✍️ #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
"در علوم انسانی فقیریم"
ما نیز مَردمی هستیم. نَفْس اینکه خودت را کم گرفتی، رفتی!
فروتن بودن خوب است ولی تن به نیستی و انکار خود دادن، اول نابودی یک ملت است.
ما ابن سینا داریم. ما جلالالدین #مولوی داریم. من واقعاً دلم به حال این نسل میسوزد. خیلی شما دارید پایین میآوردید #معیارها را!
نابودی یک فرهنگ و یک ملت از همینجا آغاز میشود. ما باید صاحب نظریه باشیم و چرا نباشیم.
ما استادان و دانشجویانی در علوم پایه داریم که از هیچ استاد #هاروارد و #کمبریج و #آکسفورد کم ندارد.
ما در #علوم_انسانی صفرالکفّ هستیم. هیچی نیستیم.
پزشک خوب ایرانی [من اسم نمیبرم] از هیچ پزشک فرنگی درجهٔ اول دنیا کم ندارد.
اگر کم دارد نِرسینگِ اوست یا داروهایی که در اختیارش میگذارند، یا وسایل جراحی اوست.
آن مربوط به او نیست.
او وقتی پایش را گذاشت بیرون، رفت به هاروارد، از استاد پزشکی آنجا هیچ کم ندارد. به حضرت عباس!
ما در علوم انسانی صفریم، صفر!
مثل کفِ دستِ من. ما باید در این زمینه کار کنیم و این خیلی مهم است.
ببینید، آیندهٔ درازمدتِ این مملکت با پزشکی و مهندسی ساخته نمیشود.
در آیندهٔ دراز مدت یک مملکت با آن نگاهی که #ژاپن به جهان نگاه میکند، #آلمان به جهان نگاه میکند،
علوم انسانی هیچ کم از علوم تجربی و پزشکی ندارد.
ما هیچ کم نداریم.
آن دختری که خیلی جوانمرگ شد و بهترین ریاضیدان جهان بود عملاً، از همین دانشگاه شریف درآمده بود.
من به دولت هیچ کاری ندارم.
من نمیخواهم نکوهش کنم دولت را. دولت اصلا کیست؟ ماهیتیست که وجودش به وجود افرادش است.
در این ماهیت دولت ممکن است آدمهای خیلی بزرگ و شریف و پاکدامن باشند و یا ممکن است مُشتی دزد و قالتاق هم باشند.
من هیچ کدامشان را عَلَیالتّعیین نمیشناسم که تحسین کنم یا تقبیح کنم. ما به دولت کاری نداریم.
ببیند، دولت آمده مثلاً توی کدکن ما شعبهٔ دانشگاه آزاد باز میکند.
در آنجا مثلاً آمده دکترای فلسفهٔ #کانت میدهد؛ حالا مسخره میکنم من این را، دارم مثال میزنم.
ولی عملاً همینطور است. آخر کجا؟
با کدام استادت تو داری کانت درس میدهی؟!
تو میدانی اصلاً کانت یعنی چی؟!
استادِ کانت ایرونی یعنی کی؟
حالا من کانت گفتم.
#ویتگنشتاین اش، #هگل اش...
ما در علوم انسانی بسیار وضع بدی داریم.
خیلی فقیریم.
شما این کنگرهها را نگاه کنید!
هفت هشت ده تا آدم.
#ابن_سینا باشد همانها صحبت میکنند.
کانت باشد همانها صحبت میکنند. ویتگنشتاین باشد همانها صحبت میکنند.
نمیدانم، تاریخ #ابن_هیثم و فیزیک و بینایی در ابن هیثم و اینا باشد همانها صحبت میکنند.
این خیلی شرم دارد.
خجالت نمیکشند.
هی مرتب فراخوان، هی فراخوان. میگویند از الان تا ۱۵ روز دیگر برای تَنقیحُالمَناظرِ ابن هیثم مقاله بدهید.
مثلاً یک خانمِ خانهداری که آشپزیاش را کرده و بچّهاش را شیر داده است، میگوید چه عیبی دارد من هم در این فراخوان شرکت میکنم.
میرود آنجا چایی میخورد، مینشیند و در کنگرهٔ تنقیحُالمناظرِ ابن هیثم هم شرکت میکند.
آخر تو اسم ابن هیثم را کِی شنیدی؟! محال است در کمبریج و آکسفورد فراخوان پیدا کنید.
فراخوان یعنی چه؟!
خانم آشپز و یک عدّه آدم بیکار و فلان و بهمان یک چیزی مینویسد و چه بسا از بیکاری بگوید بیا بخوان.
کدام متخصص؟! ما الان یک آدمی که شفا را تدریس کند نداریم؛بیخود میگویند.
یک آدمی که تمام شفا را بتواند درس بدهد نیست؛ بیخود میگویند.
یک قسمت خاصّی از الهیات را فقط توی حوزهٔ حرّافی و انشانویسی و اینهاست. کسی که از عهدهٔ تمام شفا بربیاید وجود ندارد.
بقیهاش هم همینطور است.
هیچ فرقی نمیکند.
دولت باید از این توسعهٔ عناوین علوم انسانی جلوگیری کند.
همهٔ دانشگاهها نباید همهٔ رشتهها را داشته باشند.
ما برای متخصّص ابن سینا یک دانشگاه، برای متخصّص #سهروردی یک دانشگاه. برای متخصّص نمیدانم کانت یک دانشگاه.
در همهٔ دانشگاهها که نمیشود.
در دانشگاه تربت حیدریه یا نیشابور متخصّص کانت کجا هست که تو دکترای کانت میگذاری و دکترای هگل میگذاری.[مثال میزنم] خجالت دارد.
این کاغذها را به دست بچّهها میدهید که چی؟! من نمیگویم که نباشد، ولی برای کلّ صاحبنظرانِ میدانِ مطالعات کانت که صد سال دیگر انشاء اللّه ما یک نفر داشته باشیم که کانت را با همهٔ ابعادش بشناسد و بتواند در یک کنگرهٔ بینالمللیِ کانت لِکچر بدهد و برایش دست بزنند، صد سال دیگر، کلاهمان را باید به آسمان بیندازیم.
یک دانشگاه شروع کند برای برنامهریزی که ما میخواهیم متخصّص کانت تربیت کنیم، هِگِل تربیت کنیم، #اسپینوزا تربیت کنیم، ویتگنشتاین تربیت کنیم، #راسل تربیت کنیم.
میآیند در کوچکترین روستاها دکتری فلسفه میدهند.در همهٔ رشتهها استاد دارند.
این یعنی کشک!
۲۱ آبان ۱۳۹۸ (سخنرانی پیاده شده ی استاد)
#اجتماعی #انتقادی
@Roshanfkrane
"در علوم انسانی فقیریم"
ما نیز مَردمی هستیم. نَفْس اینکه خودت را کم گرفتی، رفتی!
فروتن بودن خوب است ولی تن به نیستی و انکار خود دادن، اول نابودی یک ملت است.
ما ابن سینا داریم. ما جلالالدین #مولوی داریم. من واقعاً دلم به حال این نسل میسوزد. خیلی شما دارید پایین میآوردید #معیارها را!
نابودی یک فرهنگ و یک ملت از همینجا آغاز میشود. ما باید صاحب نظریه باشیم و چرا نباشیم.
ما استادان و دانشجویانی در علوم پایه داریم که از هیچ استاد #هاروارد و #کمبریج و #آکسفورد کم ندارد.
ما در #علوم_انسانی صفرالکفّ هستیم. هیچی نیستیم.
پزشک خوب ایرانی [من اسم نمیبرم] از هیچ پزشک فرنگی درجهٔ اول دنیا کم ندارد.
اگر کم دارد نِرسینگِ اوست یا داروهایی که در اختیارش میگذارند، یا وسایل جراحی اوست.
آن مربوط به او نیست.
او وقتی پایش را گذاشت بیرون، رفت به هاروارد، از استاد پزشکی آنجا هیچ کم ندارد. به حضرت عباس!
ما در علوم انسانی صفریم، صفر!
مثل کفِ دستِ من. ما باید در این زمینه کار کنیم و این خیلی مهم است.
ببینید، آیندهٔ درازمدتِ این مملکت با پزشکی و مهندسی ساخته نمیشود.
در آیندهٔ دراز مدت یک مملکت با آن نگاهی که #ژاپن به جهان نگاه میکند، #آلمان به جهان نگاه میکند،
علوم انسانی هیچ کم از علوم تجربی و پزشکی ندارد.
ما هیچ کم نداریم.
آن دختری که خیلی جوانمرگ شد و بهترین ریاضیدان جهان بود عملاً، از همین دانشگاه شریف درآمده بود.
من به دولت هیچ کاری ندارم.
من نمیخواهم نکوهش کنم دولت را. دولت اصلا کیست؟ ماهیتیست که وجودش به وجود افرادش است.
در این ماهیت دولت ممکن است آدمهای خیلی بزرگ و شریف و پاکدامن باشند و یا ممکن است مُشتی دزد و قالتاق هم باشند.
من هیچ کدامشان را عَلَیالتّعیین نمیشناسم که تحسین کنم یا تقبیح کنم. ما به دولت کاری نداریم.
ببیند، دولت آمده مثلاً توی کدکن ما شعبهٔ دانشگاه آزاد باز میکند.
در آنجا مثلاً آمده دکترای فلسفهٔ #کانت میدهد؛ حالا مسخره میکنم من این را، دارم مثال میزنم.
ولی عملاً همینطور است. آخر کجا؟
با کدام استادت تو داری کانت درس میدهی؟!
تو میدانی اصلاً کانت یعنی چی؟!
استادِ کانت ایرونی یعنی کی؟
حالا من کانت گفتم.
#ویتگنشتاین اش، #هگل اش...
ما در علوم انسانی بسیار وضع بدی داریم.
خیلی فقیریم.
شما این کنگرهها را نگاه کنید!
هفت هشت ده تا آدم.
#ابن_سینا باشد همانها صحبت میکنند.
کانت باشد همانها صحبت میکنند. ویتگنشتاین باشد همانها صحبت میکنند.
نمیدانم، تاریخ #ابن_هیثم و فیزیک و بینایی در ابن هیثم و اینا باشد همانها صحبت میکنند.
این خیلی شرم دارد.
خجالت نمیکشند.
هی مرتب فراخوان، هی فراخوان. میگویند از الان تا ۱۵ روز دیگر برای تَنقیحُالمَناظرِ ابن هیثم مقاله بدهید.
مثلاً یک خانمِ خانهداری که آشپزیاش را کرده و بچّهاش را شیر داده است، میگوید چه عیبی دارد من هم در این فراخوان شرکت میکنم.
میرود آنجا چایی میخورد، مینشیند و در کنگرهٔ تنقیحُالمناظرِ ابن هیثم هم شرکت میکند.
آخر تو اسم ابن هیثم را کِی شنیدی؟! محال است در کمبریج و آکسفورد فراخوان پیدا کنید.
فراخوان یعنی چه؟!
خانم آشپز و یک عدّه آدم بیکار و فلان و بهمان یک چیزی مینویسد و چه بسا از بیکاری بگوید بیا بخوان.
کدام متخصص؟! ما الان یک آدمی که شفا را تدریس کند نداریم؛بیخود میگویند.
یک آدمی که تمام شفا را بتواند درس بدهد نیست؛ بیخود میگویند.
یک قسمت خاصّی از الهیات را فقط توی حوزهٔ حرّافی و انشانویسی و اینهاست. کسی که از عهدهٔ تمام شفا بربیاید وجود ندارد.
بقیهاش هم همینطور است.
هیچ فرقی نمیکند.
دولت باید از این توسعهٔ عناوین علوم انسانی جلوگیری کند.
همهٔ دانشگاهها نباید همهٔ رشتهها را داشته باشند.
ما برای متخصّص ابن سینا یک دانشگاه، برای متخصّص #سهروردی یک دانشگاه. برای متخصّص نمیدانم کانت یک دانشگاه.
در همهٔ دانشگاهها که نمیشود.
در دانشگاه تربت حیدریه یا نیشابور متخصّص کانت کجا هست که تو دکترای کانت میگذاری و دکترای هگل میگذاری.[مثال میزنم] خجالت دارد.
این کاغذها را به دست بچّهها میدهید که چی؟! من نمیگویم که نباشد، ولی برای کلّ صاحبنظرانِ میدانِ مطالعات کانت که صد سال دیگر انشاء اللّه ما یک نفر داشته باشیم که کانت را با همهٔ ابعادش بشناسد و بتواند در یک کنگرهٔ بینالمللیِ کانت لِکچر بدهد و برایش دست بزنند، صد سال دیگر، کلاهمان را باید به آسمان بیندازیم.
یک دانشگاه شروع کند برای برنامهریزی که ما میخواهیم متخصّص کانت تربیت کنیم، هِگِل تربیت کنیم، #اسپینوزا تربیت کنیم، ویتگنشتاین تربیت کنیم، #راسل تربیت کنیم.
میآیند در کوچکترین روستاها دکتری فلسفه میدهند.در همهٔ رشتهها استاد دارند.
این یعنی کشک!
۲۱ آبان ۱۳۹۸ (سخنرانی پیاده شده ی استاد)
#اجتماعی #انتقادی
@Roshanfkrane
تفکر واژه ای است که همگان کمابیش چونان کسانی که از طاعون می رمند، از آن می گریزند.
#هگل
@Roshanfkrane
#هگل
@Roshanfkrane
فهمیدن یک فرآیند است _میتوان آن را فرآیندِ تولیدِ ایدهها نامید_ و به همین دلیل قابلِ قیاس با فرآیندِ تولیدِ مادی است. از این روست که میتوانیم بگوییم نظم و اتصالِ ایدهها با نظم و اتصالِ اشیاء یکسان است: هردو در واقع نظمی واحد و یکسان، و حرکتی مشابه و همانندند که گاه به مثابهِ واقعیت و گاه به مثابهِ اندیشه خود را بیان میکنند. بدین سبب فهمیدن باید همچون یک فعالیت در نظر گرفته شود نه یک بازنماییِ منفعل. اسپینوزا بارها و بارها به این موضوع اشاره میکند: شناخت صرفاً آشکارگیِ حقیقتی از پیش موجود نیست، بلکه فرآیندِ تکوینیِ فهمای است که مقدم بر تولید شدنش وجود ندارد. بنابراین فرآیندِ فهمیدن و پیشرویِ فهم، پیامد و تابعِ یک اصلِ آغازینِ مطلق نیست، یعنی اصلی که از خلالِ برقراریِ بنیادهایش به حقیقت مجالِ ظهور دهد؛ بر خلافِ یک نظمِ صوری که توسطِ حدودش متعین شده است، یک فرآیندِ عملی هرگز آغاز نمیکند، چراکه همواره پیشاپیش آغاز شده است.
#پییر_ماشری
از کتاب #هگل_یا_اسپینوزا ، بخش هندسهی بیشتر
#اندیشه
@Roshanfkrane
#پییر_ماشری
از کتاب #هگل_یا_اسپینوزا ، بخش هندسهی بیشتر
#اندیشه
@Roshanfkrane
علاقه #هگل به #تاریخ ایران و تاثیر #فلسفه او بر #فلسفه_ایرانشهر دکتر #جواد_طباطبایی
شما شاید چیزهایی در باره فلسفه ایرانشهر استاد جواد طباطبایی شنیدهاید...
موضوعی که متعصبان #مذهبی و قوم گرایان (از جمله حسن عباسی) به شدت مخالف آن هستند.
اما شاید نمیدانستید که فلسفه ایرانشهری استاد جواد طباطبایی تا چه اندازه تحت تاثیر فلسفه هگل قرار دارد و ریشههایی در نظریات هگل در باره ایران دارد.
اما چرا تاریخ و تمدن ایران برای هگل مهم بود؟
یکی از مسائلی که برای هگل مهم بود ، حفظ هویت و فردیت افراد در جامعه بود.
از نظر هگل جامعه یکدست، یکنواخت و یک رنگ که همه مردم آن اندیشه و تفکر یکسانی دارند ، قطعاً ایراد دارد و جامعه سالم متنوع است و به تنوع احترام میگذارد.
حکومتی خوب است که در پی یکدست سازی و یکسان سازی مردم با علایق و سلایق مختلف نباشد.
به همین خاطر هگل هخامنشیان را تحسین میکرد و ایران را نخستین امپراتوری (Reich به آلمانی) تاریخ بشر میدانست.
چون ایرانیان بر اقوام متعددی با ادیان ، زبانها و فرهنگهای مختلف حکومت میکردند اما در پی تحمیل دین ، زبان یا فرهنگ خاصی بر این مردمان نیامدند!
به این ترتیب اقوام مختلف هویت خود را در ایران حفظ میکردند.
هگل ایرانیان را نخستین نماینده انتقال راستین تاریخ از شرق به غرب میدانست.
از نظر او ایرانیان نخستین ملت واقعاً تاریخی هستند و از بعد از هخامنشیان است که وارد تاریخ پیوسته میشویم.
هگل معتقد بود که تاریخ ایران را باید در کنار اروپا خواند در حالی که ملل آسیایی همچون چینیها به معنای واقعی از این تاریخ جهانی جدا هستند.
هگل معتقد بود که اولین بار از ایران است که نور بر تمدن بشری میتابد و زرتشت را بانی این پرتو افکنی میداند. او ایرانیان را به خاطر این تحسین میکند که توانستند به مدت طولانی یک امپراتوری بزرگ را که از اقوام متعددی تشکیل میشد اداره کنند» کشور را از آشوب دور نگهدارند و در عین حال طوری مدیریت کنند که هویت اقوام حفظ شود.
اندیشههای هگل درباره ایران عمیقاً بر فلسفه ایرانشهری استاد طباطبابی تأثیر گذاشته است.
فلسفه ایرانشهری بر خلاف چیزهایی که مخالفانش میگویند نژادستیزانه و ستیزه جویانه نیست بلکه اتفاقاً برعکس بر زندگی مسالمت آمیز و آزادانه اقوام مختلف در کنار هم تأکید دارد. این حفظ هویت اقوام زیر پرچم یک کشور. همان نقطه آغاز علاقه هگل به ایران است.
منبع: گئورک ویلهلم فریدریش هگل، عقل در تاریخ، ترجمه حمید عنایت، انتشارات شفیعی، ۱۳۷۹، قسمت گزیدهای درباره ایران.
#فرهنگ #پارسی #اندیشه
@Roshanfkrane
شما شاید چیزهایی در باره فلسفه ایرانشهر استاد جواد طباطبایی شنیدهاید...
موضوعی که متعصبان #مذهبی و قوم گرایان (از جمله حسن عباسی) به شدت مخالف آن هستند.
اما شاید نمیدانستید که فلسفه ایرانشهری استاد جواد طباطبایی تا چه اندازه تحت تاثیر فلسفه هگل قرار دارد و ریشههایی در نظریات هگل در باره ایران دارد.
اما چرا تاریخ و تمدن ایران برای هگل مهم بود؟
یکی از مسائلی که برای هگل مهم بود ، حفظ هویت و فردیت افراد در جامعه بود.
از نظر هگل جامعه یکدست، یکنواخت و یک رنگ که همه مردم آن اندیشه و تفکر یکسانی دارند ، قطعاً ایراد دارد و جامعه سالم متنوع است و به تنوع احترام میگذارد.
حکومتی خوب است که در پی یکدست سازی و یکسان سازی مردم با علایق و سلایق مختلف نباشد.
به همین خاطر هگل هخامنشیان را تحسین میکرد و ایران را نخستین امپراتوری (Reich به آلمانی) تاریخ بشر میدانست.
چون ایرانیان بر اقوام متعددی با ادیان ، زبانها و فرهنگهای مختلف حکومت میکردند اما در پی تحمیل دین ، زبان یا فرهنگ خاصی بر این مردمان نیامدند!
به این ترتیب اقوام مختلف هویت خود را در ایران حفظ میکردند.
هگل ایرانیان را نخستین نماینده انتقال راستین تاریخ از شرق به غرب میدانست.
از نظر او ایرانیان نخستین ملت واقعاً تاریخی هستند و از بعد از هخامنشیان است که وارد تاریخ پیوسته میشویم.
هگل معتقد بود که تاریخ ایران را باید در کنار اروپا خواند در حالی که ملل آسیایی همچون چینیها به معنای واقعی از این تاریخ جهانی جدا هستند.
هگل معتقد بود که اولین بار از ایران است که نور بر تمدن بشری میتابد و زرتشت را بانی این پرتو افکنی میداند. او ایرانیان را به خاطر این تحسین میکند که توانستند به مدت طولانی یک امپراتوری بزرگ را که از اقوام متعددی تشکیل میشد اداره کنند» کشور را از آشوب دور نگهدارند و در عین حال طوری مدیریت کنند که هویت اقوام حفظ شود.
اندیشههای هگل درباره ایران عمیقاً بر فلسفه ایرانشهری استاد طباطبابی تأثیر گذاشته است.
فلسفه ایرانشهری بر خلاف چیزهایی که مخالفانش میگویند نژادستیزانه و ستیزه جویانه نیست بلکه اتفاقاً برعکس بر زندگی مسالمت آمیز و آزادانه اقوام مختلف در کنار هم تأکید دارد. این حفظ هویت اقوام زیر پرچم یک کشور. همان نقطه آغاز علاقه هگل به ایران است.
منبع: گئورک ویلهلم فریدریش هگل، عقل در تاریخ، ترجمه حمید عنایت، انتشارات شفیعی، ۱۳۷۹، قسمت گزیدهای درباره ایران.
#فرهنگ #پارسی #اندیشه
@Roshanfkrane
دنیای سوفی
هگل 27
دانلود رایگان قسمتهای دیگر👇
با لمس هشتگ👈 #دنیای_سوفی
در کانال روشنفکران👇
@Roshanfkrane
نشر صوتی : نوار
ناشر کتاب: نشر جامی
@Roshanfkrane
فصل بیست و هفتم , #هگل
با لمس هشتگ👈 #دنیای_سوفی
در کانال روشنفکران👇
@Roshanfkrane
نشر صوتی : نوار
ناشر کتاب: نشر جامی
@Roshanfkrane
فصل بیست و هفتم , #هگل
Kami Ba Man Modara Kon
Mahasti
کمی با من مدارا کن
شاعر: #شهیار_قنبری
ملودیساز: #بابک_افشار
تنظیمکننده: #منوچهر_چشمآذر
خواننده: #مهستی
ماییم و شبِ تار و غم یار و دِگر هیچ
صبرِ کم و بی تابی بسیار و دِگر هیچ
به قول #هگل :
حقیقت و زیبایی یکی است .
و به تعبیر من حقیقت در تصوّر است و زیبایی تجلّی بیرونی آن ....
هنر حقیقی انسان را وادار می کند به
زیستن آزادانه ، شورمندانه وخردمندانه
با خویشتن و نیز با دیگران ...
عشق ، احساسات دوستانه و محبّت را
مستقر می کند که به باور من محبّت عالی ترین هدف حیات انسان است .
کانال روشنفکران
#مهین_چرخنده #اندیشه
@mahincharkhande
@Roshanfkrane
به مناسبت زادروز شهیار قنبری ۶ امرداد
شاعر: #شهیار_قنبری
ملودیساز: #بابک_افشار
تنظیمکننده: #منوچهر_چشمآذر
خواننده: #مهستی
ماییم و شبِ تار و غم یار و دِگر هیچ
صبرِ کم و بی تابی بسیار و دِگر هیچ
به قول #هگل :
حقیقت و زیبایی یکی است .
و به تعبیر من حقیقت در تصوّر است و زیبایی تجلّی بیرونی آن ....
هنر حقیقی انسان را وادار می کند به
زیستن آزادانه ، شورمندانه وخردمندانه
با خویشتن و نیز با دیگران ...
عشق ، احساسات دوستانه و محبّت را
مستقر می کند که به باور من محبّت عالی ترین هدف حیات انسان است .
کانال روشنفکران
#مهین_چرخنده #اندیشه
@mahincharkhande
@Roshanfkrane
به مناسبت زادروز شهیار قنبری ۶ امرداد
بزرگترین درسی که تاریخ به ما میدهد این است که هیچکس از تاریخ درسی نگرفته است !
#تاریخ #هگل
@Roshanfkrane
#تاریخ #هگل
@Roshanfkrane
برای آنکه آدمی براستی انسان باشد و از حیوان ذاتا و واقعا تفاوت یابد، باید آرزوی انسانیاش به نحو مؤثر بر آرزوی حیوانیاش چیره شود...
همۀ آرزوهای حیوانی در واپسین تحلیل، تابع آرزوی او برای نگهداری جان خویش است. پس آرزوی انسانی باید بر این آرزوی نگهداری جان فائق آید. به سخن دیگر، آدمی، انسانیت خود را «محقق» نمیکند مگر آنکه جان «حیوانی» اش را به پیروی از آرزوی انسانی خویش به خطر اندازد.
#هگل
کتاب: خدایگان و بنده
#تیکه_کتاب
@Roshanfkrane
همۀ آرزوهای حیوانی در واپسین تحلیل، تابع آرزوی او برای نگهداری جان خویش است. پس آرزوی انسانی باید بر این آرزوی نگهداری جان فائق آید. به سخن دیگر، آدمی، انسانیت خود را «محقق» نمیکند مگر آنکه جان «حیوانی» اش را به پیروی از آرزوی انسانی خویش به خطر اندازد.
#هگل
کتاب: خدایگان و بنده
#تیکه_کتاب
@Roshanfkrane