🔴 فاضل میبدی: کسانی که مبارزه را بر مذاکره ترجیح می دهند، از نرخ سیب زمینی و شکمهای گرسنه خبردارند؟
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم نوشت:
🔸کمترین چیزی که فقرا با آن شکم بچه ها را سیر می کنند، سیب زمینی است. قیمت هر کیلو به مرز ۵۰ هزار تومان رسیده. از گرانی چیزهای دیگر نمی گویم. سیب زمینی را برای فقرای جامعه ارزان نگه دارید. کسانی که مبارزه را بر مذاکره ترجیح می دهند، از نرخ سیب زمینی و شکمهای گرسنه خبر دارند؟
#اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم نوشت:
🔸کمترین چیزی که فقرا با آن شکم بچه ها را سیر می کنند، سیب زمینی است. قیمت هر کیلو به مرز ۵۰ هزار تومان رسیده. از گرانی چیزهای دیگر نمی گویم. سیب زمینی را برای فقرای جامعه ارزان نگه دارید. کسانی که مبارزه را بر مذاکره ترجیح می دهند، از نرخ سیب زمینی و شکمهای گرسنه خبر دارند؟
#اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane
🌏 قصه ی تلخِ رفتن !
🌑 جعفر بخشی بی نیاز
نویسنده و روزنامه نگار
🌐 خانه اگر خانه باشد و گرم باشد و ایمن باشد کجا بهتر از خانه. می مانیم و این گرما را گرم تر می کنیم. خانه را به آبادی می بریم و ساکنانش را به فردا می رسانیم. هم به آسمانش رنگ می پاشیم تا همه چیز آبی شود و هم به زمینش برکت می ریزیم تا باغ ها آباد شود و نهرها به رودها بوسه دهد. پیوند خانه با آدمی حکایت ماهی و آب است. ماهی که از آب گرفته شود می میرد. و آدمی از خانه. باید در خانه ماند. به دیوارهای ترک خورده امید ریخت و درزهای ناامیدی اش را دوخت. پنجره را باز کرد تا هوای تازه نموری خانه را بردارد و بوی اسپند تمام خانه را بگیرد. خانه اگر خانه باشد در قفل نمی شود. علف های هرز میان باغچه نمی روید و سگ های غریبه کنار درب اش پارس نمی کنند. خانه اگر خانه باشد صاحبش را به سمت خداحافظی تا آستانِ در نمی برد. خانه اگر خانه باشد غریبه ها را پس می زند و خودی ها را رنجور نمی کند. خانه اگر خانه باشد صاحب ش را به تحقیر از خانه نمی راند. خانه اگر خانه باشد ...
🌐 پس خانه ؛ خانه نیست. دیگر هیچ چیز بهانه ی ماندن در این خانه نیست. گرچه در گریختن رستگاری نیست که این رفتن و دور شدن تازه آغاز ماجراست. اما چاره چیست وقتی خانه ؛ خانه نیست. یا باید بمانی و چیزی از خودت بسازی که نشکند. یا بروی که خودت نشکنی. که هر که ماند شکست. همه چیز در خانه مصرف می شود و دور انداخته می شود و بیشتر از همه انسان. آن هم در این خانه. انگار این پایان تاوان آرمان خواهی نسلی ست که در همین خانه به جای کمال به زوال رسید. نسلی که آرمان خواه بود. به رستگاری اعتقاد داشت. به واژه های مقدس. به آزادی. وطن. عدالت. فرهنگ. زیبایی. به خودش هم اعتقاد داشت. تکان هر برگ بر شاخه معنای نهفته ای داشت برایش. اما بعدها خانه نشان داد که نه هر برگ بر شاخه که گویی کُل زندگی برایش از معنا تهی شد. خانه ما را خسته کرد و ما در همین خانه خسته شدیم. باید برویم. از کلید انداختن به خانه ی تاریک خسته شده ایم. ما اینجا از کسی متنفر نیستیم. از هیچ کس. از خودمان بیزاریم که چرا این قدر پوست کلفت شدیم که این فضا را و این شرائط را تا به امروز تحمل کردیم.
🌐 تنها و خسته ایم. برای همین می رویم. دیگر حوصله نداریم. چقدر کلید در قفل بچرخانیم و قدم بگذاریم به خانه ی تاریک. چقدر از این خانه خاطره تلخ بسازیم. چقدر با این خانه گریه کنیم و به رنج بنشینیم. زخم ها گاهی چنان بی رحم و ناسورند که حتی رفتن هم مرهم نمی شود. در زندگی زخم هایی ست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می خورد و می تراشد. چه تلخ و گزنده که رفتن هم نمی تواند ما را آشفتگی های این جهان و جان پریشان مان نجات دهد. باید خودمان را از خستگی هایی که هست خلاص کنیم. روای بی روایت یا تمام می شود یا تمام می کند. کافی ست اگر تا به امروز صورت مان را با سیلی سرخ کردیم. برای همین می رویم که دیگر طاقت نداریم. ما خانه را دوست داشتیم. به خانه وابسته بودیم. از خانه خاطره داشتیم. از خانه امید و نور بر می داشتیم. ما از خانه حیات می گرفتیم. بقا می یافتیم. ما در همین خانه بچه ها یمان را زاییدیم و بزرگ شان کردیم. اما در همین خانه نتوانستیم پایشان را ببندیم. ما به خانه دل بسته بودیم. حالا اما نه فقط ما که همه می خواهند خانه را ترک کنند. که بچه هایمان بیشتر. یکی بیاید و راه رفتن مان را ببندد و ما را همین جا نگهدارد. در همین خانه. فقط چیزی بگوید و چیزی نشان دهد که باور کنیم خانه ؛ خانه است و باید در خانه ماند.
#اندیشه #اجتماعی
#جعفر_بخشی_بینیاز
@Roshanfkrane
🌑 جعفر بخشی بی نیاز
نویسنده و روزنامه نگار
🌐 خانه اگر خانه باشد و گرم باشد و ایمن باشد کجا بهتر از خانه. می مانیم و این گرما را گرم تر می کنیم. خانه را به آبادی می بریم و ساکنانش را به فردا می رسانیم. هم به آسمانش رنگ می پاشیم تا همه چیز آبی شود و هم به زمینش برکت می ریزیم تا باغ ها آباد شود و نهرها به رودها بوسه دهد. پیوند خانه با آدمی حکایت ماهی و آب است. ماهی که از آب گرفته شود می میرد. و آدمی از خانه. باید در خانه ماند. به دیوارهای ترک خورده امید ریخت و درزهای ناامیدی اش را دوخت. پنجره را باز کرد تا هوای تازه نموری خانه را بردارد و بوی اسپند تمام خانه را بگیرد. خانه اگر خانه باشد در قفل نمی شود. علف های هرز میان باغچه نمی روید و سگ های غریبه کنار درب اش پارس نمی کنند. خانه اگر خانه باشد صاحبش را به سمت خداحافظی تا آستانِ در نمی برد. خانه اگر خانه باشد غریبه ها را پس می زند و خودی ها را رنجور نمی کند. خانه اگر خانه باشد صاحب ش را به تحقیر از خانه نمی راند. خانه اگر خانه باشد ...
🌐 پس خانه ؛ خانه نیست. دیگر هیچ چیز بهانه ی ماندن در این خانه نیست. گرچه در گریختن رستگاری نیست که این رفتن و دور شدن تازه آغاز ماجراست. اما چاره چیست وقتی خانه ؛ خانه نیست. یا باید بمانی و چیزی از خودت بسازی که نشکند. یا بروی که خودت نشکنی. که هر که ماند شکست. همه چیز در خانه مصرف می شود و دور انداخته می شود و بیشتر از همه انسان. آن هم در این خانه. انگار این پایان تاوان آرمان خواهی نسلی ست که در همین خانه به جای کمال به زوال رسید. نسلی که آرمان خواه بود. به رستگاری اعتقاد داشت. به واژه های مقدس. به آزادی. وطن. عدالت. فرهنگ. زیبایی. به خودش هم اعتقاد داشت. تکان هر برگ بر شاخه معنای نهفته ای داشت برایش. اما بعدها خانه نشان داد که نه هر برگ بر شاخه که گویی کُل زندگی برایش از معنا تهی شد. خانه ما را خسته کرد و ما در همین خانه خسته شدیم. باید برویم. از کلید انداختن به خانه ی تاریک خسته شده ایم. ما اینجا از کسی متنفر نیستیم. از هیچ کس. از خودمان بیزاریم که چرا این قدر پوست کلفت شدیم که این فضا را و این شرائط را تا به امروز تحمل کردیم.
🌐 تنها و خسته ایم. برای همین می رویم. دیگر حوصله نداریم. چقدر کلید در قفل بچرخانیم و قدم بگذاریم به خانه ی تاریک. چقدر از این خانه خاطره تلخ بسازیم. چقدر با این خانه گریه کنیم و به رنج بنشینیم. زخم ها گاهی چنان بی رحم و ناسورند که حتی رفتن هم مرهم نمی شود. در زندگی زخم هایی ست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می خورد و می تراشد. چه تلخ و گزنده که رفتن هم نمی تواند ما را آشفتگی های این جهان و جان پریشان مان نجات دهد. باید خودمان را از خستگی هایی که هست خلاص کنیم. روای بی روایت یا تمام می شود یا تمام می کند. کافی ست اگر تا به امروز صورت مان را با سیلی سرخ کردیم. برای همین می رویم که دیگر طاقت نداریم. ما خانه را دوست داشتیم. به خانه وابسته بودیم. از خانه خاطره داشتیم. از خانه امید و نور بر می داشتیم. ما از خانه حیات می گرفتیم. بقا می یافتیم. ما در همین خانه بچه ها یمان را زاییدیم و بزرگ شان کردیم. اما در همین خانه نتوانستیم پایشان را ببندیم. ما به خانه دل بسته بودیم. حالا اما نه فقط ما که همه می خواهند خانه را ترک کنند. که بچه هایمان بیشتر. یکی بیاید و راه رفتن مان را ببندد و ما را همین جا نگهدارد. در همین خانه. فقط چیزی بگوید و چیزی نشان دهد که باور کنیم خانه ؛ خانه است و باید در خانه ماند.
#اندیشه #اجتماعی
#جعفر_بخشی_بینیاز
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کامران غضنفری نماینده بهارستان در تجمع برای مطالبه عزل و محاکمه جواد ظریف به معاون راهبردی رئیس جمهور به شدت حمله کرد.
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
🔷 #افشاگری معاون بیمه سلامت کشور در آنتن زنده صدا و سیما را ببینید.
مسئولان مملکت برای خود بیمه ای به نام "توامان" ایجاد کرده اند که کلا خلاف قانون است و هزار برابر از بیمه مردم عادی بهتر است.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
🔷 #افشاگری معاون بیمه سلامت کشور در آنتن زنده صدا و سیما را ببینید.
مسئولان مملکت برای خود بیمه ای به نام "توامان" ایجاد کرده اند که کلا خلاف قانون است و هزار برابر از بیمه مردم عادی بهتر است.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
مذاکره با ترامپ: حذف خونین یا تحولی ضروری در ساختار قدرت جمهوری اسلامی ایران؟
پالسهای ترامپ: یک تغییر جهت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
✍️ حمید آصفی
مذاکره با آمریکا همیشه بهعنوان یک کشمکش پیچیده در درون و بیرون جمهوری اسلامی ایران مطرح بوده است. در دوران مبارزات انتخاباتی، پالسهای مثبت از سوی ترامپ، که بهدنبال حل بحرانهایی مانند جنگ اوکراین و تنشها در غزه است، میتواند حاکمیت را به واکنش و حتی مذاکره وادارد. جمهوری اسلامی ایران همواره بهدنبال خریدن وقت و استفاده از مذاکرات تاکتیکی بوده است، نه مذاکرهای بهعنوان استراتژی بلندمدت. با این حال، در مذاکره با ترامپ، واقعیت جدیدی پیشروی تهران قرار دارد: ترامپ بهدنبال نتایج فوری و از پیش تعیینشده است و میداند که ایران اکنون در موضع ضعف قرار دارد.
چالشهای جدید: فاصلهگیری از پیشفرضهای گذشته
اما آنچه که این بار تفاوت بنیادی ایجاد میکند، این است که مذاکره با ترامپ دیگر نمیتواند صرفاً بر مبنای پیشفرضهای گذشته جمهوری اسلامی ایران در خصوص مذاکرات باشد. این بار نه تنها انعطاف و نرمش لازم است، بلکه جمهوری اسلامی ایران باید از چهارچوبهای قبلی فاصله گرفته و آماده باشد تا وارد فضایی جدید و با شرایط متفاوت شود. این فضا بهطور غیرمستقیم با چالشهایی داخلی نیز روبهرو خواهد بود که شاید کمتر به آن توجه شده باشد. در این مسیر، تغییرات در نحوه مدیریت بحرانها و پذیرش دیدگاههای جدید در سیاستگذاری داخلی و خارجی میتواند به جمهوری اسلامی ایران کمک کند تا ضمن حفظ موجودیت خود، به یک فرآیند تحولی جدید در عرصه سیاست جهانی و داخلی بپردازد.
تحولات درون نظام: حذف گروههای کلیدی و بیثباتی احتمالی
این چالشها تنها به تفاوتهای در سیاست خارجی محدود نمیشود، بلکه در درون ساختار جمهوری اسلامی ایران نیز نشانههای تغییر و تحولات گستردهای به چشم میآید. ورود به مذاکرات با آمریکا ممکن است به نقطه عطفی برای تحولات درون نظام تبدیل شود. حذف جریانهایی همچون پایداری و سعید جلیلی، که از ارکان اصلی در سرکوب مخالفان و حفظ موجودیت جمهوری اسلامی ایران بودهاند، یکی از همین تحولات است. اما این سوال اساسی مطرح میشود: آیا جمهوری اسلامی ایران میتواند از پس حذف این نیروی کلیدی بربیاید و همچنان نیرویی برای دفاع از خود در میدانهای کلیدی پیدا کند؟ برای این منظور، جمهوری اسلامی ایران باید بتواند توانمندیهای داخلی خود را در قالبهای جدید شکل دهد و بهجای حذف و سرکوب، در مسیر آشتی ملی و تغییرات ساختاری حرکت کند.
نیروی سرکوبگر: آیا جایگزینی برای آن وجود دارد؟
حذف گروههای وفادار به ساختار امنیتی موجود، مانند جریانهای نزدیک به پایداری، میتواند باعث ایجاد شکافهایی در درون نظام شود که نه تنها بر وضعیت داخلی تأثیر میگذارد، بلکه باعث تضعیف توان سرکوب و انسجام در مقابل تهدیدات خارجی خواهد شد. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران ممکن است با فقدان نیرویی روبهرو شود که در خیابانها، در برابر مخالفان، حضور داشته باشد و از رژیم دفاع کند. این میتواند به یک فرصت برای تحولی ساختاری و تغییرات در زمینه پذیرش مخالفین سیاسی و اجرای برنامههای آشتی ملی و ترمیمی منجر شود. بهجای نگاه امنیتی به این جریانها، نیاز است که آنها بهعنوان بخشی از فرآیند سیاسی و اجتماعی در نظر گرفته شوند.
📌متن کامل را اینجا بخوانید
#ارسالی #اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
پالسهای ترامپ: یک تغییر جهت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
✍️ حمید آصفی
مذاکره با آمریکا همیشه بهعنوان یک کشمکش پیچیده در درون و بیرون جمهوری اسلامی ایران مطرح بوده است. در دوران مبارزات انتخاباتی، پالسهای مثبت از سوی ترامپ، که بهدنبال حل بحرانهایی مانند جنگ اوکراین و تنشها در غزه است، میتواند حاکمیت را به واکنش و حتی مذاکره وادارد. جمهوری اسلامی ایران همواره بهدنبال خریدن وقت و استفاده از مذاکرات تاکتیکی بوده است، نه مذاکرهای بهعنوان استراتژی بلندمدت. با این حال، در مذاکره با ترامپ، واقعیت جدیدی پیشروی تهران قرار دارد: ترامپ بهدنبال نتایج فوری و از پیش تعیینشده است و میداند که ایران اکنون در موضع ضعف قرار دارد.
چالشهای جدید: فاصلهگیری از پیشفرضهای گذشته
اما آنچه که این بار تفاوت بنیادی ایجاد میکند، این است که مذاکره با ترامپ دیگر نمیتواند صرفاً بر مبنای پیشفرضهای گذشته جمهوری اسلامی ایران در خصوص مذاکرات باشد. این بار نه تنها انعطاف و نرمش لازم است، بلکه جمهوری اسلامی ایران باید از چهارچوبهای قبلی فاصله گرفته و آماده باشد تا وارد فضایی جدید و با شرایط متفاوت شود. این فضا بهطور غیرمستقیم با چالشهایی داخلی نیز روبهرو خواهد بود که شاید کمتر به آن توجه شده باشد. در این مسیر، تغییرات در نحوه مدیریت بحرانها و پذیرش دیدگاههای جدید در سیاستگذاری داخلی و خارجی میتواند به جمهوری اسلامی ایران کمک کند تا ضمن حفظ موجودیت خود، به یک فرآیند تحولی جدید در عرصه سیاست جهانی و داخلی بپردازد.
تحولات درون نظام: حذف گروههای کلیدی و بیثباتی احتمالی
این چالشها تنها به تفاوتهای در سیاست خارجی محدود نمیشود، بلکه در درون ساختار جمهوری اسلامی ایران نیز نشانههای تغییر و تحولات گستردهای به چشم میآید. ورود به مذاکرات با آمریکا ممکن است به نقطه عطفی برای تحولات درون نظام تبدیل شود. حذف جریانهایی همچون پایداری و سعید جلیلی، که از ارکان اصلی در سرکوب مخالفان و حفظ موجودیت جمهوری اسلامی ایران بودهاند، یکی از همین تحولات است. اما این سوال اساسی مطرح میشود: آیا جمهوری اسلامی ایران میتواند از پس حذف این نیروی کلیدی بربیاید و همچنان نیرویی برای دفاع از خود در میدانهای کلیدی پیدا کند؟ برای این منظور، جمهوری اسلامی ایران باید بتواند توانمندیهای داخلی خود را در قالبهای جدید شکل دهد و بهجای حذف و سرکوب، در مسیر آشتی ملی و تغییرات ساختاری حرکت کند.
نیروی سرکوبگر: آیا جایگزینی برای آن وجود دارد؟
حذف گروههای وفادار به ساختار امنیتی موجود، مانند جریانهای نزدیک به پایداری، میتواند باعث ایجاد شکافهایی در درون نظام شود که نه تنها بر وضعیت داخلی تأثیر میگذارد، بلکه باعث تضعیف توان سرکوب و انسجام در مقابل تهدیدات خارجی خواهد شد. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران ممکن است با فقدان نیرویی روبهرو شود که در خیابانها، در برابر مخالفان، حضور داشته باشد و از رژیم دفاع کند. این میتواند به یک فرصت برای تحولی ساختاری و تغییرات در زمینه پذیرش مخالفین سیاسی و اجرای برنامههای آشتی ملی و ترمیمی منجر شود. بهجای نگاه امنیتی به این جریانها، نیاز است که آنها بهعنوان بخشی از فرآیند سیاسی و اجتماعی در نظر گرفته شوند.
📌متن کامل را اینجا بخوانید
#ارسالی #اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
Telegraph
مذاکره با ترامپ: حذف خونین یا تحولی ضروری در ساختار قدرت جمهوری اسلامی ایران؟ پالسهای ترامپ: یک تغییر جهت در سیاست خارجی جمهوری…
✍️ حمید آصفی مذاکره با آمریکا همیشه بهعنوان یک کشمکش پیچیده در درون و بیرون جمهوری اسلامی ایران مطرح بوده است. در دوران مبارزات انتخاباتی، پالسهای مثبت از سوی ترامپ، که بهدنبال حل بحرانهایی مانند جنگ اوکراین و تنشها در غزه است، میتواند حاکمیت را به…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻نماینده قم:
ظریف غلط کرد بیجا کرد گفت راه رفتن برهنه زنان در خیابانهای تهران مسیر درستی است
#خبر
#اجتماعی
@Roshanfkrane
ظریف غلط کرد بیجا کرد گفت راه رفتن برهنه زنان در خیابانهای تهران مسیر درستی است
#خبر
#اجتماعی
@Roshanfkrane
🔴 نتیجه خود عین حق پنداری و بستن دهان منتقدین
✍#شهابالدین_حائری_شیرازی
نتیجه خودبزرگ بینی و خود حق پنداری حاکمین بستن دهان منتقدین با احضار، اگر افاقه نکرد اخراج و زندان بود.
حاکمین گمان می کردند مسیری که انتخاب کردند حق، و کلام و نقد منتقدین باطل است.
حال آنکه در ادراک حقیقت ان قدر انواع موانع عاطفی و تعلقی و خارجی و....پیش می آید که کسی غیر از معصوم، قادر به ادراک حق آنچنان که صد در صد باشد نیست.
لذا حاکمان موفق برای حکمرانی با کیفیت به جای بستن دهانها، گوش خود را باز می کنند.
تفرعن و فرعون شدن موجب بستن دهان منتقدین است به جای باز کردن گوش حکمرانان.
یک نمونه.
پس از عملیات 7 اکتبر بسیاری از منتقدین خواستار عدم حمایت از این عملیات شدند و آنرا امری شکست خورده و مشکوک می دانستند.
نگارنده این سطور متنهای متعدد در این زمینه نگاشت و حتی با توجه به ثمرات این عملیات برای روسیه ی در حال نبرد در اوکراین و انطباق روز عملیات با روز تولد پوتین، این احتمال را قوی دانست که حماس و نیروهای فلسطینی بازی دستگاه اطلاعاتی روسیه را خوردند.
حاکمیت اما رای خود را که حمایت همه جانبه از این عملیات بود علی رغم اذعان به عدم اطلاع از روز شروع ان، اعلام کرد و خواستار عدم بیان انتقاد نسبت به مسیر انتخابی شد.
برای بنده که علی رغم تصمیم حاکمیت، نظرم را و هشدارم را به عنوان واجب عقلی و شرعیِ امر به معروف بیان داشتم، احضاریه امد و دادگاه تشکیل شد و سپس به زندان محکوم شدم.
اما امروز ببینید نتیجه خود حق پنداری و خود بزرگ بینی حاکمین را.
غزه به آن همه خرابی دچار شد که غریب 20 سال فرصت می خواهد برای آواربرداری و نوسازی، اگر بودجه کافی باشد.
قریب 50 هزار فلسطینی کشته شدند و 100 هزار فلسطینی مجروح و به احتمال بسیار حماس دیگر متولی غزه نخواهد بود چرا که بودجه و امکانات برای بازسازی این منطقه از طرف کسانی تامین می شود که میانه ای با این گروه ندارند و البته ایران هم دیگر با توجه به شرایط منطقه، دسترسی نه تنها به غزه ندارد که به لبنان هم دسترسی اش بسیار محدود شده و سوریه هم که سقوط کرده و به دست مخالفان ج ا ا افتاده.
حزب الله لبنان پس از کشته شدن رهبرانش و تخریب جزئی و کلی حدود 200 هزار خانه و کشته شدن 4000 هزار لبنانی، تن به آتش بس داد و به پشت رود لیتانی عقب نشینی کرد و پس از تغییرات سیاسی، رئیس جمهور و نخست وزیر لبنان خواستار خلع سلاح این گروه هستند.
اخباری که از عراق هم می رسد حاکی از تحرکات رئیس جمهور و نخست وزیر این کشور برای خلع سلاح گروهای مورد حمایت ایران است.
اما نتیجه تودهنی زدن حاکمین ایران به منتقد و ترساندن جامعه، فقط شکستهای پرهزینه منطقه ای نیست بلکه مردم که در اوج فقر، تباه شدن دارایی خود را می بینند و از طرفی برخورد قهرامیز با حامیان حقوق ملت را مشاهده می کنند مملو از نفرت از حاکمیت می شوند.
تا اینجای کار خودبزرگ بینی حاکمان و برخورد قهرآمیز با منتقدین و ایجاد فضای رعب برای پرهیز از بیان نظرات و مخالفت، موجب تضییع اموال و دوقطبی شدن جامعه و مبدل شدن آن به دو دسته متنفرها از حاکمان و حامیان شده و تضعیف جدی نظام سیاسی را در پی داشته و مشروعیت نظام سیاسی را که خواستگاه آن ادراک فطری شهروندان از عملکرد حاکمان وانطباق آن با عدالت و ظلم است را کاهش جدی داده.
از دیگر تبعات مهم این شیوه حکمرانی حذف افراد خیرخواه از بدنه حاکمیت و جذب مشتی مفتخور انگل است.
افرادی که در شرائط مساوی امکان رفتن به بالای هرم قدرت را ندارند به واسطه تایید و تملق نسبت به سیاستهای خطا به رده های مدیریتی راه پیدا می کنند.
اینها نه تنها هوش کافی برای پیش برد امور ندارند که با ندانم کاری و کارنابلدی موجب بر زمین ماندن امور و فشل شدن بیش از پیش نظام سیاسی می گردند.
به علاوه افرادی که به بدنه حاکمیت راه می یابند چون عموما افرادی یا کم هوش و استعدادند که متوجه سیاستهای مخرب نمی شوند لذا انرا تایید می کند و یا افرادی بی وجدان هستند که با وجود اطلاع از سیاستهای مخرب با تایید و تملق به جایگاه و قدرت دست می یابند، زمینه مناسبی جهت نفوذ سرویسهای جاسوسی فراهم میشود.
همه این مصیبتها ناشی از نداشتن سعه صدر برای شنیدن انتقاد است.
امیرمومنان خوب فرمود: آلة الرئاسة سعة الصدر _ ابزار خوب حکمرانی کردن سینه گشاده است.
نکته آخر
همین حالا که این متن نوشته می شود امنیتی ها به احتمال زیاد در حال تکمیل پرونده جدیدی برای بنده هستند چون حاکمیت دارد شکستهای منطقه ای خود را پیروزی جلوه می دهد و بنده بر خلاف آن دارم تحلیل ارائه می دهم.
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
✍#شهابالدین_حائری_شیرازی
نتیجه خودبزرگ بینی و خود حق پنداری حاکمین بستن دهان منتقدین با احضار، اگر افاقه نکرد اخراج و زندان بود.
حاکمین گمان می کردند مسیری که انتخاب کردند حق، و کلام و نقد منتقدین باطل است.
حال آنکه در ادراک حقیقت ان قدر انواع موانع عاطفی و تعلقی و خارجی و....پیش می آید که کسی غیر از معصوم، قادر به ادراک حق آنچنان که صد در صد باشد نیست.
لذا حاکمان موفق برای حکمرانی با کیفیت به جای بستن دهانها، گوش خود را باز می کنند.
تفرعن و فرعون شدن موجب بستن دهان منتقدین است به جای باز کردن گوش حکمرانان.
یک نمونه.
پس از عملیات 7 اکتبر بسیاری از منتقدین خواستار عدم حمایت از این عملیات شدند و آنرا امری شکست خورده و مشکوک می دانستند.
نگارنده این سطور متنهای متعدد در این زمینه نگاشت و حتی با توجه به ثمرات این عملیات برای روسیه ی در حال نبرد در اوکراین و انطباق روز عملیات با روز تولد پوتین، این احتمال را قوی دانست که حماس و نیروهای فلسطینی بازی دستگاه اطلاعاتی روسیه را خوردند.
حاکمیت اما رای خود را که حمایت همه جانبه از این عملیات بود علی رغم اذعان به عدم اطلاع از روز شروع ان، اعلام کرد و خواستار عدم بیان انتقاد نسبت به مسیر انتخابی شد.
برای بنده که علی رغم تصمیم حاکمیت، نظرم را و هشدارم را به عنوان واجب عقلی و شرعیِ امر به معروف بیان داشتم، احضاریه امد و دادگاه تشکیل شد و سپس به زندان محکوم شدم.
اما امروز ببینید نتیجه خود حق پنداری و خود بزرگ بینی حاکمین را.
غزه به آن همه خرابی دچار شد که غریب 20 سال فرصت می خواهد برای آواربرداری و نوسازی، اگر بودجه کافی باشد.
قریب 50 هزار فلسطینی کشته شدند و 100 هزار فلسطینی مجروح و به احتمال بسیار حماس دیگر متولی غزه نخواهد بود چرا که بودجه و امکانات برای بازسازی این منطقه از طرف کسانی تامین می شود که میانه ای با این گروه ندارند و البته ایران هم دیگر با توجه به شرایط منطقه، دسترسی نه تنها به غزه ندارد که به لبنان هم دسترسی اش بسیار محدود شده و سوریه هم که سقوط کرده و به دست مخالفان ج ا ا افتاده.
حزب الله لبنان پس از کشته شدن رهبرانش و تخریب جزئی و کلی حدود 200 هزار خانه و کشته شدن 4000 هزار لبنانی، تن به آتش بس داد و به پشت رود لیتانی عقب نشینی کرد و پس از تغییرات سیاسی، رئیس جمهور و نخست وزیر لبنان خواستار خلع سلاح این گروه هستند.
اخباری که از عراق هم می رسد حاکی از تحرکات رئیس جمهور و نخست وزیر این کشور برای خلع سلاح گروهای مورد حمایت ایران است.
اما نتیجه تودهنی زدن حاکمین ایران به منتقد و ترساندن جامعه، فقط شکستهای پرهزینه منطقه ای نیست بلکه مردم که در اوج فقر، تباه شدن دارایی خود را می بینند و از طرفی برخورد قهرامیز با حامیان حقوق ملت را مشاهده می کنند مملو از نفرت از حاکمیت می شوند.
تا اینجای کار خودبزرگ بینی حاکمان و برخورد قهرآمیز با منتقدین و ایجاد فضای رعب برای پرهیز از بیان نظرات و مخالفت، موجب تضییع اموال و دوقطبی شدن جامعه و مبدل شدن آن به دو دسته متنفرها از حاکمان و حامیان شده و تضعیف جدی نظام سیاسی را در پی داشته و مشروعیت نظام سیاسی را که خواستگاه آن ادراک فطری شهروندان از عملکرد حاکمان وانطباق آن با عدالت و ظلم است را کاهش جدی داده.
از دیگر تبعات مهم این شیوه حکمرانی حذف افراد خیرخواه از بدنه حاکمیت و جذب مشتی مفتخور انگل است.
افرادی که در شرائط مساوی امکان رفتن به بالای هرم قدرت را ندارند به واسطه تایید و تملق نسبت به سیاستهای خطا به رده های مدیریتی راه پیدا می کنند.
اینها نه تنها هوش کافی برای پیش برد امور ندارند که با ندانم کاری و کارنابلدی موجب بر زمین ماندن امور و فشل شدن بیش از پیش نظام سیاسی می گردند.
به علاوه افرادی که به بدنه حاکمیت راه می یابند چون عموما افرادی یا کم هوش و استعدادند که متوجه سیاستهای مخرب نمی شوند لذا انرا تایید می کند و یا افرادی بی وجدان هستند که با وجود اطلاع از سیاستهای مخرب با تایید و تملق به جایگاه و قدرت دست می یابند، زمینه مناسبی جهت نفوذ سرویسهای جاسوسی فراهم میشود.
همه این مصیبتها ناشی از نداشتن سعه صدر برای شنیدن انتقاد است.
امیرمومنان خوب فرمود: آلة الرئاسة سعة الصدر _ ابزار خوب حکمرانی کردن سینه گشاده است.
نکته آخر
همین حالا که این متن نوشته می شود امنیتی ها به احتمال زیاد در حال تکمیل پرونده جدیدی برای بنده هستند چون حاکمیت دارد شکستهای منطقه ای خود را پیروزی جلوه می دهد و بنده بر خلاف آن دارم تحلیل ارائه می دهم.
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane