قاصدک!هان،چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی اما اما
گِردِ بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری، باری
برو آنجا که بُود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دلِ من همه کورند و کَرند
دست بردار ازین در وطنِ خویش غریب
قاصدِ همه تجربه های تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو،دروغ
که فریبی تو،فریب..
قاصدک!
#اخوان_ثالث
#شعر
@Roshanfkrane
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی اما اما
گِردِ بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری، باری
برو آنجا که بُود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دلِ من همه کورند و کَرند
دست بردار ازین در وطنِ خویش غریب
قاصدِ همه تجربه های تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو،دروغ
که فریبی تو،فریب..
قاصدک!
#اخوان_ثالث
#شعر
@Roshanfkrane
#معرفی
#مهدی_اخوان_ثالث (۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد - ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران)،
شاعر پرآوازه و موسیقیپژوه ایرانی بود. نام و تخلص وی در اشعارش م. امیدبود.
اشعار او زمینهٔ اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیدهاست؛
همچنین دارای لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارندهٔ ترکیبات نو و تازه است.
اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای ماندهاست.
همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقیایی بود.
#هنر
#اخوان_ثالث
@Roshanfkrane
#مهدی_اخوان_ثالث (۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد - ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران)،
شاعر پرآوازه و موسیقیپژوه ایرانی بود. نام و تخلص وی در اشعارش م. امیدبود.
اشعار او زمینهٔ اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیدهاست؛
همچنین دارای لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارندهٔ ترکیبات نو و تازه است.
اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای ماندهاست.
همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقیایی بود.
#هنر
#اخوان_ثالث
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💠ویدئوی شعرخوانی مهدی اخوان ثالث
شعر #چاووشی
کتاب زمستان
#مهدی_اخوان_ثالث
#اخوان_ثالث
@Roshanfkrane
#شعر
#ادبی
شعر #چاووشی
کتاب زمستان
#مهدی_اخوان_ثالث
#اخوان_ثالث
@Roshanfkrane
#شعر
#ادبی
@sonati444telegram
شب از شبهای پاییزی ست_ناظری
شب از شبهای پاییزی ست🍂
شب از شبهای پاییزی ست
از آن همدرد و با من مهربان شبهای اشک آور
ملول و خسته دل گریان و طولانی
شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید ، چنین همدرد
و یا بر بامدادم گرید ، از من نیز پنهانی
من این می گویم و دنباله دارد شب
خموش و مهربان با من
به کردار پرستاری سیه پوش پیشاپیش ، دل برکنده از بیمار
نشسته در کنارم ، اشک بارد شب
من اینها گویم و دنباله دارد شب
#اخوان_ثالث
#موسیقی
@Roshanfkrane
شب از شبهای پاییزی ست
از آن همدرد و با من مهربان شبهای اشک آور
ملول و خسته دل گریان و طولانی
شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید ، چنین همدرد
و یا بر بامدادم گرید ، از من نیز پنهانی
من این می گویم و دنباله دارد شب
خموش و مهربان با من
به کردار پرستاری سیه پوش پیشاپیش ، دل برکنده از بیمار
نشسته در کنارم ، اشک بارد شب
من اینها گویم و دنباله دارد شب
#اخوان_ثالث
#موسیقی
@Roshanfkrane
👤مدير گروه تاليف كتب فارسی:
▫️مضمون اشعار #ابتهاج مناسب كتاب درسي نبود و شعر #سلمان_هراتي را جايگزينش كرديم.
▫️شعر "باغ بيبرگي" از #اخوان_ثالث و "به كجا چنين شتابانِ" #شفيعي_كدكني محتواي نااميدي داشت!
▫️برخي از شاعران در دايره نظام ارزشي ما نمي گنجند/همشهری
#خبر #آموزش_و_پرورش
@Roshanfkrane
▫️مضمون اشعار #ابتهاج مناسب كتاب درسي نبود و شعر #سلمان_هراتي را جايگزينش كرديم.
▫️شعر "باغ بيبرگي" از #اخوان_ثالث و "به كجا چنين شتابانِ" #شفيعي_كدكني محتواي نااميدي داشت!
▫️برخي از شاعران در دايره نظام ارزشي ما نمي گنجند/همشهری
#خبر #آموزش_و_پرورش
@Roshanfkrane
برای زنده یاد دکتر #مصدّق
مهدی اخوان ثالث _ تسلی و سلام
شعر و خوانش: مهدی #اخوان_ثالث
آهنگ: #مجید_درخشانی
این شعر را برای زنده یاد دکتر #مصدّق گفته ام. در آن وقت ها، در سال ۳۵، نمی شد اسم مصدّق را ببری؛ این بود که بالای شعر نوشتم: برای پیر محمّد احمدآبادی. من خودم در زندان بودم که آن مرد بزرگ و بزرگوار تاریخ معاصر ما را گرفته بودند و تقریباً محکوم کرده بودند. وقتی ما را در زندان زرهی برای هواخوری می بردند ، او [ دکتر مصدّق] را می دیدیم که در یک حصار سیمی خاص و جداگانه ای به تنهایی راه می رفت و قدم می زد؛ مثل شیری درون قفس .
بعدها این شعر را برایش گفتم:
دیدی دلا که یار نیامد
گرد آمد و سوار نیامد
بگداخت شمع و سوخت سراپای
وان صبح زرنگار نیامد
آراستیم خانه و خوان را
وان ضیف نامدار نیامد
دل را و شوق را و توان را
غم خورد و غمگسار نیامد
آن کاخ ها ز پایه فروریخت
و آن کرده ها به کار نیامد
سوزد دلم به رنج و شکیبت
ای باغبان! بهار نیامد
بشکفت بس شکوفه و پژمرد
اما گلی به بار نیامد
خشکید چشم چشمه و دیگر
آبی به جویبار نیامد
ای شیر پیر بسته به زنجیر
کز بندت ایچ عار نیامد
سودت حصار و پیک نجاتی
سوی تو و آن حصار نیامد...
@Roshanfkrane
آهنگ: #مجید_درخشانی
این شعر را برای زنده یاد دکتر #مصدّق گفته ام. در آن وقت ها، در سال ۳۵، نمی شد اسم مصدّق را ببری؛ این بود که بالای شعر نوشتم: برای پیر محمّد احمدآبادی. من خودم در زندان بودم که آن مرد بزرگ و بزرگوار تاریخ معاصر ما را گرفته بودند و تقریباً محکوم کرده بودند. وقتی ما را در زندان زرهی برای هواخوری می بردند ، او [ دکتر مصدّق] را می دیدیم که در یک حصار سیمی خاص و جداگانه ای به تنهایی راه می رفت و قدم می زد؛ مثل شیری درون قفس .
بعدها این شعر را برایش گفتم:
دیدی دلا که یار نیامد
گرد آمد و سوار نیامد
بگداخت شمع و سوخت سراپای
وان صبح زرنگار نیامد
آراستیم خانه و خوان را
وان ضیف نامدار نیامد
دل را و شوق را و توان را
غم خورد و غمگسار نیامد
آن کاخ ها ز پایه فروریخت
و آن کرده ها به کار نیامد
سوزد دلم به رنج و شکیبت
ای باغبان! بهار نیامد
بشکفت بس شکوفه و پژمرد
اما گلی به بار نیامد
خشکید چشم چشمه و دیگر
آبی به جویبار نیامد
ای شیر پیر بسته به زنجیر
کز بندت ایچ عار نیامد
سودت حصار و پیک نجاتی
سوی تو و آن حصار نیامد...
@Roshanfkrane
بیداد
محمدرضا شجریان
ساز و آواز《بیداد》
خواننده : محمدرضا #شجریان
تار : #حسین_علیزاده
کمانچه : #کیهان_کلهر
تنبک : #همایون_شجریان
هوا بس ناجوانمردانه سرد است...
#اخوان_ثالث
#موسیقی
@Roshanfkrane
خواننده : محمدرضا #شجریان
تار : #حسین_علیزاده
کمانچه : #کیهان_کلهر
تنبک : #همایون_شجریان
هوا بس ناجوانمردانه سرد است...
#اخوان_ثالث
#موسیقی
@Roshanfkrane
tarabesstaan
مهدی اخوان ثالث _ تسلی و سلام
شعر و خوانش:
مهدی #اخوان_ثالث
آهنگ: #مجید_درخشانی
این شعر را برای زنده یاد دکتر مصدّق گفته ام . در آن وقت ها ـ در سال ۳۵ ـ نمی شد اسم #مصدق را ببری ؛ این بود که بالای شعر نوشتم : برای پیر محمّد احمدآبادی . من خودم در زندان بودم که آن مرد بزرگ و بزرگوار تاریخ معاصر ما را گرفته بودند و تقریباً محکوم کرده بودند . وقتی ما را در زندان زرهی برای هواخوری می بردند ، او [ دکتر مصدّق] را می دیدیم که در یک حصار سیمی خاص و جداگانه ای به تنهایی راه می رفت و قدم می زد؛ مثل شیری درون قفس .
بعدها این شعر را برایش گفتم:
۱۴. اسفند سالروز در گذشت دکتر #محمد_مصدق
یادش گرامی 🌹
#مناسبت
@Roshanfkrane
مهدی #اخوان_ثالث
آهنگ: #مجید_درخشانی
این شعر را برای زنده یاد دکتر مصدّق گفته ام . در آن وقت ها ـ در سال ۳۵ ـ نمی شد اسم #مصدق را ببری ؛ این بود که بالای شعر نوشتم : برای پیر محمّد احمدآبادی . من خودم در زندان بودم که آن مرد بزرگ و بزرگوار تاریخ معاصر ما را گرفته بودند و تقریباً محکوم کرده بودند . وقتی ما را در زندان زرهی برای هواخوری می بردند ، او [ دکتر مصدّق] را می دیدیم که در یک حصار سیمی خاص و جداگانه ای به تنهایی راه می رفت و قدم می زد؛ مثل شیری درون قفس .
بعدها این شعر را برایش گفتم:
۱۴. اسفند سالروز در گذشت دکتر #محمد_مصدق
یادش گرامی 🌹
#مناسبت
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@Roshanfkrane
چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی
هر چه برگم بود و بارم بود
هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود
هر چه یاد و یادگارم بود
ریخته ست
چون درختی در زمستانم
بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود
دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری
در چنین عریانی انبوهم آیا لانه خواهد بست ؟
دیگر آیا زخمه های هیچ پیرایش
با امید روزهای سبز آینده
خواهدم این سوی و آن سو خست ؟
چون درختی اندر اقصای زمستانم
ریخته دیری ست
هر چه بودم یاد و بودم برگ
یاد با نرمک نسیمی چون نماز شعله ی بیمار لرزیدن
برگ چونان صخره ی کری نلرزیدن
یاد رنج از دستهای منتظر بردن
برگ از اشک و نگاه و ناله آزردن
ای بهار همچنان تا جاودان در راه
همچنان جاودان بر شهرها و روستاهای دگربگذر
هرگز و هرگز
بربیابان غریب من
منگر و منگر
سایه ی نمناک و سبزت هر چه از من دورتر، خوشتر
بیم دارم کز نسیم ساحر ابریشمین تو
تکمه ی سبزی بروید باز، بر پیراهن خشک و کبود من
همچنان بگذار
تا درود دردناک اندهان ماند سرود من
#اخوان_ثالث
@Roshanfkrane
چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی
هر چه برگم بود و بارم بود
هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود
هر چه یاد و یادگارم بود
ریخته ست
چون درختی در زمستانم
بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود
دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری
در چنین عریانی انبوهم آیا لانه خواهد بست ؟
دیگر آیا زخمه های هیچ پیرایش
با امید روزهای سبز آینده
خواهدم این سوی و آن سو خست ؟
چون درختی اندر اقصای زمستانم
ریخته دیری ست
هر چه بودم یاد و بودم برگ
یاد با نرمک نسیمی چون نماز شعله ی بیمار لرزیدن
برگ چونان صخره ی کری نلرزیدن
یاد رنج از دستهای منتظر بردن
برگ از اشک و نگاه و ناله آزردن
ای بهار همچنان تا جاودان در راه
همچنان جاودان بر شهرها و روستاهای دگربگذر
هرگز و هرگز
بربیابان غریب من
منگر و منگر
سایه ی نمناک و سبزت هر چه از من دورتر، خوشتر
بیم دارم کز نسیم ساحر ابریشمین تو
تکمه ی سبزی بروید باز، بر پیراهن خشک و کبود من
همچنان بگذار
تا درود دردناک اندهان ماند سرود من
#اخوان_ثالث
@Roshanfkrane
در این صبح اهورایی
سپهر ژرف ِروشن، خاطرى آسوده را ماند
و شهر خیس خواب آلود
خمیده زیر آوار گناهان، چنبرى فرسوده را ماند
صباح روشن روزى شاد است.
و آرامك نسیمی شسته و نمناك
وزد نرم و نوازد گرم،
به لذت، گیسوى زرتار این صبح بهشتی را...
مهدى #اخوان_ثالث
روزتان سراسر شور زندگی❤️
@Roshanfkrane
سپهر ژرف ِروشن، خاطرى آسوده را ماند
و شهر خیس خواب آلود
خمیده زیر آوار گناهان، چنبرى فرسوده را ماند
صباح روشن روزى شاد است.
و آرامك نسیمی شسته و نمناك
وزد نرم و نوازد گرم،
به لذت، گیسوى زرتار این صبح بهشتی را...
مهدى #اخوان_ثالث
روزتان سراسر شور زندگی❤️
@Roshanfkrane