🌍 #جهان
🎋 #ایران #الکساندرمدوید، قهرمان افسانهای کشتی جهان از جهان #پهلوان_تختی میگوید:
✍️ #الکساندرمدوید، قهرمان افسانهای کشتی جهان، که در رقابتهای جهانی تولیدوی آمریکا توانست بر جهان پهلوان تختی پیروز شود، درباره مسابقه معروفش با #تختی می گوید:
➖«قبل از آن که غلامرضا را به طور کامل بشناسم و او را بهترین رفیق ورزشی خود بدانم، به او فقط به عنوان یک رقیب خطرناک و مدعی احترام میگذاشتم؛ تا این که آن ماجرای معروف پیش آمد.
➖من از ناحیه پای راست آسیب دیده بودم و غلامرضا در حال عبور از رختکن به چشم دید که #پزشک تیم شوروی در حال بانداژ پای مصدوم من است.
همان لحظه دکتر به من گفت کارت تمام است، حریف فهمید پای راست تو آسیب دیده و راحت شکستت میدهد.
➖حتی سرمربی تیم از من خواست انصراف بدهم و #کشتی نگیرم.
اما من روی تشک حاضر شدم. اما غلامرضا حتی یک بار هم به پای آسیب دیده من دست نزد.
او کشتی را با نتیجه مساوی و به خاطر وزن بیشتر به من باخت؛ اما برنده واقعی او بود!».
#جوانمردی و روحیه گذشت و #فداکاری جهان پهلوان #تختی آنچنان در مدوید تاثیر گذاشت که افتخار میکرد تختی بهترین دوست ورزشیاش است.
مدوید برای بزرگداشت سالروز درگذشت جهان پهلوان تختی به ایران آمد و یاد رقیب و دوستش را گرامی داشت.
@Roshanfkrane
🎋 #ایران #الکساندرمدوید، قهرمان افسانهای کشتی جهان از جهان #پهلوان_تختی میگوید:
✍️ #الکساندرمدوید، قهرمان افسانهای کشتی جهان، که در رقابتهای جهانی تولیدوی آمریکا توانست بر جهان پهلوان تختی پیروز شود، درباره مسابقه معروفش با #تختی می گوید:
➖«قبل از آن که غلامرضا را به طور کامل بشناسم و او را بهترین رفیق ورزشی خود بدانم، به او فقط به عنوان یک رقیب خطرناک و مدعی احترام میگذاشتم؛ تا این که آن ماجرای معروف پیش آمد.
➖من از ناحیه پای راست آسیب دیده بودم و غلامرضا در حال عبور از رختکن به چشم دید که #پزشک تیم شوروی در حال بانداژ پای مصدوم من است.
همان لحظه دکتر به من گفت کارت تمام است، حریف فهمید پای راست تو آسیب دیده و راحت شکستت میدهد.
➖حتی سرمربی تیم از من خواست انصراف بدهم و #کشتی نگیرم.
اما من روی تشک حاضر شدم. اما غلامرضا حتی یک بار هم به پای آسیب دیده من دست نزد.
او کشتی را با نتیجه مساوی و به خاطر وزن بیشتر به من باخت؛ اما برنده واقعی او بود!».
#جوانمردی و روحیه گذشت و #فداکاری جهان پهلوان #تختی آنچنان در مدوید تاثیر گذاشت که افتخار میکرد تختی بهترین دوست ورزشیاش است.
مدوید برای بزرگداشت سالروز درگذشت جهان پهلوان تختی به ایران آمد و یاد رقیب و دوستش را گرامی داشت.
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎
روزنامه اطلاعات در یادداشتی نوشت:
سال ۱۳۶۶ شمسی است.
بازیهای فوتبال مقدماتی جام ملتهای آسیا، کاتماندو پایتخت کشور فقیر نپال.
تیم فوتبال ایران با تیم میزبان در حال بازی است. در نیمه دوم، در حالی که بازیکنان ایران بازی را از حریف، تا اینجای کار، بردهاند، مرتضی کرمانی مقدم بازیکن ستاره مهاجم تیم ملی در زمین خوش میدرخشد و نیمکتنشینان بازی برجسته او را تشویق میکنند.
ناگهان مرحوم پرویز دهداری مدیر فنی تیم ملی به رضا وطنخواه سرمربی تیم میگوید مرتضی را از زمین بیرون بکش! وطنخواه به دهداری میگوید پرویزخان! ما هر سه تعویضمان را انجام دادهایم. نمیتوانیم دیگر تعویض کنیم. مرتضی هم که فوقالعاده ظاهر شده است. پرویزخان اما میگوید میدانم که نمیتوانیم تعویض کنیم، گفتم از زمین بیرون بیار. ده نفره بازی میکنیم!
مرتضی در میان بهت خودش و ناباوری بازیکنان حریف و تماشاچیان، از زمین بیرون میآید، بدون آنکه کسی بتواند جانشینش شود.
بعد از بازی، وطنخواه مرتضی کرمانی مقدم را میخواهد و میگوید پرویزخان با شما کار دارد، به اتاقش برو.
پرویز دهداری با او آرام آرام شروع به سخن میکند. از او و تواناییاش در فوتبال تعریف میکند و او را تشویق و تحسین میکند. بعد از این تعریفها، مرتضی بیشتر تعجب میکند.
از او میپرسد: خیلی عذر میخواهم پرویزخان. اگر این طور است که میفرمائید پس چرا وسط بازی مرا کشیدید بیرون.
من که حتی کارت زرد هم نداشتم…
دهداری نگاهی عمیق به مرتضی میکند. مرتضی احساس میکند نگاههای پرویزخان از او گذر کرد و تا دوردستها، آنسوی دیوار اتاق، امتداد یافت…
پرویزخان نفس عمیقی میکشد و میگوید: تو آن بازیکن حریف را دریبل یکسره و دو سره زدی و بعد توپ را از میان پاهایش عبور دادی و دوباره توپ را گرفتی و منتظر ماندی تا دوباره تقلا کند و دوباره دریبلش کنی؟
فکر نکردی که آن بازیکن هم، مثل تو، بازیکن تیم ملی یک سرزمین است. ملتی منتظر دیدن درخشش و شایستگی او هستند. از آن گذشته، او پدر دارد، مادر دارد، احتمالاً زن دارد، بچه دارد، خویشاوند دارد، آنها دارند بازی را میبینند، منتظرند ببینند فرزندشان، همسرشان یا پدرشان در مصاف با حریف چه میکند.
تو او را نزد خانوادهاش، بچهمحلهایش، دوستانش و ملتش تحقیر کردی، خوار و خفیف کردی.
مرتضی جان! ما قبل از اینکه فوتبالیست باشیم، انسانیم. چه کسی به ما حق داده است انسان دیگری را کوچک کنیم، حقیر کنیم، خجالتزده کنیم. آن هم در برابر میلیونها جفت چشم…؟
پس #انسانیت چه میشود؟ #اخلاق چه میشود؟ #جوانمردی چه می شود؟ فتوت چه میشود؟…
پرویزخان سخن میگفت و مرتضی اشک میریخت….......
پی نوشت:
چگونه بود این نسل؟
نسلی که نه ستاد اقامه نماز داشت، نه ستاد امر به معروف و نه بر در و دیوار شهرهایش آیه و حدیث و روایت.
نه نماز جمعه، نه هرروز از رادیو و تلویزیون اش روایت اخلاق دین داری و درس انسانیت خبری بود.
آن نسل سینمای فیلم فارسی داشت. عرق فروشی سر خیابان رو داشت اما برای رفتن یا نرفتن مختار بود.
این نسل دمار از روزگار لشکر عراق در آورد. فقط با اینگونه آزادی و این طرز تفکر میتوان آموخت که برخورد با زیردست باید چگونه باشد. نسل گذشته به راستی و به دور از ریا و نفاق، اخلاق گرا و آزاده بودند که امتداد راه #پوریای_ولی و #تختی در مسیری سبز تا نپال هم کشیده میشود...
اخلاق و جوانمردی را با بخشنامه و دستور نمی توان در جامعه جاری کرد....
✍️؟
#جالب #اجتماعی
@Roshanfkrane
سال ۱۳۶۶ شمسی است.
بازیهای فوتبال مقدماتی جام ملتهای آسیا، کاتماندو پایتخت کشور فقیر نپال.
تیم فوتبال ایران با تیم میزبان در حال بازی است. در نیمه دوم، در حالی که بازیکنان ایران بازی را از حریف، تا اینجای کار، بردهاند، مرتضی کرمانی مقدم بازیکن ستاره مهاجم تیم ملی در زمین خوش میدرخشد و نیمکتنشینان بازی برجسته او را تشویق میکنند.
ناگهان مرحوم پرویز دهداری مدیر فنی تیم ملی به رضا وطنخواه سرمربی تیم میگوید مرتضی را از زمین بیرون بکش! وطنخواه به دهداری میگوید پرویزخان! ما هر سه تعویضمان را انجام دادهایم. نمیتوانیم دیگر تعویض کنیم. مرتضی هم که فوقالعاده ظاهر شده است. پرویزخان اما میگوید میدانم که نمیتوانیم تعویض کنیم، گفتم از زمین بیرون بیار. ده نفره بازی میکنیم!
مرتضی در میان بهت خودش و ناباوری بازیکنان حریف و تماشاچیان، از زمین بیرون میآید، بدون آنکه کسی بتواند جانشینش شود.
بعد از بازی، وطنخواه مرتضی کرمانی مقدم را میخواهد و میگوید پرویزخان با شما کار دارد، به اتاقش برو.
پرویز دهداری با او آرام آرام شروع به سخن میکند. از او و تواناییاش در فوتبال تعریف میکند و او را تشویق و تحسین میکند. بعد از این تعریفها، مرتضی بیشتر تعجب میکند.
از او میپرسد: خیلی عذر میخواهم پرویزخان. اگر این طور است که میفرمائید پس چرا وسط بازی مرا کشیدید بیرون.
من که حتی کارت زرد هم نداشتم…
دهداری نگاهی عمیق به مرتضی میکند. مرتضی احساس میکند نگاههای پرویزخان از او گذر کرد و تا دوردستها، آنسوی دیوار اتاق، امتداد یافت…
پرویزخان نفس عمیقی میکشد و میگوید: تو آن بازیکن حریف را دریبل یکسره و دو سره زدی و بعد توپ را از میان پاهایش عبور دادی و دوباره توپ را گرفتی و منتظر ماندی تا دوباره تقلا کند و دوباره دریبلش کنی؟
فکر نکردی که آن بازیکن هم، مثل تو، بازیکن تیم ملی یک سرزمین است. ملتی منتظر دیدن درخشش و شایستگی او هستند. از آن گذشته، او پدر دارد، مادر دارد، احتمالاً زن دارد، بچه دارد، خویشاوند دارد، آنها دارند بازی را میبینند، منتظرند ببینند فرزندشان، همسرشان یا پدرشان در مصاف با حریف چه میکند.
تو او را نزد خانوادهاش، بچهمحلهایش، دوستانش و ملتش تحقیر کردی، خوار و خفیف کردی.
مرتضی جان! ما قبل از اینکه فوتبالیست باشیم، انسانیم. چه کسی به ما حق داده است انسان دیگری را کوچک کنیم، حقیر کنیم، خجالتزده کنیم. آن هم در برابر میلیونها جفت چشم…؟
پس #انسانیت چه میشود؟ #اخلاق چه میشود؟ #جوانمردی چه می شود؟ فتوت چه میشود؟…
پرویزخان سخن میگفت و مرتضی اشک میریخت….......
پی نوشت:
چگونه بود این نسل؟
نسلی که نه ستاد اقامه نماز داشت، نه ستاد امر به معروف و نه بر در و دیوار شهرهایش آیه و حدیث و روایت.
نه نماز جمعه، نه هرروز از رادیو و تلویزیون اش روایت اخلاق دین داری و درس انسانیت خبری بود.
آن نسل سینمای فیلم فارسی داشت. عرق فروشی سر خیابان رو داشت اما برای رفتن یا نرفتن مختار بود.
این نسل دمار از روزگار لشکر عراق در آورد. فقط با اینگونه آزادی و این طرز تفکر میتوان آموخت که برخورد با زیردست باید چگونه باشد. نسل گذشته به راستی و به دور از ریا و نفاق، اخلاق گرا و آزاده بودند که امتداد راه #پوریای_ولی و #تختی در مسیری سبز تا نپال هم کشیده میشود...
اخلاق و جوانمردی را با بخشنامه و دستور نمی توان در جامعه جاری کرد....
✍️؟
#جالب #اجتماعی
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#پوریای_ولی
پهلوان دوران #سلطان_محمود_خوارزمی ، #مشهور_به_پوریای_ولی، در زمان حمله دوم مغول ها به ایران توسط هلاکو خان،
در شهر #گرگانج خوارزم به دنیا آمد و سپس به #خیوه مهاجرت کرد.
او پهلوانی نامی بود که به نقاط مختلف سفر کرده و با دیگر پهلوانان کشتی میگرفت،
ولی در پایان عمر یک فرقه متصوفه تاسیس کرد و به نظر میآید در همان زمان لقب "ولی" را به خود اختصاص داد.
پهلوان محمود آیین فتوت و #جوانمردی را ترویج کرد و کتابی به نام "کنز الحقایق" نوشته است که نظرات عرفانی خود را در آن به رشته تحریر در آورده است.
هرچند آرامگاهی در شهر #خوی منتسب به اوست،
ولی گفته شده او در خیوه مدفون است و آرامگاهش محل زیارت و عبادت مردم است،
ولی زیارتی که داستانی شنیدنی دارد که در فیلم به تفصیل گفته شده است.
با لمس # هشتگ ها (نوشته های آبی) به موضوعات مرتبط دسترسی خواهید داشت
#ارسالی #تاریخ #فرهنگ
@Roshanfkrane
پهلوان دوران #سلطان_محمود_خوارزمی ، #مشهور_به_پوریای_ولی، در زمان حمله دوم مغول ها به ایران توسط هلاکو خان،
در شهر #گرگانج خوارزم به دنیا آمد و سپس به #خیوه مهاجرت کرد.
او پهلوانی نامی بود که به نقاط مختلف سفر کرده و با دیگر پهلوانان کشتی میگرفت،
ولی در پایان عمر یک فرقه متصوفه تاسیس کرد و به نظر میآید در همان زمان لقب "ولی" را به خود اختصاص داد.
پهلوان محمود آیین فتوت و #جوانمردی را ترویج کرد و کتابی به نام "کنز الحقایق" نوشته است که نظرات عرفانی خود را در آن به رشته تحریر در آورده است.
هرچند آرامگاهی در شهر #خوی منتسب به اوست،
ولی گفته شده او در خیوه مدفون است و آرامگاهش محل زیارت و عبادت مردم است،
ولی زیارتی که داستانی شنیدنی دارد که در فیلم به تفصیل گفته شده است.
با لمس # هشتگ ها (نوشته های آبی) به موضوعات مرتبط دسترسی خواهید داشت
#ارسالی #تاریخ #فرهنگ
@Roshanfkrane