روشنفکران
81.7K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
آزمودن صحت ایمان دیگران وظیفه ی ما انسانها نیست. بنده نمی تواند ایمان بنده ای دیگر را بسنجد.
.
#شمس_تبریزی


@Roshanfkrane
ای دل اگر کم آیی کارت کمال گیرد
مرغت شکار گردد صید حلال گیرد
مه می‌دود چو آیی در ظل آفتابی
بدری شود اگر چه شکل هلال گیرد
در دل مقام سازد همچون خیال آن کس
کاندر ره حقیقت ترک خیال گیرد
کو آن خلیل گویا وجهت وجه حقا
وان جان گوشمالی کو پای مال گیرد
این گنده پیر دنیا چشمک زند ولیکن
مر چشم روشنان را از وی ملال گیرد
گر در برم کشد او از ساحری و شیوه
اندر برش دل من کی پر و بال گیرد
گلگونه کرده است او تا روی چون گلم را
بویش تباه گردد رنگش زوال گیرد
رخ بر رخش منه تو تا رویت از شهنشه
مانند آفتابی نور جلال گیرد
چه جای آفتابی کز پرتو جمالش
صد آفتاب و مه را بر چرخ حال گیرد
شویان اولینش بنگر که در چه حالند
آن کاین دلیل داند نی آن دلال گیرد
ای صد هزار عاقل او در جوال کرده
کو عقل کاملی تا ترک جوال گیرد
خطی نوشت یزدان بر خد خوش عذاران
کز خط سیه‌تر است او کاین خط و خال گیرد
از ابر خط برون آ وز خال و عم جدا شو
تا مه ز طلعت تو هر شام فال گیرد
#شمس_تبریزی
#شعر


@Roshanfkrane
بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم

هفت اختر بی آب را کاین خاکیان را می خورند
هم آب بر آتش زنم هم بادهاشان بشکنم

از شاه بی آغاز من پران شدم چون باز من
تا جغد طوطی خوار را در دیر ویران بشکنم

ز آغاز عهدی کرده ام کاین جان فدای شه کنم
بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم

امروز همچون آصفم شمشیر و فرمان در کفم
تا گردن گردن کشان در پیش سلطان بشکنم

روزی دو باغ طاغیان گر سبز بینی غم مخور
چون اصل‌های بیخشان از راه پنهان بشکنم

من نشکنم جز جور را یا ظالم بدغور را
گر ذره ای دارد نمک گیرم اگر آن بشکنم

هر جا یکی گویی بود چوگان وحدت وی برد
گویی که میدان نسپرد در زخم چوگان بشکنم

گشتم مقیم بزم او چون لطف دیدم عزم او
گشتم حقیر راه او تا ساق شیطان بشکنم

چون در کف سلطان شدم یک حبه بودم کان شدم
گر در ترازویم نهی می دان که میزان بشکنم

چون من خراب و مست را در خانه خود ره دهی
پس تو ندانی این قدر کاین بشکنم آن بشکنم

گر پاسبان گوید که هی بر وی بریزم جام می
دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم

چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش برکنم
گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم

خوان کرم گسترده ای مهمان خویشم برده ای
گوشم چرا مالی اگر من گوشهٔ نان بشکنم

نی نی منم سرخوان تو سرخیل مهمانان تو
جامی دو بر مهمان کنم تا شرم مهمان بشکنم

ای که میان جان من تلقین شعرم می کنی
گر تن زنم خامش کنم ترسم که فرمان بشکنم

از شمس تبریزی اگر باده رسد مستم کند
من لاابالی وار خود استون کیوان بشکنم

#شمس_تبریزی
#شعر


@Roshanfkrane
Audio
🎙 زندگینامه ی مختصر #شمس_تبریزی در کمتر از 5 دقیقه
#شمس
#فرهنگ
#معرفی
@Roshanfkrane
🌺 مستان سلامت میکنند

رو آن ربابی را بگو مستان سلامت می‌کنند
وان مرغ آبی را بگو مستان سلامت می‌کنند
وان میر ساقی را بگو مستان سلامت می‌کنند
وان عمر باقی را بگو مستان سلامت می‌کنند
وان میر غوغا را بگو مستان سلامت می‌کنند
وان شور و سودا را بگو مستان سلامت می‌کنند
ای مه ز رخسارت خجل مستان سلامت می‌کنند
وی راحت و آرام دل مستان سلامت می‌کنند
ای جان جان ای جان جان مستان سلامت می‌کنند
یک مست این جا بیش نیست مستان سلامت می‌کنند
ای آرزوی آرزو مستان سلامت می‌کنند
آن پرده را بردار زو مستان سلامت می‌کنند
دیوان شمس #غزل شماره 534

#شعر
#شمس_تبریزی
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
Amir jahed-jadooye.....
چون روی به ما داری،
گشایش‌ها در پیش است...

#شمس_تبریزی

#موسیقی
@Roshanfkrane
جهودی و ترسایی و مسلمانی رفیق
بودند در راه؛ زر یافتند، حلوا ساختند.
گفتند: بیگاه است، فردا بخوریم و این
اندک است، آن کس خورَد که خواب
نیکو دیده باشد.
غرض تا مسلمان را ندهند !

مسلمان نیم شب برخاست. خواب کجا؟
عاشق محروم و خواب؟!... برخاست،
جمله حلوا را بخورد. عیسوی گفت:
عیسی فرود آمد مرا برکشید. جهود گفت:
موسی در تماشای بهشت بُرد مرا، عیسای
تو در آسمان چهارم بود. عجایبِ آن چه
باشد در مقابله عجایب بهشت؟

مسلمان گفت: محمد آمد، گفت: ای بیچاره،
یکی را عیسی برد به آسمان چهارم، و آن
دگر را موسی به بهشت برد، تو محروم
بیچاره، باری برخیز و این حلوا بخور!
آنگه برخاستم و حلوا را بخوردم.

گفتند: والله خواب آن بود که تو
دیدی، آنِ ما همه خیال بود و باطل...

#شمس_تبریزی


@Roshanfkrane
دکلمه مقالات شمس و اشعار مولانا
دکلمۀ منتخب جملات #شمس_تبریزی از مقالات شمس و همچنین اشعار مولانا

#شمس_تبریزی
#دکلمه_مقالات_شمس


@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در سکوت صدایی هست
دلی
باید
تا دریابد...

#شمس_تبریزی

@Roshanfkrane
‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۷ مهر روز بزرگداشت #شمس_تبریزی

( زاده سال ۵۸۲ق تبریز -- درگذشته ۶۴۵ق خوی ) عارف، صوفی

محمدبن علی‌بن‌ملک‌داد تبریزی، معروف به شمستبریزی، از صوفیانِ سده هفتم هجری است. سخنان وی را که در مجالس مختلف بر زبان آورده، مریدان گردآوری کرده‌اند که به‌نام «مقالات شمس تبریزی» معروف است.
از زندگی و احوال شخصی او تا آنگاه که مقالات شمس کشف شد، خبر مهمی در دست نبود. قدیمی‌ترین مدارک درباره شمستبریزی، ابتدانامه سلطان ولد و رساله سپهسالار است که گفته «هیچ آفریده‌ای را برحال شمس اطلاعی نبوده، چون شهرت خود را پنهان‌ می‌داشت و خویش را در پرده اسرار فرو‌ می‌پیچید».
شمس نزد استادانی چون شمس خونجی تحصیل کرد و به‌سیر و سلوک نزد پیران طریقت، بزرگانی چون پیر سله‌باف و پیر سجاسی، به‌کسب معرفت پرداخت. چنان‌که از مقالات او بر می‎آید از برخی از بزرگان زمان خود نیز تأثیر پذیرفته بود و از آن میان نام‌های شهاب هریوه (اندیشمند خردگرا) فخر رازی، اوحدالدین کرمانی و محی‌الدین ابن‌عربی در مقالات شمس آمده است.

#شمس و #مولانا:
شمستبریزی عاشق سفر بود و عمر را به‌سیر و سیاحت می‌گذرانید و در یک‌جا قرار نمی‌گرفت، وی در ۲۶ جمادی‌الثانی ۶۴۲ (معادل ۶ دسامبر ۱۲۴۴ میلادی و ۱۶ آذر ۶۲۳ خورشیدی) به قونیه رسید. با مولوی ملاقات کرد و با شخصیت نیرومند و نفس گرمی که داشت، مولانا را دگرگون ساخت. تا پیش از دیدار شمس، مولوی از عالمان و فقیهان و اهل مدرسه بود. در آن زمان به تدریس علوم دینی مشغول بود و در چهار مدرسه معتبر تدریس می‌کرد.
با دیدار شمس تبریزی، مولوی لباس عوض کرد، درس و وعظ را یکسو نهاد و اهل وجد و سماع و شاعری شد. برای مردم قونیه مخصوصاً پیروان مولانا تغییر احوال او و رابطه میان او و شمس تبریزی تحمل‌ ناکردنی بود. عوام و خواص به‌خشم آمدند، مریدان شوریدند، و همگان کمر به‌کین او بستند. شمس تبریزی بعد از ۱۶ ماه در ۲۱ شوال ۶۴۳ بی‌خبر قونیه را ترک کرد. اندوه و ملال مولوی در آن ایام بی‌کرانه بود.
سرانجام نامه‌ای از شمس به‌مولوی رسید و معلوم شد که او در شام است. مولوی فرزند خود سلطان ولد را با ۲۰ تن از یاران برای بازآوردن او فرستاد. شمستبریزی در ۶۴۴ با استقبال باشکوه به‌قونیه بازگشت. محفل مولوی غرق شور و شادی و وجد و سماع شد.
اما شادمانی‌ها دیری نپایید. باز آتش کینه و تعصب بالا گرفت و رنج‌ها و آزارها به‌شمس رسید. او با همه عشق و علاقه‌ای که به صحبت مولانا داشت، تصمیم به‌ترک قونیه گرفت. به مولانا می‌گفت: «سفر کردم آمدم و رنج‌ها به‌من رسید که اگر قونیه را پر زر کردندی به آن کرا نکردی، الا دوستی تو غالب بود... سفر دشوار می‌آید، اما اگر این بار رفته شود چنان مکن که آن بار کردی» به سلطان ولد فرزند مولوی که نزدیک‌ترین مرید و همراز او بود بارها می‌گفت:
خواهم این بار آنچنان رفتن که نداند کسی کجایم.
در سال ۶۴۵ شمستبریزی بی آنکه کسی آگاه شود قونیه را رها کرد و راه سفر در پیش گرفت. مولوی بی‌تاب مدام در جستجوی خبری از شمس تبریزی بود. بارها کسانی به او مژده می‌دادند که شمس را در شام دیده‌اند و او مژدگانی‌ها می‌داد. با همین خبرها بود به امید یافتن شمس دوبار به‌شام سفر کرد، اما نشانی از او نیافت. شمس به سلطان ولد گفته بود و چند بار این سخن را مکرر کرده که این بار بعد از ناپدید شده به‌جایی خواهد رفت که کسی نشانی از او نیابد.


#تاریخ #فرهنگ
@Roshanfkrane

در سکوت صدایی است !
دلی باید
که دریابد ....

#شمس_تبریزی

@Roshanfkrane
در سکوت...
صدایی است ؛

دلی باید؛
که در یابد

#شمس_تبریزی

@Roshanfkrane
مي گويد: تو به رقص به خدا رسيده‌اي؟
گفت: تو نيز رقصي بكن به خدا برسي!

#شمس_تبریزی

@Roshanfkrane
شمس:
هرزمان نوعي شود دنيا و ما
بي خبر از نو شدن اندر بقا
پس توراهرلحظه مرگ و رجعتي است

مصطفي فرمود دنيا ساعتي است
آزمودم مرگ من در زندگي است
چون رهي زين زندگي پايندگي است

مولانا:
كيستي تو؟

شمس:
كيستي تو؟

مولانا:
قطره اي از باده هاي آسمان

شمس:
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان
مولانا:
كيستي تو؟

شمس:
ادمی مخفیست در زیر زبان
این زبان پرده است در درگاه جان

مولانا:
كيستي تو؟

شمس:
تير پران بين و ناپيداكمان
جانها پيداوپنهان جانِ جان

مولانا:
كيستي تو؟

شمس:
رهنمایم همرهت باشم رفیق من قلاووزم دراین راه دقیق

مولانا:
كيستي تو همدلي كن اي رفيق

شمس:
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم
هرکس که پری خوتر درشیشه کنم زوطرح
برخوانم و افسونش حراقه بجنباند
هم ناطق و خاموشم هم لوح خموشانم
هم خونم و هم شیرم هم طفلم و هم پیرم

مولانا:
کیستم من ؟كيستم من؟چیستم من؟

#ادبیات
#شمس_تبریزی
#مولانا
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کانال روشنفکران
#ارسالی از چهل قایده #اندیشه

#شمس_تبریزی

قایده اول...
#تربیتی #فرهنگ
@Roshanfkrane