This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 از بهترین اجراهای تصنیف "مرغ سحر"
آواز :استاد محمدرضا #شجریان و #همایون_شجریان
آهنگ : #مرتضی_نی_داوود
شعر : #ملک_الشعرا (#بهار)
#موسیقی
@Roshanfkrane
آواز :استاد محمدرضا #شجریان و #همایون_شجریان
آهنگ : #مرتضی_نی_داوود
شعر : #ملک_الشعرا (#بهار)
#موسیقی
@Roshanfkrane
"چرا کلاس درس استاد #شفیعی_کدکنی شلوغ است؟"
✍️سرگه بارسقیان
🔹 به قول محمدجعفر یاحقی «شفیعی کدکنی سر کلاسهایش هیچ سرفصلی را رعایت نمیکند و آنچه که فکر میکند، آن روز باید درس بدهد بیان میکند.» گو اینکه دانش و توان و حضور ذهن و نظم فکری استاد به او این اجازه را میدهد که در یک ترم، به صورت شفاهی کتابی تازه را در نقد ادبی تألیف کند.
🔹مسابقهای در این کمرونقی کلاس و کمرمقی دانشگاه، برای نشستن روی صندلی و کف زمین و جلوی در کلاس ۴۴۲ بین دختر دانشجویی که از کلاس خودش میزند تا به کلاس استاد شفیعی کدکنی برسد و تا مرز حذف شدن درس خودش پیش میرود، تا آن یکی که حتی کف کلاس استاد را هم از کف داده و فقط دلخوش به این حرف استاد ۸۰ ساله دانشگاه در راهرو شده: «ممنون که اومدین.» استادی که در کلاس درسش گفته «خاک بر سر دانشجویی که عاشق نشود!»
🔹شاعری که ۵۰ سال استاد دانشگاه تهران است و #فروزانفر زیر برگه پیشنهاد استخدامش نوشته «احترامی است به فضیلت او.» تصاویر کلاسش همان روحیهای را میدهد که خود خطاب به دانشجویانش گفته جامعه ما به آن نیاز دارد: «آقایان دولت و اینها را ولش کنید... جامعه ما به متفکرینی از جنس #هایدگر ؛ #ویتگنشتاین و #راسل و… نیاز دارد که دوز روحیه بانشاط را در جامعه بالا ببرند. در این زمینه خیلی فقیریم… هیچ وقت فراموش نکنید یک خط کش بیشتر وجود ندارد و آن خط کش روحیه است. تمام مللی که پیشرفت کردند روحیهشان سبب پیشرفتشان بوده، نه ثروتشان.»
🔹در غوغای تبلیغات «رایگان سر کلاس شفیعی کدکنی بنشینید» معلوم نیست این گفتههای شفاهی سر کلاس جایی ثبت و ضبط میشود برای آیندگان و آیا انذاری که استاد ۸ سال پیش درباره اسلاف خود داد، برای خود ایشان هم تکرار میشود: «اگر از دانشگاه تهران بپرسند که ما میخواهیم نوع سؤالات امتحانی #ملکالشعراء #بهار یا #بدیعالزمان_فروزانفر یا خانم #فاطمه_سیّاح را بدانیم، آیا دانشگاه تهران یک نمونه ـ فقط یک نمونه ـ از پرسشهای امتحانی این استادان بزرگ و بیمانند را، که فصول درخشانی از تاریخ ادبیات و فرهنگ عصر ما را شکل دادهاند، میتواند در اختیار ما قرار دهد؟ نه تنها در این زمینه پاسخ دانشگاه تهران منفی است، که حتی پرونده استخدامی ملکالشعراء بهار را هم ندارد.»/ایران
#فرهنگ #اجتماعی
@Roshanfkrane
✍️سرگه بارسقیان
🔹 به قول محمدجعفر یاحقی «شفیعی کدکنی سر کلاسهایش هیچ سرفصلی را رعایت نمیکند و آنچه که فکر میکند، آن روز باید درس بدهد بیان میکند.» گو اینکه دانش و توان و حضور ذهن و نظم فکری استاد به او این اجازه را میدهد که در یک ترم، به صورت شفاهی کتابی تازه را در نقد ادبی تألیف کند.
🔹مسابقهای در این کمرونقی کلاس و کمرمقی دانشگاه، برای نشستن روی صندلی و کف زمین و جلوی در کلاس ۴۴۲ بین دختر دانشجویی که از کلاس خودش میزند تا به کلاس استاد شفیعی کدکنی برسد و تا مرز حذف شدن درس خودش پیش میرود، تا آن یکی که حتی کف کلاس استاد را هم از کف داده و فقط دلخوش به این حرف استاد ۸۰ ساله دانشگاه در راهرو شده: «ممنون که اومدین.» استادی که در کلاس درسش گفته «خاک بر سر دانشجویی که عاشق نشود!»
🔹شاعری که ۵۰ سال استاد دانشگاه تهران است و #فروزانفر زیر برگه پیشنهاد استخدامش نوشته «احترامی است به فضیلت او.» تصاویر کلاسش همان روحیهای را میدهد که خود خطاب به دانشجویانش گفته جامعه ما به آن نیاز دارد: «آقایان دولت و اینها را ولش کنید... جامعه ما به متفکرینی از جنس #هایدگر ؛ #ویتگنشتاین و #راسل و… نیاز دارد که دوز روحیه بانشاط را در جامعه بالا ببرند. در این زمینه خیلی فقیریم… هیچ وقت فراموش نکنید یک خط کش بیشتر وجود ندارد و آن خط کش روحیه است. تمام مللی که پیشرفت کردند روحیهشان سبب پیشرفتشان بوده، نه ثروتشان.»
🔹در غوغای تبلیغات «رایگان سر کلاس شفیعی کدکنی بنشینید» معلوم نیست این گفتههای شفاهی سر کلاس جایی ثبت و ضبط میشود برای آیندگان و آیا انذاری که استاد ۸ سال پیش درباره اسلاف خود داد، برای خود ایشان هم تکرار میشود: «اگر از دانشگاه تهران بپرسند که ما میخواهیم نوع سؤالات امتحانی #ملکالشعراء #بهار یا #بدیعالزمان_فروزانفر یا خانم #فاطمه_سیّاح را بدانیم، آیا دانشگاه تهران یک نمونه ـ فقط یک نمونه ـ از پرسشهای امتحانی این استادان بزرگ و بیمانند را، که فصول درخشانی از تاریخ ادبیات و فرهنگ عصر ما را شکل دادهاند، میتواند در اختیار ما قرار دهد؟ نه تنها در این زمینه پاسخ دانشگاه تهران منفی است، که حتی پرونده استخدامی ملکالشعراء بهار را هم ندارد.»/ایران
#فرهنگ #اجتماعی
@Roshanfkrane
وطن من
ایرج بسطامی
«بسطامی، خداوند گوهری به تو داده و من میخواهم این گوهر را شکل بدهم.
او ۶ سال شاگرد من بود و آینده خوبی برایش پیش بینی میکردم اما گلی بود که خیلی زود پرپر شد»
(محمدرضا شجریان)
#ایرج_بسطامی در نخستین روز آذر ۱۳۳۶ در بم زاده شد و ۵ دی ماه ۱۳۸۲ چهل و شش ساله بود که در زلزلهی تلخ بم به خواب ابدی رفت.
او جزء شاگردان استاد شجریان بود و اولین آثارش را با آهنگ سازی #پرویز_مشکاتیان منتشر کرد.
وطن من تصنیفی حاصل این همکاری ست با شعری از #ملک_الشعرا #بهار و آهنگی از #پرویز_مشکاتیان که از طرف سازمان #یونسکو بعنوان سرود ملی معرفی شد.
اما تصنیف گل پونهها معروف ترین اثر اوست با آهنگی از #حسین_پرنیا و شعری از #هما_میرافشار
#موسیقی
@Roshanfkrane
او ۶ سال شاگرد من بود و آینده خوبی برایش پیش بینی میکردم اما گلی بود که خیلی زود پرپر شد»
(محمدرضا شجریان)
#ایرج_بسطامی در نخستین روز آذر ۱۳۳۶ در بم زاده شد و ۵ دی ماه ۱۳۸۲ چهل و شش ساله بود که در زلزلهی تلخ بم به خواب ابدی رفت.
او جزء شاگردان استاد شجریان بود و اولین آثارش را با آهنگ سازی #پرویز_مشکاتیان منتشر کرد.
وطن من تصنیفی حاصل این همکاری ست با شعری از #ملک_الشعرا #بهار و آهنگی از #پرویز_مشکاتیان که از طرف سازمان #یونسکو بعنوان سرود ملی معرفی شد.
اما تصنیف گل پونهها معروف ترین اثر اوست با آهنگی از #حسین_پرنیا و شعری از #هما_میرافشار
#موسیقی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 چرا استادان و بزرگان #ادبیات کشور باید اینگونه در حسرت وطن اشک بریزند؟
آقای مجری چرا علت دوری از وطن را از استاد می پرسی؟!
🎬 دکتر #احمد_مهدوی_دامغانی استاد دانشگاه #هاروارد بعد از ۳۵ سال دوری از وطن برای اولین بار مستقیم با هموطنانش گفتگو میکند.
اشکهای عاشقانه دکتر احمد مهدوی دامغانی ۹۵ ساله، احساسی توامان غم و شادی را در آدمی شکل میدهد!
هم حالت را خوب میکند هم بد!
خوب برای زنده و تازه نفس بودن این حجم از شوریدگی و عشق بعد از سالها دوری از وطن و مراد دل؛
و بد برای غم هجران و تلخی غربت و حسرت نبودن و ندیدن ناگزیر وطن.
استاد احمد مهدوی دامغانی بازمانده از نسل ادبیان دانشمندی چون #ملک_الشعرا (#بهار) ؛ #عبدالحسین_زرین_کوب ؛ #جلال_الدین_همایی و #بدیع_الزمان_فروزانفر است.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
آقای مجری چرا علت دوری از وطن را از استاد می پرسی؟!
🎬 دکتر #احمد_مهدوی_دامغانی استاد دانشگاه #هاروارد بعد از ۳۵ سال دوری از وطن برای اولین بار مستقیم با هموطنانش گفتگو میکند.
اشکهای عاشقانه دکتر احمد مهدوی دامغانی ۹۵ ساله، احساسی توامان غم و شادی را در آدمی شکل میدهد!
هم حالت را خوب میکند هم بد!
خوب برای زنده و تازه نفس بودن این حجم از شوریدگی و عشق بعد از سالها دوری از وطن و مراد دل؛
و بد برای غم هجران و تلخی غربت و حسرت نبودن و ندیدن ناگزیر وطن.
استاد احمد مهدوی دامغانی بازمانده از نسل ادبیان دانشمندی چون #ملک_الشعرا (#بهار) ؛ #عبدالحسین_زرین_کوب ؛ #جلال_الدین_همایی و #بدیع_الزمان_فروزانفر است.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
محمدرضا شجریان-ز من نگارم
اجرای تصنیف زیبای "ز من نگارم"
آواز : استاد محمدرضا #شجریان
شعر: #ملک_الشعرا #بهار
آهنگ: #درویش_خان
آلبوم: آهنگ وفا
دستگاه: ماهور
#موسیقی
@Roshanfkrane
آواز : استاد محمدرضا #شجریان
شعر: #ملک_الشعرا #بهار
آهنگ: #درویش_خان
آلبوم: آهنگ وفا
دستگاه: ماهور
#موسیقی
@Roshanfkrane
روزی خواهد آمد
که عشق
بر فراز درختان اساطیری
پرواز سیمرغ میکند و فریاد
ترانهای به وسعت #بهار سر میدهد
روزی که تا شکوفایی گل سرخ
فاصلهای نیست
و پرنده ، به شوق تماشای دشت
سر از پا نمیشناسد.
روزی که شفق
سرشار از از عطر نسیم زلفان توست.
و لالهها رنگ لبان تو را وام میگیرند.
روزی که سیب ،
چون گونههای تو
مست رسیدن میشود . . .!
#احمد_شاملو
#شعر
@Roshanfkrane
که عشق
بر فراز درختان اساطیری
پرواز سیمرغ میکند و فریاد
ترانهای به وسعت #بهار سر میدهد
روزی که تا شکوفایی گل سرخ
فاصلهای نیست
و پرنده ، به شوق تماشای دشت
سر از پا نمیشناسد.
روزی که شفق
سرشار از از عطر نسیم زلفان توست.
و لالهها رنگ لبان تو را وام میگیرند.
روزی که سیب ،
چون گونههای تو
مست رسیدن میشود . . .!
#احمد_شاملو
#شعر
@Roshanfkrane
باز کن پنجره ها را، که نسیم
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد،
و #بهار ،
روی هر شاخه، کنار هر برگ،
شمع روشن کردهست.
همهی چلچلهها برگشتند،
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شدهست،
و درخت گیلاس،
هدیهی جشن اقاقیها را،
گل به دامن کردهست.
باز کن پنجرهها را، ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
توی تاریکی شب های بلند،
سیلی سرما با تاک چه کرد؟
با سر و سینهی گلهای سپید،
نیمهشب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزهی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین!
و محبت را در روح نسیم،
که در این کوچهی تنگ،
با همین دست تهی،
روز میلاد اقاقیها را
جشن می گیرد!
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجرهها را
و بهاران
را باور کن!
- #فریدون_مشیری
#بهار_را_باور_کن "
@Roshanfkrane
باز کن پنجره ها را، که نسیم
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد،
و #بهار ،
روی هر شاخه، کنار هر برگ،
شمع روشن کردهست.
همهی چلچلهها برگشتند،
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شدهست،
و درخت گیلاس،
هدیهی جشن اقاقیها را،
گل به دامن کردهست.
باز کن پنجرهها را، ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
توی تاریکی شب های بلند،
سیلی سرما با تاک چه کرد؟
با سر و سینهی گلهای سپید،
نیمهشب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزهی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین!
و محبت را در روح نسیم،
که در این کوچهی تنگ،
با همین دست تهی،
روز میلاد اقاقیها را
جشن می گیرد!
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجرهها را
و بهاران
را باور کن!
- #فریدون_مشیری
#بهار_را_باور_کن "
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
☀️🕊
#بهار
شهر بیتپش و هراسانام،
انگار دیوهای بدون شاخ، با ارواحی سیاه، کینهای هزار ساله و دستهایی پر از مرگ آمدهاند که عشق، لبخند و آغوش را از تکتک آدمهایت بگیرند. دیوهای پشت در، با آدمها به زبان مرگ سخن میگویند؛ آمدهاند تا از تن نازک بوسهها بگذرند؛ بادبادکهای کودکان را به یغما ببّرند؛ تصویر دخترکان شالیکار را از روی آیینهی آبها محو کنند و به تبرها قصهی تباهی جنگل را بگویند...
ولی...تو میدانی و دیوها هم میدانند اتفاقی برای زمین نخواهد افتاد؛ دوباره روزی حریرهای سبز بید در باد به رقص در میآیند؛ زمین دوباره آبستن پروانهها و شکوفههای بهارنارنج میشود؛ تبرها قصهی جنگل را یاد میگیرند و برای چکاوکان لانه میسازند؛ دامانِ کوهستان عطر بابونه و شقایق میپراکند؛ مرِغابیها به شالیزارها باز میگردند؛ زمین از روزنههای زنبقهای آبی نفسی عمیق میکشد، عشق در تو دمیده میشود و شور و غوغای گمشدهات، دوباره به سویت بازمیگردد.
#پروین_ع
________________
📎 کلیپی از شهر #لاهیجان
شعر و خوانش: #چارلز_بوکفسکی
▪ "The Genius Of The Crowd"
▪ By: #Charles_Bukowski
@Roshanfkrane
#بهار
شهر بیتپش و هراسانام،
انگار دیوهای بدون شاخ، با ارواحی سیاه، کینهای هزار ساله و دستهایی پر از مرگ آمدهاند که عشق، لبخند و آغوش را از تکتک آدمهایت بگیرند. دیوهای پشت در، با آدمها به زبان مرگ سخن میگویند؛ آمدهاند تا از تن نازک بوسهها بگذرند؛ بادبادکهای کودکان را به یغما ببّرند؛ تصویر دخترکان شالیکار را از روی آیینهی آبها محو کنند و به تبرها قصهی تباهی جنگل را بگویند...
ولی...تو میدانی و دیوها هم میدانند اتفاقی برای زمین نخواهد افتاد؛ دوباره روزی حریرهای سبز بید در باد به رقص در میآیند؛ زمین دوباره آبستن پروانهها و شکوفههای بهارنارنج میشود؛ تبرها قصهی جنگل را یاد میگیرند و برای چکاوکان لانه میسازند؛ دامانِ کوهستان عطر بابونه و شقایق میپراکند؛ مرِغابیها به شالیزارها باز میگردند؛ زمین از روزنههای زنبقهای آبی نفسی عمیق میکشد، عشق در تو دمیده میشود و شور و غوغای گمشدهات، دوباره به سویت بازمیگردد.
#پروین_ع
________________
📎 کلیپی از شهر #لاهیجان
شعر و خوانش: #چارلز_بوکفسکی
▪ "The Genius Of The Crowd"
▪ By: #Charles_Bukowski
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"کاشکی آخرِ این سوز، بهاری باشد!"
نود و تلخ تموم شد
۹۹مون رو بسازیم
شریفتر باشیم!
به گمونم #بهار بهونهی خوبی باشه...
بهارمون مبارک...
#باران_نیکراه #نوروز۹۹
@Roshanfkrane
نود و تلخ تموم شد
۹۹مون رو بسازیم
شریفتر باشیم!
به گمونم #بهار بهونهی خوبی باشه...
بهارمون مبارک...
#باران_نیکراه #نوروز۹۹
@Roshanfkrane
گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را
نشد کاین آسمان راحت گذارد یک نفس ما را
عسس با دزد شد دمساز و ما با هر دو بیگانه
به شب از دزد باشد وحشت و روز از عسس ما را
گرفتار جفای ناکسان گشتیم در عالم
دریغا زندگانی طی شد و نشناخت کس ما را
ز بس ماندیم در کنج قفس، گر باغبان روزی
کند ما را رها، ره نیست جز کنج قفس ما را
نشان کاروان عافیت پیدا نشد لیکن
به کوه و دشت کرد آواره، آوای جرس ما را
ز دست دل گریبان پاره کردیم از غمت شاید
سوی دل باشد از چاک گریبان دسترس ما را
درین تاریکی حیرت، به دل از عشق برقی زد
مگر تا وادی ایمن کشاند این قبس ما را
بریدیم از شهنشاهان طمع در عین درویشی
که از خوبان نباشد جز نگاهی ملتمس ما را
اگر خواهی که با صاحبدلان طرح وفا ریزی
کنون در نِه قدم، زیرا نبینی زین سپس ما را
خداوندی و سلطانی به یاران باد ارزانی
دراین بیدای ظلمانی فروغ عشق بس ما را
هوس بستیم تا ترک هوس گوییم در عالم
بهار آخر به جایی میرساند این هوس ما را
#ملک_الشعرا (#بهار)
امروز اول اردیبهشت سالروز درگذشت ملک الشعرای بهار بود...
یادش گرامی باد🌺❤️
(توضیح: احتمالا در بیت ماقبلِ آخر، واژه ی "بیداد ظلمانی" صحیح است که در کتاب غزلیات استاد بهار به اشتباه "بیدای ظلمانی" چاپ شده)
#شعر
@Rishanfkrane
نشد کاین آسمان راحت گذارد یک نفس ما را
عسس با دزد شد دمساز و ما با هر دو بیگانه
به شب از دزد باشد وحشت و روز از عسس ما را
گرفتار جفای ناکسان گشتیم در عالم
دریغا زندگانی طی شد و نشناخت کس ما را
ز بس ماندیم در کنج قفس، گر باغبان روزی
کند ما را رها، ره نیست جز کنج قفس ما را
نشان کاروان عافیت پیدا نشد لیکن
به کوه و دشت کرد آواره، آوای جرس ما را
ز دست دل گریبان پاره کردیم از غمت شاید
سوی دل باشد از چاک گریبان دسترس ما را
درین تاریکی حیرت، به دل از عشق برقی زد
مگر تا وادی ایمن کشاند این قبس ما را
بریدیم از شهنشاهان طمع در عین درویشی
که از خوبان نباشد جز نگاهی ملتمس ما را
اگر خواهی که با صاحبدلان طرح وفا ریزی
کنون در نِه قدم، زیرا نبینی زین سپس ما را
خداوندی و سلطانی به یاران باد ارزانی
دراین بیدای ظلمانی فروغ عشق بس ما را
هوس بستیم تا ترک هوس گوییم در عالم
بهار آخر به جایی میرساند این هوس ما را
#ملک_الشعرا (#بهار)
امروز اول اردیبهشت سالروز درگذشت ملک الشعرای بهار بود...
یادش گرامی باد🌺❤️
(توضیح: احتمالا در بیت ماقبلِ آخر، واژه ی "بیداد ظلمانی" صحیح است که در کتاب غزلیات استاد بهار به اشتباه "بیدای ظلمانی" چاپ شده)
#شعر
@Rishanfkrane