💥💥مغلطه_تکرار
در حالت عادی و طبیعی و به مقتضای روش معقول و منطقی انتظار میرود که برای بیان هر مدعایی، یک بار آن را بیان کنند و سپس برای اثبات آن دلایل و براهینی ارائه شود، اما مغالطهای که در این رابطه امکان وقوع دارد این است که شخصی برای تاثیرگذاری کاذب بر مخاطبان و به جای دلیل آوردن برای اثبات یک مدعا، تنها به تکرار آن بپردازد.
- چرا سنگ زدی؟
- من نبودم آقا!
- اما سنگ از طرف تو پرتاب شد.
- من نبودم آقا!
- همه دیدهاند که تو سنگ پرتاب کردی.
- من نبودم آقا!
- (تو بودی، تو بودی، تو بودی!)
از نظر منطقی شکی نیست که تکرار مدعا، هرگز جانشین دلیل و برهان برای آن نخواهد شد؛ اما باید اعتراف کرد که تکرار آن از نظر روانی چند اثر دارد که در روانشناسی تبلیغات (پروپاگاندا) از آن سخن میگویند و بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از آثار تکرار و تبلیغ یک چیز، این است که وقتی کسی مورد بمباران تبلیغاتی قرار میگیرد به تدریج، این احساس در او پیدا میشود که گویا دلیل این مدعا در جای دیگری عرضه شده و مقبول هم واقع شده است. اثر دیگر تکرار و تبلیغ، تداعی معانی است که به ویژه در تبلیغات کالاهای تجاری به آن توجه میشود.
پودر لباسشویی «برفک» لباسهای شما را مثل برف سفید میکند، مثل برف سفید میکند، آری مثل برف!
مقصود از تداعی معانی، این است که اگر کالاهای مصرفی مورد تبلیغ واقع شوند، هنگام خرید به ویژه در سیستم فروشگاههای بزرگ و سوپرمارکتها که کالاهای مشابه تولید کارخانجات مختلف هستند، در یک مکان قرار میگیرند ناخودآگاه دست ما به سوی کالایی میرود که بیشتر تبلیغ آن را شنیده و یا دیدهایم؛ مثلاً خمیر دندان فلان، دندانها را سفید، دهان را خوشبو و لثهها را محکم میکند. طبعاً در این شرایط روانی، کالایی که هرگز نام آن را نشنیدهایم مورد انتخاب ما واقع نخواهد شد، گرچه ممکن است آن کالا از کیفیت بهتری برخوردار باشد.
اثر دیگر تکرار این است که مخاطب را خسته میکند و باعث تسلیم شدن او میشود. مانند گدای سمجی که آنقدر تقاضای کمک میکند تا سرانجام پولی به او بدهند. هیتلر دستور داده بود نطقهای او را از رادیو و روزنامههای صبح پخش نکنند، زیرا در آن هنگام مردم سرحال هستند و قدرت نقادی شان بالاست؛ اما بعد از ظهر و شب به هنگام خستگی و فرسودگی کار آنچه را میشنوند، راحتتر قبول میکنند.
آن چه ذکر شد آثار طبیعی تکراری یک مدعا بر روان آدمی است. البته باید به این نکته توجه داشت که ممکن است مدعایی دارای دلایل و براهین زیادی باشد، ولی در عین حال تکرار آن مفید باشد؛ یعنی علاوه بر اینکه آن مدعا را از نظر عقلی و منطقی پذیرفتهایم، تکرار میکنیم تا به خوبی در جان و روان ما تاثیر بگذارد. چنین تکراری هیچ اشکالی ندارد بلکه میتوان از آن به طور مفیدی نیز استفاده کرد، مانند تلقین و تکرار یک اندیشه صحیح و حتی تکرار اذکار و اوراد دینی، اما تکرار به عنوان مغالطه همچنان که ذکر شد در جایی است که مدعای بدون دلیل و برهانی تکرار شود و به عبارت دیگر، تکرار مدعا، جانشین دلیل و برهان گردد.
مگر صد بار به تو نگفتم که این برنامه غلط است؟!
(اما یک بار هم نگفتی چرا؟!)
عدهای عقیده دارند که ضرب المثلها، سخنان حکمتآمیزی هستند که به علت پشتوانه تاریخی و اینکه تجربه همواره آنها را تصدیق کرده، در طول تاریخ و تمدن یک ملت باقی ماندهاند، اما در مقابل، عدهای دیگر معتقدند که ضرب المثلها چیزی نیستند جز مغالطه تکرار؛ یعنی علت ماندگاری ضرب المثلها در تاریخ، پشتوانه تاریخ یا حکمت آمیز بودن آنها نیست، بلکه علت آن این است که هر نسل آن را برای نسل بعدی بارها تکرار کرده است. استدلال گروه دوم این است که اولاً، برخی ضرب المثلها با هم متناقضند و بنابراین، هر دو نمیتوانند صحیح و مطابق با تجربه تاریخی باشند و ثانیاً، برخی ضرب المثلها غلط و غیر مطابق با واقع هستند.
همانطور که ذکر شد باید به خاطر داشت که اولاً، تکرار، همواره مغالطه نیست و چه بسا وسیلهای قرار گیرد برای پذیرش بهتر و کاملتر یک مطلب، ثانیا ،ً در مواردی که تکرار جنبه مغالطهای داشته و جانشین دلیل و برهان شده باشد، به نظر میرسد که نمیتوان از ارتکاب مغالطه تکرار از سوی دیگران جلوگیری کرد، مثلاً بمباران تبلیغاتی، ضرب المثلها، اصرار گدای سمج و ... هیچ کدام قابل جلوگیری نیست، اما آشنایی با این مغالطه میتواند ما را در جلوگیری از تاثیر آن یاری دهد؛ یعنی همواره در جایی که مدعای تکرار و تبلیغ میشود؛ باید نسبت به این نکته هوشیار بود که مبادا این مدعا دلیلی نداشته و تبلیغ و تکرار جایگزین دلیل شده است.
📚#کتاب_مغالطات #دکتر_علی_اصغر_خندان #دانستنی
@Roshanfkrane
در حالت عادی و طبیعی و به مقتضای روش معقول و منطقی انتظار میرود که برای بیان هر مدعایی، یک بار آن را بیان کنند و سپس برای اثبات آن دلایل و براهینی ارائه شود، اما مغالطهای که در این رابطه امکان وقوع دارد این است که شخصی برای تاثیرگذاری کاذب بر مخاطبان و به جای دلیل آوردن برای اثبات یک مدعا، تنها به تکرار آن بپردازد.
- چرا سنگ زدی؟
- من نبودم آقا!
- اما سنگ از طرف تو پرتاب شد.
- من نبودم آقا!
- همه دیدهاند که تو سنگ پرتاب کردی.
- من نبودم آقا!
- (تو بودی، تو بودی، تو بودی!)
از نظر منطقی شکی نیست که تکرار مدعا، هرگز جانشین دلیل و برهان برای آن نخواهد شد؛ اما باید اعتراف کرد که تکرار آن از نظر روانی چند اثر دارد که در روانشناسی تبلیغات (پروپاگاندا) از آن سخن میگویند و بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از آثار تکرار و تبلیغ یک چیز، این است که وقتی کسی مورد بمباران تبلیغاتی قرار میگیرد به تدریج، این احساس در او پیدا میشود که گویا دلیل این مدعا در جای دیگری عرضه شده و مقبول هم واقع شده است. اثر دیگر تکرار و تبلیغ، تداعی معانی است که به ویژه در تبلیغات کالاهای تجاری به آن توجه میشود.
پودر لباسشویی «برفک» لباسهای شما را مثل برف سفید میکند، مثل برف سفید میکند، آری مثل برف!
مقصود از تداعی معانی، این است که اگر کالاهای مصرفی مورد تبلیغ واقع شوند، هنگام خرید به ویژه در سیستم فروشگاههای بزرگ و سوپرمارکتها که کالاهای مشابه تولید کارخانجات مختلف هستند، در یک مکان قرار میگیرند ناخودآگاه دست ما به سوی کالایی میرود که بیشتر تبلیغ آن را شنیده و یا دیدهایم؛ مثلاً خمیر دندان فلان، دندانها را سفید، دهان را خوشبو و لثهها را محکم میکند. طبعاً در این شرایط روانی، کالایی که هرگز نام آن را نشنیدهایم مورد انتخاب ما واقع نخواهد شد، گرچه ممکن است آن کالا از کیفیت بهتری برخوردار باشد.
اثر دیگر تکرار این است که مخاطب را خسته میکند و باعث تسلیم شدن او میشود. مانند گدای سمجی که آنقدر تقاضای کمک میکند تا سرانجام پولی به او بدهند. هیتلر دستور داده بود نطقهای او را از رادیو و روزنامههای صبح پخش نکنند، زیرا در آن هنگام مردم سرحال هستند و قدرت نقادی شان بالاست؛ اما بعد از ظهر و شب به هنگام خستگی و فرسودگی کار آنچه را میشنوند، راحتتر قبول میکنند.
آن چه ذکر شد آثار طبیعی تکراری یک مدعا بر روان آدمی است. البته باید به این نکته توجه داشت که ممکن است مدعایی دارای دلایل و براهین زیادی باشد، ولی در عین حال تکرار آن مفید باشد؛ یعنی علاوه بر اینکه آن مدعا را از نظر عقلی و منطقی پذیرفتهایم، تکرار میکنیم تا به خوبی در جان و روان ما تاثیر بگذارد. چنین تکراری هیچ اشکالی ندارد بلکه میتوان از آن به طور مفیدی نیز استفاده کرد، مانند تلقین و تکرار یک اندیشه صحیح و حتی تکرار اذکار و اوراد دینی، اما تکرار به عنوان مغالطه همچنان که ذکر شد در جایی است که مدعای بدون دلیل و برهانی تکرار شود و به عبارت دیگر، تکرار مدعا، جانشین دلیل و برهان گردد.
مگر صد بار به تو نگفتم که این برنامه غلط است؟!
(اما یک بار هم نگفتی چرا؟!)
عدهای عقیده دارند که ضرب المثلها، سخنان حکمتآمیزی هستند که به علت پشتوانه تاریخی و اینکه تجربه همواره آنها را تصدیق کرده، در طول تاریخ و تمدن یک ملت باقی ماندهاند، اما در مقابل، عدهای دیگر معتقدند که ضرب المثلها چیزی نیستند جز مغالطه تکرار؛ یعنی علت ماندگاری ضرب المثلها در تاریخ، پشتوانه تاریخ یا حکمت آمیز بودن آنها نیست، بلکه علت آن این است که هر نسل آن را برای نسل بعدی بارها تکرار کرده است. استدلال گروه دوم این است که اولاً، برخی ضرب المثلها با هم متناقضند و بنابراین، هر دو نمیتوانند صحیح و مطابق با تجربه تاریخی باشند و ثانیاً، برخی ضرب المثلها غلط و غیر مطابق با واقع هستند.
همانطور که ذکر شد باید به خاطر داشت که اولاً، تکرار، همواره مغالطه نیست و چه بسا وسیلهای قرار گیرد برای پذیرش بهتر و کاملتر یک مطلب، ثانیا ،ً در مواردی که تکرار جنبه مغالطهای داشته و جانشین دلیل و برهان شده باشد، به نظر میرسد که نمیتوان از ارتکاب مغالطه تکرار از سوی دیگران جلوگیری کرد، مثلاً بمباران تبلیغاتی، ضرب المثلها، اصرار گدای سمج و ... هیچ کدام قابل جلوگیری نیست، اما آشنایی با این مغالطه میتواند ما را در جلوگیری از تاثیر آن یاری دهد؛ یعنی همواره در جایی که مدعای تکرار و تبلیغ میشود؛ باید نسبت به این نکته هوشیار بود که مبادا این مدعا دلیلی نداشته و تبلیغ و تکرار جایگزین دلیل شده است.
📚#کتاب_مغالطات #دکتر_علی_اصغر_خندان #دانستنی
@Roshanfkrane