🔵 #محمد_قاضی فرزند میرزاعبدالخالق قاضی در ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در شهر #مهاباد به دنیا آمد.
وی در کتاب «خاطرات یک مترجم» که سرگذشت خودش است، مینویسد:
🖌 «پدر من ابتدا یک فرزند به نام محمد داشت که فوت کرد.
سپس یک دختر داشت، آن هم فوت کرد. خداوند پسر دیگری به پدر و مادرم داد و بهدلیل اینکه پدرم به نام محمد علاقه داشت، نام این کودک را نیز محمد گذاشت؛
اما این محمد ثانی هم بعد از مدتی فوت کرد.
و دوباره صاحب فرزند پسر دیگری شد و نام وی را نیز محمد گذاشت.
این #محمدثالث من هستم و خدا رحم کرد که #شهیدثالث نشدم».
📖 برخی از آثار مهم ترجمهشده توسط محمد قاضی:
«دن کیشوت» اثر سروانتس
«نان و شراب» اثر اینیاتسیو سیلونه
«آزادی یا مرگ» اثر کازانتزاکیس
«مسیح بازمصلوب» اثر کازانتزاکیس
«مادام بواری» اثر گوستاو فلوبر
«مهاتما گاندی» اثر رومن رولان
«سپید دندان» اثر جک لندن
«در زیر یوغ» اثر ایوان وازوف
«سقوط پاریس» ایلیا ارنبورگ
محمد قاضی بیشتر از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه میکرد
همچنین آثاری را از روسی و کردی به فارسی برگرداند.
او در مقدمهی کتابهایش تحلیلها و عقاید جالبی را گنجانده که کتابهای مورد ترجمه او را بسیار جذابتر میکند.
محمد قاضی در مقدمه کتاب #زوربای_یونانی، خود را
#زوربای_ایرانی نامیده است!
یادش گرامی🌹
@Roshanfkrane
وی در کتاب «خاطرات یک مترجم» که سرگذشت خودش است، مینویسد:
🖌 «پدر من ابتدا یک فرزند به نام محمد داشت که فوت کرد.
سپس یک دختر داشت، آن هم فوت کرد. خداوند پسر دیگری به پدر و مادرم داد و بهدلیل اینکه پدرم به نام محمد علاقه داشت، نام این کودک را نیز محمد گذاشت؛
اما این محمد ثانی هم بعد از مدتی فوت کرد.
و دوباره صاحب فرزند پسر دیگری شد و نام وی را نیز محمد گذاشت.
این #محمدثالث من هستم و خدا رحم کرد که #شهیدثالث نشدم».
📖 برخی از آثار مهم ترجمهشده توسط محمد قاضی:
«دن کیشوت» اثر سروانتس
«نان و شراب» اثر اینیاتسیو سیلونه
«آزادی یا مرگ» اثر کازانتزاکیس
«مسیح بازمصلوب» اثر کازانتزاکیس
«مادام بواری» اثر گوستاو فلوبر
«مهاتما گاندی» اثر رومن رولان
«سپید دندان» اثر جک لندن
«در زیر یوغ» اثر ایوان وازوف
«سقوط پاریس» ایلیا ارنبورگ
محمد قاضی بیشتر از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه میکرد
همچنین آثاری را از روسی و کردی به فارسی برگرداند.
او در مقدمهی کتابهایش تحلیلها و عقاید جالبی را گنجانده که کتابهای مورد ترجمه او را بسیار جذابتر میکند.
محمد قاضی در مقدمه کتاب #زوربای_یونانی، خود را
#زوربای_ایرانی نامیده است!
یادش گرامی🌹
@Roshanfkrane
#دیالوگ
من اين جوریام ديگر، در وجود من شیطانی هست كه داد ميزند و من هر چه او ميگويد، ميكنم. هر بار كه دارم دق ميكنم، او به سرم داد ميزند كه برقص ...
و من ميرقصم و همين مرا تسكين میدهد!
#زوربای_یونانی
@Roshanfkrane
من اين جوریام ديگر، در وجود من شیطانی هست كه داد ميزند و من هر چه او ميگويد، ميكنم. هر بار كه دارم دق ميكنم، او به سرم داد ميزند كه برقص ...
و من ميرقصم و همين مرا تسكين میدهد!
#زوربای_یونانی
@Roshanfkrane
یک روز داشتم از کنار دهکدهای میگذشتم. پیر نود سالهای را دیدم که داشت یک نهال بادام میکاشت ...
به او گفتم: هی، پدر! درخت بادام میکاری؟ و او با آن پشت خمیدهاش رو به من برگشت و گفت: «آره، فرزند، من طوری رفتار میکنم که انگار هیچوقت نخواهم مرد.» من در جواب گفتم: « ولی پدر، من طوری رفتار میکنم که انگار هر آن ممکن است بمیرم.»
حالا ، حق با کدام یک از ما دو نفر بود؟
#زوربای_یونانی
کازانتزاکیس
#بریده_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
به او گفتم: هی، پدر! درخت بادام میکاری؟ و او با آن پشت خمیدهاش رو به من برگشت و گفت: «آره، فرزند، من طوری رفتار میکنم که انگار هیچوقت نخواهم مرد.» من در جواب گفتم: « ولی پدر، من طوری رفتار میکنم که انگار هر آن ممکن است بمیرم.»
حالا ، حق با کدام یک از ما دو نفر بود؟
#زوربای_یونانی
کازانتزاکیس
#بریده_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☀️🔸🔸🔸
#زن موجودی است درک نکردنی؛ کلیه قوانین مدنی، دولتی، مذهبی درباره این موجود اشتباه کرده اند. در کلیه این قوانین نسبت به زن سخت گیری و بی رحمی شده است...
📙 #زوربای_یونانی
✍ #نیکوس_ککازانتزاکیس
پ.ن: من قصه هايي رو دوست دارم كه آخرش زن ها خودشون ، خودشون رو نجات ميدن!
#بانوان
☀️🔸🔸🔸
@Roshanfkrane
#زن موجودی است درک نکردنی؛ کلیه قوانین مدنی، دولتی، مذهبی درباره این موجود اشتباه کرده اند. در کلیه این قوانین نسبت به زن سخت گیری و بی رحمی شده است...
📙 #زوربای_یونانی
✍ #نیکوس_ککازانتزاکیس
پ.ن: من قصه هايي رو دوست دارم كه آخرش زن ها خودشون ، خودشون رو نجات ميدن!
#بانوان
☀️🔸🔸🔸
@Roshanfkrane
✍یک روز داشتم از کنار دهکدهای میگذشتم. پیر نود سالهای را دیدم که داشت یک نهال بادام میکاشت ...
به او گفتم: هی، پدر! درخت بادام میکاری؟ و او با آن پشت خمیدهاش رو به من برگشت و گفت: «آره، فرزند، من طوری رفتار میکنم که انگار هیچوقت نخواهم مرد.» من در جواب گفتم: « ولی پدر، من طوری رفتار میکنم که انگار هر آن ممکن است بمیرم.»
حالا ، حق با کدام یک از ما دو نفر بود؟
📒#زوربای_یونانی
#کازانتزاکیس #تیکه_کتاب
@Roshanfkrane
به او گفتم: هی، پدر! درخت بادام میکاری؟ و او با آن پشت خمیدهاش رو به من برگشت و گفت: «آره، فرزند، من طوری رفتار میکنم که انگار هیچوقت نخواهم مرد.» من در جواب گفتم: « ولی پدر، من طوری رفتار میکنم که انگار هر آن ممکن است بمیرم.»
حالا ، حق با کدام یک از ما دو نفر بود؟
📒#زوربای_یونانی
#کازانتزاکیس #تیکه_کتاب
@Roshanfkrane