روشنفکران
با افزایش اعتراض شماری از شهروندان به حضور بیش از هفت میلیون مهاجران افغان در ایران، وزیر کشور از آنها خواست به کشورشان بازگردند و وطن خودشان را اباد کنند. فرمانده کل نیروی انتظامی هم از اخراج دو میلیون مهاجر غیرقانونی تا پایان سال خبر داد. 🎤 #مجتبی_پورمحسن…
🌍 از کابل تا تهران !
🌑 #جعفر_بخشی_بینیاز
نویسنده و روزنامه نگار
🌐 داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر را دو افعانی کُشتند ؛ جوری که سر محمدی فر تقریباً از بدنش جدا شده بود. مرد جوانی هم که به خاطر شارژ ساختمان با ۳ برادر افغانی مشاجره کرده بود جانش را از دست داد. از آن طرف درگیری های طایفهای از رفقای افغانی قاتل ساخت و قتلی فجیع را در منطقه پل سید خندان تهران رقم زد. و طبق اعلام سپاه شهرستان پارسیان طی گشت زنی در شهرستان پارسیان و عملیات مشترک سپاه در مجموعه اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران، اتباع افاغنه که قصد ربودن تعدادی کودک و نوجوان در این شهرستان را داشتند حسب دستور مقام قضائی شهرستان طی عملیاتی غافلگیرانه به دام مأموران افتادند و با همکاری پلیس اطلاعات و امنیت فراجا جهت سیر مراحل قضائی تحویل مراجع قضائی شهرستان شدند. در همین رابطه تعداد ۱۲ نفر تبعه افغان که با تهدید چاقو قصد آزار و اذیت و ربایش نوجوانان را در آن منطقه داشتند به مرجع قضائی تحویل داده شدند.
🌐 نزدیک به ۶ میلیون و عبارتی گویاتر ۸ میلیون افغانی کنار ما در ایران زندگی می کنند. صاحب زن و بچه اند و کسب و کارهای مهمی هم دارند. و شاید گزافه نباشد که بگوییم به لطف مسئولین ایرانی هیچ کشوری مثل ایران نسبت به اتباع بیگانه خصوصا برادران افاغنه تا این اندازه نگاه مثبت و همدلانه نداشته است. چرا که آقایان اعتقاد دارند کشور ایران با افغانستان نقطه های اشتراک بسیار دارد و برخی مراودات باعث شده که بتوانیم سالها با صلح و سازش در کنار هم زندگی کنیم. افغانی ها در کشور ما حس خوبی به زندگی دارند و توانسته اند در مدارس و دانشگاه های ایران ورود کنند. مثل مابقی ایرانیان درس بخوانند. حتی کار مناسب داشته باشند. از خدمات درمانی و بهداشتی در تمام نقاط ایران بهره مند شوند و شرایط ایده آلی برای زندگی پیدا کنند. حتی حالا که جمعیت افغانی ها در کشور رو به فزونی گذاشته و مطالبه ی اکثریت مردم خروج آنان از کشور است ؛ باز هم سیاست های پنهان اجازه نمی دهد که با جدیت این خواسته دنبال شده و تکلیف کار افغانی ها یکسره شود. بروز ناامنی های گسترده در کلان شهرها و حتی بخش های کوچک که افغانی های پنهان را در خودش جا داده ؛ مشکلات فراوانی را ایجاد کرده که قتل و آدم کشی یکی از آنهاست. می کُشند و شبانه بار و بندیل می بندند و از طریق شهرهای مرزی به صورت قاچاق از کشور خارج می شوند. نه خوانی آمده و نه خوانی رفته !
🌐 جنگ در افغانستان بهانه ای بود که ایران به حضور آنان تسلیم شود و شرائط نرمالی را برایشان فراهم کند. حتی به آنان مجوزهای طولانی اقامت بدهد. اما حالا که افغانستان به یک ثبات نسبی رسیده و طالبان در آن سیاست های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوبی را پیاده کرده اند حتما که باید افغانی ها تحت هر شرائطی از ایران خارج شده و به کشورشان برگردند. چقدر فرصت های شغلی که به علت های متعدد توسط افغانی ها اشغال شد در حالی که جوانان ما از آن بی بهره بودند. تاسف انگیزترین نقطه ی این داستان آن جاست که برخی از زنان و دختران ایرانی با این میهمانان ناخوانده ازدواج کردند و حتی بچه دار هم شدند. حضور این جمعیت کثیر در ایران البته دلیلی مهم دارد. تجارب مهاجرت ایرانی ها به سایر کشورها نشان میدهد که چقدر این رخداد دشوار است و چه هزینه های سنگینی برای ایرانیان دارد. در حالی که در ایران این گونه نیست و آغوش گرم مسئولین پذیرای ورود صمیمانه ی آنهاست. به این معنی که آنها به راحتی وارد کشور میشوند و با کمترین هزینه اقامت می گیرند. اقامتی که در کنار آن به آنها تعهد می دهد که مثل مابقی ایرانی ها بتوانند از تمام امکانات استفاده کنند.
🌐 این اتفاقات و فرایند برخورد منفعلانه ی مسئولین با افغانی ها و عدم برخورد قاطع با آنان موجی از نارضایتی را برای مردم به وجود آورده که هر از گاهی منتج به برخوردهای فیزیکی خشونت بار برخی مردم با افغانی ها می شود. مشکلی که از اقامت غیر قانونی آنان شکل می گیرد و تا به آن جا پیش می رود که کار به مسائل امنیتی هم کشیده می شود و مسائل تنش زایی را به وجود می آورد. سخن کوتاه آن که استاندار تهران گفته نان برای ایرانی ها نداریم اما سالی ۵۰۰ هزار مهاجر افغانی وارد تهران میشوند. این در حالی ست که سهمیه آرد تغییر نکرده و صف های طولانی نانوایی ها را بیشتر افغانی ها پر کرده اند. آقای استاندار گفته : اتباع غیر مجاز باید به سرعت کشور را ترک کنند. برای ما فرقی ندارد که از کجای دنیا آمده اند و زمانی که غیر مجاز باشند طرد میشوند. حالا باید منتظر ماند و دید راه تهران تا کابل برای برادران افغانی هموار تر می شود یا راه کابل به تهران ؟
#اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane
🌑 #جعفر_بخشی_بینیاز
نویسنده و روزنامه نگار
🌐 داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر را دو افعانی کُشتند ؛ جوری که سر محمدی فر تقریباً از بدنش جدا شده بود. مرد جوانی هم که به خاطر شارژ ساختمان با ۳ برادر افغانی مشاجره کرده بود جانش را از دست داد. از آن طرف درگیری های طایفهای از رفقای افغانی قاتل ساخت و قتلی فجیع را در منطقه پل سید خندان تهران رقم زد. و طبق اعلام سپاه شهرستان پارسیان طی گشت زنی در شهرستان پارسیان و عملیات مشترک سپاه در مجموعه اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران، اتباع افاغنه که قصد ربودن تعدادی کودک و نوجوان در این شهرستان را داشتند حسب دستور مقام قضائی شهرستان طی عملیاتی غافلگیرانه به دام مأموران افتادند و با همکاری پلیس اطلاعات و امنیت فراجا جهت سیر مراحل قضائی تحویل مراجع قضائی شهرستان شدند. در همین رابطه تعداد ۱۲ نفر تبعه افغان که با تهدید چاقو قصد آزار و اذیت و ربایش نوجوانان را در آن منطقه داشتند به مرجع قضائی تحویل داده شدند.
🌐 نزدیک به ۶ میلیون و عبارتی گویاتر ۸ میلیون افغانی کنار ما در ایران زندگی می کنند. صاحب زن و بچه اند و کسب و کارهای مهمی هم دارند. و شاید گزافه نباشد که بگوییم به لطف مسئولین ایرانی هیچ کشوری مثل ایران نسبت به اتباع بیگانه خصوصا برادران افاغنه تا این اندازه نگاه مثبت و همدلانه نداشته است. چرا که آقایان اعتقاد دارند کشور ایران با افغانستان نقطه های اشتراک بسیار دارد و برخی مراودات باعث شده که بتوانیم سالها با صلح و سازش در کنار هم زندگی کنیم. افغانی ها در کشور ما حس خوبی به زندگی دارند و توانسته اند در مدارس و دانشگاه های ایران ورود کنند. مثل مابقی ایرانیان درس بخوانند. حتی کار مناسب داشته باشند. از خدمات درمانی و بهداشتی در تمام نقاط ایران بهره مند شوند و شرایط ایده آلی برای زندگی پیدا کنند. حتی حالا که جمعیت افغانی ها در کشور رو به فزونی گذاشته و مطالبه ی اکثریت مردم خروج آنان از کشور است ؛ باز هم سیاست های پنهان اجازه نمی دهد که با جدیت این خواسته دنبال شده و تکلیف کار افغانی ها یکسره شود. بروز ناامنی های گسترده در کلان شهرها و حتی بخش های کوچک که افغانی های پنهان را در خودش جا داده ؛ مشکلات فراوانی را ایجاد کرده که قتل و آدم کشی یکی از آنهاست. می کُشند و شبانه بار و بندیل می بندند و از طریق شهرهای مرزی به صورت قاچاق از کشور خارج می شوند. نه خوانی آمده و نه خوانی رفته !
🌐 جنگ در افغانستان بهانه ای بود که ایران به حضور آنان تسلیم شود و شرائط نرمالی را برایشان فراهم کند. حتی به آنان مجوزهای طولانی اقامت بدهد. اما حالا که افغانستان به یک ثبات نسبی رسیده و طالبان در آن سیاست های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوبی را پیاده کرده اند حتما که باید افغانی ها تحت هر شرائطی از ایران خارج شده و به کشورشان برگردند. چقدر فرصت های شغلی که به علت های متعدد توسط افغانی ها اشغال شد در حالی که جوانان ما از آن بی بهره بودند. تاسف انگیزترین نقطه ی این داستان آن جاست که برخی از زنان و دختران ایرانی با این میهمانان ناخوانده ازدواج کردند و حتی بچه دار هم شدند. حضور این جمعیت کثیر در ایران البته دلیلی مهم دارد. تجارب مهاجرت ایرانی ها به سایر کشورها نشان میدهد که چقدر این رخداد دشوار است و چه هزینه های سنگینی برای ایرانیان دارد. در حالی که در ایران این گونه نیست و آغوش گرم مسئولین پذیرای ورود صمیمانه ی آنهاست. به این معنی که آنها به راحتی وارد کشور میشوند و با کمترین هزینه اقامت می گیرند. اقامتی که در کنار آن به آنها تعهد می دهد که مثل مابقی ایرانی ها بتوانند از تمام امکانات استفاده کنند.
🌐 این اتفاقات و فرایند برخورد منفعلانه ی مسئولین با افغانی ها و عدم برخورد قاطع با آنان موجی از نارضایتی را برای مردم به وجود آورده که هر از گاهی منتج به برخوردهای فیزیکی خشونت بار برخی مردم با افغانی ها می شود. مشکلی که از اقامت غیر قانونی آنان شکل می گیرد و تا به آن جا پیش می رود که کار به مسائل امنیتی هم کشیده می شود و مسائل تنش زایی را به وجود می آورد. سخن کوتاه آن که استاندار تهران گفته نان برای ایرانی ها نداریم اما سالی ۵۰۰ هزار مهاجر افغانی وارد تهران میشوند. این در حالی ست که سهمیه آرد تغییر نکرده و صف های طولانی نانوایی ها را بیشتر افغانی ها پر کرده اند. آقای استاندار گفته : اتباع غیر مجاز باید به سرعت کشور را ترک کنند. برای ما فرقی ندارد که از کجای دنیا آمده اند و زمانی که غیر مجاز باشند طرد میشوند. حالا باید منتظر ماند و دید راه تهران تا کابل برای برادران افغانی هموار تر می شود یا راه کابل به تهران ؟
#اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane
🌏 قصه ی تلخِ رفتن !
🌑 جعفر بخشی بی نیاز
نویسنده و روزنامه نگار
🌐 خانه اگر خانه باشد و گرم باشد و ایمن باشد کجا بهتر از خانه. می مانیم و این گرما را گرم تر می کنیم. خانه را به آبادی می بریم و ساکنانش را به فردا می رسانیم. هم به آسمانش رنگ می پاشیم تا همه چیز آبی شود و هم به زمینش برکت می ریزیم تا باغ ها آباد شود و نهرها به رودها بوسه دهد. پیوند خانه با آدمی حکایت ماهی و آب است. ماهی که از آب گرفته شود می میرد. و آدمی از خانه. باید در خانه ماند. به دیوارهای ترک خورده امید ریخت و درزهای ناامیدی اش را دوخت. پنجره را باز کرد تا هوای تازه نموری خانه را بردارد و بوی اسپند تمام خانه را بگیرد. خانه اگر خانه باشد در قفل نمی شود. علف های هرز میان باغچه نمی روید و سگ های غریبه کنار درب اش پارس نمی کنند. خانه اگر خانه باشد صاحبش را به سمت خداحافظی تا آستانِ در نمی برد. خانه اگر خانه باشد غریبه ها را پس می زند و خودی ها را رنجور نمی کند. خانه اگر خانه باشد صاحب ش را به تحقیر از خانه نمی راند. خانه اگر خانه باشد ...
🌐 پس خانه ؛ خانه نیست. دیگر هیچ چیز بهانه ی ماندن در این خانه نیست. گرچه در گریختن رستگاری نیست که این رفتن و دور شدن تازه آغاز ماجراست. اما چاره چیست وقتی خانه ؛ خانه نیست. یا باید بمانی و چیزی از خودت بسازی که نشکند. یا بروی که خودت نشکنی. که هر که ماند شکست. همه چیز در خانه مصرف می شود و دور انداخته می شود و بیشتر از همه انسان. آن هم در این خانه. انگار این پایان تاوان آرمان خواهی نسلی ست که در همین خانه به جای کمال به زوال رسید. نسلی که آرمان خواه بود. به رستگاری اعتقاد داشت. به واژه های مقدس. به آزادی. وطن. عدالت. فرهنگ. زیبایی. به خودش هم اعتقاد داشت. تکان هر برگ بر شاخه معنای نهفته ای داشت برایش. اما بعدها خانه نشان داد که نه هر برگ بر شاخه که گویی کُل زندگی برایش از معنا تهی شد. خانه ما را خسته کرد و ما در همین خانه خسته شدیم. باید برویم. از کلید انداختن به خانه ی تاریک خسته شده ایم. ما اینجا از کسی متنفر نیستیم. از هیچ کس. از خودمان بیزاریم که چرا این قدر پوست کلفت شدیم که این فضا را و این شرائط را تا به امروز تحمل کردیم.
🌐 تنها و خسته ایم. برای همین می رویم. دیگر حوصله نداریم. چقدر کلید در قفل بچرخانیم و قدم بگذاریم به خانه ی تاریک. چقدر از این خانه خاطره تلخ بسازیم. چقدر با این خانه گریه کنیم و به رنج بنشینیم. زخم ها گاهی چنان بی رحم و ناسورند که حتی رفتن هم مرهم نمی شود. در زندگی زخم هایی ست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می خورد و می تراشد. چه تلخ و گزنده که رفتن هم نمی تواند ما را آشفتگی های این جهان و جان پریشان مان نجات دهد. باید خودمان را از خستگی هایی که هست خلاص کنیم. روای بی روایت یا تمام می شود یا تمام می کند. کافی ست اگر تا به امروز صورت مان را با سیلی سرخ کردیم. برای همین می رویم که دیگر طاقت نداریم. ما خانه را دوست داشتیم. به خانه وابسته بودیم. از خانه خاطره داشتیم. از خانه امید و نور بر می داشتیم. ما از خانه حیات می گرفتیم. بقا می یافتیم. ما در همین خانه بچه ها یمان را زاییدیم و بزرگ شان کردیم. اما در همین خانه نتوانستیم پایشان را ببندیم. ما به خانه دل بسته بودیم. حالا اما نه فقط ما که همه می خواهند خانه را ترک کنند. که بچه هایمان بیشتر. یکی بیاید و راه رفتن مان را ببندد و ما را همین جا نگهدارد. در همین خانه. فقط چیزی بگوید و چیزی نشان دهد که باور کنیم خانه ؛ خانه است و باید در خانه ماند.
#اندیشه #اجتماعی
#جعفر_بخشی_بینیاز
@Roshanfkrane
🌑 جعفر بخشی بی نیاز
نویسنده و روزنامه نگار
🌐 خانه اگر خانه باشد و گرم باشد و ایمن باشد کجا بهتر از خانه. می مانیم و این گرما را گرم تر می کنیم. خانه را به آبادی می بریم و ساکنانش را به فردا می رسانیم. هم به آسمانش رنگ می پاشیم تا همه چیز آبی شود و هم به زمینش برکت می ریزیم تا باغ ها آباد شود و نهرها به رودها بوسه دهد. پیوند خانه با آدمی حکایت ماهی و آب است. ماهی که از آب گرفته شود می میرد. و آدمی از خانه. باید در خانه ماند. به دیوارهای ترک خورده امید ریخت و درزهای ناامیدی اش را دوخت. پنجره را باز کرد تا هوای تازه نموری خانه را بردارد و بوی اسپند تمام خانه را بگیرد. خانه اگر خانه باشد در قفل نمی شود. علف های هرز میان باغچه نمی روید و سگ های غریبه کنار درب اش پارس نمی کنند. خانه اگر خانه باشد صاحبش را به سمت خداحافظی تا آستانِ در نمی برد. خانه اگر خانه باشد غریبه ها را پس می زند و خودی ها را رنجور نمی کند. خانه اگر خانه باشد صاحب ش را به تحقیر از خانه نمی راند. خانه اگر خانه باشد ...
🌐 پس خانه ؛ خانه نیست. دیگر هیچ چیز بهانه ی ماندن در این خانه نیست. گرچه در گریختن رستگاری نیست که این رفتن و دور شدن تازه آغاز ماجراست. اما چاره چیست وقتی خانه ؛ خانه نیست. یا باید بمانی و چیزی از خودت بسازی که نشکند. یا بروی که خودت نشکنی. که هر که ماند شکست. همه چیز در خانه مصرف می شود و دور انداخته می شود و بیشتر از همه انسان. آن هم در این خانه. انگار این پایان تاوان آرمان خواهی نسلی ست که در همین خانه به جای کمال به زوال رسید. نسلی که آرمان خواه بود. به رستگاری اعتقاد داشت. به واژه های مقدس. به آزادی. وطن. عدالت. فرهنگ. زیبایی. به خودش هم اعتقاد داشت. تکان هر برگ بر شاخه معنای نهفته ای داشت برایش. اما بعدها خانه نشان داد که نه هر برگ بر شاخه که گویی کُل زندگی برایش از معنا تهی شد. خانه ما را خسته کرد و ما در همین خانه خسته شدیم. باید برویم. از کلید انداختن به خانه ی تاریک خسته شده ایم. ما اینجا از کسی متنفر نیستیم. از هیچ کس. از خودمان بیزاریم که چرا این قدر پوست کلفت شدیم که این فضا را و این شرائط را تا به امروز تحمل کردیم.
🌐 تنها و خسته ایم. برای همین می رویم. دیگر حوصله نداریم. چقدر کلید در قفل بچرخانیم و قدم بگذاریم به خانه ی تاریک. چقدر از این خانه خاطره تلخ بسازیم. چقدر با این خانه گریه کنیم و به رنج بنشینیم. زخم ها گاهی چنان بی رحم و ناسورند که حتی رفتن هم مرهم نمی شود. در زندگی زخم هایی ست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می خورد و می تراشد. چه تلخ و گزنده که رفتن هم نمی تواند ما را آشفتگی های این جهان و جان پریشان مان نجات دهد. باید خودمان را از خستگی هایی که هست خلاص کنیم. روای بی روایت یا تمام می شود یا تمام می کند. کافی ست اگر تا به امروز صورت مان را با سیلی سرخ کردیم. برای همین می رویم که دیگر طاقت نداریم. ما خانه را دوست داشتیم. به خانه وابسته بودیم. از خانه خاطره داشتیم. از خانه امید و نور بر می داشتیم. ما از خانه حیات می گرفتیم. بقا می یافتیم. ما در همین خانه بچه ها یمان را زاییدیم و بزرگ شان کردیم. اما در همین خانه نتوانستیم پایشان را ببندیم. ما به خانه دل بسته بودیم. حالا اما نه فقط ما که همه می خواهند خانه را ترک کنند. که بچه هایمان بیشتر. یکی بیاید و راه رفتن مان را ببندد و ما را همین جا نگهدارد. در همین خانه. فقط چیزی بگوید و چیزی نشان دهد که باور کنیم خانه ؛ خانه است و باید در خانه ماند.
#اندیشه #اجتماعی
#جعفر_بخشی_بینیاز
@Roshanfkrane