روشنفکران
81.5K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
روشنفکران
🔴ویدیویی از هواداران و مریدان آیت‌الله سیدحسین شیرازی که توسط دادگاه ویژه روحانیت بازداشت شد، سفارت ایران در لندن را اشغال و پرچم ایران را پایین کشیدند. #خبر #مذهبی @Roshanfkrane
🔺واکنش نوبخت به حمله به سفارت ایران در لندن

🔹محمد باقر نوبخت، سخنگوی دولت ایران در واکنش به حمله به سفارت ایران در لندن گفته است: "این موضوع واکنش قاطع جمهوری اسلامی را در پی خواهد داشت."

🔹دیروز جمعه (نهم مارس/ هجدهم اسفند) تعدادی از هواداران #آیت‌الله_شیرازی، از مراجع شیعه، با ورود به ساختمان سفارت ایران در لندن، پرچم ایران را پایین کشیده و روی بالکن سفارت پرچم خود را بالا بردند.

🔹پلیس لندن بعدا آنها را دستگیر کرد.
#خبر
@Roshanfkrane
میخائیل کلاشنيكف مخترع کشنده‌ترین اسلحه تاریخ می‌گوید:


“هر روز صبح به خودم میگم، امروز چند نفر قراره با اختراع لعنتی من جونشونو از دست بدن؟ کاش یک ماشین چمن‌زنی ساخته بودم.
#تفکر
@Roshanfkrane
مدرسه شهدای سایپا‼️ 😐😳
#جالب
@Roshanfkrane
عید من آن روزی است که :

زحمت یک سال دهقان ،
شام یک شب پادشاه نباشد ....!


#ارنستو_چگوارا

@Roshanfkrane
لیونل مسی به دلیل به دنیا آمدن سومین فرزند خود امروز با اجازه از کادر فنی با تیم به مالاگا سفر نکرده است.

#ورزش
@Roshanfkrane
🔴 محمدجواد لاریجانی: تردیدی ندارم که تهاجم به سفارت ایران با همکاری کامل پلیس لندن صورت گرفت

#سیاسی
#مذهبی
#آیت‌الله_شیرازی
@Roshanfkrane
طبق نظر #پاس اگر واقعاً نظریه ریسمان چنین باشد پس امکان میان بر زدن ازمیان این ابعاد بالاتر نیز وجود خواهد داشت و همین مسیرهای میان بر است که سفر در زمان را ممکن می سازد
#نجوم

🆔👉 @Roshanfkrane
ای دل اگر کم آیی کارت کمال گیرد
مرغت شکار گردد صید حلال گیرد
مه می‌دود چو آیی در ظل آفتابی
بدری شود اگر چه شکل هلال گیرد
در دل مقام سازد همچون خیال آن کس
کاندر ره حقیقت ترک خیال گیرد
کو آن خلیل گویا وجهت وجه حقا
وان جان گوشمالی کو پای مال گیرد
این گنده پیر دنیا چشمک زند ولیکن
مر چشم روشنان را از وی ملال گیرد
گر در برم کشد او از ساحری و شیوه
اندر برش دل من کی پر و بال گیرد
گلگونه کرده است او تا روی چون گلم را
بویش تباه گردد رنگش زوال گیرد
رخ بر رخش منه تو تا رویت از شهنشه
مانند آفتابی نور جلال گیرد
چه جای آفتابی کز پرتو جمالش
صد آفتاب و مه را بر چرخ حال گیرد
شویان اولینش بنگر که در چه حالند
آن کاین دلیل داند نی آن دلال گیرد
ای صد هزار عاقل او در جوال کرده
کو عقل کاملی تا ترک جوال گیرد
خطی نوشت یزدان بر خد خوش عذاران
کز خط سیه‌تر است او کاین خط و خال گیرد
از ابر خط برون آ وز خال و عم جدا شو
تا مه ز طلعت تو هر شام فال گیرد
#شمس_تبریزی
#شعر


@Roshanfkrane
لیونل مسی با انتشار این پست از به دنیا آمدن فرزند سوم خود خبر داد.

#ورزش
@Roshanfkrane
#قصه آموزشی امشب
چطور علت ترس کودکان را پیدا کنید

یکی از درگیری های بزرگتر ها با بچه ها این است که از چیز هایی می ترسند. بیشترین مشکل آن ها ترس از تاریکی است که می توان با یک قصه جذاب آن ها را نسبت به ترس شان آگاه کرد.

برداشت آزادی از داستان بهارک از چی می ترسه ؟

نوشته نساء جابر ابن انصاری

یکی بود یکی نبود. در یک بعد از ظهر خنک و زیبای پاییزی ، آرش و خواهد کوچولویش کم کم از دوستان شان خداحافظی کردند و رفتند به سمت خانه. بهارک دست داداش را محکم گرفته بود و دوست داشت خیلی زود به خانه برسد. آرش فهمید که بهارک نگران است. با مهربانی گفت : « چی شده خواهر کوچولو ؟ چرا نگرانی ؟ » بهارک کوچولو که تازه یاد گرفته بود حرف بزند ، با لحنی شیرین گفت : « یعنی انگار از چیزی می ترسی ؟ یا فکر می کنی قراره چیزی بشه ؟ » بهارک کمی فکر کرد.

بعد شانه هایش را بالا انداخت و دست آرش را محکم تر گرفت و گفت : « آخه همه جا داره تاریک می شه. من از شب می ترسم. نکنه راه خونمون رو گم کنیم ... » آرش گفت : « نگران نباش ، من راه خانه رو خوب بلدم. » بعد بهارک را بغل کرد و به راهش ادامه داد. آرش و بهارک رسیدند خانه.

دیگر غروب شده بود و مادر میز شام را چیده بود. بعد از شام آرش و بهارک مثل همیشه به اتاق شان رفتند تا بخوابند. وقتی روی تخت های شان دراز کشیدند ، آرش دید خواهرش هنوز نگران است. برای همین کنارش نشست ، ملافه بهارک را رویش کشید و به او گفت : « هنوز که داری فکر می کنی. نمی خوای بگی چی شده ؟ » بهارک با ناراحتی شانه هایش را بالا انداخت و گفت : « هیچی نیست. شبت بخیر. » این را گفت و ملافه ای را روی سرش کشید. آرش هم بلند شد و رفت سر جایش خوابید. اما کمی که از شب گذشته بود با صدای بهارک از خواب بیدار شد. بهارک ملافه اش را دستش گرفته بود و بالای سر آرش ایستاده بود. با صدای آرم گفت : « داداشی ، من می تونم پیش تو بخوابم ؟ آخه ... آخه. ... خیلی می ترسم. » آرش تعجب کرد. چشم هایش را مالید و گفت : « باشه ، بیا. ولی آخه از چی می ترسی ؟ » بهارک کنار آرش خوابید و همین طور که خودش را زیر ملافه پنهان می کرد ، گفت : « آخه شب ها از همه جا صدا میاد. بعد یه چیزی می خوره به در اتاقمون. وقتی هوا تاریک می شه همه چی تکون می خوره. من از همین ها می ترسم. » آرش خندید و گفت : « من هم وقتی کوچولو بودم مثل تو شب ها از سر و صدا می ترسیدم. اما یک شب مامان و بابا به من گفتند که شب ها چرا ما بچه ها از سر و صدا می ترسیم. حالا بلند شو تا آروم و بی سر و صدا از اتاق بریم بیرون. می خوام تو خونه یه چیزی بهت نشون بدم. » آرش دست بهارک را گرفت و با هم آرام از اتاق شان بیرون رفتند. همین طور که در خانه راه می رفتند آرش به بهارک گفت : « شب ها یه صداهایی می شنوی که شاید توی روز نشه اون ها رو شنید. چون روز همه بیدارند و یک عالمه صداهای بلند تر وجود داره که برامون آشناست ، اما شب ها که همه چیز این قدر ساکته وقتی باد از لای پنجره میاد تو ، در و پنجره اتاق تکان می خورن و صدا می دن. بعضی وقت ها هم صدای تیک تاک ساعت روی دیوار رو می شنویم. حتی صدای یخچال هم شب ها به نظرمون ترسناک میاد. » بهارک و آرش در تمام خانه چرخید و آرش به بهارک نشان داد که هیچ چیز ترسناکی در خانه نیست. بعد برگشتند به اتاق شان و از پنجره به بیرون نگاه کردند. بهارک نفس عمیقی کشید و چون خیالش راحت شده بود ، با خوشحالی رو کرد به آرش و گفت : « تو خیلی داداش خوبی هستی. با این چیزهایی که گفتی من فهمیدم که شب اصلا ترس نداره و دیگه از هیچی نمی ترسم. » آن شب بهارک خیلی سریع خوابش برد. آرش از اینکه توانسته بود به خواهر کوچولویش کمک کند ، خیلی خوشحال بود. او هم چشم هایش را بست و آرام خوابید.

از کودک بپرسید :

- بهارک چرا می ترسید ؟

- فکر می کنی تاریکی ترس دارد ؟

- تو هم از چیزی می ترسی ؟

به کودک بگویید :

همه ما ممکن است از چیز هایی بترسیم اما اگر تو هم از چیزی می ترسی بهتر است آن را به مامان و بابا بگویی ، آن ها حتما راه حلی برای ترس تو پیدا می کنند. یادت باشد پدر و مادر همیشه با تو هستند و با وجود آن ها دلیلی برای ترسیدن نداری.


@Roshanfkrane
خارکن و موش و مار و طوطی_-1830893530.mp4
7.8 MB
#قصه صوتی امشب : خارکن ،موش و مار و طوطی
🐭🐍

@Roshanfkrane
Lalaei
@Roshanfkrane
#لالایی
با آرزوی شبی آرام

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #کلیپ

◀️ موضوع: نوزادان قربانی کاشت محصولات و سموم #تراریخته
#هشدار
#کشاورزی
@Roshanfkrane
بدون شرح...!

#اجتماعی
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#رقص_کردی (هلپرکی) توسط جوانان گروه خدمات پزشکی کره جنوبی دراربیل کردستان عراق بسیار دیدنی است
#رقص
#کردی
#جالب
#جذاب
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#رقص_آذربایجانی در خیابان انقلاب تهران ☺️😍
یاشاسین اذربایجان
#رقص
#ترکی
#جالب
#جذاب
@Roshanfkrane
‍ چه می‌شد اگر...🤔

اندازه‌ خورشید نصف بود؟

با این اندازه، خورشید خیلی خنک‌تر و قرمزتر بود و «کوتوله‌ سرخ» نامیده می‌شد. در این صورت محدودهٔ اطراف آن که برای زندگی مناسب است و «منطقه‌ قابل سکونت» نامیده می‌شود خیلی کوچکتر می‌بود. همچنین زمین در این ناحیه جای نمی گرفت و آب سطحش منجمد می شد. ازطرف ‌دیگر، سیاره عطارد موقعیت خوبی در اطراف خورشید پیدا می کرد.

#نجوم
🆔👉 @Roshanfkrane