روشنفکران
82K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.91K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفتگو حسین دهباشی با تیمسار شهرام رستمی در برنامه خشت خام


#تاریخ #فرهنگ


@Roshanfkrane
🔹فرهنگستان زبان و ادب فارسی واژه «اخراج» را معادل واژه فرنگی «دیپورت» تصویب کرد.

#فرهنگ

@Roshanfkrane
🔸دانشجویی درباره #تسلیم و پذیرش #صلح #حزب‌الله با #اسراییل و بازگشت آوارگان، گفت: جنوب لبنانی‌ها تا وقتی #پول ملت #ایران به آنان تزریق می‌شود، آواره نیستند! #آواره واقعی اکثریت ملت ایران است که پیوسته تحت زعامت #سیاست #اقتصاد و #فرهنگ تکراری، عمرشان تباه شده است! با #اخم صحنه را ترک کردم.

#امید‌فراغت روزنامه‌نگار

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر کاهلی پیشه گیرد دِلیر
     نگردد ز آسایش و کـام سیر

       اصالت، فرهنگ، شعور، انسانیت در کلامی که هیچ گاه کهنه نمیشه، نشده و نخواهد شد...

#تاریخ #فرهنگ #اصالت

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جشن مهرگان ثبت جهانی شد

برای ایران وکشورهای پارسی زبان،مبارک باد.
#تاریخ #فرهنگ

@Roshanfkrane
🟡راز فردوسی چه بود


در شاه‌نامه‌ی فردوسی روایت عجیبی وجود دارد.
داستان از این قرار است که:


وقتی زال می‌خواست از سیمرغ خداحافظی کند و او را ترک‌ کند، سیمرغ سه پَر از پَرهای خود را به زال می‌دهد و به او می‌گوید :
*"هر وقت در تنگنا و تیره‌روزی قرار گرفتی پرها را به آتش بکش تا‌ من ظاهر شوم و به یاری‌ات بشتابم."*

سال‌ها می‌گذرد..
رودابه، همسرِ زال، رستم را آبستن می‌شود و ناتوان از وضع‌حمل در بستر مرگ می افتد.
زال هراسان اولین پر سیمرغ را به آتش می کشد. سیمرغ به یاری همسر و فرزندش می‌آید و از مرگ می‌رهاندشان...

زال در اواخر عمر و قبل از مرگش دو پر دیگر را به رستم‌ می دهد تا در تنگنا آن‌ها را به آتش بکشد...

سال‌ها می گذرد و رستم در جنگ با پهلوانی به نام اسفندیار دچار زخم‌های فراوان می‌شود و مستاصل از شکست او...
رستم پر دوم را به آتش می کشد.
سیمرغ آشکار می گردد.

رستم را درمان می کند و راز شکست اسفندیار را بر‌ملا می‌نماید.
رستم پیروز می شود...

اما راز سر به مُهری که فردوسی قرن‌هاست آن را پنهان کرده، این‌جاست.

فردوسی تکلیف پر سوم را مشخص نکرده است.
در هیچ جای شاه‌نامه نشان و خبری از پر سوم نیست.
سرنوشت پر سوم در پرده‌ی معماست.

حتی هنگامی که رستم در هفت‌خوان، در نبرد دیو سیاه و سپید گرفتار می گردد،
و یا در رزم اول از سهراب شکست می خورد، پر سوم را به آتش نمی‌کشد.

یا هنگامی که در چاه شغاد نابرادر به تیرهای زهر‌گون گرفتار می‌آید، کشته می‌شود، ولی پر سوم را به آتش نمی‌کشد.
چه چیز با ارزش تر از جانش که مرگ را می‌پذیرد، ولی پر سوم را نگاه می دارد؟
چرا؟
رستم پر سوم را به چه کسی سپرده‌است؟
پر سوم باید به دست چه کسی برسد؟
و در چه زمانی به آتش کشیده‌شود؟

ادبیات اساطیری ایران شعله‌گاهِ دیرنده‌ای از اشارات و کنایه‌ها و نشانه‌های ژرف و رازآلود است.

اشاراتی که خاستگاهش، همان تجسمِ آمال و آرزوهای ساکنان فلات ایران می‌باشد.

فردوسی با هوشِ تاریخی و جامعه‌شناسش، پیش‌بینی روزهای تیرگون میهنش را نموده‌بود.

او نیک می‌دانست گردش گردون بر ایرانیان روزهای هم‌دیسِ حاکمیتِ ضحاک را بازمی‌آورد؛

چو ضحاک شد بر جهان شهریار
بر او سالیان انجمن شد هزار
نهان گشت آیین فرزانگان
پراگنده شد نام دیوانگان
هنر خوار شد، جادویی ارجمند
نهان راستی، آشکارا گزند
ندانست جز کژی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن


فردوسی در تعبیری عاشقانه و رازآلود، صبح امیدِ رهایی‌بخش از تیره‌بختی ایرانیان در هر دوره‌ای از این تاریخ را، درصدفی مکتوم قرار داده است.

باور این که هنوز راهی بر سعادت‌مندی ایرانیان وجود دارد.

تاریخ گواه این مدعاست.
ایران خانه‌ی سیمرغ است و ما نوادگان رستم و زالیم...

سومین پر سیمرغ را به آتش خواهیم‌کشید، تا سیمرغ خِرد و شادی و سعادتمندی، از پس این ظلام وحشت و تیره‌روزی بر فلات ایران لبخند بزند.
نه دير و نه دور
آری، ما وارثان پر سوم سیمرغ‌ایم...


#تاریخ #فرهنگ


@Roshanfkrane
یلدا
شبِ یلدا را شبِ چلّه نیز می‌گویند.
بخش ۱ از ۴

* انسان‌‌یاران معمولاً برای خشنود شدن و خوشحال کردنِ  خود، کوشش می‌کنند.

* انسان‌‌یاران معمولاً برای آرامش و آسودگیِ  خاطر، تلاش می‌کنند.

* انسان‌‌یاران معمولاً از اندوه و کدورت، دوری می‌کنند و از نفرت و خشونت بیزارند.

* انسان‌‌یاران معمولاً جنگ و خشونت و دشمنی را بد و محبت و صلح و دوستی را خوب می‌دانند.

* انسان‌یاران معمولاً برای ساختنِ  جهانی سرشار از مِهر و عدالت، دیالوگ را انتخاب می‌کنند تا با تساهل و تسامح و زندگیِ  مسالمت‌آمیز، به جامعهٔ انسانی برسند.

* انسان‌‌یاران معمولاً غم و تاریکی را دوست ندارند و برعکس، شادی و روشنایی را دوست می‌دارند.

*** بر این پایه، انسان‌ها با به‌دست آوردن یا حادث شدنِ  هر چیزِ خوب و مثبتی، خوشحال می‌شوند و جشنی درخورِ موضوع، برپا می‌کنند.

بخاطرِ دریافت مدرک تحصیلی، برای اخذ گواهینامه، خریدِ خانه، هنگام ازدواج، برای آمدنِ  بچه و یا هر چیزِ خوبِ  دیگری، جشنی حتا اگر کوچک و مختصر باشد، برپا می‌کنیم.

حالا اگر اتفاقِ  خوب و بسیار بزرگی رخ دهد، اتفاقی که جهان را از ظلمت و تاریکی آرام آرام دور می‌کند و به سمتِ نور و روشنایی می‌برد از یک‌سو و از سوی دیگر، شور و شوقِ  تازه‌ای در مردم ایجاد می‌کند و نشاط و سرزندگی می‌بخشد، طبیعی‌ست که جشنِ  شکوهمندی برپا می‌کنیم و حتا شب را تا صبح، با ساز و آواز، و شعر و شادمانی، به استقبالش می‌رویم.

باری، آن شب را تا پاسی از نیمه‌شب یا حتا طلوع آفتاب، همراه با شعر و قصّه‌های مادر‌ بزرگ‌ها، به انتظارِ زاده‌شدنِ  خورشید خانم می‌نشینیم.

*** بیائید برای بزرگ‌داشتِ شبِ یلدای امسال که خوشبختانه  «جشن یلدا» در فهرست میراث جهانی ثبت شده است، آرزوی یلدایی کنیم.
آرزو کنیم کسی گرفتار مثلثِ خسه نشه
(خرافه‌پرستی - سطحی‌نگری - هوچی‌گری)،
زیرا دردِ کشنده‌ای است خورهٔ خرافه‌پرستی، سرطانِ  سطحی‌نگری و طاعونِ  هوچی‌گری.

تقی عطایی

#فرهنگ #تاریخ #هویت
#رسوم_اریایی


@Roshanfkrane
یلدا
شبِ یلدا را شبِ چلّه نیز می‌گویند.
بخش ۲ از ۴

بلندترین شبِ سال، جشنِ شبانه
شبِ بزرگ‌داشتِ مِهر و روشنایی

آخرین شب از آذرماه، شب یلدا نامیده می‌شود.
یلدا واژه‌ای‌ست سُریانی به معنای میلاد، زایش، تولد (سُریانی نامِ قومی‌ست که در بین‌النهرین، بین دجله و فرات، اقامت داشت. دانشمندانِ این قوم، به جهانِ علم خدماتِ بسیاری کردند).

هاشم رضی در گاهشماری ص ۸۳ معتقد است: ... شب یلدا تولد مِهر است. واژهٔ یلدا خود به معنیِ تولد و زایش، از همین رهگذر است. مِهر، خورشیدِ جهان‌تاب و روشنایی است.
این شب، طولانی‌ترین شبِ سال‌ست.
شاعران، زلفِ یار و همچنین روزِ هجران را از حیثِ سیاهی و بلندی بدان تشبیه کرده‌اند.

روزِ هجران و شبِ فُرقتِ یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعّم که خزان می‌فرمود
عاقبت در قدمِ بادِ بهار آخر شد
صبحِ امّید که شد مُعتکِفِ پردهٔ غیب
گو بُرون آی که کارِ شبِ تار آخر شد
(حافظ)

از فردای آن شب یعنی از اول دیماه، طولِ روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاه‌تر می‌شود تا نوروز (اول فروردین) که طولِ شب و روز یکسان است.

مِهریان (باورمندان به آئینِ مِهر)، که خواهانِ پیروزیِ نور بر ظلمت هستند، بر این باور بودند که مِهر یا خورشید اول دیماه زاده شده است (چون روشنی و طول روز از اول دیماه، بیشتر می‌شود).
بر این پایه، شبِ پیش از زایش را شبِ یلدا (شب تولد) نامیده و جشن می‌گیرند.

مردم در این جشنِ شبانه تا پاسی از نیمه‌شب یا به بیانی دیگر تا بامدادِ روزِ بعد و تماشای طلوع خورشیدِ تازه متولد شده، به جشن و شادی می‌پردازند.

*** هم‌میهنان عزیز! بیایید برای
“ساختِ جامعهٔ بشری با سرنوشتِ مشترک”
دست‌ها را به‌هم بدیم.
آخه درواقع، راهی جز این نداریم؛ اگر معتقد به ویرانی نیستیم، مجبوریم این راه را انتخاب کنیم.

تقی عطایی

#فرهنگ #تاریخ #اصالت


@Roshanfkrane
یلدا
شبِ یلدا را شبِ چلّه نیز می‌گویند.
بخش ۳ از ۴

این شبِ به‌یاد ماندنی با شعر و قصّه‌هایی که از حسّ همدلی و همبستگی برخوردارند در کنار روشنائیِ  شمع از یک‌سو و از سوی دیگر، آجیل و میوه از جمله انار و هندوانه (بخاطر رنگ قرمزشان از دیرباز دو میوهٔ اصلی از میوه‌های سفرهٔ شب یلدا بودند زیرا قرمز، رنگ خورشید است که شب تولد اوست و گویا خورشید و مِهر و میترا سه رأسِ  مثلثی هستند که قرمز رنگِ  خطوط آن است) در کنار سروِ مِهر (درختِ  کوچکِ آذین‌بندی شدهٔ شب یلدا)، فضای این جشن را دلنشین‌تر می‌کند.

حافظ، در طولانی‌ترین شب از شب‌های سردِ سال گویا آرزویی داشته است:     
     بر  سرِ   آنم  که  گر   ز  دست  برآید
               دست به کاری  زنم که غصّه سرآید    
     صحبتِ حُکّامْ ظلمتِ شبِ یلداست
               نور  ز  خورشید  خواه  بو  که  برآید    
     بلبلِ  عاشقْ تو  عُمر  خواه که  آخر
               باغ  شود  سبز  و سرخ‌گل  به  برآید

مارتین ورمازرن در کتاب خود آیینِ  میترا ص ۹۰ معتقد است: درختِ سرو، وقفِ خورشید است.

هاشم رضی در آئینِ  مِهر ص ۲۷۸ می‌نویسد: کاج یا سرو درختی‌ست که ویژهٔ خورشید می‌باشد، درختی که همیشه سبز و با طراوت است.

سرو، درختی‌ست سبز و شاداب و در برابر سرما پایدار. سرو از یک‌سو نمادِ زندگیِ  جاودانه و نامیراییِ  طبیعت است و از سوی دیگر، نشانهٔ ایستادگی در برابرِ ناملایماتِ روزگار.

     زیرِ  بارند  درختان  که  تعلق  دارند
                    ای خوشا سرو که از بارِ غم آزاد آمد
     بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم
                     شادی آورد گل و بادِ  صبا شاد آمد
                                                       (حافظ)

مِهریان(باورمندان به آئین مِهر)، سرو را درخت ویژهٔ خورشید می‌دانستند زیرا از یک‌سو مانند خورشید که جاودانه‌ست، نامیراست، و از سوی دیگر، مثل خورشید که گرما و روشنایی می‌بخشد، سرو، نشاط و خرّمی می‌دهد.
بر همین پایه، درخت سرو را در شب یلدا  -شب تولد خورشید-  آذین می‌بندند.

* جلویِ  آفتاب را میشه گرفت اما به خورشید نمیشه گفت طلوع نکن.

*** هم‌میهنان گرامی!
همهٔ راه‌ها تجربه شده و  جواب نداده.
بیایید این‌بار راهی «نو» را آزمایش کنیم.

فسانه گشت و کُهَن شد حدیث اسکندر
                 سخن نو آر که نو را حَلاوتی دگر است
                                             ﴿ فرّخی سیستانی ﴾

تقی عطایی
#تاریخ #فرهنگ #یلدا

@Roshanfkrane