Adagio
Lara Fabian
اجرای ترانه " به آهستگی"با صدای بی نظیر #لارا_فابیان
Music #Adagio
Artist #Lara_Fabian)
تو عشق بودی !
این را از رفتن ات فهمیدم ...
✍ #جمال_ثریا
#موسیقی
@Roshanfkrane
Music #Adagio
Artist #Lara_Fabian)
تو عشق بودی !
این را از رفتن ات فهمیدم ...
✍ #جمال_ثریا
#موسیقی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنها را از رقصیدن منع کردند،
از آواز خواندن،
از عاشقی کردن،
بوسیدن،
خندیدن.
زنها در پیلههایِ خود فرو رفتند
و از تنهاییِ بسیار شاعر شدند
و در شعرهایشان وحشیانه رقصیدند،
آواز خواندند،
عشق ورزیدند،
بوسیدند،
اما "خنده" نه؛
فقط گریستند...!
#سیمین_بهبهانی
@Roshanfkrane
از آواز خواندن،
از عاشقی کردن،
بوسیدن،
خندیدن.
زنها در پیلههایِ خود فرو رفتند
و از تنهاییِ بسیار شاعر شدند
و در شعرهایشان وحشیانه رقصیدند،
آواز خواندند،
عشق ورزیدند،
بوسیدند،
اما "خنده" نه؛
فقط گریستند...!
#سیمین_بهبهانی
@Roshanfkrane
📣 مهمترین نکتهها از مناظره سوم ریاستجمهوری / ۱
⚡️ مهرعلیزاده به رئيسی میگوید بار کاری که در اهواز انجام دادی، می ترسم سید محرومان سید مرحومان شود
▪️#قاضیزاده هاشمی میگوید مشکلات کشور بهایندلیلاستکه «منابع کشور به صورت نادرست درحال توزیع است؛ مردم این را از چشم مدیریت ناکارآمد مسوولان میبینند»- او از روحانی خواست «از دفترش خارج شوند و بیایند صداوسیما من با ایشان مناظره میکنم.»
▪️محسن #رضایی میگوید ۵۰سال است گرانی داریم و مسوولان با جنگهای زرگری جناحی درگیرند. او میگوید نگران منابع یارانه ۴۵۰هزارتومانی نباشید و این منابع را با قطع دزدیها و رانتهای مافیا تامین میکند- او میگوید نهادهای زیرنظر رهبری هم به اصلاح نیاز دارند.
▪️ابراهیم #رئيسی میگوید به سه دهک پایین جامعه کارت اعتباری میدهد و میتواند در عرض چهاسال، چهارمیلیون شغل ایجاد کند.
▪️ #زاکانی، میگوید ظرف یکسال اول کارش در دولت آینده، تورم را به نصف تورم فعلی میرسانم.
▫️ زاکانی که میگوید مدافع محرومان است، معتقد بیمه و مالیات بلای جان تولید شده و حلش میکنم- یعنی نامبرده وظیفه بیمه که بهدوش کارفرماها هم هست، یک مانع میبیند که بهاسم دفاع از تولید میخواهد آن را حذف کند.
▪️#جلیلی میگوید: «دغدغه مردم این است که چهار سال و هشت سال میگذرد و دولت هیچ کاری نمیکند.»
▪️#همتی، میگوید: «اگر دولت تندروی رئيسی سر کار بیاید، اوضاع بدتر میشود و تحریمها بیشتر میشود... اگر کاسبان تحریم در ایران، برجام به ثمر مینشست، ضرر ۳۵۰هزارمیلیاردی میکردند و از اینرو، نمیگذارند اوضاع درست شود...»- او میگوید بدون دنیا نمیتوان زندگی کرد.
▫️همتی تاکید دارد همه نامزدهای اصولگرا، از رئيسی تا قاضیزاده هاشمی، دوسال است که پیوستن ایران به سازوکار افایتیاف را معطل نگه داشتهاند چون معتقدند ایران به خارج نیازی ندارد.
▪️#مهرعلیزاده میگوید ریشه مشکلات در کاهش اعتماد میان مردم و مدیران است که یکیاز دلیلهای آن همین صداوسیما است که سبب شده مرجعیت رسانهای از تهران به لندن منتقل شده.
▫️او میگوید: «مردم چنان ناراضیاند که از هر مساله اجتماعی یک بحران پیش میآید؛ از جمله سیل و باران و بنزین. اما این مسالهها با اشکنهخوردن و لُنگپوشیدن حلشدنی نیست- مهرعلیزاده به حرفهای #ولایتی طعنه میزند که مردم را به قناعت در حد لنگ پوشیدن توصیه کرد.
▫️اگر کرونا خطرناک است، خوزستان که وضعیت قرمز است، پریروز جناب رییسی آنجا شوآف و تبلیغات می کنند و هزاران نفر را جمع می کنند. مردم می پرسند کرونا هست یا نیست؟ خطر هست یا نیست؟»
#خبر
#مناظره
@Roshanfkrane
⚡️ مهرعلیزاده به رئيسی میگوید بار کاری که در اهواز انجام دادی، می ترسم سید محرومان سید مرحومان شود
▪️#قاضیزاده هاشمی میگوید مشکلات کشور بهایندلیلاستکه «منابع کشور به صورت نادرست درحال توزیع است؛ مردم این را از چشم مدیریت ناکارآمد مسوولان میبینند»- او از روحانی خواست «از دفترش خارج شوند و بیایند صداوسیما من با ایشان مناظره میکنم.»
▪️محسن #رضایی میگوید ۵۰سال است گرانی داریم و مسوولان با جنگهای زرگری جناحی درگیرند. او میگوید نگران منابع یارانه ۴۵۰هزارتومانی نباشید و این منابع را با قطع دزدیها و رانتهای مافیا تامین میکند- او میگوید نهادهای زیرنظر رهبری هم به اصلاح نیاز دارند.
▪️ابراهیم #رئيسی میگوید به سه دهک پایین جامعه کارت اعتباری میدهد و میتواند در عرض چهاسال، چهارمیلیون شغل ایجاد کند.
▪️ #زاکانی، میگوید ظرف یکسال اول کارش در دولت آینده، تورم را به نصف تورم فعلی میرسانم.
▫️ زاکانی که میگوید مدافع محرومان است، معتقد بیمه و مالیات بلای جان تولید شده و حلش میکنم- یعنی نامبرده وظیفه بیمه که بهدوش کارفرماها هم هست، یک مانع میبیند که بهاسم دفاع از تولید میخواهد آن را حذف کند.
▪️#جلیلی میگوید: «دغدغه مردم این است که چهار سال و هشت سال میگذرد و دولت هیچ کاری نمیکند.»
▪️#همتی، میگوید: «اگر دولت تندروی رئيسی سر کار بیاید، اوضاع بدتر میشود و تحریمها بیشتر میشود... اگر کاسبان تحریم در ایران، برجام به ثمر مینشست، ضرر ۳۵۰هزارمیلیاردی میکردند و از اینرو، نمیگذارند اوضاع درست شود...»- او میگوید بدون دنیا نمیتوان زندگی کرد.
▫️همتی تاکید دارد همه نامزدهای اصولگرا، از رئيسی تا قاضیزاده هاشمی، دوسال است که پیوستن ایران به سازوکار افایتیاف را معطل نگه داشتهاند چون معتقدند ایران به خارج نیازی ندارد.
▪️#مهرعلیزاده میگوید ریشه مشکلات در کاهش اعتماد میان مردم و مدیران است که یکیاز دلیلهای آن همین صداوسیما است که سبب شده مرجعیت رسانهای از تهران به لندن منتقل شده.
▫️او میگوید: «مردم چنان ناراضیاند که از هر مساله اجتماعی یک بحران پیش میآید؛ از جمله سیل و باران و بنزین. اما این مسالهها با اشکنهخوردن و لُنگپوشیدن حلشدنی نیست- مهرعلیزاده به حرفهای #ولایتی طعنه میزند که مردم را به قناعت در حد لنگ پوشیدن توصیه کرد.
▫️اگر کرونا خطرناک است، خوزستان که وضعیت قرمز است، پریروز جناب رییسی آنجا شوآف و تبلیغات می کنند و هزاران نفر را جمع می کنند. مردم می پرسند کرونا هست یا نیست؟ خطر هست یا نیست؟»
#خبر
#مناظره
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥حمله مهرعلیزاده به برگزاری مراسم رئیسی در اهواز/رئیسی در خوزستان شوآف راه انداخت
مهرعلیزاده:
🔹من میترسم سید محرومان امروز بشود سید مرحومان
#مناظره
@Roshanfkrane
مهرعلیزاده:
🔹من میترسم سید محرومان امروز بشود سید مرحومان
#مناظره
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 شروعی جالب برای مسابقات فوتبال یورو ٢٠٢٠
که دیروز با بازی ترکیه-ایتالیا آغاز گردید.
#ورزش
@Roshanfkrane
که دیروز با بازی ترکیه-ایتالیا آغاز گردید.
#ورزش
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 نوای موسیقی ایرانی در قلب تل آویو!
#لیراز_چرخی خواننده ای که نه ایرانی ست و نه ایران رو دیده، اما در اسرائیل برای دوستدارانش ترانه های فارسی میخونه!
#جالب #موسیقی
@Roshanfkrane
#لیراز_چرخی خواننده ای که نه ایرانی ست و نه ایران رو دیده، اما در اسرائیل برای دوستدارانش ترانه های فارسی میخونه!
#جالب #موسیقی
@Roshanfkrane
ممنوعیت شدید گوش دادن به آهنگهای پاپ #کره_جنوبی در #کره_شمالی!!!
👤رهبر کره شمالی:
🔹هر کس آهنگهای شرارت آمیز سرطانی را گوش کند، با ۱۵ سال کار در اردوگاه اجباری مواجه خواهد شد.
🔹کیم جونگ اون در واکنش به آهنگهای K-pop آنها را سرطانی خواند و مردم خود را تهدید کرد در صورت گوشی دادن به آهنگهای جنوبی، به اردوگاه اجباری فرستاده خواهند شد.
🔹رهبر کره شمالی نگران است محبوبیت فرهنگ کره جنوبی در میان جوانان کره شمالی ثبات این کشور را تهدید کند.
#سیاسی
@Roshanfkrane
👤رهبر کره شمالی:
🔹هر کس آهنگهای شرارت آمیز سرطانی را گوش کند، با ۱۵ سال کار در اردوگاه اجباری مواجه خواهد شد.
🔹کیم جونگ اون در واکنش به آهنگهای K-pop آنها را سرطانی خواند و مردم خود را تهدید کرد در صورت گوشی دادن به آهنگهای جنوبی، به اردوگاه اجباری فرستاده خواهند شد.
🔹رهبر کره شمالی نگران است محبوبیت فرهنگ کره جنوبی در میان جوانان کره شمالی ثبات این کشور را تهدید کند.
#سیاسی
@Roshanfkrane
#قصه
#یک_عالمه_بازی
توپ قلقلی از گوشه ی باغچه به این طرف و آن طرف حیاط نگاه کرد.
زیر لب گفت:« چرا هیچ کس با من بازی نمیکند؟خیلی دلم برای بازی با بچه ها تنگ شده است»
بعد هم قل خورد و قل خورد تا به دیوار حیاط رسید محکم خودش را روی زمین کوبید و به آسمان رفت، از روی دیوار پرید آن طرف دیوار سعید روی پله ی جلوی خانه شان نشسته بود و با یک تکه چوب روی زمین خط می کشید، کمی آن طرفتر رضا را دید که به دیوار تکیه داده و زانویش را بغل گرفته بود.
توپ قلقلی خودش را جلوی پای سعید انداخت. سعید با دیدن توپ بلند شد و گفت :«آخ جان توپ »
رضا با دیدن توپ جلو آمد و گفت:« می آیی توپ بازی؟»
سعید خندید و توپ را روی زمین گذاشت و گفت:« برو توی دروازه »
رضا در حالی که عرق می ریخت گفت:« بیا یک بازی دیگر کنیم»
سعید دست رضا را گرفت و گفت :« بیا قایم باشک»
بعد هم روی همان دیوار چشم گذاشت. توپ قلقلی از اینکه رضا و سعید را با هم دوست کرده بود بالا پایین پرید. تصمیم گرفت باز هم راه بیفتد.
باز قل خورد و قل خورد تا به یک کوچه بن بست رسید. ته کوچه بابایی را دید که لباسهای کهنه پوشیده صورت بابا توی آفتاب سوخته بود، بابا جلوی در کوچک خانه ایستاده بود و سرش را پایین انداخته بود. توپ قلقلی باز هم قل خورد و زیر پای بابا ایستاد. چشمان بابا با دیدن توپ قلقلی برقی زد.
خم شد و توپ را برداشت. دستهای بابا به خاطر کار زیاد سفت و پوستهپوسته بود توپ قلقلی قلقلکش آمد و ریز خندید.
بابا توپ را با خودش به خانه برد؛ علی جلو دوید و خودش را توی بغل بابا انداخت و گفت:« سلام بابایی»
علی تا چشمش به توپ قلقلی افتاد بالا پایین پرید و گفت :«می دانستم یادت نمی رود بابای خوش قولم»
اشک خوشحالی از چشم بابا ریخت، علی توپ را از بابا گرفت و گفت:« بابا من می روم با بچه ها توپ بازی کنم» و از خانه بیرون دوید.
دوستانش را صدا زد و با هم گل کوچیک بازی کردند. یک دفعه یکی از بچهها شوت محکمی زد و توپ توی خیابان افتاد. تا خواست پیش بچه ها برگردد، ماشینی آمد و از روی او رد شد، توپ قلقلی فیس محکمی کرد و پنچر شد.
علی توپ را برداشت و پیش دوستانش برگشت با آستینش اشکش را پاک کرد، توپ قلقلی هم دلش می خواست گریه کند.
مجید گفت:« بیایید جنگ بازی!» توپ را گرفت و از وسط نصف کرد، نصفش را روی سر علی گذاشت و نصفش را روی سر خودش! چند تا چوب برداشت و گفت:«اینها هم اسب های چوبیمان، این توپ پاره هم کلاه جنگی، بیایید یاران من باید به جنگ دشمن برویم»
بچه ها خندیدند و سوار بر اسب های چوبی دنبال هم دویدند، توپ که حالا دو کلاه شده بود خندید.
بچه ها از بازی خسته شدند کلاه های جنگی را گوشهای انداختند و به خانههایشان رفتند، کلاه های جنگی حوصله شان سر رفته بود کلاغی آمد روی دیوار نشست این طرف را دید آن طرف را دید یک دفعه چشمش به کلاههای جنگی افتاد، زود پرید و کنار آنها نشست.
کلاه های رنگی رنگشان پرید خواستند عقب بروند اما نتوانستند، کلاغ یکی از کلاه ها را با پاهایش برداشت و بالای درخت برد، بعد هم مقداری برگ و چو ب تویش گذاشت و جوجه هایش را روی آن نشاند. کلاه جنگی حالا خانه کلاغ شده بود و میخندید.
باد آمد و کلاه جنگی دیگر را با خودش برد کمی بعد به یک برکه رسیدند قورباغه با دیدن کلاه جنگی خوشحال شد آن را برداشت و توی برکه انداخت و پرید رویش و گفت:« چه قایق خوبی پیدا کردم.»
#باران
قصه های کودکانه
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
#یک_عالمه_بازی
توپ قلقلی از گوشه ی باغچه به این طرف و آن طرف حیاط نگاه کرد.
زیر لب گفت:« چرا هیچ کس با من بازی نمیکند؟خیلی دلم برای بازی با بچه ها تنگ شده است»
بعد هم قل خورد و قل خورد تا به دیوار حیاط رسید محکم خودش را روی زمین کوبید و به آسمان رفت، از روی دیوار پرید آن طرف دیوار سعید روی پله ی جلوی خانه شان نشسته بود و با یک تکه چوب روی زمین خط می کشید، کمی آن طرفتر رضا را دید که به دیوار تکیه داده و زانویش را بغل گرفته بود.
توپ قلقلی خودش را جلوی پای سعید انداخت. سعید با دیدن توپ بلند شد و گفت :«آخ جان توپ »
رضا با دیدن توپ جلو آمد و گفت:« می آیی توپ بازی؟»
سعید خندید و توپ را روی زمین گذاشت و گفت:« برو توی دروازه »
رضا در حالی که عرق می ریخت گفت:« بیا یک بازی دیگر کنیم»
سعید دست رضا را گرفت و گفت :« بیا قایم باشک»
بعد هم روی همان دیوار چشم گذاشت. توپ قلقلی از اینکه رضا و سعید را با هم دوست کرده بود بالا پایین پرید. تصمیم گرفت باز هم راه بیفتد.
باز قل خورد و قل خورد تا به یک کوچه بن بست رسید. ته کوچه بابایی را دید که لباسهای کهنه پوشیده صورت بابا توی آفتاب سوخته بود، بابا جلوی در کوچک خانه ایستاده بود و سرش را پایین انداخته بود. توپ قلقلی باز هم قل خورد و زیر پای بابا ایستاد. چشمان بابا با دیدن توپ قلقلی برقی زد.
خم شد و توپ را برداشت. دستهای بابا به خاطر کار زیاد سفت و پوستهپوسته بود توپ قلقلی قلقلکش آمد و ریز خندید.
بابا توپ را با خودش به خانه برد؛ علی جلو دوید و خودش را توی بغل بابا انداخت و گفت:« سلام بابایی»
علی تا چشمش به توپ قلقلی افتاد بالا پایین پرید و گفت :«می دانستم یادت نمی رود بابای خوش قولم»
اشک خوشحالی از چشم بابا ریخت، علی توپ را از بابا گرفت و گفت:« بابا من می روم با بچه ها توپ بازی کنم» و از خانه بیرون دوید.
دوستانش را صدا زد و با هم گل کوچیک بازی کردند. یک دفعه یکی از بچهها شوت محکمی زد و توپ توی خیابان افتاد. تا خواست پیش بچه ها برگردد، ماشینی آمد و از روی او رد شد، توپ قلقلی فیس محکمی کرد و پنچر شد.
علی توپ را برداشت و پیش دوستانش برگشت با آستینش اشکش را پاک کرد، توپ قلقلی هم دلش می خواست گریه کند.
مجید گفت:« بیایید جنگ بازی!» توپ را گرفت و از وسط نصف کرد، نصفش را روی سر علی گذاشت و نصفش را روی سر خودش! چند تا چوب برداشت و گفت:«اینها هم اسب های چوبیمان، این توپ پاره هم کلاه جنگی، بیایید یاران من باید به جنگ دشمن برویم»
بچه ها خندیدند و سوار بر اسب های چوبی دنبال هم دویدند، توپ که حالا دو کلاه شده بود خندید.
بچه ها از بازی خسته شدند کلاه های جنگی را گوشهای انداختند و به خانههایشان رفتند، کلاه های جنگی حوصله شان سر رفته بود کلاغی آمد روی دیوار نشست این طرف را دید آن طرف را دید یک دفعه چشمش به کلاههای جنگی افتاد، زود پرید و کنار آنها نشست.
کلاه های رنگی رنگشان پرید خواستند عقب بروند اما نتوانستند، کلاغ یکی از کلاه ها را با پاهایش برداشت و بالای درخت برد، بعد هم مقداری برگ و چو ب تویش گذاشت و جوجه هایش را روی آن نشاند. کلاه جنگی حالا خانه کلاغ شده بود و میخندید.
باد آمد و کلاه جنگی دیگر را با خودش برد کمی بعد به یک برکه رسیدند قورباغه با دیدن کلاه جنگی خوشحال شد آن را برداشت و توی برکه انداخت و پرید رویش و گفت:« چه قایق خوبی پیدا کردم.»
#باران
قصه های کودکانه
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
رویه آسترو نگه میداره یا آستر رویه رو
#قصه_شب
#شب_بخیر_كوچولو
#قصه_صوتی
🔴قصه کودکانه ی رویه آسترو نگه میداره یا آستر رویه رو🔴
خوب بخوابید خوشگلای من💝❤️
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
#شب_بخیر_كوچولو
#قصه_صوتی
🔴قصه کودکانه ی رویه آسترو نگه میداره یا آستر رویه رو🔴
خوب بخوابید خوشگلای من💝❤️
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
✍️آقای عراقچی، جور دیگری هم میشد به رابرت مالی پاسخ میدادید| ۲۲خرداد ۱۴۰۰
🔹رابرت مالی مسئولِ ایران در دولتِ جدید آمریکا، از مرگِ "ساسان نیک نفس" ابراز تاسف مینماید.
🔹آقایِ دکتر عباس عراقچی هم با کوبیدن در دهان وی، آمریکاییها را متهم به ریختنِ اشک تمساح مینماید. در ادامه هم میگوید: “شما آمریکاییها دارو را بما تحریم کردید حالا از مرگ یک زندانی ابراز تاسف میکنید.”
🔹پاسخِ دکتر عراقچی، بدون تردید یک پاسخ انقلابی بود. پاسخی که ۴۲سال است ایرانِ انقلابی دارد بدنیا میدهد. در عین حال آقایِ عراقچی، میتوانست فرزندان، همسر و پدر مادر ساسان را درنظر بیاورد که در چه وضعیتی بسر میبرند و به رابرت مالی بگونهایی دیگر پاسخ میداد.
🔹عراقچی میتوانست ضمنِ ابرازِ تاسف از مرگِ ساسان، به خانواده وی تسلیت میگفت و به رابرت مالی هم پاسخ میداد که مسئولین در ایران، سرگرمِ رسیدگی به علّتِ مرگِ تاسفآورِ ساسان هستند.
این هم یکجور پاسخ میبود. که البته انقلابیون در ایران هر چه از دهانشان در میآمد، نثارِ عراقچیِ سازشکار، لیبرال و تسلیمطلب میکردند. امّا در عوض وقتی فرزندانِ خردسال ساسان را درآغوش میگرفت؛ میتوانست دستِ کم در چشمانِمعصومشان بنگرد و آب نشود.
#صادق_زیباکلام
#اجتماعی
@Roshanfkrane
🔹رابرت مالی مسئولِ ایران در دولتِ جدید آمریکا، از مرگِ "ساسان نیک نفس" ابراز تاسف مینماید.
🔹آقایِ دکتر عباس عراقچی هم با کوبیدن در دهان وی، آمریکاییها را متهم به ریختنِ اشک تمساح مینماید. در ادامه هم میگوید: “شما آمریکاییها دارو را بما تحریم کردید حالا از مرگ یک زندانی ابراز تاسف میکنید.”
🔹پاسخِ دکتر عراقچی، بدون تردید یک پاسخ انقلابی بود. پاسخی که ۴۲سال است ایرانِ انقلابی دارد بدنیا میدهد. در عین حال آقایِ عراقچی، میتوانست فرزندان، همسر و پدر مادر ساسان را درنظر بیاورد که در چه وضعیتی بسر میبرند و به رابرت مالی بگونهایی دیگر پاسخ میداد.
🔹عراقچی میتوانست ضمنِ ابرازِ تاسف از مرگِ ساسان، به خانواده وی تسلیت میگفت و به رابرت مالی هم پاسخ میداد که مسئولین در ایران، سرگرمِ رسیدگی به علّتِ مرگِ تاسفآورِ ساسان هستند.
این هم یکجور پاسخ میبود. که البته انقلابیون در ایران هر چه از دهانشان در میآمد، نثارِ عراقچیِ سازشکار، لیبرال و تسلیمطلب میکردند. امّا در عوض وقتی فرزندانِ خردسال ساسان را درآغوش میگرفت؛ میتوانست دستِ کم در چشمانِمعصومشان بنگرد و آب نشود.
#صادق_زیباکلام
#اجتماعی
@Roshanfkrane
شورش سیستان بزرگتر و تعرض غافل گیر کننده ارتش روم به ایران
در پی چند شكست نظامی روم از ايران و قتل دو امپراتور اين كشور كه با ايران وارد جنگ شده بودند، Marcus A. Probus ماركوس پروبوس (232 - 282 میلادی) و از سال 276 امپراتور روم و درگیر بپاخیزی طوایف ژرمن (گُت ها، آلمان ها، فرانک های شمالی و ...)، در مارس 280 و به مناسبت نوروز ایرانیان به بهرام دوم شاه ساسانی ايران که او نیز در 276 میلادی بر جای پدر نشسته بود پيشنهاد امضای يک پک پيمان صلح داد كه بهرام به سبب مشكلاتی كه در خاور ايران زمین (سیستان بزرگتر و اینک به صورت چند ایالت جنوبی و جنوب غربی افغانستان و گوشه ای از یک استان ایران) داشت و به علاوه، درگیری و اختلاف نظر با بزرگان کشور، 26 اپريل این سال (سال 280 ميلادی) اين پيشنهاد را در اصل پذيرفت، اما قراردادی امضاء نشد.
سه سال بعد هم پروبوس در يک توطئه نظامی که طراح آن «مارکوس کاروس Marcus Carus» فرمانده گارد امپراتوری معروف به «گاردِ پراتوریان Praetorian Guard» بود به قتل رسيد و «كاروس» خودرا امپراتور موقت خواند.
كاروس که خبرداشت ارتش ایران گرفتار مسئله سیستان است و راهی طولانی در پیش دارد تا برای دفاع، خودرا به غرب دجله برساند و نیز براي اينكه توجه سنای روم را به تاييد خود جلب كند به قلمرو ايران در لِوانت (سوريه و ...) لشكر كشيد و بهرام دوم را غافلگير كرد که انتظار چنين حمله ای را نداشت.
كاروس پس از تصرف سلوکیه و عبور از فرات، تا تيسفون پيش آمد كه در اينجا به مرگ ناگهاني از اين دنيا رفت. درباره مرگ او که تنها حدود یک سال اقتدار داشت، هر مورّخ علتی به دست داده است ازجمله مرگ بر اثر جراحت ناشی از اصابت تیر یک سرباز ایرانی، مرگ بر اثر اصابت آذرخش ناشی از توفان، مرگ براثر بیماری و ....
با اين تجربه، از آن پس بهرام دوم، ديگر به اشارات صلح آميز روميان توجه نمی كرد و راه خودرا مي رفت. این تجربه، موبدِ موبدان (روحاني ارشد وقت) را برآن داشت که مداخله کند و شاه را با بزرگان ایران آشتی دهد و آنان را با هم متحد و یکپارچه کند.
مسئله سیستان بزرگتر با شورش هرمز حاکم این ایالت بر ضد برادرش بهرام دوم آغاز شده بود. هرمز خودرا برای پادشاه شدن شایسته تر از بهرام دوم می دانست.
#تاریخ #باستان
@Roshanfkrane
در پی چند شكست نظامی روم از ايران و قتل دو امپراتور اين كشور كه با ايران وارد جنگ شده بودند، Marcus A. Probus ماركوس پروبوس (232 - 282 میلادی) و از سال 276 امپراتور روم و درگیر بپاخیزی طوایف ژرمن (گُت ها، آلمان ها، فرانک های شمالی و ...)، در مارس 280 و به مناسبت نوروز ایرانیان به بهرام دوم شاه ساسانی ايران که او نیز در 276 میلادی بر جای پدر نشسته بود پيشنهاد امضای يک پک پيمان صلح داد كه بهرام به سبب مشكلاتی كه در خاور ايران زمین (سیستان بزرگتر و اینک به صورت چند ایالت جنوبی و جنوب غربی افغانستان و گوشه ای از یک استان ایران) داشت و به علاوه، درگیری و اختلاف نظر با بزرگان کشور، 26 اپريل این سال (سال 280 ميلادی) اين پيشنهاد را در اصل پذيرفت، اما قراردادی امضاء نشد.
سه سال بعد هم پروبوس در يک توطئه نظامی که طراح آن «مارکوس کاروس Marcus Carus» فرمانده گارد امپراتوری معروف به «گاردِ پراتوریان Praetorian Guard» بود به قتل رسيد و «كاروس» خودرا امپراتور موقت خواند.
كاروس که خبرداشت ارتش ایران گرفتار مسئله سیستان است و راهی طولانی در پیش دارد تا برای دفاع، خودرا به غرب دجله برساند و نیز براي اينكه توجه سنای روم را به تاييد خود جلب كند به قلمرو ايران در لِوانت (سوريه و ...) لشكر كشيد و بهرام دوم را غافلگير كرد که انتظار چنين حمله ای را نداشت.
كاروس پس از تصرف سلوکیه و عبور از فرات، تا تيسفون پيش آمد كه در اينجا به مرگ ناگهاني از اين دنيا رفت. درباره مرگ او که تنها حدود یک سال اقتدار داشت، هر مورّخ علتی به دست داده است ازجمله مرگ بر اثر جراحت ناشی از اصابت تیر یک سرباز ایرانی، مرگ بر اثر اصابت آذرخش ناشی از توفان، مرگ براثر بیماری و ....
با اين تجربه، از آن پس بهرام دوم، ديگر به اشارات صلح آميز روميان توجه نمی كرد و راه خودرا مي رفت. این تجربه، موبدِ موبدان (روحاني ارشد وقت) را برآن داشت که مداخله کند و شاه را با بزرگان ایران آشتی دهد و آنان را با هم متحد و یکپارچه کند.
مسئله سیستان بزرگتر با شورش هرمز حاکم این ایالت بر ضد برادرش بهرام دوم آغاز شده بود. هرمز خودرا برای پادشاه شدن شایسته تر از بهرام دوم می دانست.
#تاریخ #باستان
@Roshanfkrane
عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید.
کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند.
جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود.
کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟
اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟
جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن.
زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد، مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است به بهترین شکل زندگی کنیم..
به کیفیت زندگی بیاندیشیم
#تربیتی #اندیشه
@Roshanfkrane
کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند.
جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود.
کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟
اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟
جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن.
زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد، مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است به بهترین شکل زندگی کنیم..
به کیفیت زندگی بیاندیشیم
#تربیتی #اندیشه
@Roshanfkrane
حلقه در انگشت ناپیرآسو همسر اونتاش ناپریشیا پادشاه ایلام را بر حسب نظریه حلقه ازدواج میدونن
به این ترتیب رسم حلقه ازدواج به 3260سال پیش در ایران برمیگرده
#دانستنی #فرهنگ #باستان
@Roshanfkrane
به این ترتیب رسم حلقه ازدواج به 3260سال پیش در ایران برمیگرده
#دانستنی #فرهنگ #باستان
@Roshanfkrane
ما فرزندان جغرافیا هستیم!
محصولِ اتفاق!
گاهی فکر میکنم وقتی یک کودک در سوئیس سراغ یخچال می رود تا شکلات صبحانه اش را بردارد، کودکی در یک قبیله آفریقایی با این ترس بیدار می شود که نکند امروز به وسیله مردان قبیله دیگر که به دین و آیینِ آنها نیستند کُشته شود!
اگر در عربستان به دنیا می آمدیم احتمالاَ اسممان عبدالعزیز می شد، جوراب نمی پوشیدیم، بنز سوار می شدیم اما به زن هایمان اجازه نمی دادیم رانندگی کنند...!
اگر در جامائیکا بودیم مسیحی می شدیم، غذاهای تند می خوردیم، می رقصیدیم و اگر کسی می گفت میای بریم شمال جوج بزنیم! نمی فهمیدیم چه می گوید!
اگر در دانمارک به دنیا می آمدیم اسطوره هایمان وایکینگ ها بودند، پیرو کلیسای پروتستان می شدیم، احتمالاً به ازدواج همجنسگرایان رای می دادیم وبه جای استاد شجریان از یورِن اینگمَن لذت می بردیم.
وقتی همه چیز تا این اندازه می تواند در عین سادگی، این همه پیچیده و خارج از کنترل ما باشد، یقه دریدن و خود را حق مطلق فرض کردن روی کره زمین چقدر واقعیت دارد؟
حالِ شما چطور است فرزندان جغرافیا...؟
سعی کن کسی که تو را می بیند، آرزو کند مثل تو باشد ...
از ایمان سخن نگو!
بگذار از نوری که بر چهره داری، آن را احساس کند.
از عقیده برایش نگو!
بگذار با پایبندی تو آن را بپذیرد.
از عبادت برایش نگو!
بگذار آن را جلوی چشمش ببیند .
از اخلاق برایش نگو !
بگذار آن را از طریقِ مشاهده ی تو بپذیرد .
از تعهد برایش نگو !
بگذار مردم با اعمالِ تو خوب بودن را بشناسند
#تربیتی #اندیشه
@Roshanfkrane
محصولِ اتفاق!
گاهی فکر میکنم وقتی یک کودک در سوئیس سراغ یخچال می رود تا شکلات صبحانه اش را بردارد، کودکی در یک قبیله آفریقایی با این ترس بیدار می شود که نکند امروز به وسیله مردان قبیله دیگر که به دین و آیینِ آنها نیستند کُشته شود!
اگر در عربستان به دنیا می آمدیم احتمالاَ اسممان عبدالعزیز می شد، جوراب نمی پوشیدیم، بنز سوار می شدیم اما به زن هایمان اجازه نمی دادیم رانندگی کنند...!
اگر در جامائیکا بودیم مسیحی می شدیم، غذاهای تند می خوردیم، می رقصیدیم و اگر کسی می گفت میای بریم شمال جوج بزنیم! نمی فهمیدیم چه می گوید!
اگر در دانمارک به دنیا می آمدیم اسطوره هایمان وایکینگ ها بودند، پیرو کلیسای پروتستان می شدیم، احتمالاً به ازدواج همجنسگرایان رای می دادیم وبه جای استاد شجریان از یورِن اینگمَن لذت می بردیم.
وقتی همه چیز تا این اندازه می تواند در عین سادگی، این همه پیچیده و خارج از کنترل ما باشد، یقه دریدن و خود را حق مطلق فرض کردن روی کره زمین چقدر واقعیت دارد؟
حالِ شما چطور است فرزندان جغرافیا...؟
سعی کن کسی که تو را می بیند، آرزو کند مثل تو باشد ...
از ایمان سخن نگو!
بگذار از نوری که بر چهره داری، آن را احساس کند.
از عقیده برایش نگو!
بگذار با پایبندی تو آن را بپذیرد.
از عبادت برایش نگو!
بگذار آن را جلوی چشمش ببیند .
از اخلاق برایش نگو !
بگذار آن را از طریقِ مشاهده ی تو بپذیرد .
از تعهد برایش نگو !
بگذار مردم با اعمالِ تو خوب بودن را بشناسند
#تربیتی #اندیشه
@Roshanfkrane