روستای چال خشک از توابع استان محروم #ایلام که ساختمان مدرسه استجاری (اجاره ای) است و با چراغ نفتی گرم شده وپول نفت توسط والدین ومعلم خریداری میشود..
اینها به کنار
به سکوی جلوی کلاس درس ابتدایی و نحوه ورود این کودکان معصوم به کلاس نگاه کنید که چقدر خطرناک و دلهره آوره. هر کدام از این بچه ها از آن ارتفاع و یا سنگ چینی بغل کلاس سقوط کند قطعا اگه کشته نشوند نقص عضو حتمی است....
اندوه لبنان ما راکشت ...😔
@Roshanfkrane
اینها به کنار
به سکوی جلوی کلاس درس ابتدایی و نحوه ورود این کودکان معصوم به کلاس نگاه کنید که چقدر خطرناک و دلهره آوره. هر کدام از این بچه ها از آن ارتفاع و یا سنگ چینی بغل کلاس سقوط کند قطعا اگه کشته نشوند نقص عضو حتمی است....
اندوه لبنان ما راکشت ...😔
@Roshanfkrane
🔺 هر دم ازین باغ بری می رسد!
بعد از #افتتاح سیم خاردار در بیله سوار و تیر برق در #رشت این بار افتتاح یک دستشویی در:
#ایلام❗️
سفری پر هزینه برای افتتاح چندین دستشویی و حمام.!!
آقایان #مسئول بیش از این افکار عمومی را جریحه دار نکنید..
صبح امروز عکسی که گویادر دههِ مبارک فجر انجام شده. در فضای مجازی منتشر شده
این عکس بیش از آنکه امیدوار کننده باشد نگران کننده است
چرا که :
این اقدامِ #مسئولان بیش از آنکه دست آوردی برای نظام داشته باشد تضعیف آن را در پی دارد..
همانند آن روستایی که عده ای مسئولین آن مکان آغل #گوسفند را افتتاح کردند البته باحضور #روحانی محل. !!!
البته در زمان افتتاح گوسفنداِنقدر ارزشمندنبود👇👇
#اندیشه
@Roshanfkrane
بعد از #افتتاح سیم خاردار در بیله سوار و تیر برق در #رشت این بار افتتاح یک دستشویی در:
#ایلام❗️
سفری پر هزینه برای افتتاح چندین دستشویی و حمام.!!
آقایان #مسئول بیش از این افکار عمومی را جریحه دار نکنید..
صبح امروز عکسی که گویادر دههِ مبارک فجر انجام شده. در فضای مجازی منتشر شده
این عکس بیش از آنکه امیدوار کننده باشد نگران کننده است
چرا که :
این اقدامِ #مسئولان بیش از آنکه دست آوردی برای نظام داشته باشد تضعیف آن را در پی دارد..
همانند آن روستایی که عده ای مسئولین آن مکان آغل #گوسفند را افتتاح کردند البته باحضور #روحانی محل. !!!
البته در زمان افتتاح گوسفنداِنقدر ارزشمندنبود👇👇
#اندیشه
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ورود مزدوران #حشد_الشعبی #عراق از مرز دهلران #ایلام !
حضور این افراد از نوک پا تا دندان مسلح در خاک #ایران چه مفهومی دارد!؟
#اجتماعی
@Roshanfkrane
حضور این افراد از نوک پا تا دندان مسلح در خاک #ایران چه مفهومی دارد!؟
#اجتماعی
@Roshanfkrane
مسیر روستای گرزلنگر در شهرستان دره شهر، استان #ایلام
یکی از روستاهای بکر و فوق العاده زیبایی که تاکنون دیدم روستای گرز لنگر هست، هم مردمان بافرهنگ و اصیل و مهمان نواز و هم طبیعت فوق العاده که جذابیت های فراوونی داره.
مهمترین دلیلی که به این روستا علاقمند شدم، جاده فوق العاده زیباش هست که از بین جنگل های تنگ بلوط میگذره و پدیده های #زمین شناسی جالبی رو میشه مشاهده کرد. طبیعت #زاگرس به شدت اینجا دلفریب هست و از اونجاهایی هست که باید #اکوتوریسم ی دیده بشه.
#جالب
#گردشگری
@Roshanfkrane
یکی از روستاهای بکر و فوق العاده زیبایی که تاکنون دیدم روستای گرز لنگر هست، هم مردمان بافرهنگ و اصیل و مهمان نواز و هم طبیعت فوق العاده که جذابیت های فراوونی داره.
مهمترین دلیلی که به این روستا علاقمند شدم، جاده فوق العاده زیباش هست که از بین جنگل های تنگ بلوط میگذره و پدیده های #زمین شناسی جالبی رو میشه مشاهده کرد. طبیعت #زاگرس به شدت اینجا دلفریب هست و از اونجاهایی هست که باید #اکوتوریسم ی دیده بشه.
#جالب
#گردشگری
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 زندگی مردم مناطق فراموش شده در #ایلام
⬅️ این ده دقیقه ویدیو حکایت تکان دهنده ای از آلام و رنج های عده ای از هموطنان ما در دیار هلیلان استان ایلام است.
⬅️ استاندار ، دادستان و مسئولین استانی، چرا نام خود را مسئول گذاشته اید؟ این عزیزان هموطنان ما هستند.
صدا سیمای میلی کار اصلیش پوشش این اخبار است...
چون بوجه دولتی میگیرد...
نه پوشش خبر حوادث و مصیبت های دنیا...!
#ارسالی
#اجتماعی
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
⬅️ این ده دقیقه ویدیو حکایت تکان دهنده ای از آلام و رنج های عده ای از هموطنان ما در دیار هلیلان استان ایلام است.
⬅️ استاندار ، دادستان و مسئولین استانی، چرا نام خود را مسئول گذاشته اید؟ این عزیزان هموطنان ما هستند.
صدا سیمای میلی کار اصلیش پوشش این اخبار است...
چون بوجه دولتی میگیرد...
نه پوشش خبر حوادث و مصیبت های دنیا...!
#ارسالی
#اجتماعی
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
#نمودار مقایسه بخشی از بودجه حوزههای علمیه با #بودجه عمرانی استانهای محروم #کردستان، #کرمانشاه، #سیستان_و_بلوچستان، و #ایلام، و سازمان حفاظت محیط زیست کشور.
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸گروگانگیری امروز چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ماه در سازمان املاک و اموال بنیاد مستضعفان #ایلام دقایقی پیش پایان یافت.
🔺بنابر اعلام فرمانده پلیس ایلام فرد گروگانگیر خودکشی کرده و این حادثه دستکم ۴ کشته و چند مجروح برجاگذاشته است.
🔺خبرگزاری ایرنا میگوید مجروحان این #گروگانگیری به بیمارستان منتقل شدهاند.
📹ایرنا
پ ن :
چهار کشته در گروگانگیری ایلام؛ مهاجم نارنجک و سلاح گرم را 'در کیسه برنج پنهان کرده بود'
گروگانگیری در یکی از ادارات بنیاد مستضعفان ایلام با دستکم چهار کشته و چندین زخمی پایان یافت.
پلیس میگوید گروگانگیر که کارمند سابق همین اداره بوده
با کلاشنیکف و نارنجک وارد ساختمان شده و بعد از حمله به کارکنان اداره خودکشی کرده است.
کانال روشنفکران
#خبر #حوادث #اجتماعی
@Roshanfkrane
🔺بنابر اعلام فرمانده پلیس ایلام فرد گروگانگیر خودکشی کرده و این حادثه دستکم ۴ کشته و چند مجروح برجاگذاشته است.
🔺خبرگزاری ایرنا میگوید مجروحان این #گروگانگیری به بیمارستان منتقل شدهاند.
📹ایرنا
پ ن :
چهار کشته در گروگانگیری ایلام؛ مهاجم نارنجک و سلاح گرم را 'در کیسه برنج پنهان کرده بود'
گروگانگیری در یکی از ادارات بنیاد مستضعفان ایلام با دستکم چهار کشته و چندین زخمی پایان یافت.
پلیس میگوید گروگانگیر که کارمند سابق همین اداره بوده
با کلاشنیکف و نارنجک وارد ساختمان شده و بعد از حمله به کارکنان اداره خودکشی کرده است.
کانال روشنفکران
#خبر #حوادث #اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کانال روشنفکران
#ارسالی امروز از #ایلام
میکشم میکشم هرآنکه خواهرم کشت.
دراعتراض به کشته شدن #مهسا_امینی
دوشنبه۲۸ شهریور۱۴۰۱
#اعتراضات #اجتماعی
@Roshanfkrane
#ارسالی امروز از #ایلام
میکشم میکشم هرآنکه خواهرم کشت.
دراعتراض به کشته شدن #مهسا_امینی
دوشنبه۲۸ شهریور۱۴۰۱
#اعتراضات #اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ارسالی کانال روشنفکران
جوانی اهل روستای "ابانار" از توابع بخش کلات شهرستان #آبدانان استان #ایلام خطاب به بهزاد علیزاده نماینده #مجلس از خواسته های مردم این شهر میگوید:
"اگر واقعاً نماینده مردم هستی، حرف ما را به مجلس ببر و بگو ما جوانان جمهوری اسلامی نمیخواهیم... تو که نباید حرف آن کس که بنیاد شهید یا بسیج و ... هست برسانی ... ببینم حرف من را میرسانید خدا شاهد دست روی قرآن میگذارم که صدرصد حرف همه جوانان این است که جمهوری اسلامی نمیخواهیم"
#اعتراضات #اجتماعی
@Roshanfkrane
جوانی اهل روستای "ابانار" از توابع بخش کلات شهرستان #آبدانان استان #ایلام خطاب به بهزاد علیزاده نماینده #مجلس از خواسته های مردم این شهر میگوید:
"اگر واقعاً نماینده مردم هستی، حرف ما را به مجلس ببر و بگو ما جوانان جمهوری اسلامی نمیخواهیم... تو که نباید حرف آن کس که بنیاد شهید یا بسیج و ... هست برسانی ... ببینم حرف من را میرسانید خدا شاهد دست روی قرآن میگذارم که صدرصد حرف همه جوانان این است که جمهوری اسلامی نمیخواهیم"
#اعتراضات #اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنان نماینده #ایلام، #مجلس و دولت و مسئولان را در یک نطق بی سابقه، از پشت تریبون علنی مجلس به باد انتقاد گرفت!
شیرزنی که از تمام نمایندگان مرد مجلس، زن تر بود!
چو ایران نباشد تن من مباد
#اعتراضات #اجتماعی
@Roshanfkrane
شیرزنی که از تمام نمایندگان مرد مجلس، زن تر بود!
چو ایران نباشد تن من مباد
#اعتراضات #اجتماعی
@Roshanfkrane
محسن برای ازدواج آمد اما کشته شد!
روشنفکران
✍دکتر #رحیم_قمیشی
محسن را من هم تا چند روز پیش نمیشناختم. #محسن_قیصری
پسری که عاشق طبیعت، ورزش، دوچرخهسواری و گشتن بود.آنقدری خوشتیپ...
متولد #ایلام بود، هم مهندس کامپیوتر شد و هم مهندس مکانیک، ایلام را دوست داشت، ولی شهری که نه صنعت بزرگی اطرافش هست و نه توسعهای در این چهل سال به چشم دیده و نه نیاز به متخصص دلسوز داشت!
بعد از تمام شدن تحصیلات و سربازی، محسن یکسال بیکاری را تحمل کرد
اما کار نبود
دو عمویش شهید بودند، پدرش هشت سال در جنگ بود و در قسمت امداد و درمان جبهه خدمت میکرد، و یک عموی دیگرش جانباز ویلچری
محسن رفت آلمان، با چه سختیای آنجا مشغول کار شد
فرزند آخرِ خانواده همیشه تکیهگاه پدر و مادر است
هر چه او در آلمان احساس خوشبختی میکرد
پدر و مادرش از تنهایی رنج میبردند و شکسته میشدند
و در آخر التماسهایشان برای بازگشتنش اجابت شد
یعنی خودش هم هوای ایران را کرده بود. امان از عاطفه ایرانیها و کردها
با اینکه میدانست بیکار میماند، برگشت
مادرش گفته بود دختری را برایش پیدا کرده مثل ماه، گفته بود بیاید ازدواج کند هر جا خواست برود، گفته بود آرزویش دیدن عروسی پسرش است.
محسن برگشت
اواخر۱۴۰۰ از آلمان، دختر را دید
مادرش دروغ نگفته بود!
چقدر به محسن میآمد
کلی با هم نقشه کشیدند بعد از ازدواج کجا بروند
دو نفری دوچرخه بردارند و بروند دور ایران را بگردند، اصلا بروند تور اروپا با دوچرخه. دختر، باورش نمیشد
محسن به او دلگرمی میداد
شش ماهی که پس از بازگشت محسن در ایران بیکار مانده بود زمینی را خرید و دست به کار ساختش شد و همان مدت آنرا به سقف رساند
نامزدش، وقتی آقای مهندس را میدید که تابه روی دوش گرفته و ملات سیمان بالا میبرد، کلی به او میخندید
محسن هم لبخند میزد
- خانهای درست کنم زلزلۀ هزار ریشتری هم خرابش نکند!
خانه تمام شد
قول و قرارها برای ازدواج گذاشته شد
ولی شهریور ۱۴۰۱ زلزله دیگری آمد
۲۵شهریور ژینا مظلومانه جان باخت و همه ایران به خونخواهیاش بلند شد
سیام شهریور در پارک کودک ایلام مردم شعارهای معمولی میدادند
آنها نمیخواستند دختران دیگری کشته شوند
یک سنگ هم پرت نکردند، یک شیشه هم نشکستند
اما گاز اشک آور بود که به سمتشان شلیک میشد، گلوله های جنگی و شاتگانهایی که ساچمه پرتاب میکردند
محسن میبیند دختری افتاده زمین که گاز اشکآور راه تنفسش را بسته و دارد بیهوش میشود
مأمورها نزدیک میشوند یاد نامزدش افتاد، نکند اصلأ خودش باشد
میدود و او را از معرکه نجات میدهد
و خودش گیر میافتد
لباس شخصیای بیرحمانه اسلحه ساچمه پرت کن را از فاصله نزدیک روبروی صورت محسن میگیرد
و مردم میبینند خون تمام سر و سینه او را میگیرد
خبر به پدرش میرسد خبر به عمویش میرسد یکبهیکِ بیمارستانها را میگردند
خبری نیست، سردخانهها، خبری نیست، همه دیدهاند او را زدند
پس کجاست!؟
همه از عموی قطع نخاعش خجالت میکشند، از پدر پیر و گریانش، از مادرش که هنوز باور نکرده پسرش دهها گلولۀ ساچمهای به صورتش خورده
ساعت دو نیمهشب بسیج به خانهشان مراجعه میکند؛
- منافقین و شورشیان، پسر شما را کشتهاند، میخواهیم او را به عنوان شهید معرفی و برایش مراسم بگیریم!
پدرش قبول نمیکند. کدام منافقین! اصلا جنازهاش کجاست؟ همه مردم دیدند چه کسانی او را زدند
سه روز جنازه محسن تحویل خانواده نمیشود، شاید قبول کنند او را شهید اعلام کنند، اما غیرت پدرش اجازه نمیدهد
- من اصرارش کردم برگردد، کاش نمیکردم.
من گفتم مادرت دلتنگ است، کاش نمیگفتم.
من گفتم بیا عروسی کن، هر جا خواستی برو. کاش نگفته بودم
سه روز بعد، پیکر محسن تحویل میشود تا بی سر و صدا دفن شود. فقط یک بار اجازه میدهند ببینندش
#نزدیک_به_پنجاه_ساچمه_درصورت_و_سینهاش..!
و اول مهر ماه، در بهشت رضای ایلام به خاک سپرده میشود
نامزدش اشکهایش قطع نمیشد
- چه شد آن نقشههایت محسن!؟
چه شد سفرمان به دورِ ایران، چه شد آلمان که گفتی میبری نشانم میدهی
مادرش عروسیِ محسن را با تابوت او میگیرد
نگذاشتند صورتش را ببیند. گفتند بگذاریم همیشه صورت خندان محسن در نظرش بماند
پدر و مادر محسن یک سال است پرونده شکایتشان برای شناسایی قاتل فرزندشان به هیچ جا نرسیده. حتی یک بار صدایشان نکردهاند چیزی بپرسند
برادرش میگوید دیگر نمیخواهند پیگیری کنند
شک ندارند پرونده به جایی نمیرسد.
به نامزدش گفتهاند اینقدر خواستگارها را جواب نکند
محسن دیگر زنده نمیشود
رفقای آلمانی محسن باور نمیکنند
چطور دلشان آمد به او تیراندازی کنند
محسن که خنده از لبش نمیافتاد
محسن که خیلی مهربان بود.
محسن که گفت میروم برای ازدواج!
@ghomeishi3
#حوادث درد #اجتماعی #کشته_شدگان #اعتراضات
@Roshanfkrane
روشنفکران
✍دکتر #رحیم_قمیشی
محسن را من هم تا چند روز پیش نمیشناختم. #محسن_قیصری
پسری که عاشق طبیعت، ورزش، دوچرخهسواری و گشتن بود.آنقدری خوشتیپ...
متولد #ایلام بود، هم مهندس کامپیوتر شد و هم مهندس مکانیک، ایلام را دوست داشت، ولی شهری که نه صنعت بزرگی اطرافش هست و نه توسعهای در این چهل سال به چشم دیده و نه نیاز به متخصص دلسوز داشت!
بعد از تمام شدن تحصیلات و سربازی، محسن یکسال بیکاری را تحمل کرد
اما کار نبود
دو عمویش شهید بودند، پدرش هشت سال در جنگ بود و در قسمت امداد و درمان جبهه خدمت میکرد، و یک عموی دیگرش جانباز ویلچری
محسن رفت آلمان، با چه سختیای آنجا مشغول کار شد
فرزند آخرِ خانواده همیشه تکیهگاه پدر و مادر است
هر چه او در آلمان احساس خوشبختی میکرد
پدر و مادرش از تنهایی رنج میبردند و شکسته میشدند
و در آخر التماسهایشان برای بازگشتنش اجابت شد
یعنی خودش هم هوای ایران را کرده بود. امان از عاطفه ایرانیها و کردها
با اینکه میدانست بیکار میماند، برگشت
مادرش گفته بود دختری را برایش پیدا کرده مثل ماه، گفته بود بیاید ازدواج کند هر جا خواست برود، گفته بود آرزویش دیدن عروسی پسرش است.
محسن برگشت
اواخر۱۴۰۰ از آلمان، دختر را دید
مادرش دروغ نگفته بود!
چقدر به محسن میآمد
کلی با هم نقشه کشیدند بعد از ازدواج کجا بروند
دو نفری دوچرخه بردارند و بروند دور ایران را بگردند، اصلا بروند تور اروپا با دوچرخه. دختر، باورش نمیشد
محسن به او دلگرمی میداد
شش ماهی که پس از بازگشت محسن در ایران بیکار مانده بود زمینی را خرید و دست به کار ساختش شد و همان مدت آنرا به سقف رساند
نامزدش، وقتی آقای مهندس را میدید که تابه روی دوش گرفته و ملات سیمان بالا میبرد، کلی به او میخندید
محسن هم لبخند میزد
- خانهای درست کنم زلزلۀ هزار ریشتری هم خرابش نکند!
خانه تمام شد
قول و قرارها برای ازدواج گذاشته شد
ولی شهریور ۱۴۰۱ زلزله دیگری آمد
۲۵شهریور ژینا مظلومانه جان باخت و همه ایران به خونخواهیاش بلند شد
سیام شهریور در پارک کودک ایلام مردم شعارهای معمولی میدادند
آنها نمیخواستند دختران دیگری کشته شوند
یک سنگ هم پرت نکردند، یک شیشه هم نشکستند
اما گاز اشک آور بود که به سمتشان شلیک میشد، گلوله های جنگی و شاتگانهایی که ساچمه پرتاب میکردند
محسن میبیند دختری افتاده زمین که گاز اشکآور راه تنفسش را بسته و دارد بیهوش میشود
مأمورها نزدیک میشوند یاد نامزدش افتاد، نکند اصلأ خودش باشد
میدود و او را از معرکه نجات میدهد
و خودش گیر میافتد
لباس شخصیای بیرحمانه اسلحه ساچمه پرت کن را از فاصله نزدیک روبروی صورت محسن میگیرد
و مردم میبینند خون تمام سر و سینه او را میگیرد
خبر به پدرش میرسد خبر به عمویش میرسد یکبهیکِ بیمارستانها را میگردند
خبری نیست، سردخانهها، خبری نیست، همه دیدهاند او را زدند
پس کجاست!؟
همه از عموی قطع نخاعش خجالت میکشند، از پدر پیر و گریانش، از مادرش که هنوز باور نکرده پسرش دهها گلولۀ ساچمهای به صورتش خورده
ساعت دو نیمهشب بسیج به خانهشان مراجعه میکند؛
- منافقین و شورشیان، پسر شما را کشتهاند، میخواهیم او را به عنوان شهید معرفی و برایش مراسم بگیریم!
پدرش قبول نمیکند. کدام منافقین! اصلا جنازهاش کجاست؟ همه مردم دیدند چه کسانی او را زدند
سه روز جنازه محسن تحویل خانواده نمیشود، شاید قبول کنند او را شهید اعلام کنند، اما غیرت پدرش اجازه نمیدهد
- من اصرارش کردم برگردد، کاش نمیکردم.
من گفتم مادرت دلتنگ است، کاش نمیگفتم.
من گفتم بیا عروسی کن، هر جا خواستی برو. کاش نگفته بودم
سه روز بعد، پیکر محسن تحویل میشود تا بی سر و صدا دفن شود. فقط یک بار اجازه میدهند ببینندش
#نزدیک_به_پنجاه_ساچمه_درصورت_و_سینهاش..!
و اول مهر ماه، در بهشت رضای ایلام به خاک سپرده میشود
نامزدش اشکهایش قطع نمیشد
- چه شد آن نقشههایت محسن!؟
چه شد سفرمان به دورِ ایران، چه شد آلمان که گفتی میبری نشانم میدهی
مادرش عروسیِ محسن را با تابوت او میگیرد
نگذاشتند صورتش را ببیند. گفتند بگذاریم همیشه صورت خندان محسن در نظرش بماند
پدر و مادر محسن یک سال است پرونده شکایتشان برای شناسایی قاتل فرزندشان به هیچ جا نرسیده. حتی یک بار صدایشان نکردهاند چیزی بپرسند
برادرش میگوید دیگر نمیخواهند پیگیری کنند
شک ندارند پرونده به جایی نمیرسد.
به نامزدش گفتهاند اینقدر خواستگارها را جواب نکند
محسن دیگر زنده نمیشود
رفقای آلمانی محسن باور نمیکنند
چطور دلشان آمد به او تیراندازی کنند
محسن که خنده از لبش نمیافتاد
محسن که خیلی مهربان بود.
محسن که گفت میروم برای ازدواج!
@ghomeishi3
#حوادث درد #اجتماعی #کشته_شدگان #اعتراضات
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎