روشنفکران
81.8K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
من_عاشق_چشمت_شدم_علیرضا_قربانی_49957
<unknown>
زنده یاد #افشین_یداللهی 🥀🥀🍁

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید

وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید



وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید

وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید



من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی



یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود

آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود



وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد

آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد



من بودم و چشمان تو، نه آتشی و نه گِلی

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی



من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر

چیزی از آنسوی یقین، شاید کمی هم کیش تر



آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود

دیگر فقط تصویر من در مردمک های تو بود
کانال روشنفکران
#شعر #عاشقانه #موسیقی

#علیرضا_قربانی

@Roshanfkrane
فقط شما گور‌خواب نیستید
ما هم گور‌خوابیم
خوابیده‌ایم
در گورِ خواب

بغض‌هایمان را
می‌خندیم
خنده‌هایمان را
بغض می‌کنیم

حرف نمی‌زنیم
فقط نگاه می‌کنیم
به آنها که فقط حرف می‌زنند
و نگاه نمی‌کنند
به آنها که گور‌خوابانی بدتر از ما و شمایند
به آنها که خواب می‌بینند زنده‌اند
وقتی دیگران
از دستشان
زنده زنده
به گور می‌روند
بیچاره آنها
که امروز
در گورِ دلِ مردم می‌خوابند
و فردا
در گورِ تاریخ خواهند خوابید
و
تاریخ
مانند خدا
"ستارالعیوب" نیست...


#افشین_یداللهی

#شعر
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
#افشین_هاشمی، بازیگر سینما و تئاتر در صفحه اینستاگرامش با انتشار پستی که در آن از هشتگ مهسا امینی استفاده کرده، به جان باختن فرزندان ایران و اعتراضات سراسری واکنش نشان داد. این بازیگر و کارگردان با حمایت از اعتراضات سراسری مردم ایران نوشت: «شما مطرود فرزندان تان خواهید بود اگر امروز مردم را بی فرزند کنید.»

#اعتراضات #اجتماعی #هنرمندان

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر #افشین_جعفرزاده، فوق تخصص بیهوشی بیمارستان امام خمینی و هیئت علمی دانشگاه تهران در حمایت از #حمید_قره‌حسنلو و همسرش ویدیویی منتشر کرده است.

او در این ویدیو دکتر قره‌حسنلو را انسانی خیر و انسان‌دوست خوانده و از سیستم قضایی ایران خواسته «عدل و داد» را در فرا راه خود قرار دهند و برای تجدید نظر در حکم اعدام او و همسرش، کمیته حقیقت‌یابی ایجاد کند.

بخشی از گفته‌های او را در این ویدیو بشنوید.

#اعتراضات #اجتماعی

@Roshanfkrane
باز خوانی ترانه ی زمستون
#افشین #یداللهی #حمیدرضا_گلشن
ترانه سرا: سعید دبیری
گیتار: فیروز ویسانلو

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تصنیف زیبای « من عاشق چشمت شدم » در کنسرت (ناگهان رستاخیز) - سالن ارفیوم - شهر ونکوور کانادا

آهنگساز: #فردین_خلعتبری

خواننده: #علیرضا_قربانی

شاعر: #افشین_یداللهی

رهبر ارکستر: #لزلی_دالا
#موزیک_ویدئو
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
افشین یداللهی_ عاشق چشمت
👆👆وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید

وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید

وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید

من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود

آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد

آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد

من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی

چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی

من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر

چیز در آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر

آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود

دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود

من عاشق چشمت شدم...

#افشین_یدالهی #شعر
خواننده :#علیرضا_قربانی
#موسیقی #مناسبت

@Roshanfkrane
افشین یداللهی
#باقری_اردکانی
تو مال منی...
خودم کشفت کرده ام ...!

سرایش و اجرا :
#افشین_یداللهی

دوستم داشته باش....

سرایش #طاهره_باقری_اردکانی
اجرا #محسن_گل_زاده
📚#دلتنگی_tara

@Roshanfkrane
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود

گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هوشیاری خود مست می رود

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود

اول اگر چه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود

هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود

گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود

اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود

این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شست می رود

بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود

#افشین_یداللهی #شعر

@Roshanfkrane
پسر ایران
یادداشتی از : #افشین_حکیمیان

درست روبروی حاکم. چشم در چشمِ حاکم می‌دوزد و حرفش را می‌زند. آن هم نه به زبان شکسته‌بسته‌ی سخنگویان احزاب و حلقه‌های سیاسی. نه به زبان دیپلماتیکِ گنگ و الکن مصلحت‌جویی. بلکه به زبانی صریح و بی‌پرده و بی‌باک. زبانی که به فُرم و قالب خود پای‌بند می‌ماند. به همان نسبتی که حاکم به خفقان و خشونت و رعب و وحشت، می‌خواهد که قدرتش را به رُخ مردم بکشد؛ کلمات هم از زبان این رپِر به تندی و خشاب‌گونه "مأمور معذور از بالا دستور" را خطاب قرار می‌دهد. "سوپاپ اطمینان منصوب بی‌اختیار" را به مضحکه می‌کشد. گویی بدین‌زبان، حاکم را بی‌باکانه به دوئل فرا می‌خواند. وحشت‌افکنی حاکم را به سخره می‌گیرد. زبان "انقلابی" حاکم را از ارج‌وقربی که یحتمل در بین اُمت حزب‌الهی خود دارد؛ خالی می‌کند. هویت و ماهیت همان اُمت را بدین زبان جانانه‌ی خود به چالش می‌کشد. غریبه‌گی و بی‌نسبتی آن زبان را با زبان مردم نمایان می‌کند و در مقابل پشت‌وپناه هویت زبان تند و کوبنده‌ی خود را به رُخ حاکم می‌کشد:«سیلی صورت سربازم، تیرِ تو سینه‌ی اهوازم. فقر بلوچم، کولبر کوردم، زبان مادری عربم تورکم....اشک مادرای داغدارم. خون‌آبه‌ی خوزستانم. بنزینم، شعله‌ی آبانم. من؟ خونِ زیر پوتینم. خورشت اوینم با طعم کهریزک. کلی خط رو بدن» در کلمه کلمه‌ی گفتار خود، حاکم را رسوا می‌سازد. تصویر واقعی حاکم را پیش چشم‌اش می‌گذارد؛ بی‌جلا و جلوه‌ی مداحان حاکم که جز به قراروقاعده‌ی"آقا خوش‌اش بیاید" زبان نمی‌گشودند. حاکم را نه برای اطاعت و فرمانبرداری، که برای محاکمه فرا می‌خواند. حاکم را نه برای مدح و ثنا، که به پاسخ‌گویی فرا می‌خواند. حاکم را نه برای توسل و استغاثه که برای تبری می‌خواند:«من قهر خدام، من ترس شمام، قاضیِ وطن..برزخِ خدام، وحشتِ شمام، سرباز حقم، من خروش یه خشمم.» بی‌نسبتی و بیگانگی حاکم با "خاک ایران" را به صورتش می‌کوبد:«بده به من، بده، ایران مال منه، بده به من، بده، این خاک مال منه.بده به من، بده، ویران شده همش، بده که من خودم می‌سازمش» گویی بدین جملات ساده و بی‌پیرایه و صریح، حاکم را در کلام خود به صورت دشمن جلوه‌گرش می‌کند.


و این صراحت حرف‌وسخن او از کجا می‌آید؟ او از کوچه پس‌کوچه‌های ایران است که بلند شده است. او در گذران در «کوچه‌های خاکی و خونه‌های آجری»ست که زندگی بیرون از حصارهای شهرک‌های خودی و حزب‌الهی را تجربه می‌کند. در کارگاه تراشکاری خود، تلاش و کوشش برای معاش خارج از امتیازات اُمت و مؤمن و انقلابی را به پوست و استخوان لمس می‌کند. به هشت‌سال زندانی که پدرش در قبال فعالیت‌های سیاسی‌، کشیده است؛ رنج مستقیم عدم اطاعت از منویات حاکم را زیسته است. و از عمق رنجی که از روزوروزگار برزخی ایرانِ حاضر برده بود؛ داروندارش را فروخته بود. دربه‌در شده بود تا ترانه‌های‌اش را سروشکلی بدهد. سخنان حاکم در وصف انسان تراز حزب‌الهی و مؤمن و انقلابی، بر روی بیلبورد ساختمان‌ها، ادارات، مدارس و پادگان‌ها به‌چشم می‌خورد و تصاویر، شعارها و سخنانش زینت‌بخشِ همه‌ی ادارات و مدارس بود. ولی حرف مردم را باید از زیر پوست شهر می‌جستند. و او انگاری برخواسته بود که این حرف زیر پوست شهر را مقابل آن بیلبوردهای کذایی بگذارد. هویتش ببخشد و به صراحتی که در کلامش می‌ریخت؛ عزم کرده بود که آن‌را زمزمه‌ی زبان کوچه پس‌کوچه‌های شهر بکند تا به زمزمه‌ی همگانی آن، شعله‌های خشم مردم را به صورت عاملین و متولیانِ این برزخ، بکوبند. این است که زبان او، به تن و جان جامعه رسوخ پیدا می‌کرد و مردم، شکل و ریختِ خود را در قامت استوار او می‌جستند. و از کلمه کلمه‌ی ترانه‌های او رد و نشانِ رنج و ظلم و ستمِ رفته بر جان و جهان خود را می‌یابند. این است که او را پسرِ ایران می‌نامند.


حالا توماج همان پسری که به معنای اسم‌اش عشق می‌ورزید؛ گویی زندگانی‌اش در همان معنا متبلور یافته بود: «سوارکارِ شجاع». انگاری هویتش در همین اسم تجلی می‌یافت. مگر نگفته بود:«وظیفه خود را تزریق شجاعت و امید به مردم می‌داند.» اکنون هم که به دلیل حکم ظالمانه‌ی اعدامش، دوباره فریاد دادخواهی‌اش زمزمه‌ی ایرانیان شده است؛ خود گویای آن است که مردم، زبان حال خود را در ترانه‌های او یافته‌اند.

#دلنوشته #ارسالی #توماج_صالحی

@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
مهمونی
رازی که میان ماست
قلبیست〰️
که از ابتدای عشق،
ایستاده تپید..

#افشین_یداللهی
#موسیقی

@Roshanfkrane