#دکتر_محسنیان_راد در کتاب #ارتباط_شناسی داستان جالبی را نوشته است :
« فرض کنید پسری در خانواده ای با اعتقادات مذهبی متولد میشود ، آنها در نقطهای از تهران زندگی میکنند و ساکن آپارتمانی کوچک هستند . هزاران اتفاق کوچک و بزرگ زندگی پسرک را تشکیل میدهد ، مثلا وقتی خیلی کوچک بود یک روز که با مادرش از خیابان عبور میکرد پسرک از روی شیطنت خودش را به سگ کوچکی رساند و سگ کمی از بدنش را به لباس او مالید ، مادرش بعد از آن اتفاق تمام لباس های او را شست و به پسر توضیح داد که سگ کثیف و نجس است ، وقتی که دوازده ساله بود یک روز سگـی برادر کوچکش را گاز گرفت و گفته شد که باید به او آمپول هاری تزریق کنند ، بعدها که بزرگتر شد رابطه بین چند بیماری و بزاق سگ را در مقالات مطالعه کرد ضمن اینکه از رسالههای مذهبی هم اطلاعاتی در این مورد داشت ...
او را بگذاریم و به سراغ فرد دیگری برویم
« دختری را تصور کنید که در خانوادهای کشاورز به دنیا میآید ، شغل اصلی پدرش گلهداری است وهمیشه چند سگ نگهبان گله بودند ، برخی روزها که پدرش با اسب از خانه بیرون میرفت و دیر میکرد سگ وفادار خانواده پشت در انتظارش را میکشید و وقتی صدای اسب او را میشنید با هیاهو دیگران را مطلع میکرد و پدر هم وقتی وارد میشد دستی به سر سگ میکشید ، وقتی دوازده ساله بود روزی برادر کوچکش توی باطلاق افتاد و در حالی که از ترس جیغ می کشید سگ خانواده خودش را داخل آب انداخت و او را نجات داد ...
این دو کودک که خاطراتشان را خواندیم چند سال رها میکنیم و کاری نداریم که چگونه ازدواج میکنند ، حالا چند سال از ازدواجشان گذشته به این مکالمه توجه کنید : ➕ زن ➖ مرد
➕ باید یه فکری کنیم اگه باز دزد بیاد چی ؟
➖ میدم چفت و بست بیشتری درست کنن
➕ اگه از دیوار اومدن چی ؟
➖ میدم روی دیوارهام نرده بکشن
➕ چطوره یک سگ بیاریم
➖ سگ ، کجا نگهش داریم ؟؟
➕ معلومه توی خونه
➖ سگ کثیفه
➕ خوب میشوریمش
➖ احمق سگ نجسه !!
➕ چرا فحش میدی بیشعور ؟؟
مرد : ........ زن : .........
ظاهر قضیه این است که زن و مرد دربارۀ یک موضوع واحد صحبت میکنند و اگر نفر سومی به حرفهای آنها گوش کند سگ را با حیوان دیگری اشتباه نخواهد گرفت اما این تمام داستان نیست زیرا در حقیقت آنها دارند دربارۀ دو حیوان کاملاً متفاوت صحبت میکنند : مرد دربارۀ یک موجود نجس خطرناک حرف میزند و زن دربارۀ یک موجود وفادار مهربان ، فقط اسم و شکل این دو شبیه هم است ، همۀ ما اینچنین مشکلاتی داریم البته نه دربارۀ خریدن یا نخریدن سگ بلکه به شکلهای متفاوت ، در حقیقت بخش عمدهای از اختلافات ما در زندگی خانوادگی و اجتماعی ناشی از همین تفاوت معناهاست ، واژۀ مادر برای کسی که از مهر مادری برخوردار بوده با کسی که مادری معتاد و نالایق داشته یکسان نیست ، واژۀ شراکت برای کسی که بهترین تجربیات را با شریکش داشته با کسی که شریکش به او خیانت کرده و اموالش را برده معنای مشترک ندارد و ...
همیشه به یاد داشته باشید آنچه شما میگویید الزاما آنچه طرف مقابل دریافت میکند نیست و در این حالت همیشه خطر سوءتفاهم وجود دارد ، بنابراین باید تلاش کرد مفهوم کلمات را به همان شکلی که در ذهنتان هست بیان کنید مثلا در قصۀ بالا در کنار این جمله که من با خرید سگ مخالفم باید توضیح داد که چرا از نظر من سگ حیوان نجس و خطرناکیست . باور کنید با رعایت همین مطلب ساده بسیاری از مشکلات اساسا به وجود نمیآید و اگر هم آمد با هزینۀ کمتر حل میشود !!
#تربیتی
@Roshanfkrane
« فرض کنید پسری در خانواده ای با اعتقادات مذهبی متولد میشود ، آنها در نقطهای از تهران زندگی میکنند و ساکن آپارتمانی کوچک هستند . هزاران اتفاق کوچک و بزرگ زندگی پسرک را تشکیل میدهد ، مثلا وقتی خیلی کوچک بود یک روز که با مادرش از خیابان عبور میکرد پسرک از روی شیطنت خودش را به سگ کوچکی رساند و سگ کمی از بدنش را به لباس او مالید ، مادرش بعد از آن اتفاق تمام لباس های او را شست و به پسر توضیح داد که سگ کثیف و نجس است ، وقتی که دوازده ساله بود یک روز سگـی برادر کوچکش را گاز گرفت و گفته شد که باید به او آمپول هاری تزریق کنند ، بعدها که بزرگتر شد رابطه بین چند بیماری و بزاق سگ را در مقالات مطالعه کرد ضمن اینکه از رسالههای مذهبی هم اطلاعاتی در این مورد داشت ...
او را بگذاریم و به سراغ فرد دیگری برویم
« دختری را تصور کنید که در خانوادهای کشاورز به دنیا میآید ، شغل اصلی پدرش گلهداری است وهمیشه چند سگ نگهبان گله بودند ، برخی روزها که پدرش با اسب از خانه بیرون میرفت و دیر میکرد سگ وفادار خانواده پشت در انتظارش را میکشید و وقتی صدای اسب او را میشنید با هیاهو دیگران را مطلع میکرد و پدر هم وقتی وارد میشد دستی به سر سگ میکشید ، وقتی دوازده ساله بود روزی برادر کوچکش توی باطلاق افتاد و در حالی که از ترس جیغ می کشید سگ خانواده خودش را داخل آب انداخت و او را نجات داد ...
این دو کودک که خاطراتشان را خواندیم چند سال رها میکنیم و کاری نداریم که چگونه ازدواج میکنند ، حالا چند سال از ازدواجشان گذشته به این مکالمه توجه کنید : ➕ زن ➖ مرد
➕ باید یه فکری کنیم اگه باز دزد بیاد چی ؟
➖ میدم چفت و بست بیشتری درست کنن
➕ اگه از دیوار اومدن چی ؟
➖ میدم روی دیوارهام نرده بکشن
➕ چطوره یک سگ بیاریم
➖ سگ ، کجا نگهش داریم ؟؟
➕ معلومه توی خونه
➖ سگ کثیفه
➕ خوب میشوریمش
➖ احمق سگ نجسه !!
➕ چرا فحش میدی بیشعور ؟؟
مرد : ........ زن : .........
ظاهر قضیه این است که زن و مرد دربارۀ یک موضوع واحد صحبت میکنند و اگر نفر سومی به حرفهای آنها گوش کند سگ را با حیوان دیگری اشتباه نخواهد گرفت اما این تمام داستان نیست زیرا در حقیقت آنها دارند دربارۀ دو حیوان کاملاً متفاوت صحبت میکنند : مرد دربارۀ یک موجود نجس خطرناک حرف میزند و زن دربارۀ یک موجود وفادار مهربان ، فقط اسم و شکل این دو شبیه هم است ، همۀ ما اینچنین مشکلاتی داریم البته نه دربارۀ خریدن یا نخریدن سگ بلکه به شکلهای متفاوت ، در حقیقت بخش عمدهای از اختلافات ما در زندگی خانوادگی و اجتماعی ناشی از همین تفاوت معناهاست ، واژۀ مادر برای کسی که از مهر مادری برخوردار بوده با کسی که مادری معتاد و نالایق داشته یکسان نیست ، واژۀ شراکت برای کسی که بهترین تجربیات را با شریکش داشته با کسی که شریکش به او خیانت کرده و اموالش را برده معنای مشترک ندارد و ...
همیشه به یاد داشته باشید آنچه شما میگویید الزاما آنچه طرف مقابل دریافت میکند نیست و در این حالت همیشه خطر سوءتفاهم وجود دارد ، بنابراین باید تلاش کرد مفهوم کلمات را به همان شکلی که در ذهنتان هست بیان کنید مثلا در قصۀ بالا در کنار این جمله که من با خرید سگ مخالفم باید توضیح داد که چرا از نظر من سگ حیوان نجس و خطرناکیست . باور کنید با رعایت همین مطلب ساده بسیاری از مشکلات اساسا به وجود نمیآید و اگر هم آمد با هزینۀ کمتر حل میشود !!
#تربیتی
@Roshanfkrane