روشنفکران
81.8K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
کدامین چشمه #سمی شد ، که آب از #آب می ترسد ؟
و حتی ، #ذهن ماهیگیر ، از #قلاب می ترسد

کدامین #وحشت وحشی ، گرفته روح دریا را
که #طوفان از #خروش و #موج از #گرداب می ترسد

 گرفته وسعت شب را ، #غباری آنچنان مبهم
که چشم از #دیدگاه و #ماه از #مهتاب می ترسد

#شب است و خیمه شب بازان و رقص وحشی #اشباح
#مژه از پلک و پلک از #چشم و چشم از #خواب می ترسد

 فغان ، زین شهر #کج_باور ، که حتی نکته آموزش
ز #افسون و طلسم و رمل و #اسطرلاب می ترسد

فضا را آنچنان آلوده ، دود #نفرت و #نفرین
که موشک هم ، ز سطح #سکوی پرتاب می ترسد

 طنین کار سازی هم ، زسازی بر نمی خیزد .
که #چنگ از پرده ها و #سیم ، از #مضراب می ترسد

سخن ، دیگر کن ای #بهمن ! کجا باور توان کردن
که #غوک از جلبک و #خرچنگ از #مرداب می ترسد
  
#بهمن‌رافعی
#شعر
@Roshanfkrane
#افسون_عصر_سرد

وقتی که ارابه ی آهنین دوران جدید از راه رسید؛ ما هنوز در مزرعه هایمان مشغول کار بودیم. ما ساقه های گندم را حس می‌کردیم، نسیم را، عطر گل های خود روی وحشی را، خاک را، نان را، آب را حس می کردیم. زل می زدیم در آفتاب گرم مرداد تا چشمانمان نیلی و سیاه می رفت. لذت بودن هستی را حس می‌کردیم. هستی را سر می‌کشیدیم.
آن زمان ما هنوز به توصیف کردن عادت نکرده بودیم. آن زمان ما شاعر نبودیم بلکه هر لحظه شعری از تار و پودمان عبور می‌کرد. لحظه‌های بودنمان شعر بود. حرف نمی زدیم. فقط هستی را مدام مزمزه می کردیم.
آن زمان گل سرخ، عشق، آسمان، ماه و... تنها واژه هایی کلیشه ای و عکس های فانتزی در صفحه های دیجیتال نبودند.
اما ساحران عصر صنعت ما را فریب دادند. نمایشگرها ما را مسحور کردند و ما رفته رفته تصویر ها را بر حقیقت ترجیح دادیم. ما حرف ها و کلمات را بر لمس کردن، بوییدن، چشیدن و مست شدن ترجیح دادیم.

دروازه ای را به روی ما گشودند و ما دشتی دیدیم بی پایان...گفتیم : و اینک آزادی!
و هرکداممان بی پروا شروع به دویدن کردیم...دویدیم...آنقدر که از نفس افتادیم و یک لحظه، در آن دشت بی پایان خود راتنها یافتیم!تنها تر از همیشه.

دیواری را پیش ما فرو ریختند و ما بهشتی دیدیم از قدرت بی حد انتخاب. گفتند و اینک هر آنچه می خواهید و هرچقدر که می خواهید بخورید و بپوشید و هم آغوشی کنید و بگوید و بشنوید و لذت ببرید...
و ما مانند قحطی زدگان به هرچه می‌دیدیم و هوس می‌کردیم، دست درازی کردیم. همه چیز و همه کس را حق خود دانستیم.
اما هرچه پیش رفتیم خود را حقیر تر و فقیر تر از پیش یافتیم... ما هیجان زندگی را، شور و شیدایی کردن را، تپش را به هوس های یکنواخت و بی طعم باخته بودیم.
ما عشق را از دست داده بودیم.

#مدرنیته

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"راضی باش" به هر چی اتفاق افتاد که اگه خوب بود زندگیتو "قشنگ" کرد و اگه بد بود تو رو "ساخت"

"مدیون باش" به همه آدمای زندگیت که خوباش بهترین "حسارو" بهت میدن و بداش بهترین "درسارو"

"ممنون باش" از اونی که بهت یاد داد همه شبیه "حرفاشون" نیستن و همیشه همونجوری که میخوای "پیش نمیره"

خوانش :
#افسون_غفایی
#رها_آزاد
#ساناز_محمدی
#دلارا
#موسیقی #شعر

@Roshanfkrane