این روزها
بیشتر
به جاشوانی می مانم
که در تردد کوسه ها
تو را
بندری می رقصند
به اسکله ای
در جنوب
که در حسرت یادی
پاهایش را
تا زانو
در دریا فرو برده است
به بنادری در ترکمن می مانم
که ماهی ها
گوش هایشان را
در ماسه هایش
برای شنیدن
آهنگی
که از پیراهنی بومی زنی
در شالیزاری
در شمال می گذرد
خوابانده اند
این روزها .....
#سیروس_امیری_زنگنه
#شعر_سپید
#ادبیات
@Roshanfkrane
بیشتر
به جاشوانی می مانم
که در تردد کوسه ها
تو را
بندری می رقصند
به اسکله ای
در جنوب
که در حسرت یادی
پاهایش را
تا زانو
در دریا فرو برده است
به بنادری در ترکمن می مانم
که ماهی ها
گوش هایشان را
در ماسه هایش
برای شنیدن
آهنگی
که از پیراهنی بومی زنی
در شالیزاری
در شمال می گذرد
خوابانده اند
این روزها .....
#سیروس_امیری_زنگنه
#شعر_سپید
#ادبیات
@Roshanfkrane
اغلب
که مثل امروز
زخمی ام
خودم را
از پنجره
در باغچه
تیمم می دهم .
#سیروس_امیری_زنگنه
#شعر_سپید
#ادبیات
@Roshanfkrane
که مثل امروز
زخمی ام
خودم را
از پنجره
در باغچه
تیمم می دهم .
#سیروس_امیری_زنگنه
#شعر_سپید
#ادبیات
@Roshanfkrane
این نیمه شب ها
اغلب
سر پیچ هر کوچه
به مردی بر می خورم
که تا پیش از شب
شاعر بود
و در هر کافه
دنبال فعلی می گشت
که جمله تنهاییش را
ختم به تو کند
این نیمه شب های ژولیده
سر پیچ هر کوچه
مردی را می بینم
که تا پیش از شب
کلمه می چید از گلوی هر رهگذر
این نیمه شب های پوسیده
سر پیچ هر جمله
شاعری
می بینم مجهول
که پیش از
سرکوب فعل
دنبال دختری می گشت
سرکش
که شب جمله را
ختم به سحری
بی روسری کند.
#سیروس_امیری_زنگنه
#شعر
@Roshanfkrane
اغلب
سر پیچ هر کوچه
به مردی بر می خورم
که تا پیش از شب
شاعر بود
و در هر کافه
دنبال فعلی می گشت
که جمله تنهاییش را
ختم به تو کند
این نیمه شب های ژولیده
سر پیچ هر کوچه
مردی را می بینم
که تا پیش از شب
کلمه می چید از گلوی هر رهگذر
این نیمه شب های پوسیده
سر پیچ هر جمله
شاعری
می بینم مجهول
که پیش از
سرکوب فعل
دنبال دختری می گشت
سرکش
که شب جمله را
ختم به سحری
بی روسری کند.
#سیروس_امیری_زنگنه
#شعر
@Roshanfkrane