بی وفا! رفتی وفادارِ کسی دیگر شوی؟!
غنچه ام بودی؛ به دست دیگری پرپر شوی؟!
بودی؛ اما مرحمی بر زخم دل نگذاشتی...
فرض کن در قلب اقیانوس، خاکستر شوی
با خودم گفتم مگر آن چشم ها با من چه کرد؟!
بعدِ عمری زُهد و تقوا ، میشود کافر شوی؟!
گریه کردم بیت ها را، تا که روزی یادِ من ،
آه... افتادی اگر...! ؛ این شعر را از بَر شوی
دلبرت شب را در آغوش کسی...سخت است نه؟!
تازه! مجبوری خودت با آه همبستر شوی...
تلخی این قصه در اینجا به اوجش میرسید :
من پسر بودم، ولی میخواستی مادر شوی!
دردها تا گریه شد با طعنه گفتی: «مرد و اشک»؟!
عشق خُردت میکند تا این که محکم تر شوی!
#ابوالفضل_کاظمی
#شعر
@Roshanfkrane
غنچه ام بودی؛ به دست دیگری پرپر شوی؟!
بودی؛ اما مرحمی بر زخم دل نگذاشتی...
فرض کن در قلب اقیانوس، خاکستر شوی
با خودم گفتم مگر آن چشم ها با من چه کرد؟!
بعدِ عمری زُهد و تقوا ، میشود کافر شوی؟!
گریه کردم بیت ها را، تا که روزی یادِ من ،
آه... افتادی اگر...! ؛ این شعر را از بَر شوی
دلبرت شب را در آغوش کسی...سخت است نه؟!
تازه! مجبوری خودت با آه همبستر شوی...
تلخی این قصه در اینجا به اوجش میرسید :
من پسر بودم، ولی میخواستی مادر شوی!
دردها تا گریه شد با طعنه گفتی: «مرد و اشک»؟!
عشق خُردت میکند تا این که محکم تر شوی!
#ابوالفضل_کاظمی
#شعر
@Roshanfkrane