🔻نگاهی دیگر به عید قربان | امین جباری 🔺
"بت ها شکستنی بودند و باورها ماندنی.
چه ساده دل بود ابراهیم!"
#نیچه
● ابراهیم شاید با خوش دلی و ساده انگاری خود، گمان برد که با شکستن بت ها بیرونی،نقطه ی پایانی را بر بت پرستی آدمی خواهد نهاد، غافل ازآنکه، بت اصیل و بنیادی، در درون آدمی همان فهم غلط او از بنیان حقیقت است.
بت بیرونی شکست اما چه تلخ که آدمی همچنان دل مشغول پرستیدن بت های ذهنی غیر معقول خویش گشت...
ار روزگار قدیم تا جدید، شوربختانه آن بت عمومی که گریبان آدمی را گرفته است، ظاهر پرستی اوست. آدمی به جای اینکه غور در هسته و معنای اصیل مناسک و مفاهیم کند، روی پوسته این مفاهیم و مناسک، شناور میگردد که شنای در سطح،بسیار سهل تر از غور در عمق است!
یکی از مصادیق این آفت، همین عید قربان، و قربانی کردن حیوان بی زبان به جای قربانی کردن نفسانیت و اژدرهای درون(نفس و نفسانیت) است!
فلسفه قربانی کردن،در کهن روایت دینی ابراهیم و اسماعیل، چیزی جز قربانی کردن "منیت" ابراهیم که مصداقی از "عموم بنی بشر" است،نیست! او آنجا ناگزیر است که در مواجه با "امر قدسی" تمام دلبستگی های انسانی و جسمانی خویش را که نهایتا اصیل ترین آن عاطفه پدری است،قربانی کند تا شاید راهی به ساحت روحانیت ربوبی بیابد. -(جالب اینجاست که در این میان، اسماعیل فرزند،خود غره به قربانی شدن در راه حق است که ابراهیم پدر برگزیده است که
"عشق می گوید به گوشم پست پست
صید بودن خوشتر از صیادی است"
و لذا در ره این سودا بی حذر،ز سر، آزادی میکند و "سربازی" پیشه میگیرد و ابراهیم را به اجابت این خواسته که همان قربانی شدن اوست،تشویق و تحریک مینماید.)_ به فرجام و در این میان البته قربانی اصلی خود ابراهیم است: به تعبیر سروش «پدری که تیغ بر گلوی فرزند گذاشته، بی گمان قبل او خود هزار بار مرده است،که کشتن فرزند کشتن چیزی جز کشتن خویشتن نیست.»
حال در این فحوا،ما عموم آدمیان،پوسته این منسک را از ابراهیم گرفته ایم و عظمت و هسته ی درونی او را وا گذارده ایم! به جای اینکه نفس خویش قربانی کنیم، صرفا بطریق قراردادی، گوسفند بی زبانی را می کشیم و بر جوی خون او،سرود فتح معنا و معنویت سر میدهیم! غافل از آنکه :
نفس خود قربان نما در راه او
نی که خون جاری کنی در آب جو!
به طور ظاهری و بیرونی،گوسفندی را می کشیم اما هر روز گرگ درونمان را فربه تر و دریده تر میکنیم:
ای شهان کشتیم ما خصم برون
زوبتر خصمی ما را در درون!
مولوی.
جالب اینجاست که هزینه این سوفهم مان را حیوانی باید با خون و جان خویشتنش بپردازد! به تعبیر زیبای شاعرانه ای،سهم گوسفند از زندگی، لذت کشتار قصابانه ی ما میشود. چه عید فرخنده ای!
#امین_جباری
#اندیشه
#مناسبت
@Roshanfkrane
"بت ها شکستنی بودند و باورها ماندنی.
چه ساده دل بود ابراهیم!"
#نیچه
● ابراهیم شاید با خوش دلی و ساده انگاری خود، گمان برد که با شکستن بت ها بیرونی،نقطه ی پایانی را بر بت پرستی آدمی خواهد نهاد، غافل ازآنکه، بت اصیل و بنیادی، در درون آدمی همان فهم غلط او از بنیان حقیقت است.
بت بیرونی شکست اما چه تلخ که آدمی همچنان دل مشغول پرستیدن بت های ذهنی غیر معقول خویش گشت...
ار روزگار قدیم تا جدید، شوربختانه آن بت عمومی که گریبان آدمی را گرفته است، ظاهر پرستی اوست. آدمی به جای اینکه غور در هسته و معنای اصیل مناسک و مفاهیم کند، روی پوسته این مفاهیم و مناسک، شناور میگردد که شنای در سطح،بسیار سهل تر از غور در عمق است!
یکی از مصادیق این آفت، همین عید قربان، و قربانی کردن حیوان بی زبان به جای قربانی کردن نفسانیت و اژدرهای درون(نفس و نفسانیت) است!
فلسفه قربانی کردن،در کهن روایت دینی ابراهیم و اسماعیل، چیزی جز قربانی کردن "منیت" ابراهیم که مصداقی از "عموم بنی بشر" است،نیست! او آنجا ناگزیر است که در مواجه با "امر قدسی" تمام دلبستگی های انسانی و جسمانی خویش را که نهایتا اصیل ترین آن عاطفه پدری است،قربانی کند تا شاید راهی به ساحت روحانیت ربوبی بیابد. -(جالب اینجاست که در این میان، اسماعیل فرزند،خود غره به قربانی شدن در راه حق است که ابراهیم پدر برگزیده است که
"عشق می گوید به گوشم پست پست
صید بودن خوشتر از صیادی است"
و لذا در ره این سودا بی حذر،ز سر، آزادی میکند و "سربازی" پیشه میگیرد و ابراهیم را به اجابت این خواسته که همان قربانی شدن اوست،تشویق و تحریک مینماید.)_ به فرجام و در این میان البته قربانی اصلی خود ابراهیم است: به تعبیر سروش «پدری که تیغ بر گلوی فرزند گذاشته، بی گمان قبل او خود هزار بار مرده است،که کشتن فرزند کشتن چیزی جز کشتن خویشتن نیست.»
حال در این فحوا،ما عموم آدمیان،پوسته این منسک را از ابراهیم گرفته ایم و عظمت و هسته ی درونی او را وا گذارده ایم! به جای اینکه نفس خویش قربانی کنیم، صرفا بطریق قراردادی، گوسفند بی زبانی را می کشیم و بر جوی خون او،سرود فتح معنا و معنویت سر میدهیم! غافل از آنکه :
نفس خود قربان نما در راه او
نی که خون جاری کنی در آب جو!
به طور ظاهری و بیرونی،گوسفندی را می کشیم اما هر روز گرگ درونمان را فربه تر و دریده تر میکنیم:
ای شهان کشتیم ما خصم برون
زوبتر خصمی ما را در درون!
مولوی.
جالب اینجاست که هزینه این سوفهم مان را حیوانی باید با خون و جان خویشتنش بپردازد! به تعبیر زیبای شاعرانه ای،سهم گوسفند از زندگی، لذت کشتار قصابانه ی ما میشود. چه عید فرخنده ای!
#امین_جباری
#اندیشه
#مناسبت
@Roshanfkrane
این تصویر را یکی از دوستان هنری عزیز -(غلام جلالی)- انتشارش داده و نوشته است " غمانگیزترین بوسه جهان." و اتفاقا درست هم نوشته است!
آنچه در این تصویر هست و دیده نمیشود و اتفاقا غمانگیزترین نقطه این پلان تلخ است، گویی تجلی این سخن سپهری است که "آدمی طومار طولانی انتظار است!" ، شاید انتظار چیزی و کسی که بیاید و تنهایی او را لمس کند و از آن تنهایی تلخ او را به در آورد! بیاید و بشنود که فرد تنها به او میگوید: "مرا ببوس؛ از عشق حرف بزن!".
بوسیده شود و ببوسد و در "بوسه ای متولد شود." با این نگاه است که میفهمیم فقدان آن کس که باید میآمد و نیامد، فرد تنها را، به مغاکی میبرد که مقابل تولد است: آری؛ مرگ!
به تعبیر رسای یدالله رویایی: "آنجا که با تو بودم، آگاه مرگ بودم، اینجا که بی تو اما؛ یک مرگ آگاهم!"
و فرد تنها نهایتا، برای گریز از این مرگ تلخ، به ناگزیر، مجبور میشود که خویش را ببوسد، که سایه خویش را ببوسد! چرا که میداند که در انتهای طومار طولانی انتظارش، "کسی" یا چیزی که باید میآمد، نیامد و "نخواهد آمد!"
✍ #امین_جباری
@Roshanfkrane
آنچه در این تصویر هست و دیده نمیشود و اتفاقا غمانگیزترین نقطه این پلان تلخ است، گویی تجلی این سخن سپهری است که "آدمی طومار طولانی انتظار است!" ، شاید انتظار چیزی و کسی که بیاید و تنهایی او را لمس کند و از آن تنهایی تلخ او را به در آورد! بیاید و بشنود که فرد تنها به او میگوید: "مرا ببوس؛ از عشق حرف بزن!".
بوسیده شود و ببوسد و در "بوسه ای متولد شود." با این نگاه است که میفهمیم فقدان آن کس که باید میآمد و نیامد، فرد تنها را، به مغاکی میبرد که مقابل تولد است: آری؛ مرگ!
به تعبیر رسای یدالله رویایی: "آنجا که با تو بودم، آگاه مرگ بودم، اینجا که بی تو اما؛ یک مرگ آگاهم!"
و فرد تنها نهایتا، برای گریز از این مرگ تلخ، به ناگزیر، مجبور میشود که خویش را ببوسد، که سایه خویش را ببوسد! چرا که میداند که در انتهای طومار طولانی انتظارش، "کسی" یا چیزی که باید میآمد، نیامد و "نخواهد آمد!"
✍ #امین_جباری
@Roshanfkrane
📍 آنچه در روز ِ جهانی زن ... 📍
🔻 آنچه غالب ِ زنان باید در روز جهانی زن یاد بگیرند، دستکم این است که جهان ِ پیرامون ِ خویش را از منظر ِ معیارهای ِ جنسیت زده مردانه ننگرند.
برای نمونه اینکه دختری به دوست ِ همجنس خود بگوید: " تو با تمام ظرایف و لطایف زنانه، در عرصه کار مثل مردان سخت کوش و از این رو موفقی، و این باعث میشود من به تو افتخار کنم." آشکارا نشانگر آن است که جامعه ی سنتی / سرمایهداری، با نُرمهای مردسالارانه بر ذهن او به ناروا القا کرده است که "باعُرضه بودن و سختکوشی" یک مولفه مردانه است و اگر زنی موفق و باعرضه است، همچون مردان عمل کرده است! در حالی که واقعیت امر این است که "باعرضگی" یک خاصیت "انسانی" است که میتواند در جنس ِ زن و مرد برابر و حتی در وهله هایی، در زنان، بیش از مردان، نمود پیدا کند؛ و ازینرو این صرفا یک دام نادرست ِ جوامع مردسالار و یا یک جامعه سرمایهداری است که به مخاطبین خویش تلقین میکند که فضیلتهایی خاص همچون قوی بودن/سر قول و قرار ماندن/استقامت داشتن/سختکوشی و... خاصیتهایی جنسیتی اند که در قاموس جنس ِ مرد معنا مییابد و نهایتا به سمت ِ جنس ِ زن تسری مییابد!
زنان ِ آگاه، آنهایی هستند که از افتادن در دام چنین تلقین ِ ناروایی اجتناب میکنند، و حدودی جنسیتی برای چنین فضیلتهایی قائل نیستند و میدانند که جنس ِ انسان است که فارغ از زن یا مرد بودن، اینهمه را در خود دارد و نه صرفا جنس مرد.
در این معنا و نگرش، بی گمان تعبیرهای ِ جنسیتی و مردانه ای همچون "نامردی" و ... که صبغه و لون جنسیتی و مردانه دارند، رنگ خود را میبازند و جای خود را در ادبیات زنان و مردان آگاه، به تعبیرهایی میدهند که بر محور ِ "انسان به ماهو انسان" است!
✍#امین_جباری
جمعه؛ ۱۷ اسفند ۹۷
۸ مارس ۲۰۱۹ 🔺
🖇 #روز_زن #روز_جهانی_زن
#مردسالاری #جنسیت_زدگی
@Roshanfkrane
🔻 آنچه غالب ِ زنان باید در روز جهانی زن یاد بگیرند، دستکم این است که جهان ِ پیرامون ِ خویش را از منظر ِ معیارهای ِ جنسیت زده مردانه ننگرند.
برای نمونه اینکه دختری به دوست ِ همجنس خود بگوید: " تو با تمام ظرایف و لطایف زنانه، در عرصه کار مثل مردان سخت کوش و از این رو موفقی، و این باعث میشود من به تو افتخار کنم." آشکارا نشانگر آن است که جامعه ی سنتی / سرمایهداری، با نُرمهای مردسالارانه بر ذهن او به ناروا القا کرده است که "باعُرضه بودن و سختکوشی" یک مولفه مردانه است و اگر زنی موفق و باعرضه است، همچون مردان عمل کرده است! در حالی که واقعیت امر این است که "باعرضگی" یک خاصیت "انسانی" است که میتواند در جنس ِ زن و مرد برابر و حتی در وهله هایی، در زنان، بیش از مردان، نمود پیدا کند؛ و ازینرو این صرفا یک دام نادرست ِ جوامع مردسالار و یا یک جامعه سرمایهداری است که به مخاطبین خویش تلقین میکند که فضیلتهایی خاص همچون قوی بودن/سر قول و قرار ماندن/استقامت داشتن/سختکوشی و... خاصیتهایی جنسیتی اند که در قاموس جنس ِ مرد معنا مییابد و نهایتا به سمت ِ جنس ِ زن تسری مییابد!
زنان ِ آگاه، آنهایی هستند که از افتادن در دام چنین تلقین ِ ناروایی اجتناب میکنند، و حدودی جنسیتی برای چنین فضیلتهایی قائل نیستند و میدانند که جنس ِ انسان است که فارغ از زن یا مرد بودن، اینهمه را در خود دارد و نه صرفا جنس مرد.
در این معنا و نگرش، بی گمان تعبیرهای ِ جنسیتی و مردانه ای همچون "نامردی" و ... که صبغه و لون جنسیتی و مردانه دارند، رنگ خود را میبازند و جای خود را در ادبیات زنان و مردان آگاه، به تعبیرهایی میدهند که بر محور ِ "انسان به ماهو انسان" است!
✍#امین_جباری
جمعه؛ ۱۷ اسفند ۹۷
۸ مارس ۲۰۱۹ 🔺
🖇 #روز_زن #روز_جهانی_زن
#مردسالاری #جنسیت_زدگی
@Roshanfkrane