ایران و راه حل دو کشوری؛
اسرائیل و فلسطین
✍ #رحیم_قمیشی
سازمان ملل، شورای امنیت جهانی، کشورهای عربی، آمریکا، اروپا، روسیه، چین، دولت خودگردان فلسطین و بیش از ۱۹۰ کشور جهان، اتفاق نظر دارند مشکل اسرائیل و فلسطین با تشکیل دو دولت مستقل قابل حل است.
دو دولت مخالفند؛ اسرائیل و ج.ا. ایران!
حاکمان ایران معتقدند آنجا باید یک کشور باشد، یا یهودیان زیر دست مسلمانان بروند و یا مسلمانها زیر دست یهودیان!
و مسلم است رأیگیری به نحوی باید انجام شود که مسلمانان رأی اول را بیاورند! یعنی تمام فلسطینیهایی که برای همیشه از آنجا مهاجرت کرده و قصد بازگشت هم ندارند باید حق رأی داشته باشند! و به عکس یهودیان مهاجر، بدون حق رأی باشند.
مخالفت دولت اسرائیل هم که طبیعی است. تا قدرت را در دست دارد زیر بار هیچ طرحی نمیرود، بهویژه که ادعا میکند ایران در صدد محو اوست.
چقدر منطقی، عقلانی و پسندیده است مقامات ایران اعلام کنند، همراه سازمان ملل، شورای امنیت و همه کشورهای جهان با راه حل دو دولتی موافقند و تمام مساعی خود را در این راه بکار میگیرند.
مسلماً آرزوی ما اینست مجددا ایران و تاجیکستان و ترکمنستان و ارمنستان و آذربایجان و حتی افغانستان یک کشور بزرگ و مقتدر شویم، اما آیا امروز شدنی است؟ پافشاری بر چنین موضوعی چقدر منطقی است؟!
چرا ما باید بهجای مردم فلسطین تصمیم بگیریم.
تا کی باید سرمایههای کشور صرف یک آرزوی لامحال شود؟
کی قرار است از جرگه اسرائیل بیرون بیاییم؟ و عملاً اهداف او را دنبال نکنیم!
راه حل دو کشوری بهترین راهحل است، اینکه رئیس قوه قضائیه ایران طرح چنین دیدگاههایی را بر خلاف امنیت ملی قلمداد کرده، تنها در صورتی قابل قبول است که بگوییم ما اصالتا فلسطینی هستیم، نه ایرانی!
اکثریت مردم حکومت دینی نمیخواهند، حاضر به رفراندوم نیستید.
اکثریت مردم روابط محترمانه با آمریکا، اروپا و جهان را خواهانند، حاضر به عمل نیستید.
اکثریت مردم با سختگیری پوشش و حجاب اجباری مخالفند، نمیپذیرید.
به وضوح اکثریت مردم از فیلترینگ فضای مجازی خسته و خشمگینند، آنها را صاحب صلاحیت نمیدانید.
اکثریت مردم انتخاباتهای شما را نمایشی میدانند، و میدانید، اما خود را به ندانستن میزنید.
حداقل در این زمینه نظر مردم را جویا شوید؛
آیا با دخالت در سرنوشت مردم فلسطین موافقید؟
آیا همراه شدن با نظر اکثر مردم دنیا و نهادهای جهانی را قبول دارید؟
آیا با پافشاری ایران بر راه حل محو اسرائیل موافقید؟
اگر تنها یک سوم مردم کشور با شما موافق بودند، شما بروید جشن بگیرید! که چنین نیست. شما بیست درصد جامعه ایران هم نیستید!
چرا پذیرش راه حل دو کشوری فلسطین و اسراییل باید بر خلاف امنیت ملی قلمداد شود!
تا کجا بدون منطق میخواهید برانید!
تا کجا بر خلاف نظر اکثریت مردم میخواهید اقدام کنید.
تا کجا میخواهید خواست مردم را نبینید؟
فکر نمیکنید روزی مردم، شما و ایدههای ایدئولوژیکتان را به زیر میکشند.
فکر نمیکنید چرا مردم از حمله اسرائیل نمیترسند؟
فکر نمیکنید تاریخ، عرصه جنگ عدهای امام حسینی و عدهای یزیدی نیست، و شما حسین نیستید!
این نمایشنامه شما خیلی وقت است عمرش پایان یافته.
آیا مردم حق ندارند تعیین کنند بودجهشان صرف چه اموری باید بشود؟
دست برداشتن از ایدههای دگم محو اسرائیل امروز یک ضرورت است، این را با صدای بلند اعلام میکنیم، اگر این موضع خلاف امنیت ملی شماست!! لطفاً زندانهایتان را برای جا دادن هفتاد میلیون ایرانی باز کنید!
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
اسرائیل و فلسطین
✍ #رحیم_قمیشی
سازمان ملل، شورای امنیت جهانی، کشورهای عربی، آمریکا، اروپا، روسیه، چین، دولت خودگردان فلسطین و بیش از ۱۹۰ کشور جهان، اتفاق نظر دارند مشکل اسرائیل و فلسطین با تشکیل دو دولت مستقل قابل حل است.
دو دولت مخالفند؛ اسرائیل و ج.ا. ایران!
حاکمان ایران معتقدند آنجا باید یک کشور باشد، یا یهودیان زیر دست مسلمانان بروند و یا مسلمانها زیر دست یهودیان!
و مسلم است رأیگیری به نحوی باید انجام شود که مسلمانان رأی اول را بیاورند! یعنی تمام فلسطینیهایی که برای همیشه از آنجا مهاجرت کرده و قصد بازگشت هم ندارند باید حق رأی داشته باشند! و به عکس یهودیان مهاجر، بدون حق رأی باشند.
مخالفت دولت اسرائیل هم که طبیعی است. تا قدرت را در دست دارد زیر بار هیچ طرحی نمیرود، بهویژه که ادعا میکند ایران در صدد محو اوست.
چقدر منطقی، عقلانی و پسندیده است مقامات ایران اعلام کنند، همراه سازمان ملل، شورای امنیت و همه کشورهای جهان با راه حل دو دولتی موافقند و تمام مساعی خود را در این راه بکار میگیرند.
مسلماً آرزوی ما اینست مجددا ایران و تاجیکستان و ترکمنستان و ارمنستان و آذربایجان و حتی افغانستان یک کشور بزرگ و مقتدر شویم، اما آیا امروز شدنی است؟ پافشاری بر چنین موضوعی چقدر منطقی است؟!
چرا ما باید بهجای مردم فلسطین تصمیم بگیریم.
تا کی باید سرمایههای کشور صرف یک آرزوی لامحال شود؟
کی قرار است از جرگه اسرائیل بیرون بیاییم؟ و عملاً اهداف او را دنبال نکنیم!
راه حل دو کشوری بهترین راهحل است، اینکه رئیس قوه قضائیه ایران طرح چنین دیدگاههایی را بر خلاف امنیت ملی قلمداد کرده، تنها در صورتی قابل قبول است که بگوییم ما اصالتا فلسطینی هستیم، نه ایرانی!
اکثریت مردم حکومت دینی نمیخواهند، حاضر به رفراندوم نیستید.
اکثریت مردم روابط محترمانه با آمریکا، اروپا و جهان را خواهانند، حاضر به عمل نیستید.
اکثریت مردم با سختگیری پوشش و حجاب اجباری مخالفند، نمیپذیرید.
به وضوح اکثریت مردم از فیلترینگ فضای مجازی خسته و خشمگینند، آنها را صاحب صلاحیت نمیدانید.
اکثریت مردم انتخاباتهای شما را نمایشی میدانند، و میدانید، اما خود را به ندانستن میزنید.
حداقل در این زمینه نظر مردم را جویا شوید؛
آیا با دخالت در سرنوشت مردم فلسطین موافقید؟
آیا همراه شدن با نظر اکثر مردم دنیا و نهادهای جهانی را قبول دارید؟
آیا با پافشاری ایران بر راه حل محو اسرائیل موافقید؟
اگر تنها یک سوم مردم کشور با شما موافق بودند، شما بروید جشن بگیرید! که چنین نیست. شما بیست درصد جامعه ایران هم نیستید!
چرا پذیرش راه حل دو کشوری فلسطین و اسراییل باید بر خلاف امنیت ملی قلمداد شود!
تا کجا بدون منطق میخواهید برانید!
تا کجا بر خلاف نظر اکثریت مردم میخواهید اقدام کنید.
تا کجا میخواهید خواست مردم را نبینید؟
فکر نمیکنید روزی مردم، شما و ایدههای ایدئولوژیکتان را به زیر میکشند.
فکر نمیکنید چرا مردم از حمله اسرائیل نمیترسند؟
فکر نمیکنید تاریخ، عرصه جنگ عدهای امام حسینی و عدهای یزیدی نیست، و شما حسین نیستید!
این نمایشنامه شما خیلی وقت است عمرش پایان یافته.
آیا مردم حق ندارند تعیین کنند بودجهشان صرف چه اموری باید بشود؟
دست برداشتن از ایدههای دگم محو اسرائیل امروز یک ضرورت است، این را با صدای بلند اعلام میکنیم، اگر این موضع خلاف امنیت ملی شماست!! لطفاً زندانهایتان را برای جا دادن هفتاد میلیون ایرانی باز کنید!
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنان #رحیم_قمیشی
هر انسانی در قدرت دچار خود بینی و خود بزرگ بینی میشود، انسانها قبل از قدرت یک شخصیتی دارند بعد از قدرت یک شخصیت دیگر....
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
هر انسانی در قدرت دچار خود بینی و خود بزرگ بینی میشود، انسانها قبل از قدرت یک شخصیتی دارند بعد از قدرت یک شخصیت دیگر....
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
زندان، اعدام، حصر
کی تمام میشوند؟
✍️ #رحیم_قمیشی
هنوز زندانیان بیگناه آزاد نشده، در دو پرونده جداگانه دوستان عزیزم آقایان حائری شیرازی و ناصر دانشفر به زندان محکوم شدند.
آقای حائری مجموعا به سه سال و سه ماه.
آقای دانشفر به شش ماه.
جرم هر دو تبلیغ علیه نظام و نوشتن حقایق است.
آقای اکبرنژاد هم که هر روز در رفت و آمد به دادگاه است و منتظر حکمش!
آقایان قدیانی و تاجزاده و مدنی که هیچ خبری از آزادی و حتی مرخصیشان نیست، مثل خانم محمدی و خانم سپهری و دادخواهان پویا بختیاری و دهها و صدها زندانی دیگر.
کدامیک از این متهمین اسلحه برداشته بودند؟ کدامیک از دایره منطق و ادب خارج شدند؟ کدامیک اختلاس کردند؟ کدام از خزانه کشور خوردند.
چرا شما خجالت نمیکشید.
بابک زنجانی با عفو چه کسی آزاد شد؟
کدام دادگاه برای آنکه باغ ازگل را به نام خود زده بود تشکیل شد؟
آیا دادگاهی برای شکایت دکتر تاجزاده از آقای جنتی هرگز تشکیل شد؟
افشاگریهای اخیر که در مغز مردم سوت میکشد به کجا رسید؟
پرونده میلیارد دلاری دبش چه شد؟
چرا حیا نمیکنید!
شما که آفتاب عمرتان لب گور است، نمیترسید واقعاً آن دنیایی باشد و خدایی.
۱۴ سال حصر خانگی آقای میرحسین و خانم رهنورد و آقای کروبی کی قرار است تمام شود؟ کینهتان تمام نشد!
چند صد نفر بدون جرم قتل در صف اعدامند؟
در پرونده اکباتان چند نفر را به اعدام محکوم کردید؟
اخباری که از زندانهای زنان میرسد همهاش دروغ است؟
من اگر بسیاری را از دور میشناسم در مورد آقایان حائری و دانشفر که چند سال است از نزدیک با آنها هستم، بگویم از آنها شریفتر، پاکتر، خوشقلبتر، دلسوزتر برای ایران و مردم مظلومش، بین فعالین سیاسی، سراغ ندارم.
مگر مخالفت با نظام جرم است؟
مگر گفتن دردهای مردم جرم است؟
نوشتن برای ایران جرم است؟
چرا متوجه نیستید مردم به حد انفجار رسیدهاند.
نمیشود ظلم کرد و از عواقبش در امان بود.
شما که به مخالفان خوش اخلاق و دلسوز و نرم خو ترحم نمیکنید، نام خود را از انسانیت خط بزنید!
شما نمیتوانید میلیونها ناراضی را به زندان ببرید!
شما نمیتوانید جلوی همه مردم بایستید.
شما نمیتوانید ظلم را تا بینهایت ادامه بدهید.
ما خشونتطلب نیستیم
اما درد داریم
ما میبینیم و میشنویم
اما صبر داریم
ما هرگز فراموش نمیکنیم
اگر همه ما را هم زندان کنید
خرابیهای کشور
با زندان و اعدام و حصر
درست نمیشوند!
و بدنامی تا ابد
بر پیشانی حکومت دینیتان
باقی خواهد ماند.
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
کی تمام میشوند؟
✍️ #رحیم_قمیشی
هنوز زندانیان بیگناه آزاد نشده، در دو پرونده جداگانه دوستان عزیزم آقایان حائری شیرازی و ناصر دانشفر به زندان محکوم شدند.
آقای حائری مجموعا به سه سال و سه ماه.
آقای دانشفر به شش ماه.
جرم هر دو تبلیغ علیه نظام و نوشتن حقایق است.
آقای اکبرنژاد هم که هر روز در رفت و آمد به دادگاه است و منتظر حکمش!
آقایان قدیانی و تاجزاده و مدنی که هیچ خبری از آزادی و حتی مرخصیشان نیست، مثل خانم محمدی و خانم سپهری و دادخواهان پویا بختیاری و دهها و صدها زندانی دیگر.
کدامیک از این متهمین اسلحه برداشته بودند؟ کدامیک از دایره منطق و ادب خارج شدند؟ کدامیک اختلاس کردند؟ کدام از خزانه کشور خوردند.
چرا شما خجالت نمیکشید.
بابک زنجانی با عفو چه کسی آزاد شد؟
کدام دادگاه برای آنکه باغ ازگل را به نام خود زده بود تشکیل شد؟
آیا دادگاهی برای شکایت دکتر تاجزاده از آقای جنتی هرگز تشکیل شد؟
افشاگریهای اخیر که در مغز مردم سوت میکشد به کجا رسید؟
پرونده میلیارد دلاری دبش چه شد؟
چرا حیا نمیکنید!
شما که آفتاب عمرتان لب گور است، نمیترسید واقعاً آن دنیایی باشد و خدایی.
۱۴ سال حصر خانگی آقای میرحسین و خانم رهنورد و آقای کروبی کی قرار است تمام شود؟ کینهتان تمام نشد!
چند صد نفر بدون جرم قتل در صف اعدامند؟
در پرونده اکباتان چند نفر را به اعدام محکوم کردید؟
اخباری که از زندانهای زنان میرسد همهاش دروغ است؟
من اگر بسیاری را از دور میشناسم در مورد آقایان حائری و دانشفر که چند سال است از نزدیک با آنها هستم، بگویم از آنها شریفتر، پاکتر، خوشقلبتر، دلسوزتر برای ایران و مردم مظلومش، بین فعالین سیاسی، سراغ ندارم.
مگر مخالفت با نظام جرم است؟
مگر گفتن دردهای مردم جرم است؟
نوشتن برای ایران جرم است؟
چرا متوجه نیستید مردم به حد انفجار رسیدهاند.
نمیشود ظلم کرد و از عواقبش در امان بود.
شما که به مخالفان خوش اخلاق و دلسوز و نرم خو ترحم نمیکنید، نام خود را از انسانیت خط بزنید!
شما نمیتوانید میلیونها ناراضی را به زندان ببرید!
شما نمیتوانید جلوی همه مردم بایستید.
شما نمیتوانید ظلم را تا بینهایت ادامه بدهید.
ما خشونتطلب نیستیم
اما درد داریم
ما میبینیم و میشنویم
اما صبر داریم
ما هرگز فراموش نمیکنیم
اگر همه ما را هم زندان کنید
خرابیهای کشور
با زندان و اعدام و حصر
درست نمیشوند!
و بدنامی تا ابد
بر پیشانی حکومت دینیتان
باقی خواهد ماند.
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
🔴🔴🔴 عکسها
✍️ #رحیم_قمیشی
دیدید میلیونها عکس بشار اسد چطور سوزانده شدند!
دیدید مجسمهها چطور پایین کشیده شدند؟
دیدید اسلحههای نظامیان اسد چطور از کار افتادند.
وقتی مردم را نداشته باشید
و به امید پول و اسلحه و زور باشید
همین است!
در کسری از ثانیه باید دنبال سوراخی برای پنهان شدن بگردید!
کجاست آن ارتش ۲۰۰ هزار نفره
کجا رفتند آن لشکرهای پاکستانی و افغانستانی و ایرانی که با هزاران طمع به خدمت بشار رفتند؟
مگر طالب شهادت نبودید!
مگر "حرم"تان از سوریه عزیمت کرد؟
مگر هلال شیعی با سوریه و جنگندههایش کامل نمیشد؟
مگر میلیاردها میلیارد خرج آن نکردید.
چرا لال شدهاید؟
زور بازویتان را نشان ما ندهید
دوربینهای چهرهنگارتان را به رخ ما نکشید
نگویید صدها هزار نیرو دارید
ما که میدانیم در دل آنها چه خبر است!
بترسید از روزی که دیر باشد و تازه بفهمید بدون مردم هیچ هستید.
بترسید از روزی که مردم به خیابانها بیایند و رفتنتان را جشن بگیرند.
اسد میتوانست یک حزب بسازد
و تا آخر عمر در سوریه فعال باشد
و به مردم بگوید دیدید من چقدر کار کردم!
حالا دوباره به من رای بدهید
اما او مشاوران بسیار بدی داشت
حاکمان روسیه و ایران
که به او گفتند نگران نباش
ما پشتیبان تو هستیم
برایت بمب میریزیم
مستشار کشتارهایت میشویم
گفتند برای ما مهم نیست چند میلیون آواره میشوند
چند صد هزار کشته!
مهم آنست که تو برای اهداف ما
کارسازی کنی، راه لبنان را باز کنی
جلوی آمریکا بایستی!!
حالا او در سوریه
نفرین ابدی نصیبش شده
ذره ذره آب میشود
حتی دستیاران مفتخورش
از او اعلام برائت خواهند کرد.
اسد!
بهتر نبود جانب مردمت را میگرفتی؟ کُرد بودند یا سنی، علوی بودند یا غیر علوی، دیندار بودند یا بیدین، مخالف پدرت بودند یا موافقش.
اسد!
نمیشد عامل کشته شدن صدها هزار نشوی
عامل آواره شدن میلیونها نفر
اسد!
فکر کردی تا پایان عمر با انتخابات مسخره
۹۹ درصد رای جمع میکنی!
اسد!
فکر نکردی روزی صدایی بلند میشود
و آن وقت همه نشانت میدهند؛
نگاه کن!
او که فکر میکرد روسیه ناجیاش میشود.
پول ایران نجاتش میدهد، نفت ایران
اسد!
تو باید خیلی زودتر به فکر میافتادی
حالا دیر شده!
دیکتاتورها، همیشه دیر میفهمند
حالا آخرین نصیحت؛
به ایران نیا!
اینجا هم شده بشکه باروت
قرار شده حاکمیت با وجود مخالفت همه دلسوزان
مصوبهای را پی بگیرد
تا بگوید "هر چه من خواستم!"
و بدون شک، سرانجامش
جز متحد شدن همه مردم خشمگین از تحقیر نیست!
ایران نیا!
به روسیه برو، به قطر برو، به اردن
به هر کجا که با پولهای دزدیات
بتوانی باقی عمرت را بگذرانی
اما ایران نیا!
اینجا هم برخی تصور میکنند
با زور، با اسلحه، با پول
تا ابد میشود در قدرت بود!
خیال میکنند با چاپ میلیونها عکس
به دل مردم میروند!
و نمیدانند
عکسها چه زود سوزانده میشوند
همان وقتی
که همه، رفاقتشان را
با او انکار میکنند!!
شاید بعد از سوریه
نوبت ایران باشد
کسی چه میداند!
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
✍️ #رحیم_قمیشی
دیدید میلیونها عکس بشار اسد چطور سوزانده شدند!
دیدید مجسمهها چطور پایین کشیده شدند؟
دیدید اسلحههای نظامیان اسد چطور از کار افتادند.
وقتی مردم را نداشته باشید
و به امید پول و اسلحه و زور باشید
همین است!
در کسری از ثانیه باید دنبال سوراخی برای پنهان شدن بگردید!
کجاست آن ارتش ۲۰۰ هزار نفره
کجا رفتند آن لشکرهای پاکستانی و افغانستانی و ایرانی که با هزاران طمع به خدمت بشار رفتند؟
مگر طالب شهادت نبودید!
مگر "حرم"تان از سوریه عزیمت کرد؟
مگر هلال شیعی با سوریه و جنگندههایش کامل نمیشد؟
مگر میلیاردها میلیارد خرج آن نکردید.
چرا لال شدهاید؟
زور بازویتان را نشان ما ندهید
دوربینهای چهرهنگارتان را به رخ ما نکشید
نگویید صدها هزار نیرو دارید
ما که میدانیم در دل آنها چه خبر است!
بترسید از روزی که دیر باشد و تازه بفهمید بدون مردم هیچ هستید.
بترسید از روزی که مردم به خیابانها بیایند و رفتنتان را جشن بگیرند.
اسد میتوانست یک حزب بسازد
و تا آخر عمر در سوریه فعال باشد
و به مردم بگوید دیدید من چقدر کار کردم!
حالا دوباره به من رای بدهید
اما او مشاوران بسیار بدی داشت
حاکمان روسیه و ایران
که به او گفتند نگران نباش
ما پشتیبان تو هستیم
برایت بمب میریزیم
مستشار کشتارهایت میشویم
گفتند برای ما مهم نیست چند میلیون آواره میشوند
چند صد هزار کشته!
مهم آنست که تو برای اهداف ما
کارسازی کنی، راه لبنان را باز کنی
جلوی آمریکا بایستی!!
حالا او در سوریه
نفرین ابدی نصیبش شده
ذره ذره آب میشود
حتی دستیاران مفتخورش
از او اعلام برائت خواهند کرد.
اسد!
بهتر نبود جانب مردمت را میگرفتی؟ کُرد بودند یا سنی، علوی بودند یا غیر علوی، دیندار بودند یا بیدین، مخالف پدرت بودند یا موافقش.
اسد!
نمیشد عامل کشته شدن صدها هزار نشوی
عامل آواره شدن میلیونها نفر
اسد!
فکر کردی تا پایان عمر با انتخابات مسخره
۹۹ درصد رای جمع میکنی!
اسد!
فکر نکردی روزی صدایی بلند میشود
و آن وقت همه نشانت میدهند؛
نگاه کن!
او که فکر میکرد روسیه ناجیاش میشود.
پول ایران نجاتش میدهد، نفت ایران
اسد!
تو باید خیلی زودتر به فکر میافتادی
حالا دیر شده!
دیکتاتورها، همیشه دیر میفهمند
حالا آخرین نصیحت؛
به ایران نیا!
اینجا هم شده بشکه باروت
قرار شده حاکمیت با وجود مخالفت همه دلسوزان
مصوبهای را پی بگیرد
تا بگوید "هر چه من خواستم!"
و بدون شک، سرانجامش
جز متحد شدن همه مردم خشمگین از تحقیر نیست!
ایران نیا!
به روسیه برو، به قطر برو، به اردن
به هر کجا که با پولهای دزدیات
بتوانی باقی عمرت را بگذرانی
اما ایران نیا!
اینجا هم برخی تصور میکنند
با زور، با اسلحه، با پول
تا ابد میشود در قدرت بود!
خیال میکنند با چاپ میلیونها عکس
به دل مردم میروند!
و نمیدانند
عکسها چه زود سوزانده میشوند
همان وقتی
که همه، رفاقتشان را
با او انکار میکنند!!
شاید بعد از سوریه
نوبت ایران باشد
کسی چه میداند!
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
خانه بهدوش
✍️ #رحیم_قمیشی
کمی هم غیر سیاسی بنویسم.
خدا رحمت کند پرویز کاردان عزیز را، هم کارگردان ماهری بود و هم بازیگر بسیار توانایی.
همین شد که وقتی سریال هشتاد و چند قسمتی مراد برقی را با نام خانه بهدوش ساخت، هیچ ایرانی نبود که آن را نبیند. هفتهای یک شب که به نظرم دوشنبهها بود، هیچکس در خیابانها نبود، هیچ خودرویی حرکت نمیکرد، همه میخکوب پای این سریال زیبا در تلویزیون بودیم. سال ۱۳۵۳.
مراد برقی آینه تمام نمای هر ایرانی بود، ساده، خوش برخورد، قانع، امیدوار، ندار و البته عاشق پیشه. خیلی هم عاشق.
او عاشق و دلباخته دختر هفتم خانوادهای میشود، محبوبه، و پدر دختر شرط میکند تا شش خواهر بزرگتر او ازدواج نکنند، اصلا هیچ خواستگاری را نمیپذیرد.
بماند که مراد یک رقیب عشقی هم دارد، که خارج است!
معلوم است چه سریال جذابی میشود. وقتی باید پیگیر ازدواج پر ماجرای شش دختر دم بخت دیگر بود!
بعد از ازدواج شش خواهر، آخرش پدر محبوبه، مراد را رد میکند!
ایران به هم میریزد، آنقدر مردم عصبانی میشوند که بازیگر نقش پدر محبوبه فردایش با مشکلاتی جدی در واقعیت برخورد میکند، هیچ تاکسیای او را سوار نمیکند، مغازهدارها به او هیچ نمیفروشند!
پرویز کاردان مجبور میشود سرعت سریال را بیشتر کند تا بالاخره پدر محبوبه راضی شود.
روزی که مراد برقی و محبوبه به هم میرسند کل ایران لبخند میزند، جشن میشود. مراد، همان که دقیقاً مثل بسیاری جوانهای ایرانی، خانه بهدوش و ناامید از رسیدن به عشقش بود، ناگهان به وصالش و به عشقش محبوبه میرسد.
چرا یاد سریال مراد برقی افتادم؟
مراد یک ماشین زهوار در رفته دارد به نام یاقوت، که وسیله کارش هم هست. او آنقدر درمانده است که پول بنزین ماشینش را هم ندارد. اصغر سمسارزاده از سر دلسوزی هر روز یک گالن بنزین به ماشین مراد میریزد.
مراد هفتههاست بنزین نزده و همچنان ماشینش میرود!
او تصور میکند این از فضل خداست!
هر صبح دستش را بلند میکند و از خدا تشکر میکند، بهخاطر اینکه ماشینش بدون بنزین دارد راه میرود.
شبیه حاکمان ما...
چاههای نفت و گاز را تخلیه میکنند، پول را بیارزش میکنند، خدمات دولتی، همه را چهار برابر گران میکنند، و بعد میگویند خدا را شکر که کمک کرد کشور گشت!!
بگذرم.
اما سکانس خیلی قشنگش.
مراد برقی پولی برای جابهجایی از کسی امانت میگیرد و همان را گم میکند. پولی که چند برابر کل ماشینش و زندگیاش بوده.
چند روز خود را در اتاقش حبس میکند، احساس میکند در بدبختی مطلق گرفتار شده.
روز چهارم یا پنجم ناگهان بیرون میآید، فکرهایش را کرده و به نتیجه مهمی رسیده؛ پول را خودم تهیه میکنم و پس میدهم!
و در پاسخ اینکه آن همه پول را از کجا تهیه میکنی؟ میگوید "فقط فکر اینجایش را نکرده بودم"!
خیلی طبیعی، خیلی مظلومانه، خیلی ساده، فکر کرده بود چطور پول را ببرد، چطور تحویل بدهد، چطور دلجویی کند، اما نمیدانست از کجا این پول را باید فراهم کند!!
نمیخواستم سیاسی بنویسم
خود به خود شد!
آقایان میگویند ما همچنان قصد نگاه داشتن اسد را داشتیم و میتوانستیم.
فقط راههای زمین و هوا و دریا برای کمک به اسد بسته بود.
فقط همین!
و لابد فقط نیروهایی فداکار و پول و تجهیزاتش را هم نداشتهاند!
و لابد ترسیدند اگر اقدامی جدی کنند، بهشدت بمباران شوند.
و گر نه تواناییاش را داشتند!
فقط در کشور خودمان برق و گاز و آب و نان و بنزین جیره بندی است.
فقط هر روز ادارات و دانشگاهها و مدارس را بخاطر صرفهجویی در انرژی تعطیل میکنیم.
فقط کارخانجات و نیروگاههایمان بهدلیل نداشتن گاز و سوخت لازم هر روز تعطیل میشوند.
فقط بیکاری و تورم در ایران بیداد میکند.
فقط پولمان هر روز سقوط میکند.
فقط مردم نمیخواهندمان.
فقط به زور و با سرنیزه حکمرانی میکنیم.
فقط مردم دوست دارند زودتر خبر مرگمان را بشنوند.
و گرنه، نه اسد هرگز سقوط میکرد!
و نه جرأت داشتند هنیه را بزنند.
و نه نصرالله هدف قرار گرفته بود.
و نه محور مقاومت پکیده بود.
ما حتما و به فضل الهی پیروزیم...
تنها نمیدانیم چطور!
خدا کند چاههای نفت تمام نشوند
خدا کند مردم نپرسند پول نفت را چه میکنید!
نپرسند آنهمه هزینه چه شد؟
نپرسند چقدر فساد، چقدر دزدی!
و نگویند خسته شدیم از این همه تحقیر.
و گر نه ما حتماً پیروزیم...
و تا ابد حکومت خواهیم کرد!
#اجتماعی #سیاسی #اندیشه
@Roshanfkrane
✍️ #رحیم_قمیشی
کمی هم غیر سیاسی بنویسم.
خدا رحمت کند پرویز کاردان عزیز را، هم کارگردان ماهری بود و هم بازیگر بسیار توانایی.
همین شد که وقتی سریال هشتاد و چند قسمتی مراد برقی را با نام خانه بهدوش ساخت، هیچ ایرانی نبود که آن را نبیند. هفتهای یک شب که به نظرم دوشنبهها بود، هیچکس در خیابانها نبود، هیچ خودرویی حرکت نمیکرد، همه میخکوب پای این سریال زیبا در تلویزیون بودیم. سال ۱۳۵۳.
مراد برقی آینه تمام نمای هر ایرانی بود، ساده، خوش برخورد، قانع، امیدوار، ندار و البته عاشق پیشه. خیلی هم عاشق.
او عاشق و دلباخته دختر هفتم خانوادهای میشود، محبوبه، و پدر دختر شرط میکند تا شش خواهر بزرگتر او ازدواج نکنند، اصلا هیچ خواستگاری را نمیپذیرد.
بماند که مراد یک رقیب عشقی هم دارد، که خارج است!
معلوم است چه سریال جذابی میشود. وقتی باید پیگیر ازدواج پر ماجرای شش دختر دم بخت دیگر بود!
بعد از ازدواج شش خواهر، آخرش پدر محبوبه، مراد را رد میکند!
ایران به هم میریزد، آنقدر مردم عصبانی میشوند که بازیگر نقش پدر محبوبه فردایش با مشکلاتی جدی در واقعیت برخورد میکند، هیچ تاکسیای او را سوار نمیکند، مغازهدارها به او هیچ نمیفروشند!
پرویز کاردان مجبور میشود سرعت سریال را بیشتر کند تا بالاخره پدر محبوبه راضی شود.
روزی که مراد برقی و محبوبه به هم میرسند کل ایران لبخند میزند، جشن میشود. مراد، همان که دقیقاً مثل بسیاری جوانهای ایرانی، خانه بهدوش و ناامید از رسیدن به عشقش بود، ناگهان به وصالش و به عشقش محبوبه میرسد.
چرا یاد سریال مراد برقی افتادم؟
مراد یک ماشین زهوار در رفته دارد به نام یاقوت، که وسیله کارش هم هست. او آنقدر درمانده است که پول بنزین ماشینش را هم ندارد. اصغر سمسارزاده از سر دلسوزی هر روز یک گالن بنزین به ماشین مراد میریزد.
مراد هفتههاست بنزین نزده و همچنان ماشینش میرود!
او تصور میکند این از فضل خداست!
هر صبح دستش را بلند میکند و از خدا تشکر میکند، بهخاطر اینکه ماشینش بدون بنزین دارد راه میرود.
شبیه حاکمان ما...
چاههای نفت و گاز را تخلیه میکنند، پول را بیارزش میکنند، خدمات دولتی، همه را چهار برابر گران میکنند، و بعد میگویند خدا را شکر که کمک کرد کشور گشت!!
بگذرم.
اما سکانس خیلی قشنگش.
مراد برقی پولی برای جابهجایی از کسی امانت میگیرد و همان را گم میکند. پولی که چند برابر کل ماشینش و زندگیاش بوده.
چند روز خود را در اتاقش حبس میکند، احساس میکند در بدبختی مطلق گرفتار شده.
روز چهارم یا پنجم ناگهان بیرون میآید، فکرهایش را کرده و به نتیجه مهمی رسیده؛ پول را خودم تهیه میکنم و پس میدهم!
و در پاسخ اینکه آن همه پول را از کجا تهیه میکنی؟ میگوید "فقط فکر اینجایش را نکرده بودم"!
خیلی طبیعی، خیلی مظلومانه، خیلی ساده، فکر کرده بود چطور پول را ببرد، چطور تحویل بدهد، چطور دلجویی کند، اما نمیدانست از کجا این پول را باید فراهم کند!!
نمیخواستم سیاسی بنویسم
خود به خود شد!
آقایان میگویند ما همچنان قصد نگاه داشتن اسد را داشتیم و میتوانستیم.
فقط راههای زمین و هوا و دریا برای کمک به اسد بسته بود.
فقط همین!
و لابد فقط نیروهایی فداکار و پول و تجهیزاتش را هم نداشتهاند!
و لابد ترسیدند اگر اقدامی جدی کنند، بهشدت بمباران شوند.
و گر نه تواناییاش را داشتند!
فقط در کشور خودمان برق و گاز و آب و نان و بنزین جیره بندی است.
فقط هر روز ادارات و دانشگاهها و مدارس را بخاطر صرفهجویی در انرژی تعطیل میکنیم.
فقط کارخانجات و نیروگاههایمان بهدلیل نداشتن گاز و سوخت لازم هر روز تعطیل میشوند.
فقط بیکاری و تورم در ایران بیداد میکند.
فقط پولمان هر روز سقوط میکند.
فقط مردم نمیخواهندمان.
فقط به زور و با سرنیزه حکمرانی میکنیم.
فقط مردم دوست دارند زودتر خبر مرگمان را بشنوند.
و گرنه، نه اسد هرگز سقوط میکرد!
و نه جرأت داشتند هنیه را بزنند.
و نه نصرالله هدف قرار گرفته بود.
و نه محور مقاومت پکیده بود.
ما حتما و به فضل الهی پیروزیم...
تنها نمیدانیم چطور!
خدا کند چاههای نفت تمام نشوند
خدا کند مردم نپرسند پول نفت را چه میکنید!
نپرسند آنهمه هزینه چه شد؟
نپرسند چقدر فساد، چقدر دزدی!
و نگویند خسته شدیم از این همه تحقیر.
و گر نه ما حتماً پیروزیم...
و تا ابد حکومت خواهیم کرد!
#اجتماعی #سیاسی #اندیشه
@Roshanfkrane
جزیره قشم
من نمیدانستم در خلیج فارسِ زیبای ایران، دستههای فراوانی از دلفینها زندگی میکنند، بیش از هزارها دلفین آزاد.
من نمیدانستم مردم استان هرمزگان, این همه میهماننواز هستند و دوست داشتنی.
نمیدانستم از سرمای زیر صفر مناطق بالای ایران، میشود رفت جایی که کولرها، در ماه اول زمستان، هنوز هم بهکار هستند!
من واقعا نمیدانستم جزیره قشم ما چند برابر برخی کشورهاست، و مردمان غالبأ اهل تسنن آنجا، چقدر مهربان هستند و چقدر دلسوز ایران.
چند روزی میهمان دوستان عزیزم در قشم بودم، از هزار سفر خارجی برایم دلپذیرتر. آهوهای آزاد، دلفینها، پرندگان زیبای مهاجر، ماهیهای رنگ به رنگ، شترها، طبیعت زنده، فیتوپلانکتونها که مثل جواهر در ساحل، درخشش شبانگاهی داشتند.
آب نیلگون و مسحور کننده خلیج فارس...
خدای من!
تو چقدر نعمت به ایران ما دادهای.
این نعمت هر کجای دنیا بود میلیاردها دلار از آن درآمد داشتند، اما در ایران، جز بدبختی نیفزوده!!
مواظب باشیم روسری از سر کسی نیفتد، مواظب باشیم کسی به حکومت چیزی نگوید، به ولایت فقیه، به آرمانهای انقلاب.
کسی نگوید سوریه چه شد، کسی تحلیلش دل مردم را خالی نکند. کسی نپرسد چرا کشورمان عقب مانده!
با نوجوانان اینجا به گفتگو نشستم.
میگویند کسی (از مقامات) که به فکر ما نیست.
میگویم یک ایران است و یک خلیج فارس. میخندند؛
- دروغ میگویند! پس چرا هیچکس به اینجا نمیرسد.
کودکان راستتر میگویند.
نه بیمارستانی، نه سینمایی، نه مرکزی فرهنگی، نه امکان اشتغالی.
میگویند درس بخوانیم چه شود؟ وقتی با یک بار قاچاق بعضی صد میلیون تومان در میآورند، لیسانس چه کمکی به ما میکند!
میگویند همه کشور همین شده.
آنها راست میگویند.
میگویم زبان یاد بگیرید، گردشگر خارجی بیاید، راهنمایش شوید.
کدام گردشگر؟
خودم از توصیه خودم خندهام میگیرد.
چقدر به این طبیعت ظلم کردیم.
چقدر به این مردم ظلم کردیم.
چقدر کار داریم برای دوباره ساختن ایران
چه سرمایهها که سوخته.
نفت را غارت کردیم.
گاز را، جنگلها را، دریاها را
زمینی سوخته میگذاریم برای نسلهای پس از خودمان.
چقدر دلم برای ایران میسوزد.
آنها که میگویند چند سال صبر کنیم، شاید خودبهخود اتفاقات خوبی بیفتد، چقدر اشتباه میکنند!
آمریکا و اسرائیل هم کاری نکنند
شاید چند سال دیگر
برای نجات ایران، دیگر دیر شده باشد.
دلم برای ایران میسوزد....
راهنمای محلی ما را برد کنار درخت چهارصد ساله انجیر معابد در جزیره هنگام.
میگوید اینجا میشود هر آرزویی کرد.
میگویم مدتهاست دیگر آرزویی ندارم
میگوید دعا کن شاید آخوندها بروند!
✍️ #رحیم_قمیشی
#اجتماعی #درد #انتقادات
@Roshanfkrane
من نمیدانستم در خلیج فارسِ زیبای ایران، دستههای فراوانی از دلفینها زندگی میکنند، بیش از هزارها دلفین آزاد.
من نمیدانستم مردم استان هرمزگان, این همه میهماننواز هستند و دوست داشتنی.
نمیدانستم از سرمای زیر صفر مناطق بالای ایران، میشود رفت جایی که کولرها، در ماه اول زمستان، هنوز هم بهکار هستند!
من واقعا نمیدانستم جزیره قشم ما چند برابر برخی کشورهاست، و مردمان غالبأ اهل تسنن آنجا، چقدر مهربان هستند و چقدر دلسوز ایران.
چند روزی میهمان دوستان عزیزم در قشم بودم، از هزار سفر خارجی برایم دلپذیرتر. آهوهای آزاد، دلفینها، پرندگان زیبای مهاجر، ماهیهای رنگ به رنگ، شترها، طبیعت زنده، فیتوپلانکتونها که مثل جواهر در ساحل، درخشش شبانگاهی داشتند.
آب نیلگون و مسحور کننده خلیج فارس...
خدای من!
تو چقدر نعمت به ایران ما دادهای.
این نعمت هر کجای دنیا بود میلیاردها دلار از آن درآمد داشتند، اما در ایران، جز بدبختی نیفزوده!!
مواظب باشیم روسری از سر کسی نیفتد، مواظب باشیم کسی به حکومت چیزی نگوید، به ولایت فقیه، به آرمانهای انقلاب.
کسی نگوید سوریه چه شد، کسی تحلیلش دل مردم را خالی نکند. کسی نپرسد چرا کشورمان عقب مانده!
با نوجوانان اینجا به گفتگو نشستم.
میگویند کسی (از مقامات) که به فکر ما نیست.
میگویم یک ایران است و یک خلیج فارس. میخندند؛
- دروغ میگویند! پس چرا هیچکس به اینجا نمیرسد.
کودکان راستتر میگویند.
نه بیمارستانی، نه سینمایی، نه مرکزی فرهنگی، نه امکان اشتغالی.
میگویند درس بخوانیم چه شود؟ وقتی با یک بار قاچاق بعضی صد میلیون تومان در میآورند، لیسانس چه کمکی به ما میکند!
میگویند همه کشور همین شده.
آنها راست میگویند.
میگویم زبان یاد بگیرید، گردشگر خارجی بیاید، راهنمایش شوید.
کدام گردشگر؟
خودم از توصیه خودم خندهام میگیرد.
چقدر به این طبیعت ظلم کردیم.
چقدر به این مردم ظلم کردیم.
چقدر کار داریم برای دوباره ساختن ایران
چه سرمایهها که سوخته.
نفت را غارت کردیم.
گاز را، جنگلها را، دریاها را
زمینی سوخته میگذاریم برای نسلهای پس از خودمان.
چقدر دلم برای ایران میسوزد.
آنها که میگویند چند سال صبر کنیم، شاید خودبهخود اتفاقات خوبی بیفتد، چقدر اشتباه میکنند!
آمریکا و اسرائیل هم کاری نکنند
شاید چند سال دیگر
برای نجات ایران، دیگر دیر شده باشد.
دلم برای ایران میسوزد....
راهنمای محلی ما را برد کنار درخت چهارصد ساله انجیر معابد در جزیره هنگام.
میگوید اینجا میشود هر آرزویی کرد.
میگویم مدتهاست دیگر آرزویی ندارم
میگوید دعا کن شاید آخوندها بروند!
✍️ #رحیم_قمیشی
#اجتماعی #درد #انتقادات
@Roshanfkrane
✅تا پول مفت ایران هست محور مقاومت ادامه دارد!
✍️ دکتر #رحیم_قمیشی
دیشب و امروز موفق شدم فایل سخنرانی یکساعته یکی از سرداران و مستشاران ایران در سوریه را گوش کنم.
او میگفت جرو آخرین مستشارانی بوده که مجبور شده سوریه را ترک کند و همچنان از ارادتمندان سیاستهای شکست خورده حاکمان ایران بوده و هست. سخنرانی هم در جمع هواداران نظام بوده.
چون میدانم همه حوصله شنیدن همه آن سخنرانی را ندارند، خیلی خلاصه مینویسم؛
ایشان میگوید از اینکه در ایران همه مسئولان متعجب بودهاند که چرا اسد سقوط کرده، خودش متعجب شده!
میگوید در آنجا مردم رژیمی فاسد، ناکارآمد، وابسته و دزد را به زیر کشیدند و همهشان میدانستهاند بزودی چنین اتفاقی خواهد افتاد.
میگوید در حالیکه مردم با قطع دائم برق مواجه بودند عدهای از مقامات و وابستگان آنها اصلأ نمیدانستند قطع برق چیست.
میگوید پول درشتی را آماده کردیم (نمیگوید از کجا و از جیب کدام مردم فلکزدهای) تا به نیروها بدهیم، بیشتر از نصف آن در مسیر چپاول شد، و به نیروها مبلغ بسیار اندکی رسید!
میگوید بشار اسد در عالم هپروت زندگی میکرده و اصلا نمیدانسته در کشور چه خبر است.
میگوید در رأس هرم حکمرانی سوریه چند دستگی شدید بهوجود آمده بود و هر کدام یک طرف میکشیدند.
میگوید روسیهای که ما به آن امید بسته بودیم، منافع اسرائیل را بیشتر در نظر داشت.
میگوید همه فرماندهان ایرانی که در سوریه شهید شدند با هماهنگی روسیه بوده و دقیقاً در هنگام بمباران، رادارها و پدافند روسها خاموش میشد.
او میگوید رئیس جمهور ما که رفته بود سوریه، حتی یک پرچم از ایران، در خیابانهای مسیر نزدند (و ما مستشاران ایرانی رفتیم خودمان پرچم زدیم!) اما وزیر خارجه امارات که میخواسته بیاید تمام مسیر و کل دمشق را به پرچمهای آن کشور آراسته کردند.
و باز میگوید؛ اسد در کشور بود، رئیس جمهور بود، ارتش داشت، خدم و حشم داشت، نوکر و چاکر داشت، کشورهای بزرگ حامی داشت، اما همهاش یک پوستۀ ظاهری بود.
و باز میگوید؛
عجیب بود که مقامات ایران متعجب شدهاند، اسد در کمتر از دو هفته، سرنگون و فراری شد!!
البته ایشان رجزخوانیهایی هم میکند که مقاومت شکست نخورده و قویتر هم شده، و جوانان سوری برمیخیزند، و مردم سوریه عاشق حکومت ایران هستند و اینکه ژنرالهای سوری میپرسیدهاند چرا همۀ طرفداران زن زندگی آزادی را در ایران نمیکشید!! و میپرسیدهاند مگر آنها نمیدانند زندگی ما بسته به حکومت ایران است!
من تازه متوجه شدم چرا حاکمیت ایران شدیداً از مقایسه ایران و سوریه هراس دارد.
چرا اگر کسی بگوید نگاه کنید چقدر حاکمان ایران و سوریه شبیه هم هستند.، هر کس در کاخ بنشیند معنیاش کشورداری نیست.
چرا نباید پرونده سوریه در کشورمان باز شود.
چرا هر کس گفت سوریه آینه عبرت ایران است، باید تحت پیگرد قرار بگیرد.
دادستانی حق دارد مراقبت کند کسی نپرسد در سوریه چه شد!
باید لگدمال شود هر کس گفت؛
ای وای، مسیر ما که همان است!
غلط کرده...
روسیه به ایران استثنائا خیانت نمیکند.
همه مردم ایران حاکمیت را دوست دارند.
آنها چشم و گوششان بسته است!
اصلا نمیدانند میلیاردها میلیارد دلارمان، کجا به هدر رفت.
چرا به هدر رفت.
آنها باور میکنند
مقاومت ادامه دارد...
تا پول مفت ایران هست
نهضت ادامه دارد!!
تا اطلاع ثانوی؛
"کسی نپرسد در سوریه چه شد؟!!
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
✍️ دکتر #رحیم_قمیشی
دیشب و امروز موفق شدم فایل سخنرانی یکساعته یکی از سرداران و مستشاران ایران در سوریه را گوش کنم.
او میگفت جرو آخرین مستشارانی بوده که مجبور شده سوریه را ترک کند و همچنان از ارادتمندان سیاستهای شکست خورده حاکمان ایران بوده و هست. سخنرانی هم در جمع هواداران نظام بوده.
چون میدانم همه حوصله شنیدن همه آن سخنرانی را ندارند، خیلی خلاصه مینویسم؛
ایشان میگوید از اینکه در ایران همه مسئولان متعجب بودهاند که چرا اسد سقوط کرده، خودش متعجب شده!
میگوید در آنجا مردم رژیمی فاسد، ناکارآمد، وابسته و دزد را به زیر کشیدند و همهشان میدانستهاند بزودی چنین اتفاقی خواهد افتاد.
میگوید در حالیکه مردم با قطع دائم برق مواجه بودند عدهای از مقامات و وابستگان آنها اصلأ نمیدانستند قطع برق چیست.
میگوید پول درشتی را آماده کردیم (نمیگوید از کجا و از جیب کدام مردم فلکزدهای) تا به نیروها بدهیم، بیشتر از نصف آن در مسیر چپاول شد، و به نیروها مبلغ بسیار اندکی رسید!
میگوید بشار اسد در عالم هپروت زندگی میکرده و اصلا نمیدانسته در کشور چه خبر است.
میگوید در رأس هرم حکمرانی سوریه چند دستگی شدید بهوجود آمده بود و هر کدام یک طرف میکشیدند.
میگوید روسیهای که ما به آن امید بسته بودیم، منافع اسرائیل را بیشتر در نظر داشت.
میگوید همه فرماندهان ایرانی که در سوریه شهید شدند با هماهنگی روسیه بوده و دقیقاً در هنگام بمباران، رادارها و پدافند روسها خاموش میشد.
او میگوید رئیس جمهور ما که رفته بود سوریه، حتی یک پرچم از ایران، در خیابانهای مسیر نزدند (و ما مستشاران ایرانی رفتیم خودمان پرچم زدیم!) اما وزیر خارجه امارات که میخواسته بیاید تمام مسیر و کل دمشق را به پرچمهای آن کشور آراسته کردند.
و باز میگوید؛ اسد در کشور بود، رئیس جمهور بود، ارتش داشت، خدم و حشم داشت، نوکر و چاکر داشت، کشورهای بزرگ حامی داشت، اما همهاش یک پوستۀ ظاهری بود.
و باز میگوید؛
عجیب بود که مقامات ایران متعجب شدهاند، اسد در کمتر از دو هفته، سرنگون و فراری شد!!
البته ایشان رجزخوانیهایی هم میکند که مقاومت شکست نخورده و قویتر هم شده، و جوانان سوری برمیخیزند، و مردم سوریه عاشق حکومت ایران هستند و اینکه ژنرالهای سوری میپرسیدهاند چرا همۀ طرفداران زن زندگی آزادی را در ایران نمیکشید!! و میپرسیدهاند مگر آنها نمیدانند زندگی ما بسته به حکومت ایران است!
من تازه متوجه شدم چرا حاکمیت ایران شدیداً از مقایسه ایران و سوریه هراس دارد.
چرا اگر کسی بگوید نگاه کنید چقدر حاکمان ایران و سوریه شبیه هم هستند.، هر کس در کاخ بنشیند معنیاش کشورداری نیست.
چرا نباید پرونده سوریه در کشورمان باز شود.
چرا هر کس گفت سوریه آینه عبرت ایران است، باید تحت پیگرد قرار بگیرد.
دادستانی حق دارد مراقبت کند کسی نپرسد در سوریه چه شد!
باید لگدمال شود هر کس گفت؛
ای وای، مسیر ما که همان است!
غلط کرده...
روسیه به ایران استثنائا خیانت نمیکند.
همه مردم ایران حاکمیت را دوست دارند.
آنها چشم و گوششان بسته است!
اصلا نمیدانند میلیاردها میلیارد دلارمان، کجا به هدر رفت.
چرا به هدر رفت.
آنها باور میکنند
مقاومت ادامه دارد...
تا پول مفت ایران هست
نهضت ادامه دارد!!
تا اطلاع ثانوی؛
"کسی نپرسد در سوریه چه شد؟!!
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
من هم ۲۵ بهمن هستم!
✍️ #رحیم_قمیشی
میگویم در حال تهیه متنی هستم تا با امضای گروهی از دوستانم، رفع حصر غیرقانونی آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد را خیلی جدی تقاضا کنیم.
سعی میکنم آن دوستانم کسانی باشند که کسی در نیت خیرشان شک نکند.
نتواند به آنها هم بگوید فریب خورده. عامل دشمن، بدون بصیرت!
عدهای باشند که قبلاً در دفاع از کشور خود یا خانوادهشان به خطر افتاده یا صدمه دیدهاند. اساتید دانشگاه و افراد دلسوز کشور هم باشند.
ما میخواهیم بگوییم اگر این کار تا ۲۵ بهمن عملی نشود بطور رسمی از وزارت کشور مجوز برگزاری اجتماعی را خواهیم خواست. برای بیان مسالمتآمیز این تقاضایمان.
میپرسد اگر وزارت کشور اجازه ندهد؟
میگویم چرا اجازه ندهد!
مگر میخواهیم بر علیه خدا تظاهرات کنیم، که آنهم خدا خودش راضی است!
مگر میخواهیم قانون اساسی را زیر پا بگذاریم؟
مگر میخواهیم شیشه بشکنیم، تخریب کنیم؟
ما میخواهیم خودمان را به زحمت بیندازیم، نگذاریم بیش از این آبروی کشور برود، فرزندانمان نگویند ایران که همهاش دیکتاتوری است! ایران خفقان است، همه دزدند، همه دروغگویند.
میخواهیم بگوییم ببینید در این کشور میشود اعتراض علنی هم کرد.
میشود گفت؛
چرا کسانی را بدون محاکمه، سالهاست حبس کردهاید؟
چرا اینهمه اعدام
چرا گرانی...
میشود گفت شما که قانون اساسی خودتان را هم رعایت نمیکنید، چه انتظاری از مردم دارید، احترام به قانون کنند؟
آنها که حصرند در کدام دادگاه محاکمه شدند؟
چه حکمی برایشان صادر شده؟
چه دفاعی داشتهاند؟
مگر خودشان بارها نگفتهاند آمادهاند در هر دادگاه "علنی" محاکمه شوند؟
چرا محاکمهشان نکردید...
یعنی ممکن است اجازه تجمع ندهند؟
میگوید، حالا اگر اجازه ندهند!
میگویم یعنی در دولت پزشکیان که قول داده بر اساس قانون رفتار کند، هم اجازه نمیدهند؟
میگویم ما که از شورای نگهبان و قوه قضاییه و مجمع تشخیص نمیخواهیم اجازه بگیریم. آنها را میدانیم!
ما از دولت میخواهیم اجازه بگیریم.
دولتی که به ما قول داده اگر نتواند کار کند، رای ما را پس میدهد و کنار میرود!
دولتی که شعارش صداقت و راستی است.
میگوید حالا اگر اجازه ندادند!
میگویم یعنی اگر به ما که بازماندههای جنگ و انقلابیم اجازه ندهند به چه کسی اجازه خواهند داد؟
میگویم ما را که دیگر توان خرابکاری نداریم، ما را که ثابت کردهایم دلسوز کشوریم. ما که سلامتیای برایمان نمانده، زندگیمان رو به غروب است...
میگوید حالا اگر اجازه ندادند؟
میگویم آن وقت ما میخواهیم علیه این اجازه ندادن تجمع کنیم!
و باز رفع حصر را هم خواهیم خواست.
آن وقت انگیزه ما دو برابر میشود!
ما میخواهیم بگوییم ما پولی برای مهاجرت نداریم. اصلأ نمیخواهیم برویم.
نمیشود که ما میلیونها نفر مهاجرت کنیم، شما تعداد اندک بمانید!
آن وقت باز میخواهیم جمع بشویم و بگوییم؛
دیگر صد سال پیش نیست هر زورگویی بتوانید بکنید و پاسخگو نباشید.
میخواهیم بگوییم ما که دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم.
از ما بترسید!
ما که گوشهایمان از صدای بمبارانها ناشنوا شده
موتورسوارهای چماق بدست را سراغ ما نفرستید!
یگان ویژه سیاهپوش را نفرستید.
ونها را نیاورید!
نه که از آنها بترسیم...
ما کتک خورمان خوبست!
اگر هم بفرستید ما را بزنند
ما بعد از آن کتکها، باز نزد مردم میرویم!
میگوییم بشمارید تعداد باتومها را
ببینید جای کتک خوردنهای ما را
ببینید ما فقط خواستیم بگوییم قانون را اجرا کنید!
خواستیم بگوییم؛
هیچکس مافوق قانون نیست
آزادی لطفی به ما نیست
حقی است که از ما ضایع شده
فقری که به کشور دادهاید حق این مردم نیست
ما تنها خواستیم بگوییم؛
لااقل همان قانون خودتان را رعایت کنید!
این حصر نه به نفع ایران است، نه بهنفع شما، نه بهنفع محصورین، نه بهنفع انسانیت، نه ازادگی...
چرا تمامش نمیکنید؟
این یک ظلم آشکار است!
بگوییم؛
مردم، ببینید ما را هم کتک زدند!
آن وقت حتماً جوانترها به کمک ما خواهند آمد...
میدانم نمیگذارند ما خیلی کتک بخوریم!
ما نمیخواهیم بهدست جوانهای عصبانی بیفتید!
پسرم بفهمد پدرش کتک خورده
دخترم بفهمد پدرش کتک خورده
دیگر پاسخشان با شماست!!
میگوید یعنی حتما مجوز میدهند؟
آن وقت ممکن است خیلیها بیایند.
میگویم شک ندارم مجوز میدهند!
من فکر نمیکنم پزشکیان این بدنامی را برای خودش بخرد.
بگویند پزشکی گفت جانبازها را هم بزنند.
نه!
او کمکمان میکند
اصلا شاید تا قبل از ۲۵ بهمن حصر برداشته شد.
آنوقت ما دیگر برای اعتراض به حصر جمع نمیشویم...
کتک هم نمیخوریم
آبروی آنها هم کمتر میرود!
مردم هم میفهمند میشود با شیوه مسالمتآمیز، همه کاری کرد.
میخندند و می.گوید؛
پس روی من هم حساب کن
شهرستان هم باشم
خودم را میرسانم!!
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
✍️ #رحیم_قمیشی
میگویم در حال تهیه متنی هستم تا با امضای گروهی از دوستانم، رفع حصر غیرقانونی آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد را خیلی جدی تقاضا کنیم.
سعی میکنم آن دوستانم کسانی باشند که کسی در نیت خیرشان شک نکند.
نتواند به آنها هم بگوید فریب خورده. عامل دشمن، بدون بصیرت!
عدهای باشند که قبلاً در دفاع از کشور خود یا خانوادهشان به خطر افتاده یا صدمه دیدهاند. اساتید دانشگاه و افراد دلسوز کشور هم باشند.
ما میخواهیم بگوییم اگر این کار تا ۲۵ بهمن عملی نشود بطور رسمی از وزارت کشور مجوز برگزاری اجتماعی را خواهیم خواست. برای بیان مسالمتآمیز این تقاضایمان.
میپرسد اگر وزارت کشور اجازه ندهد؟
میگویم چرا اجازه ندهد!
مگر میخواهیم بر علیه خدا تظاهرات کنیم، که آنهم خدا خودش راضی است!
مگر میخواهیم قانون اساسی را زیر پا بگذاریم؟
مگر میخواهیم شیشه بشکنیم، تخریب کنیم؟
ما میخواهیم خودمان را به زحمت بیندازیم، نگذاریم بیش از این آبروی کشور برود، فرزندانمان نگویند ایران که همهاش دیکتاتوری است! ایران خفقان است، همه دزدند، همه دروغگویند.
میخواهیم بگوییم ببینید در این کشور میشود اعتراض علنی هم کرد.
میشود گفت؛
چرا کسانی را بدون محاکمه، سالهاست حبس کردهاید؟
چرا اینهمه اعدام
چرا گرانی...
میشود گفت شما که قانون اساسی خودتان را هم رعایت نمیکنید، چه انتظاری از مردم دارید، احترام به قانون کنند؟
آنها که حصرند در کدام دادگاه محاکمه شدند؟
چه حکمی برایشان صادر شده؟
چه دفاعی داشتهاند؟
مگر خودشان بارها نگفتهاند آمادهاند در هر دادگاه "علنی" محاکمه شوند؟
چرا محاکمهشان نکردید...
یعنی ممکن است اجازه تجمع ندهند؟
میگوید، حالا اگر اجازه ندهند!
میگویم یعنی در دولت پزشکیان که قول داده بر اساس قانون رفتار کند، هم اجازه نمیدهند؟
میگویم ما که از شورای نگهبان و قوه قضاییه و مجمع تشخیص نمیخواهیم اجازه بگیریم. آنها را میدانیم!
ما از دولت میخواهیم اجازه بگیریم.
دولتی که به ما قول داده اگر نتواند کار کند، رای ما را پس میدهد و کنار میرود!
دولتی که شعارش صداقت و راستی است.
میگوید حالا اگر اجازه ندادند!
میگویم یعنی اگر به ما که بازماندههای جنگ و انقلابیم اجازه ندهند به چه کسی اجازه خواهند داد؟
میگویم ما را که دیگر توان خرابکاری نداریم، ما را که ثابت کردهایم دلسوز کشوریم. ما که سلامتیای برایمان نمانده، زندگیمان رو به غروب است...
میگوید حالا اگر اجازه ندادند؟
میگویم آن وقت ما میخواهیم علیه این اجازه ندادن تجمع کنیم!
و باز رفع حصر را هم خواهیم خواست.
آن وقت انگیزه ما دو برابر میشود!
ما میخواهیم بگوییم ما پولی برای مهاجرت نداریم. اصلأ نمیخواهیم برویم.
نمیشود که ما میلیونها نفر مهاجرت کنیم، شما تعداد اندک بمانید!
آن وقت باز میخواهیم جمع بشویم و بگوییم؛
دیگر صد سال پیش نیست هر زورگویی بتوانید بکنید و پاسخگو نباشید.
میخواهیم بگوییم ما که دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم.
از ما بترسید!
ما که گوشهایمان از صدای بمبارانها ناشنوا شده
موتورسوارهای چماق بدست را سراغ ما نفرستید!
یگان ویژه سیاهپوش را نفرستید.
ونها را نیاورید!
نه که از آنها بترسیم...
ما کتک خورمان خوبست!
اگر هم بفرستید ما را بزنند
ما بعد از آن کتکها، باز نزد مردم میرویم!
میگوییم بشمارید تعداد باتومها را
ببینید جای کتک خوردنهای ما را
ببینید ما فقط خواستیم بگوییم قانون را اجرا کنید!
خواستیم بگوییم؛
هیچکس مافوق قانون نیست
آزادی لطفی به ما نیست
حقی است که از ما ضایع شده
فقری که به کشور دادهاید حق این مردم نیست
ما تنها خواستیم بگوییم؛
لااقل همان قانون خودتان را رعایت کنید!
این حصر نه به نفع ایران است، نه بهنفع شما، نه بهنفع محصورین، نه بهنفع انسانیت، نه ازادگی...
چرا تمامش نمیکنید؟
این یک ظلم آشکار است!
بگوییم؛
مردم، ببینید ما را هم کتک زدند!
آن وقت حتماً جوانترها به کمک ما خواهند آمد...
میدانم نمیگذارند ما خیلی کتک بخوریم!
ما نمیخواهیم بهدست جوانهای عصبانی بیفتید!
پسرم بفهمد پدرش کتک خورده
دخترم بفهمد پدرش کتک خورده
دیگر پاسخشان با شماست!!
میگوید یعنی حتما مجوز میدهند؟
آن وقت ممکن است خیلیها بیایند.
میگویم شک ندارم مجوز میدهند!
من فکر نمیکنم پزشکیان این بدنامی را برای خودش بخرد.
بگویند پزشکی گفت جانبازها را هم بزنند.
نه!
او کمکمان میکند
اصلا شاید تا قبل از ۲۵ بهمن حصر برداشته شد.
آنوقت ما دیگر برای اعتراض به حصر جمع نمیشویم...
کتک هم نمیخوریم
آبروی آنها هم کمتر میرود!
مردم هم میفهمند میشود با شیوه مسالمتآمیز، همه کاری کرد.
میخندند و می.گوید؛
پس روی من هم حساب کن
شهرستان هم باشم
خودم را میرسانم!!
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
پیام آقای تاجزاده از زندان برای همراهی
خبر حمایت آقای مصطفی تاجزاده از کمپین رفع حصر، با وجود قرار داشتن در دهمین سال زندانشان، باعث مسرت و امید فراوان به نتیجهبخش بودن این اقدام جمعی گردید.
نام بردن از اسامی همه بزرگوارانی که ما را در این راه حمایت نمودهاند واقعا ممکن نیست.
اما ذکر نام برخی از زندانیان حاضر و سابق و کسانی که هم اکنون با حکم تعلیقی در آزادی موقت بهسر میبرند، بمنظور قدردانی از آنها وظیفه ماست.
از کسانی که نامشان برده نمیشود عذر میخواهم، لطفاً آن را به پای بیتوجهی نگذارده و به عنوان فراموشی در نظر بگیرند.
از همه گمنامان بیشتر سپاسگزارم.
آقای مصطفی تاجزاده
آقای سعید مدنی
آقای ابوالفضل قدیانی
آقای عبدالله مومنی
آقای مهدی محمودیان
آقای علیرضا رجایی
آقای حسین رزاق
خانواده آیتالله منتظری
آقای شهابالدین حائری شیرازی
آقای محمود دردکشان
آفای محمدباقر بختیار
آقای عبدالله ناصری
آقای عبدالرحیم سلیمانی
آقای اکبر دانش سرارودی
آقای عیسی سحرخیز
خانم مژگان ایلانلو
خانم پروانه سلحشوری
آقای محمدجواد مظفر
آقای بیژن عبدالکریمی
آقای رضا علیجانی
آقای علیرضا رجبیان
آقای مصطفی بادکوبهای
خانم دکتر مجد و آقای دکتر اسدی لاری (والدین شهدای هواپیمای اکراینی)
آقای محمد حسن داودی
آقای علی اکبر سروش
(آقایان مهدی نصیری، ناصر دانشفر و بسیاری دیگر که از ابتدا و در طول حرکت همراهم بودهاند و نیازی به ذکر نامشان نبود)
و بسیاری دوستان از اهالی رسانه، اساتید دانشگاه، پزشکان بزرگوار و دلسوزانی که ایثارگران و مردم را در این اقدامشان تنها نگذاشتند و ذکر اسامی همه آنها امکانپذیر نیست.
حضور افراد آزمایش پس دادهای که مقاومتشان زبانزد خاص و عام است و حضورشان مایه دلگرمی همه ما.
مردم همراهان خود را در روزهای سخت، هرگز فراموش نخواهند کرد.
#رحیم_قمیشی
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
خبر حمایت آقای مصطفی تاجزاده از کمپین رفع حصر، با وجود قرار داشتن در دهمین سال زندانشان، باعث مسرت و امید فراوان به نتیجهبخش بودن این اقدام جمعی گردید.
نام بردن از اسامی همه بزرگوارانی که ما را در این راه حمایت نمودهاند واقعا ممکن نیست.
اما ذکر نام برخی از زندانیان حاضر و سابق و کسانی که هم اکنون با حکم تعلیقی در آزادی موقت بهسر میبرند، بمنظور قدردانی از آنها وظیفه ماست.
از کسانی که نامشان برده نمیشود عذر میخواهم، لطفاً آن را به پای بیتوجهی نگذارده و به عنوان فراموشی در نظر بگیرند.
از همه گمنامان بیشتر سپاسگزارم.
آقای مصطفی تاجزاده
آقای سعید مدنی
آقای ابوالفضل قدیانی
آقای عبدالله مومنی
آقای مهدی محمودیان
آقای علیرضا رجایی
آقای حسین رزاق
خانواده آیتالله منتظری
آقای شهابالدین حائری شیرازی
آقای محمود دردکشان
آفای محمدباقر بختیار
آقای عبدالله ناصری
آقای عبدالرحیم سلیمانی
آقای اکبر دانش سرارودی
آقای عیسی سحرخیز
خانم مژگان ایلانلو
خانم پروانه سلحشوری
آقای محمدجواد مظفر
آقای بیژن عبدالکریمی
آقای رضا علیجانی
آقای علیرضا رجبیان
آقای مصطفی بادکوبهای
خانم دکتر مجد و آقای دکتر اسدی لاری (والدین شهدای هواپیمای اکراینی)
آقای محمد حسن داودی
آقای علی اکبر سروش
(آقایان مهدی نصیری، ناصر دانشفر و بسیاری دیگر که از ابتدا و در طول حرکت همراهم بودهاند و نیازی به ذکر نامشان نبود)
و بسیاری دوستان از اهالی رسانه، اساتید دانشگاه، پزشکان بزرگوار و دلسوزانی که ایثارگران و مردم را در این اقدامشان تنها نگذاشتند و ذکر اسامی همه آنها امکانپذیر نیست.
حضور افراد آزمایش پس دادهای که مقاومتشان زبانزد خاص و عام است و حضورشان مایه دلگرمی همه ما.
مردم همراهان خود را در روزهای سخت، هرگز فراموش نخواهند کرد.
#رحیم_قمیشی
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
دیگر نمیخواهیم خبر خودکشی بشنویم!
✍️ #رحیم_قمیشی
آنقدر از شنیدن خبر خودکشی آقای سید ابراهیم نبوی ناراحتم که توان نوشتن مرثیهای برای او را هم ندارم.
من هر وقت مطلبی را با قلم ایشان میخواندم امکان نداشت خنده بر لبانم نیاید یا امید در دلم زنده نشود.
خداوند رحمت کند این مرد نازنین را.
ما چند میلیون ایرانی مهاجر یا پناهنده در آمریکا داریم؟
هیچکس نمیداند.
آیا همه آنها جرم داشتهاند؟
چرا باید با حاکمیتی طرف باشیم که بی توجه به هزاران مشکل چند میلیون ایرانی، هیچ تدبیری برای بازگشایی سفارت نداشته و هیچ توجهی به مشکلات آنها نکند.
آمریکا یک تبعه هم در ایران ندارد تا نگران سفارت باشد، آیا ما جان چند میلیون ایرانی، ازدواجشان، فوتشان، دفاع از حقوقشان، رسیدگی به مشکلاتشان، آنهمه بیاهمیت است که ۴۵ سال است هیچ کوششی برای بازگشایی سفارت نداشتهایم.
بیعقلی و بیتدبیری و لجاجت تا کجا؟
سید ابراهیم نبوی دو بار در ایران به زندان انداخته شد.
او هیچ سلاحی جز قلم بسیار شیرین نداشت. ناگزیر از ترک ایران شد، تا فقط بتواند نفس بکشد.
همانطور که بسیاری از ایرانیان میروند تا تنها بتوانند زندگی کنند، بتوانند نفس بکشند، زندان نروند، تهدید نشوند...
ما نمیخواهیم خبر خودکشی بشنویم.
ما زندگی را دوست داریم
دلمان میخواهد همه ایرانیها امکان بازگشت به کشور را داشته باشند.
میخواهیم هیچکس به اتهام انتقاد زندان نرود.
مخالفت با حاکمیت جرم تعریف نشود.
جان انسانها محترم شمرده شود.
ما میخواهیم سید ابراهیم نبوی دوباره زنده شود.
دوباره برای ما متنهای شیرین بنویسد، حقایق را با زبانی نرم.
ما دلمان میخواهد بیشتر از این اخبار بد نشویم.
ایران ما به سرمایههایش نیاز دارد.
این شخصیتها کمتر تکرار میشوند.
چقدر چوب ناکارآمدی این حاکمیت را باید بخوریم؟
ما امروز دست به دست هم ندهیم
برای نجات ایران
فردا ممکن است خیلی دیر باشد.
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
✍️ #رحیم_قمیشی
آنقدر از شنیدن خبر خودکشی آقای سید ابراهیم نبوی ناراحتم که توان نوشتن مرثیهای برای او را هم ندارم.
من هر وقت مطلبی را با قلم ایشان میخواندم امکان نداشت خنده بر لبانم نیاید یا امید در دلم زنده نشود.
خداوند رحمت کند این مرد نازنین را.
ما چند میلیون ایرانی مهاجر یا پناهنده در آمریکا داریم؟
هیچکس نمیداند.
آیا همه آنها جرم داشتهاند؟
چرا باید با حاکمیتی طرف باشیم که بی توجه به هزاران مشکل چند میلیون ایرانی، هیچ تدبیری برای بازگشایی سفارت نداشته و هیچ توجهی به مشکلات آنها نکند.
آمریکا یک تبعه هم در ایران ندارد تا نگران سفارت باشد، آیا ما جان چند میلیون ایرانی، ازدواجشان، فوتشان، دفاع از حقوقشان، رسیدگی به مشکلاتشان، آنهمه بیاهمیت است که ۴۵ سال است هیچ کوششی برای بازگشایی سفارت نداشتهایم.
بیعقلی و بیتدبیری و لجاجت تا کجا؟
سید ابراهیم نبوی دو بار در ایران به زندان انداخته شد.
او هیچ سلاحی جز قلم بسیار شیرین نداشت. ناگزیر از ترک ایران شد، تا فقط بتواند نفس بکشد.
همانطور که بسیاری از ایرانیان میروند تا تنها بتوانند زندگی کنند، بتوانند نفس بکشند، زندان نروند، تهدید نشوند...
ما نمیخواهیم خبر خودکشی بشنویم.
ما زندگی را دوست داریم
دلمان میخواهد همه ایرانیها امکان بازگشت به کشور را داشته باشند.
میخواهیم هیچکس به اتهام انتقاد زندان نرود.
مخالفت با حاکمیت جرم تعریف نشود.
جان انسانها محترم شمرده شود.
ما میخواهیم سید ابراهیم نبوی دوباره زنده شود.
دوباره برای ما متنهای شیرین بنویسد، حقایق را با زبانی نرم.
ما دلمان میخواهد بیشتر از این اخبار بد نشویم.
ایران ما به سرمایههایش نیاز دارد.
این شخصیتها کمتر تکرار میشوند.
چقدر چوب ناکارآمدی این حاکمیت را باید بخوریم؟
ما امروز دست به دست هم ندهیم
برای نجات ایران
فردا ممکن است خیلی دیر باشد.
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
چرا ترس؟
✍ #رحیم_قمیشی
این روزها به این نتیجه رسیدهام که حاکمیت در چند کار خود بسیار موفق هم بوده است.
۱- ترس برخی از مردم از اقدامی قانونی.
۲- نگرانی از اینکه حتما دستگیر میشویم!
۳- باور این نکته به مردم؛ هر گروهی در یک کنش اجتماعی پیشتاز شد، حتماً قصد خیانت و خنجر زدن از پشت دارد.
۴- هیچ امیدی به آینده نیست!
۵- حضور شخصیتها در هر اقدامی مهم است!!
شک ندارم حاکمیت و سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی با ترفندهای پیچیدهای تلاش میکنند باورهای غلط بالا را در جامعه گسترش دهند.
مردمی که احساس کنند همۀ تلفنهایشان شنود میشود، همۀ دوربینها، آنها را تحت نظر دارند، حاکمیت بینهایت مأمور برای برخورد دارد، میشود هزاران هزار نفر را دستگیر کرد، مردم حتی حق ندارند برای معیشت خود، برای حقوق مهم خود صدایشان را بلند کنند، جز به خودمان هرگز به کسی نباید اعتماد کنیم، مردم حرف میزنند و موقع عمل عقب میکشند...
اینها همه دستاوردهای مهم یک سیستم امنیتی است، که متاسفانه در کشور ما بسیار خوب طراحی و اجرا شده! اگر چه نتوانسته همه مردم را تحت تاثیر قرار دهد.
تصمیم گرفتهایم از حاکمیت تقاضایی قانونی برای یک اقدام محدود اجتماعی بکنیم، حال برخی نگرانند اگر فلانی و فلانی دستگیر شوند چه!؟
ما حداقل صد ایثارگر را قول گرفتهایم به محض اینکه اجل سراغ ما آمد، اتفاقی افتاد یا حاکمیت اقدامی غیرعقلانی انجام داد، فوراً جای ما را پر کنند.
هیچکس در این کنش اجتماعی رهبر نیست، ما فقط نقش سخنگویی و هماهنگی را بر عهده گرفتهایم، آنهم بسیار محدود.
نظام برای برخورد با افرادی که قانونی حضور پیدا میکنند، بخصوص وقتی بسیاری از آنها، از ایثارگران و خانوادههای شهدا هستند، وقتی همهشان مصمم هستند برای رسیدن به هدف، وقتی مردم دوستشان دارند، هیچ اقدام مهمی نمیتواند بکند. جز دمیدن در شیپور تفرقه، ترس، ناامیدی و القای آنها.
اگر برخی احزاب نگرانند مجوزشان باطل شود، نگرانند کاندیداهایشان در دور بعد تایید نشوند، آنها حزب نیستند، پوستهای درست کردهاند برای بدنام کردن معنای حزب، اما مردم هیچ ترسی ندارند. یعنی چیزی برای از دست دادن ندارند.
مردم وقتی ببینند همه مراحل مسالمتآمیز بودن طرحی رعایت شده، خواستهای محدود و حداقلی مطرح شده، درخواست مطابق حقوق بشر و قوانین کشور است، چرا باید بترسند؟
ما فعلآ در راستای حرکتی کاملآ قانونی حرکت میکنیم، موافقت نکردند در محلی امن تنها خواهیم گفت؛ مردم برای بیان اعتراض کجا باید بروند، مثلاً اعتراض به حبس و حصرهای غیرقانونی، دستگیر هم بکنند (که نمیکنند) مردم پرسش سومی خواهند افزود؛ به چه حقی رحیم و ناصر را دستگیر کردید!؟ و این جریان ذرهای متوقف نخواهد شد.
ما وقتی باختهایم که القائات نادرست سیستمهای امنیتی را باور کنیم، و به هم بگوییم؛
هیچ چیز تغییر نخواهد کرد!
آنها به هیچوجه نخواهند گذاشت!
اینها از خودشان هستند...
تردیدی وجود ندارد جامعه ایران طی سالهای طولانی تغییرات مهمی کرده.
آنها به حقوق خود آشنا شدهاند.
از پذیرش ظلم خجالت زدهاند.
نگاهشان به افراد خاصی نیست.
جهان را دریافتهاند
متوجه شدهاند فریب شعار و وعدههای توخالی را نباید بخورند
ایمان دارند خداوند تنهایشان نمیگذارد.
از بازیهای سیاسی خسته شدهاند.
دردهای اصلی را یافتهاند.
به همین دلیل شک ندارم
در هر اقدام قانونی
در هر اقدام مسالمتجویانه
در هر اقدام حقطلبانه
برای سرافرازی ایران
برای ساختن ایران
هیچ ترسی به خود راه نمیدهند!
آنها که باور ندارند، بزودی متوجه خواهند شد، چقدر اشتباه کردهاند.
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
✍ #رحیم_قمیشی
این روزها به این نتیجه رسیدهام که حاکمیت در چند کار خود بسیار موفق هم بوده است.
۱- ترس برخی از مردم از اقدامی قانونی.
۲- نگرانی از اینکه حتما دستگیر میشویم!
۳- باور این نکته به مردم؛ هر گروهی در یک کنش اجتماعی پیشتاز شد، حتماً قصد خیانت و خنجر زدن از پشت دارد.
۴- هیچ امیدی به آینده نیست!
۵- حضور شخصیتها در هر اقدامی مهم است!!
شک ندارم حاکمیت و سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی با ترفندهای پیچیدهای تلاش میکنند باورهای غلط بالا را در جامعه گسترش دهند.
مردمی که احساس کنند همۀ تلفنهایشان شنود میشود، همۀ دوربینها، آنها را تحت نظر دارند، حاکمیت بینهایت مأمور برای برخورد دارد، میشود هزاران هزار نفر را دستگیر کرد، مردم حتی حق ندارند برای معیشت خود، برای حقوق مهم خود صدایشان را بلند کنند، جز به خودمان هرگز به کسی نباید اعتماد کنیم، مردم حرف میزنند و موقع عمل عقب میکشند...
اینها همه دستاوردهای مهم یک سیستم امنیتی است، که متاسفانه در کشور ما بسیار خوب طراحی و اجرا شده! اگر چه نتوانسته همه مردم را تحت تاثیر قرار دهد.
تصمیم گرفتهایم از حاکمیت تقاضایی قانونی برای یک اقدام محدود اجتماعی بکنیم، حال برخی نگرانند اگر فلانی و فلانی دستگیر شوند چه!؟
ما حداقل صد ایثارگر را قول گرفتهایم به محض اینکه اجل سراغ ما آمد، اتفاقی افتاد یا حاکمیت اقدامی غیرعقلانی انجام داد، فوراً جای ما را پر کنند.
هیچکس در این کنش اجتماعی رهبر نیست، ما فقط نقش سخنگویی و هماهنگی را بر عهده گرفتهایم، آنهم بسیار محدود.
نظام برای برخورد با افرادی که قانونی حضور پیدا میکنند، بخصوص وقتی بسیاری از آنها، از ایثارگران و خانوادههای شهدا هستند، وقتی همهشان مصمم هستند برای رسیدن به هدف، وقتی مردم دوستشان دارند، هیچ اقدام مهمی نمیتواند بکند. جز دمیدن در شیپور تفرقه، ترس، ناامیدی و القای آنها.
اگر برخی احزاب نگرانند مجوزشان باطل شود، نگرانند کاندیداهایشان در دور بعد تایید نشوند، آنها حزب نیستند، پوستهای درست کردهاند برای بدنام کردن معنای حزب، اما مردم هیچ ترسی ندارند. یعنی چیزی برای از دست دادن ندارند.
مردم وقتی ببینند همه مراحل مسالمتآمیز بودن طرحی رعایت شده، خواستهای محدود و حداقلی مطرح شده، درخواست مطابق حقوق بشر و قوانین کشور است، چرا باید بترسند؟
ما فعلآ در راستای حرکتی کاملآ قانونی حرکت میکنیم، موافقت نکردند در محلی امن تنها خواهیم گفت؛ مردم برای بیان اعتراض کجا باید بروند، مثلاً اعتراض به حبس و حصرهای غیرقانونی، دستگیر هم بکنند (که نمیکنند) مردم پرسش سومی خواهند افزود؛ به چه حقی رحیم و ناصر را دستگیر کردید!؟ و این جریان ذرهای متوقف نخواهد شد.
ما وقتی باختهایم که القائات نادرست سیستمهای امنیتی را باور کنیم، و به هم بگوییم؛
هیچ چیز تغییر نخواهد کرد!
آنها به هیچوجه نخواهند گذاشت!
اینها از خودشان هستند...
تردیدی وجود ندارد جامعه ایران طی سالهای طولانی تغییرات مهمی کرده.
آنها به حقوق خود آشنا شدهاند.
از پذیرش ظلم خجالت زدهاند.
نگاهشان به افراد خاصی نیست.
جهان را دریافتهاند
متوجه شدهاند فریب شعار و وعدههای توخالی را نباید بخورند
ایمان دارند خداوند تنهایشان نمیگذارد.
از بازیهای سیاسی خسته شدهاند.
دردهای اصلی را یافتهاند.
به همین دلیل شک ندارم
در هر اقدام قانونی
در هر اقدام مسالمتجویانه
در هر اقدام حقطلبانه
برای سرافرازی ایران
برای ساختن ایران
هیچ ترسی به خود راه نمیدهند!
آنها که باور ندارند، بزودی متوجه خواهند شد، چقدر اشتباه کردهاند.
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
زنده بهگور، ماییم!
✍️ #رحیم_قمیشی
دبستان که میرفتم در یکی از درسهای کتاب دینی، نوشته بود؛ اعراب جاهلی، پیش از اسلام، دختران خود را زنده به گور میکردند.
احتمالا دروغ بوده. چه کسی میداند ۱۵۰۰ سال پیش چه خبر بوده؟ احتمالا برای اینکه بگویند ما خیلی خوبیم، آن را نوشته بودند، که مثلاً بگویند اسلام نگذاشت این رویه ادامه پیدا کند.
نویسندگان کتابهای دبستان نمیدانستند این یک جمله چه بر سر ما کودکان میآورد.
خانه که میرفتم ساعتها فکر میکردم، کدام پدری، کدام مادری میتوانستهاند این کار را بکنند.
یعنی یک بزرگتر نبوده به آنها بگوید این نوزادان حق حیات دارند. اینها نعمتند، نباید کشته شوند.
و تجسم آن صحنۀ ساختگی چه به روح و روان من میآورد.
مگر انسانیت مرده بود؟
مگر عواطف وجود نداشت؟
مگر میشود...
گذشت و گذشت
روز گذشته وزیر بهداشت در سخنان مهمی گفته در سال بیش از ۵۲ هزار نفر در ایران، بهعلت آلودگی هوا جان میدهند!
و باز گفته علت بیش از ۱۵ درصد از مرگ نوزادان و کودکان زیر پنج سال، آلودگی هواست!!
ما گناهکارتریم یا اعراب جاهلی؟!
۵۲ هزار انسان، ۱۵ درصد از مرگ نوزادان، ۲۰ هزار نفر در تصادفات، چقدر اعدام، چقدر سقوط هواپیما، چقدر حوادث معدن، چقدر بیماریهایی که میشد معالجه شوند...
کسی اعتراضی ندارد؟
انجمنهای دفاع از حقوق شهروندان نظری ندارند؟
احزاب بیدارند؟
کنشگران اجتماعی چطور!
آنها که مسئولیت پذیرفتهاند.
شهرداران، مقامات وزارت نیرو
آنها که مجوز مازوتسوزی صادر میکنند.
آنها که تحریمها را نعمت میدانند.
آنها که برایشان این مرگها هیچ اهمیتی ندارد!
فردا اگر بگوییم مردم جمع شوید اعتراضمان را به زنده به گور شدن خود و فرزندانمان بیان کنیم، کسی از احزاب و تشکلها حمایت خواهند کرد؟
یا خواهند گفت چرا با ما هماهنگ نکرده و اقدام کردید!
بسیاری از کنشگران احتمالا خواهند گفت تجمع خطرناک است!
موضوعات مهمتری هست...
یعنی بنشینیم تا همگی آرام آرام زندهبهگور شویم.
تا در آینده در کتابها بنویسند؛ انسانهایی در مقطعی زندگی میکردند که نوزادان ناز خود را، با هوای آلوده، زندهبهگور میکردند!
سالخوردگان را هم.
بیماران زمینهای را هم.
در سال هزار حکم اعدام اجرا میکردند!
مقاماتشان میگفتند ما میدانیم مازوتسوزی شما را میکُشد!
نوزادان بیگناه را هم
اما مجبوریم آن را بسوزانیم
چون ما تحریم هستیم!
چون ما تصمیم گرفتهایم روی قدرتها را کم کنیم...
حماقتمان را به جهان ثابت کنیم.
و بگوییم از حرفمان کوتاه نمیآییم!
برای مقامات دستگاه تصفیه هوا گذاشتیم
و نوزادان را زندهزنده، بهگور هدایت کردیم.
نمیدانم آن نوجوانانی که سالها بعد، حکایت ما را در کتابهایشان میخوانند، آن را باور میکنند؟
بیچارهها چقدر حالشان بد میشود!
لطفاً واقعیات این سالها
که ما با آنها زندگی کردیم را
در کتب درسی آیندگان نگذارید
میترسیم حالشان خیلی بد شود
به دروغ بگویید همهاش هزاران سال پیش بوده که زنده بهگور میکردند...
و در سال ۲۰۲۵، در ایران و در سکوت همه فعالان سیاسی و اجتماعی، پزشکان، متخصصان، اساتید دانشگاه، مردم زندهبهگور نمیشدند!!
چه فایدهای دارد برای آنها
تنها حالشان را بد میکند
داستان زندگی رقتبار ما!
#اجتماعی #درد
@Roshanfkrane
✍️ #رحیم_قمیشی
دبستان که میرفتم در یکی از درسهای کتاب دینی، نوشته بود؛ اعراب جاهلی، پیش از اسلام، دختران خود را زنده به گور میکردند.
احتمالا دروغ بوده. چه کسی میداند ۱۵۰۰ سال پیش چه خبر بوده؟ احتمالا برای اینکه بگویند ما خیلی خوبیم، آن را نوشته بودند، که مثلاً بگویند اسلام نگذاشت این رویه ادامه پیدا کند.
نویسندگان کتابهای دبستان نمیدانستند این یک جمله چه بر سر ما کودکان میآورد.
خانه که میرفتم ساعتها فکر میکردم، کدام پدری، کدام مادری میتوانستهاند این کار را بکنند.
یعنی یک بزرگتر نبوده به آنها بگوید این نوزادان حق حیات دارند. اینها نعمتند، نباید کشته شوند.
و تجسم آن صحنۀ ساختگی چه به روح و روان من میآورد.
مگر انسانیت مرده بود؟
مگر عواطف وجود نداشت؟
مگر میشود...
گذشت و گذشت
روز گذشته وزیر بهداشت در سخنان مهمی گفته در سال بیش از ۵۲ هزار نفر در ایران، بهعلت آلودگی هوا جان میدهند!
و باز گفته علت بیش از ۱۵ درصد از مرگ نوزادان و کودکان زیر پنج سال، آلودگی هواست!!
ما گناهکارتریم یا اعراب جاهلی؟!
۵۲ هزار انسان، ۱۵ درصد از مرگ نوزادان، ۲۰ هزار نفر در تصادفات، چقدر اعدام، چقدر سقوط هواپیما، چقدر حوادث معدن، چقدر بیماریهایی که میشد معالجه شوند...
کسی اعتراضی ندارد؟
انجمنهای دفاع از حقوق شهروندان نظری ندارند؟
احزاب بیدارند؟
کنشگران اجتماعی چطور!
آنها که مسئولیت پذیرفتهاند.
شهرداران، مقامات وزارت نیرو
آنها که مجوز مازوتسوزی صادر میکنند.
آنها که تحریمها را نعمت میدانند.
آنها که برایشان این مرگها هیچ اهمیتی ندارد!
فردا اگر بگوییم مردم جمع شوید اعتراضمان را به زنده به گور شدن خود و فرزندانمان بیان کنیم، کسی از احزاب و تشکلها حمایت خواهند کرد؟
یا خواهند گفت چرا با ما هماهنگ نکرده و اقدام کردید!
بسیاری از کنشگران احتمالا خواهند گفت تجمع خطرناک است!
موضوعات مهمتری هست...
یعنی بنشینیم تا همگی آرام آرام زندهبهگور شویم.
تا در آینده در کتابها بنویسند؛ انسانهایی در مقطعی زندگی میکردند که نوزادان ناز خود را، با هوای آلوده، زندهبهگور میکردند!
سالخوردگان را هم.
بیماران زمینهای را هم.
در سال هزار حکم اعدام اجرا میکردند!
مقاماتشان میگفتند ما میدانیم مازوتسوزی شما را میکُشد!
نوزادان بیگناه را هم
اما مجبوریم آن را بسوزانیم
چون ما تحریم هستیم!
چون ما تصمیم گرفتهایم روی قدرتها را کم کنیم...
حماقتمان را به جهان ثابت کنیم.
و بگوییم از حرفمان کوتاه نمیآییم!
برای مقامات دستگاه تصفیه هوا گذاشتیم
و نوزادان را زندهزنده، بهگور هدایت کردیم.
نمیدانم آن نوجوانانی که سالها بعد، حکایت ما را در کتابهایشان میخوانند، آن را باور میکنند؟
بیچارهها چقدر حالشان بد میشود!
لطفاً واقعیات این سالها
که ما با آنها زندگی کردیم را
در کتب درسی آیندگان نگذارید
میترسیم حالشان خیلی بد شود
به دروغ بگویید همهاش هزاران سال پیش بوده که زنده بهگور میکردند...
و در سال ۲۰۲۵، در ایران و در سکوت همه فعالان سیاسی و اجتماعی، پزشکان، متخصصان، اساتید دانشگاه، مردم زندهبهگور نمیشدند!!
چه فایدهای دارد برای آنها
تنها حالشان را بد میکند
داستان زندگی رقتبار ما!
#اجتماعی #درد
@Roshanfkrane
خاطرهای از خانم دکتر صدیقه وسمقی
✍️ #رحیم_قمیشی
بسیار شمرده شمرده صحبت میکند. بر عکس خودم و بسیاری دیگر، برای آوردن هر یک کلمه بر زبان، به خوبی میاندیشد.
با آنکه از شعرای مهم و معاصر کشورمان است، طعم زندان را چشیده، محقق و دین پژوهی ارزنده است، اما آنقدر متواضع و صمیمی است که در دیدارش هرگز احساس نمیکنی با شخصیتی بزرگ نشستهای.
میگفت از نوجوانی و جوانی سر نترسی داشته. همان وقتی که در زمان جنگ به پدرش میگوید؛
میخواهم بروم و جبهه را از نزدیک ببینم و مدتی هم آنجا باشم!
پدر هر چه تلاش میکند از عهده رد کردن تقاضایش برنمیاید! تا آنجا که مجبور میشود خودش هم برگ اعزام به جبهه بگیرد، و با او عازم جبهه شود، مبادا دخترش تنهایی اذیت شود.
اما خاطره شیرینش مربوط به وقتی است که چندین مامور قوی هیکل، بیموقع و با سر و صدا به خانهاش میریزند تا ضمن تفتیش منزل، او را دستگیر کرده و با خود به زندان ببرند.
میخندد و تعریف میکند؛
مأمورها که خودشان بیشتر هول کرده بودند، صدایشان را بلند کرده و تهدید میکردند؛ فوری، خیلی فوری آماده شو، تو را باید ببریم زندان، معطل نکن، ما کار داریم باید برویم بقیه خائنین را هم دستگیر کنیم...
میگفت تصور میکردند صدایشان را بالا ببرند حتما میترسم!
با همان آرامش و شمرده صحبت کردن ادامه میدهد؛
به آن مامور جوانی که خیلی هارت و پورت و سر و صدا میکرد، گفتم؛ آرام بگیر بچهجان! کمی بنشین آرامش پیدا کنی، با این سر و صداها شلوغش نکن، تا ببینیم چکار باید بکنیم!
مأمور میخواسته منفجر شود، وقتی در مقابل شخصیت یک خانمِ با وقار و آرام، کم آورده.
معلوم بوده آن مامور نمیدانسته، همه، از سر و صدای بیخود و بالا بردن صدا، و گرفتن اسلحه مقابلشان، که نمیترسند.
بالاخره همکارانش حالیاش میکنند که باید آرام بگیرد...
با بد کسی طرف شدهاند!
خانم وسمقی تعریف میکرد در آخرین بازداشتش، وقتی به او گفته بودند تعهد بده تا آزادت کنیم، گفته بوده تعهد!؟
گفته بودند کسی ضمانتت کند.
گفته بوده هیچکس را ندارم!
خواهش کرده بودند خودش ضمانت کند، هر وقت احضارش کنند بیاید، جواب داده بود شما که بلدید نیمه شب به خانهمان بریزید، چرا دیگر تعهد بدهم.
و قاضی هم خسته شده بود.
آزادش کنیم از دستش راحت شویم!!
نسل بانوان ما، امروز غالبأ همینند.
صبور، محکم، نترس و حاضر به جواب. نیازی نیست هارت و پورت کنید، لباس های وحشتناک بپوشید، افراد هیکلی را برای دستگیریشان بفرستید...
شاید نیاز باشد پزشکی همراه مأمورانی که برای دستگیری امثال خانم وسمقی میروند، بفرستید تا مواظب فشار خون آن مأمورها باشند.
یک وقت سکته نکنند!
اما چه شد که امروز یاد خاطره خانم وسمقی افتادم؟
ممکن است چنانچه اجازه تجمع قانونی در روز ۲۵ بهمن ماه، برای همه درخواست کنندگان داده نشود، مجبور شویم تعداد محدودی از ایثارگران و خانوادههای شهدا، تعداد محدودی از افرادی نظیر خانم وسمقی در مکانی دور هم جمع شویم. نه برای شاخ و شانه کشیدن، نه برای خودنمایی، برای اینکه ببینیم چه باید بکنیم با این حاکمیتی که گذاشتهایم شکل بگیرد. چه باید بکنیم با سیستمی که فکر میکند با اجازه ندادن برای تجمع، همه قالب تهی میکنند!!
چه باید بکنیم با نظامی که همه اتکایش را بر اسلحه و سر و صدا و تبلیغات و ترساندن گذاشته است!
چه کنیم برای جبران اشتباهات گذشتهمان، در اعتماد بیجایمان به طبقهای زبان نفهم!
خواستم بگویم، یک وقت به فکرشان نرسد آن روز، همان ماموران درشت جثه را بفرستند...
ممکن است جز ایثارگران و خانوادههایی که از هیچ چیز نمیترسند، خانم وسمقی هم بین ما باشد... با همان جثه ریزش!
آن وقت لازم است بیشتر مواظب مأمورها باشند یک وقت اذیت نشوند!! یک وقت معلوم نشود در زیر این تجهیزات سیاه ظاهراً ترساننده، هیچ چیزی نیست...
آنها که جبهه بودهاند بخوبی میدانند.
اصلأ تهدید به مرگ هم برای ما ترسناک نیست، چه رسد به شلیک تیر هوایی، گاز اشکآور، ونهای سیاه...
یک وقت از این اشتباهات نکنند!
صدیقه وسمقی یک نفر نیست
نسلی است که دیگر نمیخواهد تسلیم صحنهآراییها شود.
نمیخواهد آرام آرام در باتلاق فرو رود.
نمیخواهد بترسد
و از ترس مرگ، بمیرد!
نسلی که میداند
سکوت در برابر ظلم و بیقانونی
خودش یک مرگ است
مرگی تحقیرامیز
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
لینک امضای کمپین رفع حصر در گوگل:
https://forms.gle/V4NmyEdbivGjCDxd7
✍️ #رحیم_قمیشی
بسیار شمرده شمرده صحبت میکند. بر عکس خودم و بسیاری دیگر، برای آوردن هر یک کلمه بر زبان، به خوبی میاندیشد.
با آنکه از شعرای مهم و معاصر کشورمان است، طعم زندان را چشیده، محقق و دین پژوهی ارزنده است، اما آنقدر متواضع و صمیمی است که در دیدارش هرگز احساس نمیکنی با شخصیتی بزرگ نشستهای.
میگفت از نوجوانی و جوانی سر نترسی داشته. همان وقتی که در زمان جنگ به پدرش میگوید؛
میخواهم بروم و جبهه را از نزدیک ببینم و مدتی هم آنجا باشم!
پدر هر چه تلاش میکند از عهده رد کردن تقاضایش برنمیاید! تا آنجا که مجبور میشود خودش هم برگ اعزام به جبهه بگیرد، و با او عازم جبهه شود، مبادا دخترش تنهایی اذیت شود.
اما خاطره شیرینش مربوط به وقتی است که چندین مامور قوی هیکل، بیموقع و با سر و صدا به خانهاش میریزند تا ضمن تفتیش منزل، او را دستگیر کرده و با خود به زندان ببرند.
میخندد و تعریف میکند؛
مأمورها که خودشان بیشتر هول کرده بودند، صدایشان را بلند کرده و تهدید میکردند؛ فوری، خیلی فوری آماده شو، تو را باید ببریم زندان، معطل نکن، ما کار داریم باید برویم بقیه خائنین را هم دستگیر کنیم...
میگفت تصور میکردند صدایشان را بالا ببرند حتما میترسم!
با همان آرامش و شمرده صحبت کردن ادامه میدهد؛
به آن مامور جوانی که خیلی هارت و پورت و سر و صدا میکرد، گفتم؛ آرام بگیر بچهجان! کمی بنشین آرامش پیدا کنی، با این سر و صداها شلوغش نکن، تا ببینیم چکار باید بکنیم!
مأمور میخواسته منفجر شود، وقتی در مقابل شخصیت یک خانمِ با وقار و آرام، کم آورده.
معلوم بوده آن مامور نمیدانسته، همه، از سر و صدای بیخود و بالا بردن صدا، و گرفتن اسلحه مقابلشان، که نمیترسند.
بالاخره همکارانش حالیاش میکنند که باید آرام بگیرد...
با بد کسی طرف شدهاند!
خانم وسمقی تعریف میکرد در آخرین بازداشتش، وقتی به او گفته بودند تعهد بده تا آزادت کنیم، گفته بوده تعهد!؟
گفته بودند کسی ضمانتت کند.
گفته بوده هیچکس را ندارم!
خواهش کرده بودند خودش ضمانت کند، هر وقت احضارش کنند بیاید، جواب داده بود شما که بلدید نیمه شب به خانهمان بریزید، چرا دیگر تعهد بدهم.
و قاضی هم خسته شده بود.
آزادش کنیم از دستش راحت شویم!!
نسل بانوان ما، امروز غالبأ همینند.
صبور، محکم، نترس و حاضر به جواب. نیازی نیست هارت و پورت کنید، لباس های وحشتناک بپوشید، افراد هیکلی را برای دستگیریشان بفرستید...
شاید نیاز باشد پزشکی همراه مأمورانی که برای دستگیری امثال خانم وسمقی میروند، بفرستید تا مواظب فشار خون آن مأمورها باشند.
یک وقت سکته نکنند!
اما چه شد که امروز یاد خاطره خانم وسمقی افتادم؟
ممکن است چنانچه اجازه تجمع قانونی در روز ۲۵ بهمن ماه، برای همه درخواست کنندگان داده نشود، مجبور شویم تعداد محدودی از ایثارگران و خانوادههای شهدا، تعداد محدودی از افرادی نظیر خانم وسمقی در مکانی دور هم جمع شویم. نه برای شاخ و شانه کشیدن، نه برای خودنمایی، برای اینکه ببینیم چه باید بکنیم با این حاکمیتی که گذاشتهایم شکل بگیرد. چه باید بکنیم با سیستمی که فکر میکند با اجازه ندادن برای تجمع، همه قالب تهی میکنند!!
چه باید بکنیم با نظامی که همه اتکایش را بر اسلحه و سر و صدا و تبلیغات و ترساندن گذاشته است!
چه کنیم برای جبران اشتباهات گذشتهمان، در اعتماد بیجایمان به طبقهای زبان نفهم!
خواستم بگویم، یک وقت به فکرشان نرسد آن روز، همان ماموران درشت جثه را بفرستند...
ممکن است جز ایثارگران و خانوادههایی که از هیچ چیز نمیترسند، خانم وسمقی هم بین ما باشد... با همان جثه ریزش!
آن وقت لازم است بیشتر مواظب مأمورها باشند یک وقت اذیت نشوند!! یک وقت معلوم نشود در زیر این تجهیزات سیاه ظاهراً ترساننده، هیچ چیزی نیست...
آنها که جبهه بودهاند بخوبی میدانند.
اصلأ تهدید به مرگ هم برای ما ترسناک نیست، چه رسد به شلیک تیر هوایی، گاز اشکآور، ونهای سیاه...
یک وقت از این اشتباهات نکنند!
صدیقه وسمقی یک نفر نیست
نسلی است که دیگر نمیخواهد تسلیم صحنهآراییها شود.
نمیخواهد آرام آرام در باتلاق فرو رود.
نمیخواهد بترسد
و از ترس مرگ، بمیرد!
نسلی که میداند
سکوت در برابر ظلم و بیقانونی
خودش یک مرگ است
مرگی تحقیرامیز
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
لینک امضای کمپین رفع حصر در گوگل:
https://forms.gle/V4NmyEdbivGjCDxd7
Google Docs
حمایت از تقاضای رفع حصر
اینک که جمعی از ایثارگران، خانواده شهدا و دلسوزان کشور با امضای متنی، تقاضای رفع حصر از آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد را اعلام نموده و درخواست برگزاری اجتماعی جهت رفع حصر در روز ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ را نموده اند، ما نیز با امضای این کارزار حمایت…
ما دوباره جوان میشویم!
✍️ #رحیم_قمیشی
مهدی از بچههای قدیمی جنگ است، که هیچکس نفهمید چطور زنده ماند!
اگر چه کم ترکش نصیبش نشد و هنوز، نه میتواند راحت بخوابد، نه میتواند راحت راه برود. نه میتواند راحت بنشیند...
اگر چه بسیاری سرداران، از باقری گرفته تا شمخانی و رضایی و رشید و بقیه، ممکن است امروز تظاهر کنند نمیشناسندش، اما این را بگویند حتما دروغ گفتهاند.
هیچکس واحدهای تخریب جنگ را، که نیمه شبها، پیشاپیش بچهها حرکت میکردند و زیر باران گلوله، مین خنثی میکردند را، نمیتواند فراموش کند.
و مهدی همیشه در نوک آن تخریبچیها بود. با آنکه مسئولشان بود.
او هرگز درجه نگرفت و بعد از جنگ بر هیچ سفرهای ننشست.
تنهایی را برگزید، و همنشینی با کتاب را،
و به دنبال رسیدن به پرسش مهماش؛ چرا اینطور شدیم؟ کجای راه را اشتباه رفتیم!
آنهمه جوان نازنین نرفتند تا عدهای چنین بخورند...
هر وقت مهدی را میبینم تا چند روزی به هم میریزم. چقدر به آن بچههای فداکار زمان جنگ ظلم شد. آن روزها اگر یک روز نبودند پیغام و پسغام بود که؛ مهدی کجایی، خودت را برسان.
حالا سالهاست حالش را هم نمیپرسند. اصلا ببینند زنده است!
صبح زنگ زده به من.
رحیم! ۲۵ بهمن میخواهم بیایم تهران.
نگرانش میشوم، نکند باز عملی دارد، نکند ریههایش دوباره عود کردهاند.
میخواهم بگویم دو سه روز عقب بیندازد، بیست و پنجم بهمن کار دارم...
که میگوید میخواهم خودم را برسانم به برنامه رفع حصر!
خودم را گم میکنم.
مهدی! تو هم در زمان جنگ خیلی فداکاری کردی هم پس از جنگ خیلی نامردی دیدی. میترسم باز اذیت شوی...
تو راه رفتنت را هم دکتر محدود کرده.
نه! نباید بیایی!
میگوید مگر میشود دوستانم را تنها بگذارم. مگر میشود بیتفاوت باشم. مگر ممکن است دردهای مردم را نبینم!
میگوید هنوز خودش را مسئول درد و رنج مردم میداند.
میپرسد مگر قول نداده بودیم هر جا ظلمی دیدیم ساکت ننشینیم...
میگوید قبلا برایم در تلگرام نوشته، اگر چه من نرسیده بودم بخوانمش، بخاطر ازدیاد پیامهایم.
از او خجالت میکشم.
از او که جزو آخرین نفراتی بود که خرمشهر را ترک کرد.
و در تکتک عملیاتها حاضر بود.
و حالا هم، اقدام برای رفع حصر را، مثل همان عملیاتها میبیند...
او هم میگوید سکوت دیگر بس است.
او هم میگوید رفع حصر حتما اول راه است.
او هم میگوید چه فایده دارد زندگی، وقتی نتوانی حقیقت را فریاد کنی، وقتی نتوانی علیه ظلم بایستی...
یک ساعت است او خداحافظی کرده.
من چشمهایم بیحرکت، خیره مانده به گلهای قالی.
یعنی میشود؛ باز جوان شویم!
یعنی میشود باز یادمان بیاید چه قولهایی به هم دادیم.
یعنی میشود یادمان بیاید بچههای شهید چه میخواستند...
اشکهایم نمیگذارند بخوانم مهدی چه نوشته...
حس میکنم او هم دلش خواسته باز جوان شود...
باز حس کند هنوز توان اعتراض دارد،
هنوز زنده است!
هنوز آنقدر پیر نشده که تنها بنشیند فقط تاسف بخورد...
کِی بشود ۲۵ بهمن
مهدی از اهواز بیاید
من فقط بروم
دستهایش را ببوسم.
او نوشته؛
"رحیم جان!
سلام
جمع جوانی بودیم که دفاع مقابل ظلم وظالم را از مساجد آموختیم
مهیای میدان شدیم
جان و جسم در راه میدان نهادیم از کِی؟
ازقبل از انقلاب
تا امروز
خدا داند که بر هیچکس منتی نداریم.
در درون خود، احساس کوتاهی در خدمت به کشور دارم.
امروز هم مجددا شاهد ظلم و ویرانی کشور هستم.
با توکل به خدای بزرگ اعتراض خودم، به راه طی شده و در ادامه مسیر و راه جاری کشور را اعلام میکنم
و به همراه دوستانم
مراتب تنفر واعتراض خود را اعلام میکنم
مهدی خلفی
از بچه های نسل قدیم جنگ
برای شرکت در روز ۲۵ بهمن ساعت ۱۰ صبح"
مهدی جان منتظرتم...
خیلی زیاد
میگذارمت روی دوشم
مثل همان روزها با هم فریاد میکشیم
ما پذیرای ظلم نیستیم
ظلم هر کسی!
و ما باز جوان میشویم...
#اجتماعی #سیاسی #جانبازان
@Roshanfkrane
✍️ #رحیم_قمیشی
مهدی از بچههای قدیمی جنگ است، که هیچکس نفهمید چطور زنده ماند!
اگر چه کم ترکش نصیبش نشد و هنوز، نه میتواند راحت بخوابد، نه میتواند راحت راه برود. نه میتواند راحت بنشیند...
اگر چه بسیاری سرداران، از باقری گرفته تا شمخانی و رضایی و رشید و بقیه، ممکن است امروز تظاهر کنند نمیشناسندش، اما این را بگویند حتما دروغ گفتهاند.
هیچکس واحدهای تخریب جنگ را، که نیمه شبها، پیشاپیش بچهها حرکت میکردند و زیر باران گلوله، مین خنثی میکردند را، نمیتواند فراموش کند.
و مهدی همیشه در نوک آن تخریبچیها بود. با آنکه مسئولشان بود.
او هرگز درجه نگرفت و بعد از جنگ بر هیچ سفرهای ننشست.
تنهایی را برگزید، و همنشینی با کتاب را،
و به دنبال رسیدن به پرسش مهماش؛ چرا اینطور شدیم؟ کجای راه را اشتباه رفتیم!
آنهمه جوان نازنین نرفتند تا عدهای چنین بخورند...
هر وقت مهدی را میبینم تا چند روزی به هم میریزم. چقدر به آن بچههای فداکار زمان جنگ ظلم شد. آن روزها اگر یک روز نبودند پیغام و پسغام بود که؛ مهدی کجایی، خودت را برسان.
حالا سالهاست حالش را هم نمیپرسند. اصلا ببینند زنده است!
صبح زنگ زده به من.
رحیم! ۲۵ بهمن میخواهم بیایم تهران.
نگرانش میشوم، نکند باز عملی دارد، نکند ریههایش دوباره عود کردهاند.
میخواهم بگویم دو سه روز عقب بیندازد، بیست و پنجم بهمن کار دارم...
که میگوید میخواهم خودم را برسانم به برنامه رفع حصر!
خودم را گم میکنم.
مهدی! تو هم در زمان جنگ خیلی فداکاری کردی هم پس از جنگ خیلی نامردی دیدی. میترسم باز اذیت شوی...
تو راه رفتنت را هم دکتر محدود کرده.
نه! نباید بیایی!
میگوید مگر میشود دوستانم را تنها بگذارم. مگر میشود بیتفاوت باشم. مگر ممکن است دردهای مردم را نبینم!
میگوید هنوز خودش را مسئول درد و رنج مردم میداند.
میپرسد مگر قول نداده بودیم هر جا ظلمی دیدیم ساکت ننشینیم...
میگوید قبلا برایم در تلگرام نوشته، اگر چه من نرسیده بودم بخوانمش، بخاطر ازدیاد پیامهایم.
از او خجالت میکشم.
از او که جزو آخرین نفراتی بود که خرمشهر را ترک کرد.
و در تکتک عملیاتها حاضر بود.
و حالا هم، اقدام برای رفع حصر را، مثل همان عملیاتها میبیند...
او هم میگوید سکوت دیگر بس است.
او هم میگوید رفع حصر حتما اول راه است.
او هم میگوید چه فایده دارد زندگی، وقتی نتوانی حقیقت را فریاد کنی، وقتی نتوانی علیه ظلم بایستی...
یک ساعت است او خداحافظی کرده.
من چشمهایم بیحرکت، خیره مانده به گلهای قالی.
یعنی میشود؛ باز جوان شویم!
یعنی میشود باز یادمان بیاید چه قولهایی به هم دادیم.
یعنی میشود یادمان بیاید بچههای شهید چه میخواستند...
اشکهایم نمیگذارند بخوانم مهدی چه نوشته...
حس میکنم او هم دلش خواسته باز جوان شود...
باز حس کند هنوز توان اعتراض دارد،
هنوز زنده است!
هنوز آنقدر پیر نشده که تنها بنشیند فقط تاسف بخورد...
کِی بشود ۲۵ بهمن
مهدی از اهواز بیاید
من فقط بروم
دستهایش را ببوسم.
او نوشته؛
"رحیم جان!
سلام
جمع جوانی بودیم که دفاع مقابل ظلم وظالم را از مساجد آموختیم
مهیای میدان شدیم
جان و جسم در راه میدان نهادیم از کِی؟
ازقبل از انقلاب
تا امروز
خدا داند که بر هیچکس منتی نداریم.
در درون خود، احساس کوتاهی در خدمت به کشور دارم.
امروز هم مجددا شاهد ظلم و ویرانی کشور هستم.
با توکل به خدای بزرگ اعتراض خودم، به راه طی شده و در ادامه مسیر و راه جاری کشور را اعلام میکنم
و به همراه دوستانم
مراتب تنفر واعتراض خود را اعلام میکنم
مهدی خلفی
از بچه های نسل قدیم جنگ
برای شرکت در روز ۲۵ بهمن ساعت ۱۰ صبح"
مهدی جان منتظرتم...
خیلی زیاد
میگذارمت روی دوشم
مثل همان روزها با هم فریاد میکشیم
ما پذیرای ظلم نیستیم
ظلم هر کسی!
و ما باز جوان میشویم...
#اجتماعی #سیاسی #جانبازان
@Roshanfkrane