روشنفکران
81.5K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
  ‌ #قصه
#برادر_کوچولو
نرگس گفت:«مگه منم مثل داداشم کوچولو بودم؟»

همه خندیدند. پدرگفت:« فکر می کنی همش همین قدی بودی؟ تو هم کوچولو بودی عزیزم.»

مادربزرگ گفت:« آره دختر گلم مامان بهت شیرداد و ازت مواظبت کرد تا بزرگ شدی. حالا هم به داداشت شیرمیده و ازش مواظبت می کنه تا بزرگ بشه.تو هم می تونی کمکش می کنی.»
مامان به داداش کوچولو شیر داد و او ساکت شد.

نرگس به او نگاه کرد و گفت:«داداش کوچولوم چه نازه.» و آهسته به نوزاد گفت :«داداش رضا سلام.»

پدرپرسید:«چی؟چی گفتی؟داداش رضا؟»

مادربزرگ جواب داد:« بله نرگس اسم داداشش را گذاشته رضا»
مامان گفت:«چه خوب!منم می
خواستم بگم بهتره اسمش را رضا بذاریم.آخه شب تولد امام رضا به دنیا اومد.»

پدررو به نرگس کرد و با مهربانی گفت:«چه فکر خوبی! دختر گلم ممنونم که کار مارا راحت کردی و اسم برادرت را خودت انتخاب کردی.رضا اسم خیلی خوبیه.اسم امام هشتمه.»
مادربزرگ گفت: «آره من و نرگس دیروز با هم حرف زدیم.نرگس یادشه که پارسال رفتیم زیارت امام رضا و اون برای کبوترا دونه پاشید.گنبد طلا و صدای نقاره ها را هم یادشه.»
نرگس گفت:«باباجون،داداشم که بزرگ شد با هم بریم مشهد زیارت امام رضا.باشه؟»

پدرگفت: «باشه دخترم.اگه خدا بخواد و قسمت بشه حتماً میریم زیارت امام رضا.من که خیلی دلم هوای حرم آقا امام رضارو کرده.»

مامان نرگس را صدازد و گفت:«نگاه کن نرگس جان داداشت خوابید.داره توی خواب لبخند می زنه.حتماً فهمیده که خواهر مهربونش اسمش رو گذاشته رضا.خوشحاله مگه نه؟»
نرگس خندید و گفت:« بله خوشحاله.»

مادربزرگ گفت:«حالا وقتشه که با هم به این کوچولو بگیم به خونه خوش اومدی آقارضا.»

پدر و مادر و نرگس و مادربزرگ باهم گفتند:«به خونه خوش اومدی آقا رضای کوچولو
اما رضاکوچولو خواب بود و توی خواب لبخند می زد.

🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک

@Roshanfkrane