عالیه این متن باید تک تک ایرانی ها بخونند👌
۲۰۰ سال از حمله اعراب به ایران می گذشت زبان فارسی رفته رفته از مدارس ومکاتبات دیوانی حذف و به جای آن زبان عربی اجباری و تعلیم داده می شد.
خلفای عباسی در بغداد با اینکه خلافت خود را مدیون ایرانیان می دانستند با تکبر و غرور خاصی ایرانیان مسلمان را موالی خوانده و از هیچگونه ظلم وستمی بر آنان کوتاهی نمی کردند.
در سیستان خشکسالی اتفاق افتاده بود ولی مامورین خلیفه بيرحمانه خراج و مالیات سنگینی را از دهقانان و بازرگانان طلب کرده و بسوی بغداد می فرستادند تا صرف خوشگذراني خلفای عباسی گردد.
در این میان جوانمردی رویگر زاده از سیستان بر می خیزد
یعقوب ليث صفاری یا رادمان پسر ماهک سیستانی
او با گردآوری دلاوران سیستان و ديگر نقاط ایران زمین به جنگ با خلیفه می پردازد و تمامی سیستان و خراسان تا ماورانهر و مازندران و گیلان و ری و اصفهان و فارس و کرمان تا قسمتی از خوزستان را از تسلط متجاوزان عرب آزاد می کند...
يعقوب در فرمانی به تمام نقاط ایران زبان عربی را حذف و زبان فارسی دری را رایج می کند(در دفاتر دیوانی وحکومتی) تا بعدها ما شاهد ظهور عارفان و شاعران بسیاری در فرهنگ و ادب ایران همچون فردوسی و مولوی و نظامی و حافظ و سعدی باشیم که چگونه در رونق و گسترش زبان پارسی پاسداری کردند...
اگر یعقوب ليث صفاری چنین کار عظیمی برای زبان و ادب پارسی انجام نمی داد کشور ما هم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا عرب زبان بودند.
خلیفه عباسی که تجربه برافتادن خاندان بنی اميه بدست ایرانیان راداشت هراسان پیکی بسوی یعقوب می فرستد و می گوید تمامی نقاطی که در ايران تصرف کردید از آن تو باشد ولی مرا به خلافت مسلمین بپذیرید.
يعقوب ليث صفاری نان و پیاز وشمشیری را در یک سینی مي گذارد و در پاسخ به خلیفه چنين می گوید :
تو یک متجاوز به خاک ایران هستی و در مقامی نیستی که ملک ایران را به ایرانی ببخشی من یک رویگر زاده ایرانی هستم غذای من ساده است نان و پیاز ولی پاسخ من به متجاوزی مانند تو به خاک ایران هرچند خود را خلیفه مسلمین بخوانی این شمشیر است...
برگرفته از تاریخ سیستان و ايران
یعقوب لیث صفاری یکی از آزادگان و فرماندهان وطن پرست ایران بود که در هنگام جنگ با لشکر خلیفه عباسی در دزفول به علت بیماری درگذشت.
یعقوب لیث با لشکری جنگید که فرمانده آن لشکر متجاوز محمد ابن جعفر بود و این فرمانده هم در این جنگ کشته شد.
اکنون قبر این دو نفر چنان تفاوتی باهم دارد که هر کس که تاریخ نداند و نخوانده باشد گمان می کند که یعقوب متجاوز به این کشور بود و محمدابن جعفر مدافع.
وای بر نادانی ما...
اگر وقت کردید و گذرتان به دزفول افتاد حتما به قبر این دو نفر سر بزنید.
قبر #محمد_ابن_جعفر (مم بن جعفر) در غرب دزفول با شکوه و عظمت خاصی همه روزه پذیرای زائران است و در شرق دزفول در مسیر جاده شوشتر قبری مخروبه و دورافتاده، قبری که اکثر مردم شهر او را نمی شناسند وجود دارد. در این قبر یکی از شجاع ترین،متعصب ترین و وطن پرست ترین فرماندهان تاریخ این سرزمین #یعقوب_لیث_صفاری آرمیده است.
ملتی که #تاریخ نمی خواند محکوم به فناست!
#جالب
@Roshanfkrane
۲۰۰ سال از حمله اعراب به ایران می گذشت زبان فارسی رفته رفته از مدارس ومکاتبات دیوانی حذف و به جای آن زبان عربی اجباری و تعلیم داده می شد.
خلفای عباسی در بغداد با اینکه خلافت خود را مدیون ایرانیان می دانستند با تکبر و غرور خاصی ایرانیان مسلمان را موالی خوانده و از هیچگونه ظلم وستمی بر آنان کوتاهی نمی کردند.
در سیستان خشکسالی اتفاق افتاده بود ولی مامورین خلیفه بيرحمانه خراج و مالیات سنگینی را از دهقانان و بازرگانان طلب کرده و بسوی بغداد می فرستادند تا صرف خوشگذراني خلفای عباسی گردد.
در این میان جوانمردی رویگر زاده از سیستان بر می خیزد
یعقوب ليث صفاری یا رادمان پسر ماهک سیستانی
او با گردآوری دلاوران سیستان و ديگر نقاط ایران زمین به جنگ با خلیفه می پردازد و تمامی سیستان و خراسان تا ماورانهر و مازندران و گیلان و ری و اصفهان و فارس و کرمان تا قسمتی از خوزستان را از تسلط متجاوزان عرب آزاد می کند...
يعقوب در فرمانی به تمام نقاط ایران زبان عربی را حذف و زبان فارسی دری را رایج می کند(در دفاتر دیوانی وحکومتی) تا بعدها ما شاهد ظهور عارفان و شاعران بسیاری در فرهنگ و ادب ایران همچون فردوسی و مولوی و نظامی و حافظ و سعدی باشیم که چگونه در رونق و گسترش زبان پارسی پاسداری کردند...
اگر یعقوب ليث صفاری چنین کار عظیمی برای زبان و ادب پارسی انجام نمی داد کشور ما هم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا عرب زبان بودند.
خلیفه عباسی که تجربه برافتادن خاندان بنی اميه بدست ایرانیان راداشت هراسان پیکی بسوی یعقوب می فرستد و می گوید تمامی نقاطی که در ايران تصرف کردید از آن تو باشد ولی مرا به خلافت مسلمین بپذیرید.
يعقوب ليث صفاری نان و پیاز وشمشیری را در یک سینی مي گذارد و در پاسخ به خلیفه چنين می گوید :
تو یک متجاوز به خاک ایران هستی و در مقامی نیستی که ملک ایران را به ایرانی ببخشی من یک رویگر زاده ایرانی هستم غذای من ساده است نان و پیاز ولی پاسخ من به متجاوزی مانند تو به خاک ایران هرچند خود را خلیفه مسلمین بخوانی این شمشیر است...
برگرفته از تاریخ سیستان و ايران
یعقوب لیث صفاری یکی از آزادگان و فرماندهان وطن پرست ایران بود که در هنگام جنگ با لشکر خلیفه عباسی در دزفول به علت بیماری درگذشت.
یعقوب لیث با لشکری جنگید که فرمانده آن لشکر متجاوز محمد ابن جعفر بود و این فرمانده هم در این جنگ کشته شد.
اکنون قبر این دو نفر چنان تفاوتی باهم دارد که هر کس که تاریخ نداند و نخوانده باشد گمان می کند که یعقوب متجاوز به این کشور بود و محمدابن جعفر مدافع.
وای بر نادانی ما...
اگر وقت کردید و گذرتان به دزفول افتاد حتما به قبر این دو نفر سر بزنید.
قبر #محمد_ابن_جعفر (مم بن جعفر) در غرب دزفول با شکوه و عظمت خاصی همه روزه پذیرای زائران است و در شرق دزفول در مسیر جاده شوشتر قبری مخروبه و دورافتاده، قبری که اکثر مردم شهر او را نمی شناسند وجود دارد. در این قبر یکی از شجاع ترین،متعصب ترین و وطن پرست ترین فرماندهان تاریخ این سرزمین #یعقوب_لیث_صفاری آرمیده است.
ملتی که #تاریخ نمی خواند محکوم به فناست!
#جالب
@Roshanfkrane
اینجا #ایران
#دزفول
سرزمینی که روزی صدام گجستک آن را هر روز بمباران میکرد و قادسیه دوم را در مغزش میپروراند.
اما صدام نمیدانست اینجا سرزمین #لیث_صفاری هاست
و هنوز فرزندان لیث صفاری زنده اند.
پنج شنبه ۱٧ آبانماه ۱٣٩٧، ٢٧ تن از #ایران_خواهان برای احترام به یکی از #مفاخر ایران زمین یعنی سردار شجاع و نژاده ایران، #یعقوب_لیث_صفاری، تصمیم گرفتند به آرامگاه فراموش شده او در #دزفول بروند.
آنها در ابتدای جادهِ آرامگاه توسط عواملی متوقف شده و با برخوردی غیرمنصفانه تمامی مدارک و گوشی ها ضبط گردید و هشدار داده شد که باید به هتل محل اقامت خود برگردند و نمیتوانند به دیدار این سردار بزرگ میهن بروند.
پس از بازگرداندن اجباری، از نوجوان تا پیرمرد ٨۰ ساله عصا بدست مورد بازجویی چند ساعتِ و برخورد نامناسب قرار گرفتند و حکم کردند که باید #دزفول را سریع ترک کرده و به هیچ جای شهر نروند!
در این میان آنچه باقی ماند دلهای چرکین اما مصمم تر از گذشته وطن خواهان بود.
باشد که روزی در این سرزمین اهورایی، ایرانی و حقوق شهروندی ایرانی در اولویت و مورد احترام حاکمین قرار گیرد.
#اندیشه
@Roshanfkrane
#دزفول
سرزمینی که روزی صدام گجستک آن را هر روز بمباران میکرد و قادسیه دوم را در مغزش میپروراند.
اما صدام نمیدانست اینجا سرزمین #لیث_صفاری هاست
و هنوز فرزندان لیث صفاری زنده اند.
پنج شنبه ۱٧ آبانماه ۱٣٩٧، ٢٧ تن از #ایران_خواهان برای احترام به یکی از #مفاخر ایران زمین یعنی سردار شجاع و نژاده ایران، #یعقوب_لیث_صفاری، تصمیم گرفتند به آرامگاه فراموش شده او در #دزفول بروند.
آنها در ابتدای جادهِ آرامگاه توسط عواملی متوقف شده و با برخوردی غیرمنصفانه تمامی مدارک و گوشی ها ضبط گردید و هشدار داده شد که باید به هتل محل اقامت خود برگردند و نمیتوانند به دیدار این سردار بزرگ میهن بروند.
پس از بازگرداندن اجباری، از نوجوان تا پیرمرد ٨۰ ساله عصا بدست مورد بازجویی چند ساعتِ و برخورد نامناسب قرار گرفتند و حکم کردند که باید #دزفول را سریع ترک کرده و به هیچ جای شهر نروند!
در این میان آنچه باقی ماند دلهای چرکین اما مصمم تر از گذشته وطن خواهان بود.
باشد که روزی در این سرزمین اهورایی، ایرانی و حقوق شهروندی ایرانی در اولویت و مورد احترام حاکمین قرار گیرد.
#اندیشه
@Roshanfkrane
🔴 این آرامگاه :
#یعقوب_لیث_صفاری در #دزفول است. که 10کیلومتر با #دزفول فاصله دارد
آیا این #آرامگاه، شایستهی سردار #سیستانی است؟
۸ دی
بزرگداشت #یعقوب_لیث_صفاری 🌺
🌟 سردار بزرگی که ایران را ازسلطه و ستم خلفای عباسی
و زبان #پارسی را پس از۲۰۰ سال گفتار و نوشتار و سیطرهی عربی رهانید!
📚🖌🎶
#مناسبت
@Roshanfkrane
۲۰۰سال صحبت کردن به هر زبانی در ایران ممنوع بود!
و مردم فقط باید به زبان عربی صحبت میکردند!
و کسی که عربی بلد نبود باید با زبان اشاره حرف میزد!
اگر کسی این قانون را اجرا نمیکرد مجازات ش مرگ بود!
#یعقوب_لیث_صفاری در #دزفول است. که 10کیلومتر با #دزفول فاصله دارد
آیا این #آرامگاه، شایستهی سردار #سیستانی است؟
۸ دی
بزرگداشت #یعقوب_لیث_صفاری 🌺
🌟 سردار بزرگی که ایران را ازسلطه و ستم خلفای عباسی
و زبان #پارسی را پس از۲۰۰ سال گفتار و نوشتار و سیطرهی عربی رهانید!
📚🖌🎶
#مناسبت
@Roshanfkrane
۲۰۰سال صحبت کردن به هر زبانی در ایران ممنوع بود!
و مردم فقط باید به زبان عربی صحبت میکردند!
و کسی که عربی بلد نبود باید با زبان اشاره حرف میزد!
اگر کسی این قانون را اجرا نمیکرد مجازات ش مرگ بود!
#قصر_فیروزه
۲۰۰ سال از حمله اعراب به ایران می گذشت، زبان فارسی رفته رفته از مدارس ومکاتبات دیوانی حذف و به جای آن زبان عربی اجباری و تعلیم داده می شد.
خلفای عباسی در بغداد با اینکه خلافت خود را مدیون ایرانیان می دانستند، با تکبر و غرور خاصی ایرانیان مسلمان را موالی خوانده و از هیچگونه ظلم و ستمی بر آنان کوتاهی نمی کردند.
در سیستان خشکسالی اتفاق افتاده بود، ولی مامورین خلیفه بيرحمانه خراج و مالیات سنگینی را از دهقانان و بازرگانان طلب کرده و بسوی بغداد می فرستادند تا صرف خوشگذراني خلفای عباسی گردد.
در این میان جوانمردی رویگر زاده از سیستان بر می خیزد:
یعقوب ليث صفاری یا رادمان پسر ماهک سیستانی،
او با گردآوری دلاوران سیستان و ديگر نقاط ایران زمین، به جنگ با خلیفه می پردازد و تمامی سیستان، خراسان تا ماوراءالنهر، مازندران، گیلان، ری، اصفهان، فارس و از کرمان تا قسمتی از خوزستان را از تسلط متجاوزان عرب آزاد می کند...
يعقوب در فرمانی به تمام نقاط ایران، زبان عربی را حذف و زبان فارسی دری را رایج می کند(در دفاتر دیوانی و حکومتی)
تا بعدها ما شاهد ظهور عارفان و شاعران بسیاری در فرهنگ و ادب ایران همچون فردوسی، مولوی، نظامی، حافظ و سعدی باشیم که چگونه در رونق و گسترش زبان پارسی پاسداری کردند...
اگر یعقوب ليث صفاری چنین کار عظیمی برای زبان و ادب پارسی انجام نمی داد، کشور ما هم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا عرب زبان بودند.
خلیفه عباسی که تجربه برافتادن خاندان بنی اميه بدست ایرانیان را داشت، هراسان پیکی بسوی یعقوب می فرستد و می گوید تمامی نقاطی که در ايران تصرف کردید، از آن تو باشد ولی مرا به خلافت مسلمین بپذیرید.
يعقوب ليث صفاری نان و پیاز و شمشیری را در یک سینی مي گذارد و در پاسخ به خلیفه چنين می گوید :
"تو یک متجاوز به خاک ایران هستی و در مقامی نیستی که ملک ایران را به ایرانی ببخشی!
من یک رویگر زاده ایرانی هستم، غذای من ساده است؛ نان و پیاز؛ ولی پاسخ من به متجاوزی مانند تو به خاک ایران، هرچند خود را خلیفه مسلمین بخوانی این شمشیر است..."
(برگرفته از تاریخ سیستان و ايران)
یعقوب لیث صفاری یکی از آزادگان و فرماندهان وطن پرست ایران بود که در هنگام جنگ با لشکر خلیفه عباسی در دزفول به علت بیماری درگذشت.
یعقوب لیث با لشکری جنگید که فرمانده آن لشکر متجاوز، محمد ابن جعفر بود و این فرمانده هم در این جنگ کشته شد.
اکنون قبر این دو نفر چنان تفاوتی باهم دارد که هر کس که تاریخ نداند و نخوانده باشد، گمان می کند که یعقوب متجاوز به این کشور بود و محمدابن جعفر مدافع!
وای بر نادانی ما...
اگر وقت کردید و گذرتان به دزفول افتاد، حتما به قبر این دو نفر سر بزنید.
قبر محمدابن جعفر (مم بن جعفر) در غرب دزفول با شکوه و عظمت خاصی، همه روزه پذیرای زائران است و در شرق دزفول در مسیر جاده شوشتر قبری مخروبه و دورافتاده، قبری که اکثر مردم شهر او را نمی شناسند، وجود دارد.
در این قبر یکی از شجاع ترین،متعصب ترین و وطن پرست ترین فرماندهان تاریخ این سرزمین #یعقوب_لیث_صفاری آرمیده است.
#تاریخ
@Roshanfkrane
۲۰۰ سال از حمله اعراب به ایران می گذشت، زبان فارسی رفته رفته از مدارس ومکاتبات دیوانی حذف و به جای آن زبان عربی اجباری و تعلیم داده می شد.
خلفای عباسی در بغداد با اینکه خلافت خود را مدیون ایرانیان می دانستند، با تکبر و غرور خاصی ایرانیان مسلمان را موالی خوانده و از هیچگونه ظلم و ستمی بر آنان کوتاهی نمی کردند.
در سیستان خشکسالی اتفاق افتاده بود، ولی مامورین خلیفه بيرحمانه خراج و مالیات سنگینی را از دهقانان و بازرگانان طلب کرده و بسوی بغداد می فرستادند تا صرف خوشگذراني خلفای عباسی گردد.
در این میان جوانمردی رویگر زاده از سیستان بر می خیزد:
یعقوب ليث صفاری یا رادمان پسر ماهک سیستانی،
او با گردآوری دلاوران سیستان و ديگر نقاط ایران زمین، به جنگ با خلیفه می پردازد و تمامی سیستان، خراسان تا ماوراءالنهر، مازندران، گیلان، ری، اصفهان، فارس و از کرمان تا قسمتی از خوزستان را از تسلط متجاوزان عرب آزاد می کند...
يعقوب در فرمانی به تمام نقاط ایران، زبان عربی را حذف و زبان فارسی دری را رایج می کند(در دفاتر دیوانی و حکومتی)
تا بعدها ما شاهد ظهور عارفان و شاعران بسیاری در فرهنگ و ادب ایران همچون فردوسی، مولوی، نظامی، حافظ و سعدی باشیم که چگونه در رونق و گسترش زبان پارسی پاسداری کردند...
اگر یعقوب ليث صفاری چنین کار عظیمی برای زبان و ادب پارسی انجام نمی داد، کشور ما هم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا عرب زبان بودند.
خلیفه عباسی که تجربه برافتادن خاندان بنی اميه بدست ایرانیان را داشت، هراسان پیکی بسوی یعقوب می فرستد و می گوید تمامی نقاطی که در ايران تصرف کردید، از آن تو باشد ولی مرا به خلافت مسلمین بپذیرید.
يعقوب ليث صفاری نان و پیاز و شمشیری را در یک سینی مي گذارد و در پاسخ به خلیفه چنين می گوید :
"تو یک متجاوز به خاک ایران هستی و در مقامی نیستی که ملک ایران را به ایرانی ببخشی!
من یک رویگر زاده ایرانی هستم، غذای من ساده است؛ نان و پیاز؛ ولی پاسخ من به متجاوزی مانند تو به خاک ایران، هرچند خود را خلیفه مسلمین بخوانی این شمشیر است..."
(برگرفته از تاریخ سیستان و ايران)
یعقوب لیث صفاری یکی از آزادگان و فرماندهان وطن پرست ایران بود که در هنگام جنگ با لشکر خلیفه عباسی در دزفول به علت بیماری درگذشت.
یعقوب لیث با لشکری جنگید که فرمانده آن لشکر متجاوز، محمد ابن جعفر بود و این فرمانده هم در این جنگ کشته شد.
اکنون قبر این دو نفر چنان تفاوتی باهم دارد که هر کس که تاریخ نداند و نخوانده باشد، گمان می کند که یعقوب متجاوز به این کشور بود و محمدابن جعفر مدافع!
وای بر نادانی ما...
اگر وقت کردید و گذرتان به دزفول افتاد، حتما به قبر این دو نفر سر بزنید.
قبر محمدابن جعفر (مم بن جعفر) در غرب دزفول با شکوه و عظمت خاصی، همه روزه پذیرای زائران است و در شرق دزفول در مسیر جاده شوشتر قبری مخروبه و دورافتاده، قبری که اکثر مردم شهر او را نمی شناسند، وجود دارد.
در این قبر یکی از شجاع ترین،متعصب ترین و وطن پرست ترین فرماندهان تاریخ این سرزمین #یعقوب_لیث_صفاری آرمیده است.
#تاریخ
@Roshanfkrane
قصرفیروزه
۲۰۰ سال از حمله اعراب به ایران می گذشت زبان فارسی رفته رفته از مدارس ومکاتبات دیوانی حذف و به جای آن زبان عربی اجباری و تعلیم داده می شد.
خلفای عباسی در بغداد با اینکه خلافت خود را مدیون ایرانیان می دانستند با تکبر و غرور خاصی ایرانیان مسلمان را موالی خوانده و از هیچگونه ظلم وستمی بر آنان کوتاهی نمی کردند.
در سیستان خشکسالی اتفاق افتاده بود ولی مامورین خلیفه بيرحمانه خراج و مالیات سنگینی را از دهقانان و بازرگانان طلب کرده و بسوی بغداد می فرستادند تا صرف خوشگذراني خلفای عباسی گردد.
در این میان جوانمردی رویگر زاده از سیستان بر می خیزد
یعقوب ليث صفاری یا رادمان پسر ماهک سیستانی
او با گردآوری دلاوران سیستان و ديگر نقاط ایران زمین به جنگ با خلیفه می پردازد و تمامی سیستان و خراسان تا ماورانهر و مازندران و گیلان و ری و اصفهان و فارس و کرمان تا قسمتی از خوزستان را از تسلط متجاوزان عرب آزاد می کند...
يعقوب در فرمانی به تمام نقاط ایران زبان عربی را حذف و زبان فارسی دری را رایج می کند(در دفاتر دیوانی وحکومتی) تا بعدها ما شاهد ظهور عارفان و شاعران بسیاری در فرهنگ و ادب ایران همچون فردوسی و مولوی و نظامی و حافظ و سعدی باشیم که چگونه در رونق و گسترش زبان پارسی پاسداری کردند...
اگر یعقوب ليث صفاری چنین کار عظیمی برای زبان و ادب پارسی انجام نمی داد کشور ما هم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا عرب زبان بودند.
خلیفه عباسی که تجربه برافتادن خاندان بنی اميه بدست ایرانیان راداشت هراسان پیکی بسوی یعقوب می فرستد و می گوید تمامی نقاطی که در ايران تصرف کردید از آن تو باشد ولی مرا به خلافت مسلمین بپذیرید.
يعقوب ليث صفاری نان و پیاز وشمشیری را در یک سینی مي گذارد و در پاسخ به خلیفه چنين می گوید :
تو یک متجاوز به خاک ایران هستی و در مقامی نیستی که ملک ایران را به ایرانی ببخشی من یک رویگر زاده ایرانی هستم غذای من ساده است نان و پیاز ولی پاسخ من به متجاوزی مانند تو به خاک ایران هرچند خود را خلیفه مسلمین بخوانی این شمشیر است...
برگرفته از تاریخ سیستان و ايران
منابع
دو قرن سکوت و تاریخ طبری
یعقوب لیث صفاری یکی از آزادگان و فرماندهان وطن پرست ایران بود که در هنگام جنگ با لشکر خلیفه عباسی در دزفول به علت بیماری درگذشت.
یعقوب لیث با لشکری جنگید که فرمانده آن لشکر متجاوز محمد ابن جعفر بود و این فرمانده هم در این جنگ کشته شد.
اکنون قبر این دو نفر چنان تفاوتی باهم دارد که هر کس که تاریخ نداند و نخوانده باشد گمان می کند که یعقوب متجاوز به این کشور بود و محمدابن جعفر مدافع.
وای بر نادانی ما...
اگر وقت کردید و گذرتان به دزفول افتاد حتما به قبر این دو نفر سر بزنید.
قبر محمدابن جعفر (مم بن جعفر) در غرب دزفول با شکوه و عظمت خاصی همه روزه پذیرای زائران است و در شرق دزفول در مسیر جاده شوشتر قبری مخروبه و دورافتاده، قبری که اکثر مردم شهر او را نمی شناسند وجود دارد. در این قبر یکی از شجاع ترین،متعصب ترین و وطن پرست ترین فرماندهان تاریخ این سرزمین #یعقوب_لیث_صفاری آرمیده است.
ملتی که تاریخ نمی خواند محکوم به فناست
؛؛شایدخیلی هاتون این قسمت ازتاریخ روخوندین یامیدونستین ولی تااونجای که درتوانتون هست این پیام روتوگروه که هستین انتشاربدین که اونی که خبرندارن قسمتی از #تاریخ کشورعزیزمون روبدونن.
@Roshanfkrane
۲۰۰ سال از حمله اعراب به ایران می گذشت زبان فارسی رفته رفته از مدارس ومکاتبات دیوانی حذف و به جای آن زبان عربی اجباری و تعلیم داده می شد.
خلفای عباسی در بغداد با اینکه خلافت خود را مدیون ایرانیان می دانستند با تکبر و غرور خاصی ایرانیان مسلمان را موالی خوانده و از هیچگونه ظلم وستمی بر آنان کوتاهی نمی کردند.
در سیستان خشکسالی اتفاق افتاده بود ولی مامورین خلیفه بيرحمانه خراج و مالیات سنگینی را از دهقانان و بازرگانان طلب کرده و بسوی بغداد می فرستادند تا صرف خوشگذراني خلفای عباسی گردد.
در این میان جوانمردی رویگر زاده از سیستان بر می خیزد
یعقوب ليث صفاری یا رادمان پسر ماهک سیستانی
او با گردآوری دلاوران سیستان و ديگر نقاط ایران زمین به جنگ با خلیفه می پردازد و تمامی سیستان و خراسان تا ماورانهر و مازندران و گیلان و ری و اصفهان و فارس و کرمان تا قسمتی از خوزستان را از تسلط متجاوزان عرب آزاد می کند...
يعقوب در فرمانی به تمام نقاط ایران زبان عربی را حذف و زبان فارسی دری را رایج می کند(در دفاتر دیوانی وحکومتی) تا بعدها ما شاهد ظهور عارفان و شاعران بسیاری در فرهنگ و ادب ایران همچون فردوسی و مولوی و نظامی و حافظ و سعدی باشیم که چگونه در رونق و گسترش زبان پارسی پاسداری کردند...
اگر یعقوب ليث صفاری چنین کار عظیمی برای زبان و ادب پارسی انجام نمی داد کشور ما هم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا عرب زبان بودند.
خلیفه عباسی که تجربه برافتادن خاندان بنی اميه بدست ایرانیان راداشت هراسان پیکی بسوی یعقوب می فرستد و می گوید تمامی نقاطی که در ايران تصرف کردید از آن تو باشد ولی مرا به خلافت مسلمین بپذیرید.
يعقوب ليث صفاری نان و پیاز وشمشیری را در یک سینی مي گذارد و در پاسخ به خلیفه چنين می گوید :
تو یک متجاوز به خاک ایران هستی و در مقامی نیستی که ملک ایران را به ایرانی ببخشی من یک رویگر زاده ایرانی هستم غذای من ساده است نان و پیاز ولی پاسخ من به متجاوزی مانند تو به خاک ایران هرچند خود را خلیفه مسلمین بخوانی این شمشیر است...
برگرفته از تاریخ سیستان و ايران
منابع
دو قرن سکوت و تاریخ طبری
یعقوب لیث صفاری یکی از آزادگان و فرماندهان وطن پرست ایران بود که در هنگام جنگ با لشکر خلیفه عباسی در دزفول به علت بیماری درگذشت.
یعقوب لیث با لشکری جنگید که فرمانده آن لشکر متجاوز محمد ابن جعفر بود و این فرمانده هم در این جنگ کشته شد.
اکنون قبر این دو نفر چنان تفاوتی باهم دارد که هر کس که تاریخ نداند و نخوانده باشد گمان می کند که یعقوب متجاوز به این کشور بود و محمدابن جعفر مدافع.
وای بر نادانی ما...
اگر وقت کردید و گذرتان به دزفول افتاد حتما به قبر این دو نفر سر بزنید.
قبر محمدابن جعفر (مم بن جعفر) در غرب دزفول با شکوه و عظمت خاصی همه روزه پذیرای زائران است و در شرق دزفول در مسیر جاده شوشتر قبری مخروبه و دورافتاده، قبری که اکثر مردم شهر او را نمی شناسند وجود دارد. در این قبر یکی از شجاع ترین،متعصب ترین و وطن پرست ترین فرماندهان تاریخ این سرزمین #یعقوب_لیث_صفاری آرمیده است.
ملتی که تاریخ نمی خواند محکوم به فناست
؛؛شایدخیلی هاتون این قسمت ازتاریخ روخوندین یامیدونستین ولی تااونجای که درتوانتون هست این پیام روتوگروه که هستین انتشاربدین که اونی که خبرندارن قسمتی از #تاریخ کشورعزیزمون روبدونن.
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #تکذیب یک خبر؛ آرامگاه #یعقوب_لیث تخریب نشده است
درحالیکه خبرگزاری مهر، ۲۰ مرداد از تخریب آرامگاه یعقوب لیث در دزفول خبر داده، اما پیگیریها نشان میدهد که این موضوع صحت ندارد.
#خبر
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
درحالیکه خبرگزاری مهر، ۲۰ مرداد از تخریب آرامگاه یعقوب لیث در دزفول خبر داده، اما پیگیریها نشان میدهد که این موضوع صحت ندارد.
#خبر
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
سرآغاز
"بدان اول چیزی که حق بیافرید گوهری بود تابناک. او را عقل نام کرد و این گوهر را سه صفت بخشید: حسن، عشق و حزن. این هر سه از یک چشمهسار پدید آمدهاند و برادران یکدیگرند... چون آدم خاکی را بیافریدند، خبرش در ملکوت شایع گشت و حسن که برادر مهین بود روی به شهرستان وجود آدم نهاد، برادر میانین عشق و حزن برادر کهین، به دنبالش رفتند... چون نوبت یوسف در آمد، حسن را خبر دادند. حسن حالی روانه شد و چنان با #یوسف در آمیخت که میان آن دو هیچ فرقی نبود. عشق و حزن، طاقت وصول حسن نداشتند پس لاجرم حزن رو به شهر کنعان نهاد و عشق راه مصر برگرفت. به کنعان #یعقوب را با حزن انسی بادیه آمد، پس صومعه را بیت الاحزان نام کرد و تولیت به او داد. عشق شوریده نیز قصد مصر کرد تا سرانجام در حجرهی #زلیخا سر در کرد. تا آن گاه که یوسف به مصر افتاد و زلیخا چون یوسف را بدید خانه به عشق پرداخت، پای دلش به سنگ حیرت درآمد، از دایرهی صبر به در افتاد..."*
میبینی؟ قصه بسیار قدیمی تر از این حرف هاست. این درهم تنیدگی زیبایی، عشق و اندوه، هر جا که عشق به زیبایی در میان باشد ناگزیر پای اندوه هم در بین است. نمیشود دل به زیبایی داد و رنج نکشید که آن رنج نیز از جنس عشق و زیبایی است. قصهای ساده به قدمت بشر: تو زیبایی و من شیدای تو، تو دوری و من محزون. به وقت دلدادگی میفهمی #کنعان نه جایی در جغرافیا که مختصاتی در جان آدمی است. رنج و اندوه هم زاد عشق اند و تو در مصر هم که باشی دلت به کنعان سرگردان است. سرگردانی، زیادت تنهایی است، تنهایی زیادت رنج و من برابر این همه به تسلا محتاج بودم...
"سمت آبی آتش"
#امیرحسین_کامیار
* #پی_نوشت :
متن الحاقی از:
فصل اول کتاب "مونس العشاق"
نوشتهی: #شهابالدین_سهروردی است.
#بریده_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
"بدان اول چیزی که حق بیافرید گوهری بود تابناک. او را عقل نام کرد و این گوهر را سه صفت بخشید: حسن، عشق و حزن. این هر سه از یک چشمهسار پدید آمدهاند و برادران یکدیگرند... چون آدم خاکی را بیافریدند، خبرش در ملکوت شایع گشت و حسن که برادر مهین بود روی به شهرستان وجود آدم نهاد، برادر میانین عشق و حزن برادر کهین، به دنبالش رفتند... چون نوبت یوسف در آمد، حسن را خبر دادند. حسن حالی روانه شد و چنان با #یوسف در آمیخت که میان آن دو هیچ فرقی نبود. عشق و حزن، طاقت وصول حسن نداشتند پس لاجرم حزن رو به شهر کنعان نهاد و عشق راه مصر برگرفت. به کنعان #یعقوب را با حزن انسی بادیه آمد، پس صومعه را بیت الاحزان نام کرد و تولیت به او داد. عشق شوریده نیز قصد مصر کرد تا سرانجام در حجرهی #زلیخا سر در کرد. تا آن گاه که یوسف به مصر افتاد و زلیخا چون یوسف را بدید خانه به عشق پرداخت، پای دلش به سنگ حیرت درآمد، از دایرهی صبر به در افتاد..."*
میبینی؟ قصه بسیار قدیمی تر از این حرف هاست. این درهم تنیدگی زیبایی، عشق و اندوه، هر جا که عشق به زیبایی در میان باشد ناگزیر پای اندوه هم در بین است. نمیشود دل به زیبایی داد و رنج نکشید که آن رنج نیز از جنس عشق و زیبایی است. قصهای ساده به قدمت بشر: تو زیبایی و من شیدای تو، تو دوری و من محزون. به وقت دلدادگی میفهمی #کنعان نه جایی در جغرافیا که مختصاتی در جان آدمی است. رنج و اندوه هم زاد عشق اند و تو در مصر هم که باشی دلت به کنعان سرگردان است. سرگردانی، زیادت تنهایی است، تنهایی زیادت رنج و من برابر این همه به تسلا محتاج بودم...
"سمت آبی آتش"
#امیرحسین_کامیار
* #پی_نوشت :
متن الحاقی از:
فصل اول کتاب "مونس العشاق"
نوشتهی: #شهابالدین_سهروردی است.
#بریده_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بعقوب لیث صفاری یک شهریار سیستانی بود که پس از حمله اعراب به ایران زبان پارسی را بعد از حدود دویست سال دوباره به رسمیت شناخت و مقرر کرد که همه فارسی (پارسی) صحبت کنند
که اگر او نبود شاید حافظ ها،شجریان ها و ... ها الان نبودند
ارامگاه #یعقوب_لیث_صفاری
#دزفول، خوزستان،ایران
#تاریخ
@Roshanfkrane
که اگر او نبود شاید حافظ ها،شجریان ها و ... ها الان نبودند
ارامگاه #یعقوب_لیث_صفاری
#دزفول، خوزستان،ایران
#تاریخ
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۸ دی روزِ بزرگداشتِ یعقوبِ لیثِ صفاری گرامی باد🌹
#یعقوب_لیث، از سردارانِ دلیرِ ایرانی و از دودمانِ صفاری بود که در سیستان حکومت میکرد؛ بزرگمردی که بخشی از ماندگاریِ زبانِ پارسی را مدیونِ او هستیم. به زایشِ دوباره عظمتِ ایران عشق میورزید و پس از حملهیِ اعراب به ایران، یک بارِ دیگر زبانِ پارسی را در ایران رسمیت بخشید. آرامگاهِ وی در روستایِ اسلامآبادِ دزفول در خوزستان است.
#تاریخ #صفاریان
@Roshanfkrane
#یعقوب_لیث، از سردارانِ دلیرِ ایرانی و از دودمانِ صفاری بود که در سیستان حکومت میکرد؛ بزرگمردی که بخشی از ماندگاریِ زبانِ پارسی را مدیونِ او هستیم. به زایشِ دوباره عظمتِ ایران عشق میورزید و پس از حملهیِ اعراب به ایران، یک بارِ دیگر زبانِ پارسی را در ایران رسمیت بخشید. آرامگاهِ وی در روستایِ اسلامآبادِ دزفول در خوزستان است.
#تاریخ #صفاریان
@Roshanfkrane