«آنچه انسان را عقلگریز میکند، هراس است.»
[#اسپینوزا]
▪️آنچه انسان را عقلگریز میکند، هراس است. ترس آن ریشهای است که خرافات از آن بر میرویَد، میپاید، و تغذیّه میشود... مردم تا آنجا که مغلوبِ ترس باشند، آمادهیِ زودباوریاند.
▪️تودهیِ مردم هرآنچه زیرِ نفوذِ ادیانِ جعلی میپرستند چیزی جز اوهام و خیالاتِ ذهنهایِ افسرده و ترسیده نیست؛ هر زمان که مملکتی بیشتر دستخوشِ بزرگترین پریشانیها بوده است، خرافاتیها و رمّالان بیشترین نفوذ را میانِ مردمِ عادی و بیشترین قدرت را در برابرِ حاکمان داشتهاند... هیچچیز به اندازهیِ خرافات برای حکمرانی بر توده سودمند نیست... همواره کوششِ فراوانی صرفِ آراستنِ مذهب، چه راستین باشد چه کاذب، با فرایض و مراسم شده است، تا توده آن را خیرهکنندهتر از هر چیزِ دیگری بیابد و از آن به شدیدترین درجهای از وفاداری تبعیت کند. مسلمانان این کار را به موثرترین وجهی سازمان دادهاند. ایشان با این اعتقاد که مباحثه بر سرِ مذهب کاری است ناصواب، ذهنِ هر فردی را چنان با پیشداوری پُر میکنند که جایی برایِ عقلِ دُرُست باقی نمیگذارند، چه برسد به جایی برای شک.
▪️بعید نیست که در حقیقت برترین رمزِ حکومتهایِ خودکامه، و آنچه مطلقاً لازمهیِ آنهاست، نگهداشتنِ مردم در وضعیّتِ فریفتگی، و پنهان کردنِ ترسی باشد که مردم را به این-سو-آن-سو میکشانَد، زیرِ عنوانِ فریبایِ مذهب. در نتیجهیِ این وضعیّت، مردم چنان برای بردگیِ خود میجنگند که گویی برایِ رستگاریِ خود میجنگند، و ریخته شدنِ خونِ خود را برای سَروریِ شخصِ واحدی، نهتنها خفّتبار نمیدانند بلکه آن را افتخاری عظیم میشمارند.
📕( #باروخ_اسپینوزا ؛ #رساله_الهی_سیاسی ؛ ترجمهیِ علی فردوسی)
#فلسفه
@Roshanfkrane
[#اسپینوزا]
▪️آنچه انسان را عقلگریز میکند، هراس است. ترس آن ریشهای است که خرافات از آن بر میرویَد، میپاید، و تغذیّه میشود... مردم تا آنجا که مغلوبِ ترس باشند، آمادهیِ زودباوریاند.
▪️تودهیِ مردم هرآنچه زیرِ نفوذِ ادیانِ جعلی میپرستند چیزی جز اوهام و خیالاتِ ذهنهایِ افسرده و ترسیده نیست؛ هر زمان که مملکتی بیشتر دستخوشِ بزرگترین پریشانیها بوده است، خرافاتیها و رمّالان بیشترین نفوذ را میانِ مردمِ عادی و بیشترین قدرت را در برابرِ حاکمان داشتهاند... هیچچیز به اندازهیِ خرافات برای حکمرانی بر توده سودمند نیست... همواره کوششِ فراوانی صرفِ آراستنِ مذهب، چه راستین باشد چه کاذب، با فرایض و مراسم شده است، تا توده آن را خیرهکنندهتر از هر چیزِ دیگری بیابد و از آن به شدیدترین درجهای از وفاداری تبعیت کند. مسلمانان این کار را به موثرترین وجهی سازمان دادهاند. ایشان با این اعتقاد که مباحثه بر سرِ مذهب کاری است ناصواب، ذهنِ هر فردی را چنان با پیشداوری پُر میکنند که جایی برایِ عقلِ دُرُست باقی نمیگذارند، چه برسد به جایی برای شک.
▪️بعید نیست که در حقیقت برترین رمزِ حکومتهایِ خودکامه، و آنچه مطلقاً لازمهیِ آنهاست، نگهداشتنِ مردم در وضعیّتِ فریفتگی، و پنهان کردنِ ترسی باشد که مردم را به این-سو-آن-سو میکشانَد، زیرِ عنوانِ فریبایِ مذهب. در نتیجهیِ این وضعیّت، مردم چنان برای بردگیِ خود میجنگند که گویی برایِ رستگاریِ خود میجنگند، و ریخته شدنِ خونِ خود را برای سَروریِ شخصِ واحدی، نهتنها خفّتبار نمیدانند بلکه آن را افتخاری عظیم میشمارند.
📕( #باروخ_اسپینوزا ؛ #رساله_الهی_سیاسی ؛ ترجمهیِ علی فردوسی)
#فلسفه
@Roshanfkrane
#معرفی
بندیکت (باروخ) اسپینوزا ۱۶۷۷-۱۶۳۲ (۲۰)
با آنکه #اسپینوزا را مرتد خوانده و تکفیرش کردند، و با تمامِ رنجها و محدودیتها و ناکامیهایی که بر او تحمیل شد؛ هرگز از تکفیرکنندگانش هیچگونه بغض و کینهای به دل نگرفت و گفت:
"کار من این نیست که خردهگیری و نفرین کنم یا کسی را محکوم سازم؛ بلکه وظیفهی من فهمیدن و درککردن است."
او با فروتنیِ تمام برآن بود آثارش "بخشی از حقیقت" را در بر دارند و معترف بود که حتی بزرگترین فیلسوفان هم مانند یک زندانی، جهان را از شکافِ دیوارهای وجودِ خویش -که زندانِ تمام مدت عمر است- نظاره میکنند.
اسپینوزا یکی معدود بزرگان تاریخ است که همانگونه که سخن گفت و نوشت؛ "زندگی کرد."
مورخ فرانسوی "ارنست رنان" دربارهی او گفت: "تصور او از خداوند، شاید حقیقیترین تصوری باشد که در ذهنی نقش بسته است".
در بعد از ظهر یک روز آفتابی و آرامِ فوریهی سال۱۶۷۷ مرگ به سراغ اسپینوزا آمد. تنها کسیکه بر بالینش حضور داشت، دکتر "مایر" طبیب و دوست او بود.
او در اینهنگام تنها ۴۴ سال داشت
#اندیشه
#فرهنگ
@Roshanfkrane
بندیکت (باروخ) اسپینوزا ۱۶۷۷-۱۶۳۲ (۲۰)
با آنکه #اسپینوزا را مرتد خوانده و تکفیرش کردند، و با تمامِ رنجها و محدودیتها و ناکامیهایی که بر او تحمیل شد؛ هرگز از تکفیرکنندگانش هیچگونه بغض و کینهای به دل نگرفت و گفت:
"کار من این نیست که خردهگیری و نفرین کنم یا کسی را محکوم سازم؛ بلکه وظیفهی من فهمیدن و درککردن است."
او با فروتنیِ تمام برآن بود آثارش "بخشی از حقیقت" را در بر دارند و معترف بود که حتی بزرگترین فیلسوفان هم مانند یک زندانی، جهان را از شکافِ دیوارهای وجودِ خویش -که زندانِ تمام مدت عمر است- نظاره میکنند.
اسپینوزا یکی معدود بزرگان تاریخ است که همانگونه که سخن گفت و نوشت؛ "زندگی کرد."
مورخ فرانسوی "ارنست رنان" دربارهی او گفت: "تصور او از خداوند، شاید حقیقیترین تصوری باشد که در ذهنی نقش بسته است".
در بعد از ظهر یک روز آفتابی و آرامِ فوریهی سال۱۶۷۷ مرگ به سراغ اسپینوزا آمد. تنها کسیکه بر بالینش حضور داشت، دکتر "مایر" طبیب و دوست او بود.
او در اینهنگام تنها ۴۴ سال داشت
#اندیشه
#فرهنگ
@Roshanfkrane
🔸آزادی سابقه می خواهد.
آدم هایی که عمری در استبداد بزرگ شدند، آزادی را تحمل نمی کنند.
آزادی سابقه می خواهد.
پذیرش آزادی خیلی از انقلاب مشکل تر است. تحمل رژیم آزاد به مراتب از تحمل رژیم انقلابی سخت تر است.
ما برای آزادی تربیت نشدیم، نه مدرسه به ما یاد داده، نه خانواده به ما یاد داده، نه جامعه یاد داده.
از مشروطه تا کنون از آزادی صحبت می کنیم، ولی هیچ وقت محیط و فضای آزاد نداشته ایم...
نباید مایوس شد...
رسیدن به آزادی همین است...
زجر باید کشید...
جامعه ای که پر از آدم های متعصب است، یک شبه که دموکرات و آزادی خواه و پیرو #کانت و #اسپینوزا و #ولتر نمی شود...
✔️ #احسان_نراقی
#اندیشه
@Roshanfkrane
آدم هایی که عمری در استبداد بزرگ شدند، آزادی را تحمل نمی کنند.
آزادی سابقه می خواهد.
پذیرش آزادی خیلی از انقلاب مشکل تر است. تحمل رژیم آزاد به مراتب از تحمل رژیم انقلابی سخت تر است.
ما برای آزادی تربیت نشدیم، نه مدرسه به ما یاد داده، نه خانواده به ما یاد داده، نه جامعه یاد داده.
از مشروطه تا کنون از آزادی صحبت می کنیم، ولی هیچ وقت محیط و فضای آزاد نداشته ایم...
نباید مایوس شد...
رسیدن به آزادی همین است...
زجر باید کشید...
جامعه ای که پر از آدم های متعصب است، یک شبه که دموکرات و آزادی خواه و پیرو #کانت و #اسپینوزا و #ولتر نمی شود...
✔️ #احسان_نراقی
#اندیشه
@Roshanfkrane
✍️ #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
"در علوم انسانی فقیریم"
ما نیز مَردمی هستیم. نَفْس اینکه خودت را کم گرفتی، رفتی!
فروتن بودن خوب است ولی تن به نیستی و انکار خود دادن، اول نابودی یک ملت است.
ما ابن سینا داریم. ما جلالالدین #مولوی داریم. من واقعاً دلم به حال این نسل میسوزد. خیلی شما دارید پایین میآوردید #معیارها را!
نابودی یک فرهنگ و یک ملت از همینجا آغاز میشود. ما باید صاحب نظریه باشیم و چرا نباشیم.
ما استادان و دانشجویانی در علوم پایه داریم که از هیچ استاد #هاروارد و #کمبریج و #آکسفورد کم ندارد.
ما در #علوم_انسانی صفرالکفّ هستیم. هیچی نیستیم.
پزشک خوب ایرانی [من اسم نمیبرم] از هیچ پزشک فرنگی درجهٔ اول دنیا کم ندارد.
اگر کم دارد نِرسینگِ اوست یا داروهایی که در اختیارش میگذارند، یا وسایل جراحی اوست.
آن مربوط به او نیست.
او وقتی پایش را گذاشت بیرون، رفت به هاروارد، از استاد پزشکی آنجا هیچ کم ندارد. به حضرت عباس!
ما در علوم انسانی صفریم، صفر!
مثل کفِ دستِ من. ما باید در این زمینه کار کنیم و این خیلی مهم است.
ببینید، آیندهٔ درازمدتِ این مملکت با پزشکی و مهندسی ساخته نمیشود.
در آیندهٔ دراز مدت یک مملکت با آن نگاهی که #ژاپن به جهان نگاه میکند، #آلمان به جهان نگاه میکند،
علوم انسانی هیچ کم از علوم تجربی و پزشکی ندارد.
ما هیچ کم نداریم.
آن دختری که خیلی جوانمرگ شد و بهترین ریاضیدان جهان بود عملاً، از همین دانشگاه شریف درآمده بود.
من به دولت هیچ کاری ندارم.
من نمیخواهم نکوهش کنم دولت را. دولت اصلا کیست؟ ماهیتیست که وجودش به وجود افرادش است.
در این ماهیت دولت ممکن است آدمهای خیلی بزرگ و شریف و پاکدامن باشند و یا ممکن است مُشتی دزد و قالتاق هم باشند.
من هیچ کدامشان را عَلَیالتّعیین نمیشناسم که تحسین کنم یا تقبیح کنم. ما به دولت کاری نداریم.
ببیند، دولت آمده مثلاً توی کدکن ما شعبهٔ دانشگاه آزاد باز میکند.
در آنجا مثلاً آمده دکترای فلسفهٔ #کانت میدهد؛ حالا مسخره میکنم من این را، دارم مثال میزنم.
ولی عملاً همینطور است. آخر کجا؟
با کدام استادت تو داری کانت درس میدهی؟!
تو میدانی اصلاً کانت یعنی چی؟!
استادِ کانت ایرونی یعنی کی؟
حالا من کانت گفتم.
#ویتگنشتاین اش، #هگل اش...
ما در علوم انسانی بسیار وضع بدی داریم.
خیلی فقیریم.
شما این کنگرهها را نگاه کنید!
هفت هشت ده تا آدم.
#ابن_سینا باشد همانها صحبت میکنند.
کانت باشد همانها صحبت میکنند. ویتگنشتاین باشد همانها صحبت میکنند.
نمیدانم، تاریخ #ابن_هیثم و فیزیک و بینایی در ابن هیثم و اینا باشد همانها صحبت میکنند.
این خیلی شرم دارد.
خجالت نمیکشند.
هی مرتب فراخوان، هی فراخوان. میگویند از الان تا ۱۵ روز دیگر برای تَنقیحُالمَناظرِ ابن هیثم مقاله بدهید.
مثلاً یک خانمِ خانهداری که آشپزیاش را کرده و بچّهاش را شیر داده است، میگوید چه عیبی دارد من هم در این فراخوان شرکت میکنم.
میرود آنجا چایی میخورد، مینشیند و در کنگرهٔ تنقیحُالمناظرِ ابن هیثم هم شرکت میکند.
آخر تو اسم ابن هیثم را کِی شنیدی؟! محال است در کمبریج و آکسفورد فراخوان پیدا کنید.
فراخوان یعنی چه؟!
خانم آشپز و یک عدّه آدم بیکار و فلان و بهمان یک چیزی مینویسد و چه بسا از بیکاری بگوید بیا بخوان.
کدام متخصص؟! ما الان یک آدمی که شفا را تدریس کند نداریم؛بیخود میگویند.
یک آدمی که تمام شفا را بتواند درس بدهد نیست؛ بیخود میگویند.
یک قسمت خاصّی از الهیات را فقط توی حوزهٔ حرّافی و انشانویسی و اینهاست. کسی که از عهدهٔ تمام شفا بربیاید وجود ندارد.
بقیهاش هم همینطور است.
هیچ فرقی نمیکند.
دولت باید از این توسعهٔ عناوین علوم انسانی جلوگیری کند.
همهٔ دانشگاهها نباید همهٔ رشتهها را داشته باشند.
ما برای متخصّص ابن سینا یک دانشگاه، برای متخصّص #سهروردی یک دانشگاه. برای متخصّص نمیدانم کانت یک دانشگاه.
در همهٔ دانشگاهها که نمیشود.
در دانشگاه تربت حیدریه یا نیشابور متخصّص کانت کجا هست که تو دکترای کانت میگذاری و دکترای هگل میگذاری.[مثال میزنم] خجالت دارد.
این کاغذها را به دست بچّهها میدهید که چی؟! من نمیگویم که نباشد، ولی برای کلّ صاحبنظرانِ میدانِ مطالعات کانت که صد سال دیگر انشاء اللّه ما یک نفر داشته باشیم که کانت را با همهٔ ابعادش بشناسد و بتواند در یک کنگرهٔ بینالمللیِ کانت لِکچر بدهد و برایش دست بزنند، صد سال دیگر، کلاهمان را باید به آسمان بیندازیم.
یک دانشگاه شروع کند برای برنامهریزی که ما میخواهیم متخصّص کانت تربیت کنیم، هِگِل تربیت کنیم، #اسپینوزا تربیت کنیم، ویتگنشتاین تربیت کنیم، #راسل تربیت کنیم.
میآیند در کوچکترین روستاها دکتری فلسفه میدهند.در همهٔ رشتهها استاد دارند.
این یعنی کشک!
۲۱ آبان ۱۳۹۸ (سخنرانی پیاده شده ی استاد)
#اجتماعی #انتقادی
@Roshanfkrane
"در علوم انسانی فقیریم"
ما نیز مَردمی هستیم. نَفْس اینکه خودت را کم گرفتی، رفتی!
فروتن بودن خوب است ولی تن به نیستی و انکار خود دادن، اول نابودی یک ملت است.
ما ابن سینا داریم. ما جلالالدین #مولوی داریم. من واقعاً دلم به حال این نسل میسوزد. خیلی شما دارید پایین میآوردید #معیارها را!
نابودی یک فرهنگ و یک ملت از همینجا آغاز میشود. ما باید صاحب نظریه باشیم و چرا نباشیم.
ما استادان و دانشجویانی در علوم پایه داریم که از هیچ استاد #هاروارد و #کمبریج و #آکسفورد کم ندارد.
ما در #علوم_انسانی صفرالکفّ هستیم. هیچی نیستیم.
پزشک خوب ایرانی [من اسم نمیبرم] از هیچ پزشک فرنگی درجهٔ اول دنیا کم ندارد.
اگر کم دارد نِرسینگِ اوست یا داروهایی که در اختیارش میگذارند، یا وسایل جراحی اوست.
آن مربوط به او نیست.
او وقتی پایش را گذاشت بیرون، رفت به هاروارد، از استاد پزشکی آنجا هیچ کم ندارد. به حضرت عباس!
ما در علوم انسانی صفریم، صفر!
مثل کفِ دستِ من. ما باید در این زمینه کار کنیم و این خیلی مهم است.
ببینید، آیندهٔ درازمدتِ این مملکت با پزشکی و مهندسی ساخته نمیشود.
در آیندهٔ دراز مدت یک مملکت با آن نگاهی که #ژاپن به جهان نگاه میکند، #آلمان به جهان نگاه میکند،
علوم انسانی هیچ کم از علوم تجربی و پزشکی ندارد.
ما هیچ کم نداریم.
آن دختری که خیلی جوانمرگ شد و بهترین ریاضیدان جهان بود عملاً، از همین دانشگاه شریف درآمده بود.
من به دولت هیچ کاری ندارم.
من نمیخواهم نکوهش کنم دولت را. دولت اصلا کیست؟ ماهیتیست که وجودش به وجود افرادش است.
در این ماهیت دولت ممکن است آدمهای خیلی بزرگ و شریف و پاکدامن باشند و یا ممکن است مُشتی دزد و قالتاق هم باشند.
من هیچ کدامشان را عَلَیالتّعیین نمیشناسم که تحسین کنم یا تقبیح کنم. ما به دولت کاری نداریم.
ببیند، دولت آمده مثلاً توی کدکن ما شعبهٔ دانشگاه آزاد باز میکند.
در آنجا مثلاً آمده دکترای فلسفهٔ #کانت میدهد؛ حالا مسخره میکنم من این را، دارم مثال میزنم.
ولی عملاً همینطور است. آخر کجا؟
با کدام استادت تو داری کانت درس میدهی؟!
تو میدانی اصلاً کانت یعنی چی؟!
استادِ کانت ایرونی یعنی کی؟
حالا من کانت گفتم.
#ویتگنشتاین اش، #هگل اش...
ما در علوم انسانی بسیار وضع بدی داریم.
خیلی فقیریم.
شما این کنگرهها را نگاه کنید!
هفت هشت ده تا آدم.
#ابن_سینا باشد همانها صحبت میکنند.
کانت باشد همانها صحبت میکنند. ویتگنشتاین باشد همانها صحبت میکنند.
نمیدانم، تاریخ #ابن_هیثم و فیزیک و بینایی در ابن هیثم و اینا باشد همانها صحبت میکنند.
این خیلی شرم دارد.
خجالت نمیکشند.
هی مرتب فراخوان، هی فراخوان. میگویند از الان تا ۱۵ روز دیگر برای تَنقیحُالمَناظرِ ابن هیثم مقاله بدهید.
مثلاً یک خانمِ خانهداری که آشپزیاش را کرده و بچّهاش را شیر داده است، میگوید چه عیبی دارد من هم در این فراخوان شرکت میکنم.
میرود آنجا چایی میخورد، مینشیند و در کنگرهٔ تنقیحُالمناظرِ ابن هیثم هم شرکت میکند.
آخر تو اسم ابن هیثم را کِی شنیدی؟! محال است در کمبریج و آکسفورد فراخوان پیدا کنید.
فراخوان یعنی چه؟!
خانم آشپز و یک عدّه آدم بیکار و فلان و بهمان یک چیزی مینویسد و چه بسا از بیکاری بگوید بیا بخوان.
کدام متخصص؟! ما الان یک آدمی که شفا را تدریس کند نداریم؛بیخود میگویند.
یک آدمی که تمام شفا را بتواند درس بدهد نیست؛ بیخود میگویند.
یک قسمت خاصّی از الهیات را فقط توی حوزهٔ حرّافی و انشانویسی و اینهاست. کسی که از عهدهٔ تمام شفا بربیاید وجود ندارد.
بقیهاش هم همینطور است.
هیچ فرقی نمیکند.
دولت باید از این توسعهٔ عناوین علوم انسانی جلوگیری کند.
همهٔ دانشگاهها نباید همهٔ رشتهها را داشته باشند.
ما برای متخصّص ابن سینا یک دانشگاه، برای متخصّص #سهروردی یک دانشگاه. برای متخصّص نمیدانم کانت یک دانشگاه.
در همهٔ دانشگاهها که نمیشود.
در دانشگاه تربت حیدریه یا نیشابور متخصّص کانت کجا هست که تو دکترای کانت میگذاری و دکترای هگل میگذاری.[مثال میزنم] خجالت دارد.
این کاغذها را به دست بچّهها میدهید که چی؟! من نمیگویم که نباشد، ولی برای کلّ صاحبنظرانِ میدانِ مطالعات کانت که صد سال دیگر انشاء اللّه ما یک نفر داشته باشیم که کانت را با همهٔ ابعادش بشناسد و بتواند در یک کنگرهٔ بینالمللیِ کانت لِکچر بدهد و برایش دست بزنند، صد سال دیگر، کلاهمان را باید به آسمان بیندازیم.
یک دانشگاه شروع کند برای برنامهریزی که ما میخواهیم متخصّص کانت تربیت کنیم، هِگِل تربیت کنیم، #اسپینوزا تربیت کنیم، ویتگنشتاین تربیت کنیم، #راسل تربیت کنیم.
میآیند در کوچکترین روستاها دکتری فلسفه میدهند.در همهٔ رشتهها استاد دارند.
این یعنی کشک!
۲۱ آبان ۱۳۹۸ (سخنرانی پیاده شده ی استاد)
#اجتماعی #انتقادی
@Roshanfkrane
همهی مردم به خصوص آن هنگام كه خود را در خطر مییابند و قادر به صيانت از خويش نيستند با تضرع و اشكهایِ زنانه متوسل به حمايت پروردگار میشوند.
قسم میخورند كه عقل كور است و خرد انسانی بیثمر. زيرا نمیتواند برای كسبِ چيزهایِ بی اعتباری كه مطلوب آنان است راهی پيشِ پايشان بگذارد...
آنچه انسان را چنين عقلگریز میکند، دلهره است.
#رساله_الهی_سياسی
#اسپینوزا
@Roshanfkrane
قسم میخورند كه عقل كور است و خرد انسانی بیثمر. زيرا نمیتواند برای كسبِ چيزهایِ بی اعتباری كه مطلوب آنان است راهی پيشِ پايشان بگذارد...
آنچه انسان را چنين عقلگریز میکند، دلهره است.
#رساله_الهی_سياسی
#اسپینوزا
@Roshanfkrane
«این امر به طورِ کاملاً واضح از توضیحِ پیشینِ من دربارهیِ اساسِ دولت نتیجه میشود که هدفِ نهاییِ آن، سلطهیابی بر انسانها یا مهارِ آنها از طریقِ ترساندن و محروم کردنِشان از استقلال نیست، بلکه به عکس، هدفِ دولت آزادسازیِ هر انسانی از ترس است به طوری که او بتواند تا جایِ ممکن در امنیتِ خاطر زندگی کند، به عبارتی، به طوری که بتواند به بهترین نحو از حقِ طبیعیِ خود برایِ حیات و عمل، بدونِ آسیب رساندن به خویش و دیگران، صیانت کند. تکرار میکنم، هدفِ دولت تبدیلِ انسانها از موجوداتی عقلانی به جانوران یا عروسکهایِ خیمهشببازی نیست، بلکه به عکس، هدفْ توانا ساختنِ آنها برایِ بسط و توسعهیِ ذهنها و بدنهایِشان در امنیت، استفاده از عقلِشان بدونِ قید و بند، و ممانعت از ستیزه و سوءِ استفادهیِ متقابلِ شرورانهای است که نفرت، عصبانیت یا فریب محرکِ آن است. لذا هدفِ دولت، در واقع، آزادی است.»
👤 #اسپینوزا
📘 #رساله_الاهياتی_سیاسی ، فصل ۲۰، نوشتهی بندیکت اسپینوزا، نقل از #آنتونیو_نگری در کتاب «بارگذاری مجدد: اسپینوزا ما را تا کجا خواهد بُرد؟»، بخش ۵
#مطالعه
@Roshanfkeane
👤 #اسپینوزا
📘 #رساله_الاهياتی_سیاسی ، فصل ۲۰، نوشتهی بندیکت اسپینوزا، نقل از #آنتونیو_نگری در کتاب «بارگذاری مجدد: اسپینوزا ما را تا کجا خواهد بُرد؟»، بخش ۵
#مطالعه
@Roshanfkeane
اجازه بدهید در دریای فلسفه ی مابعدالطبیعی #اسپینوزا غوطه ور شویم. مترسید زیاد دور نخواهیم رفت، بلکه تا آنجا که ممکن است در عمق و دیدرس ساحل واقعیات، سیر خواهیم نمود.
#اسپینوزا مثل همهی ما به دو مسئله علاقهمند بود : چه کسی ما را آفریده است؟
و ما در اینجا به چه کار آمده ایم؟ #اسپینوزا برای آن که جواب این سوال ها را پیدا کند، به بررسی در ماهیت خداوند، ساختمان عالم، و ذهن انسان پرداخت.
#اسپینوزا از تفحص خود درباره خداوند به این نتیجه رسید که خداوند در همه چیز ساری است. و همه چیز در خداوند است. او عقلی است که عالم را میآفریند، و عالمی است که به وسیله آن عقل آفریده میشود. هم عاقل است هم معقول. صنعتگری است که بر
«کارگاه خروشان زمان»، قبای اختران و کواکب را، که ما وی را حجاب آنها میبینیم، میبافد. جهان مرئی جسم خداوند، و نیرویی که آن را به حرکت در می آورد روح خداوند است، اما روح و جسم یکی است ((همچنانکه دانشمندان دریافته اند که نیرو و ماده یک چیز است)). به عبارت دیگر، خداوند جوهر لایتناهی عالم و فکر لایتناهی آن است. خداوند همان عالم است. هر ساقه علفی، هر کلوخۂ خاکی، هر جانداری هر چند کوچک و ناچیز باشد— ذره ای از ذرات اوست. معظم ترین صورت فلکی آسمان، و بی نواترین گدای روی زمین، در شعر آفرینش هجاهایی هستند که به یک اندازه اهمیت و ارزش دارند.
مع هذا، این شعر که پرداخته عقل لایتناهی است مطابق قوانین و خواستهای عقول ناقصه ی ما ساخته نشده است. عقل و ذهن خداوند هیچ گونه مشابهتی با عقول و اذهان انسانی ندارد. قصدی که وی در قالب نمایشنامه حیات عرضه داشته است، خارج از حد فهم ماست. داوری در باب آن حد ما نیست، زیرا جهان به خاطر ما آفریده نشده است. آنان که فکر میکنند جهان برای استفادۂ آدمی آفریده شده است، فکرشان همان قدر معقول و منطقی است که کسی بپندارد به مگس دست و پا داده شده است تا دیگران را بگزد، یا بینی برای آن در صورت آدمی نهاده شده است تاعینک بر آن قرار گیرد. ما نباید با حکمت نارسای انسانی خویش درباره حکمت بی انتهای خداوند قضاوت کنیم.
به عقیدۂ #اسپینوزا خدا وجدان و شعور صرف است، نه ناظر متلون المزاجی که با ریش بلند در آسمان نشسته باشد و به دعاها و نفرین های ما گوش فرا دارد. آنچه در نظر ما، به عنوان یک فرد انسان، خوب یا بد است به خداوند ربطی ندارد. خداوند آنچه را باید مطابق قوانین فکر خویش میآفریند. او همان ماشین عظیمی است که جهان را به حرکت میاندازد، ولی در عین حال فکری که آن ماشین عظیم را رهبری میکند، و نیروی که آن را به کار می اندازد، هم اوست.
و همه ما دندانه های لازم و ضروری این ماشین خودکار ابدی دایم الحرکت هستیم که به علت احتیاج به نامی کوچکتر، آن را خدا میخوانیم.
اراده خدا قانون طبیعت است. نور از ستاره ای به ستاره دیگر سیر میکند، و آدمی جادۂ بیداری و خودآگاهی میان دو خواب را میپیماید، فقط برای آن که هر دو تابع اراده خداوند— یعنی قانون تغییر ناپذیر نور و حیات - هستند. اراده های انسانی ما نیز تابع قوانین جبر و ضرورت
هستند. ارادۂ آزاد در جهان وجود ندارد.
#بزرگان_فلسفه
#اسپینوزا
#اندیشه
@roshanfekrane
#اسپینوزا مثل همهی ما به دو مسئله علاقهمند بود : چه کسی ما را آفریده است؟
و ما در اینجا به چه کار آمده ایم؟ #اسپینوزا برای آن که جواب این سوال ها را پیدا کند، به بررسی در ماهیت خداوند، ساختمان عالم، و ذهن انسان پرداخت.
#اسپینوزا از تفحص خود درباره خداوند به این نتیجه رسید که خداوند در همه چیز ساری است. و همه چیز در خداوند است. او عقلی است که عالم را میآفریند، و عالمی است که به وسیله آن عقل آفریده میشود. هم عاقل است هم معقول. صنعتگری است که بر
«کارگاه خروشان زمان»، قبای اختران و کواکب را، که ما وی را حجاب آنها میبینیم، میبافد. جهان مرئی جسم خداوند، و نیرویی که آن را به حرکت در می آورد روح خداوند است، اما روح و جسم یکی است ((همچنانکه دانشمندان دریافته اند که نیرو و ماده یک چیز است)). به عبارت دیگر، خداوند جوهر لایتناهی عالم و فکر لایتناهی آن است. خداوند همان عالم است. هر ساقه علفی، هر کلوخۂ خاکی، هر جانداری هر چند کوچک و ناچیز باشد— ذره ای از ذرات اوست. معظم ترین صورت فلکی آسمان، و بی نواترین گدای روی زمین، در شعر آفرینش هجاهایی هستند که به یک اندازه اهمیت و ارزش دارند.
مع هذا، این شعر که پرداخته عقل لایتناهی است مطابق قوانین و خواستهای عقول ناقصه ی ما ساخته نشده است. عقل و ذهن خداوند هیچ گونه مشابهتی با عقول و اذهان انسانی ندارد. قصدی که وی در قالب نمایشنامه حیات عرضه داشته است، خارج از حد فهم ماست. داوری در باب آن حد ما نیست، زیرا جهان به خاطر ما آفریده نشده است. آنان که فکر میکنند جهان برای استفادۂ آدمی آفریده شده است، فکرشان همان قدر معقول و منطقی است که کسی بپندارد به مگس دست و پا داده شده است تا دیگران را بگزد، یا بینی برای آن در صورت آدمی نهاده شده است تاعینک بر آن قرار گیرد. ما نباید با حکمت نارسای انسانی خویش درباره حکمت بی انتهای خداوند قضاوت کنیم.
به عقیدۂ #اسپینوزا خدا وجدان و شعور صرف است، نه ناظر متلون المزاجی که با ریش بلند در آسمان نشسته باشد و به دعاها و نفرین های ما گوش فرا دارد. آنچه در نظر ما، به عنوان یک فرد انسان، خوب یا بد است به خداوند ربطی ندارد. خداوند آنچه را باید مطابق قوانین فکر خویش میآفریند. او همان ماشین عظیمی است که جهان را به حرکت میاندازد، ولی در عین حال فکری که آن ماشین عظیم را رهبری میکند، و نیروی که آن را به کار می اندازد، هم اوست.
و همه ما دندانه های لازم و ضروری این ماشین خودکار ابدی دایم الحرکت هستیم که به علت احتیاج به نامی کوچکتر، آن را خدا میخوانیم.
اراده خدا قانون طبیعت است. نور از ستاره ای به ستاره دیگر سیر میکند، و آدمی جادۂ بیداری و خودآگاهی میان دو خواب را میپیماید، فقط برای آن که هر دو تابع اراده خداوند— یعنی قانون تغییر ناپذیر نور و حیات - هستند. اراده های انسانی ما نیز تابع قوانین جبر و ضرورت
هستند. ارادۂ آزاد در جهان وجود ندارد.
#بزرگان_فلسفه
#اسپینوزا
#اندیشه
@roshanfekrane
کسانی که نه از چیزی میترسند نه به چیزی امید میورزند -و از این حیث اربابِ خویشاند- دشمنِ دولت محسوب میشوند.
#اسپینوزا
#رساله_سیاسی ؛ نوشتهی باروخ اسپینوزا، بخش سوم: ۸
@Roshanfkrane
#اسپینوزا
#رساله_سیاسی ؛ نوشتهی باروخ اسپینوزا، بخش سوم: ۸
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
🎈 هر زمان که مملکتی بیشتر دستخوشِ بزرگترین پریشانیها بوده است، خرافاتیها و رمّالان بیشترین نفوذ را میانِ مردمِ عادی و بیشترین قدرت را در برابرِ حاکمان داشتهاند…
هیچچیز به اندازهیِ خرافات برای حکمرانی بر توده سودمند نیست ،همواره کوششِ فراوانی صرفِ آراستنِ مذهب، چه راستین چه کاذب، با فرایض و مراسم شده است، تا توده آن را خیرهکنندهتر از هر چیزِ دیگری بیابد و از آن به شدیدترین درجهای از وفاداری تبعیت کند.
مسلمانان این کار را به موثرترین وجهی سازمان دادهاند. ایشان با این اعتقاد که مباحثه بر سرِ مذهب کاری است ناصواب، ذهنِ هر فردی را چنان با پیشداوری پُر میکنند که جایی برایِ عقلِ دُرُست باقی نمیگذارند، چه برسد به جایی برای شک.
بيشتر مردم شناختي از خويش ندارند. اكثرا هنگامي كه امور به خوبی پيش ميروند هر چند بيتجربه باشند باز همچنان خود را زيرك ميپندارند كه اگر كسي بخواهد اندرزی به آنان دهد به ايشان برميخورد. اما هنگامي كه امور خوب پيش نميروند نميدانند دامن چه كسي را بگيرند و به اندرز هر كسی گوش ميسپارند.»
#اسپینوزا #اندیشه
@Roshanfkrane
🎈 هر زمان که مملکتی بیشتر دستخوشِ بزرگترین پریشانیها بوده است، خرافاتیها و رمّالان بیشترین نفوذ را میانِ مردمِ عادی و بیشترین قدرت را در برابرِ حاکمان داشتهاند…
هیچچیز به اندازهیِ خرافات برای حکمرانی بر توده سودمند نیست ،همواره کوششِ فراوانی صرفِ آراستنِ مذهب، چه راستین چه کاذب، با فرایض و مراسم شده است، تا توده آن را خیرهکنندهتر از هر چیزِ دیگری بیابد و از آن به شدیدترین درجهای از وفاداری تبعیت کند.
مسلمانان این کار را به موثرترین وجهی سازمان دادهاند. ایشان با این اعتقاد که مباحثه بر سرِ مذهب کاری است ناصواب، ذهنِ هر فردی را چنان با پیشداوری پُر میکنند که جایی برایِ عقلِ دُرُست باقی نمیگذارند، چه برسد به جایی برای شک.
بيشتر مردم شناختي از خويش ندارند. اكثرا هنگامي كه امور به خوبی پيش ميروند هر چند بيتجربه باشند باز همچنان خود را زيرك ميپندارند كه اگر كسي بخواهد اندرزی به آنان دهد به ايشان برميخورد. اما هنگامي كه امور خوب پيش نميروند نميدانند دامن چه كسي را بگيرند و به اندرز هر كسی گوش ميسپارند.»
#اسپینوزا #اندیشه
@Roshanfkrane
ترس خرافه را میپروراند. اشخاص ضعیف و حریص از روی بدبختی از عبادت استفاده میکنند و اشکهای زنانه میریزند تا از خداوند درخواست کمک کنند. تجمل و تشریفات در دین قرار داده شدهاند تا ذهن انسان را با تعصبات مسدود کنند و برای عقل جایی نمیماند که حتی اندکی شک کند. فراموش نکنید که عقل بازیچه الهیات نیست.
#اسپینوزا
#اندیشه
@Roshanfkrane
#اسپینوزا
#اندیشه
@Roshanfkrane