از لابهلای دفترها و یادگارهای زمانه...
🔵 گفتوگوی #داوود_پیرنیا و #محمدرضا_شجریان
برای ورود و کار #شجریان در رادیو ایران:
«پیرنیا سرش را از روی كاغذها بلند كرد و گفت: این را چه كسی خوانده بود...؟!؟
گفتند:
از شهرستان آمده. از #مشهد
.
پیرنیا: برگ سبز ۲۱۶ باشد. من همین را پخش می كنم. اسمت چیست جوان؟
- محمدرضا.
- اهل مشهدی؟
- بله.
- باید منتقلت كنم #تهران. باید تهران باشی. حیف است.
جوان گفت: استاد!
اگر خواستید صدای من را پخش كنید، بگویید سیاوش است. سیاوش بیدكانی.
پیرنیا: میدانی «بیدكانی» یعنی چه؟
جوان: گوشهای در دشتی است.
پیرنیا: آفرین. پس بلدی. حالا بگو چرا بگویم #سیاوش_بیدكانی؟
جوان:
پدر حساس هستند. #مذهبی هستند. شدیداً تعصب دارند. اصلاً در خانه نه رادیو داریم، نه تلویزیون.
ایشان حتی نمیداند كه من بلدم آواز بخوانم. بفهمند، بد میشود.
پیرنیا: خیالت راحت. و نوشت:
برگ سبز ۲۱۶، #سیاوش_بیدكانی. »
آذر ۱۳۴۵
پخش از رادیو:
یک سال بعد ـ۱۳۴۶
📚🖌🎶
#دانستنی
#جالب
#هنر
@Roshanfkrane
🔵 گفتوگوی #داوود_پیرنیا و #محمدرضا_شجریان
برای ورود و کار #شجریان در رادیو ایران:
«پیرنیا سرش را از روی كاغذها بلند كرد و گفت: این را چه كسی خوانده بود...؟!؟
گفتند:
از شهرستان آمده. از #مشهد
.
پیرنیا: برگ سبز ۲۱۶ باشد. من همین را پخش می كنم. اسمت چیست جوان؟
- محمدرضا.
- اهل مشهدی؟
- بله.
- باید منتقلت كنم #تهران. باید تهران باشی. حیف است.
جوان گفت: استاد!
اگر خواستید صدای من را پخش كنید، بگویید سیاوش است. سیاوش بیدكانی.
پیرنیا: میدانی «بیدكانی» یعنی چه؟
جوان: گوشهای در دشتی است.
پیرنیا: آفرین. پس بلدی. حالا بگو چرا بگویم #سیاوش_بیدكانی؟
جوان:
پدر حساس هستند. #مذهبی هستند. شدیداً تعصب دارند. اصلاً در خانه نه رادیو داریم، نه تلویزیون.
ایشان حتی نمیداند كه من بلدم آواز بخوانم. بفهمند، بد میشود.
پیرنیا: خیالت راحت. و نوشت:
برگ سبز ۲۱۶، #سیاوش_بیدكانی. »
آذر ۱۳۴۵
پخش از رادیو:
یک سال بعد ـ۱۳۴۶
📚🖌🎶
#دانستنی
#جالب
#هنر
@Roshanfkrane