یادوارهی #غلامحسین_ساعدی (گوهرمراد) 🌺
۲۴ دی ۱۳۱۴ ـ ۲ آذر ۱۳۶۴
🔵 قصهنویس، نمایشنامهنویس و نویسنده نامی ایران
🖌 قلم #ساعدی پرتویی ازمعناهای نو بر #ادبیات پیشرو ایران انداخت.
#ساعدی ازمبشران ادبیات روشن در مقابل ادبیات سیاه در عصر دیکتاتوریها بود.
نثر ساعدی روایتی، شیرین، آمیخته با فرهنگ و توصیفهای دقیق است.
#مناسبت
@Roshanfkrane
۲۴ دی ۱۳۱۴ ـ ۲ آذر ۱۳۶۴
🔵 قصهنویس، نمایشنامهنویس و نویسنده نامی ایران
🖌 قلم #ساعدی پرتویی ازمعناهای نو بر #ادبیات پیشرو ایران انداخت.
#ساعدی ازمبشران ادبیات روشن در مقابل ادبیات سیاه در عصر دیکتاتوریها بود.
نثر ساعدی روایتی، شیرین، آمیخته با فرهنگ و توصیفهای دقیق است.
#مناسبت
@Roshanfkrane
Forwarded from اتچ بات
🔵 #حکایت اسم مستعار
«گوهر مراد»
که #غلامحسین_ساعدی پای کتابهایش گذاشت
ساعدی در «الفبا» نوشت:
روزی با دوستان به گورستانی رفته بودیم. بچهها پخش شدند.
من هم قدمزنان از کنار و بالای گورها رد میشدم.
گاهی هم میایستادم و نوشتههای سنگها را میخواندم. به یک گوری برخوردم که برگ درختان روی نوشتهاش را پوشانده بودند.
نشستم و برگها را پس زدم. دیدم قبر دختری است که روی سنگش نوشته:
#گوهر دختر #مراد
همانجا نشستم و در فکر فرو رفتم. دیدم دخترک حتی اسم فامیل هم ندارد.
من هم همین اسم را گذاشتم برای خودم: #گوهرمراد.
(نقل به مضمون)
@Roshanfkrane
«گوهر مراد»
که #غلامحسین_ساعدی پای کتابهایش گذاشت
ساعدی در «الفبا» نوشت:
روزی با دوستان به گورستانی رفته بودیم. بچهها پخش شدند.
من هم قدمزنان از کنار و بالای گورها رد میشدم.
گاهی هم میایستادم و نوشتههای سنگها را میخواندم. به یک گوری برخوردم که برگ درختان روی نوشتهاش را پوشانده بودند.
نشستم و برگها را پس زدم. دیدم قبر دختری است که روی سنگش نوشته:
#گوهر دختر #مراد
همانجا نشستم و در فکر فرو رفتم. دیدم دخترک حتی اسم فامیل هم ندارد.
من هم همین اسم را گذاشتم برای خودم: #گوهرمراد.
(نقل به مضمون)
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵 ۱۱ دقیقه با #غلامحسین_ساعدی (گوهر مراد)
۱۱ دقیقه با عنوان کتابهایش
با شنیدن صدایش در تعریف #هنرمند متعهد
با دیدن صفایش با معاشران صمیمی
با نثر قشنگش در قسمتی از فیلم «گاو»
@Roshanfkrane
۱۱ دقیقه با عنوان کتابهایش
با شنیدن صدایش در تعریف #هنرمند متعهد
با دیدن صفایش با معاشران صمیمی
با نثر قشنگش در قسمتی از فیلم «گاو»
@Roshanfkrane
👁نگاهی ازکانال روشنفکران
عکس کمتر دیده شده
از #احمدشاملو و #غلامحسین_ساعدی
❤️ #گوهرمراد در آغوش#بامداد
دو «آری» به #آزادی
دو «نه» به #دیکتاتور
#هنر
@Roshanfkrane
عکس کمتر دیده شده
از #احمدشاملو و #غلامحسین_ساعدی
❤️ #گوهرمراد در آغوش#بامداد
دو «آری» به #آزادی
دو «نه» به #دیکتاتور
#هنر
@Roshanfkrane
☘️دهم آذر ۹۴
#هنرمندی خوشنام و صاحبذوق ـ در حالی که در پشت کامپیوترش بر روی کیبورد خم شده بود ـ با تنهایی #شاعرانهاش، به جاودانگی لبخند زد.
او نگاه مهرآمیزش را از جهان ما برگرفت و به آن سوی ناشناختههای کهکشان باز کرد؛ 🥀🥀
هنگامی که #ستارگان نیمهشب، گشادهپلک و دریغمند او را مینگریستند و ماه آوارهی غربت، در حسرت دیدار دگرباره چشمان #هنرمندش، همچنان بر پنجرهی اتاق او درنگ کرده بود...
🥀🥀
#منصور_قدرخواه،
این کارگردان، صحنهٰپرداز و فیلمساز توانا، نقاش با احساس و تصویربردار شکارچی زیباییها، گرافیست و در عینحال اهل قلم، اکنون خود به پرترهیی درخشان و رشکبرانگیز و مستندی دلپذیر تبدیل گشته است.
چهرهی صمیمی و مهربان او در وفاداری تا به آخر به #آزادی و #آزادمنشی، در آلبوم جاودانگی، اکنون زیباترین و هنرمندانهترین تصویر حیات اوست.
او همدوش با #مرضیه، #آندرانیک، #عماد_رام، #غلامحسین_ساعدی، #سعید_سلطانپور و
نسلی ادامهدار و شگفت از #هنرمندان مردمی و انقلابی میهنمان، برای همیشه در قلب و خاطرهی مردم ما جای گرفت.
ع _ طارق
#مناسبت
@Roshanfkrane
#هنرمندی خوشنام و صاحبذوق ـ در حالی که در پشت کامپیوترش بر روی کیبورد خم شده بود ـ با تنهایی #شاعرانهاش، به جاودانگی لبخند زد.
او نگاه مهرآمیزش را از جهان ما برگرفت و به آن سوی ناشناختههای کهکشان باز کرد؛ 🥀🥀
هنگامی که #ستارگان نیمهشب، گشادهپلک و دریغمند او را مینگریستند و ماه آوارهی غربت، در حسرت دیدار دگرباره چشمان #هنرمندش، همچنان بر پنجرهی اتاق او درنگ کرده بود...
🥀🥀
#منصور_قدرخواه،
این کارگردان، صحنهٰپرداز و فیلمساز توانا، نقاش با احساس و تصویربردار شکارچی زیباییها، گرافیست و در عینحال اهل قلم، اکنون خود به پرترهیی درخشان و رشکبرانگیز و مستندی دلپذیر تبدیل گشته است.
چهرهی صمیمی و مهربان او در وفاداری تا به آخر به #آزادی و #آزادمنشی، در آلبوم جاودانگی، اکنون زیباترین و هنرمندانهترین تصویر حیات اوست.
او همدوش با #مرضیه، #آندرانیک، #عماد_رام، #غلامحسین_ساعدی، #سعید_سلطانپور و
نسلی ادامهدار و شگفت از #هنرمندان مردمی و انقلابی میهنمان، برای همیشه در قلب و خاطرهی مردم ما جای گرفت.
ع _ طارق
#مناسبت
@Roshanfkrane
یادوارهِ #غلامحسین_ساعدی (گوهرمراد) 🌺
۲۴ دی ۱۳۱۴ ـ ۲ آذر ۱۳۶۴
🔵 قصهنویس، نمایشنامهنویس و نویسنده نامی ایران
🖌 قلم #ساعدی پرتوی ازمعناهای نو بر #ادبیات پیشرو ایران انداخت.
ساعدی ازمبشران ادبیات روشن در مقابل ادبیات سیاه در عصر دیکتاتوریها بود..
یادش گرامی🌹
📚🖌🎶
#مناسبت
@Roshanfkrane
۲۴ دی ۱۳۱۴ ـ ۲ آذر ۱۳۶۴
🔵 قصهنویس، نمایشنامهنویس و نویسنده نامی ایران
🖌 قلم #ساعدی پرتوی ازمعناهای نو بر #ادبیات پیشرو ایران انداخت.
ساعدی ازمبشران ادبیات روشن در مقابل ادبیات سیاه در عصر دیکتاتوریها بود..
یادش گرامی🌹
📚🖌🎶
#مناسبت
@Roshanfkrane
اگر همچون حضرت #یونس ؛ قرار باشد یک عمر در شکمِ نهنگ زندگی کنیم :
🐳 🐋 🐳
دیگر چه فرقی دارد که این نهنگ در دریای سرخ شنا میکند یا در دریای سیاه..!!
#غلامحسین_ساعدی
(گوهر مراد)
@Roshanfkrane
🐳 🐋 🐳
دیگر چه فرقی دارد که این نهنگ در دریای سرخ شنا میکند یا در دریای سیاه..!!
#غلامحسین_ساعدی
(گوهر مراد)
@Roshanfkrane
#غلامحسین_ساعدی
غلامحسین ساعدی معروف به «گوهر مراد»، سیزدهم دیماه ۱۳۱۴ در #تبریز به دنیا آمد. عبدالحسین دستغیب منتقد ادبی بر این نظر است که «گوهر مراد» نام اثری عرفانی است از حزین لاهیجی اما ساعدی میگوید که این نام را زمانی که در یک گورستان نزدیک خانهاش در تبریز قدم میزده از روی سنگ مزاری که به دختری جوان تعلق داشت برداشته است که بر روی سنگ نوشته شده بود گوهر ِ مراد.
نام گوهر مراد از گورستانی در تبریز تا پرلاشز فرانسه سفر کرد و بر گوری دیگر آرام گرفت.
هنوز سالهای دههی چهل نیامده بود که ساعدی به عنوان نویسنده و #نمایشنامهنویسی مطرح بر سر زبانها افتاد. «چوببهدستهای ورزیل» و «پنج #نمایشنامه دربارهی انقلاب مشروطه» نام ساعدی را در ردیف نمایشنامهنویسان مطرح ایران مطرح ساخت. نمایشنامهی «گرگها» که برای اولینبار در شمارهی دوم «کتاب ماه» منتشر شد به زبان مادریاش یعنی ترکی نوشته شده است.
غلامحسین ساعدی در «ساعدی به روایت ساعدی» در مورد نوشتن به زبان فارسی چنین مینویسد: «آنقدر توی سر من زدند که مجبور شدم به فارسی بنویسم… نثری که انتخاب کردم خشک نیست. میخواهم زبان #فارسی را بار بیاورم. من تُرک حتمن باید این کار را بکنم. زبان ستون فرهنگی یک ملت عظیم است.»
انقلاب که پیروز شد هر روز بیش از گذشته عرصه بر او تنگ شد.ساعدی میگوید که هیچگاه قصد خروج از کشور نداشته است اما شرایط به گونهای شد که او چارهای جز این تبعید خودخواسته نداشته است. ساعدی در کتاب «ساعدی به روایت ساعدی» مینویسد: «من به هیچ صورت نمیخواستم کشور خودم را ترک کنم ولی رژیم توتالیتر جمهوری اسلامی که همهی احزاب و گروههای سیاسی و فرهنگی را به شدت سرکوب میکرد، به دنبال من هم بود. ابتدا با تهدیدهای تلفنی شروع شده بود. در روزهای اول انقلاب ایران بیشتر از داستاننویسی و نمایشنامهنویسی که کار اصلی من است مجبور بودم که برای سه روزنامهی معتبر و عمدهی کشور مقاله بنویسم. یک هفتهنامه هم به نام آزادی مسئولیت عمدهاش با من بود. در تکتک مقالهها من رو در رو با رژیم ایستاده بودم. پیش از قلع و قمع و نابودکردن روزنامهها، بعد از نشر هر مقاله، تلفنهای تهدیدآمیزی میشد تا آنجا که مجبور شدم از خانه فرار کنم و مدت یک سال در یک اتاق زیر شیروانی زندگی نیمهمخفی داشتیم و باز ماموران رژیم در به در دنبال من بودند...»
ساعدی هیچگاه نتوانست با خارج از کشور سازگار شود. میگفت «تنها نوشتن باعث شده که من دست به خودکشی نزنم.» او در غربت بسیار بداخلاق شده بود.
میگفت: «زندگی در تبعید یعنی زندگی در جهنم. بسیار بداخلاق شدهام و نمیدانم دیگران چگونه مرا تحمل میکنند.» سه فیلم سینمایی بر اساس فیلمنامههای ساعدی ساخته شده است که هر سه از فیلمهای مطرح ایران بوده و هستند. گاو و دایره مینا با کارگردانی داریوش مهرجویی و آرامش در حضور دیگران با کارگردانی ناصر تقوایی. از آثار ساعدی میتوان به وای مغلوب، مار در معبد، ماه عسل، ضحاک که نمایشنامه هستند و همچنین مجموعه داستانهای شبنشینی باشکوه، عزاداران بیل، واهمههای بینشان و ترس و لرز اشاره کرد.
غلامحسین ساعدی در سحرگاه دوم آذرماه ۱۳۶۴ پس از یک خونریزی داخلی در بیمارستان سنتآنتوان پاریس درگذشت و در قطعهی ۸۵ گورستان پرلاشز در نزدیکی آرامگاه صادق هدایت به خاک سپرده شد.
#معرفی
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
غلامحسین ساعدی معروف به «گوهر مراد»، سیزدهم دیماه ۱۳۱۴ در #تبریز به دنیا آمد. عبدالحسین دستغیب منتقد ادبی بر این نظر است که «گوهر مراد» نام اثری عرفانی است از حزین لاهیجی اما ساعدی میگوید که این نام را زمانی که در یک گورستان نزدیک خانهاش در تبریز قدم میزده از روی سنگ مزاری که به دختری جوان تعلق داشت برداشته است که بر روی سنگ نوشته شده بود گوهر ِ مراد.
نام گوهر مراد از گورستانی در تبریز تا پرلاشز فرانسه سفر کرد و بر گوری دیگر آرام گرفت.
هنوز سالهای دههی چهل نیامده بود که ساعدی به عنوان نویسنده و #نمایشنامهنویسی مطرح بر سر زبانها افتاد. «چوببهدستهای ورزیل» و «پنج #نمایشنامه دربارهی انقلاب مشروطه» نام ساعدی را در ردیف نمایشنامهنویسان مطرح ایران مطرح ساخت. نمایشنامهی «گرگها» که برای اولینبار در شمارهی دوم «کتاب ماه» منتشر شد به زبان مادریاش یعنی ترکی نوشته شده است.
غلامحسین ساعدی در «ساعدی به روایت ساعدی» در مورد نوشتن به زبان فارسی چنین مینویسد: «آنقدر توی سر من زدند که مجبور شدم به فارسی بنویسم… نثری که انتخاب کردم خشک نیست. میخواهم زبان #فارسی را بار بیاورم. من تُرک حتمن باید این کار را بکنم. زبان ستون فرهنگی یک ملت عظیم است.»
انقلاب که پیروز شد هر روز بیش از گذشته عرصه بر او تنگ شد.ساعدی میگوید که هیچگاه قصد خروج از کشور نداشته است اما شرایط به گونهای شد که او چارهای جز این تبعید خودخواسته نداشته است. ساعدی در کتاب «ساعدی به روایت ساعدی» مینویسد: «من به هیچ صورت نمیخواستم کشور خودم را ترک کنم ولی رژیم توتالیتر جمهوری اسلامی که همهی احزاب و گروههای سیاسی و فرهنگی را به شدت سرکوب میکرد، به دنبال من هم بود. ابتدا با تهدیدهای تلفنی شروع شده بود. در روزهای اول انقلاب ایران بیشتر از داستاننویسی و نمایشنامهنویسی که کار اصلی من است مجبور بودم که برای سه روزنامهی معتبر و عمدهی کشور مقاله بنویسم. یک هفتهنامه هم به نام آزادی مسئولیت عمدهاش با من بود. در تکتک مقالهها من رو در رو با رژیم ایستاده بودم. پیش از قلع و قمع و نابودکردن روزنامهها، بعد از نشر هر مقاله، تلفنهای تهدیدآمیزی میشد تا آنجا که مجبور شدم از خانه فرار کنم و مدت یک سال در یک اتاق زیر شیروانی زندگی نیمهمخفی داشتیم و باز ماموران رژیم در به در دنبال من بودند...»
ساعدی هیچگاه نتوانست با خارج از کشور سازگار شود. میگفت «تنها نوشتن باعث شده که من دست به خودکشی نزنم.» او در غربت بسیار بداخلاق شده بود.
میگفت: «زندگی در تبعید یعنی زندگی در جهنم. بسیار بداخلاق شدهام و نمیدانم دیگران چگونه مرا تحمل میکنند.» سه فیلم سینمایی بر اساس فیلمنامههای ساعدی ساخته شده است که هر سه از فیلمهای مطرح ایران بوده و هستند. گاو و دایره مینا با کارگردانی داریوش مهرجویی و آرامش در حضور دیگران با کارگردانی ناصر تقوایی. از آثار ساعدی میتوان به وای مغلوب، مار در معبد، ماه عسل، ضحاک که نمایشنامه هستند و همچنین مجموعه داستانهای شبنشینی باشکوه، عزاداران بیل، واهمههای بینشان و ترس و لرز اشاره کرد.
غلامحسین ساعدی در سحرگاه دوم آذرماه ۱۳۶۴ پس از یک خونریزی داخلی در بیمارستان سنتآنتوان پاریس درگذشت و در قطعهی ۸۵ گورستان پرلاشز در نزدیکی آرامگاه صادق هدایت به خاک سپرده شد.
#معرفی
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شبههنرمند زائیدهی سانسور است!
سخنرانی #غلامحسین_ساعدی در «شبهای گوته»؛ پائیز ۱۳۵۶، ده شب شعر در انستیتو گوته آلمان!
#اندیشه
@Roshanfkrane
سخنرانی #غلامحسین_ساعدی در «شبهای گوته»؛ پائیز ۱۳۵۶، ده شب شعر در انستیتو گوته آلمان!
#اندیشه
@Roshanfkrane