Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 فیلم سینمایی "تو باید می رفتی"
اکران ۲۰۲۰
📝 #زیرنویس_پارسی_چسبیده
با هنرنمایی #کوین_بیکن و #آماندا_سایفرد
🔹ژانر: #ترسناک #معمایی
🌍محصول : ایالات متحده آمریکا
باید می رفتی، فیلمی در سبک وحشت روانشناختی به کارگردانی دیوید کپ و با بازی کوین بیکن و آماندا سایفرد است.
یک فیلمنامه نویس برای نوشتن فیلمنامه ی ادامه ی یک فیلم موفق، به همراه خانوادهاش به یک خانه دور افتاده میرود.
اما این خانه دارای گذشته تاریک است و قوانین فیزیک،در آنجا صادق نیست
📤 کیفیت 720p
#فیلم_سینمایی
@Roshanfkrane
اکران ۲۰۲۰
📝 #زیرنویس_پارسی_چسبیده
با هنرنمایی #کوین_بیکن و #آماندا_سایفرد
🔹ژانر: #ترسناک #معمایی
🌍محصول : ایالات متحده آمریکا
باید می رفتی، فیلمی در سبک وحشت روانشناختی به کارگردانی دیوید کپ و با بازی کوین بیکن و آماندا سایفرد است.
یک فیلمنامه نویس برای نوشتن فیلمنامه ی ادامه ی یک فیلم موفق، به همراه خانوادهاش به یک خانه دور افتاده میرود.
اما این خانه دارای گذشته تاریک است و قوانین فیزیک،در آنجا صادق نیست
📤 کیفیت 720p
#فیلم_سینمایی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 خواندن سرود میهنی «ای ایران» در مقابل کنسولگری #چین کمونیست در شهر #لس_آنجلس آمریکا، توسط "#مرتضی_برجسته خواننده سرشناس ایرانی و دیگر هموطنان میهندوست.
#ایران_فروشی_نیست
#موسیقی #سیاسی
@Roshanfkrane
#ایران_فروشی_نیست
#موسیقی #سیاسی
@Roshanfkrane
- جمعه برایِ من روز سفر است
باید چمدانی پر از دوستت دارم را بردارم و بروم تا اولین بوسه
به آغوشی از جنس پرواز
نگاهی از عشق
جمعه باید راه بیفتم و هفت شهرِ "ما" شدن را روی تنت پیدا کنم
برسم تا پشت گردنت..
جایی که طعم بهشت میدهد و عطر اقاقیا
جایی که گویی از جنس کهرباست
تا بخار نفسم را با نوشتن یک دوستت دارم،زیبا کنم!
جمعه ها عصرِ دلتنگی هایِ مردانه ام را با یک بوسه پشت گردنت جا میگذارم تا دنیا ببیند..
یک مرد با تمامِ مردانگی اش
تمام احساسش را روی گلوی یک زن جا میگذارد!
#حامد_نیازی
@Roshanfkrane
باید چمدانی پر از دوستت دارم را بردارم و بروم تا اولین بوسه
به آغوشی از جنس پرواز
نگاهی از عشق
جمعه باید راه بیفتم و هفت شهرِ "ما" شدن را روی تنت پیدا کنم
برسم تا پشت گردنت..
جایی که طعم بهشت میدهد و عطر اقاقیا
جایی که گویی از جنس کهرباست
تا بخار نفسم را با نوشتن یک دوستت دارم،زیبا کنم!
جمعه ها عصرِ دلتنگی هایِ مردانه ام را با یک بوسه پشت گردنت جا میگذارم تا دنیا ببیند..
یک مرد با تمامِ مردانگی اش
تمام احساسش را روی گلوی یک زن جا میگذارد!
#حامد_نیازی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سری بزنیم به کوچه های قدیمی شهر و خاطرات خوش دوران کودکی و نوجوانی باصدای جاودانه داریوش بنام کوچه بن بست
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
«ممنون عزیزم، لازم ندارم.»
تماس چشمی با مهربانی و گفتن جمله بالا، بهترین برخورد با کودک کار است؛ وقتی قصد خرید از او را ندارید.
مراقب عزتنفس و شخصیت شکننده کودکان کار باشیم.
#کودک
#مهربانی
@Roshanfkrane
تماس چشمی با مهربانی و گفتن جمله بالا، بهترین برخورد با کودک کار است؛ وقتی قصد خرید از او را ندارید.
مراقب عزتنفس و شخصیت شکننده کودکان کار باشیم.
#کودک
#مهربانی
@Roshanfkrane
💥یک روش بسیار ساده برای پیدا کردن شمع یا سیلندر خراب
« صرفاً در خودرو های کاربراتوری»
ابتدا موتور را روشن کنید سپس به ترتیب و یک به یک سیمه (وایر ها) را از سر شمع ها جدا نمایید
اگر با جدا کردن وایر ها از سر شمع موتور شروع به لرزش نمود آن شمع و سیلندر سالم است
ولی چنانچه با جدا کردن وایر شمع موتور هیچ گونه لرزشی پیدا نکرد عیب ممکن است از شمع و یا سیلندر باشد با تعویض یک شمع سالم عیب به راحتی قابل تشخیص است.
#خودرو
#دانستنی
@Roshanfkrane
« صرفاً در خودرو های کاربراتوری»
ابتدا موتور را روشن کنید سپس به ترتیب و یک به یک سیمه (وایر ها) را از سر شمع ها جدا نمایید
اگر با جدا کردن وایر ها از سر شمع موتور شروع به لرزش نمود آن شمع و سیلندر سالم است
ولی چنانچه با جدا کردن وایر شمع موتور هیچ گونه لرزشی پیدا نکرد عیب ممکن است از شمع و یا سیلندر باشد با تعویض یک شمع سالم عیب به راحتی قابل تشخیص است.
#خودرو
#دانستنی
@Roshanfkrane
#قصه_شب
♨️قصه آموزشی امشب برای اینکه به کودک یاد بدهیم چطور بگوید « لطفا ً»
♨️خواسته های بچه ها یکی ، دو تا نیستند. آن ها هر لحظه چیزی از شما می خواهند اما اصلی ترین چیزی که در خواسته های شان باید رعایت کنند ادب است. آن ها بهتر است بدانند که خواسته هایش باید به شکل خواهش باشد.
♨️داستان « از همه بدم می آید » نوشته میچ کلی از سری کتاب های سفید
🔴قصه امشب
🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝
ملکه زنبور ها غرغر کنان گفت : « من این خمیر دندان را دوست ندارم ! برایم یک چیز خوب بیاورید. خمیر دندانی که مزه توت فرنگی داشته باشد. » اما بانوی خدمت کار حمام گفت : « واه واه واه. ملکه خانم شما نمی توانید این طور با من حرف بزنید. تا نگویید لطفاً خمیر دندان برای تان نمی آورم. » ملکه زنبور ها گفت : « برو دنبال کارت » و با عصبانیت دور شد. ملکه زنبور ها گفت : « من نان برشته با کره و چای می خواهم. مربا و کلوچه هم فراموش نشود. نزدیک بود یادم برود ، یک کیک شکلاتی بزرگ هم می خواهم که رویش گیلاس چیده باشند ! » آشپز غرغر کنان گفت : « فکر نمی کنید زیاد است ؟ » « نه ، اصلاً زیاد نیست ! » ملکه خانم تا نگویید لطفاً ، برای تان صبحانه آماده نمی کنم . » ملکه زنبور ها گفت : « تو دیگه چی می گی ؟ » از شدت عصبانیت صورتش سرخ شده بود. آن قدر ناراحت بود که دوباره می خواست به تخت خواب باز گردد اما به جای این کار به طرف اتاق ناهار خوری دوید و فریاد زد : « یک فنجان چای برایم بریز. » خدمت کار مخصوص با حیرت پرسید : « آیا با من هستید ؟ » سپس ابرو های پر پشت و سیاهش را بالا برد و با اندوه سر تکان داد و گفت : « متاسفم ملکه خانم ... اما تا نگویید لطفاً ، برای تان چای نخواهم ریخت. » ملکه زنبور ها غرید : « این قدر به من گیر ندهید. » ملکه به قدری ناراحت و عصبانی بود که به طرف دروازه قصر دوید. گل های داوودی را لگد کوب و با پاهایش آن ها را پرپر کرد. خیلی دلخور شده بود اما او ملکه زنبور ها بود. باید کاری می کرد که همه آن ها را از بد جنسی خود پشیمان شوند. ملکه زنبور ها فریاد زد : « همه آن ها را بازداشت کنید ! » منشی ملکه واقعاً دست پاچه شده بود. منشی ملکه گفت : « نمی توانم این کار را بکنم ، ملکه خانم. گذشته از این ، ما همه با هم تصمیم گرفته ایم دیگر به شما کمک نکنیم مگر این که بگویید لطفاً ! » ملکه زنبور ها فریاد زنان گفت : « همه شما بد جنس هستید. » ملکه مثل توفان می غرید سپس آهسته و با احتیاط از پله های تاریکی که با شیب تند به طرف زندان می رفت ، پایین رفت ... وارد سیاه چال تاریکی شد. در را قفل کرد و کلید آن را بیرون انداخت. ملکه زنبور ها از شدت خشم ، آرام و قرار نداشت. غمگین بود؛ غم و اندوهش به اندازه ای زیاد بود و به قدری آزارش می داد که هم راه اشک فرو می ریخت. ملکه گریه کنان از خود پرسید : « چرا همه این قدر بد شده اند ؟ هیچ کس مرا دوست ندارد. همه دوستانم را از دست داده و تنها شده ام. از همه بدتر این که خودم در این جا زندانی کرده ام. » صدایی گفت : « نه تو این کار را نکرده ای. » ملکه سرش را بلند کرد : « دلم می خواهد یک نفر با مهربانی مرا بغل کند. لطفاً ! » « هورا ملکه خانم ! می بینی که لطفاً چیزی است شبیه بغل کردن و در آغوش فشردن یا لبخندی که روی لب هایت می نشیند.»
♨️از کودک بپرسید :
- چرا ملکه خواهش نمی کرد ؟
- بهتر بود ملکه چطور خواسته هایش را مطرح کند ؟
- اگر همه به تو دستور دهند چه احساسی پیدا می کنی ؟
♨️به کودک بگویید :
باید بدانی که وقتی کسی کاری برای تو انجام می دهد در اصل دوستت دارد که این کار را می کند و او هیچ وظیفه ای ندارد ؛ بنا بر این وقتی کسی این قدر با محبت با ما رفتار می کند ، اولین کاری که باید بکنیم این است که لطف او را با کلمات مناسب جواب بدهیم ؛ بنا بر این وقتی با محبت حرف نمی زنیم حال خودمان هم چندان خوب نیست. ادب ، دنیا را بهتر و دوست داشتنی تر می کند.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
♨️قصه آموزشی امشب برای اینکه به کودک یاد بدهیم چطور بگوید « لطفا ً»
♨️خواسته های بچه ها یکی ، دو تا نیستند. آن ها هر لحظه چیزی از شما می خواهند اما اصلی ترین چیزی که در خواسته های شان باید رعایت کنند ادب است. آن ها بهتر است بدانند که خواسته هایش باید به شکل خواهش باشد.
♨️داستان « از همه بدم می آید » نوشته میچ کلی از سری کتاب های سفید
🔴قصه امشب
🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝
ملکه زنبور ها غرغر کنان گفت : « من این خمیر دندان را دوست ندارم ! برایم یک چیز خوب بیاورید. خمیر دندانی که مزه توت فرنگی داشته باشد. » اما بانوی خدمت کار حمام گفت : « واه واه واه. ملکه خانم شما نمی توانید این طور با من حرف بزنید. تا نگویید لطفاً خمیر دندان برای تان نمی آورم. » ملکه زنبور ها گفت : « برو دنبال کارت » و با عصبانیت دور شد. ملکه زنبور ها گفت : « من نان برشته با کره و چای می خواهم. مربا و کلوچه هم فراموش نشود. نزدیک بود یادم برود ، یک کیک شکلاتی بزرگ هم می خواهم که رویش گیلاس چیده باشند ! » آشپز غرغر کنان گفت : « فکر نمی کنید زیاد است ؟ » « نه ، اصلاً زیاد نیست ! » ملکه خانم تا نگویید لطفاً ، برای تان صبحانه آماده نمی کنم . » ملکه زنبور ها گفت : « تو دیگه چی می گی ؟ » از شدت عصبانیت صورتش سرخ شده بود. آن قدر ناراحت بود که دوباره می خواست به تخت خواب باز گردد اما به جای این کار به طرف اتاق ناهار خوری دوید و فریاد زد : « یک فنجان چای برایم بریز. » خدمت کار مخصوص با حیرت پرسید : « آیا با من هستید ؟ » سپس ابرو های پر پشت و سیاهش را بالا برد و با اندوه سر تکان داد و گفت : « متاسفم ملکه خانم ... اما تا نگویید لطفاً ، برای تان چای نخواهم ریخت. » ملکه زنبور ها غرید : « این قدر به من گیر ندهید. » ملکه به قدری ناراحت و عصبانی بود که به طرف دروازه قصر دوید. گل های داوودی را لگد کوب و با پاهایش آن ها را پرپر کرد. خیلی دلخور شده بود اما او ملکه زنبور ها بود. باید کاری می کرد که همه آن ها را از بد جنسی خود پشیمان شوند. ملکه زنبور ها فریاد زد : « همه آن ها را بازداشت کنید ! » منشی ملکه واقعاً دست پاچه شده بود. منشی ملکه گفت : « نمی توانم این کار را بکنم ، ملکه خانم. گذشته از این ، ما همه با هم تصمیم گرفته ایم دیگر به شما کمک نکنیم مگر این که بگویید لطفاً ! » ملکه زنبور ها فریاد زنان گفت : « همه شما بد جنس هستید. » ملکه مثل توفان می غرید سپس آهسته و با احتیاط از پله های تاریکی که با شیب تند به طرف زندان می رفت ، پایین رفت ... وارد سیاه چال تاریکی شد. در را قفل کرد و کلید آن را بیرون انداخت. ملکه زنبور ها از شدت خشم ، آرام و قرار نداشت. غمگین بود؛ غم و اندوهش به اندازه ای زیاد بود و به قدری آزارش می داد که هم راه اشک فرو می ریخت. ملکه گریه کنان از خود پرسید : « چرا همه این قدر بد شده اند ؟ هیچ کس مرا دوست ندارد. همه دوستانم را از دست داده و تنها شده ام. از همه بدتر این که خودم در این جا زندانی کرده ام. » صدایی گفت : « نه تو این کار را نکرده ای. » ملکه سرش را بلند کرد : « دلم می خواهد یک نفر با مهربانی مرا بغل کند. لطفاً ! » « هورا ملکه خانم ! می بینی که لطفاً چیزی است شبیه بغل کردن و در آغوش فشردن یا لبخندی که روی لب هایت می نشیند.»
♨️از کودک بپرسید :
- چرا ملکه خواهش نمی کرد ؟
- بهتر بود ملکه چطور خواسته هایش را مطرح کند ؟
- اگر همه به تو دستور دهند چه احساسی پیدا می کنی ؟
♨️به کودک بگویید :
باید بدانی که وقتی کسی کاری برای تو انجام می دهد در اصل دوستت دارد که این کار را می کند و او هیچ وظیفه ای ندارد ؛ بنا بر این وقتی کسی این قدر با محبت با ما رفتار می کند ، اولین کاری که باید بکنیم این است که لطف او را با کلمات مناسب جواب بدهیم ؛ بنا بر این وقتی با محبت حرف نمی زنیم حال خودمان هم چندان خوب نیست. ادب ، دنیا را بهتر و دوست داشتنی تر می کند.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
Audio
#قصه_شب
#شب_بخیر_كوچولو
#قصه_صوتی
🔴قصه کودکانه ی میمون مهربان🔴
خوب بخوابید خوشگلای من💝❤️
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
#شب_بخیر_كوچولو
#قصه_صوتی
🔴قصه کودکانه ی میمون مهربان🔴
خوب بخوابید خوشگلای من💝❤️
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
🔴ترکیب پرسپولیس مقابل گوآ
🔹بوژیدار رادوشویچ، سیدجلال حسینی، محمد حسین کنعانی، علی شجاعی، مهدی شیری، میلاد سرلک، محمد شریفی، امید عالیشاه، مهدی ترابی، شهریار مغانلو و عیسی آل کثیر
بازی امشب ساعت ۲۱:۳۰
#خبر #ورزش
@Roshanfkrane
🔹بوژیدار رادوشویچ، سیدجلال حسینی، محمد حسین کنعانی، علی شجاعی، مهدی شیری، میلاد سرلک، محمد شریفی، امید عالیشاه، مهدی ترابی، شهریار مغانلو و عیسی آل کثیر
بازی امشب ساعت ۲۱:۳۰
#خبر #ورزش
@Roshanfkrane
#لیگ_قهرمانان_آسیا2021
خط و نشان برای سایرین؛
پرسپولیس اولین تیم صعود کننده آسیا
#خبر #ورزش
@Roshanfkrane
خط و نشان برای سایرین؛
پرسپولیس اولین تیم صعود کننده آسیا
#خبر #ورزش
@Roshanfkrane
خانه ات آباد
شب
دست از سر من و
چشمانم بردار
این همه ستاره بس نیست
بگذار خواب مرا با خود ببرد
#فریبادادگر
@Roshanfkrane
شب
دست از سر من و
چشمانم بردار
این همه ستاره بس نیست
بگذار خواب مرا با خود ببرد
#فریبادادگر
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شبتون بخیر همراهان جان❤️
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
✍️جناب آقای دکتر محمّدجوادظریف بیاعتنایی و تکبّر به دیگران را، نمیتوان عزّت و استقلال در سیاست خارجی دانست.
🔺نامه سرگشاده صادق زیباکلام به وزیرامورخارجه|۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
جناب آقای دکترمحمّدجواد ظریف
وزیرمحترم امورخارجه
با سلام و تحیّات و قبولی طاعات
همانطور که مستحضر هستند، سفیرمحترم فرانسه در تهران علاقه به پروژه توسعه پایدار "دهکده امید" داشته و مایلند بازدیدی ازآن روستا بعمل آورند. قبل ازعید وزارتخارجه متاسفانه با سفرایشان به "دهکده امید" موافقت ننمود. سفارت مجدداً ابراز تمایل سفیر را اعلام داشتهاند.
🔹واقعاً نمیدانم علتِ مخالفت وزارت محترم خارجه با این درخواست چه میباشد؟اگرسُفرای محترم روسیه، چین یا کرهشمالی چنین تقاضایی میداشتندبازهم با واکنش منفی وزارت خارجه روبرو میشدند؟ خودتان که درعرصه جذب افکارعمومی(Public Diplomacy) "صفرکلوین" هستید. یک فرصت این چنینی که خود نظام هیچ نقشی دربوجودآوردنش نداشته و میتواند تصویرمتفاوتتری ازکشور ارائه دهد را هم ازسرتکبر،لجاجت،خودخواهی و خودبزرگبینی بیپاسخ میگذارید. واقعا بجز ابراز تاسف و تاثر از رفتار دستگاه دیپلماسی کشور، دیگر چه میتوان گفت. تاسفآورتر اینکه همه تان هم درغرب تحصیل کردهاید.
🔹آیا رفتارتان با نظراتی که درعرصه "دیپلماسی عمومی" دردانشکده وزارت خارجه تدریس میفرمایید،سرسوزنی سنخیت پیدا مینماید؟ گمان نمیکنم بیاعتنایی و تحقیر را بتوان مصداق استقلال،عزت وکرامت درسیاست خارجی گفت.
🔹میماند این پرسش ساده که اگر یک استاد دانشگاه در فرانسه یا هر کشور دیگری، سفیر ایران درآنکشور را برای بازدید از روستایی که درآن پروژهای زیستمحیطی صورت گرفته بود دعوت میکرد، ومسافرت هم نه جنبه امنیتی میداشت،نه نظامی،نه اطلاعاتی ونه جاسوسی، آیا وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی آنکشور اساسا دخالتی میکردند؟ آیا سفرای ما در کشورهای غربی برای مسافرت درکشورمحل خدمتشان نیاز به اجازه وزارت خارجه کشور متبوعه دارند؟ یا فقط در برخی کشورها از جمله کره شمالی چنین وضعیتی حاکم است؟
🔹جناب ظریف،بی اعتنایی،بی احترامی و نگاه از بالا به دیگران ،ممکن است نشانه انقلابی بودن باشد، اما یقینا نشانه بزرگواری نیست.
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
ازگوشهایی برون آی ای کوکب هدایت
از هرطرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت
عشقت رسد بفریاد از خود بسان حافظ
قران زبر بخوانی درچارده روایت
ایام بکام باد
#صادق_زیباکلام
سوم اردیبهشت یکهزاروچهارصدشمسی
#اجتماعی
@Roshanfkrane
🔺نامه سرگشاده صادق زیباکلام به وزیرامورخارجه|۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
جناب آقای دکترمحمّدجواد ظریف
وزیرمحترم امورخارجه
با سلام و تحیّات و قبولی طاعات
همانطور که مستحضر هستند، سفیرمحترم فرانسه در تهران علاقه به پروژه توسعه پایدار "دهکده امید" داشته و مایلند بازدیدی ازآن روستا بعمل آورند. قبل ازعید وزارتخارجه متاسفانه با سفرایشان به "دهکده امید" موافقت ننمود. سفارت مجدداً ابراز تمایل سفیر را اعلام داشتهاند.
🔹واقعاً نمیدانم علتِ مخالفت وزارت محترم خارجه با این درخواست چه میباشد؟اگرسُفرای محترم روسیه، چین یا کرهشمالی چنین تقاضایی میداشتندبازهم با واکنش منفی وزارت خارجه روبرو میشدند؟ خودتان که درعرصه جذب افکارعمومی(Public Diplomacy) "صفرکلوین" هستید. یک فرصت این چنینی که خود نظام هیچ نقشی دربوجودآوردنش نداشته و میتواند تصویرمتفاوتتری ازکشور ارائه دهد را هم ازسرتکبر،لجاجت،خودخواهی و خودبزرگبینی بیپاسخ میگذارید. واقعا بجز ابراز تاسف و تاثر از رفتار دستگاه دیپلماسی کشور، دیگر چه میتوان گفت. تاسفآورتر اینکه همه تان هم درغرب تحصیل کردهاید.
🔹آیا رفتارتان با نظراتی که درعرصه "دیپلماسی عمومی" دردانشکده وزارت خارجه تدریس میفرمایید،سرسوزنی سنخیت پیدا مینماید؟ گمان نمیکنم بیاعتنایی و تحقیر را بتوان مصداق استقلال،عزت وکرامت درسیاست خارجی گفت.
🔹میماند این پرسش ساده که اگر یک استاد دانشگاه در فرانسه یا هر کشور دیگری، سفیر ایران درآنکشور را برای بازدید از روستایی که درآن پروژهای زیستمحیطی صورت گرفته بود دعوت میکرد، ومسافرت هم نه جنبه امنیتی میداشت،نه نظامی،نه اطلاعاتی ونه جاسوسی، آیا وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی آنکشور اساسا دخالتی میکردند؟ آیا سفرای ما در کشورهای غربی برای مسافرت درکشورمحل خدمتشان نیاز به اجازه وزارت خارجه کشور متبوعه دارند؟ یا فقط در برخی کشورها از جمله کره شمالی چنین وضعیتی حاکم است؟
🔹جناب ظریف،بی اعتنایی،بی احترامی و نگاه از بالا به دیگران ،ممکن است نشانه انقلابی بودن باشد، اما یقینا نشانه بزرگواری نیست.
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
ازگوشهایی برون آی ای کوکب هدایت
از هرطرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت
عشقت رسد بفریاد از خود بسان حافظ
قران زبر بخوانی درچارده روایت
ایام بکام باد
#صادق_زیباکلام
سوم اردیبهشت یکهزاروچهارصدشمسی
#اجتماعی
@Roshanfkrane
جهل فرهیخته وتوهم دانایی
📌نکات مدیریتی🔻
در ممالکی مانند ایران،
متاسفانه پدیده «اثر شوفر» خطرناکتر از دشمن، خشکسالی و دروغ شده است.!!
👌 اکثر ایرانیان دعای معروفی که منسوب به کوروش پادشاه ایران باستان است که در کتیبه داریوش هخامنشی نیز به آن اشاره شده را شنیدهاند. با این مضمون که:
«خدایا! سرزمین ایران و مردمانش را از شر دشمن، خشکسالی و دروغ محافظت کن».!
صاحبنظران معتقدند که در شرایط فعلی، بیش از دشمن یا خشکسالی و یا دروغ ، آنچه که کشورمان را تهدید میکند، «اثر شوفر» است!
🔴 اثر شوفر چیست؟
ماکس پلانک بعد از اینکه جایزه نوبل را در سال ۱۹۱۸ میگیرد ، یک تور دور آلمان می گذارد و در شهرهای مختلف درباره مکانیک کوانتوم صحبت میکند. چون هر دفعه دقیقاً یک محتوا را ارائه میکند, راننده اش احساس می کند که همه مطالب را یاد گرفته است و روزی به آقای پلانک می گوید : شما از تکرار این حرفها خسته نمیشوید؟ من الان می توانم به جای شما این مطالب را برای دیگران ارائه کنم. می خواهید در مقصد بعدی که شهر مونیخ است، من سخنرانی کنم و شما لباس من را بپوشید و در جلسه بنشینید؟ برای هر دوی ما تنوعی ایجاد میشود. پلانک هم قبول میکند!
🔴شوفر خیلی خوب در جلسه درباره مکانیک کوانتوم صحبت میکند و شنوندهها هم خیلی لذت میبرند. در انتهای جلسه فیزیکدانی بلند میشود و سوالی را مطرح میکند. شوفر که جواب سوال را نمی داند در نهایت خونسردی میگوید: «من تعجب میکنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ، سوالهایی به این اندازه ساده میپرسند که حتی شوفر من هم میتواند جواب بدهد! شوفر عزیز ، لطفا شما به سوال ایشان پاسخ دهید»!
🔴امروزه در علم مدیریت اسم این اثر را «اثر شوفر» گذاشته اند. این اثر ناشی از نوعی توهم دانایی است که افراد همه چیز دان بیشتر به آن مبتلا می شوند. دانش مانند کوه یخی است که بخش کمی از آن قابل رویت است و بخش اعظم آن را نمیتوان مشاهده کرد. افراد سطحینگر صرفا بخش قابل مشاهده دانش را میبینند و گمان میکنند که کل دانش را دریافت کردهاند ، در حالی که این فقط توهمی از دانایی است. نه خود دانستن.
🔴توهم دانایی، یعنی اینکه فکر کنیم مطلبی را میدانیم، در صورتی که اشتباه میکنیم. یعنی یا نمیدانیم و یا اشتباه و ناقص میدانیم و علت اصلی توهمِ دانستن یا همان توهم دانش، تصور ناقص ما نسبت به تمام یک مطلب و سپس مقایسهی دانش خودمان با همان تصور است.
🔴حال اگر همان یک جلسه ، روالی ماندگار شود ، شوفرها در مسند دانشمندان و دانشمندان نیز در جایگاه شوفرها ادامه فعالیت خواهند داد! و دریغا که در تطابق اجتماعی ، این داستان چقدر آشناست! مملکت در دست مدیرانی متوهم قرار گرفته است که توهم دانایی کلیه مباحث را دارند و متخصصان را خانه نشین کرده اند.
📕سقراط می گفت من داناترین فردم! چون تنها کسی هستم که می دانم نمیدانم، در حالی که دیگران هنوز به نادانی خود نیز، آگاه نیستند.
📙این جهل سقراطی که بعدها "نیکلاس کوزایی" آن را «جهلِ فرهیخته» نامید، درست همان چیزی است که برای تفکر و کتابخوانی نیازمند آنیم. زیرا نخستین گام در تلاش برای کسب دانایی، غلبه بر توهم دانایی است .
#اندیشه
@Roshanfkrane
📌نکات مدیریتی🔻
در ممالکی مانند ایران،
متاسفانه پدیده «اثر شوفر» خطرناکتر از دشمن، خشکسالی و دروغ شده است.!!
👌 اکثر ایرانیان دعای معروفی که منسوب به کوروش پادشاه ایران باستان است که در کتیبه داریوش هخامنشی نیز به آن اشاره شده را شنیدهاند. با این مضمون که:
«خدایا! سرزمین ایران و مردمانش را از شر دشمن، خشکسالی و دروغ محافظت کن».!
صاحبنظران معتقدند که در شرایط فعلی، بیش از دشمن یا خشکسالی و یا دروغ ، آنچه که کشورمان را تهدید میکند، «اثر شوفر» است!
🔴 اثر شوفر چیست؟
ماکس پلانک بعد از اینکه جایزه نوبل را در سال ۱۹۱۸ میگیرد ، یک تور دور آلمان می گذارد و در شهرهای مختلف درباره مکانیک کوانتوم صحبت میکند. چون هر دفعه دقیقاً یک محتوا را ارائه میکند, راننده اش احساس می کند که همه مطالب را یاد گرفته است و روزی به آقای پلانک می گوید : شما از تکرار این حرفها خسته نمیشوید؟ من الان می توانم به جای شما این مطالب را برای دیگران ارائه کنم. می خواهید در مقصد بعدی که شهر مونیخ است، من سخنرانی کنم و شما لباس من را بپوشید و در جلسه بنشینید؟ برای هر دوی ما تنوعی ایجاد میشود. پلانک هم قبول میکند!
🔴شوفر خیلی خوب در جلسه درباره مکانیک کوانتوم صحبت میکند و شنوندهها هم خیلی لذت میبرند. در انتهای جلسه فیزیکدانی بلند میشود و سوالی را مطرح میکند. شوفر که جواب سوال را نمی داند در نهایت خونسردی میگوید: «من تعجب میکنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ، سوالهایی به این اندازه ساده میپرسند که حتی شوفر من هم میتواند جواب بدهد! شوفر عزیز ، لطفا شما به سوال ایشان پاسخ دهید»!
🔴امروزه در علم مدیریت اسم این اثر را «اثر شوفر» گذاشته اند. این اثر ناشی از نوعی توهم دانایی است که افراد همه چیز دان بیشتر به آن مبتلا می شوند. دانش مانند کوه یخی است که بخش کمی از آن قابل رویت است و بخش اعظم آن را نمیتوان مشاهده کرد. افراد سطحینگر صرفا بخش قابل مشاهده دانش را میبینند و گمان میکنند که کل دانش را دریافت کردهاند ، در حالی که این فقط توهمی از دانایی است. نه خود دانستن.
🔴توهم دانایی، یعنی اینکه فکر کنیم مطلبی را میدانیم، در صورتی که اشتباه میکنیم. یعنی یا نمیدانیم و یا اشتباه و ناقص میدانیم و علت اصلی توهمِ دانستن یا همان توهم دانش، تصور ناقص ما نسبت به تمام یک مطلب و سپس مقایسهی دانش خودمان با همان تصور است.
🔴حال اگر همان یک جلسه ، روالی ماندگار شود ، شوفرها در مسند دانشمندان و دانشمندان نیز در جایگاه شوفرها ادامه فعالیت خواهند داد! و دریغا که در تطابق اجتماعی ، این داستان چقدر آشناست! مملکت در دست مدیرانی متوهم قرار گرفته است که توهم دانایی کلیه مباحث را دارند و متخصصان را خانه نشین کرده اند.
📕سقراط می گفت من داناترین فردم! چون تنها کسی هستم که می دانم نمیدانم، در حالی که دیگران هنوز به نادانی خود نیز، آگاه نیستند.
📙این جهل سقراطی که بعدها "نیکلاس کوزایی" آن را «جهلِ فرهیخته» نامید، درست همان چیزی است که برای تفکر و کتابخوانی نیازمند آنیم. زیرا نخستین گام در تلاش برای کسب دانایی، غلبه بر توهم دانایی است .
#اندیشه
@Roshanfkrane
آدمها مثل کتابند!
از روی بعضیها باید مشق نوشت و آموخت،
از روی بعضیها باید جریمه نوشت و عبرت گرفت،
بعضیها را باید نخوانده کنار گذاشت،
و بعضیها را باید چندبار خواند تا معنیشان را فهمید....!
#اندیشه
@Roshanfkrane
از روی بعضیها باید مشق نوشت و آموخت،
از روی بعضیها باید جریمه نوشت و عبرت گرفت،
بعضیها را باید نخوانده کنار گذاشت،
و بعضیها را باید چندبار خواند تا معنیشان را فهمید....!
#اندیشه
@Roshanfkrane
*(کسانی که حوصله ندارند...)*
*"فرهنگ سه خطی"؛*
روزی "فرانس کافکا" نویسنده مشهور چک تبار، در حال قدم زدن در پارک، چشمش به دختر بچهای افتاد که داشت گريه می کرد.
کافکا جلو میرود و علت گريهی دخترک را جويا می شود.
دخترک همانطور که گريه می کرد پاسخ میدهد:
"عروسکم گم شده..."
کافکا با حالتی کلافه پاسخ میدهد : "امان از اين حواس پرت... گم نشده، رفته مسافرت!"
دخترک دست از گريه میکشد و بهت زده میپرسد: "از کجا میدونی ؟!"
کافکا هم می گويد:
"برات نامه نوشته و اون نامه پيش منه...!؟"
دخترک ذوق زده از او می پرسد که آيا آن نامه را همراه خودش دارد يا نه، کافکا میگويد: "نه ، توی خونهست، فردا همین موقع همينجا باش تا برات بيارمش"
کافکا سريعاً به خانهاش بازمیگردد و مشغول نوشتنِ نامه میشود و چنان با دقت، که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است...!
اين نامه نويسی از زبان عروسک را به مدت "سه هفته" هر روز ادامه میدهد و دخترک در تمام اين مدت فکر میکرده آن نامه ها به راستی نوشتهی عروسکش هستند...!
در نهايت کافکا داستان نامهها را با اين بهانهی عروسک که « دارم عروسی می کنم » به پايان میرساند.
اين ماجرای نگارش كتاب *"کافکا و عروسک مسافر"* است.
اينکه مردی مانند فرانس کافکا سه هفته از روزهای سخت عمرش را در زمان بیماری، صرف شادکردن دل کودکی کند و نامه ها را به گفتهی نامزدش دورا) با دقتی حتی بيشتر از کتاب ها و داستان هايش بنويسد، واقعا تأثيرگذار است.
دخترک واقعا باورش شده بود، اما باورپذيری بزرگترين دروغ هم، بستگی به صداقتی دارد که با آن بيان میشود.
"امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟!"
اين دوّمين سوال کليدی دخترک بود! و او (کافکا) خود را برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود. پس بی هيچ ترديدی گفت: "چون من نامه رسان عروسک ها هستم"
( کافکا دارای دکترای حقوق بود اما هرگز به وکالت نپرداخت؛ از آن رو که روحیات لطیفش این اجازه را نمیداد و متاسفانه دنیا، خیلی زود و در جوانی او را از دست داد)
جامعهای که در آن راههای طولانی، راههای کم رفت و آمد و خلوتی شده،
جامعهای که در آن هیچکس حوصلهی صبر و شکیبایی برای به دست آوردنِ هدفی را ندارد،
جامعهای *استتوسی* است.
جامعهای که برای رسیدنِ به هدفش فقط به اندازهی خواندنِ همان سه خطِ بالای *استتوسها* زمان میگذارد !
*جامعهی مبتلا به «فرهنگِ سهخطی» است...!*
ما مردمی شدهایم لنگهی پینوکیو، که دوست داریم طلاهایمان را بکاریم تا درختِ طلا برداشت کنیم!
مردمی که دنبالِ گلد کوئیست و شرکت های هرمی مشابه میافتند، یک جای کارِشان *لنگ* میزند.
آن جای کار هم اسماش *«فرهنگِ شکیبایی»* است .
"فرهنگ سهخطی" به ما میگوید که اگر نوشتهای بیشتر از سه سطر شد، نخوان...!
فرهنگِ سهخطی به ما میگوید راهِ رسیدن به هدف چون درست است، طولانی است پس یا بیخیالاش بشو یا سراغِ میانبُر بگرد!
فرهنگِ سهخطی است که نزولخوری دارد، گرانفروشی دارد، کلاه برداری دارد، اختلاس دارد، دزدی دارد، بیسوادی دارد، رشوه دارد، پولشویی دارد، پارتی بازی دارد، رانت خواری دارد، حقخوری و هزار جور دردِ بیدرمانِ دیگر دارد.
فرهنگِ سهخطی است که اینهمه آدمِ بیکار دارد.
آدمهای بیکاری که توقع دارند دو ساعت در روز کار کنند و ماهی چند ده میلیون درآمد داشته باشند!
یک پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته است که هیچ رفتنی به هدف نمیرسد. آن پُل، همان فرهنگِ شکیبایی است.
جامعهای که همه چیز را ساندویچی میخواهد، در مطالعه؛ سه خط استاتوس برایش بس است.
در ازدواج؛ بین عشق و نفرتاش ده ثانیه زمان میبرد.
در سیاست؛ بینِ زندهباد و مُردهبادش، نصفِ روز کافی ست.
در کار؛ از فقر تا ثروتش یک اختلاس فاصله دارد.
در تحصیل؛ از سیکل تا دکترایش یک مدرک ساختگی فاصله دارد،
در هنر؛ از گمنامی تا شهرتاش، به اندازهی یک فیلم دو دقیقهای در یوتیوب است...!
فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد چیزی را نخوانده، بپسندم.
موضوعی را نفهمیده، تحلیل کنم.
راهی را نرفته، پیشنهاد بدهم.
دارویی را نخورده، تجویز نمایم.
نظری را ندانسته، نقد کنم و ...
فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد به هر وسیلهای برای رسیدن به هدفام متوسل شوم. چون حوصلهی راههای درست را "که طولانیتر هم هست" ندارم!
همین فرهنگ سه خطی هست که باعث شده کار را درست انجام ندهیم ولی کلاس و ژست انجام کارمان بی نظیر باشد، چون ساده ترین بخش کار همین هست...
فرهنگ سه خطی: ...
و آنکه امان از *فرهنگ سه خطی*...
(البته کسانیکه این متن را تا به انتها خواندند میتوانند امیدوار باشند که از فرهنگ سه خطی فاصله دارند..
#اندیشه #تاریخ #فرهنگ
@Roshanfkrane
*"فرهنگ سه خطی"؛*
روزی "فرانس کافکا" نویسنده مشهور چک تبار، در حال قدم زدن در پارک، چشمش به دختر بچهای افتاد که داشت گريه می کرد.
کافکا جلو میرود و علت گريهی دخترک را جويا می شود.
دخترک همانطور که گريه می کرد پاسخ میدهد:
"عروسکم گم شده..."
کافکا با حالتی کلافه پاسخ میدهد : "امان از اين حواس پرت... گم نشده، رفته مسافرت!"
دخترک دست از گريه میکشد و بهت زده میپرسد: "از کجا میدونی ؟!"
کافکا هم می گويد:
"برات نامه نوشته و اون نامه پيش منه...!؟"
دخترک ذوق زده از او می پرسد که آيا آن نامه را همراه خودش دارد يا نه، کافکا میگويد: "نه ، توی خونهست، فردا همین موقع همينجا باش تا برات بيارمش"
کافکا سريعاً به خانهاش بازمیگردد و مشغول نوشتنِ نامه میشود و چنان با دقت، که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است...!
اين نامه نويسی از زبان عروسک را به مدت "سه هفته" هر روز ادامه میدهد و دخترک در تمام اين مدت فکر میکرده آن نامه ها به راستی نوشتهی عروسکش هستند...!
در نهايت کافکا داستان نامهها را با اين بهانهی عروسک که « دارم عروسی می کنم » به پايان میرساند.
اين ماجرای نگارش كتاب *"کافکا و عروسک مسافر"* است.
اينکه مردی مانند فرانس کافکا سه هفته از روزهای سخت عمرش را در زمان بیماری، صرف شادکردن دل کودکی کند و نامه ها را به گفتهی نامزدش دورا) با دقتی حتی بيشتر از کتاب ها و داستان هايش بنويسد، واقعا تأثيرگذار است.
دخترک واقعا باورش شده بود، اما باورپذيری بزرگترين دروغ هم، بستگی به صداقتی دارد که با آن بيان میشود.
"امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟!"
اين دوّمين سوال کليدی دخترک بود! و او (کافکا) خود را برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود. پس بی هيچ ترديدی گفت: "چون من نامه رسان عروسک ها هستم"
( کافکا دارای دکترای حقوق بود اما هرگز به وکالت نپرداخت؛ از آن رو که روحیات لطیفش این اجازه را نمیداد و متاسفانه دنیا، خیلی زود و در جوانی او را از دست داد)
جامعهای که در آن راههای طولانی، راههای کم رفت و آمد و خلوتی شده،
جامعهای که در آن هیچکس حوصلهی صبر و شکیبایی برای به دست آوردنِ هدفی را ندارد،
جامعهای *استتوسی* است.
جامعهای که برای رسیدنِ به هدفش فقط به اندازهی خواندنِ همان سه خطِ بالای *استتوسها* زمان میگذارد !
*جامعهی مبتلا به «فرهنگِ سهخطی» است...!*
ما مردمی شدهایم لنگهی پینوکیو، که دوست داریم طلاهایمان را بکاریم تا درختِ طلا برداشت کنیم!
مردمی که دنبالِ گلد کوئیست و شرکت های هرمی مشابه میافتند، یک جای کارِشان *لنگ* میزند.
آن جای کار هم اسماش *«فرهنگِ شکیبایی»* است .
"فرهنگ سهخطی" به ما میگوید که اگر نوشتهای بیشتر از سه سطر شد، نخوان...!
فرهنگِ سهخطی به ما میگوید راهِ رسیدن به هدف چون درست است، طولانی است پس یا بیخیالاش بشو یا سراغِ میانبُر بگرد!
فرهنگِ سهخطی است که نزولخوری دارد، گرانفروشی دارد، کلاه برداری دارد، اختلاس دارد، دزدی دارد، بیسوادی دارد، رشوه دارد، پولشویی دارد، پارتی بازی دارد، رانت خواری دارد، حقخوری و هزار جور دردِ بیدرمانِ دیگر دارد.
فرهنگِ سهخطی است که اینهمه آدمِ بیکار دارد.
آدمهای بیکاری که توقع دارند دو ساعت در روز کار کنند و ماهی چند ده میلیون درآمد داشته باشند!
یک پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته است که هیچ رفتنی به هدف نمیرسد. آن پُل، همان فرهنگِ شکیبایی است.
جامعهای که همه چیز را ساندویچی میخواهد، در مطالعه؛ سه خط استاتوس برایش بس است.
در ازدواج؛ بین عشق و نفرتاش ده ثانیه زمان میبرد.
در سیاست؛ بینِ زندهباد و مُردهبادش، نصفِ روز کافی ست.
در کار؛ از فقر تا ثروتش یک اختلاس فاصله دارد.
در تحصیل؛ از سیکل تا دکترایش یک مدرک ساختگی فاصله دارد،
در هنر؛ از گمنامی تا شهرتاش، به اندازهی یک فیلم دو دقیقهای در یوتیوب است...!
فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد چیزی را نخوانده، بپسندم.
موضوعی را نفهمیده، تحلیل کنم.
راهی را نرفته، پیشنهاد بدهم.
دارویی را نخورده، تجویز نمایم.
نظری را ندانسته، نقد کنم و ...
فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد به هر وسیلهای برای رسیدن به هدفام متوسل شوم. چون حوصلهی راههای درست را "که طولانیتر هم هست" ندارم!
همین فرهنگ سه خطی هست که باعث شده کار را درست انجام ندهیم ولی کلاس و ژست انجام کارمان بی نظیر باشد، چون ساده ترین بخش کار همین هست...
فرهنگ سه خطی: ...
و آنکه امان از *فرهنگ سه خطی*...
(البته کسانیکه این متن را تا به انتها خواندند میتوانند امیدوار باشند که از فرهنگ سه خطی فاصله دارند..
#اندیشه #تاریخ #فرهنگ
@Roshanfkrane
روشنفکران
صحبتهای غیر قابل باور و جنجالی در پخش زنده شبکه یک، حقایقی شوکه کننده که شاید شنیدنش برای هموطنان لازم و ضروری باشد! البته این ویدیو ماله چند وقت پیشه ولی حقایق تلخی از نظام #پزشکی کشور ما رو میگه! جا دارد تشکر کنیم از پزشکان زحمت کشی که به دور از بنگاه…
.
در واکنش به این پست👆
با سلام و خسته نباشید خدمت همه دست اندر کاران کانال روشنفکران در مورد ویدیوی مناظره و کالبد شکافی حرفه پزشکی .اول اینکه من پزشک نیستم ولی در یکی از رشته های زیر مجموعه پزشکی .رادیولوژی مشغول انجام وظیفه بوده ام و الان ده سال است که باز نشست شده ام .با توجه به اینکه دوستی که با تمام وجود و احساس سنگ مردم را به سینه میزد و اعتقاد داشت برای تمام گرفتاریهای وزارت بهداشت و درمان سند دارم و عامل همه این مشکلات پزشکان هستند.یاد آوری میکنم اگر ایشان بتوانند یک آمار بگیرند از سال ۱۳۶۵ لغایت ۱۳۸۵ در دادرسی سازمان نظام پزشکی چند شکایت و تخلف ثبت گردیده و این پزشکان در چه دانشگاهی درس خوانده اند و چطور اصلا در پزشکی قبول شده اند در تمام سالهای رژیم گذشته به اندازه یک پنجاهم آن بیست سال که در بالا اشاره شد تخلف نداشته اند .این همه پزشک متخلف و غیر متعهد نسبت به مردم و قسمی که یاد کرده اند در زمانی درس خوانده اند که حکومت ما داعیه پاکی و صداقت را الگو میداند و پزشکانی که در سالهای قبل از انقلاب تحصیل نموده اند را قبول ندارند .تعهد حرفه ای و اخلاق و مردم دوستی و عدم قبیله گرایی و محرم بیمار و خانواده بیمار بودن و کوشش و زحمت بی حد برای بیماران که تا بتوانند سلامتی خودشان را به دست بیاورند سرلوحه زندگی شأن بود .این آقای آمار گیر برود اگر در ایران فقط ۱۰۰ نفر با خصوصیات پزشکان قبل پیدا کردند من را وسط تهران به دار بزنند .استاد جان جو گیر شدهای تو شهرداری بهت دکتر میگن رد داده ای عزیز برادر اینان که طبابت را مانند مغازه میپندارند دانش آموختگان شما هستند آمار شما خودتان را به فنا داد .آهسته گام بردارید و فرار به جلو در این قشر با وجدان خودتان را خراب میکند .با تقدیم ادب .
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane
در واکنش به این پست👆
با سلام و خسته نباشید خدمت همه دست اندر کاران کانال روشنفکران در مورد ویدیوی مناظره و کالبد شکافی حرفه پزشکی .اول اینکه من پزشک نیستم ولی در یکی از رشته های زیر مجموعه پزشکی .رادیولوژی مشغول انجام وظیفه بوده ام و الان ده سال است که باز نشست شده ام .با توجه به اینکه دوستی که با تمام وجود و احساس سنگ مردم را به سینه میزد و اعتقاد داشت برای تمام گرفتاریهای وزارت بهداشت و درمان سند دارم و عامل همه این مشکلات پزشکان هستند.یاد آوری میکنم اگر ایشان بتوانند یک آمار بگیرند از سال ۱۳۶۵ لغایت ۱۳۸۵ در دادرسی سازمان نظام پزشکی چند شکایت و تخلف ثبت گردیده و این پزشکان در چه دانشگاهی درس خوانده اند و چطور اصلا در پزشکی قبول شده اند در تمام سالهای رژیم گذشته به اندازه یک پنجاهم آن بیست سال که در بالا اشاره شد تخلف نداشته اند .این همه پزشک متخلف و غیر متعهد نسبت به مردم و قسمی که یاد کرده اند در زمانی درس خوانده اند که حکومت ما داعیه پاکی و صداقت را الگو میداند و پزشکانی که در سالهای قبل از انقلاب تحصیل نموده اند را قبول ندارند .تعهد حرفه ای و اخلاق و مردم دوستی و عدم قبیله گرایی و محرم بیمار و خانواده بیمار بودن و کوشش و زحمت بی حد برای بیماران که تا بتوانند سلامتی خودشان را به دست بیاورند سرلوحه زندگی شأن بود .این آقای آمار گیر برود اگر در ایران فقط ۱۰۰ نفر با خصوصیات پزشکان قبل پیدا کردند من را وسط تهران به دار بزنند .استاد جان جو گیر شدهای تو شهرداری بهت دکتر میگن رد داده ای عزیز برادر اینان که طبابت را مانند مغازه میپندارند دانش آموختگان شما هستند آمار شما خودتان را به فنا داد .آهسته گام بردارید و فرار به جلو در این قشر با وجدان خودتان را خراب میکند .با تقدیم ادب .
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane