This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 انتقاد شدیداللحن
#روحانی سید محمد انجوینژاد از روحانیون شاخص اصولگرا از روند انتخابات ۱۴۰۰ و رویه پسارایگیری
بخشی از سخنان :
💠 این همه مردم را به خون شهید سلیمانی قسم دادید و از جهنم رفتن به دلیل رای ندادن ترساندید، این وضع انتخابات بود، پیام نیامدن مردم پای صندوق را دریافت کنید به جای پیام تبریکهای تکراری...!
💠 پیام مردم را بگیرید؛ کلانشهرهای ما ۲۰ درصد در انتخابات شرکت کردند!
💠 در فرانسه [در انتخابات محلی] درصد مشارکت پایین بوده، نخستوزیر، رئیس مجلس و دیگر مقامات فرانسه اظهار نگرانی کردند و گفتند: ملت، ما پیام شما را گرفتیم!
مردم هم خوشحال میشوند که پیام ما را گرفتند!
💠 اما اینجا اکثر ملت شرکت نکردند تا پیامی را بدهند، اما اینها نمیگیرند و هی دارند به هم تبریک میگویند و از هم به خاطر حضور حماسی تشکر میکنند!
چی را دارید تبریک میگویید؟!
خب اکثر ملت ناراحت میشوند که اینها پیام ما را نمیگیرند!
💠 به من میگویند، به قرآن این را به من گفتند: انجوی، الآن وقت خوردن است، سفرهای پهن شده، مبادا چیزی بگویی و خراب کنی و خودت را محروم کنی!
#سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
#روحانی سید محمد انجوینژاد از روحانیون شاخص اصولگرا از روند انتخابات ۱۴۰۰ و رویه پسارایگیری
بخشی از سخنان :
💠 این همه مردم را به خون شهید سلیمانی قسم دادید و از جهنم رفتن به دلیل رای ندادن ترساندید، این وضع انتخابات بود، پیام نیامدن مردم پای صندوق را دریافت کنید به جای پیام تبریکهای تکراری...!
💠 پیام مردم را بگیرید؛ کلانشهرهای ما ۲۰ درصد در انتخابات شرکت کردند!
💠 در فرانسه [در انتخابات محلی] درصد مشارکت پایین بوده، نخستوزیر، رئیس مجلس و دیگر مقامات فرانسه اظهار نگرانی کردند و گفتند: ملت، ما پیام شما را گرفتیم!
مردم هم خوشحال میشوند که پیام ما را گرفتند!
💠 اما اینجا اکثر ملت شرکت نکردند تا پیامی را بدهند، اما اینها نمیگیرند و هی دارند به هم تبریک میگویند و از هم به خاطر حضور حماسی تشکر میکنند!
چی را دارید تبریک میگویید؟!
خب اکثر ملت ناراحت میشوند که اینها پیام ما را نمیگیرند!
💠 به من میگویند، به قرآن این را به من گفتند: انجوی، الآن وقت خوردن است، سفرهای پهن شده، مبادا چیزی بگویی و خراب کنی و خودت را محروم کنی!
#سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
📣 ظرف یکروز دو ورزشکار المپیکی ایران، دوپینگی از کار درآمدند
1️⃣ امروز خبر رسید تست دوپینگ یک کاراتهکای مرد و یک تکواندوکار زن، که هردو سهمیه المپیک توکیو را دارند، مثبت شده و آنها از المپیک محروم شدهاند.
2️⃣ اما خبرگزاری فارس مدعیشده اگر تست دوم این دو وزرشکار مثبت شود، آنها از المپیک محروم میشوند و هنوز پاسخ تست دوم نیامده.
▫️سرمربی تیممی کاراته هم به صداوسیما گفته مادهای که کاراتهکای مزبور استفاده کرده، در فهرست مواد دوپینگی نبوده و ایران درخواست تجدید نظر کرده.
#خبر
#ورزش
@Roshanfkrane
1️⃣ امروز خبر رسید تست دوپینگ یک کاراتهکای مرد و یک تکواندوکار زن، که هردو سهمیه المپیک توکیو را دارند، مثبت شده و آنها از المپیک محروم شدهاند.
2️⃣ اما خبرگزاری فارس مدعیشده اگر تست دوم این دو وزرشکار مثبت شود، آنها از المپیک محروم میشوند و هنوز پاسخ تست دوم نیامده.
▫️سرمربی تیممی کاراته هم به صداوسیما گفته مادهای که کاراتهکای مزبور استفاده کرده، در فهرست مواد دوپینگی نبوده و ایران درخواست تجدید نظر کرده.
#خبر
#ورزش
@Roshanfkrane
جمعه یعنی بروی از همه جا دور شوی
به فراموشی و انکار، تو مجبور شوی
جمعه یعنی همهی شهر اگر غمگینند؛
تو بخندی و کمی وصلهی ناجور شوی
#نرگس_صرافیان_طوفان
@Roshanfkrane
به فراموشی و انکار، تو مجبور شوی
جمعه یعنی همهی شهر اگر غمگینند؛
تو بخندی و کمی وصلهی ناجور شوی
#نرگس_صرافیان_طوفان
@Roshanfkrane
یه چیزی رو هیچ وقت نفهمیدم،
چطور مے شه کارناوال و مراسم انتخاب زیباترین زن جهان رو برگزار کرد؟
چطور این عنوان را خیلی راحت به یک بازیگر یا خواننده میچسبونن!
اونها که بیست و چهار ساعته تحت مراقبت و انواع رژیم ها و ورزش ها هستن!
در خانه هاے میلیاردیشون بے خبر از دنیا جولان میدن!
سوارماشین های آخرین مدلشون میشن و وقتی حامله میشن خبرش رو در بوق و کرنا میکنن!
چطور میشه تمام زنهای دنیا رو ندید و اونوقت زن زیبای جهان رو انتخاب کرد؟
چطور میشه زنهای افریقا رو که در آن شرایط اسفبار روزگار میگذرانند را ندید؟
زنهای تبت با آن صورتهای آفتاب سوخته...
زنهای کشور خودمون... زیر انبوهی از دلواپسی ها و نگرانیها... وقتی دغدغه های زیادی براشون وجود داره . . .
وقتے با تمام وجود برای زندگی خود تلاش میکنند،
،،، انتخاب ها همیشه ناعادلانه بوده اند!!!
#بانوان
@Roshanfkrane
چطور مے شه کارناوال و مراسم انتخاب زیباترین زن جهان رو برگزار کرد؟
چطور این عنوان را خیلی راحت به یک بازیگر یا خواننده میچسبونن!
اونها که بیست و چهار ساعته تحت مراقبت و انواع رژیم ها و ورزش ها هستن!
در خانه هاے میلیاردیشون بے خبر از دنیا جولان میدن!
سوارماشین های آخرین مدلشون میشن و وقتی حامله میشن خبرش رو در بوق و کرنا میکنن!
چطور میشه تمام زنهای دنیا رو ندید و اونوقت زن زیبای جهان رو انتخاب کرد؟
چطور میشه زنهای افریقا رو که در آن شرایط اسفبار روزگار میگذرانند را ندید؟
زنهای تبت با آن صورتهای آفتاب سوخته...
زنهای کشور خودمون... زیر انبوهی از دلواپسی ها و نگرانیها... وقتی دغدغه های زیادی براشون وجود داره . . .
وقتے با تمام وجود برای زندگی خود تلاش میکنند،
،،، انتخاب ها همیشه ناعادلانه بوده اند!!!
#بانوان
@Roshanfkrane
🔴 شاید بشر بتواند یک روز راز مهاجرت پرندگان در مسافتهای طولانی روی زمین و دریا را کشف کند.
اما حالا یک قدم به آن روز نزدیکتر هستیم.
پژوهشگران با مطالعه سینهسرخ اروپایی شواهدی پیدا کردند که نشان میدهد پرندگان میدان مغناطیسی زمین را حس میکنند.
بر اساس پژوهشی که اخیرا انجام شده، نوعی ماده شیمیایی در چشم پرنده که به میدان مغناطیسی حساسیت نشان میدهد، اثباتی بر این مدعا است.
پیتر هور استاد شیمی دانشگاه آکسفورد میگوید که پرندگان میتوانند میدان مغناطیسی زمین را ببینند، گرچه در این باره نمیتوان مطمئن بود.
دانشمندان طی دهههای اخیر تلاش کردند بفهمند چگونه حیواناتی نظیر پرندگان، لاکپشت دریا، ماهی، و حشرات میدان مغناطیسی زمین را حس میکنند و از آن برای مسیریابی بهره میبرند.
در مورد سینهسرخ اروپایی مشخص شده است که یک مولکول موجود در شبکیه چشم پرنده به یافتن جهت میدان مغناطیسی زمین کمک میکند.
#دانستنی #حیوانات
@Roshanfkrane
✔️
اما حالا یک قدم به آن روز نزدیکتر هستیم.
پژوهشگران با مطالعه سینهسرخ اروپایی شواهدی پیدا کردند که نشان میدهد پرندگان میدان مغناطیسی زمین را حس میکنند.
بر اساس پژوهشی که اخیرا انجام شده، نوعی ماده شیمیایی در چشم پرنده که به میدان مغناطیسی حساسیت نشان میدهد، اثباتی بر این مدعا است.
پیتر هور استاد شیمی دانشگاه آکسفورد میگوید که پرندگان میتوانند میدان مغناطیسی زمین را ببینند، گرچه در این باره نمیتوان مطمئن بود.
دانشمندان طی دهههای اخیر تلاش کردند بفهمند چگونه حیواناتی نظیر پرندگان، لاکپشت دریا، ماهی، و حشرات میدان مغناطیسی زمین را حس میکنند و از آن برای مسیریابی بهره میبرند.
در مورد سینهسرخ اروپایی مشخص شده است که یک مولکول موجود در شبکیه چشم پرنده به یافتن جهت میدان مغناطیسی زمین کمک میکند.
#دانستنی #حیوانات
@Roshanfkrane
✔️
همین حالا مهمترین درس زندگیات را به تو دادم. هرگاه میخواهی به چیزی برسی، چشمهایت را باز نگهدار، تمرکز کن، و مطمئن باش که دقیقا میدانی چه میخواهی. هیچکس با چشمهای بسته بههدف نمیرسد
خوب از این به بعد چه اتفاقی میافتد؟ به کجا میرویم؟ آیا مکانی به نام بهشت وجود دارد؟ خیر جاناتان چنین مکانی وجود ندارد بهشت یک مکان نیست و یک زمان هم نیست بهشت یعنی کامل شدن...
#ریچارد_باخ
@Roshanfkrane
خوب از این به بعد چه اتفاقی میافتد؟ به کجا میرویم؟ آیا مکانی به نام بهشت وجود دارد؟ خیر جاناتان چنین مکانی وجود ندارد بهشت یک مکان نیست و یک زمان هم نیست بهشت یعنی کامل شدن...
#ریچارد_باخ
@Roshanfkrane
داستان بهار از چی میترسی
✅هدف از قصه امشب ترس نداشتن تاریکی هست.
شروع داستان بهار از چی میترسی:
یه بعد از ظهر خنک و زیبای پاییزی ، آرش و خواهر کوچولوش کم کم از دوستاشون خداحافظی کردن و رفتن به سمت خونشون ، بهار دست داداش رو محکم گرفته بود و دوست داشت خیلی زود به خونه برسه. آرش فهمید که بهار نگرانه برای همین با مهربونی گفت: چی شده خواهر کوچولو؟ چرا نگرانی؟ بهار کوچولو با لحنی شیرین گفت: آخه همه جا داره تاریک میشه و من از شب میترسم ، نکنه راه خونمون رو گم کنیم. آرش گفت: نگران نباش ، من راه خانه رو خوب بلدم و بعد بهار رو بغل کرد و به راهشون ادامه دادن و بالاخره آرش و بهار به خونه رسیدن.
دیگه شب شده بود و مادر میز شام رو چیده بود ، بعد از شام آرش و بهار مثل همیشه بعد از مسواک زدن از پدر و مادرشون خداحافظی کردن و رفتن به اتاقشون تا بخوابن. وقتی روی تخت هاشون دراز کشیدن ، آرش دید خواهرش هنوز نگرانه ، برای همین کنارش نشست و ملافه بهار رو روش کشید و بهش گفت: هنوز که داری فکر میکنی ، نمیخوای بگی چی شده؟ بهار با ناراحتی شونه هاش رو بالا انداخت و گفت: هیچی نیست ، شبت بخیر. این رو گفت و ملافه رو روی سرش کشید. آرش هم بلند شد و رفت سر جاش خوابید اما یه کمی که از شب گذشته بود با صدای بهار از خواب بیدار شد. بهار ملافه اش رو دستش گرفته بود و بالای سر آرش ایستاده بود و با صدای آروم گفت: داداشی ، من میتونم پیشت بخوابم؟ آخه آخه خیلی میترسم. آرش تعجب کرد و چشم هاش رو مالید و گفت: باشه ، بیا ولی آخه از چی میترسی؟ بهار کنار آرش خوابید و همین طور که خودش رو زیر ملافه پنهان میکرد ، گفت: آخه شب ها از همه جا صدا میاد و بعد یه چیزی میخوره به در اتاقمون ، وقتی هوا تاریک میشه همه چی تکون میخوره و من از همین ها میترسم. آرش خندید و گفت: منم وقتی کوچولو بودم مثل خودت شب ها از سر و صدا میترسیدم ولی یه شب مامان و بابا به من گفتن که شب ها چرا ما بچه ها از سر و صدا میترسیم ، حالا بلند شو تا آروم و بی سر و صدا از اتاق بریم بیرون و میخوام تو خونه یه چیزی بهت نشون بدم.
آرش دست بهار رو گرفت و با هم آروم از اتاقشون بیرون رفتن و همین طور که تو خونه راه میرفتن آرش به بهار گفت: شب ها یه صداهایی میشنوی که شاید توی روز نشه اونا رو شنید چون روز همه بیدارن و یه عالمه صداهای بلند تر وجود داره که برامون آشناست اما شب ها که همه چیز این قدر ساکته وقتی باد از لای پنجره میاد تو ، در و پنجره اتاق تکون میخورن و صدا میدن و بعضی وقت ها هم صدای تیک تاک ساعت روی دیوار رو میشنویم و حتی صدای یخچال هم شب ها به نظرمون ترسناک میاد ولی هیچ چیزی برای ترسیدن وجود نداره. بهار و آرش کل خونه چرخیدن و آرش به بهار نشون داد که هیچ چیز ترسناکی تو خونه نیست و بعد برگشتن به اتاقشون و از پنجره به بیرون نگاه کردن. بهار نفس عمیقی کشید و چون خیالش راحت شده بود و با خوشحالی رو کرد به آرش و گفت: خیلی داداش خوبی هستی و با این چیزایی که گفتی من فهمیدم که شب اصلا ترس نداره و دیگه از هیچی نمیترسم. اون شب بهار خیلی سریع خوابش برد و آرش از اینکه پ تونسته بود به خواهر کوچولوش کمک کنه خیلی خوشحال بود و اونم چشم هاش رو بست و آروم خوابید.
بچه های گل همه ما ممکنه از یه چیزای بترسیم اما اگه از چیزی میترسی بهتره اون رو به مامان و بابا بگی ، اونا حتما راه حلی برای ترس پیدا میکنن. یادت باشه پدر و مادر همیشه باهات هستن و با وجود اونا هیچ دلیلی برای ترسیدن نداری.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
✅هدف از قصه امشب ترس نداشتن تاریکی هست.
شروع داستان بهار از چی میترسی:
یه بعد از ظهر خنک و زیبای پاییزی ، آرش و خواهر کوچولوش کم کم از دوستاشون خداحافظی کردن و رفتن به سمت خونشون ، بهار دست داداش رو محکم گرفته بود و دوست داشت خیلی زود به خونه برسه. آرش فهمید که بهار نگرانه برای همین با مهربونی گفت: چی شده خواهر کوچولو؟ چرا نگرانی؟ بهار کوچولو با لحنی شیرین گفت: آخه همه جا داره تاریک میشه و من از شب میترسم ، نکنه راه خونمون رو گم کنیم. آرش گفت: نگران نباش ، من راه خانه رو خوب بلدم و بعد بهار رو بغل کرد و به راهشون ادامه دادن و بالاخره آرش و بهار به خونه رسیدن.
دیگه شب شده بود و مادر میز شام رو چیده بود ، بعد از شام آرش و بهار مثل همیشه بعد از مسواک زدن از پدر و مادرشون خداحافظی کردن و رفتن به اتاقشون تا بخوابن. وقتی روی تخت هاشون دراز کشیدن ، آرش دید خواهرش هنوز نگرانه ، برای همین کنارش نشست و ملافه بهار رو روش کشید و بهش گفت: هنوز که داری فکر میکنی ، نمیخوای بگی چی شده؟ بهار با ناراحتی شونه هاش رو بالا انداخت و گفت: هیچی نیست ، شبت بخیر. این رو گفت و ملافه رو روی سرش کشید. آرش هم بلند شد و رفت سر جاش خوابید اما یه کمی که از شب گذشته بود با صدای بهار از خواب بیدار شد. بهار ملافه اش رو دستش گرفته بود و بالای سر آرش ایستاده بود و با صدای آروم گفت: داداشی ، من میتونم پیشت بخوابم؟ آخه آخه خیلی میترسم. آرش تعجب کرد و چشم هاش رو مالید و گفت: باشه ، بیا ولی آخه از چی میترسی؟ بهار کنار آرش خوابید و همین طور که خودش رو زیر ملافه پنهان میکرد ، گفت: آخه شب ها از همه جا صدا میاد و بعد یه چیزی میخوره به در اتاقمون ، وقتی هوا تاریک میشه همه چی تکون میخوره و من از همین ها میترسم. آرش خندید و گفت: منم وقتی کوچولو بودم مثل خودت شب ها از سر و صدا میترسیدم ولی یه شب مامان و بابا به من گفتن که شب ها چرا ما بچه ها از سر و صدا میترسیم ، حالا بلند شو تا آروم و بی سر و صدا از اتاق بریم بیرون و میخوام تو خونه یه چیزی بهت نشون بدم.
آرش دست بهار رو گرفت و با هم آروم از اتاقشون بیرون رفتن و همین طور که تو خونه راه میرفتن آرش به بهار گفت: شب ها یه صداهایی میشنوی که شاید توی روز نشه اونا رو شنید چون روز همه بیدارن و یه عالمه صداهای بلند تر وجود داره که برامون آشناست اما شب ها که همه چیز این قدر ساکته وقتی باد از لای پنجره میاد تو ، در و پنجره اتاق تکون میخورن و صدا میدن و بعضی وقت ها هم صدای تیک تاک ساعت روی دیوار رو میشنویم و حتی صدای یخچال هم شب ها به نظرمون ترسناک میاد ولی هیچ چیزی برای ترسیدن وجود نداره. بهار و آرش کل خونه چرخیدن و آرش به بهار نشون داد که هیچ چیز ترسناکی تو خونه نیست و بعد برگشتن به اتاقشون و از پنجره به بیرون نگاه کردن. بهار نفس عمیقی کشید و چون خیالش راحت شده بود و با خوشحالی رو کرد به آرش و گفت: خیلی داداش خوبی هستی و با این چیزایی که گفتی من فهمیدم که شب اصلا ترس نداره و دیگه از هیچی نمیترسم. اون شب بهار خیلی سریع خوابش برد و آرش از اینکه پ تونسته بود به خواهر کوچولوش کمک کنه خیلی خوشحال بود و اونم چشم هاش رو بست و آروم خوابید.
بچه های گل همه ما ممکنه از یه چیزای بترسیم اما اگه از چیزی میترسی بهتره اون رو به مامان و بابا بگی ، اونا حتما راه حلی برای ترس پیدا میکنن. یادت باشه پدر و مادر همیشه باهات هستن و با وجود اونا هیچ دلیلی برای ترسیدن نداری.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
درختچه آلو
Mahsa Nemat
#قصه_شب
#شب_بخیر_كوچولو
#قصه_صوتی
🔴قصه کودکانه ی درختچه الو🔴
خوب بخوابید خوشگلای من💝❤️
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
#شب_بخیر_كوچولو
#قصه_صوتی
🔴قصه کودکانه ی درختچه الو🔴
خوب بخوابید خوشگلای من💝❤️
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴تلگرام آپدیت بزرگ خود را دقایقی قبل منتشر کرد، و در قابلیت های جدید خود نوشت:
- تماس ویدیویی گروهی اضافه شد! حالا میتوانید در یک گروه حداکثر با ۳۰ نفر از دوستان خود شروع به ویدیو کال کنید.
- به اشتراک گذاری صفحه نمایش، حالا میتوانید در تماس ویدیویی گروهی صفحه موبایل تبلت و لپ تاپ خود را شیر کنید.
- پس زمینه متحرک برای اولین بار در یک پیامرسان اضافه شد.
- تلگرام قابلیت حذف نویز را در تماس ویدیویی قرار داده و صدای شما کاملا شفاف انتقال پیدا میکند.
- انیمیشن های ارسال پیام جدید اضافه شده که باعث زیبایی شده.
صبر کنید هنوز تمام نشده! آپدیت های بزرگ تری پیش رو داریم.
#فناوری
@Roshanfkrane
- تماس ویدیویی گروهی اضافه شد! حالا میتوانید در یک گروه حداکثر با ۳۰ نفر از دوستان خود شروع به ویدیو کال کنید.
- به اشتراک گذاری صفحه نمایش، حالا میتوانید در تماس ویدیویی گروهی صفحه موبایل تبلت و لپ تاپ خود را شیر کنید.
- پس زمینه متحرک برای اولین بار در یک پیامرسان اضافه شد.
- تلگرام قابلیت حذف نویز را در تماس ویدیویی قرار داده و صدای شما کاملا شفاف انتقال پیدا میکند.
- انیمیشن های ارسال پیام جدید اضافه شده که باعث زیبایی شده.
صبر کنید هنوز تمام نشده! آپدیت های بزرگ تری پیش رو داریم.
#فناوری
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✅ سریال «ملکه گدایان»
💽 فصل : دوم
✔️ قسمت :چهارم
💯 نسخه:اورجینال
🎭 ژانر: درام| خانوادگی
⚔ کیفیت:720p
#ملکه_گدایان
#سریال
@Roshanfkrane
💽 فصل : دوم
✔️ قسمت :چهارم
💯 نسخه:اورجینال
🎭 ژانر: درام| خانوادگی
⚔ کیفیت:720p
#ملکه_گدایان
#سریال
@Roshanfkrane
حالِ هر روز من
بی تو ،
مثل غروب جمعه است ..
همان قدر تلخ و سنگین ،
پر از غم...
انگار جمعه هم مثل من،
تو را ندارد
که اینگونه غروب که میشود
سرش را روی زانو میگذارد
و از بغض خفه میشود..
شاید جمعه هم دلش گیرِ یک مشت خاطره است
که اینچنین دلگیراست
#بیتا_هراتیان
@Roshanfkrane
بی تو ،
مثل غروب جمعه است ..
همان قدر تلخ و سنگین ،
پر از غم...
انگار جمعه هم مثل من،
تو را ندارد
که اینگونه غروب که میشود
سرش را روی زانو میگذارد
و از بغض خفه میشود..
شاید جمعه هم دلش گیرِ یک مشت خاطره است
که اینچنین دلگیراست
#بیتا_هراتیان
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 کیمیا، چهارمضراب
اثری از زنده یاد #پرویز_یاحقی در دستگاه #شور🌹👏👌
ویولن : فریبا توکلی
تنبک : محمدعلی سلمانپور
#موسیقی_بیکلام
@Roshanfkrane
اثری از زنده یاد #پرویز_یاحقی در دستگاه #شور🌹👏👌
ویولن : فریبا توکلی
تنبک : محمدعلی سلمانپور
#موسیقی_بیکلام
@Roshanfkrane
Bi Ehtiyat
Ragheb
مرا با چشمانت عاشق نشو
چه بسا از من زیباتری بیابی
مرا با قلبت عاشق شو
که قلب ها هرگز مشابه هم نیستند...
#نزار_قبانی
@Roshanfkrane
چه بسا از من زیباتری بیابی
مرا با قلبت عاشق شو
که قلب ها هرگز مشابه هم نیستند...
#نزار_قبانی
@Roshanfkrane