی مذهبی از قبیل "خداوند از شما دفاع و حفاظت می کند و شما را به راه پیروزی هدایت خواهد نمود" به پایان می رساند.

در سال ۱۹۸۴، در جشنی به مناسبت تولد پیامبر اسلام، از صدام با عنوان "رهبر تاریخی، نابغه، و جهادگر ما که برای آینده مردم عراق و عزت دین توحید میجنگد و از پیام ابدی اسلام هدایت می گیرد" یاد شد. شش سال بعد، در زمان حمله به کویت، او مدعی بود «خداوند راه را به ما (بخوانید: من) نشان داد ... خداوند حافظ ماست".
تصویر او که برای نماز زانو زده است، شروع به ظاهر شدن در فضاهای عمومی کرد. پس از شکست کامل به دست نظامیان (عمدتا) امریکایی در عملیات توفان صحرا در ژانویه ۱۹۹۱ صدام حتی بیشتر به اسلام متوسل شد.

او یک برنامه عظیم از تعلیمات اسلامی به راه انداخت و در مدارس زمان اختصاص یافته برای تدریس قرآن و حدیث را به دو برابر و حتی سه برابر رساند. افراد بالغ، حتی وزرای کابینه، مجبور به گذراندن دروس قرآن شدند و او مرکز صدام برای قرائت قرآن و دانشگاه صدام برای مطالعات اسلامی را تاسیس کرد. دانش معلمان از متون دینی مورد امتحان قرار می گرفت و زندانیان اگر می توانستند بخشهایی از قران را حفظ کنند احکام شان کاهش می یافت. در ۱۹۹۲ صدام اصرار کرد عبارت الله اكبر به پرچم عراق اضافه شود و در ملاء عام اعلام نمود این پرچم تبدیل شده است به "نماد جهاد و ایمان ... علیه گروه کفار"

اینک صدام داشت خود را در قامت "امیرالمؤمنین" ظاهر می کرد و با تاکید هر چه بیشتر بر قفس هنجارها، نیات دینی اش را برق و جلای بیشتری می بخشید. در سال ۱۹۹۴ فرمان شماره ۵۹ اولین مجموعه از مقررات ملهم از شریعت را به همراه آورد که قرار بود مجموعه قوانین عراق را متحول کند. در این مجموعه مجازات سرقت قطع دست از مچ بود و برای بار دوم پای چپ از مچ قطع می شد. کمی بعد برای صرافان غیرمجاز و نیز "رباخواران" نیز همین تنبیه در نظر گرفته شد. در دهه ۹۰ میلادی، پیش از این اقدامات قوانینی تصویب شد که سنن قبایلی را در قوانین جزایی وارد می کرد، به عنوان مثال قتل زن زناکار توسط بستگان.
صدام تشدید قفس هنجارها را ادامه داد و اقداماتی شبیه عربستان را در مورد نظام قیمومیت مردان به اجرا گذاشت. زنان اجازه سفر به خارج را نداشتند، مگر همراه یکی از بستگان مذکر خود. او اعلام کرد زنان باید مشاغلشان را رها کنند و در خانه بمانند، ولی این فرمان به اجرا در نیامد، ظاهرا از آن رو که چندان محبوبیتی برنمی انگیخت".

ریشه های بالا گرفتن بنیادگرایی و تشکیل گروه هایی مثل داعش را باید در همین بازی دولت های خاورمیانه با هنجارهای دیرپای جوامعشان جستجو کرد، اینکه چرا پانزده نفر از ۱۹ نفر رباینده هواپیما در قضیه ۱۱ سپتامبر از صحرای حجاز در آمده بودند را شاید بتوان با این ملاحظات بهتر بررسی کرد، اما اصلاحگری در این شرایط هم از مشاغل سخت است، قرار است محمد بن سلمان (به قول فرنگی ها ام بی اس) عربستان را تکان دهد، کسانی می گویند بعید است توفیقی پیدا کند، باید نشست و دید، والله اعلم.

*غازی: مرد پیکار و با دشمن دین کارزارکننده
https://bit.ly/2IOLckH

#امیرحسین_خالقی

#مذهبی #سیاسی #تاریخ

@Roshanfkrane
سه پرده از کابوس
پرده اول: پل پوت خواهان دو تا سه برابر شدن جمعیت کامبوج شده و گفته بود: "کامبوج ظرف ده سال آینده باید 15 تا 20 میلیون نفر جمعیت داشته باشد". او برای اجرای برنامه های رفاهی اش برای کامبوج و قوی تر کردن این کشور به چنین جمعیتی نیاز داشت. اما در جایی که زنان به سبب سوء تغذیه نمی توانستند قاعده شوند، افزایش جمعیت چگونه امکان پذیر بود؟ جمعیت فعلی کشور چگونه می توانست کارایی مفیدی داشته باشد در زمانی که نیمه گرسنه بود؟ ... مردم کامبوج، از نگاه رهبری حزب و رژیم، به مشتی آمار صرف بر روی کاغذ تبدیل شده بودند. این را می شد از یک بیت شعر ترسناکی کادرهای خمر سرخ وقت کشتن فرد بر زبان می آوردند نیز فهمید: "نگهداشتنت فایده نداره، کشتنت ضرر نداره".

به قول یک روستایی کامبوجی ارزش یک فرد بر حسب این که چند متر مکعب خاک را می توانست طی روز جابجا کند سنجیده می شد. انسان باید از گاو تقلید می کرد. انسان از نظر رهبران خمر سرخ همچون متاعی بود که باید به او آب و غذا و سرپناه داده می شد و به کار گرفته می شد. سربازان پس از اعدام قربانیان لباس های آنها را از تنشان در می آوردند و به کسان دیگر، قربانیان بعدی، می دادند. جنازه های معدومان غالبا در کنار مزارع دفن می شد زیرا خمرهای سرخ معتقد بودند که گوشتی در حال فساد خاک را حاصلخيز خواهد کرد. آنهایی که در درمانگاه های روستایی می مردند سوزانده می شدند و از خاکستر جنازه هایشان برای درست کردن کود شیمیایی فسفاته استفاده می شد. رویکرد خمرهای سرخ به تولد، همچون مرگ، خاص خودشان بود: کادرهای حزب در زمانی که زنان کامبوجی هنوز قاعده می شدند تاریخ قاعدگیشان را یادداشت می کردند تا شوهرانشان را در زمانی که بیشترین احتمال بارداری همسرانشان وجود داشت برای آمیزش جنسی نزد آنها بیاورند. این راهکار حزب برای ازدیاد جمعیت بود.

پرده دوم: قرار شد که زبان از اشارات نادرست پاک شود. مردم به جای "من" باید می گفتند "ما". بچه باید والدینش را "عمو و عمه" و دیگر بزرگسالان را "مادر" یا پدر تا معلوم نشود که این بچه مال چه کسانی است. هر رابطه ای باید به صورت جمعی می بود؛ بیان واژه هایی که فردیت را متمایز می ساخت ممنوع شد ... ماجراهای عشقی غیرمجاز برای طرفین رابطه مجازات مرگ را در پی داشت. زنان باید موهایشان را کوتاه می کردند و دکمه های پیراهنشان را تا گردن می بستند. وقت کار، زن و مرد، فارغ از سن و سالی که داشتند، از هم جدا نگاه داشته می شدند، ورزش به عنوان عملی "بوژوایی" ممنوع بود. اسباب بازی هم کالای ممنوعه به شمار می رفت و هیچ وقت آزادی وجود نداشت.
پرده سوم: "همه فکر و ذکرمان متمرکز بر غذا بود. زمانی که قطرات آموزه های سیاسی را در اذهان خالی شده بر اثر گرسنگی، خستگی و قطع ارتباط با دنیای بیرونی بچکانند تأثیر حاصله شگفت انگیز و قابل ملاحظه خواهد بود. عکس این قضیه هم درست بود. در حین سمینارهای دو هفته یک بار در وزارت امور خارجه، رژیم غذایی ناچیز شرکت کنندگان که شامل سوپ رقیق و مقداری نان کپک زده بود ناگهان جایش را به میوه و خرچنگ تازه و سبزیجات و برنج داد. آمیزه شستشوی مغزی و رسیدگی خوب تأثیر روان شناختی هولناکی داشت. این آمیزه چنان تاثیری بر نگرش ها و رفتارهای جمعی می گذاشت که شرکت کنندگان با این احساس از سمینار بیرون می آمدند که چنان قدرتی دارند که هر کاری می توانند بکنند". آدم های صاحب منصبی که جدای از توده ها زندگی می کردند و ... وفاداریشان به رژیم ضرورت حیاتی داشت، باید به بهترین نحو ممکن با گوشت و ماهی و برنج تغذیه می شدند و همزمان می بایست از گرسنگی چون ابزاری برای ایجاد نظم و انضباط استفاده می شد، زیرا هیچ جایگزین مشخصی برای آن وجود نداشت.
اینها البته توحشی کور نبود و برخی ایده ها زمینه ساز آن بود؛ یکی از رهبران اوباش سرخ گفته بود: "چگونه یک انقلاب کمونیستی برپا میکنیم؟ نخستین کاری که باید بکنید نابود کردن مالكيت خصوصی است. اما مالکیت خصوصی، هم در ساحت مادی وجود دارد و هم در ساحت ذهنی... اما مالکیت خصوصی ذهنی به مراتب خطرناک تر است؛ این نوع مالکیت برآمده از هر چیزی است که فکر میکنید "مال شما" است، برآمده از هر چیزی است که گمان می کنید در پیوند با شماست - والدینتان، خانواده تان، همسرتان. هر چیزی که می گویید "این مال من است" مالکیت خصوصی ذهنی است. فکر کردن به واژه های "من" و مال "من" ممنوع است. اگر بگویید "همسر من" غلط است". به نظرتان از دل این ایده ها جز آنچه رخ داد می شود انتظار داشت؟ باید به تمام کسانی که به دنبال کوبیدن مالکیت خصوصی اند بدبین بود، شاید الان کسی جرات گفتن این حرف ها را مثل خمرها نداشته باشد، ولی ایده های تمامیت خواهی در واژه های زیباتر خود را بازتولید می کنند، به ویژه مراقب هواداران مالیات بر ثروت باشید، والله اعلم.
https://bit.ly/2y43qwV
#امیرحسین_خالقی
#تاریخ #اقتصاد #سیاسی
@Roshanfkrne
دولت پدروار در جهان پس از کرونا؟

کتاب اقتدار اثر ریچارد سنت با قطعه‌ای تکان‌دهنده از رمان پدر مرده نوشته دونالد بارتلمی، نویسنده مشهور آمریکایی، آغاز می‌شود در آنجا می‌خوانیم: "با از دست دادن پدر، از این پس باید با خاطره‌اش به سر برید. خاطره‌ای که اغلب نیرومندتر از حضور واقعی پدر است؛ صدایی درونی است که فرمان می‌دهد، راهنمایی می‌کند، آری و نه می‌گوید- با آهنگی دوگانه: آری-نه، آری-نه، آری-نه، آری-نه؛ و هریک از کمترین حرکات شما را اعم از ذهنی و جسمی هدایت می‌کند. شما در چه لحظه‌ای تبدیل به خودتان خواهید شد؟ به‌طور کامل هرگز؛ شما، همواره، تا حدی، او هستید. این موقعیت ممتازی که وی در گوش درون‌تان دارد آخرین خرده منافع او را تشکیل می‌دهد و هیچ پدری دیده نشده است که هرگز از چنین منافعی گذشته باشد".

نویسنده پس از آوردن این قطعه درخشان ادامه می‌دهد که نیاز به اقتدار را باید امری بنیادی تلقی کرد، چیزی که کودکان و بزرگسالان هر دو به آن نیاز دارند؛ نیاز به مراجع اقتداری که هدایت‌شان کند و به آنها اطمینان ببخشد و نقش بزرگسالی تا اندازه زیادی ایفای همین نقش مرجع اقتدار است. اما از آن طرف در دوران جدید ترسی هم از اقتدار پیدا شده است که آدم‌ها از اثر آن بر زندگی و آزادی‌هایشان نگرانند؛ این نگرانی بیجا هم نیست.

در این مقاله کوتاه در جریده وزین دنیای اقتصاد استدلال کرده ام که در بحران هایی نظیر #کرونا نیاز به مراجع اقتدار در "روان جمعی" ملت پررنگ می شود و دولت نقش "پدر" به خود می گیرد. از غائله کرونا به این طرف نقد زیاد به لیبرالیسم شده است و بسیاری از آنها هم البته اعتباری ندارند و نمی توان آنها را جدی گرفت. اما یک نقد می‌تواند از نظر اساسی و علمی معتبر نباشد، ولی در سپهر سیاسی جدی گرفته و منشأ تغییرات شود، در مورد لیبرالیسم به‌نظر می‌رسد با چنین وضعیتی روبه‌رو هستیم، می‌توان پرسید پس آینده جهان چه خواهد شد؟ اینجا بد نیست به استناد یک پیشگوی بد یعنی فرانسیس فوکویاما اعتماد کنیم که دو مسیر را پیش بینی می‌کند: بازتولید فاشیسم یا تجدید لیبرال دموکراسی. باید امیدوار بود که گزینه دوم بخت بیشتری داشته باشد که البته خود او معتقد است با ترامپ باید بیشتر منتظر اولی باشیم، والله اعلم.

#سیاسی #اجتماعی

https://bit.ly/2YAWvEJ

#امیرحسین_خالقی

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مردی برای هیچ یک از فصول!

🎬 این بخش کوتاه از مصاحبه دکتر #سیدحسین_نصر درباره "معلم شهید" شنیدنی است، زمانی به کم سن و سال تر ها می گفتند از عشق هایتان افسانه نسازید، از قرار این را امروز باید در مورد پا به سن گذاشته ها هم تکرار کرد، البته که هدف نقدها شخص او نیست، او نماد یک تفکر مخرب است که ظاهرا هنوز نفس می کشد، ولی باید باور کرد که پادشاه لخت است، والله اعلم.

مصاحبه #حسین_دهباشی با سیدحسین نصر درباره علی شریعتی

از کانال دکتر #امیرحسین_خالقی ، راهبرد

#اجتماعی #سیاسی #تاریخ

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شریعتی، شریعتی نیست!

🎬 این ویدئوی مختصر در باب اندیشه ای مخرب که همچنان هم حاضر است، را از دست ندهید، والله اعلم.

https://bit.ly/38iykiO

کانال راهبرد/ #امیرحسین_خالقی

#تاریخ #اقتصاد #مذهبی

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ناله های یک روح ناآرام!

🎬 در این مدت زیاد حرف #علی_شریعتی شد،‌ یاران راهبرد می توانند مصاحبه کامل من (حدود ۲۰ دقیقه) را ببینند. بی تعارف و صریح و یحتمل خیلی تند!
تا یار چه پسندد، والله اعلم.

https://bit.ly/3gpNdT7

کانال راهبرد/ #امیرحسین_خالقی

#تاریخ #اقتصاد #مذهبی

@Roshanfkrane
استمبادهای یک مبتدی در باب اوراق

اهالی اقتصاد می گویند که چاپ اوراق -به معنای قرض گرفتن دولت از ملت- از به اصطلاح "چاپ پول" بسیار بهتر است و اثر تورمی به بار نمی آورد. حرف حساب است، اوراق معنایش این است که به جای #استقراض مستقیم و غیرمستقیم دولت از بانک مرکزی که حاصلش افزایش حجم پول (بخوانید تورم) است، عجالتا از همین پول موجود برای رتق و فتق امور دولت استفاده شود.

اما هر قرضی تادیه ای هم دارد، افراد از روی خیرخواهی پول را تقدیم دولت نمی کنند تا در جیب های گشاد فرو رود، حالا که قرار است پولی به دولت فخیمه بدهند، انتظار سود هم دارند و البته حواسشان هست که با توجه به اعتبار دولت و ریسک پایین (بدون ریسک؟) این کار طبیعی است که نرخ سود نمی تواند خیلی بالا باشد. باری، به هر صورت باید در سررسید اصل و فرع هر دو پرداخت شوند، اما این چطور رخ می دهد؟

یک فرض اینست که دولتی ها مالیات (بخوانید پول زور) بیشتری بگیرند تا علاوه بر هزینه های فعلی، بدهی های قبلی را هم تسویه کنند!

راه دوم اینست که باز قرض بگیرند و بدهی قبلی ها را بدهند که این البته بیشتر مهلت خریدن است تا چیز دیگر

راه سوم اینست که کارایی منابع اقتصادی در دسترشان را بهبود جدی بدهند که عایدی بیشتری برایشان داشته باشد

و راه چهارم هم اینست که از هزینه هایشان کم کنند.

در عمل یحتمل ترکیبی از این چهار راه دنبال می شود.

راه حل اولی که محدودیت زیاد دارد، از جنبه های حقوقی و مانند آن که بگذریم، اثر ضدانگیزشی آن کم نیست و البته برای اقتصادهای کوچک و در حال رکود خیلی کاری از پیش نمی برد. بعید است ملت خوششان بیاید پولشان صرف یک بوروکراسی ناکارآمد و هوس بازی دولتی ها شود،
دومی هم که تنها عقب انداختن حل مسئله است و کمکی به بهبود اوضاع نمی کند،
سومی هم چیزی در مایه های توصیف قصه جن و پری است، اگر دولتی ها عرضه افزایش بهره وری و کارایی دارایی ها را داشتند که اساسا از همان گام اول دچار کسری نمی شدند، دانش و انگیزه ای وجود ندارد و البته دنبال این حرف ها هم نیستند. چنین دولت قابلی اگر وجود داشته باشد نیازمند چنان ساختار نهادی و قانونی سفت و سختی است که در کشورهایی مثل ایران آرزوست.
راه حل چهارم به نظر موجه ترین راه به نظر می رسد، هم سیگنال مثبت به اهالی اقتصاد است که دولت بناست فضولی اش را کم کند و هم منابع را برای استفاده های بهتر آزادتر می کند.

حدس می زنم بدون این راه حل آخری اوراق هم دیر یا زود به همان راه حل "چاپ پول" می انجامد. به نظر حتی برای راه حل سوم (استفاده بهتر از دارایی های دولت) هم نخست باید به درجاتی از فربگی دولت کاست، والا دولتی بزرگ و شلخته که می خواهد سر در هر سوراخی بکند، بعید است بتواند به تفنن های مثل افزایش کارایی فکر کند.

اما اجرای این راه حل آخری از نظر سیاسی ساده نیست و محبوبیت برای آدم نمی خرد، اینقدر سخت است که خیلی از اهالی اقتصاد ترجیح می دهند به آن فکر نکنند یا با مضمون هایی مبهم و کلی از آن یاد کنند، در صورتی که به نظر اصل و اساس کار چیزی جز این نیست.
به نظرم بیشتر باید روی این فکر کرد، والله اعلم.


#امیرحسین_خالقی (راهبرد)

#اقتصاد

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خلافکاران یا دولت؟

🎬 فعالیت اخیر کارتل های مکزیکی برای مردم فقیر بسیار جالب است، در جایی رئیس خلافکاران می گوید: "حفاظت از مردم برای ما مهم است، بدون آنها ما هیچ نیستیم!"،
انصافا لحظه ‌جالبی است برای سنجش عیار دولت ها و دیدن شباهت آنها با اهل خلاف، تازه اینها بانک مرکزی هم ندارند و بسیار کم خطر ترند! والله اعلم./ #امیرحسین_خالقی

#اقتصاد #اجتماعی

@Roshanfkrane
مراقب آرزوهایتان باشید، شاید برآورده شود!

دکتر رنانی که عمرش دراز باد نوشته است: "دولت برای اینکه بورس را داغ کند و رونق بدهد و برای اینکه فشار عوارض ناشی از کرونا را کاهش دهد؛ سهام عدالت را به بورس بردند و به مردم گفتند که می‌توانید سهام خود را بفروشید که طبقات محروم فشار کمتری را حس کنند. ظرف مدت کوتاهی ۵۰میلیون ایرانی وارد بورس شدند. در غرب و اروپا ۲۰۰سال طول کشید تا ۴۰درصد مردم به بورس بروند. ما در یک دوره کوتاه مردم‌مان به بورس هجوم بردند.

این تحولات بلندمدت است. این خصوصی‌سازی واقعی دارد رخ می‌دهد. وقتی بورس بزرگ می‌شود و همه اقتصاد به بورس گره می‌خورد؛ شما نمی‌توانید کاری کنید که این ساختار به تلاطم بیفتد. کوچک‌ترین اشتباهی باعث تلاطم در بورس خواهد شد و این نگرانی باعث خواهد شد که مسئولان بی‌گدار به آب نزنند
".

بزرگان محافظه کار به ما آموخته اند بازی با جامعه و مخصوصا سفره مردم کار خطرناکی است، امروز تعداد نه چندان اندکی موتور و ماشین و خانه شان را می فروشند و وارد کار می شوند، تجربه روزی 5 درصد سود البته روح افزاست، ولی ریسک و نوسان ذاتی سرمایه گذاری است و بنا نیست همیشه سودی در کار باشد، فردای روزی که دولت فخیمه نتواند بر این آتش سوخت بپاشد، هیچ بعید نیست کار به خیابان بکشد، همه روحیه سفته بازی و ریسک پذیری بالا ندارند، وقتی به طور "مصنوعی" همه را سرمایه گذار بورس می کنیم، باید مراقب باشیم که این فرازها فرودی هم دارد!

اوضاع اقتصادی خوب نیست، این ماه عسل بورسی تا ابد نمی تواند ادامه پیدا کند، بوروکراسی دولت هم به طور ساختاری در کشوری مثل ایران نمی تواند انقدر عاقل عمل کند، نمی توانید از ساختاری که این مصیبت تا اندازه زیادی حاصل ناکارآمدی آن است، انتظار داشته باشید از اینجا به بعد عاقل شود و بهترین تصمیم ها را بگیرد، بحث ایده و انگیزه هم نیست، محدودیت های ساختاری دولت است. پولانی در کتاب خواندنی اش دگرگونی بزرگ یک نکته جالب را به ما تذکر می دهد، مراقب باشید "نیروهای بازار" "جامعه" را پاره پاره نکند، به نظر خواندن آن برای سیاستگذاران ضرری نداشته باشد. طبیعی است که امثال من مشکلی با بازار ندارند، ولی مهندسی دولت برای بازاری کردن زورکی و سریع پیامدهای خطرناکی دارد، باید مواظب بود، اینها ربطی به خصوصی سازی ندارد، سازی است که امروز می زنند و صدایش فردا در می آید، والله اعلم.

https://t.iss.one/eghtesadbazar/13162
#امیرحسین_خالقی

#اقتصاد

@Roshanfkrane
فهم نادرست درباره اقتصاد چه بر سرمان می‌آورد؟

✍️ دکتر #امیرحسین_خالقی


در لطیفه‌ای نقل می‌کنند که از اهل دلی می‌پرسند اگر وسط دریا گرفتار شود و کوسه‌ای او را دنبال کند چه خواهد کرد، مرد رند پاسخ داده بود که به‌سرعت درختی پیدا می‌کند و از آن بالا می‌رود. وقتی به او گفته بودند مگر وسط دریا درخت پیدا می‌شود که بشود از آن بالا رفت، در پاسخ گفته بود: مجبورم، مجبور! در فقره سیاستمدارانی که حرف‌های به‌اصطلاح اقتصادی می‌زنند هم قضیه خیلی متفاوت نیست، اهل سیاست هم مجبورند خیلی اوقات حرف‌هایی بزنند که شاید خیلی با واقعیت‌های روی زمین سازگار نباشد، ولی به کار سیاست‌ورزی می‌آید. فهم دلیل آن‌هم البته دشوار نیست، منطق عمل در سیاست و اقتصاد یکی نیست، در یکی حرف از کارایی و ثروت است و در دیگری غلبه و قدرت و چه‌بسا این دو در بسیاری موارد همسو نباشند، اگر در اولی حرف از بلندمدت است، در دومی به‌ویژه در جاهایی مثل خاورمیانه همه‌چیز خیلی کوتاه‌مدت است و به قول معروف «وای اگر از پس امروز بود فردایی!».

سیاستمدار در تحلیل نهایی همواره باید یک «مهندس» جلوه کند. او برای بقا در عرصه پرخطر سیاست باید نشان دهد که دست‌کم در شرایط مناسب و با در دسترس بودن منابع کافی می‌تواند کارستان کند و معیشت میلیون‌ها آدم‌ها را بهبود دهد، حتی اگر خود بداند که توانا به این کار نیست. او بنا به شغلش البته همکاری و رقابت در سطح خُرد و میان رقبا را به‌خوبی می‌فهمد و تصور می‌کند کافی است هوشمندی سیاسی کافی داشت تا مصالحه‌ای برقرار شود، ولی از پس فهم چگونگی تنظیم مناسبات تعداد زیادی آدم متفاوت با اهداف حتی ناسازگار در جامعه‌ای بزرگ برنمی‌آید (بهتر است در مورد برخی از آنها بگوییم خیلی به صلاحشان نیست سر دربیاورند).سیاسیون دوست دارند اقتصاد را «اداره» کنند، «برنامه» توسعه داشته باشند، «سیاست» صنعتی تدوین کنند، با تورم «مبارزه» کنند، مافیاهای از خدا بی‌خبر و سلطان‌ها را «مجازات» کنند و نقدینگی را «هدایت» کنند، ولی در سطح کلان در اقتصاد یک جامعه، رفتارها ناشی از تصمیم‌های تعداد زیادی فرد و گروه است که حتی اگر بخواهیم هم امکان کنترل کامل آنها را نداریم.

در نگاه نخست با توجه به آمار بیش از دو هزار و اندی تریلیون تومان شاید برخی بپرسند اگر این‌همه «پول» در مملکت «خاک» می‌خورد، چرا آن را صرف این همه پروژه روی‌زمین‌مانده و کار اقتصادی موثر نکنیم و جوان‌ها را سر کار نبریم؟ اما اگر اندکی تعریف رایج نقدینگی در اقتصاد و ترکیب آن را در نظر داشته باشیم درمی‌یابیم که بخش عمده‌ای از این نقدینگی از جنس وام بانکی و «پول از قبل خرج‌شده» است نه اسکناس تانخورده در دست افراد که می‌توان با آن طلا یا سکه یا ملک یا بیت‌کوین خرید یا در تولید سرمایه‌گذاری کرد! پس این سیل از پیش راه افتاده است و طبیعی است که در سر راه خود ویرانی‌ها داشته باشد، هدایت نقدینگی «واقعی» یحتمل سلب مالکیت دارایی‌های افراد و استفاده از منابع به‌دست‌آمده در راه‌اندازی فلان کارخانه و پروژه «ثروت‌آفرین» و «ارزش‌افزا» است که حتی به فرض امکان اجرا، راه‌حلی بدتر از مشکل نخستین است و حاصلش اگر جنگ داخلی نباشد، قحطی و گرسنگی و مصیبت است. یادمان نرود که این به‌اصطلاح «هدایت نقدینگی» با بحث «هدایت اعتبار» البته متفاوت است و این دومی حرف بسیار جدی‌تری است.

اما اجازه دهید صریح باشیم و عاقبت اجرای آن منطق کلی مخرب را حدس بزنیم، از دل این ایده منحط «هدایت نقدینگی» چیزی جز این درنمی‌آید که دولت با وضع قانون و تبصره و... کاری کند که برخی حوزه‌های «خوب» برای سرمایه‌گذاری جذاب شوند و «نقدینگی» به سمت آنها برود که در کل به نفع مردم خواهد شد. اما بردن «سرمایه‌ها» (نه پول‌ها) به یک سمت به معنای نبردن آنها به سمت دیگر است و بسیاری اوقات در کل اوضاع تغییر چندانی نخواهد کرد، متاسفانه دولت، هر دولتی، انگیزه و دانش و توان کافی برای تصمیم‌گیری‌های اقتصادی درست در اقتصادهای پیچیده را ندارد و هر مداخله مداخله‌های بیشتری را طلب می‌کند و چنان‌که امثال دیو دونالدسون در مورد سیاست صنعتی (بخوانید همین مداخله خیرخواهانه دولت برای رشد فعالیت‌های تولیدی) نشان داده‌اند فتح‌الفتوحی رخ نخواهد داد، چاره کار البته روشن است باید اجازه دهیم بازار و کنشگران واقعی اقتصاد کار خودشان را بکنند که کار آسانی نیست، والله اعلم./تجارت فردا

#اقتصاد #اجتماعی

@Roshanfkrane
در باب علل بدبختی ملل

"امپریالیسم اروپایی در سال های ۱۹۶۰ و ۱۹۵۰ به پایان رسید. از آن زمان تا کنون دنیای غیرغرب نیم قرن [بلکه هم بیشتر] فرصت داشته تا به شکوفایی اقتصادی خاص خود دست پیدا کند. این حقیقت که بسیاری از این کشورها در طول این مدت، یک قدم از آن فناوری قدیمی که سرمایه گذاری اروپای استعماری در آنجا ایجاد کرد پیش تر نرفته اند، تقصير غرب نیست. آن دسته از کشورهایی که غرب را الگوی خود کردند، همچون کره جنوبی، سنگاپور، و تایوان، نشان دادند که با یک پس زمینه جهان سومی هم می توان در طول دو نسل به یک ملت مدرن، لیبرال دموکرات و شكوفا تبدیل شد.
آن کشورهایی که کماکان غرق در افلاس و عقب ماندگی اند، فلاكتشان ناشی از سلطه جویی، نژادپرستی و ستم غرب نیست، بلکه معلول سیاست ها و برنامه های سوسیالیستی ای است که خود انتخاب کرده اند یا از قبل جنگ داخلی و انقلاب بر آنها تحمیل شده است.

غرب ستیزی ای که من از آن سخن می گویم چیزی نیست که فقط راجع به نقد گذشته غرب باشد، بلکه حرف و نقل بسیاری در مورد امور جاری و زمان حال نیز دارد.
مواضعی که غرب ستیزان پس از حمله یازده سپتامبر ۲۰۰۱ گرفتند، به روشنی پرده از ارزش هایشان باز گرفت. در همان چند روز اول پس از حملات، شماری از روشنفکران مطرح غرب، مانند نوام چامسکی، سوزان زانتاگ و برخی همپالکی های جوان تر از آنها همچون نوامی کلین در جنبش ضد جهانی شدن، طوری واکنش نشان دادند که، به لحاظ اخلاقی و نمادین، تفاوتی با شادی مردم در خیابان های فلسطین و اسلام آباد نداشت؛ که به هنگام تماشای فرو ریختن برج های مرکز تجارت جهانی هلهله می کردند.
استدلالهای آنها هرآینه از زبان نامفهوم روشنفکرانه اش برهنه میشد، صریح و روشن بود: آمریکا مستوجب و مستحق آنچه در آن حمله به سرش آمد بود. ...

امروز ما در دوره ای از بربریت و انحطاط زندگی می کنیم. پشت دیوارها بربرهایی هستند که می خواهند ما را نابود کنند و در درون جامعه ما فرهنگی رو به انحطاط قرار دارد. ما فقط چیزی را به دست می آوریم که سزاوارش هستیم. انتقادهای بی رحمانه از غرب که چپهای دانشگاهی و نخبگان فرهنگی ما از دهه ۱۹۶۰ خود را درگیر آن کرده اند، رقبای ما را جسارت می دهد و هم زمان اراده ما برای مقاومت را تحلیل می برد. پیامدهای این فرهنگ رقیب همه جا در اطراف ما دیده می شود، اما راه رویارویی با آن چندان روشن نیست.
بقای اصول بنیادین فرهنگ غرب درباره آزادی بیان و آزادی تحقیق علمی، تمام بسته به این است که آیا ما از آن درجه هوش برخوردار هستیم که ارزش واقعی آنها را درک کرده و آیا اراده این را داریم که با دشمنان این ارزش ها مقابله کنیم".

حضرت مردیها باز کارستان کرده است، آنچه بالا آمد از کتاب لیبرالیسم محافظه کار که مجموعه ای از مقاله ها از متفکران کمتر شناخته شده در ایران است، بیرون آمده است و مطابق انتظار، حرف های دلنشین زیاد دارد، به این محاسن ترجمه رسا و خواندنی استاد را هم بیفزایید، بخوانید که راه رستگاری از آن می گذرد، والله اعلم.

https://bit.ly/2D3saYo

#امیرحسین_خالقی

#اقتصاد #سیاسی

@Roshanfkrane
"در باب هدایت نقدینگی"

در لطیفه‌ای نقل می‌کنند که از اهل دلی می‌پرسند اگر وسط دریا گرفتار شود و کوسه‌ای او را دنبال کند چه خواهد کرد، مردِ رِند پاسخ داده بود که به‌سرعت درختی پیدا می‌کند و از آن بالا می‌رود. وقتی به او گفته بودند مگر وسط دریا درخت پیدا می‌شود که بشود از آن بالا رفت، در پاسخ گفته بود:
مجبورم، مجبور!

در فقره سیاستمدارانی که حرف‌های به‌اصطلاح اقتصادی می‌زنند هم قضیه خیلی متفاوت نیست، اهل سیاست هم مجبورند خیلی اوقات حرف‌هایی بزنند که شاید خیلی با واقعیت‌های روی زمین سازگار نباشد، ولی به کار سیاست‌ورزی می‌آید.
فهم دلیل آن‌هم البته دشوار نیست، منطق عمل در اقتصاد و سیاست یکی نیست، در یکی حرف از کارایی و ثروت است و در دیگری غلبه و قدرت و چه‌بسا این دو در بسیاری موارد همسو نباشند، اگر در اولی حرف از بلندمدت است، در دومی به‌ویژه در جاهایی مثل خاورمیانه همه‌چیز خیلی کوتاه‌مدت است و به قول معروف:
"وای اگر از پس امروز بود فردایی"!

باری، یک نمونه جالب بحث هدایت نقدینگی است که هرچند خیلی تازه نیست، این‌روزها از زبان یکی از سیاسیون در شبکه‌های اجتماعی بحث‌برانگیز شد. انگار جان کلام این است که "پول" در کشور زیاد است، ولی جاهایی که باید نمی‌رود و باید آن را به محل "مطلوب" هدایت کرد تا خروجی اقتصاد افزایش یابد و قیمت دارایی‌ها بالاتر نرود و تورم به بار نیاید.
انگار که چیزی به نام نقدینگی وسط زمین و هوا معلق است و فقط منتظر نظر مساعد است تا تولید شکوفا شود.

در نگاه نخست با توجه به آمار بیش از دو هزار و اندی تریلیون تومان، شاید برخی بپرسند اگر این‌همه "پول" در مملکت خاک می‌خورد، چرا آن را صرف این همه پروژه روی‌زمین‌مانده و کار اقتصادی موثر نکنیم و جوان‌ها را سر کار نبریم؟
اما اگر اندکی تعریف رایج نقدینگی در اقتصاد و ترکیب آن را در نظر داشته باشیم، درمی‌یابیم که بخش عمده‌ای از این نقدینگی از جنس وام بانکی و "پول از قبل خرج‌شده" است نه اسکناس تانخورده در دست افراد که می‌توان با آن طلا یا سکه یا ملک یا بیت‌کوین خرید یا در تولید سرمایه‌گذاری کرد!
پس این سیل از پیش راه افتاده است و طبیعی است که در سر راه خود ویرانی‌ها داشته باشد، هدایت نقدینگی "واقعی" یحتمل سلب مالکیت دارایی‌های افراد و استفاده از منابع به‌دست‌آمده در راه‌اندازی فلان کارخانه و پروژه "ثروت‌آفرین" است که حتی به فرض امکانِ اجرا، راه‌حلی بدتر از مشکل نخستین است و حاصلش اگر جنگِ داخلی نباشد، قحطی و گرسنگی و مصیبت است. یادمان نرود که این به‌اصطلاح "هدایت نقدینگی" با بحث "هدایت اعتبار" البته متفاوت است و این دومی حرف بسیار جدی‌تری است.

اما اجازه دهید صریح باشیم و عاقبت اجرای آن منطق کلی مخرب را حدس بزنیم، از دل این ایده منحط «هدایت نقدینگی» چیزی جز این درنمی‌آید که دولت (سیاسیون) با وضع قانون و تبصره و... کاری کند که برخی حوزه‌های «خوب» برای سرمایه‌گذاری جذاب شوند و «نقدینگی» به سمت آنها برود که در کل به نفع مردم خواهد شد.
اما بردن «سرمایه‌ها» (نه پول‌ها) به یک سمت به معنای نبردن آنها به سمت دیگر است و بسیاری اوقات در کل اوضاع تغییر چندانی نخواهد کرد، متاسفانه دولت، هر دولتی، انگیزه و دانش و توان کافی برای تصمیم‌گیری‌های اقتصادی درست در اقتصادهای پیچیده را ندارد و هر مداخله مداخله‌های بیشتری را طلب می‌کند و چنان‌که امثال دیو دونالدسون در مورد سیاست صنعتی (بخوانید همین مداخله خیرخواهانه دولت برای رشد فعالیت‌های تولیدی) نشان داده‌اند فتح‌الفتوحی رخ نخواهد داد، چاره کار البته روشن است باید اجازه دهیم بازار و کنشگران واقعی اقتصاد کار خودشان را بکنند که کار آسانی نیست، والله اعلم.

https://bit.ly/30UiEyW

#امیرحسین_خالقی

#اقتصاد

@Roshanfkrane
در ستایش یک "اصول گرای" واقعی

یادم هست در انتخابات 84 از دوستی شنیدم "امروز در تلویزیون کسی خواهد آمد که دست راست هاشمی رفسنجانی و مغز اقتصادی اوست!"
به او گفتم "از چه کسی صحبت می کند؟"
پاسخ داد "دکتر موسی غنی نژاد!"
برایم جالب شد، آن شب مردی متین را دیدم که صحبت هایش را یادم نیست، ولی اثر اولیه خوبی گذاشت.

این اسم به خاطرم ماند و بعدها جسته گریخته نوشته هایش را دنبال می کردم، نقد او بر #مصدق و هواداری اش از اقتصاد بازار آزاد را می خواندم و جسارتش همیشه برایم جذاب بود.
اولین دیدار سال ها بعد با ایشان در نمایشگاه کتاب هم برایم امیدبخش بود و لطفی داشت که نوشته هایم را دیده و پسندیده است، متانت و دانش وی برایم تازگی داشت، در دانشگاه معمولا کمتر می شود آدمی دغدغه مند و مطلع و همچنان اهل مطالعه را دید.
بعدها فهمیدم که اساسا پست دولتی نداشته و آگاهانه از این قبیل سمت های دهن پرکن فاصله می گرفته است، چه رسد که دست راست کسی باشد. بر خیلی ها اثر گذاشته و سالها بر اصولش ایستاده است، ولی داخل "سیاست" نشده است. اوایل فکر می کردم مثل خیلی ها مشمول کبر سن شده است و دیگر همان حرف های قبلی را تکرار می کند، کتاب هایش را بیشتر خواندم و فهمیدم که چقدر این تصور از واقعیت فاصله داشته است، کتاب های تازه اش معرفت شناسی علم اقتصاد و روش شناسی علم اقتصاد نشان داد، حالا حالاها باید از استاد آموخت. بماند که در هر دیدار با او جلسه درسی بود برای امثال من.

سال گذشته در مورد توقف خصوصی سازی مطلبی نوشته بود، چیزی که سال ها پیش از این هم گفته بود، مخالف او بودم و صریحا در جلسه ای عمومی ابراز کردم، با عتابی ملایم من را نواخت، ولی چه باک، بیش از اینها وامدار او بودم. بعدها که یکی دو باری ایشان را دیدم، همچنان مهری استادانه داشت و لطفش کم نشده بود. از کتاب در دست نگارشش گفت که نشان می داد جنگجوی کاربلد هنوز اسلحه را زمین نگذاشته است.

موسی غنی نژاد کسی است که جرات کرده است با تمام هزینه های اجتماعی به دگم ها و خرافات حمله کند، شهامت زیادی می خواهد پدر پوپولیسم نفتی را نقد کنی و با فرقه مصدقیه در بیفتی. در این موارد حرف حساب هم داشته باشی باید فحش خورت خوب باشد، مرد فرزانه چنین کرده است و از حواریون بت های زنگ زده ای مثل مصدق و شریعتی نترسیده است، مصاحبه اخیرش با اکو ایران در مورد مصدق و غائله 28 مرداد و واکنش ها را می دیدم، فهمیدم که چقدر دست جای درستی گذاشته است.

سال هاست بر سر اصولش است و بدون وارد شدن در سیاسی بازی های معمول حرفش را زده است، حتی با او مخالف هم باشیم، همچنان قابل احترام است و اثر گذار بر اندیشه ایران. در مواجهه با لشکر تاریکی کار او ساده نبوده و نیست. اهل مرید بازی و مدح کسی نیستم، ولی موسی غنی نژاد یک "اصول گرای" واقعی است. استاد ممنون که هستی، عمرت دراز.

#امیرحسین_خالقی/راهبرد

#اقتصاد

@Roshanfkrane
شاید مهمترین خبر این روزها!

ایران در صورت تمایل ۳ ماه و نیم (از آخر سپتامبر، کمتر از دو هفته پیش) تا ساخت سلاح اتمی فاصله دارد، وسط بحث های دلار سی و اندی هزار تومانی این خبر را هم جدی بگیرید، والله اعلم.

https://bit.ly/33Nu6yJ

کانال راهبرد/ #امیرحسین_خالقی

#سیاسی #اقتصاد

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حقایق و مغالطه‌ها در اقتصاد
ویژه برنامه معرفی کتاب "ایماژ"

آیا تمام بدبختی‌های کشورهای عقب‌مانده را باید ناشی از استعمار و جورِ اجنبی دانست؟
پاسخ برخی اهل سیاست به دلایل قابل فهم مثبت است، ولی واقعیت چیز دیگری است، عوامل متعددی تاثیر‌گذاراند که یکی از آن‌ها جغرافیاست.
در این قسمت به بررسی این عامل اساسی در پیشرفت کشورها پرداخته‌ایم.

#امیرحسین_خالقی

#سیاسی #اجتماعی #اقتصاد


@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 افسانه زیرساخت!

خیلی‌ها حتی آن‌ها که هوادار مداخله گسترده دولت نیستند، معتقدند دولت دست‌کم در زمینه تامین زیرساخت‌ها (راه ها،شبکه‌های ارتباطی و مانند آن) باید حضوری فعال داشته باشد.
هنری هازلیت در کتاب "اقتصاد در یک درس" به ما هشدار می‌دهد که فریب این استدلال را نخوریم!
بنده ی مخلص در این ویدئوی کوتاه "ایماژ" در شبکه اکوایران قضیه را شرح داده ام. والله اعلم.


کانال راهبرد/ #امیرحسین_خالقی

#اقتصاد

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 ایماژ

بررسی کتاب "اقتصاد در یک درس" توسط دکتر #امیرحسین_خالقی

(کانال راهبرد)

#اقتصاد

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 ایماژ : در باب نیروهای ظلمانی بازار

#چین برای خیلی‌ها در ایران نمونه ی کشوری است که، دولت توانسته است نقش موثری در اقتصاد ایفا کند و نیروهای "ظلمانی" بازار را مهار کند!

یک نوبلیست اقتصاد-رونالد کوز- و همکار چینی‌اش-نینگ وانگ- در کتاب خواندنی "چین چگونه سرمایه داری شد" این باور را به چالش می‌کشند و بنده ی مخلص به معرفی آن پرداخته ام، تا یار چه پسندد، والله اعلم.

پ.ن: دوستان بزرگوار از هرگونه نقد و پیشنهاد درباره این برنامه(ایماژ) استقبال می کنم.

#امیرحسین_خالقی(کانال راهبرد)

#اقتصاد

@Roshanfkrane
افسانه ها را جدی نگیرید!

با توجه به ناامنی های اخیر داشتم فکر می کردم، شاید آزادی حمل اسلحه هم گزینه بدی نیست، ممنوعیت فقط باعث می شود شهروند قانون مدار از امکان دفاع از خود محروم شود، والا گانگستر جماعت که گوشش بدهکار این حرفها نیست.

قضیه البته بسیار پیچیده است و قصد تجویز ندارم، دیدم عزیزی آن افسانه را تکرار کرد که در آمریکا هم لابی اسلحه سازها است که نمی گذارد دولت ملت را خلع سلاح کند، والا آنجا هم احتمالا همه دوست دارند "مطیع" و غیرمسلح باشند، نگاهی به حجم بازار و اندازه صنعت اسلحه (تفنگ جات) در آمریکا نشان می دهد که این حرف ها در اقتصادی ۲۰ تریلیون دلاری قصه کلثوم ننه است و کار را نباید فقط به لابی شیاطین تقلیل داد. از قضا آزادی حمل اسلحه نشان از یک بصیرت عمیق نسبت به سارق بزرگ، یعنی دولت، است، والله اعلم.

https://bit.ly/3ebyISU

کانال راهبرد/ #امیرحسین_خالقی

#اقتصاد

@Roshanfkrane
🔴ایران جامعه بی دفاع

#امیرحسین_خالقی

رعیت ایرانی مجبور است برای خرید مایحتاج روزمره خود 10 درصد اضافه تر مالیات ارزش افزوده بپردازد؛ قبل از پرداخت حقوقش هم که پول زور دولت (همان مالیات و تامین اجتماعی!) را کسر کرده اند؛ اگر هم برای فرار از تورم بخواهد باقیمانده درآمدش را  به چیزی باارزش تبدیل کند باز مالیات چی به سراغش می آید تا جلوی سفته بازی! او را بگیرد. خودرو و ماشین و ملک هم در امان نیست. اینها را بگذاریم کنار عوارض مختلف که اگر از خدمات مشخصی استفاده کرد باید بپردازد. مالیات های بیشتر هم در راهند که حسب مورد دولتی ها رعایا را تیغ بزنند. معمولا پروپاگاندا خالی کردن جیب مردم با گیر دادن به پزشک و طلا فروش و ... شروع می شود و دولت فخیمه نقش منجی فقرا را بازی می کند!

در مورد مالیات توجیهات زیاد تراشیده اند ولی گفته می شود عمده کاربرد آن تامین هزینه های عمومی است، اما سوال اصلی بی پاسخ می ماند، حد معقول این هزینه ها چقدر است؟ علی الاصول وقتی مردم پولی می دهند باید بتواند بر هزینه کرد آن نظارت کنند، چیزی که با این اوضاع صلح مسلح میان مردم و دولت شوخی است! طبیعی است که آدم عاقل بگوید پولم در جیب خودم باشد بهتر است تا آن را در جیب های گشاد دولتی ها بریزم تا برای خوشایند بالادستی هایشان آن را حرام کنند. چرا باید خرج دولتی را بدهیم که هر سال حداقل 40 50 درصد از جیب رعایا با تورم بر می دارد و البته عایدات نفت را هم به فنا می دهد؟ امیدی هم که به آینده نیست و فقط دنبال پول زور است.

سرقت سرقت است و فرقی نمی کند سارقان مردان نقاب پوش باشند یا کت و شلوارپوش های یقه بسته دولت، حاصل کاری یکی است! سوال اینجاست مگر دولت  باید بتواند از همه چیز با هر نرخی مالیات بگیرد؟ شاید بشود برای مالیات حداقلی برای انجام وظایف «ذاتی» دولت نظیر امنیت و قضا توجیهی داشت ولی مثلا چرا باید مردم را برای حفظ ارزش مالشان تنبیه کرد؟ وقتی دولتی با سیاست خارجی فشل و مداخله گری حداکثری فضای نااطمینانی را دامن زده چرا باید بتواند مردم را برای این ناکارآمدی تنبیه کند؟

متاسفانه جامعه ایرانی در مقابل موج غارت دولت بی دفاع مانده است؛ دوست گرامی آقای پیشنهاد کرده اند: که جامعه باید بتواند به غارتگری دولت واکنش نشان دهد و از تجربه تی پارتی در امریکا یاد کرده اند؛ نگارنده هر چند به اصلاح امور امیدی ندارد ولی اطلاع از تجارب جهانی می تواند به ارتقای معلومات ایرانی جماعت کمک کند. اگر بناست اصلاحی در قانون اساسی رخ دهد شاید مهمترینش این باشد که دولت نتواند از همه چیز و به هرشکلی مالیات بگیرد؛ الله اعلم./ ویرایش ذهن

#انتقادات #اجتماعی #سیاسی #اقتصاد #مالیات
@Roshanfkrane