مذاکرات هسته ای و بی خیالی رهبران
مدتی است مذاکرات هسته ای ایران-آمریکا معوق مانده است. چرا؟!! هیچ پاسخ روشنی داده نمی شود. ولی پیامدهای همین وقفه بر نرخ ارز و بازارها روشن است.
تا اینجای کار گفته شده که کاخ سفید باورمند است که ایران نیازی به غنی سازی ندارد. در عوض جمهوری اسلامی بر آن است که حق غنی سازی را به هیچ وجه از دست نخواهد داد.
در چنین فضایی لاریجانی مطابق معمول وارد گود شده و در اظهاراتی فیلسوفانه گفته است: شاید به نتیجه برسد و شاید هم نرسد.
این بی خیالی برای نتیجه گیری این مذاکره استراتژیک ناشی از چیست؟! مگر چنین مذاکراتی گفتگویی معمولی و عادی است؟!! مگر سرنوشت حدود ۹۰ میلیون تن و شاید ملت و کشوری کهن به نتیجه آن گره نخورده است؟!
به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را
#یدالله_کریمی_پور
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
مدتی است مذاکرات هسته ای ایران-آمریکا معوق مانده است. چرا؟!! هیچ پاسخ روشنی داده نمی شود. ولی پیامدهای همین وقفه بر نرخ ارز و بازارها روشن است.
تا اینجای کار گفته شده که کاخ سفید باورمند است که ایران نیازی به غنی سازی ندارد. در عوض جمهوری اسلامی بر آن است که حق غنی سازی را به هیچ وجه از دست نخواهد داد.
در چنین فضایی لاریجانی مطابق معمول وارد گود شده و در اظهاراتی فیلسوفانه گفته است: شاید به نتیجه برسد و شاید هم نرسد.
این بی خیالی برای نتیجه گیری این مذاکره استراتژیک ناشی از چیست؟! مگر چنین مذاکراتی گفتگویی معمولی و عادی است؟!! مگر سرنوشت حدود ۹۰ میلیون تن و شاید ملت و کشوری کهن به نتیجه آن گره نخورده است؟!
به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را
#یدالله_کریمی_پور
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
👍51😢9👏6❤2
یدالله کریمی پور کجایی است
از دهه ها پیش با خواندن نبرد من هیتلر و تاکید های مکررش بر خلوص و برتری نژادی، سخت کنجکاو بودم که فکریه خلوص و ناب بودن و دست نخوردن نژادها چگونه شدنی بوده است؟!!
چرا پان ها، اعم از آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی ها، ایرانی ها، ترک ها و اعراب و چینی ها و قس علیهذا، این همه بر اثبات خلوص و سپس برتری نژادی خود متمرکز بوده اند؟!
می شد به دهها استدلال نظری در رد خالصیت و برتری نژادی دست یازید، ولی بر آن شدم که از طریق مکانیسم های شناخته شده علمی- آزمایشگاهی، در آغاز میزان خلوص نژادی خود را بفهمم. این بود که با صرف هزینه بالا و طی چند ماه صبوری برای بررسی، بخش کوچکی از نتایج چرخه ۸۰۰۰۰ ساله ژنتیکی اجداد مادریم به دستم رسید. با علم به این که این بررسی ها نمی تواند ۱۰۰٪ درست و واقعی باشد، بدک نیست بخشی از شجره خود را در معرض دید شما قرار دهم:
چکیده خاستگاه های اجدادی یدالله کریمی پور
۱- ترکیه؛ ۱۸/۵ ٪
۲- شامات و یهودیه ۱۰/۲٪
۳- عرب ۷/۵٪
۴- لاهور۶/۸٪
۵- باختر هند ۲/۸٪
۶- پاکستان ۰/۰۷٪
۷- شمال باختری اروپا ۶/۸٪
۸-آفریقا۰/۰۷٪
۹-ایران ۴۶٪
تا همین جا روشن است که با انگاره های کنونی، کریمی پور تنها ۴۶ درصد دارای خلوص ایرانی است. ولی وقتی به مسیر ۸۰ هزار ساله کوچ اجدادم می نگرم، روشن می شود که اختلاط و امتزاج ژنتیک اجدادم بس درازتر و گسترده تر هم هست. به عبارت بهتر شکی نیست که طی این مدت دستکم یکی از اجدادم در، اسپانیا،ایتالیا، ساردنیا، یونان،ایسلند، قبرس، مصر، کروآسی،رومانی، اسکاتلند، یمن، جنوب آفریقا، عراق،اتیوپی، داغستان، کردستان، ارمنستان،ترکیه، پاکستان، سیسیل، ایران و...اقامت داشته است؛ و من محصول دهها جغرافیا هستم.
اگر تنها و تنها یک تن از ۸ میلیارد جمعیت زمین را یافتید که ثابت کرد دارای خلوص نژادی است، به جرگه و نحله پان ها و نژاد پرستان خواهم پیوسته و فاشیست و نازیست خواهم شد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
#اندیشه #تربیتی #اجتماعی #دانستنی
@Roshanfkrane
از دهه ها پیش با خواندن نبرد من هیتلر و تاکید های مکررش بر خلوص و برتری نژادی، سخت کنجکاو بودم که فکریه خلوص و ناب بودن و دست نخوردن نژادها چگونه شدنی بوده است؟!!
چرا پان ها، اعم از آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی ها، ایرانی ها، ترک ها و اعراب و چینی ها و قس علیهذا، این همه بر اثبات خلوص و سپس برتری نژادی خود متمرکز بوده اند؟!
می شد به دهها استدلال نظری در رد خالصیت و برتری نژادی دست یازید، ولی بر آن شدم که از طریق مکانیسم های شناخته شده علمی- آزمایشگاهی، در آغاز میزان خلوص نژادی خود را بفهمم. این بود که با صرف هزینه بالا و طی چند ماه صبوری برای بررسی، بخش کوچکی از نتایج چرخه ۸۰۰۰۰ ساله ژنتیکی اجداد مادریم به دستم رسید. با علم به این که این بررسی ها نمی تواند ۱۰۰٪ درست و واقعی باشد، بدک نیست بخشی از شجره خود را در معرض دید شما قرار دهم:
چکیده خاستگاه های اجدادی یدالله کریمی پور
۱- ترکیه؛ ۱۸/۵ ٪
۲- شامات و یهودیه ۱۰/۲٪
۳- عرب ۷/۵٪
۴- لاهور۶/۸٪
۵- باختر هند ۲/۸٪
۶- پاکستان ۰/۰۷٪
۷- شمال باختری اروپا ۶/۸٪
۸-آفریقا۰/۰۷٪
۹-ایران ۴۶٪
تا همین جا روشن است که با انگاره های کنونی، کریمی پور تنها ۴۶ درصد دارای خلوص ایرانی است. ولی وقتی به مسیر ۸۰ هزار ساله کوچ اجدادم می نگرم، روشن می شود که اختلاط و امتزاج ژنتیک اجدادم بس درازتر و گسترده تر هم هست. به عبارت بهتر شکی نیست که طی این مدت دستکم یکی از اجدادم در، اسپانیا،ایتالیا، ساردنیا، یونان،ایسلند، قبرس، مصر، کروآسی،رومانی، اسکاتلند، یمن، جنوب آفریقا، عراق،اتیوپی، داغستان، کردستان، ارمنستان،ترکیه، پاکستان، سیسیل، ایران و...اقامت داشته است؛ و من محصول دهها جغرافیا هستم.
اگر تنها و تنها یک تن از ۸ میلیارد جمعیت زمین را یافتید که ثابت کرد دارای خلوص نژادی است، به جرگه و نحله پان ها و نژاد پرستان خواهم پیوسته و فاشیست و نازیست خواهم شد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
#اندیشه #تربیتی #اجتماعی #دانستنی
@Roshanfkrane
👏40👍14👎1🥰1
پایان عصر روحانیت؟!
✍ #یدالله_کریمی_پور
تا انقلاب ۵۷(انقلاب اسلامی)، در مقیاس کلی و عمومی، و در گذر از جهتگیری های کم بنیه، روحانیون خود را در طرفی قرار داده بودند که آزادی خواه و ضد استعماری بود. ادوارد براون در کتاب انقلاب مشروطیت ایران، چنین نگاشته است:
"یکی از جنبه های بارز انقلاب ایران (مشروطه)آن است که روحانیون خود را در طرفی قرار داده اند که پیشرو و آزادیخواه است. فکر کنم این امر تقریبا در تاریخ جهان بی بدیل باشد. اگر اصلاحاتی را که مردم با مدد ایشان در راه کسب آن جنگیده اند تحقق یابد، تقریبا تمام اقتدار روحانیون از بین خواهد رفت. علل این پدیده قابل توجه، توجیهات خاص خود را دارد؛ و گرچه بسیار جالب، ولی بحثی دراز است و احساس می کنم تا به همین جا هم از حد مجاز فراتر رفته و کلام را به درازا کشانده ام".
هیچکس نمی تواند نقش روحانیون در مبارزات ضد استعماری- استبدادی ایران، مانند نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه، ملی شدن نفت و انقلاب ۵۷ را نادیده انگارد، که در این صورت در تحلیل و تفسیر رخدادها و پیش بینی های آینده به همان اندازه دچار لغزش و بلکه پارادوکس خواهد شد، که دگماتیست های روحانیت گرا دچار آن شده اند.
با این همه باید دید که چشم انداز کنونی و آینده نزدیک کارکرد این قشر مهم اجتماعی-تاریخی -سیاسی چیست و به چه و کجا می انجامد؟!!
به گمانم، امروزه روز، بزرگترین مشکل روحانیت شیعی ایران، در یک واژه جای می گیرد: شکاف.
چنین به نظر می رسد که پس از انقلاب اسلامی و به دست گرفتن قدرت توسط روحانیون، کم کم میان این نهاد و مردم شکاف ایجاد شده است. نشانه های آن را به آسانی می توان در نمایه های زیر یافت:
۱- کارکرد حکومت
ناخشنودی از کارکرد حکومتی که روحانیون خواه و ناخواه در آن نقش برجسته و کلیدی دارند، به پایگاه اجتماعی پیشین آنان آسیب جدی زده است؛
۲- فاصله گیری
برخی بر این باورند که بخشی از روحانیت از دغدغه های مردم فاصله گرفته و در گیر مسائل قدرت شده اند؛
۳- شکاف در سبک زندگی
پافشاری بر برخی سیاست های فرهنگی که با سبک زندگی بخش بزرگی از جامعه همخوانی ندارد، آن هم در جهان دگرگون شونده، همخوانی ندارد. همین ناهمخوانی موجبات تکوین چالش های سترگ میان بخشی از مردم- روحانیون شده است؛
۴- کاهش مرجعیت اجتماعی
مرجعیت سنتی روحانیت شیعه ایران در همه امور، مانند گذشته نیست. یعنی بخش های فراوانی از مردم، برای یافتن پاسخ پرسش های خود به منابع متنوع تری روی آورده اند؛
۵- شکاف گفتمانی
برخی بر این باورند که روحانیت و رسانه های همسو با آن، در ارائه روایت قانع کننده، پاسخگویی به شبهات و برقراری کانال گفتمانی، در مقیاس ملی، شکست خورده و یا دستکم دچار افول شده است؛
۶-شکاف سکوتی
هم چنین برخی بر آنند که مهمترین دلیل رویگردانی به نسبت گسترده مردم از روحانیت، کنار کشیدن و بلکه خاموشی بسیاری از آنان در برابر مشکلات مردم و ناهمراهی آنان در پروسه اعتراضات مدنی نهفته است. چنان که در جریان اعتراضات برای ابراز نارضایتی، مردم بر خلافگذشته ها، تمایلی به کسب اجازه از مرجعیت روحانی ندارند(بر خلاف سنت پیشین)؛
۷- تصور شکاف معیشتی
در حالی که بسیاری از روحانیون ممکن است زندگی ساده ای داشته باشند، حضور برخی روحانیون در مناصب اقتصادی و یا گزارش هایی در باره امتیازات ویژه آنان، تصور عمومی را تحت تاثیر قرار داده و به ایجاد حس بی اعتمادی و فاصله با ذهنیت مردم کمک کرده است. در حالی که رسانه های حکومتی با وجود دست و پا زدن های فراوان، نتوانسته اند چنین تصوری را تغییر دهند.
به هر روی ناتوانی در پاسخگویی شفاف به مطالبات و انتقادات مردمی، فاصله گرفتن از نقش سنتی پیشینی، عدم تغییر زبان و شیوه ارتباطی با مردم، به ویژه نسل جوان و نیز ناتوانی در ایجاد گفتگوی موثر و همدلانه، هم چنین پافشاری بر اجرای برخی هنجارهای اجتماعی-فرهنگی که با سبک زندگی بخشی از مردم ناسازگار است، موجبات تعمیق شکاف ها بین مردم-روحانیت شدا است.
آيا با چنین چشم اندازی، روحانیت با اصلاحات درونی و اتکا به اجتهاد، خواهد توانست از مصائب این شکاف بزرگ رهایی یابد؟! آیا می تواند سیل بندی در برابر سیل سنگین پیشرونده ایجاد کند؟! آیا می تواند از لاک و پوسته کنونی درآمده و دچار دگردیسی مطلوب شود؟ یا نه، عصر روحانیت شیعی ایران پایان یافته است؟!!
به اغلب احتمال فرصت برای نجات و رستگاری زیاد نیست.
@karimipour_k
#انتقادات #مذهبی #سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
✍ #یدالله_کریمی_پور
تا انقلاب ۵۷(انقلاب اسلامی)، در مقیاس کلی و عمومی، و در گذر از جهتگیری های کم بنیه، روحانیون خود را در طرفی قرار داده بودند که آزادی خواه و ضد استعماری بود. ادوارد براون در کتاب انقلاب مشروطیت ایران، چنین نگاشته است:
"یکی از جنبه های بارز انقلاب ایران (مشروطه)آن است که روحانیون خود را در طرفی قرار داده اند که پیشرو و آزادیخواه است. فکر کنم این امر تقریبا در تاریخ جهان بی بدیل باشد. اگر اصلاحاتی را که مردم با مدد ایشان در راه کسب آن جنگیده اند تحقق یابد، تقریبا تمام اقتدار روحانیون از بین خواهد رفت. علل این پدیده قابل توجه، توجیهات خاص خود را دارد؛ و گرچه بسیار جالب، ولی بحثی دراز است و احساس می کنم تا به همین جا هم از حد مجاز فراتر رفته و کلام را به درازا کشانده ام".
هیچکس نمی تواند نقش روحانیون در مبارزات ضد استعماری- استبدادی ایران، مانند نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه، ملی شدن نفت و انقلاب ۵۷ را نادیده انگارد، که در این صورت در تحلیل و تفسیر رخدادها و پیش بینی های آینده به همان اندازه دچار لغزش و بلکه پارادوکس خواهد شد، که دگماتیست های روحانیت گرا دچار آن شده اند.
با این همه باید دید که چشم انداز کنونی و آینده نزدیک کارکرد این قشر مهم اجتماعی-تاریخی -سیاسی چیست و به چه و کجا می انجامد؟!!
به گمانم، امروزه روز، بزرگترین مشکل روحانیت شیعی ایران، در یک واژه جای می گیرد: شکاف.
چنین به نظر می رسد که پس از انقلاب اسلامی و به دست گرفتن قدرت توسط روحانیون، کم کم میان این نهاد و مردم شکاف ایجاد شده است. نشانه های آن را به آسانی می توان در نمایه های زیر یافت:
۱- کارکرد حکومت
ناخشنودی از کارکرد حکومتی که روحانیون خواه و ناخواه در آن نقش برجسته و کلیدی دارند، به پایگاه اجتماعی پیشین آنان آسیب جدی زده است؛
۲- فاصله گیری
برخی بر این باورند که بخشی از روحانیت از دغدغه های مردم فاصله گرفته و در گیر مسائل قدرت شده اند؛
۳- شکاف در سبک زندگی
پافشاری بر برخی سیاست های فرهنگی که با سبک زندگی بخش بزرگی از جامعه همخوانی ندارد، آن هم در جهان دگرگون شونده، همخوانی ندارد. همین ناهمخوانی موجبات تکوین چالش های سترگ میان بخشی از مردم- روحانیون شده است؛
۴- کاهش مرجعیت اجتماعی
مرجعیت سنتی روحانیت شیعه ایران در همه امور، مانند گذشته نیست. یعنی بخش های فراوانی از مردم، برای یافتن پاسخ پرسش های خود به منابع متنوع تری روی آورده اند؛
۵- شکاف گفتمانی
برخی بر این باورند که روحانیت و رسانه های همسو با آن، در ارائه روایت قانع کننده، پاسخگویی به شبهات و برقراری کانال گفتمانی، در مقیاس ملی، شکست خورده و یا دستکم دچار افول شده است؛
۶-شکاف سکوتی
هم چنین برخی بر آنند که مهمترین دلیل رویگردانی به نسبت گسترده مردم از روحانیت، کنار کشیدن و بلکه خاموشی بسیاری از آنان در برابر مشکلات مردم و ناهمراهی آنان در پروسه اعتراضات مدنی نهفته است. چنان که در جریان اعتراضات برای ابراز نارضایتی، مردم بر خلافگذشته ها، تمایلی به کسب اجازه از مرجعیت روحانی ندارند(بر خلاف سنت پیشین)؛
۷- تصور شکاف معیشتی
در حالی که بسیاری از روحانیون ممکن است زندگی ساده ای داشته باشند، حضور برخی روحانیون در مناصب اقتصادی و یا گزارش هایی در باره امتیازات ویژه آنان، تصور عمومی را تحت تاثیر قرار داده و به ایجاد حس بی اعتمادی و فاصله با ذهنیت مردم کمک کرده است. در حالی که رسانه های حکومتی با وجود دست و پا زدن های فراوان، نتوانسته اند چنین تصوری را تغییر دهند.
به هر روی ناتوانی در پاسخگویی شفاف به مطالبات و انتقادات مردمی، فاصله گرفتن از نقش سنتی پیشینی، عدم تغییر زبان و شیوه ارتباطی با مردم، به ویژه نسل جوان و نیز ناتوانی در ایجاد گفتگوی موثر و همدلانه، هم چنین پافشاری بر اجرای برخی هنجارهای اجتماعی-فرهنگی که با سبک زندگی بخشی از مردم ناسازگار است، موجبات تعمیق شکاف ها بین مردم-روحانیت شدا است.
آيا با چنین چشم اندازی، روحانیت با اصلاحات درونی و اتکا به اجتهاد، خواهد توانست از مصائب این شکاف بزرگ رهایی یابد؟! آیا می تواند سیل بندی در برابر سیل سنگین پیشرونده ایجاد کند؟! آیا می تواند از لاک و پوسته کنونی درآمده و دچار دگردیسی مطلوب شود؟ یا نه، عصر روحانیت شیعی ایران پایان یافته است؟!!
به اغلب احتمال فرصت برای نجات و رستگاری زیاد نیست.
@karimipour_k
#انتقادات #مذهبی #سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
👍40🙏6😁3❤2👌2
پیروزی آسان
✍️ #یدالله_کریمی_پور
روح زمانه برای رهایی از استعمار مبتنی بر جنبش مسلحانه بود؛ ولی تاریخ نشان داد که این استراتژی ره به جایی نخواهد برد. به زودی استراتژی گاندی مبتنی بر ساتیاگراها و آهیسما. یعنی مبارزه مبتنی بر عدم خشونت و حقیقت، پادشاهی متحده بریتانیای کبیر را به ستوه آورد.
مبارزه مبتنی بر نیروی حقیقت یا نیروی روح و عدم خشونت، لندن را به مرز دیوانگی کشاند. سرپیچی آگاهانه و آشتی جویانه از قوانین ستمکارانه، موجبات فلج شدن دستگاه اداری و آشکار شدن عدم مشروعیت حکومت شد. این سرپیچی ساده، کم هزینه و در عین حال بسیار کارآمد بود. به بخشی از این نافرمانی ها بنگرید:
۱- عدم همکاری(Non-Cooperation)
ماهاتما مردم را به عدمهمکاری با نهادها و سازمانهای های حکومتی فرا خواند. این همکاری نکردن از جمله شامل تحریم مدارس و دانشگاه ها، دادگاه ها و مناصب دولتی می شد. به زودی حکومت بدین نتیجه رسید که بدون همکاری مردم، به هیچ روی توانایی ادامه حیات ندارد؛
۲- اعتصاب و هارتال(Hartal)
تعطیلی عمومی و یکپارچه کسب و کارها، به نشانه اعتراض(هارتال)، نمایان ترین شیوه همبستگی ملی بود که حکومت را دست پاچه می کرد.
ساده زیستی رهبر، تلاش برای جلب پشتیبانی بین الملی و پرهیز از فرقه گرایی، حکومت را عاصی و وادار به تسلیم کرد.
این در شرایطی بود که بريتانيا نیز برای تداوم حکومتش دست به شیوه هایی زد که هنوز در دستور کار حکومت های خودکامه برای وادار کردن مردم به اطاعت است:
۱- سرکوب
بازداشت و حصر خانگی رهبران و فعالان آغار شد. مردم همگی به سوی زندان ها رهسپار شدند. دیگر زندان ها حتی گنجایش یک صدم متخلفین و قانون شکنان هندی را نداشت. زندان ها پر و دادگاه ها انباشته و تعطیل شدند و...
نیروی پلیس دست به ضرب و شتم، بازداشت و حتی کشتار زدند، ولی مردم همچنان پای بند استراتژی عدم خشونت ماندند؛
۲- ممنوعیت سازمان ها و نشریات
بریتانیا نه تنها کنگره ملی هند را غیر قانونی اعلام کرد، که نشریات و نوشته های آنها را سانسور و بلکه ممنوع اعلام نمود. در عوض روزنامه ها و نشریات حکومتی بی تیراژ ماند. هندی ها حتی خریدار یک نسخه روزنامه های حکومتی نبودند؛
۳- راولات
بر اساس این قانون دولت افراد را بدون محاکمه دستگیر و زندانی می کرد(راولات). ولی به محض دستگیری یک تن، صدها تن خود را در معرض زندانی شدن قرار می دادند؛
۴- اصلاحات محدود و تدریجی
حکومت برای جلب خشنودی اصلاح طلبان میانه رو و تضعیف پیروان مهاتما، اصلاحات سیاسی محدود با امتیازات کوچک پیشنهاد می داد، ولی کنگره و گاندی از پی جویی هدف اصلی دست بر نداشته و فریب نخوردند؛
۵- تشدید اختلافات
مؤثرترین و مخرب ترینتاکتیک حکومت بهره برداری و تشدید اختلافات موجود میان گروه های گوناگون قومی، مذهبی، اجتماعی و سیاسیبود؛
۶- بی اعتبار کردن جنبش
حکومت کوشید جنبش را حرکتی هرج و مرجطلب، اغتشاشگر، ضد آرامش عمومی و مخالف منافع ملی و عمومی معرفی کند. جنبشی که در عینحال نماینده مردم نبود؛
۷- نفود اطلاعاتی
دستگاه های اطلاعاتی حکومت به طور فعال در جمع آوری اطلاعات بین رهبران و مردم مشغول بود. هدف ایجاد اختلال از درون و تفرقه بین رهبران و مدیران جنبش بود.
با همه این ترفندها، مهاتما گاندی با یک اسم رمز، بریتانیا را وادار به تسلیم کرد: ایجاد و استمرار همبستگی و یکپارچگی آحاد مردم.
@karimipour_k
#سیاسی
@Roshanfkrane
✍️ #یدالله_کریمی_پور
روح زمانه برای رهایی از استعمار مبتنی بر جنبش مسلحانه بود؛ ولی تاریخ نشان داد که این استراتژی ره به جایی نخواهد برد. به زودی استراتژی گاندی مبتنی بر ساتیاگراها و آهیسما. یعنی مبارزه مبتنی بر عدم خشونت و حقیقت، پادشاهی متحده بریتانیای کبیر را به ستوه آورد.
مبارزه مبتنی بر نیروی حقیقت یا نیروی روح و عدم خشونت، لندن را به مرز دیوانگی کشاند. سرپیچی آگاهانه و آشتی جویانه از قوانین ستمکارانه، موجبات فلج شدن دستگاه اداری و آشکار شدن عدم مشروعیت حکومت شد. این سرپیچی ساده، کم هزینه و در عین حال بسیار کارآمد بود. به بخشی از این نافرمانی ها بنگرید:
۱- عدم همکاری(Non-Cooperation)
ماهاتما مردم را به عدمهمکاری با نهادها و سازمانهای های حکومتی فرا خواند. این همکاری نکردن از جمله شامل تحریم مدارس و دانشگاه ها، دادگاه ها و مناصب دولتی می شد. به زودی حکومت بدین نتیجه رسید که بدون همکاری مردم، به هیچ روی توانایی ادامه حیات ندارد؛
۲- اعتصاب و هارتال(Hartal)
تعطیلی عمومی و یکپارچه کسب و کارها، به نشانه اعتراض(هارتال)، نمایان ترین شیوه همبستگی ملی بود که حکومت را دست پاچه می کرد.
ساده زیستی رهبر، تلاش برای جلب پشتیبانی بین الملی و پرهیز از فرقه گرایی، حکومت را عاصی و وادار به تسلیم کرد.
این در شرایطی بود که بريتانيا نیز برای تداوم حکومتش دست به شیوه هایی زد که هنوز در دستور کار حکومت های خودکامه برای وادار کردن مردم به اطاعت است:
۱- سرکوب
بازداشت و حصر خانگی رهبران و فعالان آغار شد. مردم همگی به سوی زندان ها رهسپار شدند. دیگر زندان ها حتی گنجایش یک صدم متخلفین و قانون شکنان هندی را نداشت. زندان ها پر و دادگاه ها انباشته و تعطیل شدند و...
نیروی پلیس دست به ضرب و شتم، بازداشت و حتی کشتار زدند، ولی مردم همچنان پای بند استراتژی عدم خشونت ماندند؛
۲- ممنوعیت سازمان ها و نشریات
بریتانیا نه تنها کنگره ملی هند را غیر قانونی اعلام کرد، که نشریات و نوشته های آنها را سانسور و بلکه ممنوع اعلام نمود. در عوض روزنامه ها و نشریات حکومتی بی تیراژ ماند. هندی ها حتی خریدار یک نسخه روزنامه های حکومتی نبودند؛
۳- راولات
بر اساس این قانون دولت افراد را بدون محاکمه دستگیر و زندانی می کرد(راولات). ولی به محض دستگیری یک تن، صدها تن خود را در معرض زندانی شدن قرار می دادند؛
۴- اصلاحات محدود و تدریجی
حکومت برای جلب خشنودی اصلاح طلبان میانه رو و تضعیف پیروان مهاتما، اصلاحات سیاسی محدود با امتیازات کوچک پیشنهاد می داد، ولی کنگره و گاندی از پی جویی هدف اصلی دست بر نداشته و فریب نخوردند؛
۵- تشدید اختلافات
مؤثرترین و مخرب ترینتاکتیک حکومت بهره برداری و تشدید اختلافات موجود میان گروه های گوناگون قومی، مذهبی، اجتماعی و سیاسیبود؛
۶- بی اعتبار کردن جنبش
حکومت کوشید جنبش را حرکتی هرج و مرجطلب، اغتشاشگر، ضد آرامش عمومی و مخالف منافع ملی و عمومی معرفی کند. جنبشی که در عینحال نماینده مردم نبود؛
۷- نفود اطلاعاتی
دستگاه های اطلاعاتی حکومت به طور فعال در جمع آوری اطلاعات بین رهبران و مردم مشغول بود. هدف ایجاد اختلال از درون و تفرقه بین رهبران و مدیران جنبش بود.
با همه این ترفندها، مهاتما گاندی با یک اسم رمز، بریتانیا را وادار به تسلیم کرد: ایجاد و استمرار همبستگی و یکپارچگی آحاد مردم.
@karimipour_k
#سیاسی
@Roshanfkrane
👍31❤5💋2
نجات در لبه فروپاشی
تا جایی که به تاریخ دفاعی بر می گردد، این تصور که برخی رژیم های حکومتی در برابر دشمنان بیرونی و یا مخالفت گسترده درونی تا آخرین گلوله ایستادگی می کنند، ابلهانه است. برعکس رژیم های حکومتی پس از دوره ای مقاومت در برابر دشمنان و یا رقبای داخلی، سرانجام برای جلوگیری از فروپاشی کامل، ناگزیر به سازش و تسلیم شده اند.
در واقع ممکن است رژیم های حکومتی تا لبه پرتگاه عقب نشینی کنند، ولی سرانجام برای ماندن در قدرت تن به سازش خواهند داد. به چگونگی فروپاشی سلسله چینگ در چین(۱۹۱۱)، فروپاشی روسیه تزاری(۱۹۱۷)، فروپاشی اتحاد شوروی، تسلیم امپراتوری ژاپن(۱۹۴۵)، فروپاشی سلسله قاجار(۱۳۰۴ خورشیدی) و ...بنگرید.
بنابراین تفسیرهای مبتنی بر مقاومت برخی رژیم ها حتی تا برپایی عاشورا و کربلا، اغلب سخت عبث و بی مایه است. کمنرین گمانی نبست که رژیم سیاسی غیر مردمی، برای استمرار باقی ماندن در قدرت، با فرض تداوم فشار، تن به هر گونه سازشی خواهد داد.
#یدالله_کریمی_پور
#سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
تا جایی که به تاریخ دفاعی بر می گردد، این تصور که برخی رژیم های حکومتی در برابر دشمنان بیرونی و یا مخالفت گسترده درونی تا آخرین گلوله ایستادگی می کنند، ابلهانه است. برعکس رژیم های حکومتی پس از دوره ای مقاومت در برابر دشمنان و یا رقبای داخلی، سرانجام برای جلوگیری از فروپاشی کامل، ناگزیر به سازش و تسلیم شده اند.
در واقع ممکن است رژیم های حکومتی تا لبه پرتگاه عقب نشینی کنند، ولی سرانجام برای ماندن در قدرت تن به سازش خواهند داد. به چگونگی فروپاشی سلسله چینگ در چین(۱۹۱۱)، فروپاشی روسیه تزاری(۱۹۱۷)، فروپاشی اتحاد شوروی، تسلیم امپراتوری ژاپن(۱۹۴۵)، فروپاشی سلسله قاجار(۱۳۰۴ خورشیدی) و ...بنگرید.
بنابراین تفسیرهای مبتنی بر مقاومت برخی رژیم ها حتی تا برپایی عاشورا و کربلا، اغلب سخت عبث و بی مایه است. کمنرین گمانی نبست که رژیم سیاسی غیر مردمی، برای استمرار باقی ماندن در قدرت، با فرض تداوم فشار، تن به هر گونه سازشی خواهد داد.
#یدالله_کریمی_پور
#سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
❤18👍9👌3
ارتش ایران؛ ۱۳۴۲- ۱۳۵۷
در ۱۵ ساله منتهی به ۱۳۵۷، در همه باختر آسیا، هیچ پدیده ای چشمگیرتر از توانمند شدن و بلکه اوجگیری و کارآمدی ارتش شاهنشاهی نبود. طی این برهه تاریخی، ارتش ایران به همراه اسراییل(اشغالگر) تبدیل به توانمندترین ارتش منطقه و یکی از ۹ ارتش کارآمد جهان شد. چگونه؟!
۱- افزایش بودجه و خریدهای نظامی
با افزایش جهانی بهای نفت در دهه ۵۰، بودجه نظامی ایران از ۱۵۵ میلیون دلار در. ۱۳۴۲، به ۸/۴ میلیارد دلار در ۱۳۵۶ رسید. شاه با اتکا به مناسبات نزدیک با غرب و ایالات متحده، به مدرن ترین تجهیزات دفاعی دست یافت. خرید جنگنده های پیشرفته اف- ۱۴(فقط مختص آمریکا و ایران)، اف-۴ فانتوم و اف- ۵ تایگر و نیز هواپیماهای سوخت رسان و بالگردهای تهاجمی، ارتش ایران را در غرب آسیا سرآمد ساخت.
هم چنین در این دوره کوتاه ۱۵ ساله، نیروی زمینی از راه تجهیز به تانک های چیفتن، ام ۶۰ پاتون. اسکوربیون، موشک های ضد تانک، نفربرهای زرهی و موشک های زمین به هوا، به اوج قدرت دست یافت.
در عین حال نیروی دریایی با خرید ناوچه های کلاس پیکان، ناوشکن ها و تجهیز با هاور کرافت ها و دیگر شناورهای تهاجمی، قدرت نخست و برتر خلیج فارس شد.
با این همه پهلوی دوم از طریق تنوع بخشی به منابع خرید نظامی از کشورهایی مانند بریتانیا و حتی اتحاد شوروی و اسراییل، اندک اندک به سوی گسترده تر کردن منابع تامین دفاعی بر آمد.
۲- نوسازی ارتش
هم چنین استعداد ارتش ایران در این دوره از طریق نوسازی ساختار ارتش و آموزش نیرو، به گونه ای چشمگیر بالنده شد.
طی این پروسه، هزاران مستشار نظامی آمریکایی-اروپایی به ایران آمدند و افسران و درجه داران برای آموزش و طی دوره های تخصصی به کشورهای غربی اعزام شدند.
همچنین با تاسیس و گسترش مراکز آموزش داخلی و نیز توجه به رفاه ارتشیان، کشور به تدریج دارای یک طبقه نظامی شد.
۳- ژاندارم منطقه
رویکرد غربگرایانه پهلوی دوم و ضدیتش با کمونیسم، با وجود ارتش مقتدر، ایران را تبدیل به ژاندارم خلیج فارس کرد. حتی پهلوی دوماز ۱۳۵۲، چشم به نظارت و کنترل اقیانوس هند داشت.
همین نقش ژاندارمی منطقه ای، شاه را وادار کرد که با جریانات کمونیستی متاثر و تحت حمایت شوروی به رویارویی مستقیم بپردازد. نمونه عالی آن میخکوب کردن و سپس انهدام شورشیان ظفار در عمان بود.
۴- اوجگیری آبروی ایران
قدرت برتر نظامی پهلوی دوم، زمینه اوجگیری پرستیژ و افزایش نفوذ منطقه ای بلامنازع ایران شد. مداخله نظامی در ظفار، زمینگیر کردن قوای عراق، تضمین امنیت خلیج فارس و تنگه هرمز، حیثیت منطقه ای ایران را به اوج رساند.
البته پیامد منفی منطقه ای توانمند شدن نظامی ایران، ایجاد هراس در برخی کشورهای همسایه و تشدید رقابت تسلیحاتی بود.
ولی در مجموع دستاوردهای توانمندی ارتش، برای امنیت ملی در مقیاسی گسترده سودمند بود. به عنوان نمونه ای کوچک، طی این دوره کوتاه، بعث عراق ناگزیر به بستن قرارداد فاخر الجزیره با ایران و پذیرش خط تالوگ در اروند رود شد. البته چنین قراردادی پس از دستکم ۱۰۴ مورد درگیری مرزی با ارتش حاصل شد، که در ۹۳٪ مورد آن ها، عراق وادار به شکست و عقب نشینی شده بود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
#تاریخ_معاصر #پهلوی #سیاسی
@Roshanfkrane
در ۱۵ ساله منتهی به ۱۳۵۷، در همه باختر آسیا، هیچ پدیده ای چشمگیرتر از توانمند شدن و بلکه اوجگیری و کارآمدی ارتش شاهنشاهی نبود. طی این برهه تاریخی، ارتش ایران به همراه اسراییل(اشغالگر) تبدیل به توانمندترین ارتش منطقه و یکی از ۹ ارتش کارآمد جهان شد. چگونه؟!
۱- افزایش بودجه و خریدهای نظامی
با افزایش جهانی بهای نفت در دهه ۵۰، بودجه نظامی ایران از ۱۵۵ میلیون دلار در. ۱۳۴۲، به ۸/۴ میلیارد دلار در ۱۳۵۶ رسید. شاه با اتکا به مناسبات نزدیک با غرب و ایالات متحده، به مدرن ترین تجهیزات دفاعی دست یافت. خرید جنگنده های پیشرفته اف- ۱۴(فقط مختص آمریکا و ایران)، اف-۴ فانتوم و اف- ۵ تایگر و نیز هواپیماهای سوخت رسان و بالگردهای تهاجمی، ارتش ایران را در غرب آسیا سرآمد ساخت.
هم چنین در این دوره کوتاه ۱۵ ساله، نیروی زمینی از راه تجهیز به تانک های چیفتن، ام ۶۰ پاتون. اسکوربیون، موشک های ضد تانک، نفربرهای زرهی و موشک های زمین به هوا، به اوج قدرت دست یافت.
در عین حال نیروی دریایی با خرید ناوچه های کلاس پیکان، ناوشکن ها و تجهیز با هاور کرافت ها و دیگر شناورهای تهاجمی، قدرت نخست و برتر خلیج فارس شد.
با این همه پهلوی دوم از طریق تنوع بخشی به منابع خرید نظامی از کشورهایی مانند بریتانیا و حتی اتحاد شوروی و اسراییل، اندک اندک به سوی گسترده تر کردن منابع تامین دفاعی بر آمد.
۲- نوسازی ارتش
هم چنین استعداد ارتش ایران در این دوره از طریق نوسازی ساختار ارتش و آموزش نیرو، به گونه ای چشمگیر بالنده شد.
طی این پروسه، هزاران مستشار نظامی آمریکایی-اروپایی به ایران آمدند و افسران و درجه داران برای آموزش و طی دوره های تخصصی به کشورهای غربی اعزام شدند.
همچنین با تاسیس و گسترش مراکز آموزش داخلی و نیز توجه به رفاه ارتشیان، کشور به تدریج دارای یک طبقه نظامی شد.
۳- ژاندارم منطقه
رویکرد غربگرایانه پهلوی دوم و ضدیتش با کمونیسم، با وجود ارتش مقتدر، ایران را تبدیل به ژاندارم خلیج فارس کرد. حتی پهلوی دوماز ۱۳۵۲، چشم به نظارت و کنترل اقیانوس هند داشت.
همین نقش ژاندارمی منطقه ای، شاه را وادار کرد که با جریانات کمونیستی متاثر و تحت حمایت شوروی به رویارویی مستقیم بپردازد. نمونه عالی آن میخکوب کردن و سپس انهدام شورشیان ظفار در عمان بود.
۴- اوجگیری آبروی ایران
قدرت برتر نظامی پهلوی دوم، زمینه اوجگیری پرستیژ و افزایش نفوذ منطقه ای بلامنازع ایران شد. مداخله نظامی در ظفار، زمینگیر کردن قوای عراق، تضمین امنیت خلیج فارس و تنگه هرمز، حیثیت منطقه ای ایران را به اوج رساند.
البته پیامد منفی منطقه ای توانمند شدن نظامی ایران، ایجاد هراس در برخی کشورهای همسایه و تشدید رقابت تسلیحاتی بود.
ولی در مجموع دستاوردهای توانمندی ارتش، برای امنیت ملی در مقیاسی گسترده سودمند بود. به عنوان نمونه ای کوچک، طی این دوره کوتاه، بعث عراق ناگزیر به بستن قرارداد فاخر الجزیره با ایران و پذیرش خط تالوگ در اروند رود شد. البته چنین قراردادی پس از دستکم ۱۰۴ مورد درگیری مرزی با ارتش حاصل شد، که در ۹۳٪ مورد آن ها، عراق وادار به شکست و عقب نشینی شده بود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
#تاریخ_معاصر #پهلوی #سیاسی
@Roshanfkrane
👍45❤15👏2🤣1😨1
نخستین برنده نبرد ایران-اسراییل
طبق معمول دهه های گذشته، نخستین برنده تنش، منازعه، مناقشه و نبردهای مستقیم و غیر مستقیم ایران-اسراییل(اشغالگر) ترکیه و اردوغان خواهند بود.
الکساندورونا گورکیان کارشناس سیاسی روسی، باورمند است که: اگر نبرد بین ایران-اسراییل همچنان ادامه داشته باشد، اصلا بعید نیست به همین زودی، آذربایجان و ترکیه طی هماهنگی عملیات نظامی را در مرز ایران- ارمتستان برای اشغال زنگزور (سیونیک) آغاز کنند.
یادمان باشد بیش از ۳۰ سال سرمایه گذاری ایران در سوریه برای رویارویی با اسراییل با فرصت طلبی، صبوری و طراحی استراتژیک، طی ۱۱ روز به کلی از میان رفت و سوریه در چنگ اردوغان قرار گرفت.
به اغلب احتمال اردوغان، دلمشغولی ایران- اسراییل را در هفته های آتی از دست نداده و هدف تاریخی انصال به دریای خزر و ماوراءالنهر را از طریق تصرف زنگزور از دست نخواهد داد.
#یدالله_کریمی_پور
#سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
طبق معمول دهه های گذشته، نخستین برنده تنش، منازعه، مناقشه و نبردهای مستقیم و غیر مستقیم ایران-اسراییل(اشغالگر) ترکیه و اردوغان خواهند بود.
الکساندورونا گورکیان کارشناس سیاسی روسی، باورمند است که: اگر نبرد بین ایران-اسراییل همچنان ادامه داشته باشد، اصلا بعید نیست به همین زودی، آذربایجان و ترکیه طی هماهنگی عملیات نظامی را در مرز ایران- ارمتستان برای اشغال زنگزور (سیونیک) آغاز کنند.
یادمان باشد بیش از ۳۰ سال سرمایه گذاری ایران در سوریه برای رویارویی با اسراییل با فرصت طلبی، صبوری و طراحی استراتژیک، طی ۱۱ روز به کلی از میان رفت و سوریه در چنگ اردوغان قرار گرفت.
به اغلب احتمال اردوغان، دلمشغولی ایران- اسراییل را در هفته های آتی از دست نداده و هدف تاریخی انصال به دریای خزر و ماوراءالنهر را از طریق تصرف زنگزور از دست نخواهد داد.
#یدالله_کریمی_پور
#سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
🤬33👍14❤7👎2😢2👏1🤔1
انقلاب(کودتا) میخک
همه افسرده، خسته و دل مرده بودند؛ پرتغال گرچه اروپایی و پیشگام در توسعه تاریخی محسوب می شد، ولی به مدت ۴۸ سال زیر رژیم دیکتاتوری راستگرا و مذهبی سالازار و جانشین او مارسلو کائتانو، فقیرترین و بیچاره ترین ملت-دولت اروپا شده بود. سالازار و متعاقبش کائتانو از ۱۹۳۲ تا ۱۹۷۴، به مدت بیش از ۴۷ سال، با ۴ وسیله، مردم پرتغال را به ستوه آورده و این کشور را به انحطاط کشانده بودند:
۱- مشغول کردن افکار عمومی به جنگ های فرا مرزی در آنگولا، موزامبیک و گینه بیسائو.
هزینه های سنگین مالی و انسانی این جنگ ها، سرسام آور بود و زمینه های ناخشنودی نیروهای مسلح و مردم را فراهم آورده بود. به ویژه شکست های پیاپی روحیه مردم و ارتش را خرد و خمیر کرده بود؛
۲- تورم افسارگسیخته و ناترازی در بیشتر زمینه ها، رشد اقتصادی پرتغال را بین ملل اروپایی به نماد ناتوانی تبدیل کرده بود؛
۳- سرکوب شدید توسط پلیس مخفی با گرفتن مشروعیت از روحانیت خود فروخته کلیسا و گروه های تحت پوشش مذهبی کلیسایی، کمترین روزنه ای برای نشو و نما و تغییرات کشور باز نگذاشته بود؛
۴- سالازار مناسبات دوستانه ای با ژنرال فرانکو دیکتاتور اسپانیا برقرار کرد و همواره از او و قوای اسپانیایی در سرکوب مردمش سود می برد.
چگونگی کودتا(انقلاب)
بسیاری از افسران میانی نیروهای مسلح که مستقیما درگیر جنگهای خانمان برباد ده سالازار و کائتانو شده بودند، سرخورده از وضع موجود تصمیم به نجات کشور کردند. حاصل این نارضایتی شکل گیری "جنبش نیروهای مسلح"(MFA) متشکل از سروان ها، سرگردها و حتی گروهبان ها و سرجوخه ها بود. آنان ساعت ۱۲/۲۰ دقیقه ۲۵ آوریل، هنگامی که ترانه: :گراندولا، شهر قهوه ای:، اثر خواننده چپگرا، خوزه آلفونسو از رادیو رنسانس پخش شد، یکپارچه و بی محابا با شعار برادری، برابری و میهن، به سمت نقاط کلیدی لیسبون به حرکت در آمدند. مقر نخست وزیری به محاصره درآمد.
در کمال شگفتی و برخلاف انتظار نیروهای سرکوبگر، مردم عادی لیسبون میز سراسیمه به خیابان ها ریخته و از کودتا پشتیبانی کردند. به ویژه زنانی که در میدان روسیو گل میخک می فروختند، شروع به پخش گل های قرمز میخک بین سربازان کردند. سربازان نیز این گل ها را در لوله ی تفنگ هایشان یا روی یونیفرم هایشان قرار دادند. این صحنه ها نمادی از صلح آمیزترین کودتا-انقلاب اروپا شد: انقلاب میخک
مارسلو کائتانو جانشین سالازار که در مقر پلیس پناه گرفته بود، با میانجیگری ژنرال اسپینولا که خود از منتقدان رژیم استادو نو بود، تسلیم شد.
همان روز پایان دیکتاتوری اعلام شد. در انقلاب میخک، تنها ۵ تن در درگیری با پلیس مخفی کشته شدند. ولی حاصل کودنا-انقلاب شگفت بود:
برقراری دمکراسی ممتاز، پایان جنگ های مستعمراتی خارحی، لغو کامل سانسور، آزادی همه زندانیان سیاسی، برقراری آزادی بیان و همه پرسی در بارهمسائل و مشکلات ملی، تدوین قانون اساسی جدید، برقراری مناسبات عادی با دیگر کشورهای اروپایی و پیوستن به جامعه اقتصادی اروپا.
پرتغالی ها هرساله روز ۲۵ آوریل را با نام روز آزادی جشن می گیرند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
#تاریخ #سیاسی
@Roshanfkrane
همه افسرده، خسته و دل مرده بودند؛ پرتغال گرچه اروپایی و پیشگام در توسعه تاریخی محسوب می شد، ولی به مدت ۴۸ سال زیر رژیم دیکتاتوری راستگرا و مذهبی سالازار و جانشین او مارسلو کائتانو، فقیرترین و بیچاره ترین ملت-دولت اروپا شده بود. سالازار و متعاقبش کائتانو از ۱۹۳۲ تا ۱۹۷۴، به مدت بیش از ۴۷ سال، با ۴ وسیله، مردم پرتغال را به ستوه آورده و این کشور را به انحطاط کشانده بودند:
۱- مشغول کردن افکار عمومی به جنگ های فرا مرزی در آنگولا، موزامبیک و گینه بیسائو.
هزینه های سنگین مالی و انسانی این جنگ ها، سرسام آور بود و زمینه های ناخشنودی نیروهای مسلح و مردم را فراهم آورده بود. به ویژه شکست های پیاپی روحیه مردم و ارتش را خرد و خمیر کرده بود؛
۲- تورم افسارگسیخته و ناترازی در بیشتر زمینه ها، رشد اقتصادی پرتغال را بین ملل اروپایی به نماد ناتوانی تبدیل کرده بود؛
۳- سرکوب شدید توسط پلیس مخفی با گرفتن مشروعیت از روحانیت خود فروخته کلیسا و گروه های تحت پوشش مذهبی کلیسایی، کمترین روزنه ای برای نشو و نما و تغییرات کشور باز نگذاشته بود؛
۴- سالازار مناسبات دوستانه ای با ژنرال فرانکو دیکتاتور اسپانیا برقرار کرد و همواره از او و قوای اسپانیایی در سرکوب مردمش سود می برد.
چگونگی کودتا(انقلاب)
بسیاری از افسران میانی نیروهای مسلح که مستقیما درگیر جنگهای خانمان برباد ده سالازار و کائتانو شده بودند، سرخورده از وضع موجود تصمیم به نجات کشور کردند. حاصل این نارضایتی شکل گیری "جنبش نیروهای مسلح"(MFA) متشکل از سروان ها، سرگردها و حتی گروهبان ها و سرجوخه ها بود. آنان ساعت ۱۲/۲۰ دقیقه ۲۵ آوریل، هنگامی که ترانه: :گراندولا، شهر قهوه ای:، اثر خواننده چپگرا، خوزه آلفونسو از رادیو رنسانس پخش شد، یکپارچه و بی محابا با شعار برادری، برابری و میهن، به سمت نقاط کلیدی لیسبون به حرکت در آمدند. مقر نخست وزیری به محاصره درآمد.
در کمال شگفتی و برخلاف انتظار نیروهای سرکوبگر، مردم عادی لیسبون میز سراسیمه به خیابان ها ریخته و از کودتا پشتیبانی کردند. به ویژه زنانی که در میدان روسیو گل میخک می فروختند، شروع به پخش گل های قرمز میخک بین سربازان کردند. سربازان نیز این گل ها را در لوله ی تفنگ هایشان یا روی یونیفرم هایشان قرار دادند. این صحنه ها نمادی از صلح آمیزترین کودتا-انقلاب اروپا شد: انقلاب میخک
مارسلو کائتانو جانشین سالازار که در مقر پلیس پناه گرفته بود، با میانجیگری ژنرال اسپینولا که خود از منتقدان رژیم استادو نو بود، تسلیم شد.
همان روز پایان دیکتاتوری اعلام شد. در انقلاب میخک، تنها ۵ تن در درگیری با پلیس مخفی کشته شدند. ولی حاصل کودنا-انقلاب شگفت بود:
برقراری دمکراسی ممتاز، پایان جنگ های مستعمراتی خارحی، لغو کامل سانسور، آزادی همه زندانیان سیاسی، برقراری آزادی بیان و همه پرسی در بارهمسائل و مشکلات ملی، تدوین قانون اساسی جدید، برقراری مناسبات عادی با دیگر کشورهای اروپایی و پیوستن به جامعه اقتصادی اروپا.
پرتغالی ها هرساله روز ۲۵ آوریل را با نام روز آزادی جشن می گیرند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
#تاریخ #سیاسی
@Roshanfkrane
❤56👍19
وطنم
همه می دانستند که اتحادیه توانمند نظامی امپراتوری آلمان زیر رهبری ویلهلم و امپراتوری اتریش-مجار، به زودی فرانسه را مورد حمله قرار خواهد داد. در این میان دولت ملیگرای مستقر در پاریس، بیش از آنکه از حمله آلمان-اتریش واهمه داشته باشد، از رویکرد سوسیالیست ها، مارکسیست ها و کمونیست ها و احزابشان نگران بود. چرا؟!
در ادبیات مارکسیسم به طور کلی نبرد طبقاتی و همبستگی بین المللی پرولتاریا از میهن دوستی و از جان گذشتی در راه وطن بس ارجمندتر و گرانمایه تر بود؛ سهل است که وطن دوستی به عنوان یک ایدئولوژی بورژوایی-ارتجاعی فرض شده بود که طبقه حاکم برای تقسیم طبقه کارگر و حفظ سلطه خود از آن استفاده می کرد. از دیدگاه مارکسیسم کلاسیک و حتی سوسیالیست های طراز مارکس، کارگران وطنی ندارند و پرولتاریا در سراسر جهان تحت ستم سرمایه داری و طبقه بورژوازی قرار دارند.
هم چنین رویکرد مارکسیست ها بر همبستگی ببن المللی پرولتاریا و مهمتر از آن اولویت نبرد طبقاتی بنیان نهاده شده و بیشینه بر انترناسیونالیسم متکی است.
از این منظر مهمترین نبرد، نبرد بین طبقه کارگر و سرمایه دار است و عشق به میهن در این چارچوب معنایی ندارد. سهل است که عشق به طبقه خود(پرولتاریا) و همبستگی با آندر سطح جهانی برتر است.
با این همه در همان آغازهای حملات کوبنده و همه جانبه امپراتوری آلمان به خاک فرانسه، تمام این ترهات از سوی مارکسیست ها به دور انداخته شد. در آن فضا، ادبیات طبقاتی و امتگرایی کمونیستی به باد رفت. سهل است که سوسیالیست ها نخستین کسانی بودند که تفنگ در دست به دفاع از میهن پرداختند. باور کردنی نیست که بیشترین کشته را در راه وطن، همین سوسیالیست ها داده و سخت و جانانه، در برابر هم مسلکان سوسیالیست و کمونیست آلمانی ایستادند. شکست انترناسیونال دوم در حمایت احزاب سوسیالیست از دولت های ملی خود، رویدادی شوکه کننده برای مارکسیست های ارتدکس بود. سوسیالیست ها و کمونیست های فرانسوی، همانند همتایان آلمانی اشان، تحت تاثیر عواملی چون تهاجم مستقیم، فشار ناسیونالیستی و دیدگاه دفاع از میهن، اصول انترناسیونالیسم را در عمل کنار نهاده و به اتحاد مقدس میهنی پیوستند. یکی از رهبران سوسیالیست فریاد می زد:
حتی سگان هم غریزی از لانه و کاشانه خود دفاع می کنند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
#تاریخ #سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
پروکسی پروکسی پروکسی
استوری دختر احمد شاه مسعود:
این خاک ( ایران ) برای ما مقدس است، حتی اگر مرزش جدا باشد
همه می دانستند که اتحادیه توانمند نظامی امپراتوری آلمان زیر رهبری ویلهلم و امپراتوری اتریش-مجار، به زودی فرانسه را مورد حمله قرار خواهد داد. در این میان دولت ملیگرای مستقر در پاریس، بیش از آنکه از حمله آلمان-اتریش واهمه داشته باشد، از رویکرد سوسیالیست ها، مارکسیست ها و کمونیست ها و احزابشان نگران بود. چرا؟!
در ادبیات مارکسیسم به طور کلی نبرد طبقاتی و همبستگی بین المللی پرولتاریا از میهن دوستی و از جان گذشتی در راه وطن بس ارجمندتر و گرانمایه تر بود؛ سهل است که وطن دوستی به عنوان یک ایدئولوژی بورژوایی-ارتجاعی فرض شده بود که طبقه حاکم برای تقسیم طبقه کارگر و حفظ سلطه خود از آن استفاده می کرد. از دیدگاه مارکسیسم کلاسیک و حتی سوسیالیست های طراز مارکس، کارگران وطنی ندارند و پرولتاریا در سراسر جهان تحت ستم سرمایه داری و طبقه بورژوازی قرار دارند.
هم چنین رویکرد مارکسیست ها بر همبستگی ببن المللی پرولتاریا و مهمتر از آن اولویت نبرد طبقاتی بنیان نهاده شده و بیشینه بر انترناسیونالیسم متکی است.
از این منظر مهمترین نبرد، نبرد بین طبقه کارگر و سرمایه دار است و عشق به میهن در این چارچوب معنایی ندارد. سهل است که عشق به طبقه خود(پرولتاریا) و همبستگی با آندر سطح جهانی برتر است.
با این همه در همان آغازهای حملات کوبنده و همه جانبه امپراتوری آلمان به خاک فرانسه، تمام این ترهات از سوی مارکسیست ها به دور انداخته شد. در آن فضا، ادبیات طبقاتی و امتگرایی کمونیستی به باد رفت. سهل است که سوسیالیست ها نخستین کسانی بودند که تفنگ در دست به دفاع از میهن پرداختند. باور کردنی نیست که بیشترین کشته را در راه وطن، همین سوسیالیست ها داده و سخت و جانانه، در برابر هم مسلکان سوسیالیست و کمونیست آلمانی ایستادند. شکست انترناسیونال دوم در حمایت احزاب سوسیالیست از دولت های ملی خود، رویدادی شوکه کننده برای مارکسیست های ارتدکس بود. سوسیالیست ها و کمونیست های فرانسوی، همانند همتایان آلمانی اشان، تحت تاثیر عواملی چون تهاجم مستقیم، فشار ناسیونالیستی و دیدگاه دفاع از میهن، اصول انترناسیونالیسم را در عمل کنار نهاده و به اتحاد مقدس میهنی پیوستند. یکی از رهبران سوسیالیست فریاد می زد:
حتی سگان هم غریزی از لانه و کاشانه خود دفاع می کنند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
#تاریخ #سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
پروکسی پروکسی پروکسی
استوری دختر احمد شاه مسعود:
این خاک ( ایران ) برای ما مقدس است، حتی اگر مرزش جدا باشد
Telegram
روشنفکران
سرخط خبرها در روشنفکران
ترامپ:
وزیر دفاع صبح پنجشنبه درباره حملات به تاسیسات هستهای ایران نشست خبری برگزار میکند
دونالد ترامپ:
هزاران میلیارد دلار روی پروژه اتمی خرج کردند اما به نتیجه نرسید
برخی از کارشناسان :
برآورد هزینه برنامه هستهای جمهوری…
ترامپ:
وزیر دفاع صبح پنجشنبه درباره حملات به تاسیسات هستهای ایران نشست خبری برگزار میکند
دونالد ترامپ:
هزاران میلیارد دلار روی پروژه اتمی خرج کردند اما به نتیجه نرسید
برخی از کارشناسان :
برآورد هزینه برنامه هستهای جمهوری…
❤31👏8👎1🤔1
پایان نبرد؟!
گویا در خلال نبرد ۱۲ روزه، روزشمار نابودی اسرائیل (اشغالگر) ازبین رفت؛ ولی روزنامه ایران از نصب تصاویر دیوارنگاره جدیدی در میدان فلسطین خبر داده، با طرحی از روزشمار نابودی رژیم اسرائیل.
رهبری هم در آخرین پیامش، کماکان بر اهداف پیشین صحه نهاد و بلکه پافشاری کرد. با این فرض که هدف و اراده بر نابودی اسرائیل و مبارزه آنتاگونیستی با ایالات متحده مدنظر باشد؛ با این وجود، چرا باید نبرد ایران-اسراییل به پایان رسد؟! به دلایل زیر نبرد دوباره آغاز خواهد شد:
۱- از ۱۹۴۸ تا ۲۰۲۵، اسرائیل ۱۲ بار آتش بس را بنا بر ضرورت های تاکتیک ی در جنگ ها و نبردهای متعدد پذیرفته است؛ ولی بی استثنا همه آنها را نقض کرده است. برای نیروی تزاخال(نیروی دفاعی اسراییل) شکستن پیمان آتش بس، ترفندی مقبول، پسندیده و ستودنی است؛
۲- بهانه ی جهان پسند، برای از سرگیری نبرد از سوی اسرائیل (اشغالگر) هم کم نیست: مصوبه قطع همکاری با آژانس مجلس جمهوری شورای اسلامی، تاکید وزارت خارجه بر ادامه غنی سازی، گفتگو و ظن در باره ناکام ماندن بمباران های B.2 های آمریکایی در نطنز و فردو و احتمال بقای مقادیر هنگفت اورانیوم غنی شده.
خب با این همه، اسرائیل نگران نخواهد شد و پوتین ها دوباره پوشیده نخواهند شد؟!
۳- باوجود چنین فضایی، از کجا معلوم مکانیسم ماشه به جریان نیفتد و تحریم ها بیش از پیش، باز نگردد؟!
۴- از دیدگاه منطق نظامی، چرا اسرائیل(اشغالگر) و آمریکا، از فرصت آسمان باز کنونی برای وادار کردن ایران به دست کشیدن از برنامه هسته ای سود نبرند؟ چرا فرصت بازسازی و نوسازی به پدافند جمهوری اسلامی داده شود؟!
۵- تجربیات موفق در لبنان، سوریه و پیشتر لیبی، اسرائیل(اشغالگر) ممکن است دولت اسراییل را با تجهیز و آمادگی بیشتر، وادار به تجدید تخاصم، از طریق حملات هوایی کند.
۶- با وجود اطمینان از پشتیبانی گسترده، بی قید و شرط و لاجرم آمریکا از اسرائیل در همه بازی ها، احتمال نیمه کاره رها شدن نبرد، چندان زیاد نیست.
راهکار: تغییر کلی استراتژی و اهداف دیرینه جمهوری اسلامی و یا توافق جامع و همه جانبه با ایالات متحده و احیای کامل مناسبات. البته در این میان، خواست، تصمیم و اراده ترامپ، نقش، محوری در چگونگی نبرد دارد.
مسلم است که اسرائیل(اشغالگر) بود و نبود خود را در خارج کردن جمهوری اسلامی از میدان نبرد و جنگ می پندارد. بنابراین همان گونه که بارها اعلام کرده، هدف استراتژیک ش وادار کردن تهران به اعلام پایان همیشگی تخاصم است.
#یدالله_کریمی_پور
#سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
گویا در خلال نبرد ۱۲ روزه، روزشمار نابودی اسرائیل (اشغالگر) ازبین رفت؛ ولی روزنامه ایران از نصب تصاویر دیوارنگاره جدیدی در میدان فلسطین خبر داده، با طرحی از روزشمار نابودی رژیم اسرائیل.
رهبری هم در آخرین پیامش، کماکان بر اهداف پیشین صحه نهاد و بلکه پافشاری کرد. با این فرض که هدف و اراده بر نابودی اسرائیل و مبارزه آنتاگونیستی با ایالات متحده مدنظر باشد؛ با این وجود، چرا باید نبرد ایران-اسراییل به پایان رسد؟! به دلایل زیر نبرد دوباره آغاز خواهد شد:
۱- از ۱۹۴۸ تا ۲۰۲۵، اسرائیل ۱۲ بار آتش بس را بنا بر ضرورت های تاکتیک ی در جنگ ها و نبردهای متعدد پذیرفته است؛ ولی بی استثنا همه آنها را نقض کرده است. برای نیروی تزاخال(نیروی دفاعی اسراییل) شکستن پیمان آتش بس، ترفندی مقبول، پسندیده و ستودنی است؛
۲- بهانه ی جهان پسند، برای از سرگیری نبرد از سوی اسرائیل (اشغالگر) هم کم نیست: مصوبه قطع همکاری با آژانس مجلس جمهوری شورای اسلامی، تاکید وزارت خارجه بر ادامه غنی سازی، گفتگو و ظن در باره ناکام ماندن بمباران های B.2 های آمریکایی در نطنز و فردو و احتمال بقای مقادیر هنگفت اورانیوم غنی شده.
خب با این همه، اسرائیل نگران نخواهد شد و پوتین ها دوباره پوشیده نخواهند شد؟!
۳- باوجود چنین فضایی، از کجا معلوم مکانیسم ماشه به جریان نیفتد و تحریم ها بیش از پیش، باز نگردد؟!
۴- از دیدگاه منطق نظامی، چرا اسرائیل(اشغالگر) و آمریکا، از فرصت آسمان باز کنونی برای وادار کردن ایران به دست کشیدن از برنامه هسته ای سود نبرند؟ چرا فرصت بازسازی و نوسازی به پدافند جمهوری اسلامی داده شود؟!
۵- تجربیات موفق در لبنان، سوریه و پیشتر لیبی، اسرائیل(اشغالگر) ممکن است دولت اسراییل را با تجهیز و آمادگی بیشتر، وادار به تجدید تخاصم، از طریق حملات هوایی کند.
۶- با وجود اطمینان از پشتیبانی گسترده، بی قید و شرط و لاجرم آمریکا از اسرائیل در همه بازی ها، احتمال نیمه کاره رها شدن نبرد، چندان زیاد نیست.
راهکار: تغییر کلی استراتژی و اهداف دیرینه جمهوری اسلامی و یا توافق جامع و همه جانبه با ایالات متحده و احیای کامل مناسبات. البته در این میان، خواست، تصمیم و اراده ترامپ، نقش، محوری در چگونگی نبرد دارد.
مسلم است که اسرائیل(اشغالگر) بود و نبود خود را در خارج کردن جمهوری اسلامی از میدان نبرد و جنگ می پندارد. بنابراین همان گونه که بارها اعلام کرده، هدف استراتژیک ش وادار کردن تهران به اعلام پایان همیشگی تخاصم است.
#یدالله_کریمی_پور
#سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
Telegram
روشنفکران
امام #خمینی:
اگر رئیس جمهور آمریکا از عرش پایین بیاید و با ما تفاهم کند، ما هم با او تفاهم می کنیم و رابطه با آمریکا را از سر می گیریم / عصر ایران
#خبر #سیاسی #جالب
@Roshanfkrane
اگر رئیس جمهور آمریکا از عرش پایین بیاید و با ما تفاهم کند، ما هم با او تفاهم می کنیم و رابطه با آمریکا را از سر می گیریم / عصر ایران
#خبر #سیاسی #جالب
@Roshanfkrane
❤30👌9