روشنفکران
59.9K subscribers
51.5K photos
43.7K videos
2.39K files
8.66K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
افزایش تعداد حمله‌های عصبی پس از سرنگونی هواپیما

▪️در خبرها آمده است که روزنامه شهروند به نقل از روانپزشکان و مسئولان کلینیک‌های روان‌درمانی از افزایش تعداد مراجعان به دلیل حمله‌های عصبی و تشدید افسردگی پس از اتفاقات اخیر خبر داده است».

▪️مسأله اما فقط این فاجعه ی دردناک اخیر و یا وقایع دهشتناک آبان ماه هم نیست، مسأله مجموعه ای از اخبار بدی است که در یکسال اخیر به گوش مردم می رسد و شدت گرفتنش را شاید بتوان از نوروز امسال با سیل های متعدد در سراسر کشور در نظر گرفت. اخباری که با افزایش قیمت دلار و وضعیت بحرانی پس از تحریم های ایالات متحده و ناکارآمدی ها و عدم تعادل بازار، اقتصاد و عدم تثبیت قیمت های کالاهای مصرفی و ضروری خانوارها روند تصاعدی پیدا کرد.

▪️ اکثریت جامعه تحت فشارهایی هستند که به دلیل تنش های سیاسی و بین المللی ایجاد شده است. جیب خالی آدم ها را نگران می کند، نگرانی آدم ها را در مقابل خاسته های خود و خانواده هایشان شرمنده می کند، عدم دسترسی به خواسته ها و عدم برآورده شدن نیازها در آدمها ایجاد احساس محرومیت و نارضایتی می کند و در نهایت آدم ها عصبی و پرخاشگر می شوند... در نهایت خشم های فروخورده در تعامل های روزمره در خانواده، محیط کار، خیابان و درکل با دیگران بروز و ظهور پیدا می کنند.

▪️شاید انتظار نابجایی باشد که افراد جامعه را در این شرایط یک تنه عامل مقاوت با این وضعیت در نظر گیریم و آنها را به تواضع تام و عدم توجه به جیب های خالی شان دعوت کنیم؛ یا از آنها بخواهیم که خشم هایشان را همیشه کنترل کنند و یا به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنند. چه آنکه روانشناسی و روانپزشکی بیش از هرچیز در دنیای امروز جنبه ای کاسب کارانه دارد و تمام بدبختی ها و رنج های افراد را به خود فرد نسبت می دهد و امر اجتماعی را تماماً نادیده می گیرند... اما بی انصافی است که از مسئولین کشور نخواهیم که این اخبار و وقایع را جدی بگیرند و فکری به حال این جامعه ی خشمگین و عصبانی کنند. افراد در چنین شرایطی احساس می کنند دستشان برای گرفتن مطالباتشان کوتاه است، و حتی برای امرار معاش ناتوانند و آنچه از دستشان برمی آید در موقعیت های کنش های روزمره است که با کوچکترین سؤتفاهم ها و تنش ها، خشم های فروخورده شان را برون ریزی می کنند... با توجه به اخبار حاصله از افزایش خشونت و دردنشان های عصبی و استمرار بحران های اقتصادی، احتمالا در سالهای آینده شاهد افزایش چشم گیر نزاع های خیابانی و خانوادگی خواهیم بود... وقایع و خبرهای تأسف بار اخیر عوامل تشدید کننده ی عصبیت، خشم و تنش های بین فردی در جامعه هستند.

#احسان_عزیزی
#اجتماعی

@Roshanfkrane
درباره‌ی "تانگوی شیطان" اثر بلاتار
#احسان_عزیزی

▪️صحبت درباره‌ی اثر سترگی چون "تانگوی شیطان" از پیش گزافه‌گویی است، دست کم به این دلیل که این فیلم هرچه باید بگوید را در خود گفته است و به قول یکی از دوستان «سینما با تانگوی شیطان تمام می‌شود». پیشاپیش گزافه‌گویی‌ام را درباره این شاهکارِ یگانه‌ی سینما ببخشید.

▪️ سینمای بلاتار اساساً سینمایی هستی‌شناسانه است، دعوت به تأملی ژرف در باب انسان، جامعه، زمان، جهان هستی و مرگ. این واقعیت که تماشای این فیلم هفت ساعت و نیم زمان می‌برد، اولین و مهم‌ترین پیام را به مخاطب می‌دهد که حتی تماشایش هم شوخی بردار نیست. که ابداً با یک فیلم معمولی مواجه نیستیم. به یک معنا این اثر تصویر خودِ زندگی در جریان ماست و بدون دست‌کاری ملالت و کرختی هستی انسان را عریان به نمایش می‌گذارد. این اثر که خود یک ضد حقیقت است، در 450 دقیقه حقیقتی را جلوی چشممان می‌گذارد که در طول زندگی مدام از آن گریزانیم؛ همچنین انسان‌شناسی بلاتار را در غایت خود به تصویر می‌کشد. این فیلسوف-کارگردان با شهامت در قلمرو سینما جایی ایستاده است که بعید می‌دانم هیچ فیلم‌ساز دیگری را بتوان در کنارش قرار داد. این اثر شوخی خداوند در آفرینش هستی را با همان فضاحت موجود در جهان به شوخی می‌گیرد. زمان را به بازی می‌گیرد و بازی زمان با انسان را به شکلی بی‌سابقه رسوا می‌کند. انسانِ در انتظار، انسانِ منتظرِ غرق در نیازها و آرزوها، انسانِ امیدوار،‌ انسانِ چشم به آینده دوخته‌ی تا خرخره در لجن،‌ انسانِ خواهان جاودانگی و ابدیت، انسانِ بیچاره‌ی رنجور...

▪️چهره‌های رنجور، تصویر آدم‌هایی خیره به نقطه‌ای که گویی حادثه‌ای را نظاره می‌کنند،‌ یا در انتظار رخدادی به نقطه‌ای خیره شده‌اند. کش آمدن تصاویر، امتداد تصاویر راه رفتن،‌ خوردن، حرافی‌ها و وراجی‌های آدم‌ها. کرختی و کسالت این فیلم کسالت‌بار بودن و ملال خودِ زندگی را به ما گوشزد می‌کند، از این روست که این فیلم کمتر دیده شده است. تماشای این فیلم منزجر کننده است، درست مانند تحمل زندگی، مانند تمام روزها و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌هایی که منتظر می‌مانیم، منتظر رخدادی، کسی،‌ چیزی که ما را از فلاکت و رخوتی که در آن هستیم نجات دهد. این اثر داستانِ انتظار انسان در قرن‌های متمادی برای نجات و رستگاری است، اما "نجات دهنده در گور خفته است".

▪️ تانگوی شیطان را می‌توان عصیانگرایانه‌ترین اثر تاریخ سینما دانست، ضد قهرمان، ضد روایت قالب، ضد قواعد موجود در جامعه و سینما، ضد هرنوع دروغ و فریب و ریاکاری در شخصیت‌ها، داستان، تصاویر و اساساً سینما. این اثر با صداقتی کم‌نظیرضد حقیقت است، دست نوع بشر، آرمان‌های ظاهراً والا و معنوی و ارزش‌هایش را رو می‌کند: افشاگری انگیزه‌های حیوانی، خودخواهانه، ویران‌گر و درنده‌خویی بشر، حقیقت انسان را با شهامت افشا می‌کند. انسانی که پیش از هرچیز حیوان است و بلاتار بدون ذره‌ای اغراق یا تقلیل آن‌ها را به رخ‌مان می‌کشد: سرپا می‌شاشد، در خواب می‌گوزد، صبح تا شب در پی سیر کردن شکم است، می‌خورد، می‌نوشد و وراجی می‌کند.... مست می‌کند، مست می‌کند و مدام مست می‌کند تا فراموش کند،‌ تا از بازی زمان خارج شود، تا زمان را به تعلیق درآورد... در کنار خوک‌ها به زندگی حقیرانه خود چنان خو کرده است که مانند حشرات و حیوان‌های موزی در لانه‌ها و آشیانه‌های خویش از دست باران و باد پناه برده است، عناصری که در تانگوی شیطان مدام حاضرند. باران مداوم، باد و طوفانی که به قول شخصیت پیر و فرسوده‌ی "دکتر" در انتهای فیلم باعث می‌شود تا "بوی لجن از زمین بلند بشه و با یه باد تمام شهر رو به گند بکشه"... زمینی که با وجود نوع بشر به لجن‌زاری متعفن بدل شده است. بلاتار در این شاهکار تاریخِ سینما ترکیبی از انسان‌شناسی هابز، فروید، نیچه و مارکس را تمثیل‌وار و هنرمندانه به تصویر کشیده است، حقایقی از بشر و زندگی‌اش و جهانی که ساخته است. کلیسای متروکِ خارج از روستا یادبودِ خدای مرده است، و انسانِ بی‌چاره همچنان در انتظار رخدادی که او را از کثافتی که در آن غلط می‌زند نجات دهد. اما مانند آنچه در تاریخ تجربه کرده‌ایم و تجربه می‌کنیم،‌ هیچ قهرمانی در کار نیست،‌ هیچ ناجی، نور و امیدی نیست، همه چیز رو به تباهی‌ست. همه چیز در یک دور باطل به دست خودِ انسان رو به نابودیست.

▪️تانگوی شیطان نه فقط دهن کجی به تئولوژی، که بزرگترین سیلی و طعنه به مفاهیم و ارزش‌های برساخته‌ی دوران روشنگری همچون «عقلانیت» و «خرد» و تمام شعارها و آرمان‌هایی است که بهانه‌ای برای خون‌ریزی، دزدی، چپاول، استثمار و استعمار در دوران مدرن شده است. آیا اخباری که هر روزه از دور و نزدیک می‌شنویم برای یقین به تباهی انسان و جهانش بسیار هولناک‌تر از آن‌چه بلاتار روایت می‌کند کافی نیست؟! بله به راستی که سینما با تانگوی شیطان تمام می‌شود.

#سینما #اندیشه

@Roshanfkrane
📝مرگ با الکل، چالش خنده، ملال و قرنطینه
✍️
#احسان_عزیزی

▪️خبر تلخی که این روزها به گوش می‌رسد افزایش تلفات هموطنان‌مان به دلیل مصرف الکل‌های صنعتی و طبی است که متأسفانه آمارش تاکنون بالای 100 نفر است! اما چرا باید این میزان قابل توجه از افراد نه بخاطر کرونا،‌ که به دلیل ترس از ابتلای به کرونا جان خود را از دست دهند؟!!
آدورنو می‌گوید «هرچه کمتر زندگی کنیم مرگ ترسناک‌تر می‌نماید»،آیا این ترس از مرگ نیست که جان آدم‌ها را اینگونه می‌گیرد؟ ترس از مرگی که فی‌نفسه به دلیل ناشناخته بودن و ماهیت مرگ نیست، بلکه پیش‌تر و بیش‌تر به دلیل زندگی‌های نکرده است. آدم‌هایی با شرایط ناکافی برای زندگی، با محرومیت‌ها و عدم برخورداری از امکانات و رفاه. زندگی برای بسیاری از ما فقط کار و کار و کار است؛‌ این زندگی‌های ناکرده‌ی مردمان است که آن‌ها را پیش از ابتلا به بیماری از ترس مرگ به سوی مرگ سوق می‌دهد. یک هراس غیرقابل تحمل، یک اندوه، یک نومیدی، فکر می‌کنید برای چه چیزی؟ شاید برای عمر نزیسته، ‌نه غم یا ترس از این که اگر بیمار شویم دیگر نمی‌توانیم هیچ چیز را تجربه کنیم، بلکه این احساس آزار دهنده که هیچ چیزی را تجربه نکرده‌ایم و اصلاً زندگی واقعی نداشته‌ایم... هراس جمعیِ ابتلا به کرونا نیز شاید از همین احساسِ ناکامی در زندگی نشأت می‌گیرد، خوردن الکل برای پیش‌گیری از آن نمونه‌ی بارز اوج ناکامی در زندگیست. اقدامی برای گریز از مرگ بخاطر زندگی‌های ناکرده... اقدامی که در نهایت بسیاری را به کام مرگ می‌کشد...

▪️چالش خنده و تعلیقِ «مرگ آگاهی»
به زعم هایدگر انسان تنها موجودِ «مرگ آگاه» است، به این معنا که هیچ حیوانی مانند انسان نمی‌داند که روزی قرار است بمیرد، و این مرگ آگاهی خود دردناک و هراس‌انگیز است. اخیراً چالش شادی و کلیپ رقص‌های بیماران و کادرهای درمانی مبیِّن به تعلیق درآوردن «مرگ آگاه» بودنمان است، شاید در پس کمپین چالش شادی و کلیپ‌های رقص همان انگیزه‌هایی قرار دارد که در شرایط عادی آدم‌ها را به کافه و بار و شراب و افیون و موسیقی عامه‌پسند سوق می‌دهد: لذت طلبی و کام‌جویی‌های اعتیادآور برای فراموشی. شاید این تصاویر و واکنش‌ها در پی شیوع گسترده‌ی ویروس کرونا محصول انگیزه‌هایی ناشناخته است که در پی هراس و ناامیدی می‌آیند: «تفریح و لذت‌‌جویی‌هایی که تسلای شوربختی‌های ماست. و با این همه بزرگ‌ترین شوربختی ما نیز هست. چون توجه به لذات است که نمی‌گذراد درباره‌ی خویشتن بیندیشیم و ما را بی این‌که بدانیم به ورطه‌ی نابودی می‌کشاند. ولی ابتدا باید گرفتار ملال شویم و ملال بی این‌که بدانیم ما را به سوی مرگ هدایت می‌کند» (فلسفه ملال، لارس اسوِنسن). به زعم پاسکال به عنوان نخستین نظریه‌پرداز ملال، انسان بدون خدا محکوم به ملال است، در غیاب رابطه با خدا است که برای فراموشی ناتوانی‌ها و بی‌چارگی‌هایمان به لذت‌ها و شادی‌های کاذب روی می‌آوریم، اما در حقیقت چنین کاری ما تأثیری ویرانگرتر دارد، چرا که به زعم پاسکال ما را از شناخت خود و خالق خود دورتر می‌کند. اما مسأله این است که گویی در دوران معاصر انسان بیش از هر زمان دیگری نسبت به خدا و امید به رهایی از طریق وعده‌های آسمانی ناامید گشته است. خالی کردن مسجدالحرام و خانه‌ی خدا از جمعیت احتمالاً بی‌سابقه‌ترین مواجهه‌ی امر استعلایی با امر دنیوی برای بشر بوده است.

▪️قرنطینه و ملال
این روزها بسیاری از قرنطینه کردن خود سر باز می‌زنند، چرا که قرنطینه به معنای ماندن در خانه یا مکانی خاص اساساً چالش برانگیز است. قرنطینه بخصوص به صورت خودخواسته واجد بی‌تحرکی و سکونی است که گذر زمان در آن بیش از هر زمان دیگری قابل لمس است. زمانی که باید در آن به انتظار پایان وضعیت کسالت‌باری بنشینیم که پیش از این با امور روزمره‌ای مانند کار،‌ ورزش، خرید، مصرف کردن و اموری این‌چنین می‌گذشت. از این حیث است که قرنطینه بخصوص در شکل خودخواسته‌ی آن چیزی شبیه روزهای جمعه است: روزها و ساعت‌هایی که بخصوص در غروب احساس عجیبی ما را فرا می‌گیرد، رخوت و کسالتی که از آن گریزانیم، زمانی که هم از گذشتن از آن در هراسیم و هم از ماندن در آن، نگرانی از فردایی که صبح شنبه است و حسرتی از گذشت یک روز تعطیل دیگر که شاید در آن هیچ کاری نکرده‌ایم. به راستی قرنطینه دارای ویژگی‌های اینچنینی نیست؟! زمانی که نمی‌گذرد، زمانی که بی‌هوده می‌گذرد، زمانی که اساساً نمی‌دانیم چرا و چگونه باید بگذرد؟!

▪️آیا خلاء و حفره‌ای خالی و تاریک در تک تک ما نیست که از ملالِ قرنطینه گریزانیم؟! به زعم کانت انسان در ملال از هستی خود بیزار و منزجر می‌شود، این ترس از تهی‌بودگی و خلاء است که مزه‌ی «مرگ تدریجی» در کار و امور روزمره را به ما می‌چشاند.

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 #فیلم_کوتاه؛ «مقدمه»
💢 ساخته بلاتار

🔘چهره‌های آدم‌های مقدمه چهره‌ی عبوس آدم‌های رنج‌کشیده‌ای است که در فقر و نداری شأن انسانی‌شان نادیده گرفته شده است؛ آدم‌هایی که از امکانات حداقلی زندگی محروم‌اند؛ زیر بار قدرت‌های اقتصادی و سیاسی. سهم آن‌ها از زندگی آب و نان جیره بندی شده‌ای است که با لبخند تقدیم‌شان می‌کنند...

🔘این چهره‌ها چه شباهت عجیبی به آدم‌های کوچه و بازار تهران، شهرهای دورافتاده و مناطق محروم، و در مجموع آدم‌های رنج کشیده‌ی خاورمیانه دارد! دوربین بلاتار در کمتر از پنج دقیقه تاریخ زندگی میلیون‌ها انسان مفلوک و محروم را روایت می‌کند؛ جایی که آدم‌ها از خودبیگانه، برده‌وار خود را تسلیم سرنوشت کرده‌اند... جایی که شخصیت و حقوق انسان‌ها لگدمال شده است... جایی که انسان را به رسمیت نمی‌شناسند.... این چهره‌ها چقدر شبیه چهره‌های بدون رتوش بسیاری از ماست...

#احسان_عزیزی

@Roshanfkrane