☀🕊
📕: Une mort très douce
✍🏻: #Simone_de_Beauvoir
📚 #معرفی_کتاب
عنوان: مرگی بسیار آرام
نویسنده: #سیمون_دوبووار
برگردان: سیروس ذکاء
انتشارات: #ماهی
📌 مرگ بسیار آرام هر چند که میتواند فصلی از خاطرات نویسنده باشد، نوعی تفکر و تامل فلسفی درباره مرگ است، معمایی که همیشه ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است.
ماجراهای این داستان بلند بر اساس زندگی واقعی و تجربهی شخصی او نگاشته شده است. راوی این کتاب خود دوبووار است. مادر سیمون دوبووار در اثر حادثه ای دچار شکستگی در ران پا می شود و در آن جا پزشکان به طور تصادفی متوجه می شوند که مادر به بیماری سرطان مبتلا است. حال او کم کم وخیم می شود و بعد از چهار هفته که در بستر احتضار است می میرد. تجربهی این چهار هفته و تاثیر آن بر زندگی، افکار و روحیهی دوبووار داستان این کتاب است.
🌑 #فرازهایی_از_کتاب
- مذهب چه برای مادرم چه برای من، چیزی نبود جز امید به کامیابی پس از مرگ. ابدیت، خواه ملکوتی، خواه زمینی، نمیتواند تسلیبخش انسانی باشد که زندگی را دوست دارد اما مرگ را پیش روی خود میبینید...
- اندیشیدن علیه خویش اغلب مفید و ثمربخش است. اما داستان مادر من داستان دیگری بود: او علیه خود زندگی کرد.
سرشار از شور و شوق بود، اما تمام نیرویش را به کار میبست تا آن را پس بزند. و این رد و انکار را بهزور به خود میقبولاند.
در ایام کودکی، تن و جان و روحش او را زیر آوار مقدسات و منهيات و محرمات مچاله کردهبودند.
به او یاد دادهبودند به خودش سخت بگیرد. در درونش زنی خونگرم و آتشینمزاج، نفس میکشید، اما کج روییده و مثلهشده و بیگانه با خویشتن...
@Roshanfkrane
📕: Une mort très douce
✍🏻: #Simone_de_Beauvoir
📚 #معرفی_کتاب
عنوان: مرگی بسیار آرام
نویسنده: #سیمون_دوبووار
برگردان: سیروس ذکاء
انتشارات: #ماهی
📌 مرگ بسیار آرام هر چند که میتواند فصلی از خاطرات نویسنده باشد، نوعی تفکر و تامل فلسفی درباره مرگ است، معمایی که همیشه ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است.
ماجراهای این داستان بلند بر اساس زندگی واقعی و تجربهی شخصی او نگاشته شده است. راوی این کتاب خود دوبووار است. مادر سیمون دوبووار در اثر حادثه ای دچار شکستگی در ران پا می شود و در آن جا پزشکان به طور تصادفی متوجه می شوند که مادر به بیماری سرطان مبتلا است. حال او کم کم وخیم می شود و بعد از چهار هفته که در بستر احتضار است می میرد. تجربهی این چهار هفته و تاثیر آن بر زندگی، افکار و روحیهی دوبووار داستان این کتاب است.
🌑 #فرازهایی_از_کتاب
- مذهب چه برای مادرم چه برای من، چیزی نبود جز امید به کامیابی پس از مرگ. ابدیت، خواه ملکوتی، خواه زمینی، نمیتواند تسلیبخش انسانی باشد که زندگی را دوست دارد اما مرگ را پیش روی خود میبینید...
- اندیشیدن علیه خویش اغلب مفید و ثمربخش است. اما داستان مادر من داستان دیگری بود: او علیه خود زندگی کرد.
سرشار از شور و شوق بود، اما تمام نیرویش را به کار میبست تا آن را پس بزند. و این رد و انکار را بهزور به خود میقبولاند.
در ایام کودکی، تن و جان و روحش او را زیر آوار مقدسات و منهيات و محرمات مچاله کردهبودند.
به او یاد دادهبودند به خودش سخت بگیرد. در درونش زنی خونگرم و آتشینمزاج، نفس میکشید، اما کج روییده و مثلهشده و بیگانه با خویشتن...
@Roshanfkrane