"عوارض یا مالیات بر ابوالقاسم"
این داستان که می گویم هم مثل بسیاری داستان ها و امثال و حکم، حکمت تجربی و سابقه دارد.
می گویند شاه عباس خواست به فردی بخشش کند، گفت از من چیزی بخواه و آن مرد هم که بفکر نوعی درآمد پایدار بود،گفت:
حکمی به من بده که هر کس یک الاغ دارد یک درهم و اگر الاغ ماده بود دو درهم به من بدهد. شاه عباس گفت درآمد زیادی عایدت نمی شود.
گفت:در حکم اضافه کن که صاحب الاغ اگر دو زن دارد یک درهم اضافه بدهد و اگر لنگ بود هم یک درهم.
شاه عباس پرسید: در مورد صاحب الاغ مطلب دیگری نداری؟و مرد که قبلا در مورد موضوع فکر نکرده بود گفت:
اضافه کن که اگر اسم او ابوالقاسم بود یک درهم، اگر یک چشمش هم کور بود، یک درهم بدهد.
مرد حکم را گرفت به خیابان چارباغ رفت برای دشت، اولین کسی که سوار الاغ، عبور کرد را گرفت که یک درهم بر حسب حکم شاه بده.
مرد به التماس افتاد که این الاغ کلا یک درهم نمی ارزد، وقتی صورتش معلوم شد که یک چشمش هم کور است، ضابط گفت: یک درهم دیگر هم طبق حکم بده.
گفت: من پایم لنگ است، مجبورم با این الاغ رفت و آمد کنم. به من رحم کن و دست از سرم بر دار،
مرد گفت: باید یک درهم دیگر هم بدهی می شود سه درهم، در این کشمکش معلوم شد الاغ ماده است،مرد گفت: یک در هم دیگر هم باید بدهی، می شود چهار درهم.
یک عابر که از آن طرف عبور می کرد و ماجرا را دید، به صاحب حکم گفت: به این بیچاره رحم کن دو زن دارد.
صاحب حکم گفت: باید پنج درهم بدهی! جار و جنجال توجه عابرین را جلب کرد و آشنایی به مرد الاغ سوار گفت: ابولقاسم موضوع چیست؟
و صاحب حکم گفت: اسمت هم ابولقاسم است، طبق حکم شاه می شود شش درهم.
مرد بیچاره گفت: پس بگو این مالیات بر ابوالقاسم است، الاغ را گذاشت و با پای لنگ فرار کرد...!
بسیاری از صاحبان کسب و کار و درآمد هم در کشور ما به خاطر انواع عوارض و مالیات و تامین اجتماعی و هزینه های شهر داری و غیره، الاغ را گذاشته اند فرار کرده اند. یعنی کار گاه و کارخانه و شرکت را بسته اند و یا خواهند بست.
یک روز صحبت از اخذ مالیات از خانه های خالی است، یک روز مالیات از سپرده های بانکی، یک روز از موجودی زیور آلاتی که خانم ها در منزل دارند، یک روز عوارض خروج، یک روز مالیات خروج، مازاد بر عوارض خروج، یک روز مالیات بر اموال غیر ضروری، یک روز مالیات بر اضافه شدن ارزش سهام و اموال( در شرایط تورمی این خود می شود واویلا)...!!!
حال فکر می کنید مالیات بر ابوالقاسم شوخی بوده است؟
این که به بهانه های مختلف، و واقعا بهانه، از مردم پول گرفته شود و دلیل آن هم این باشد که دولت (حکومت) نمی خواهد یک باز سازی در ساختار مالی خود انجام دهد و پیوسته چشم به منابع مردم و اخذ آن دارد،عواقب نا هنجار اقتصادی مختلفی به بار می آورد.
به زودی معلوم خواهد شد که داروغه ناتینگهام هم نمی تواند مردم را بتکاند و چیزی حاصل کند.
در بحث های منطقی گویا چنین است که ابتدا یک یا چند پایه مالیاتی تعریف می کنند، مثل ثروت و یا درآمد (یا مصرف) منطقا بخش هایی از آن را برای اطمینان از تامین زندگی مردم معاف و با نرخ ها و شیوه های مشخص از مازاد مالیات می گیرند. مالیات وصله پینه ای آسیب رسان و کم بازده و فساد آور است.
بعد می شود صحبت عوارض، عوارض در سنت مالی کشور ما در مقابل ارائه خدمات خاص اخذ می شود. مثل عبور از اتوبان که حفظ خدمت رسانی آن هزینه نگهداری و تعمیرات را لازم می کند. اخذ عوارض بدون مشخص بودن خدمات بی معنی یعنی غیر عادلانه است.
سال ها است بر روی قبض برق و مانند آن رقم هایی اضافه و اخذ می شود برای مثلا صدا و سیما کاملا غیر منطقی و غیر عادلانه.
این حقیر و بسیاری دیگر اصولا تلویزیون نگاه نمی کنیم چرا باید پول بدهیم؟
یا برخی باید پول بدهند برای برنامه هایی که تایید نمی کنند در پخش آن هم نظری ندارند. پول باید بدهند برای یک تشکیلات عریض و طویل نا کار آمد که شبکه های مشابه بین المللی با ده ها میلیون بیننده کسری از فضای اداری، ساختمان و پرسنل آن را هم ندارند.
هم اکنون بسیاری از پرداخت ها از جمله مالیات موسوم به مالیات ارزش افزوده قابل توجیه نیست، حال چگونه باید بفکر یافتن راه های جدید برای تکاندن کیسه مردم باشیم؟!
✍️ دکتر #محمد_طبیبیان
#اجتماعی #اقتصاد
@Roshanfkrane
این داستان که می گویم هم مثل بسیاری داستان ها و امثال و حکم، حکمت تجربی و سابقه دارد.
می گویند شاه عباس خواست به فردی بخشش کند، گفت از من چیزی بخواه و آن مرد هم که بفکر نوعی درآمد پایدار بود،گفت:
حکمی به من بده که هر کس یک الاغ دارد یک درهم و اگر الاغ ماده بود دو درهم به من بدهد. شاه عباس گفت درآمد زیادی عایدت نمی شود.
گفت:در حکم اضافه کن که صاحب الاغ اگر دو زن دارد یک درهم اضافه بدهد و اگر لنگ بود هم یک درهم.
شاه عباس پرسید: در مورد صاحب الاغ مطلب دیگری نداری؟و مرد که قبلا در مورد موضوع فکر نکرده بود گفت:
اضافه کن که اگر اسم او ابوالقاسم بود یک درهم، اگر یک چشمش هم کور بود، یک درهم بدهد.
مرد حکم را گرفت به خیابان چارباغ رفت برای دشت، اولین کسی که سوار الاغ، عبور کرد را گرفت که یک درهم بر حسب حکم شاه بده.
مرد به التماس افتاد که این الاغ کلا یک درهم نمی ارزد، وقتی صورتش معلوم شد که یک چشمش هم کور است، ضابط گفت: یک درهم دیگر هم طبق حکم بده.
گفت: من پایم لنگ است، مجبورم با این الاغ رفت و آمد کنم. به من رحم کن و دست از سرم بر دار،
مرد گفت: باید یک درهم دیگر هم بدهی می شود سه درهم، در این کشمکش معلوم شد الاغ ماده است،مرد گفت: یک در هم دیگر هم باید بدهی، می شود چهار درهم.
یک عابر که از آن طرف عبور می کرد و ماجرا را دید، به صاحب حکم گفت: به این بیچاره رحم کن دو زن دارد.
صاحب حکم گفت: باید پنج درهم بدهی! جار و جنجال توجه عابرین را جلب کرد و آشنایی به مرد الاغ سوار گفت: ابولقاسم موضوع چیست؟
و صاحب حکم گفت: اسمت هم ابولقاسم است، طبق حکم شاه می شود شش درهم.
مرد بیچاره گفت: پس بگو این مالیات بر ابوالقاسم است، الاغ را گذاشت و با پای لنگ فرار کرد...!
بسیاری از صاحبان کسب و کار و درآمد هم در کشور ما به خاطر انواع عوارض و مالیات و تامین اجتماعی و هزینه های شهر داری و غیره، الاغ را گذاشته اند فرار کرده اند. یعنی کار گاه و کارخانه و شرکت را بسته اند و یا خواهند بست.
یک روز صحبت از اخذ مالیات از خانه های خالی است، یک روز مالیات از سپرده های بانکی، یک روز از موجودی زیور آلاتی که خانم ها در منزل دارند، یک روز عوارض خروج، یک روز مالیات خروج، مازاد بر عوارض خروج، یک روز مالیات بر اموال غیر ضروری، یک روز مالیات بر اضافه شدن ارزش سهام و اموال( در شرایط تورمی این خود می شود واویلا)...!!!
حال فکر می کنید مالیات بر ابوالقاسم شوخی بوده است؟
این که به بهانه های مختلف، و واقعا بهانه، از مردم پول گرفته شود و دلیل آن هم این باشد که دولت (حکومت) نمی خواهد یک باز سازی در ساختار مالی خود انجام دهد و پیوسته چشم به منابع مردم و اخذ آن دارد،عواقب نا هنجار اقتصادی مختلفی به بار می آورد.
به زودی معلوم خواهد شد که داروغه ناتینگهام هم نمی تواند مردم را بتکاند و چیزی حاصل کند.
در بحث های منطقی گویا چنین است که ابتدا یک یا چند پایه مالیاتی تعریف می کنند، مثل ثروت و یا درآمد (یا مصرف) منطقا بخش هایی از آن را برای اطمینان از تامین زندگی مردم معاف و با نرخ ها و شیوه های مشخص از مازاد مالیات می گیرند. مالیات وصله پینه ای آسیب رسان و کم بازده و فساد آور است.
بعد می شود صحبت عوارض، عوارض در سنت مالی کشور ما در مقابل ارائه خدمات خاص اخذ می شود. مثل عبور از اتوبان که حفظ خدمت رسانی آن هزینه نگهداری و تعمیرات را لازم می کند. اخذ عوارض بدون مشخص بودن خدمات بی معنی یعنی غیر عادلانه است.
سال ها است بر روی قبض برق و مانند آن رقم هایی اضافه و اخذ می شود برای مثلا صدا و سیما کاملا غیر منطقی و غیر عادلانه.
این حقیر و بسیاری دیگر اصولا تلویزیون نگاه نمی کنیم چرا باید پول بدهیم؟
یا برخی باید پول بدهند برای برنامه هایی که تایید نمی کنند در پخش آن هم نظری ندارند. پول باید بدهند برای یک تشکیلات عریض و طویل نا کار آمد که شبکه های مشابه بین المللی با ده ها میلیون بیننده کسری از فضای اداری، ساختمان و پرسنل آن را هم ندارند.
هم اکنون بسیاری از پرداخت ها از جمله مالیات موسوم به مالیات ارزش افزوده قابل توجیه نیست، حال چگونه باید بفکر یافتن راه های جدید برای تکاندن کیسه مردم باشیم؟!
✍️ دکتر #محمد_طبیبیان
#اجتماعی #اقتصاد
@Roshanfkrane
عبرتهای کرونایی از #ایتالیا !
هشت سال پیش، در یک شب ژانویه سال ۲۰۱۲، یک کشتی تفریحی با حدود ۳۰۰ سرنشین از شهروندان کشورهای مختلف اروپا در سواحل ایتالیا به صخرهای خورد و شکاف برداشت. در زمان حادثه فاصله این کشتی تا ساحل ۱۵۰ متر بود، اما حدود ۳۲ نفر از سرنشینان که عمدتاً از کشورهای دیگر مانند انگلستان و آلمان بودند جان باختند.
دو پرسش قابل ملاحظه:
نخست-چرا این کشتی بزرگ تا این حد به ساحل نزدیک شد؟
پاسخ: چون منزل کاپیتان کشتی در ساحل بود و در آن شب در منزل او پارتی برقرار بوده و کاپیتان به ساحل نزدیک شده تا برای مهمانان دست تکان دهد!
این طنز نیست و جداً همینطور بود و در محاکمه کاپیتان مطرح شد.
درس اخلاقی اول: وقتی یک ناخدا کشتی را از یک طرف میبرد، الزاماً برای رفاه حال سرنشینان نیست، ممکن است برای پارتی منزل خودش باشد.
پرسش دوم، چرا تلفات در این فاصله نزدیک به ساحل زیاد بود و چرا عمده تلفات از غیرایتالیاییها بود؟
پاسخ: زمانی که کشتی به صخره برخورد کرد و برخی مسافرین به عرشه آمدند، کاپیتان در بلندگو اعلام میکند که همه چیز تحت کنترل است و جای نگرانی نیست و مسافرین به کابینهای خود مراجعه کنند. مسافرین غیرایتالیایی که به اظهار نظر و صداقت مسئولین اعتماد داشتند، به توصیه کاپیتان عمل کرده به کابین های خود می روند.
مسافرین ایتالیایی که تجربه ایتالیایی داشتند، به سرعت فهمیدند که باید صحبت کاپیتان را در جهت عکس تفسیر کنند و به همین دلیل، به سرعت از کابینهای خود بیرون رفته بر روی عرشه آمدند. عدهای که بنیه داشتند، خود را به آب زدند و تا ساحل شنا کردند و نجات یافتند. بقیه هم توسط گروههای امداد نجات یافتند.
ولی آنها که به صحبت مسئول مربوطه اعتماد کردند پس از وارد شدن آب به کشتی، داخل کابینها خفه شدند.
درس اخلاقی دوم برای مردم: هر وقت مقامات فرمایش و توصیه کردند، فرمایشات و توصیههای قبلی آنها را هم در ذهن مرور کنید.
درس اخلاقی برای مقامات: اگر حرفهای مستحکم و قولهای وزین قبلی شما درست در نیامد، انتظار نداشته باشید مردم به کابینهای زیر عرشه بروند، ممکن است خود را به آب بزنند.
حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!!
✍ #محمد_طبیبیان
#اجتماعی
@Roshanfkrane
هشت سال پیش، در یک شب ژانویه سال ۲۰۱۲، یک کشتی تفریحی با حدود ۳۰۰ سرنشین از شهروندان کشورهای مختلف اروپا در سواحل ایتالیا به صخرهای خورد و شکاف برداشت. در زمان حادثه فاصله این کشتی تا ساحل ۱۵۰ متر بود، اما حدود ۳۲ نفر از سرنشینان که عمدتاً از کشورهای دیگر مانند انگلستان و آلمان بودند جان باختند.
دو پرسش قابل ملاحظه:
نخست-چرا این کشتی بزرگ تا این حد به ساحل نزدیک شد؟
پاسخ: چون منزل کاپیتان کشتی در ساحل بود و در آن شب در منزل او پارتی برقرار بوده و کاپیتان به ساحل نزدیک شده تا برای مهمانان دست تکان دهد!
این طنز نیست و جداً همینطور بود و در محاکمه کاپیتان مطرح شد.
درس اخلاقی اول: وقتی یک ناخدا کشتی را از یک طرف میبرد، الزاماً برای رفاه حال سرنشینان نیست، ممکن است برای پارتی منزل خودش باشد.
پرسش دوم، چرا تلفات در این فاصله نزدیک به ساحل زیاد بود و چرا عمده تلفات از غیرایتالیاییها بود؟
پاسخ: زمانی که کشتی به صخره برخورد کرد و برخی مسافرین به عرشه آمدند، کاپیتان در بلندگو اعلام میکند که همه چیز تحت کنترل است و جای نگرانی نیست و مسافرین به کابینهای خود مراجعه کنند. مسافرین غیرایتالیایی که به اظهار نظر و صداقت مسئولین اعتماد داشتند، به توصیه کاپیتان عمل کرده به کابین های خود می روند.
مسافرین ایتالیایی که تجربه ایتالیایی داشتند، به سرعت فهمیدند که باید صحبت کاپیتان را در جهت عکس تفسیر کنند و به همین دلیل، به سرعت از کابینهای خود بیرون رفته بر روی عرشه آمدند. عدهای که بنیه داشتند، خود را به آب زدند و تا ساحل شنا کردند و نجات یافتند. بقیه هم توسط گروههای امداد نجات یافتند.
ولی آنها که به صحبت مسئول مربوطه اعتماد کردند پس از وارد شدن آب به کشتی، داخل کابینها خفه شدند.
درس اخلاقی دوم برای مردم: هر وقت مقامات فرمایش و توصیه کردند، فرمایشات و توصیههای قبلی آنها را هم در ذهن مرور کنید.
درس اخلاقی برای مقامات: اگر حرفهای مستحکم و قولهای وزین قبلی شما درست در نیامد، انتظار نداشته باشید مردم به کابینهای زیر عرشه بروند، ممکن است خود را به آب بزنند.
حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!!
✍ #محمد_طبیبیان
#اجتماعی
@Roshanfkrane
🔴حرکت خاموش به سوی فقر
🔸 این که یک ملت فقیر شود رخداد دردناکی است
_اما عجیب و غریب نیست_ ؛ همانطور که هند در قرن هفدهم یکی از ثروتمند ترین کشورها بود و از قرن نوزدهم به بعد یکی از فقیرترین.
🔸 میتوان این راه را طی کرد بدون سر و صدا، فقط گاهگاهی با یک رخداد چشم باز کرد و متوجه شویم به آنجا ( فقر ) نزدیکتر شدهایم.
🔸 اخیراً اتوبوسی واژگون شد و تعدادی انسان از جمله خبرنگاران جوانی کشته شدند و بسیار خانوادههایی عزادار شدند. گفته شده فرسودگی لاستیکها و قطعات عامل بوده است. هزاران اتوبوس و اتومبیل و ده ها قطار و هواپیما دچار این مشکل هستند
یعنی موجودی امکانات حمل و نقل کشور و سایر امکانات در حال فرسایش تدریجی است چون امکان جایگزینی وجود ندارد. بسیاری کارگاهها و کارخانهها هم با مشکل فرسایش ماشینآلات و ابزار روبهرو هستند و با مشکل عدم امکان جایگزینی و تنزل ظرفیت تولید و کارکرد.
🔸 این فقیر شدنِ یا همان فقر خاموش در بسیاری از خانههای ما هم در جریان است.
مصداقی بگویم: سه سال پیش سماوری خریدم ۲۲۰ هزار تومان. امسال شیر آن خراب شد برای خرید شیر سماور مراجعه کردم میگوید ۳۵۰ هزار تومان. خود سماور اگر پیدا کردید ۲.۵ میلیون تومان. شیر سماور را نخریدم. یک سطل کفشور پدالی سه سال پیش حدود ۲۰۰ هزار تومان بود که شکست، امروز صبح فروشنده گفت یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان. آن را نخریدم. اگر یخچال منزل که بیش از ۲۰ سال عمر دارد و هر آینه ممکن است خراب شود، خراب شد بیش از ۶۰ میلیون تومان باید برای یک یخچال مناسب پرداخت کرد؛ نخواهم خرید. جارو برقی، لباسشوئی… من یک استاد دانشگاه بازنشسته هستم. اگر عمری باقی بود، به زودی خانه خود را خالی از بسیاری وسائل ضروری خواهم یافت. قدرت خرید درآمد ماهانه بسیاری از ما طی سه چهار سال به یک سوم رسیده. وقتی به زیر ۱۰۰ دلار در ماه رسید چشم باز میکنیم زیر خط فقر خواهیم بود، بدون این که تلاشی کرده باشیم یا جرمی مرتکب شده باشیم.
🔸 اگر بگویم در مسیر «به سمت هندی شدن» هستیم تعجب نکنید. در برخی مناطق شهرها قیافه انسانها هم دارد هندی می شود، چهرهها در اثر ضعف تغذیه مستمر که گرانی مواد غذایی به تدریج سبب میشود. و ظاهر به دلیل بالا پوش مستعمل و کهنه.
🔸 سال ۱۳۶۰ در سازمان برنامه فعالیتهایی برای تدوین برنامه توسعه اقتصادی کشور در جریان بود. روزی چند دانشجوی انقلابی از یک دانشگاه به دفتر من آمدند. گفتند شنیدهایم گفتهای هدف برنامه این است که طی ۲۰ سال به ژاپن برسیم! تاکید کردند که این هدف کم است و باید انقلابی جهش کنیم و زودتر از ژاپن جلو بزنیم. گفتم من چنین مطلبی را بیان نکردهام تصور هم نمیکنم تا ۵۰ سال دیگر هم به ژاپن برسیم.
اکنون ۴۰ سال از آن تاریخ گذشته مثل این که سر پیچ قبلی اشتباه پیچیدهایم به سمت هند.
آن دانشجویان را هم خبر دارم در کانادا زندگی میکنند، به ژاپنشان رسیدهاند. هند هم دارد پیشرفت میکند، نگرانی من این است که به طرف پیشرفت از کنار ما بگذرد و ما خود را عقبتر بیابیم.
🔸 دقت کردید در مناظرههای انتخابات ریاستجمهوری کسی از بلندنظری، اهداف بلند برای پیشرفت و ترقی کشور سخنی به میان نیاورد؟ 😟
همه در حد قول سبد معیشتی ، تامین مقداری پول کمک معاش یا قولهای محاسبه نشده برای تامین مسکن و مانند آن یا نظارت بر بازار و کنترل توزیع و قیمت صحبت کردند. 😔
🔸 شاید شایسته باشد گفتمان پیشرفت و ترقی برای کشور و بهبود مستمر زندگی هموطنان را به صورت یک آرمان ملی زنده نگهداریم و اجازه ندهیم در مسیر هندی شدن به کناری جارو شود.
خاک پای ملت ایران
دکتر #محمد_طبیبیان
اقتصاددان و استاد دانشگاه
#اندیشه #اقتصاد #اجتماعی
@Roshanfkrane
🔸 این که یک ملت فقیر شود رخداد دردناکی است
_اما عجیب و غریب نیست_ ؛ همانطور که هند در قرن هفدهم یکی از ثروتمند ترین کشورها بود و از قرن نوزدهم به بعد یکی از فقیرترین.
🔸 میتوان این راه را طی کرد بدون سر و صدا، فقط گاهگاهی با یک رخداد چشم باز کرد و متوجه شویم به آنجا ( فقر ) نزدیکتر شدهایم.
🔸 اخیراً اتوبوسی واژگون شد و تعدادی انسان از جمله خبرنگاران جوانی کشته شدند و بسیار خانوادههایی عزادار شدند. گفته شده فرسودگی لاستیکها و قطعات عامل بوده است. هزاران اتوبوس و اتومبیل و ده ها قطار و هواپیما دچار این مشکل هستند
یعنی موجودی امکانات حمل و نقل کشور و سایر امکانات در حال فرسایش تدریجی است چون امکان جایگزینی وجود ندارد. بسیاری کارگاهها و کارخانهها هم با مشکل فرسایش ماشینآلات و ابزار روبهرو هستند و با مشکل عدم امکان جایگزینی و تنزل ظرفیت تولید و کارکرد.
🔸 این فقیر شدنِ یا همان فقر خاموش در بسیاری از خانههای ما هم در جریان است.
مصداقی بگویم: سه سال پیش سماوری خریدم ۲۲۰ هزار تومان. امسال شیر آن خراب شد برای خرید شیر سماور مراجعه کردم میگوید ۳۵۰ هزار تومان. خود سماور اگر پیدا کردید ۲.۵ میلیون تومان. شیر سماور را نخریدم. یک سطل کفشور پدالی سه سال پیش حدود ۲۰۰ هزار تومان بود که شکست، امروز صبح فروشنده گفت یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان. آن را نخریدم. اگر یخچال منزل که بیش از ۲۰ سال عمر دارد و هر آینه ممکن است خراب شود، خراب شد بیش از ۶۰ میلیون تومان باید برای یک یخچال مناسب پرداخت کرد؛ نخواهم خرید. جارو برقی، لباسشوئی… من یک استاد دانشگاه بازنشسته هستم. اگر عمری باقی بود، به زودی خانه خود را خالی از بسیاری وسائل ضروری خواهم یافت. قدرت خرید درآمد ماهانه بسیاری از ما طی سه چهار سال به یک سوم رسیده. وقتی به زیر ۱۰۰ دلار در ماه رسید چشم باز میکنیم زیر خط فقر خواهیم بود، بدون این که تلاشی کرده باشیم یا جرمی مرتکب شده باشیم.
🔸 اگر بگویم در مسیر «به سمت هندی شدن» هستیم تعجب نکنید. در برخی مناطق شهرها قیافه انسانها هم دارد هندی می شود، چهرهها در اثر ضعف تغذیه مستمر که گرانی مواد غذایی به تدریج سبب میشود. و ظاهر به دلیل بالا پوش مستعمل و کهنه.
🔸 سال ۱۳۶۰ در سازمان برنامه فعالیتهایی برای تدوین برنامه توسعه اقتصادی کشور در جریان بود. روزی چند دانشجوی انقلابی از یک دانشگاه به دفتر من آمدند. گفتند شنیدهایم گفتهای هدف برنامه این است که طی ۲۰ سال به ژاپن برسیم! تاکید کردند که این هدف کم است و باید انقلابی جهش کنیم و زودتر از ژاپن جلو بزنیم. گفتم من چنین مطلبی را بیان نکردهام تصور هم نمیکنم تا ۵۰ سال دیگر هم به ژاپن برسیم.
اکنون ۴۰ سال از آن تاریخ گذشته مثل این که سر پیچ قبلی اشتباه پیچیدهایم به سمت هند.
آن دانشجویان را هم خبر دارم در کانادا زندگی میکنند، به ژاپنشان رسیدهاند. هند هم دارد پیشرفت میکند، نگرانی من این است که به طرف پیشرفت از کنار ما بگذرد و ما خود را عقبتر بیابیم.
🔸 دقت کردید در مناظرههای انتخابات ریاستجمهوری کسی از بلندنظری، اهداف بلند برای پیشرفت و ترقی کشور سخنی به میان نیاورد؟ 😟
همه در حد قول سبد معیشتی ، تامین مقداری پول کمک معاش یا قولهای محاسبه نشده برای تامین مسکن و مانند آن یا نظارت بر بازار و کنترل توزیع و قیمت صحبت کردند. 😔
🔸 شاید شایسته باشد گفتمان پیشرفت و ترقی برای کشور و بهبود مستمر زندگی هموطنان را به صورت یک آرمان ملی زنده نگهداریم و اجازه ندهیم در مسیر هندی شدن به کناری جارو شود.
خاک پای ملت ایران
دکتر #محمد_طبیبیان
اقتصاددان و استاد دانشگاه
#اندیشه #اقتصاد #اجتماعی
@Roshanfkrane