روشنفکران
81.4K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram

‍ پیرشده‌اید آقایان چرچیل!
#امیر_ناظمی
هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی

فوتبالیست‌های مشهور که همیشه برجلد روزنامه‌های هستند، بعد از دوران بازی دچار افسردگی می‌شوند. آنان از دیده نشدن، از نبودن در اخبار، از فراموشی می‌ترسند. برخی که نمی‌توانند با این وضعیت کنار بیایند، تا تخریب کامل تصویر خود پیش می‌روند! این همان چیزی است که در کمین سیاستمداران هم می‌نشیند!

#چرچیل تا 80 سالگی‌اش نخست‌وزیر ماند.در زمانی که حتی به سختی راه می‌رفت، به سختی می‌نشست، حاضر به استعفا نبود و آن قدر بزرگ بود که انگلیسی‌های محافظه‌کار ترجیح می‌دادند از مقابله با او کنار بکشند. در واقعیت اما چرچیل پیر شده بود.

چرچیل نخست‌وزیری بود که نظام سلطنت را در سایه‌ خودش برده بود. او بی‌رقیب‌ترین سیاستمدار جهان بود و باقی ماند.چرچیل در هر 4 رویداد بزرگ قرن 20 م انگلیس نقشی فراتر از سیاستمدار ایفا کرد، تا لقب «پدر ملت» را دریافت کند :

جنگ جهانی اول :
او تصمیماتی گرفت که در سرنوشت جنگ و انگلستان تاثیرگذار بود. زمانی که وزیر جوان دریانوردی از 36 سالگی کابینه بریتانیا بود؛ خود را درقامت نخست‌وزیر می‌دید. او در 40 سالگی و از همان اولین روزهای جنگ جهانی اول در 1914 فراتر از یک وزیر بود.

جنگ جهانی دوم :
او سخت‌ترین تصمیمات را برای انگلستان گرفت؛ در حالیکه همه متفق بودند تا با هیتلر قرارداد صلح امضا کنند، تصمیم به جنگ گرفت. در نهایت او بود که هم انگلستان و هم اروپا را نجات داد.

کناره‌گیری شاه :
ادوارد 8م بخاطر ازدواج با معشوقه‌اش در روزهای سخت انگلیس از سلطنت کناررفت؛ و چرچیل کسی بود که این تغییر را با کمترین هزینه مدیریت کرد، تا سلطنت به جرج 6م برسد.

تغییر سلطنت :
پس از مرگ جرج 6م تا تحویل سلطنت به دختر جوان 26 ساله‌ای که در زمان تولدش در انتهای لیست کاندیداهای سلطنت قرار داشت، باز هم نقش آفرید. ملکه #الیزابت بنا به اتفاقات عجیبی که در کمتر از 10 سال برای انگلستان روی داد، باید سلطنتی را که برایش آموزش ندیده بود تحویل می‌گرفت.

چرچیل اما کم کم تبدیل به نماد گذشته شده بود او جوان‌ترهای جنگ نادیده را دوست نداشت، ایده‌های جدید را برنمی‌تابید.چرچیل بداخلاق، پیر و بزرگ را چه کسی توانست به استعفا بکشاند؟

برای تولد 80 سالگی چرچیل نمایندگان مجالس اعیان و عوام تصمیم به برگزاری یک جشن ملی میگیرند و ازتلویزیون هم قرار است مستقیم پخش شود. اما هدیه‌ تولد چرچیل چیست؟ نقاشی پرتره‌اش.این نقاشی پرتره سفارش داده میشود به نقاش معروف «گراهام ساترلند» هنرمند نوگرای انگلیسی آن زمان.

ساترلند به مانند هرهنرمندی در پس نقاشی چهره، به دنبال حقیقت است. چرچیل را درچندین نوبت می‌بیند و درموردش تحقیق می‌کند. چرچیل اما خودش نقاش است و برای همین به ساترلند یادآوری می‌کند که «او نقاش چهره‌ی چرچیل نیست، او باید تصویرگر چهره‌ جایگاه چرچیل باشد».

هنر آیینه‌ای است برای دیدن خودمان. آیینه‌ای که اگر مدام به آن نگاه نکنیم، زشت خواهیم شد. ساترلند صریح‌تر از آن است که چرچیل بزک‌شده را بکشد؛ او همان آیینه‌ای را می‌سازد که چهره‌ی واقعی چرچیل را نشان می‌دهد.

روز تولد در محل مجلس از نقاشی رونمایی می‌شود و چرچیل برآشفته می‌شود از دیدن خویش درآن آیینه. او درصدد بازپس فرستادن نقاشی است؛ اما #ساترلند هنرمندی نیست که بشود بسادگی از آن گذشت و بازاندیشی در آنچه هست، می‌افتد بجان چرچیل!

ساترلند به دیدن چرچیل می‌رود. او بصراحت به چرچیل می‌گوید که هم او را دوست دارد و هم او را قابل ستایش می‌داند؛ اما پیر شده‌ای آقای چرچیل!ساترلند هنررا آیینه‌ای میداند که باید به چرچیل یادآوری کند که به جنگ سن و سال نمی‌تواند برود.

نقاشی بدستورهمسر چرچیل به آتش کشیده می‌شود. اما آتش آن تصویر که بجان چرچیل بزرگ افتاد تا او استعفای خود را اعلام کند! چرچیل از دیدن خویش در آیینه‌ی هنر به واقعیت پی‌برد؛ او برای حفظ احترام خودش و کشورش باید کنار بکشد!

امروزنقاشی ساترلند شاهکاری از دست رفته است؛ شاهکاریکه توانست غایت هرهنری باشد؛ هر هنری که برای بیان صریح حقیقت در پس بزک‌شدن‌ها و بازی‌کردن‌ها، تنها امید آدمی است.

همین نقاشی بود که انگلستان آن روز را از اشتباهات مردان بزرگش رهانید.ساترلند صریح گفت: شما به جنگ سن و سالتان رفته‌اید! شما به نبرد با طبیعت آدمی برخاسته‌اید!فرد پیرناخودآگاه دلبسته‌ افکارکهنه است! این طبیعت آدمی است و نمیشود با طبیعت به جنگ برخاست.

چرچیل آن زمان هم چرت‌های ملوکانه‌اش در جلسات زبانزد شده بود؛

کمی پیرشده‌اید آقایان چرچیل!
#جالب
#اجتماعی
@Roshanfkrane
⭕️مزدک، عادل یا محمدحسین!

#امیر_ناظمی

هر یک از ما مدام در موقعیت‌های تصمیم‌گیری قرار داریم. موقعیتی که در آن اغلب مجبور به انتخاب یکی از گزینه‌ها هستیم. تاریخ نهایتا امکان مشاهده نتیجه تصمیم‌گیری‌مان را به آیندگان خواهد داد؛ هر چند ما شاید در زمان زندگی خود هیچ‌گاه نفهمیم کدام گزینه صحیح بود.

موقعیت‌هایی پیش روی ما انسان‌های متنوع قرار می‌گیرد و هر یک از ما بر اساس آنچه از جهان می‌فهمیم و بر اساس ویژگی‌های خود تصمیم خود را می‌گیریم. تنوع انتخاب‌های پیش روی ما منجر به تنوع سرنوشت ما خواهد شد.

⭕️آن ۳نفر
شاید از یک سال پیش موقعیتی کم و بیش مشابه پیش روی سه گزارشگر ورزشی ایران قرار گرفت. گزینه‌هایی که هر کدام از این سه انتخاب کردند، متفاوت بود. به همین دلیل تنوع انتخاب بود که ۳سرنوشت مختلف را برای آنان رقم زد.

انتخاب‌های این ۳ نفر شاید در آینده بتواند به نماد ۳ نوع سرنوشت مختلف تبدیل شود؛ ۳ نوع سرنوشتی که پیش روی هر یک از ما نیز قرار دارد و ما نیز کم و بیش انتخاب‌های مشابهی داشته‌ایم:

1️⃣سناریوی مزدک میرزایی: چند ماه پیش مهاجرت مزدک میرزایی از ایران آشکار شد؛ وقتی خبر برنامه جدید او در شبکه‌ای ماهواره‌ای منتشر شد. برای مخاطب ایرانی چهره مزدک با کروات، هم آشنا و هم غریب بود. او به دلایل شخصی تصمیم به مهاجرت گرفته بود؛ و حالا داشت در شبکه‌ای ماهواره به تولید برنامه‌ای شبیه «نود» می‌پرداخت. مزدک نماد انسان ناامید از تغییر بود!!

2️⃣سناریوی عادل فردوسی‌پور: ماجرای درگیری عادل با صداوسیما یکی از روایت‌های قابل تعمیم در ایران است. روایتی که در آن سلیقه یک مدیر در تقابل با یک فرد توانمند قرار می‌گیرد؛ که فراتر از مرزهای سازمانی‌اش سرمایه و اعتبار اجتماعی دارد. عادل اما تصمیم می‌گیرد در ایران بماند؛ و با ساخت یک برنامه ویدئویی رکورد بیننده تاریخ برنامه‌های اینترنتی را می‌شکند. او نماد کسی است که هنوز میل و ایمان به امید دارد.

3️⃣سناریوی محمدحسین میثاقی: میثاقی شاگرد و دست‌پرورده عادل بود؛ که پیش‌تر استعداد خود را آشکار شاخته بود. میثاقی جانشین عادل شد؛ تا انتخاب وفادارانه خود را به نهاد تصمیم‌گیر حاکمیتی نشان دهد؛ شاید حتی علی‌رغم میل‌اش.

این ۳ انتخاب، ۳ نوع سرنوشت را برای هر ۳ نفر پیش خواهد برد.

⭕️نظریه خروج، اعتراض و وفاداری
هیرشمن (Hirschman) کتابی دارد با نام «خروج‌، اعتراض و وفاداری» (Exit, Voice & Loyalty)؛ در حوزه‌ی اقتصاد-سیاسی. کتابی مرجع که در اغلب دانشکده‌های اقتصاد سیاسی هم‌چنان تدریس می‌شود. هیرشمن با مقایسه یک کسب‌وکار با یک حزب سیاسی سعی دارد تا به شباهت‌های رفتاری آنان اشاره نماید.

در این مقایسه یک حزب سیاسی همانند یک کسب‌وکار به عرضه‌ی کالای خود می‌پردازد و همان‌گونه که مشتری، بنا به مطلوبیت آن کالا هزینه می‌نماید، مشتریان یک حزب یعنی رای‌دهندگان نیز بنا به مطلوبیت انتخاب حزب، به پرداخت هزینه که همان رای است اقدام می‌نمایند.

هیرشمن این شباهت را ادامه می‌دهد تا نشان دهد ۳ نوع انتخاب پیش روی مشتریان یک کسب‌وکار یا رای‌دهندگان به یک حزب یا منش سیاسی وجود دارد:

1️⃣خروج: در این وضعیت رای‌دهنده/مشتری از رای‌دادن/خرید یک نماینده/کالا سر باز می‌زند. مزدک میرزایی نماد خروج است. او در برابر نارضایتی از وضع موجود تصمیم به ترک می‌گیرد.

2️⃣اعتراض: در این وضعیت آن رای‌دهنده/مشتری به اعتراض می‌پردازد. برنامه کلاسیکو شاید بلندترین اعتراض فردوسی‌پور به شرایط بود؛ اعتراضی به مدیریت سلیقه‌ای، اعتراضی به جامعه شمشمادی

3️⃣وفاداری: در این وضعیت همچنان آن رای‌دهنده/مشتری تصمیم به وفاداری دارد. میثاقی نماد این وفاداری تام و تمام به وضع موجود است.

به اعتقاد هیرشمن اما اصلی‌ترین پرسش در خصوص دینامیسم میان این ۳گونه انتخاب است! آیا در آینده معترض به یک خروجی بدل می‌شود یا یک وفادار؟ همان‌طور که آیا وفادار در آینده معترض یا خروجی می‌شود؟

⭕️نتیجه‌گیری شخصی
به نظر می‌رسد ما انسان‌ها مدام در برابر انتخاب این گزینه‌ها هستیم؛ و مدام با نمادسازی انتخاب‌های دیگران سعی داریم تا سرنوشت خود را در انتخاب‌های آن‌ها بازسازی کنیم. اگرچه سرنوشت هر ۳ می‌تواند متفاوت باشد؛ اما انسان‌ها با هر سرنوشتی که این ۳ بیابند، و با اتکاء به شبیه‌سازی آن و تعمیم آن سه نفر به خود، تصمیم خود را تغییر می‌دهند. اگر عادل موفق نشود، در حقیقت به جامعه‌ای گفته شده است که راهبرد «اعتراض» بی‌فایده است و باید فقط «خروج» کرد!

اما دومین نتیجه برمی‌گردد به امکان‌های جدیدی که فناوری برای ما می‌سازد. به قول شومپیتر، نوآوری از «تخریب خلاق» آغاز می‌شود. فردوسی‌پور از امکان جدید فضای مجازی بهره برد؛ از امکان دسترسی گسترده به اینترنت. اعتراض نوگرایانه باید متکی به نوآوری باشد؛ چرا که راه‌های سنتی در انحصار بازیگرانی است که تنها وفاداری می‌طلبند!

#اجتماعی

@Roshanfkrane
🔴 انگ‌زنی!

✍️ #امیر_ناظمی:

🔸واقعیت دردناکی است اما انسان‌ها به کسانی که مشابه‌شان نیستند، برچسب می‌زنند. آن‌ها وقتی به کسی که مشابه‌شان لباس نمی‌پوشد، انگ یا برچسب می‌زنند: گاه فرد دین‌دار به او می‌گوید «بی‌دین» یا فرد اشراف‌زاده او را «بی‌اصل و نسب» می‌نامد؛ به هر حال هر دو به او برچسب زده‌اند، چرا که پوشش او را مشابه خود نیافته‌اند؛ همان‌طور که برای هیپی‌ها در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ گفته می‌شد.

🔸اغلب بکر (Becker) به عنوان نظریه‌پرداز «برچسب‌زنی» (Labeling Theory) شناخته می‌شود؛ سوسیالیستی که به گروه‌های حاشیه‌ای در جامعه می‌پرداخت. اما این نظریه سریع به سرعت به «جرم‌شناسی» نزدیک شد.

🔸برچسب‌ها گویی نوعی انتقام اجتماعی از کسی است که قواعد جامعه را تغییر می‌دهد. برچسب به بخشی از جامعه این مجوز را می‌دهد تا علیه بخش دیگر اعمال مجازات کنند. انگار وقتی برچسب «بی‌دین» زده می‌شود، حالا آن بخش دین‌دار مجوز می‌یابد تا او را کیفر دهد، همان‌طور که وقتی بخش دیگر جامعه به آن‌ها برچسب «ایدئولوژیک» یا «دین‌دار افراطی» می‌زند، مجوز آن را می‌یابد تا آن‌ها را بی‌منطق و بی‌دانش قلمداد کند. در کل کسی که شبیه ما نیست، کسی که «دیگری» است؛ همان کسی است که برچسب می‌خورد!

🔸برچسب‌زنی به همین دلیل نزدیک به جرم‌شناسی می‌شود؛ چون برچسب نقطه آغازین بسیاری از جرم‌هاست؛ همان جایی که مجرم آسودگی وجدان می‌یابد از خشونت‌ورزی‌اش! همان جایی که «خفاش شب» این اجازه را به خود می‌دهد تا زنانی را به خشن‌ترین وجه به قتل برساند، یا همان جایی که زورگیر خیابانی، طلبه‌ای را به قتل می‌رساند! آن‌ها سرشار از تنفر «دیگری» بودند؛ همان دیگری که حالا یک برچسب داشت تا بتوان او را کشت، چه او را فاحشه بنامند، چه او را افراطی!

🔹خشونت افسار گسیخته

🔸جامعه امروز به روایت آمار بگیریم یا مشاهده شخصی‌مان، سرشار از خشونت شده است. خشونتی که از همین برچسب‌زنی‌ها آغاز می‌شود. جایی که افراد جامعه‌ای بی‌محابا به خود اجازه می‌دهند تا هر «دیگری» را به هر انگی برنجانند. وقتی برچسب‌ها در تریبون‌های رسمی تولید می‌شوند؛ حتما بخش غیررسمی آمادگی انگ‌های بیشتر و خشونت‌ورزی بالاتر دارد.

🔸این روزها تنها مشاهده شبکه‌های اجتماعی به ما نشان می‌دهد تا چه حد برچسب‌زنی تفریح روزمره شده است. برچسب‌هایی که ابتدا در قالب واژه‌های پاسخ به یک توییت آغاز می‌شود؛ سپس تبدیل به یک برچسب استاندارد می‌شوند؛ از جاعشی، افراطی و بازجو گرفته تا غربزده، فتنه‌گر و نفوذی. برچسب ابتدا غیررسمی است، شاید واژه‌ای باشد که از یک سخنرانی وام گرفته شده، اما به مرور و توسط بخشی از جامعه تبدیل به برچسب می‌شود تا از این طریق «دیگری» را از میدان خارج کنند.

🔸برچسب اما نقطه آغازین فرآیندی است که در ادامه مسیر تجسم و تبلو می‌یابد؛ تبدیل به چاقو و گلوله و طناب می‌شود. برچسب‌ها درست مثل شعر اریش فرید می‌شود که:

«بچه‌ها شوخی شوخی
به قورباغه‌ها سنگ می‌زدند
قورباغه‌ها
جدی جدی می‌مردند»

حالا می‌توان گفت:
برچسب‌ها شوخی شوخی تولید می‌شوند
تا «دیگری» جدی جدی قربانی شود!

🔹برچسب‌زنی تکنیک سیاسی

🔸اما برچسب‌زنی حالا بیش از امری اجتماعی تبدیل به تکنیکی سیاسی شده است. در این تکنیک سیاسی، مخالف یا دیگری را باید برچسب زد. با برچسب می‌توان او را تا هر کجا می‌خواهی ببری. می‌توان به او گفت نفوذی یا بازجو! در هر حال او پس از برچسب دیگر تاثیرگذاری سابق را ندارد!

🔸برچسب هم بر ذهن فرد گیرنده و هم بر ذهن مخاطب او تاثیرگذار است. کافی است اقتصاددانی را برچسب لیبرال بزنید؛ صرف‌نظر از آن‌که او چه عقیده‌ای داشته باشد؛ دو اتفاق می‌افتد:

۱- اقتصاددان برای اثبات آن‌که لیبرال نیست، تمامی حرف‌هایش تبدیل به واکنش می‌شود؛ دیگر حرف‌هایش و ایده‌هایش را از ترس نشانه اثبات آن برچسب فرومی‌خورد. او آزادی عقیده‌اش را به همین سادگی از دست می‌دهد.

۲- اما هم‌زمان مخاطب او نیز فرومی‌ریزد؛ کسانی که لیبرالیسم دوست ندارند، به دلیل این انگ دیگر حرف‌هایش را نخواهند شنید و آنانکه طرفدار لیبرالیسم اقتصادی هستند؛ چون عقاید او را هم‌راستا با اقتصاد لیبرال نمی‌دانند؛ به نقد او برمی‌خیزند!

🔹نتیجه راهبردی

🔸برچسب ساده‌ترین راه بی‌اثر کردن کنش‌گران اجتماعی است. راهی ساده برای حذف رقیب؛ اما پرهزینه برای جامعه! جامعه از طریق برچسب‌ها امکان گفتگو را از دست می‌دهد! آن‌ها دیگر نمی‌توانند آزاداندیشانه سخن بگویند و مخاطب آنان نیز با عینکی پر از سوءتفاهم به شنیدن و نقد آن کنش‌گر می‌پردازد.

🔸برچسب‌زنی نشانه خشونت‌ورزی جامعه‌ای است که برای انتقام به انتظار یک برچسب نشسته است. امید که بر این شعله نفس ما ندمد! برچسب‌ها را از کلام خود پاک کنیم. و یادمان باشد یک برچسب تفاوت‌اش با یک مفهوم جایی است که یک فرد یا گروه مشخص را نشانه می‌گیرد و مجوز اعمال خشونت می‌دهد.

#تربیتی
@Roshanfkrane