🎋 #ایران - 18اسفند در سالگرد اولین نویسنده ومترجم #زنِ ایرانی #سیمین_دانشور
✍️آنقدر مدارا کردم که دیگر مدارا عادتم شده ..!!
وقتی خیلی نرم شدی ٫همه تو را خم میکنن.!!
#مناسبت
@Roshanfkrane
✍️آنقدر مدارا کردم که دیگر مدارا عادتم شده ..!!
وقتی خیلی نرم شدی ٫همه تو را خم میکنن.!!
#مناسبت
@Roshanfkrane
🔴 سه لیلای کردستان
(✍ اجلال قوامی)
🔻 لیلا قاسم( خویشکه لیلا) سال ۱۹۵۳ در یکی از روستاهای اطراف خانقین از مادر زاده شد.دانش آموخته ی جامعه شناسی دانشگاه بغداد بود و از همان دوران دل در گرو آزادی داشت.بعدها عضو اتحادیه دانشجویان کردستان شد و فعالیت های پرشماری در قالب این تشکل دانشجویی داشت.لیلا مبارزات سیاسی علیه رژیم بعث را شدت بخشید و به مبارزه ی مسلحانه روی آورد.سرانجام در مه ۱۹۷۴ در ساعت ۷ بعدازظهر خویشکه لیلا به دار استبداد آویخته شد.
🔻 لیلا زانا در یکی از روستاهای نزدیک دیاربکر در سال ۱۹۶۲ به دنیا آمد.در سال ۱۹۹۱ به عنوان نماینده وارد پارلمان ترکیه شد.زانا همواره فعالیت های حقوق بشری اش را با تاکید بر صلح و ایجاد یک نظام دموکراتیک ادامه می داد، تا اینکه به همراه سه پارلمانتار دیگر حزب دموکراسی را بنیان نهاد.سال ۱۹۹۴ به جرم ادای سوگند به زبان کردی در پارلمان ترکیه به ۱۵ سال زندان محکوم شد.
🔻 لیلا گوون، چهره شناخته شده این روزها به سال ۱۹۴۶ در ویران شهر قونیه به دنیا آمد.او هفتمین و کوچک ترین فرزند خانواده بود.او از امضا کنندگان بیانیه "فراخوان برای توافق صلح آمیز مساله کرد" در ترکیه بود که بازتاب گسترده بین المللی داشت، بود.گوون از اعضای موثر حزب دموکراتیک خلق ها است و چند سالی هم شهردار ویران شهر بود و اینک کسوت پارلمانتاری بر تن دارد.لیلا در جریان حمله نظامی ترکیه به عفرین به شدت منتقد آن بود و به همین سبب موجب پیگیرد قضایی و بازداشت او شد.گوون در ایام بازداشت دست به اعتصاب غذا زد و با وجود آزادی اش این اعتصاب غذا در چهارمین ماه خود هنوز ادامه دارد.
لیلا قاسم، لیلا زانا و لیلا گوون نمادی از مبارزات سیاسی و مدنی سه
#زن_کرد برای احقاق حقوق #انسانی و
#دموکراتیک یک ملت است.آنها لیلاهای کردستان هستند.
#ارسالی
#بانوان
@Roshanfkrane
(✍ اجلال قوامی)
🔻 لیلا قاسم( خویشکه لیلا) سال ۱۹۵۳ در یکی از روستاهای اطراف خانقین از مادر زاده شد.دانش آموخته ی جامعه شناسی دانشگاه بغداد بود و از همان دوران دل در گرو آزادی داشت.بعدها عضو اتحادیه دانشجویان کردستان شد و فعالیت های پرشماری در قالب این تشکل دانشجویی داشت.لیلا مبارزات سیاسی علیه رژیم بعث را شدت بخشید و به مبارزه ی مسلحانه روی آورد.سرانجام در مه ۱۹۷۴ در ساعت ۷ بعدازظهر خویشکه لیلا به دار استبداد آویخته شد.
🔻 لیلا زانا در یکی از روستاهای نزدیک دیاربکر در سال ۱۹۶۲ به دنیا آمد.در سال ۱۹۹۱ به عنوان نماینده وارد پارلمان ترکیه شد.زانا همواره فعالیت های حقوق بشری اش را با تاکید بر صلح و ایجاد یک نظام دموکراتیک ادامه می داد، تا اینکه به همراه سه پارلمانتار دیگر حزب دموکراسی را بنیان نهاد.سال ۱۹۹۴ به جرم ادای سوگند به زبان کردی در پارلمان ترکیه به ۱۵ سال زندان محکوم شد.
🔻 لیلا گوون، چهره شناخته شده این روزها به سال ۱۹۴۶ در ویران شهر قونیه به دنیا آمد.او هفتمین و کوچک ترین فرزند خانواده بود.او از امضا کنندگان بیانیه "فراخوان برای توافق صلح آمیز مساله کرد" در ترکیه بود که بازتاب گسترده بین المللی داشت، بود.گوون از اعضای موثر حزب دموکراتیک خلق ها است و چند سالی هم شهردار ویران شهر بود و اینک کسوت پارلمانتاری بر تن دارد.لیلا در جریان حمله نظامی ترکیه به عفرین به شدت منتقد آن بود و به همین سبب موجب پیگیرد قضایی و بازداشت او شد.گوون در ایام بازداشت دست به اعتصاب غذا زد و با وجود آزادی اش این اعتصاب غذا در چهارمین ماه خود هنوز ادامه دارد.
لیلا قاسم، لیلا زانا و لیلا گوون نمادی از مبارزات سیاسی و مدنی سه
#زن_کرد برای احقاق حقوق #انسانی و
#دموکراتیک یک ملت است.آنها لیلاهای کردستان هستند.
#ارسالی
#بانوان
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی یه کودک شش ساله در دانشگاه تهران در روز جهانی اینده که با زبان کودکی ترسها و روش بسیار ساده برای روبرو شدن با ان را بیان می کند
#جالب
#کودک
@Roshanfkrane
#جالب
#کودک
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🖌 آتش عشق آزادی و برابری در یک قلم
📚 یادوارهی بانوی بزرگ قصهنویس ایران:
#سیمین_دانشور
یادش گرامی 🌺
@Roshanfkrane
📚 یادوارهی بانوی بزرگ قصهنویس ایران:
#سیمین_دانشور
یادش گرامی 🌺
@Roshanfkrane
✨💖
ﺩلی ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺭﺍ گَر ؛ ﺯِ کَرﻡ شاﺩ ﮐﻨﯽ
به زِ صد مسجدِ ویرانه ؛ که آباد کنی
👤 #شیخ_بهایی
در این روزهای آخر سال حتی
اگر نیاز هم نداشتی گاهی
بی بهانه و بی تخفیف خرید کن..!!
#مهربانی
#اجتماعی
@Roshanfkrane
ﺩلی ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺭﺍ گَر ؛ ﺯِ کَرﻡ شاﺩ ﮐﻨﯽ
به زِ صد مسجدِ ویرانه ؛ که آباد کنی
👤 #شیخ_بهایی
در این روزهای آخر سال حتی
اگر نیاز هم نداشتی گاهی
بی بهانه و بی تخفیف خرید کن..!!
#مهربانی
#اجتماعی
@Roshanfkrane
👔 👖 👕 👞 👟 🎒 👡
هر سال این موقع ها یجور بوی عید و #بهار میومد آدم اتومات شاد میشد و دوست داشت بره بیرون جنب و جوش و بُدو بُدوهای ملتُ رو ببینه و لذت ببره ؛
از این همه سرزندگی ...!!
اما امسال با این اوضاع #اقتصادی و معیشتی هیچ خبری نیست همه چهره ها درهم و افسرده :|||
یه عید واسمون مونده بود که اونم گرفتن اَزِ مون.. !!
#اندیشه
@Roshanfkrane
هر سال این موقع ها یجور بوی عید و #بهار میومد آدم اتومات شاد میشد و دوست داشت بره بیرون جنب و جوش و بُدو بُدوهای ملتُ رو ببینه و لذت ببره ؛
از این همه سرزندگی ...!!
اما امسال با این اوضاع #اقتصادی و معیشتی هیچ خبری نیست همه چهره ها درهم و افسرده :|||
یه عید واسمون مونده بود که اونم گرفتن اَزِ مون.. !!
#اندیشه
@Roshanfkrane
قلب من پذیرای همه صورتهاست
قلب من چراگاهی است برای غزالان وحشی
و صومعه ای است برای راهبان ترسا
و معبدی است برای بت پرستان
و کعبه ایست برای حاجیان
قلب من الواح مقدس تورات است
و کتاب قرآن
دین من عشق است
و ناقه عشق مرا به هر کجا بخواهد سوق میدهد
و این است ایمان و مذهب من...
محیی الدین ابن عربی
@Roshanfkrane
قلب من چراگاهی است برای غزالان وحشی
و صومعه ای است برای راهبان ترسا
و معبدی است برای بت پرستان
و کعبه ایست برای حاجیان
قلب من الواح مقدس تورات است
و کتاب قرآن
دین من عشق است
و ناقه عشق مرا به هر کجا بخواهد سوق میدهد
و این است ایمان و مذهب من...
محیی الدین ابن عربی
@Roshanfkrane
در اقدامی کم سابقه، گروه حزب الله لبنان از هوادارانش درخواست کمک مالی کرد. حسن نصرالله - رهبر این گروه - در سخنرانی خود، دیروز جمعه، خطاب به هوادارانش تحریمها را موجب تضعیف این گروه دانست و گفت: «امروز اعلام میکنم مقاومت نیاز به کمک مردمی دارد».
گروه حزب الله از نظر آمریکا و اتحادیه اروپا یک گروه تروریستی محسوب میشود.
از آنجا که جمهوری اسلامی، اصلیترین حامی مالی و نظامی حزب الله لبنان به حساب میآید، کاملا بارز است که فشار تحریمها روی جمهوری اسلامی، روی حزب الله لبنان هم تاثیر خود را گذاشته است.
با این وجود «محمدجواد ظریف» در سفر اخیر خود به لبنان، تاکید کرد که جمهوری اسلامی به کمک به حزب الله لبنان ادامه خواهد داد. حسن نصرالله نیز ابراز امیدواری کردکه جمهوری اسلامی به رغم تحریمها و فشارها، به کمکهایش ادامه دهد.
سخنگوی ارتش اسرائیل، نیز در توئیتی درباره درخواست کمک حسن نصرالله نوشت: «نصرالله سکوتش را شکست؛ اما نه به خاطر روز جهانی زن، بلکه برای مطرح کردن نیاز به پول. این گروه به خاطر تحریمها علیه ایران، در بحران شدید مالی قرار دارد».
@Roshanfkrane
گروه حزب الله از نظر آمریکا و اتحادیه اروپا یک گروه تروریستی محسوب میشود.
از آنجا که جمهوری اسلامی، اصلیترین حامی مالی و نظامی حزب الله لبنان به حساب میآید، کاملا بارز است که فشار تحریمها روی جمهوری اسلامی، روی حزب الله لبنان هم تاثیر خود را گذاشته است.
با این وجود «محمدجواد ظریف» در سفر اخیر خود به لبنان، تاکید کرد که جمهوری اسلامی به کمک به حزب الله لبنان ادامه خواهد داد. حسن نصرالله نیز ابراز امیدواری کردکه جمهوری اسلامی به رغم تحریمها و فشارها، به کمکهایش ادامه دهد.
سخنگوی ارتش اسرائیل، نیز در توئیتی درباره درخواست کمک حسن نصرالله نوشت: «نصرالله سکوتش را شکست؛ اما نه به خاطر روز جهانی زن، بلکه برای مطرح کردن نیاز به پول. این گروه به خاطر تحریمها علیه ایران، در بحران شدید مالی قرار دارد».
@Roshanfkrane
سالگرد درگذشت سیمین دانشور،
آغازگر داستاننویسی زنان
«سیمین دانشور» هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۰۰ شمسی در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش محمدعلی دانشور پزشکی حاذق و مادرش قمرالسلطنه حکمت، مدیر هنرستان دخترانه و نقاش بود. سیمین تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسی مهرآئین سپری کرد و سپس در رشتهی ادبیات فارسی وارد دانشگاه تهران شد.
خواهرش ویکتوریا دانشور زندگی سیمین را اینگونه شرح میدهد: «در اوایل قرن، خانوادهای در شیراز که پدر پزشک و مادر نقاش بود، دارای شش فرزند شدند. سومین فرزند دختری باهوش، قد بلند با تحرک بود، دست به هر کاری میزد اول و سرآمد بود. در پایان تحصیلاتش در دبیرستان مهرآئین شیراز در تمام ایران رتبه اول شد. مجموعهی دروسش نمره بیست بود؛ فقط در انشاء نوزده گرفته بود. او کسی جز سیمین خواهرم نبود. هر کسی از خارج به شیراز میآمد، خواهرم با او به زبان انگلیسی مصاحبه داشت. او از اوان زندگیش زبان انگلیسی را از فارسی کم نمیآورد.
دانشور پس از مرگ پدر در سال ۱۳۲۰ برای رادیو تهران و روزنامهی ایران با نام مستعار «شیرازی بینام» شروع به مقالهنویسی کرد.او زمانی کار نوشتن را آغاز کرد که ادبیات و داستاننویسی در مجموع در تسلط مردان بود. نخستین مقالهی سیمین دانشور مقالهای بود با عنوان «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» که سیمین آن را زمانی نوشت که در کلاس هشتم دبیرستان تحصیل میکرد. هنگامی که با سیمین دانشور مواجه میشویم با «اولین»های بسیاری رو به رو هستیم؛ اولین زن داستاننویس ایرانی، اولین زنی که داستانش به زبان انگلیسی ترجمه شد و … «آتش خاموش» اولین مجموعهی داستانی زنی ایرانی است که در سال ۱۳۲۷ انتشار یافت. آتش خاموش مجموعه داستانی است شامل ۱۶ داستان.
سیمین دانشور در سال ۱۳۲۸ از دانشگاه تهران مدرک دکترای ادبیات فارسی گرفت. عنوان رسالهی دانشور «علمالجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود که استاد راهنمای او فاطمه سیاح و بدیعالزمان فروزانفر بودند. در سال ۱۳۳۱ سیمین دانشور با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در آنجا به مدت دو سال در رشتهی «زیباییشناسی» تحصیل کرد. او همچنین در استنفور نزد «والاس استنگر» و «فیل پریک» نمایشنامهنویسی آموخت. در همین زمان دانشور دو داستان کوتاه به زبان انگلیسی نوشت که در آمریکا منتشر شد.
@Roshanfkrane
آغازگر داستاننویسی زنان
«سیمین دانشور» هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۰۰ شمسی در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش محمدعلی دانشور پزشکی حاذق و مادرش قمرالسلطنه حکمت، مدیر هنرستان دخترانه و نقاش بود. سیمین تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسی مهرآئین سپری کرد و سپس در رشتهی ادبیات فارسی وارد دانشگاه تهران شد.
خواهرش ویکتوریا دانشور زندگی سیمین را اینگونه شرح میدهد: «در اوایل قرن، خانوادهای در شیراز که پدر پزشک و مادر نقاش بود، دارای شش فرزند شدند. سومین فرزند دختری باهوش، قد بلند با تحرک بود، دست به هر کاری میزد اول و سرآمد بود. در پایان تحصیلاتش در دبیرستان مهرآئین شیراز در تمام ایران رتبه اول شد. مجموعهی دروسش نمره بیست بود؛ فقط در انشاء نوزده گرفته بود. او کسی جز سیمین خواهرم نبود. هر کسی از خارج به شیراز میآمد، خواهرم با او به زبان انگلیسی مصاحبه داشت. او از اوان زندگیش زبان انگلیسی را از فارسی کم نمیآورد.
دانشور پس از مرگ پدر در سال ۱۳۲۰ برای رادیو تهران و روزنامهی ایران با نام مستعار «شیرازی بینام» شروع به مقالهنویسی کرد.او زمانی کار نوشتن را آغاز کرد که ادبیات و داستاننویسی در مجموع در تسلط مردان بود. نخستین مقالهی سیمین دانشور مقالهای بود با عنوان «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» که سیمین آن را زمانی نوشت که در کلاس هشتم دبیرستان تحصیل میکرد. هنگامی که با سیمین دانشور مواجه میشویم با «اولین»های بسیاری رو به رو هستیم؛ اولین زن داستاننویس ایرانی، اولین زنی که داستانش به زبان انگلیسی ترجمه شد و … «آتش خاموش» اولین مجموعهی داستانی زنی ایرانی است که در سال ۱۳۲۷ انتشار یافت. آتش خاموش مجموعه داستانی است شامل ۱۶ داستان.
سیمین دانشور در سال ۱۳۲۸ از دانشگاه تهران مدرک دکترای ادبیات فارسی گرفت. عنوان رسالهی دانشور «علمالجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود که استاد راهنمای او فاطمه سیاح و بدیعالزمان فروزانفر بودند. در سال ۱۳۳۱ سیمین دانشور با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در آنجا به مدت دو سال در رشتهی «زیباییشناسی» تحصیل کرد. او همچنین در استنفور نزد «والاس استنگر» و «فیل پریک» نمایشنامهنویسی آموخت. در همین زمان دانشور دو داستان کوتاه به زبان انگلیسی نوشت که در آمریکا منتشر شد.
@Roshanfkrane
◾️ #با_فیلسوفان
#نصر_حامد_ابوزید
💠 ربط و نسبت #گفتمان_دینی و #گفتمان_عام_فرهنگی
#گفتمان_دینی در هر جامعه ای بخشی از گفتمان عام فرهنگی است.
شکوفایی این گفتمان وابسته به شکوفایی گفتمان عام است.
به میزانی که #گفتمان_عام_فرهنگی باز و آزادی خواهانه و انسانی باشد، گفتمان دینی نیز چنین خواهد بود.
آنگاه که #گفتمان_عام دچار اختناق شود و #جزمیت و #تعصب بر آن غلبه یابد و معیارهای غیرعقلانی بر آن حاکم گردد، هویتی #دیگرستیز پیدا میکند و اختلاف آرا را تاب نمی آورد.
#گفتمان_دینی نیز دچار همین درد یعنی گرفتار تعصب و غیرهقلانی بودن و محکوم شاخص های #متصلب و هویت ناداوری است.
#نصر_حامد_ابوزید
📚 "نوسازی، تحریم و تاویل؛ از شناخت علمی تا هراس از تکفیر"
@Roshanfkrane
#نصر_حامد_ابوزید
💠 ربط و نسبت #گفتمان_دینی و #گفتمان_عام_فرهنگی
#گفتمان_دینی در هر جامعه ای بخشی از گفتمان عام فرهنگی است.
شکوفایی این گفتمان وابسته به شکوفایی گفتمان عام است.
به میزانی که #گفتمان_عام_فرهنگی باز و آزادی خواهانه و انسانی باشد، گفتمان دینی نیز چنین خواهد بود.
آنگاه که #گفتمان_عام دچار اختناق شود و #جزمیت و #تعصب بر آن غلبه یابد و معیارهای غیرعقلانی بر آن حاکم گردد، هویتی #دیگرستیز پیدا میکند و اختلاف آرا را تاب نمی آورد.
#گفتمان_دینی نیز دچار همین درد یعنی گرفتار تعصب و غیرهقلانی بودن و محکوم شاخص های #متصلب و هویت ناداوری است.
#نصر_حامد_ابوزید
📚 "نوسازی، تحریم و تاویل؛ از شناخت علمی تا هراس از تکفیر"
@Roshanfkrane
🚨 فروش #پاستیل تهیهشده از پودر استخوان #خوک
معاون نظارت بر اماکن پلیس امنیت عمومی پایتخت:
با اعلام گزارشی از سوی برخی از شهروندان درباره فروش پاستیل تهیهشده از پودر استخوان خوک، رسیدگی به موضوع در دستور کار قرار گرفت و ماموران عملیات معاونت نظارت بر اماکن پلیس امنیت برای رسیدگی به موضوع به واحد صنفی مذکور واقع در
#شهرک_غرب مراجعه کردند.
ماموران پس از حضور در محل و بررسی میدانی واحد صنفی موردنظر، ۲۱ کیلوگرم پاستیل تهیهشده از #پودراستخوان_خوک را کشف کردند.
پروندهای که در این مورد تشکیل شده است برای سیر مراحل قانونی به مراجع قضایی و اداره بهداشت ارجاع داده شده است./فارس
#خبر
@Roshanfkrane
معاون نظارت بر اماکن پلیس امنیت عمومی پایتخت:
با اعلام گزارشی از سوی برخی از شهروندان درباره فروش پاستیل تهیهشده از پودر استخوان خوک، رسیدگی به موضوع در دستور کار قرار گرفت و ماموران عملیات معاونت نظارت بر اماکن پلیس امنیت برای رسیدگی به موضوع به واحد صنفی مذکور واقع در
#شهرک_غرب مراجعه کردند.
ماموران پس از حضور در محل و بررسی میدانی واحد صنفی موردنظر، ۲۱ کیلوگرم پاستیل تهیهشده از #پودراستخوان_خوک را کشف کردند.
پروندهای که در این مورد تشکیل شده است برای سیر مراحل قانونی به مراجع قضایی و اداره بهداشت ارجاع داده شده است./فارس
#خبر
@Roshanfkrane
🔻 معافیت گمرکی برای واردات کالاهای اساسی به ایران
🔸 محمد نهاوندیان، معاون اقتصادی رئیس جمهور ایران، اعلام کرده است که صادرکنندگان ایرانی میتوانند بدون پرداخت تعرفه گمرکی، کالاهایی را به ایران وارد کنند.
🔸 آقای نهاوندیان گفته است که "واردات کالاهای اساسی در مقابل صادرات، بدون تعرفه گمرکی برای همه صادرکنندگان آزاد شده است."
🔸 او برای توضیح این معافیت گفته است که "هم اکنون ذخیره استراتژیک کشور در بیشتر کالاهای اساسی در وضعیت بسیار خوبی قرار دارد".
🔸 ایران در یک سال اخیر با سقوط ارزش ریال و گرانی قابل توجه برخی از کالاهای اساسی مواجه بوده است.
@Roshanfkrane
🔸 محمد نهاوندیان، معاون اقتصادی رئیس جمهور ایران، اعلام کرده است که صادرکنندگان ایرانی میتوانند بدون پرداخت تعرفه گمرکی، کالاهایی را به ایران وارد کنند.
🔸 آقای نهاوندیان گفته است که "واردات کالاهای اساسی در مقابل صادرات، بدون تعرفه گمرکی برای همه صادرکنندگان آزاد شده است."
🔸 او برای توضیح این معافیت گفته است که "هم اکنون ذخیره استراتژیک کشور در بیشتر کالاهای اساسی در وضعیت بسیار خوبی قرار دارد".
🔸 ایران در یک سال اخیر با سقوط ارزش ریال و گرانی قابل توجه برخی از کالاهای اساسی مواجه بوده است.
@Roshanfkrane
🎧 Dar Entezare Baran - Keyhan Kalhor 🎧
Keyhan Kalhor _
🎶
#موسیقی_بیکلام 🎧 در انتظار باران
از آلبوم شهر خاموش
کاری از استاد کیهان #کلهر
و بروکلین #راید
#موسیقی
@Roshanfkrane
#موسیقی_بیکلام 🎧 در انتظار باران
از آلبوم شهر خاموش
کاری از استاد کیهان #کلهر
و بروکلین #راید
#موسیقی
@Roshanfkrane
🔴 زهر مثل زخم، مثل #زندان!
✍ #احسان_محمدی
🔹هنوز چهره هایشان جلوی چشمم است. جوان های خوش بر و رو. با اندام های ترکه ای و لباس های تمیز. اما ته چشمخانه شان به جای چشم، انگار شعله کم جان کبریتی در حال خاموشی بود. بی رمق نگاه می کردند. بی لبخند راه می رفتند.
🔹 رفته بودیم زندان قزل حصار. برای مسابقه فوتسال. دوستانه اما با دلی پرخون. سالن بازی درست پشت سلول ها بود. برای همین باید تمام مسیر را پیاده می رفتیم. از آن راهروهای تمیز و رنگ شده اما بی روح و سرد. از کنار زندانی هایی که دمپایی به پا توی هواخوری راه می رفتند، یا توی راهروها پلاس بودند.
🔹 دنبال توپ می دویدم و ذهنم گیر کرده بود روی بند رخت هواخوری که پر بود از لباس های شسته شان. گرمکن های سه خط. تی شرت های ورزشی. تکیه دادن شان به دیوار. پچ پچ کردن شان زیر آفتاب.
🔹 پاس می دادم و قلبم فشرده بود از دیدن جوان هایی که پشت میله ها پیر می شدند. بعید است از این زندان ها اندرز بگیرند اما حتماً فن و فوت های گیر نیفتادن را بهتر یاد می گیرند. آخرین روش های بهتر دزدی کردن. تکنیک های تازه جابجا کردن مواد مخدر...
🔹 گل می زدیم و گل می خوردیم ولی ذهن بیرون از زمین جا مانده بود. مانده بود لای انگشت های پسر۲۰ ساله ای که رختکن را تمیز می کرد. از توی ساکم پیراهن ایتالیای خوش رنگ و قدیمی که همیشه نو نگهش داشته بودم را درآوردم و دادم دستش. بی آنکه حتی جرات کنم بپرسم برای چه زندان است؟ اینجا چکار می کند؟ می ترسیدم بگوید کار نبود. بیکاری پدر آدم را در می آورد آقا. می ترسیدم بگوید فکر می کنی من هانیبال لکترم؟ نه! یک روز توی پارک با دوستم حرفم شد، هلش دادم سرش خورد به جدول مُرد. می ترسیدم بگوید فاصله بین آزادی و زندان، بین من زندانی و تو که آزادی این است که من بدشانس تر بودم ... همین!
🔹 زندگی پر است از این شوخی ها. از این غافلگیری ها. از این قصه ها. از این غصه ها ... جای آن همه جوان پشت میله ها نیست. اگر از روی دیواری پریده اند در طمع دزدیدن فرشی، ما برایشان قلاب گرفته ایم. اگر چاقو را گذاشته اند بیخ گردن بیچاره ای، ما داده ایم دست شان. اگر مواد مخدر جابجا کرده اند، ما مشتری بودیم. ما یعنی من، یعنی تو. یعنی هر کسی که مسئول است و می توانست کاری کند، زندگی بهتری برایشان بسازد، شغلی بیافریند، گرهی باز کند و نکرد ... جای این همه جوان پشت آن میله هانیست......
@Roshanfkrane
✍ #احسان_محمدی
🔹هنوز چهره هایشان جلوی چشمم است. جوان های خوش بر و رو. با اندام های ترکه ای و لباس های تمیز. اما ته چشمخانه شان به جای چشم، انگار شعله کم جان کبریتی در حال خاموشی بود. بی رمق نگاه می کردند. بی لبخند راه می رفتند.
🔹 رفته بودیم زندان قزل حصار. برای مسابقه فوتسال. دوستانه اما با دلی پرخون. سالن بازی درست پشت سلول ها بود. برای همین باید تمام مسیر را پیاده می رفتیم. از آن راهروهای تمیز و رنگ شده اما بی روح و سرد. از کنار زندانی هایی که دمپایی به پا توی هواخوری راه می رفتند، یا توی راهروها پلاس بودند.
🔹 دنبال توپ می دویدم و ذهنم گیر کرده بود روی بند رخت هواخوری که پر بود از لباس های شسته شان. گرمکن های سه خط. تی شرت های ورزشی. تکیه دادن شان به دیوار. پچ پچ کردن شان زیر آفتاب.
🔹 پاس می دادم و قلبم فشرده بود از دیدن جوان هایی که پشت میله ها پیر می شدند. بعید است از این زندان ها اندرز بگیرند اما حتماً فن و فوت های گیر نیفتادن را بهتر یاد می گیرند. آخرین روش های بهتر دزدی کردن. تکنیک های تازه جابجا کردن مواد مخدر...
🔹 گل می زدیم و گل می خوردیم ولی ذهن بیرون از زمین جا مانده بود. مانده بود لای انگشت های پسر۲۰ ساله ای که رختکن را تمیز می کرد. از توی ساکم پیراهن ایتالیای خوش رنگ و قدیمی که همیشه نو نگهش داشته بودم را درآوردم و دادم دستش. بی آنکه حتی جرات کنم بپرسم برای چه زندان است؟ اینجا چکار می کند؟ می ترسیدم بگوید کار نبود. بیکاری پدر آدم را در می آورد آقا. می ترسیدم بگوید فکر می کنی من هانیبال لکترم؟ نه! یک روز توی پارک با دوستم حرفم شد، هلش دادم سرش خورد به جدول مُرد. می ترسیدم بگوید فاصله بین آزادی و زندان، بین من زندانی و تو که آزادی این است که من بدشانس تر بودم ... همین!
🔹 زندگی پر است از این شوخی ها. از این غافلگیری ها. از این قصه ها. از این غصه ها ... جای آن همه جوان پشت میله ها نیست. اگر از روی دیواری پریده اند در طمع دزدیدن فرشی، ما برایشان قلاب گرفته ایم. اگر چاقو را گذاشته اند بیخ گردن بیچاره ای، ما داده ایم دست شان. اگر مواد مخدر جابجا کرده اند، ما مشتری بودیم. ما یعنی من، یعنی تو. یعنی هر کسی که مسئول است و می توانست کاری کند، زندگی بهتری برایشان بسازد، شغلی بیافریند، گرهی باز کند و نکرد ... جای این همه جوان پشت آن میله هانیست......
@Roshanfkrane
_146
پی نوشت
اجازه بده، سوفی عزیزم، چند کلمه دیگر نیز بگویم که اینها همه چگونه به هم ربط می یابد. هنگامی که مسیحیت وارد دنیای یونانی۔ رومی می شود تلاقی شگرف در فرهنگ مشهود است. و نیز یکی از انقلابهای فرهنگی بزرگ تاریخ روی می دهد.
دیگر چیزی نمانده که از دوران کهن پا بیرون نیم. اینک از ایام نخستین فیلسوفان یونانی تقریبا یکهزار سال گذشته. قرون وسطای مسیحی را در پیش رو داریم، که آن هم حدود هزار سال طول کشید.
گوته شاعر آلمانی زمانی گفت: «کسی که از سه هزار سال بهره نگیرد تنگدست به سر می برد. دلم نمی خواهد تو به چنین وضع اسفناکی بیفتی. هر چه از دستم برآید میکنم که با ریشه های تاریخیات آشنا شوی. این تنها راه آدم شدن است. تنها راه فراتر رفتن از میمون برهنه است. تنها راه جلوگیری از سرگردانی در فضای لایتناهی است.
«این تنها راه آدم شدن است. تنها راه فراتر رفتن از میمون برهنه است...)
سوفی مدتی نشست و از سوراخهای ریز پرچین خیره به باغ نگریست. رفته رفته داشت می فهمید چرا این اندازه اهمیت دارد ریشه های تاریخی خود را بداند. تردید نیست که این برای بنی اسرائیل بی اهمیت نبود.
او خود دختری معمولی است. ولی اگر ریشه های تاریخی اش را دریابد، کمی کمتر معمولی خواهد بود. در این کره خاکی چند سالی بیش نخواهد زیست. ولی اگر تاریخ بشریت تاریخ حیات خود اوست، وی به تعبیری زنی چندهزارساله
است.
#قسمت_146
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
پی نوشت
اجازه بده، سوفی عزیزم، چند کلمه دیگر نیز بگویم که اینها همه چگونه به هم ربط می یابد. هنگامی که مسیحیت وارد دنیای یونانی۔ رومی می شود تلاقی شگرف در فرهنگ مشهود است. و نیز یکی از انقلابهای فرهنگی بزرگ تاریخ روی می دهد.
دیگر چیزی نمانده که از دوران کهن پا بیرون نیم. اینک از ایام نخستین فیلسوفان یونانی تقریبا یکهزار سال گذشته. قرون وسطای مسیحی را در پیش رو داریم، که آن هم حدود هزار سال طول کشید.
گوته شاعر آلمانی زمانی گفت: «کسی که از سه هزار سال بهره نگیرد تنگدست به سر می برد. دلم نمی خواهد تو به چنین وضع اسفناکی بیفتی. هر چه از دستم برآید میکنم که با ریشه های تاریخیات آشنا شوی. این تنها راه آدم شدن است. تنها راه فراتر رفتن از میمون برهنه است. تنها راه جلوگیری از سرگردانی در فضای لایتناهی است.
«این تنها راه آدم شدن است. تنها راه فراتر رفتن از میمون برهنه است...)
سوفی مدتی نشست و از سوراخهای ریز پرچین خیره به باغ نگریست. رفته رفته داشت می فهمید چرا این اندازه اهمیت دارد ریشه های تاریخی خود را بداند. تردید نیست که این برای بنی اسرائیل بی اهمیت نبود.
او خود دختری معمولی است. ولی اگر ریشه های تاریخی اش را دریابد، کمی کمتر معمولی خواهد بود. در این کره خاکی چند سالی بیش نخواهد زیست. ولی اگر تاریخ بشریت تاریخ حیات خود اوست، وی به تعبیری زنی چندهزارساله
است.
#قسمت_146
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
_147
قرون وسطا
... فرق است میان راه را تا نیمه رفتن با راه خطا رفتن...
یک هفته گذشت و از آلبرتو کناکس خبری نشد. از لبنان هم کارت پستالی نرسید، اما سوفی و یووانا هنوز درباره کارتهایی که در کلبه سرگرد یافتند صحبت می کردند. یووانا به عمرش اینقدر نترسیده بود، ولی چون اتفاقی نیفتاد، ترسش ریخت و دوباره غرق درس و تکلیف خانه و بدمینتون شد.
سوفی نامه های آلبرتو را دوباره و سه باره خواند، در پی سرنخی می گشت که معمای هیلده را روشن کند. در ضمن نیز فرصتی بود که فلسفه کلاسیک را بهتر بفهمد. حالا دموکریتوس و سقراط، افلاطون و ارسطو، را به خوبی از هم باز می شناخت.
روز جمعه، ۲۵ مه، در آشپزخانه غذا درست می کرد تا وقتی مادرش آمد شام حاضر باشد. این قرار هر جمعه آنها بود. امروز داشت سوپ ماهی و کوفته قلقلی و هویج می پخت. ساده و بی دردسر.
بیرون باد می آمد. همان طور که ایستاده قابلمه را هم می زد بیرون را نگاه کرد. درختان مان چون ساقه های گندم تکان می خوردند.
ناگهان چیزی به پنجره خورد. سوفی دوباره روگرداند و دید چیزی به شیشه چسبیده.
یک کارت پستال بود. روی آن از پشت شیشه خوانده می شد: «هیلده مولرکناگ، توسط سوفی آموندسن».
#قسمت_147
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
قرون وسطا
... فرق است میان راه را تا نیمه رفتن با راه خطا رفتن...
یک هفته گذشت و از آلبرتو کناکس خبری نشد. از لبنان هم کارت پستالی نرسید، اما سوفی و یووانا هنوز درباره کارتهایی که در کلبه سرگرد یافتند صحبت می کردند. یووانا به عمرش اینقدر نترسیده بود، ولی چون اتفاقی نیفتاد، ترسش ریخت و دوباره غرق درس و تکلیف خانه و بدمینتون شد.
سوفی نامه های آلبرتو را دوباره و سه باره خواند، در پی سرنخی می گشت که معمای هیلده را روشن کند. در ضمن نیز فرصتی بود که فلسفه کلاسیک را بهتر بفهمد. حالا دموکریتوس و سقراط، افلاطون و ارسطو، را به خوبی از هم باز می شناخت.
روز جمعه، ۲۵ مه، در آشپزخانه غذا درست می کرد تا وقتی مادرش آمد شام حاضر باشد. این قرار هر جمعه آنها بود. امروز داشت سوپ ماهی و کوفته قلقلی و هویج می پخت. ساده و بی دردسر.
بیرون باد می آمد. همان طور که ایستاده قابلمه را هم می زد بیرون را نگاه کرد. درختان مان چون ساقه های گندم تکان می خوردند.
ناگهان چیزی به پنجره خورد. سوفی دوباره روگرداند و دید چیزی به شیشه چسبیده.
یک کارت پستال بود. روی آن از پشت شیشه خوانده می شد: «هیلده مولرکناگ، توسط سوفی آموندسن».
#قسمت_147
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﻪﯼ ﻭﺳﻌﺖ ﺧﻮﯾﺶ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ 🌸
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺟﻨﺒﺶ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﺣﯿﺎﺕ...
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺎیی ﮐﻪ ﺧﺪﺍ میخندد🌸
روزتون پر از شادی🌸
@Roshanfkrane
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ 🌸
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺟﻨﺒﺶ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﺣﯿﺎﺕ...
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺎیی ﮐﻪ ﺧﺪﺍ میخندد🌸
روزتون پر از شادی🌸
@Roshanfkrane