#بخشی_از_کتاب 📙
🔸جهل عامیانه و جهل عالمانه
مونتنی در مورد دو نوع جهل صحبت میکند : جهل عامیانه که پیش از تحصیل دانش وجود دارد و جهل عالمانه که بعد از کسب دانش گریبانگیر انسان میشود. اولی مربوط به کسانی است که اصلا بیسوادند و کتاب نمیخوانند. دومی، جهل کسانی است که کتابهای فراوانی را بد خواندهاند.
اینها به قول الکساندر پوپ "آدمهای بیهوش و فاقد بینشی هستند که مغزهای آنها از کتابهایی که بد خواندهاند انباشته شده است".
در دنیا همیشه از این نوع جاهلان باسواد که کتابهای فراوانی را بد خواندهاند وجود داشته است.
یونانیها برای این آمیزهی علم و ابلهی، اصطلاحی داشتند که بتواند به تمام علمایی که کتاب زیاد میخوانند ولی بد میخوانند، در تمام دورهها اطلاق شود و آنها به اینگونه افراد "عالمان جاهل" نام داده بودند.
چگونه کتاب بخوانیم
مارتیمر.جی.آدلر /چارلز ون دورن
@Roshanfkrane
🔸جهل عامیانه و جهل عالمانه
مونتنی در مورد دو نوع جهل صحبت میکند : جهل عامیانه که پیش از تحصیل دانش وجود دارد و جهل عالمانه که بعد از کسب دانش گریبانگیر انسان میشود. اولی مربوط به کسانی است که اصلا بیسوادند و کتاب نمیخوانند. دومی، جهل کسانی است که کتابهای فراوانی را بد خواندهاند.
اینها به قول الکساندر پوپ "آدمهای بیهوش و فاقد بینشی هستند که مغزهای آنها از کتابهایی که بد خواندهاند انباشته شده است".
در دنیا همیشه از این نوع جاهلان باسواد که کتابهای فراوانی را بد خواندهاند وجود داشته است.
یونانیها برای این آمیزهی علم و ابلهی، اصطلاحی داشتند که بتواند به تمام علمایی که کتاب زیاد میخوانند ولی بد میخوانند، در تمام دورهها اطلاق شود و آنها به اینگونه افراد "عالمان جاهل" نام داده بودند.
چگونه کتاب بخوانیم
مارتیمر.جی.آدلر /چارلز ون دورن
@Roshanfkrane
#برشی_از_یک_کتاب 📚
توی دنیا کسی هست که تا به حال به او اهانتی نشده باشه؟! به خود من آنقدر تا به حال اهانت شده که دیگه از توهین کسی نمی رنجم. وقتی نمی توانم عکس العملی نشون بدم چه کار باید بکنم؟ رنجیدن مانع از این میشه که آدم کارش رو انجام بده. و اگه آدم بخواد دنبال قضیه رو بگیره وقتش تلف میشه. زندگی همینه دیگه!
من اول ها از توهین مردم خیلی اوقاتم تلخ میشد ولی بعداً که خوب فکرش رو کردم دیدم که همهٔ اونها دل شکسته اند؛ هرکس میترسه که از همسایه اش تو سری بخوره به همین جهت سعی داره که دست پیش بگیره تا پس نیفته ...
#ماکسیم_گورکی
از کتاب: مادر
#بخشی_از_کتاب
@Roshanfkrane
توی دنیا کسی هست که تا به حال به او اهانتی نشده باشه؟! به خود من آنقدر تا به حال اهانت شده که دیگه از توهین کسی نمی رنجم. وقتی نمی توانم عکس العملی نشون بدم چه کار باید بکنم؟ رنجیدن مانع از این میشه که آدم کارش رو انجام بده. و اگه آدم بخواد دنبال قضیه رو بگیره وقتش تلف میشه. زندگی همینه دیگه!
من اول ها از توهین مردم خیلی اوقاتم تلخ میشد ولی بعداً که خوب فکرش رو کردم دیدم که همهٔ اونها دل شکسته اند؛ هرکس میترسه که از همسایه اش تو سری بخوره به همین جهت سعی داره که دست پیش بگیره تا پس نیفته ...
#ماکسیم_گورکی
از کتاب: مادر
#بخشی_از_کتاب
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
#یک_پاراگراف_کتاب
چند سال پیش ، شورای شهر مونزای ایتالیا نگهدارندگان حیوانات خانگی را از نگهداری #ماهی قرمز در تنگ های منحنی شکل منع کرد. سرپرست سنجش دلیل آن را این طور توضیح داد که نگهداری یک ماهی در یک تنگ منحنی شکل که وقتی ماهی از داخل آن به بیرون نگاه می کند ، تصویر #تحریف شده ای ( بزرگ نمایی شده ) از واقعیت می بیند، #بیرحمی است.
اما از کجا بفهمیم که ما تصویر واقعی و تحریف نشده ای از واقعیت داریم؟ از کجا معلوم که خود ما داخل تنگ بزرگتر نباشیم و بینایی مان با یک لنز خیلی بزرگ تحریف نشده باشد؟ تصویر ماهی قرمز از واقعیت با تصویر ما متفاوت است ، اما از کجا مطمئن باشیم که کمتر از تصویر واقعی است؟
تصویر ماهی قرمز از واقعیت مانند تصویر ما نیست اما ماهی قرمز هنوز هم می تواند قوانین فیزیکی حاکم بر حرکت اشیا خارج از تنگ را فرمول بندی کند. برای مثال به خاطر شکست نور، ماهی درون تنگ حرکت جسمی را که آزادانه به خط مستقیم حرکت می کند، در یک مسیر منحنی مشاهده می کند. با این وجود، ماهی می تواند قوانین علمی را از همان چهارچوب قضاوت تحریف شده اش به گونه ای فرمول بندی کند که همیشه صادق باشد و همین فرمول بندی او را قادر خواهد کرد که درباره آینده حرکت اجسام خارج از تنگ پیش بینی انجام دهد. قوانین آنها خیلی پیچیده تر از قوانین چهارچوب ما خواهد بود، اما سادگی یک موضوع سلیقه ای است. اگر یک ماهی قرمز چنین فرضیه ای را فرمول بندی کرده است، ما ناچار به تصدیق دیدگاه ماهی قرمز به عنوان تصویری واقعی از حقیقت هستیم.
#ماهی_قرمز
📚طرح بزرگ
#استیون_هاوکینگ
#بخشی_از_کتاب
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
#یک_پاراگراف_کتاب
چند سال پیش ، شورای شهر مونزای ایتالیا نگهدارندگان حیوانات خانگی را از نگهداری #ماهی قرمز در تنگ های منحنی شکل منع کرد. سرپرست سنجش دلیل آن را این طور توضیح داد که نگهداری یک ماهی در یک تنگ منحنی شکل که وقتی ماهی از داخل آن به بیرون نگاه می کند ، تصویر #تحریف شده ای ( بزرگ نمایی شده ) از واقعیت می بیند، #بیرحمی است.
اما از کجا بفهمیم که ما تصویر واقعی و تحریف نشده ای از واقعیت داریم؟ از کجا معلوم که خود ما داخل تنگ بزرگتر نباشیم و بینایی مان با یک لنز خیلی بزرگ تحریف نشده باشد؟ تصویر ماهی قرمز از واقعیت با تصویر ما متفاوت است ، اما از کجا مطمئن باشیم که کمتر از تصویر واقعی است؟
تصویر ماهی قرمز از واقعیت مانند تصویر ما نیست اما ماهی قرمز هنوز هم می تواند قوانین فیزیکی حاکم بر حرکت اشیا خارج از تنگ را فرمول بندی کند. برای مثال به خاطر شکست نور، ماهی درون تنگ حرکت جسمی را که آزادانه به خط مستقیم حرکت می کند، در یک مسیر منحنی مشاهده می کند. با این وجود، ماهی می تواند قوانین علمی را از همان چهارچوب قضاوت تحریف شده اش به گونه ای فرمول بندی کند که همیشه صادق باشد و همین فرمول بندی او را قادر خواهد کرد که درباره آینده حرکت اجسام خارج از تنگ پیش بینی انجام دهد. قوانین آنها خیلی پیچیده تر از قوانین چهارچوب ما خواهد بود، اما سادگی یک موضوع سلیقه ای است. اگر یک ماهی قرمز چنین فرضیه ای را فرمول بندی کرده است، ما ناچار به تصدیق دیدگاه ماهی قرمز به عنوان تصویری واقعی از حقیقت هستیم.
#ماهی_قرمز
📚طرح بزرگ
#استیون_هاوکینگ
#بخشی_از_کتاب
@Roshanfkrane
#بخشی_از_کتاب
می رقصیدیم!
پیش ﺍﺯ یورش اعراب،
ﺑﺎﺭﺍﻥ که ﻣﯽ ﺁﻣﺪ، ﻣﯿﺮﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
ﺑﺎﺩ که ﻣﯿﻮﺯﯾﺪ،
ﺑﻪ ﺧﺮمنگاﻩ میرﯾﺨﺘﯿﻢ ﻭ ﻣﯿﺮﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ که ﻣﯿﺸﺪ،
ﺟﺸﻦ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ ﻭ میرﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ که ﻣﯿﺸﺪ
ﺟﺸﻦ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﻣﯿﺮﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
ﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﺭﺍ ﺩﺭﻭ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ و میرﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
ﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ میکاﺷﺘﯿﻢ و
میرﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
میخواستیم دفع بلا کنیم،
جشن ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ...
ﻣﺎﻩ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﺸﺪ میرﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
ﻣﺎﻩ به ﭘﺎﯾﺎﻥ میرسید میرﻗﺼﯿﺪیم...
ﺧﻼﺻﻪ اینکه،
ﺟﺸﻦ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻗﺺ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩ و ﺷﺎﺩﯼ...
ﺗﯿﺮﮔﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻬﺮﮔﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﺑﺎﻧﮕﺎﻥ
آﺫﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﻤﻦﮔﺎﻥ ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺪﮔﺎﻥ
ﻭ ﻓﺮﻭﺭﺩﮔﺎﻥ ﻭ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ﮔﺎﻥ ﻭ ﺧﺮﺩﺍﺩﮔﺎﻥ...
ﺳﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﻮﺭﯼ ﻭ ﺳﺮﻭﺵ...
ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ
آنهم ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯿﺮﮔﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﻭ سنگدﻟﯽ ﺑﺮ ﭘﺎﮐﯽ ﻭ ﺳﻮﮒ ﺳﯿﺎﻭﺵ!...
ﻣُﺮﺩﮔﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺳﻮﮔﻨﺎﻣﻪ ﺳﯿﺎﻭﺵ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺩ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺧﺎﮎ میسپرﺩﯾﻢ...
تا اینکه...
شمشیر وحشت عرب از راه رسید شادی رخت بربست و ماتم و عزا و کینه و بغض و دروغ....آغاز شد!!
#عبدالحسین_زرینکوب / #رقص
#تاریخ
#فرهنگ
@Roshanfkrane
می رقصیدیم!
پیش ﺍﺯ یورش اعراب،
ﺑﺎﺭﺍﻥ که ﻣﯽ ﺁﻣﺪ، ﻣﯿﺮﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
ﺑﺎﺩ که ﻣﯿﻮﺯﯾﺪ،
ﺑﻪ ﺧﺮمنگاﻩ میرﯾﺨﺘﯿﻢ ﻭ ﻣﯿﺮﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ که ﻣﯿﺸﺪ،
ﺟﺸﻦ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ ﻭ میرﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ که ﻣﯿﺸﺪ
ﺟﺸﻦ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﻣﯿﺮﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
ﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﺭﺍ ﺩﺭﻭ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ و میرﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
ﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ میکاﺷﺘﯿﻢ و
میرﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
میخواستیم دفع بلا کنیم،
جشن ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ...
ﻣﺎﻩ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﺸﺪ میرﻗﺼﯿﺪﯾﻢ...
ﻣﺎﻩ به ﭘﺎﯾﺎﻥ میرسید میرﻗﺼﯿﺪیم...
ﺧﻼﺻﻪ اینکه،
ﺟﺸﻦ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻗﺺ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩ و ﺷﺎﺩﯼ...
ﺗﯿﺮﮔﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻬﺮﮔﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﺑﺎﻧﮕﺎﻥ
آﺫﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﻤﻦﮔﺎﻥ ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺪﮔﺎﻥ
ﻭ ﻓﺮﻭﺭﺩﮔﺎﻥ ﻭ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ﮔﺎﻥ ﻭ ﺧﺮﺩﺍﺩﮔﺎﻥ...
ﺳﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﻮﺭﯼ ﻭ ﺳﺮﻭﺵ...
ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ
آنهم ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯿﺮﮔﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﻭ سنگدﻟﯽ ﺑﺮ ﭘﺎﮐﯽ ﻭ ﺳﻮﮒ ﺳﯿﺎﻭﺵ!...
ﻣُﺮﺩﮔﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺳﻮﮔﻨﺎﻣﻪ ﺳﯿﺎﻭﺵ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺩ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺧﺎﮎ میسپرﺩﯾﻢ...
تا اینکه...
شمشیر وحشت عرب از راه رسید شادی رخت بربست و ماتم و عزا و کینه و بغض و دروغ....آغاز شد!!
#عبدالحسین_زرینکوب / #رقص
#تاریخ
#فرهنگ
@Roshanfkrane