_198
فکرش بار دیگرمغشوش شد.
یووانا در میدان بازی منتظر او بود. در راه خانه سوفی کیف مدرسه اش را باز کرد و کارت پستال تازه را نشان یووانا داد.
بروانا پرسید: «مهر پست چه تاریخی است؟» احتمالا ۱۵ ژوئن...» «نه، نگاه کن... نوشته ۹۰
/ ۵ / ۳۰ .» یعنی دیروز... روز بعد از مرگ سرگرد در لبنان.» یووانا گفت: «فکر نمیکنم کارت پستال یک روزه از لبنان به نروژ برسد.»
به خصوص با این نشانی عجیب و غریب: هیلده مولرکناگ، توسط سوفی آموندسن، دبیرستان راهنمایی فروليا...»
فکر میکنی با پست آمده؟ و آموزگارمان آن را لای دفترچه تو گذاشته؟» نمی دانم. جرئت هم ندارم از او بپرسم.» صحبت کارت پستال به همين خاتمه یافت. سوفی گفت: «تصمیم دارم شب اول تابستان یک میهمانی در باغمان بدهم.»
با پسرها؟» سوفی شانه هایش را بالا انداخت. «حتما لازم نیست احمق ترین آنها را دعوت کرد.»
ولی جرمی را که لابد میگویی؟» اگر تو بخواهی. راستی، شاید آلبرتو کناکس را هم دعوت کنم.» عقلت کم شده!» بله، می دانم.»
گفتگو به همین جا ختم شد؛ چون رسیدند به فروشگاه بزرگ و هر کدام به راه خود رفت.
سوفی به خانه که رسید ابتدا نگاهی به باغ انداخت ببیند هرمس آنجا نیست. از قضا بود، و داشت دور و بر درختهای سیب بو میکشید.
#قسمت_198
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
فکرش بار دیگرمغشوش شد.
یووانا در میدان بازی منتظر او بود. در راه خانه سوفی کیف مدرسه اش را باز کرد و کارت پستال تازه را نشان یووانا داد.
بروانا پرسید: «مهر پست چه تاریخی است؟» احتمالا ۱۵ ژوئن...» «نه، نگاه کن... نوشته ۹۰
/ ۵ / ۳۰ .» یعنی دیروز... روز بعد از مرگ سرگرد در لبنان.» یووانا گفت: «فکر نمیکنم کارت پستال یک روزه از لبنان به نروژ برسد.»
به خصوص با این نشانی عجیب و غریب: هیلده مولرکناگ، توسط سوفی آموندسن، دبیرستان راهنمایی فروليا...»
فکر میکنی با پست آمده؟ و آموزگارمان آن را لای دفترچه تو گذاشته؟» نمی دانم. جرئت هم ندارم از او بپرسم.» صحبت کارت پستال به همين خاتمه یافت. سوفی گفت: «تصمیم دارم شب اول تابستان یک میهمانی در باغمان بدهم.»
با پسرها؟» سوفی شانه هایش را بالا انداخت. «حتما لازم نیست احمق ترین آنها را دعوت کرد.»
ولی جرمی را که لابد میگویی؟» اگر تو بخواهی. راستی، شاید آلبرتو کناکس را هم دعوت کنم.» عقلت کم شده!» بله، می دانم.»
گفتگو به همین جا ختم شد؛ چون رسیدند به فروشگاه بزرگ و هر کدام به راه خود رفت.
سوفی به خانه که رسید ابتدا نگاهی به باغ انداخت ببیند هرمس آنجا نیست. از قضا بود، و داشت دور و بر درختهای سیب بو میکشید.
#قسمت_198
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
199
مانند بقیه جسم بتوان آن را لمس کرد. روح چیزی «معنوی» است.
از میدان بزرگ گذشتند، به شهر قدیم نزدیک شدند. به پیاده رویی رسیدند که سوفی ده کرونی را یافته بود، و دختر بی اختیار به آسفالت نگاه کرد. و درست در همان نقطه ای که دولا شده سکه را برداشته بود، حال کارت پستالی بود عکسش رو به بالا. عکس باغی را نشان می داد پر از نخل و درختان پرتغال.
سوفی خم شد و کارت را برداشت. هرمس شروع کرد به پارس کردن، انگار نمی خواست سوفی به آن دست بزند. پشت کارت نوشته بود:
هیلده عزیز، زندگی زنجیری دراز از تصادفات است. بعید نیست ده کرونی که تو گم کردی اینجا سر درآورده باشد. شاید پیرزنی که در لیله سن منتظر اتوبوس بود تا به کریستین سن برود سکه را یافت. شاید او در کریستین سن سوار قطار شد و به دیدن نوه هایش رفت، و پول را ساعتها بعد اینجا در میدان نو گم کرد. و بعد از کجا معلوم که همان روز دختری که به راستی به آن پول نیاز داشت تا با اتوبوس به خانه خود برود آن را نیافته باشد. آدم، هیلده، هیچوقت يقين ندارد، ولی اگر واقعا چنین باشد، باید حتما از خود بپرسیم آیا خواست خدا در پشت همه چیز نیست. قربانت، پدر، که روحا در اسکله کنار خانه در لیله سن نشسته است.
پی نوشت: گفتم که کمک میکنم ده کرونی را پیدا کنی. در روی دیگر کارت نوشته بود: «هیلده مولرکناگ، توسط عابر گذرا» مهر پستخانه به تاریخ ۱۵ /۶/ ۹۰ بود.
سوفی دوان دوان همراه هرمس از پله ها بالا رفت. به محض این که آلبرتو در را گشود، دختر گفت:
برو کنار. پستچی آمده.»
فکر می کرد حق دارد دلخور باشد. آلبرتو کنار ایستاد، و دختر خود را به داخل انداخت. هرمس مانند دفعه پیش رفت زیر رختکن دراز کشید.
#قسمت_199
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
مانند بقیه جسم بتوان آن را لمس کرد. روح چیزی «معنوی» است.
از میدان بزرگ گذشتند، به شهر قدیم نزدیک شدند. به پیاده رویی رسیدند که سوفی ده کرونی را یافته بود، و دختر بی اختیار به آسفالت نگاه کرد. و درست در همان نقطه ای که دولا شده سکه را برداشته بود، حال کارت پستالی بود عکسش رو به بالا. عکس باغی را نشان می داد پر از نخل و درختان پرتغال.
سوفی خم شد و کارت را برداشت. هرمس شروع کرد به پارس کردن، انگار نمی خواست سوفی به آن دست بزند. پشت کارت نوشته بود:
هیلده عزیز، زندگی زنجیری دراز از تصادفات است. بعید نیست ده کرونی که تو گم کردی اینجا سر درآورده باشد. شاید پیرزنی که در لیله سن منتظر اتوبوس بود تا به کریستین سن برود سکه را یافت. شاید او در کریستین سن سوار قطار شد و به دیدن نوه هایش رفت، و پول را ساعتها بعد اینجا در میدان نو گم کرد. و بعد از کجا معلوم که همان روز دختری که به راستی به آن پول نیاز داشت تا با اتوبوس به خانه خود برود آن را نیافته باشد. آدم، هیلده، هیچوقت يقين ندارد، ولی اگر واقعا چنین باشد، باید حتما از خود بپرسیم آیا خواست خدا در پشت همه چیز نیست. قربانت، پدر، که روحا در اسکله کنار خانه در لیله سن نشسته است.
پی نوشت: گفتم که کمک میکنم ده کرونی را پیدا کنی. در روی دیگر کارت نوشته بود: «هیلده مولرکناگ، توسط عابر گذرا» مهر پستخانه به تاریخ ۱۵ /۶/ ۹۰ بود.
سوفی دوان دوان همراه هرمس از پله ها بالا رفت. به محض این که آلبرتو در را گشود، دختر گفت:
برو کنار. پستچی آمده.»
فکر می کرد حق دارد دلخور باشد. آلبرتو کنار ایستاد، و دختر خود را به داخل انداخت. هرمس مانند دفعه پیش رفت زیر رختکن دراز کشید.
#قسمت_199
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
_202
کنار آنها کتابی برگشوده و به راستی سالخورده. سوفی پرسید: «این چیست؟»
چاپ اول مقالات فلسفی دکارت که در ۱۶۳۷ منتشر شد و گفتار در روش مشهور وی نخست در آن در آمد؛ این کتاب یکی از عزیزترین چیزهایی است که من دارم.»
و صندوقچه؟»
صندوقچه محتوی مجموعه منحصر به فرد ذره بین و عدسی است. اینها همه در اواسط قرن هفدهم توسط اسپینوزا فیلسوف هلندی تراشیده شدند. بی اندازه گرانبهای اند و باز از جمله اشیای بسیار عزیز من.»
شاید وقتی بفهمم اسپینوزا و دکارت کی اند قدر این اشیاء را بیشتر بدانم.»
البته، ولی ابتدا باید خود را با دورانی که اینها در آن می زیستند آشنا سازی. بشین.»
هر دو در جای دفعه پیش خود، سوفی در صندلی دسته دار بزرگ و آلبرتو کناکس روی کاناپه، نشستند. میز کوچک، رویش کتاب و صندوقچه، بین آنها بود. آلبرتو کلاه گیسش را از سر برداشت و روی میز تحریر گذاشت.
امروز درباره قرن هفدهم یا آنچه به طور کلی عصر باروک می نامیم، صحبت میکنیم.»
عصر باروک؟ چه اسم عجیبی.»
لفظ «باروک» از واژه ای است که برای توصیف کردن مرواریدهای نامنظم شکل به کار می رود. بی نظمی ویژگی هنر باروک بود، و در قیاس با سبک ساده و موزون هنر رنسانس، سرشار از شکلهای تقابلی بود. تضادهای آشتی ناپذیر به طور کلی خصلت بارز قرن هفدهم بود. از سویی خوشبینی بی وقفه رنسانس را داریم و از سوی دیگر نقطه مقابل آن یعنی کسانی را که در پی زندگی پر ریاضت و انزوای مذهبی بودند.
#قسمت_202
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
کنار آنها کتابی برگشوده و به راستی سالخورده. سوفی پرسید: «این چیست؟»
چاپ اول مقالات فلسفی دکارت که در ۱۶۳۷ منتشر شد و گفتار در روش مشهور وی نخست در آن در آمد؛ این کتاب یکی از عزیزترین چیزهایی است که من دارم.»
و صندوقچه؟»
صندوقچه محتوی مجموعه منحصر به فرد ذره بین و عدسی است. اینها همه در اواسط قرن هفدهم توسط اسپینوزا فیلسوف هلندی تراشیده شدند. بی اندازه گرانبهای اند و باز از جمله اشیای بسیار عزیز من.»
شاید وقتی بفهمم اسپینوزا و دکارت کی اند قدر این اشیاء را بیشتر بدانم.»
البته، ولی ابتدا باید خود را با دورانی که اینها در آن می زیستند آشنا سازی. بشین.»
هر دو در جای دفعه پیش خود، سوفی در صندلی دسته دار بزرگ و آلبرتو کناکس روی کاناپه، نشستند. میز کوچک، رویش کتاب و صندوقچه، بین آنها بود. آلبرتو کلاه گیسش را از سر برداشت و روی میز تحریر گذاشت.
امروز درباره قرن هفدهم یا آنچه به طور کلی عصر باروک می نامیم، صحبت میکنیم.»
عصر باروک؟ چه اسم عجیبی.»
لفظ «باروک» از واژه ای است که برای توصیف کردن مرواریدهای نامنظم شکل به کار می رود. بی نظمی ویژگی هنر باروک بود، و در قیاس با سبک ساده و موزون هنر رنسانس، سرشار از شکلهای تقابلی بود. تضادهای آشتی ناپذیر به طور کلی خصلت بارز قرن هفدهم بود. از سویی خوشبینی بی وقفه رنسانس را داریم و از سوی دیگر نقطه مقابل آن یعنی کسانی را که در پی زندگی پر ریاضت و انزوای مذهبی بودند.
#قسمت_202
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
_203
در هنر و در حیات روزمره نیز از طرفی به خودنماییهای متفرعن و پرزرق و برق بر می خوریم، و از طرف دیگر به نهضتی رهبانی که از دنیا کنار میکشید.»
به عبارت دیگر، هم به کاخهای سربرافراشته و هم به دیرهای دورافتاده.»
بله، بد نگفتی. یکی از گفته های معروف عصر باروک عبارتی لاتینی به معنای د دم را غنیمت شمارا بود. اصطلاح دیگری که زیاد بر زبان می آمد د یادت نرود که می میری بود. در هنر، مثلا، نقاش سبک زندگی بی اندازه پرتجملی را، میکشید، ولی جمجمه کوچکی نیز در گوشه آن ترسیم می کرد.
ویژگی دیگر عصر باروک، به مفاهیم گوناگون، نخوت یا تصنع بود. در عین حال افراد بسیاری هم در اندیشه روی دیگر سکه، یعنی ماهیت ناپایدار چیزها بودند، این واقعیت که تمام زیباییهایی که ما را در میان گرفته ناچار باید روزی از میان برود.»
این درست است. و چه غم انگیز است که هیچ چیزی دوام ندارد.»
حالا داری کاملا مانند بسیاری از مردم قرن هفدهم فکر میکنی. عصر باروک از دید سیاسی نیز دوران برخورد و ستیز بود. جنگ اروپا را ویران کرده بود. بدترین آنها جنگ سی ساله بود که از ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ بیشتر قاره اروپا را به هم ریخت. این جنگ، در حقیقت، مجموعه ای از چندین جنگ بود که به ویژه به آلمان لطمه زد. از پیامدهای مهم جنگ سی ساله یکی آن بود که فرانسه رفته رفته قدرت مسلط اروپا شد.»
جنگ بر سر چه بود؟ »
جنگ تا اندازه زیادی میان پروتستانها و کاتولیکها بود. ولی به سلطه جویی سیاسی هم بی ارتباط نبود.»
کم و بیش مثل لبنان.»
از جنگها که بگذریم، قرن هفدهم دوران اختلافهای بزرگ طبقاتی بود. داستان اشراف فرانسوی و دربار ورسای را که حتما شنیده ای. ولی نمی دانم درباره تنگدستی مردم فرانسه چیزی به گوش ات رسیده است. نمایش شکوه و حشمت پیش شرط قدرت نمایی است. اغلب گفته اند که وضع سیاسی در عصرباروک همسنگ هنر و معماری آن بود.
#قسمت_203
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
در هنر و در حیات روزمره نیز از طرفی به خودنماییهای متفرعن و پرزرق و برق بر می خوریم، و از طرف دیگر به نهضتی رهبانی که از دنیا کنار میکشید.»
به عبارت دیگر، هم به کاخهای سربرافراشته و هم به دیرهای دورافتاده.»
بله، بد نگفتی. یکی از گفته های معروف عصر باروک عبارتی لاتینی به معنای د دم را غنیمت شمارا بود. اصطلاح دیگری که زیاد بر زبان می آمد د یادت نرود که می میری بود. در هنر، مثلا، نقاش سبک زندگی بی اندازه پرتجملی را، میکشید، ولی جمجمه کوچکی نیز در گوشه آن ترسیم می کرد.
ویژگی دیگر عصر باروک، به مفاهیم گوناگون، نخوت یا تصنع بود. در عین حال افراد بسیاری هم در اندیشه روی دیگر سکه، یعنی ماهیت ناپایدار چیزها بودند، این واقعیت که تمام زیباییهایی که ما را در میان گرفته ناچار باید روزی از میان برود.»
این درست است. و چه غم انگیز است که هیچ چیزی دوام ندارد.»
حالا داری کاملا مانند بسیاری از مردم قرن هفدهم فکر میکنی. عصر باروک از دید سیاسی نیز دوران برخورد و ستیز بود. جنگ اروپا را ویران کرده بود. بدترین آنها جنگ سی ساله بود که از ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ بیشتر قاره اروپا را به هم ریخت. این جنگ، در حقیقت، مجموعه ای از چندین جنگ بود که به ویژه به آلمان لطمه زد. از پیامدهای مهم جنگ سی ساله یکی آن بود که فرانسه رفته رفته قدرت مسلط اروپا شد.»
جنگ بر سر چه بود؟ »
جنگ تا اندازه زیادی میان پروتستانها و کاتولیکها بود. ولی به سلطه جویی سیاسی هم بی ارتباط نبود.»
کم و بیش مثل لبنان.»
از جنگها که بگذریم، قرن هفدهم دوران اختلافهای بزرگ طبقاتی بود. داستان اشراف فرانسوی و دربار ورسای را که حتما شنیده ای. ولی نمی دانم درباره تنگدستی مردم فرانسه چیزی به گوش ات رسیده است. نمایش شکوه و حشمت پیش شرط قدرت نمایی است. اغلب گفته اند که وضع سیاسی در عصرباروک همسنگ هنر و معماری آن بود.
#قسمت_203
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
#کتاب_صوتی
#زیبای_تنها
#محمودطلوعی
سرگذشت غم انگیز ثریا اولین و آخرین عشق شاه...
》زیبای تنها
تالیف: محمود طلوعی
راوی: آزیتا ناهیدفر
#قسمت_اول
@Roshanfkrane
#زیبای_تنها
#محمودطلوعی
سرگذشت غم انگیز ثریا اولین و آخرین عشق شاه...
》زیبای تنها
تالیف: محمود طلوعی
راوی: آزیتا ناهیدفر
#قسمت_اول
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
@Roshanfkrane
سرنوشت جهان بعد از ما چه خواهد شد..
#قسمت_دوم
#اسرار_جهان #علمی #نجوم #جالب
ادامه دارد...
@Roshanfkrane
سرنوشت جهان بعد از ما چه خواهد شد..
#قسمت_دوم
#اسرار_جهان #علمی #نجوم #جالب
ادامه دارد...
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سرنوشت جهان بعد از ما چه خواهد شد
#قسمت_سوم
#اسرار_جهان
ادامه دارد...
#جالب #علمی #نجوم #دانستنی
@Roshanfkrane
#قسمت_سوم
#اسرار_جهان
ادامه دارد...
#جالب #علمی #نجوم #دانستنی
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
@Roshanfkrane
کیهان چگونه به پایان میرسد؟
ممکن است هیچوقت نتوانیم مطمئن شویم؛ اما دانش مدرن برای کشیدن تصویری از آینده احتمالی کیهان، دست به کار شده است.
#قسمت_چهارم
#اسرار_جهان
ادامه دارد...
#دانستنی #علمی #نجوم #جالب
@Roshanfkrane
کیهان چگونه به پایان میرسد؟
ممکن است هیچوقت نتوانیم مطمئن شویم؛ اما دانش مدرن برای کشیدن تصویری از آینده احتمالی کیهان، دست به کار شده است.
#قسمت_چهارم
#اسرار_جهان
ادامه دارد...
#دانستنی #علمی #نجوم #جالب
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
@Roshanfkrane
#انرژی_تاریک قسمت اعظم ِ کیهان ما را تشکیل می دهد، اما مادۀ تاریک که اثرات گرانشی دارد در یک حجم مشخص وجود دارد.
#قسمت_پنجم
#اسرار_جهان
ادامه دارد...
#جالب #دانستنی #نجوم #علمی
@Roshanfkrane
#انرژی_تاریک قسمت اعظم ِ کیهان ما را تشکیل می دهد، اما مادۀ تاریک که اثرات گرانشی دارد در یک حجم مشخص وجود دارد.
#قسمت_پنجم
#اسرار_جهان
ادامه دارد...
#جالب #دانستنی #نجوم #علمی
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نیستی و هستی
تحول در سِیر به سوی نیستی و تحولی در حالت ترس آگاهی و پذیرش
#قسمت_آخر
#اسرار_جهان
#دانستنی #علمی #نجوم #جالب
@Roshanfkrane
تحول در سِیر به سوی نیستی و تحولی در حالت ترس آگاهی و پذیرش
#قسمت_آخر
#اسرار_جهان
#دانستنی #علمی #نجوم #جالب
@Roshanfkrane