تصویر آخرین نفسِ یک #شهید
🥀🥀🥀🥀
صدای قلب را حذف نکنید..!!
آخرین تپش ها ؛ سخن میگویند :
جان میدهم برای #آزادی
آخرین ضربان ها میگویند :
جان می سپارم ؛ برای دوستی
آخرین نگاه بسته می شود..
اما :
#شهید همچنان نگاهمان می کند
تا ایرانش را در #آزادی ببیند
با چشم های بسته اش ؛
هنوز به ما می نگرد..!!
جواب پرسشهایش را چگونه ؛ بدهیم..؟؟!
وقتی به آرمان او خیانت شد.!؟؟!
#م_شوق
@Roshanfkrane
🥀🥀🥀🥀
صدای قلب را حذف نکنید..!!
آخرین تپش ها ؛ سخن میگویند :
جان میدهم برای #آزادی
آخرین ضربان ها میگویند :
جان می سپارم ؛ برای دوستی
آخرین نگاه بسته می شود..
اما :
#شهید همچنان نگاهمان می کند
تا ایرانش را در #آزادی ببیند
با چشم های بسته اش ؛
هنوز به ما می نگرد..!!
جواب پرسشهایش را چگونه ؛ بدهیم..؟؟!
وقتی به آرمان او خیانت شد.!؟؟!
#م_شوق
@Roshanfkrane
«تصوير #جمعيت در خيابان»
🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️
انبوه،
به خيابانها آمدم
از خانه به مدرسه نميرفتم.
از اداره به خانه نميرفتم
از خانه به كارخانه نميرفتم
انبوه
در خيابانها
از اختناق به #آزادي ميرفتم.
آيا به مقصد خود رسيديم؟
#م_شوق
@Roshanfkrane
🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️🚶🏼♂️
انبوه،
به خيابانها آمدم
از خانه به مدرسه نميرفتم.
از اداره به خانه نميرفتم
از خانه به كارخانه نميرفتم
انبوه
در خيابانها
از اختناق به #آزادي ميرفتم.
آيا به مقصد خود رسيديم؟
#م_شوق
@Roshanfkrane
بهترین جای جهان ؛
گوشهِ خلوت من
با کتابی ست که مرا از من ؛
به جهان دگری ؛ می بردم....!!
و من امروز ؛ درون دو جهانم اینجا....!!
#م_شوق
@Roshanfkrane
گوشهِ خلوت من
با کتابی ست که مرا از من ؛
به جهان دگری ؛ می بردم....!!
و من امروز ؛ درون دو جهانم اینجا....!!
#م_شوق
@Roshanfkrane
#خداحافظ
خداحافظ نخواهد شد؛
مگر در دل امیدی نو بیافزایی. ...
#خداحافظ
خداحافظ نخواهد شد ؛
مگر گامی در این راهِ پر از سختی به پیمایی.....!!
خدا در من ؛
خدا در تو نگاهی میکند؟ آیا به دستانت چراغی هست!؟؟
خدا در تو نگاهی میکند؟ آیا درون قلبت از گرمی سراغی هست.؟!؟
خودش گفته:
خودت باید بگردانی ورق را، گر که خواهی زندگانی خوبتر باشد
بنابراین :
برای حفظِ امیدی درونِ دل
برای آن که فردا با سلامِ دیگری با یکدگر ؛ همصحبتی باشیم ؛
بدون عزم ِجزم ِ یک شروعِ نو
به همدیگر نمی گوییم #خداحافظ
خدا...... حافظ......!!!
#م_شوق
#شعر
@Roshanfkrane
خداحافظ نخواهد شد؛
مگر در دل امیدی نو بیافزایی. ...
#خداحافظ
خداحافظ نخواهد شد ؛
مگر گامی در این راهِ پر از سختی به پیمایی.....!!
خدا در من ؛
خدا در تو نگاهی میکند؟ آیا به دستانت چراغی هست!؟؟
خدا در تو نگاهی میکند؟ آیا درون قلبت از گرمی سراغی هست.؟!؟
خودش گفته:
خودت باید بگردانی ورق را، گر که خواهی زندگانی خوبتر باشد
بنابراین :
برای حفظِ امیدی درونِ دل
برای آن که فردا با سلامِ دیگری با یکدگر ؛ همصحبتی باشیم ؛
بدون عزم ِجزم ِ یک شروعِ نو
به همدیگر نمی گوییم #خداحافظ
خدا...... حافظ......!!!
#م_شوق
#شعر
@Roshanfkrane
بگشا پنجره ها را
كه همه حنجره ها را بستند...!!!
باز كن هرچه كه در مي بيني
رو به هر فكر و صدا
رو به هر حرف و ندا
ياد كن از همه كس، از همه چيز
كه در اين زندان تار و پلشت .؛
ديده ها را كشتند، و
درِ خاطره ها را بستند....!!
عشق مي ورز به هر كس، هر چيز
به درخت و در و ديوار، به آب
كه در اين بازار كينه و خشم
عشق ها را بر دار زده،
عاطفه ها را بستند...!!
اشك را پاك كن از رخسارت
گريه را لبخندي كن
بر لبِ باد نشان ؛
تا كه بر گونه ي هر هموطني ميگذرد ..!!
بوسه شود
در توان خود اگر مي بيني
همه ِ خويشتنت را ؛ #شعري كن
كلماتش همه اميد و نويد
در نگاهت
شوق و شوري ز محبت بنشان .
به هر آن كس كه رسيدي
بي بهانه يا با هر ترفند. ؛
سر ِحرفي و كلامي بگشا
كه درِ رابطه ها را بستند......!!
راه بر حس خدا بسته شده
همه چيزي در اين خاك ؛
از حضور نفس ابليسان خسته شده
رو بگردان زِ ؛ هرآن سنگ
هر آن تنگ
هر آن لحظه ي بد رنگ، كه ردي و نشاني ز پليدي دارد و ؛
هر آن برق نگاهت را
مهري كن
سر ِ سجادهِ. هر باغچه اي
وردي از رحمتِ دادار بخوان
و بدان ;
كه همه پاكدلان، نيكان، خوبان، نيك انديشان
همگي همدستند....!
بگشا پنجره ها را
كه رهِ حرف و صدا باز شود
عشق، آواز شود....
#م_شوق
@Roshanfkrane
كه همه حنجره ها را بستند...!!!
باز كن هرچه كه در مي بيني
رو به هر فكر و صدا
رو به هر حرف و ندا
ياد كن از همه كس، از همه چيز
كه در اين زندان تار و پلشت .؛
ديده ها را كشتند، و
درِ خاطره ها را بستند....!!
عشق مي ورز به هر كس، هر چيز
به درخت و در و ديوار، به آب
كه در اين بازار كينه و خشم
عشق ها را بر دار زده،
عاطفه ها را بستند...!!
اشك را پاك كن از رخسارت
گريه را لبخندي كن
بر لبِ باد نشان ؛
تا كه بر گونه ي هر هموطني ميگذرد ..!!
بوسه شود
در توان خود اگر مي بيني
همه ِ خويشتنت را ؛ #شعري كن
كلماتش همه اميد و نويد
در نگاهت
شوق و شوري ز محبت بنشان .
به هر آن كس كه رسيدي
بي بهانه يا با هر ترفند. ؛
سر ِحرفي و كلامي بگشا
كه درِ رابطه ها را بستند......!!
راه بر حس خدا بسته شده
همه چيزي در اين خاك ؛
از حضور نفس ابليسان خسته شده
رو بگردان زِ ؛ هرآن سنگ
هر آن تنگ
هر آن لحظه ي بد رنگ، كه ردي و نشاني ز پليدي دارد و ؛
هر آن برق نگاهت را
مهري كن
سر ِ سجادهِ. هر باغچه اي
وردي از رحمتِ دادار بخوان
و بدان ;
كه همه پاكدلان، نيكان، خوبان، نيك انديشان
همگي همدستند....!
بگشا پنجره ها را
كه رهِ حرف و صدا باز شود
عشق، آواز شود....
#م_شوق
@Roshanfkrane
چهغباري؟!؟
چه غباري برخاست!!
وقتي آن ديوارِ كهنه فروريخت.
مادرم جيغ كشيد.
پدرم پرسید:
چه شد؟
من دويدم سوي تلوارهٌ خاك
چشمهايم را ماليدم
اندكي بعد
وقتي آن گرد نشست ديدم
خانهِ كهنهِ آنسوي حياط
ناگهان خوابيدهست
كمكمَك فهميدم
كه چه موروملخي اين صدسال
در دل خانهِ ما ؛ لوليدست
بعد گفتم بهپدر كه :
بيايد و ببيند
كه چسان از بنياد
پايههاي گلي خانهِ ما پوسيدهست
خواهرم گفت:
«ميتوان حال از نو،
خانهيي ديگر ساخت »
من ولي، باخود انديشيدم:
ـ چهغباري برخاست
وقتي اين ديوار كهنه [فروريخت
كاش
قبل از آندم كه فروريزد اين كهنهسرا .
تبري ميآوردم!
نقل از #کتاب گلهای درد
#م_شوق
@Roshanfkrane
چه غباري برخاست!!
وقتي آن ديوارِ كهنه فروريخت.
مادرم جيغ كشيد.
پدرم پرسید:
چه شد؟
من دويدم سوي تلوارهٌ خاك
چشمهايم را ماليدم
اندكي بعد
وقتي آن گرد نشست ديدم
خانهِ كهنهِ آنسوي حياط
ناگهان خوابيدهست
كمكمَك فهميدم
كه چه موروملخي اين صدسال
در دل خانهِ ما ؛ لوليدست
بعد گفتم بهپدر كه :
بيايد و ببيند
كه چسان از بنياد
پايههاي گلي خانهِ ما پوسيدهست
خواهرم گفت:
«ميتوان حال از نو،
خانهيي ديگر ساخت »
من ولي، باخود انديشيدم:
ـ چهغباري برخاست
وقتي اين ديوار كهنه [فروريخت
كاش
قبل از آندم كه فروريزد اين كهنهسرا .
تبري ميآوردم!
نقل از #کتاب گلهای درد
#م_شوق
@Roshanfkrane
گفتم: سلام...!
عاطفه ها یادتان که هست!؟
آن مهرها و رابطه ها...
یادتان که هست.
او گفت:
راستی چه می کنی آنجا بدون ما
گفتم:
کلام و خاطرهِ شادتان که هست...!!
#م_شوق
@Roshanfkrane
عاطفه ها یادتان که هست!؟
آن مهرها و رابطه ها...
یادتان که هست.
او گفت:
راستی چه می کنی آنجا بدون ما
گفتم:
کلام و خاطرهِ شادتان که هست...!!
#م_شوق
@Roshanfkrane
Audio
سروده ای #جالب برای دفاع برابری :
زن=مرد
با صدای #م_شوق
#شعر: زنانه فکر میکنم
زنانه فکر می کنم! بس است مرد بودنم...!
نبوده چیز جالبی
شریک درد بودنم...!
زیر سئوال بود؛ آن فکر نبردِ بودنم...!
برای نصفِ زندگی ؛ بگو چه کرد: بودنم...!
به غیرِ خویش. ؛ خواستن به غیر ِ ِ فرد بودنم ...؛
همیشه بْرد خواستم ؛ به تخته نَرد بودنم...!
کنون نگاه کن به من ؛ به چشمِ خود گشودنم...!
بَدم می آید از خودم ؛ و خویش را ستودنم...!
بَدم میآید از خودم
از این همه ندیدن و برای خود سرودنم...!
ببین چه زشت بوده آن جهانِ مرد بودنم...!
زنانه فکر میکنم ؛ بَس است مرد بودنم........!!!!
#م_شوق
10 آذر 97
@Roshanfkrane
زن=مرد
با صدای #م_شوق
#شعر: زنانه فکر میکنم
زنانه فکر می کنم! بس است مرد بودنم...!
نبوده چیز جالبی
شریک درد بودنم...!
زیر سئوال بود؛ آن فکر نبردِ بودنم...!
برای نصفِ زندگی ؛ بگو چه کرد: بودنم...!
به غیرِ خویش. ؛ خواستن به غیر ِ ِ فرد بودنم ...؛
همیشه بْرد خواستم ؛ به تخته نَرد بودنم...!
کنون نگاه کن به من ؛ به چشمِ خود گشودنم...!
بَدم می آید از خودم ؛ و خویش را ستودنم...!
بَدم میآید از خودم
از این همه ندیدن و برای خود سرودنم...!
ببین چه زشت بوده آن جهانِ مرد بودنم...!
زنانه فکر میکنم ؛ بَس است مرد بودنم........!!!!
#م_شوق
10 آذر 97
@Roshanfkrane
یک جهان درد است اینجا ؛ #شعر میمیرد زِ شرم
قلبِ هر #شاعر ازین تصویر میگیرد زِشرم
شعرِ من ؛ عمریست دردِ میهن و مردم شده..!!
بر رخم خون گریه ها پایان نمی گیرد زِ شرم....!!
#م_شوق
@Roshanfkrane
قلبِ هر #شاعر ازین تصویر میگیرد زِشرم
شعرِ من ؛ عمریست دردِ میهن و مردم شده..!!
بر رخم خون گریه ها پایان نمی گیرد زِ شرم....!!
#م_شوق
@Roshanfkrane