چرا ترس؟
✍ #رحیم_قمیشی
این روزها به این نتیجه رسیدهام که حاکمیت در چند کار خود بسیار موفق هم بوده است.
۱- ترس برخی از مردم از اقدامی قانونی.
۲- نگرانی از اینکه حتما دستگیر میشویم!
۳- باور این نکته به مردم؛ هر گروهی در یک کنش اجتماعی پیشتاز شد، حتماً قصد خیانت و خنجر زدن از پشت دارد.
۴- هیچ امیدی به آینده نیست!
۵- حضور شخصیتها در هر اقدامی مهم است!!
شک ندارم حاکمیت و سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی با ترفندهای پیچیدهای تلاش میکنند باورهای غلط بالا را در جامعه گسترش دهند.
مردمی که احساس کنند همۀ تلفنهایشان شنود میشود، همۀ دوربینها، آنها را تحت نظر دارند، حاکمیت بینهایت مأمور برای برخورد دارد، میشود هزاران هزار نفر را دستگیر کرد، مردم حتی حق ندارند برای معیشت خود، برای حقوق مهم خود صدایشان را بلند کنند، جز به خودمان هرگز به کسی نباید اعتماد کنیم، مردم حرف میزنند و موقع عمل عقب میکشند...
اینها همه دستاوردهای مهم یک سیستم امنیتی است، که متاسفانه در کشور ما بسیار خوب طراحی و اجرا شده! اگر چه نتوانسته همه مردم را تحت تاثیر قرار دهد.
تصمیم گرفتهایم از حاکمیت تقاضایی قانونی برای یک اقدام محدود اجتماعی بکنیم، حال برخی نگرانند اگر فلانی و فلانی دستگیر شوند چه!؟
ما حداقل صد ایثارگر را قول گرفتهایم به محض اینکه اجل سراغ ما آمد، اتفاقی افتاد یا حاکمیت اقدامی غیرعقلانی انجام داد، فوراً جای ما را پر کنند.
هیچکس در این کنش اجتماعی رهبر نیست، ما فقط نقش سخنگویی و هماهنگی را بر عهده گرفتهایم، آنهم بسیار محدود.
نظام برای برخورد با افرادی که قانونی حضور پیدا میکنند، بخصوص وقتی بسیاری از آنها، از ایثارگران و خانوادههای شهدا هستند، وقتی همهشان مصمم هستند برای رسیدن به هدف، وقتی مردم دوستشان دارند، هیچ اقدام مهمی نمیتواند بکند. جز دمیدن در شیپور تفرقه، ترس، ناامیدی و القای آنها.
اگر برخی احزاب نگرانند مجوزشان باطل شود، نگرانند کاندیداهایشان در دور بعد تایید نشوند، آنها حزب نیستند، پوستهای درست کردهاند برای بدنام کردن معنای حزب، اما مردم هیچ ترسی ندارند. یعنی چیزی برای از دست دادن ندارند.
مردم وقتی ببینند همه مراحل مسالمتآمیز بودن طرحی رعایت شده، خواستهای محدود و حداقلی مطرح شده، درخواست مطابق حقوق بشر و قوانین کشور است، چرا باید بترسند؟
ما فعلآ در راستای حرکتی کاملآ قانونی حرکت میکنیم، موافقت نکردند در محلی امن تنها خواهیم گفت؛ مردم برای بیان اعتراض کجا باید بروند، مثلاً اعتراض به حبس و حصرهای غیرقانونی، دستگیر هم بکنند (که نمیکنند) مردم پرسش سومی خواهند افزود؛ به چه حقی رحیم و ناصر را دستگیر کردید!؟ و این جریان ذرهای متوقف نخواهد شد.
ما وقتی باختهایم که القائات نادرست سیستمهای امنیتی را باور کنیم، و به هم بگوییم؛
هیچ چیز تغییر نخواهد کرد!
آنها به هیچوجه نخواهند گذاشت!
اینها از خودشان هستند...
تردیدی وجود ندارد جامعه ایران طی سالهای طولانی تغییرات مهمی کرده.
آنها به حقوق خود آشنا شدهاند.
از پذیرش ظلم خجالت زدهاند.
نگاهشان به افراد خاصی نیست.
جهان را دریافتهاند
متوجه شدهاند فریب شعار و وعدههای توخالی را نباید بخورند
ایمان دارند خداوند تنهایشان نمیگذارد.
از بازیهای سیاسی خسته شدهاند.
دردهای اصلی را یافتهاند.
به همین دلیل شک ندارم
در هر اقدام قانونی
در هر اقدام مسالمتجویانه
در هر اقدام حقطلبانه
برای سرافرازی ایران
برای ساختن ایران
هیچ ترسی به خود راه نمیدهند!
آنها که باور ندارند، بزودی متوجه خواهند شد، چقدر اشتباه کردهاند.
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
✍ #رحیم_قمیشی
این روزها به این نتیجه رسیدهام که حاکمیت در چند کار خود بسیار موفق هم بوده است.
۱- ترس برخی از مردم از اقدامی قانونی.
۲- نگرانی از اینکه حتما دستگیر میشویم!
۳- باور این نکته به مردم؛ هر گروهی در یک کنش اجتماعی پیشتاز شد، حتماً قصد خیانت و خنجر زدن از پشت دارد.
۴- هیچ امیدی به آینده نیست!
۵- حضور شخصیتها در هر اقدامی مهم است!!
شک ندارم حاکمیت و سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی با ترفندهای پیچیدهای تلاش میکنند باورهای غلط بالا را در جامعه گسترش دهند.
مردمی که احساس کنند همۀ تلفنهایشان شنود میشود، همۀ دوربینها، آنها را تحت نظر دارند، حاکمیت بینهایت مأمور برای برخورد دارد، میشود هزاران هزار نفر را دستگیر کرد، مردم حتی حق ندارند برای معیشت خود، برای حقوق مهم خود صدایشان را بلند کنند، جز به خودمان هرگز به کسی نباید اعتماد کنیم، مردم حرف میزنند و موقع عمل عقب میکشند...
اینها همه دستاوردهای مهم یک سیستم امنیتی است، که متاسفانه در کشور ما بسیار خوب طراحی و اجرا شده! اگر چه نتوانسته همه مردم را تحت تاثیر قرار دهد.
تصمیم گرفتهایم از حاکمیت تقاضایی قانونی برای یک اقدام محدود اجتماعی بکنیم، حال برخی نگرانند اگر فلانی و فلانی دستگیر شوند چه!؟
ما حداقل صد ایثارگر را قول گرفتهایم به محض اینکه اجل سراغ ما آمد، اتفاقی افتاد یا حاکمیت اقدامی غیرعقلانی انجام داد، فوراً جای ما را پر کنند.
هیچکس در این کنش اجتماعی رهبر نیست، ما فقط نقش سخنگویی و هماهنگی را بر عهده گرفتهایم، آنهم بسیار محدود.
نظام برای برخورد با افرادی که قانونی حضور پیدا میکنند، بخصوص وقتی بسیاری از آنها، از ایثارگران و خانوادههای شهدا هستند، وقتی همهشان مصمم هستند برای رسیدن به هدف، وقتی مردم دوستشان دارند، هیچ اقدام مهمی نمیتواند بکند. جز دمیدن در شیپور تفرقه، ترس، ناامیدی و القای آنها.
اگر برخی احزاب نگرانند مجوزشان باطل شود، نگرانند کاندیداهایشان در دور بعد تایید نشوند، آنها حزب نیستند، پوستهای درست کردهاند برای بدنام کردن معنای حزب، اما مردم هیچ ترسی ندارند. یعنی چیزی برای از دست دادن ندارند.
مردم وقتی ببینند همه مراحل مسالمتآمیز بودن طرحی رعایت شده، خواستهای محدود و حداقلی مطرح شده، درخواست مطابق حقوق بشر و قوانین کشور است، چرا باید بترسند؟
ما فعلآ در راستای حرکتی کاملآ قانونی حرکت میکنیم، موافقت نکردند در محلی امن تنها خواهیم گفت؛ مردم برای بیان اعتراض کجا باید بروند، مثلاً اعتراض به حبس و حصرهای غیرقانونی، دستگیر هم بکنند (که نمیکنند) مردم پرسش سومی خواهند افزود؛ به چه حقی رحیم و ناصر را دستگیر کردید!؟ و این جریان ذرهای متوقف نخواهد شد.
ما وقتی باختهایم که القائات نادرست سیستمهای امنیتی را باور کنیم، و به هم بگوییم؛
هیچ چیز تغییر نخواهد کرد!
آنها به هیچوجه نخواهند گذاشت!
اینها از خودشان هستند...
تردیدی وجود ندارد جامعه ایران طی سالهای طولانی تغییرات مهمی کرده.
آنها به حقوق خود آشنا شدهاند.
از پذیرش ظلم خجالت زدهاند.
نگاهشان به افراد خاصی نیست.
جهان را دریافتهاند
متوجه شدهاند فریب شعار و وعدههای توخالی را نباید بخورند
ایمان دارند خداوند تنهایشان نمیگذارد.
از بازیهای سیاسی خسته شدهاند.
دردهای اصلی را یافتهاند.
به همین دلیل شک ندارم
در هر اقدام قانونی
در هر اقدام مسالمتجویانه
در هر اقدام حقطلبانه
برای سرافرازی ایران
برای ساختن ایران
هیچ ترسی به خود راه نمیدهند!
آنها که باور ندارند، بزودی متوجه خواهند شد، چقدر اشتباه کردهاند.
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
👍53👏1🤮1
زنده بهگور، ماییم!
✍️ #رحیم_قمیشی
دبستان که میرفتم در یکی از درسهای کتاب دینی، نوشته بود؛ اعراب جاهلی، پیش از اسلام، دختران خود را زنده به گور میکردند.
احتمالا دروغ بوده. چه کسی میداند ۱۵۰۰ سال پیش چه خبر بوده؟ احتمالا برای اینکه بگویند ما خیلی خوبیم، آن را نوشته بودند، که مثلاً بگویند اسلام نگذاشت این رویه ادامه پیدا کند.
نویسندگان کتابهای دبستان نمیدانستند این یک جمله چه بر سر ما کودکان میآورد.
خانه که میرفتم ساعتها فکر میکردم، کدام پدری، کدام مادری میتوانستهاند این کار را بکنند.
یعنی یک بزرگتر نبوده به آنها بگوید این نوزادان حق حیات دارند. اینها نعمتند، نباید کشته شوند.
و تجسم آن صحنۀ ساختگی چه به روح و روان من میآورد.
مگر انسانیت مرده بود؟
مگر عواطف وجود نداشت؟
مگر میشود...
گذشت و گذشت
روز گذشته وزیر بهداشت در سخنان مهمی گفته در سال بیش از ۵۲ هزار نفر در ایران، بهعلت آلودگی هوا جان میدهند!
و باز گفته علت بیش از ۱۵ درصد از مرگ نوزادان و کودکان زیر پنج سال، آلودگی هواست!!
ما گناهکارتریم یا اعراب جاهلی؟!
۵۲ هزار انسان، ۱۵ درصد از مرگ نوزادان، ۲۰ هزار نفر در تصادفات، چقدر اعدام، چقدر سقوط هواپیما، چقدر حوادث معدن، چقدر بیماریهایی که میشد معالجه شوند...
کسی اعتراضی ندارد؟
انجمنهای دفاع از حقوق شهروندان نظری ندارند؟
احزاب بیدارند؟
کنشگران اجتماعی چطور!
آنها که مسئولیت پذیرفتهاند.
شهرداران، مقامات وزارت نیرو
آنها که مجوز مازوتسوزی صادر میکنند.
آنها که تحریمها را نعمت میدانند.
آنها که برایشان این مرگها هیچ اهمیتی ندارد!
فردا اگر بگوییم مردم جمع شوید اعتراضمان را به زنده به گور شدن خود و فرزندانمان بیان کنیم، کسی از احزاب و تشکلها حمایت خواهند کرد؟
یا خواهند گفت چرا با ما هماهنگ نکرده و اقدام کردید!
بسیاری از کنشگران احتمالا خواهند گفت تجمع خطرناک است!
موضوعات مهمتری هست...
یعنی بنشینیم تا همگی آرام آرام زندهبهگور شویم.
تا در آینده در کتابها بنویسند؛ انسانهایی در مقطعی زندگی میکردند که نوزادان ناز خود را، با هوای آلوده، زندهبهگور میکردند!
سالخوردگان را هم.
بیماران زمینهای را هم.
در سال هزار حکم اعدام اجرا میکردند!
مقاماتشان میگفتند ما میدانیم مازوتسوزی شما را میکُشد!
نوزادان بیگناه را هم
اما مجبوریم آن را بسوزانیم
چون ما تحریم هستیم!
چون ما تصمیم گرفتهایم روی قدرتها را کم کنیم...
حماقتمان را به جهان ثابت کنیم.
و بگوییم از حرفمان کوتاه نمیآییم!
برای مقامات دستگاه تصفیه هوا گذاشتیم
و نوزادان را زندهزنده، بهگور هدایت کردیم.
نمیدانم آن نوجوانانی که سالها بعد، حکایت ما را در کتابهایشان میخوانند، آن را باور میکنند؟
بیچارهها چقدر حالشان بد میشود!
لطفاً واقعیات این سالها
که ما با آنها زندگی کردیم را
در کتب درسی آیندگان نگذارید
میترسیم حالشان خیلی بد شود
به دروغ بگویید همهاش هزاران سال پیش بوده که زنده بهگور میکردند...
و در سال ۲۰۲۵، در ایران و در سکوت همه فعالان سیاسی و اجتماعی، پزشکان، متخصصان، اساتید دانشگاه، مردم زندهبهگور نمیشدند!!
چه فایدهای دارد برای آنها
تنها حالشان را بد میکند
داستان زندگی رقتبار ما!
#اجتماعی #درد
@Roshanfkrane
✍️ #رحیم_قمیشی
دبستان که میرفتم در یکی از درسهای کتاب دینی، نوشته بود؛ اعراب جاهلی، پیش از اسلام، دختران خود را زنده به گور میکردند.
احتمالا دروغ بوده. چه کسی میداند ۱۵۰۰ سال پیش چه خبر بوده؟ احتمالا برای اینکه بگویند ما خیلی خوبیم، آن را نوشته بودند، که مثلاً بگویند اسلام نگذاشت این رویه ادامه پیدا کند.
نویسندگان کتابهای دبستان نمیدانستند این یک جمله چه بر سر ما کودکان میآورد.
خانه که میرفتم ساعتها فکر میکردم، کدام پدری، کدام مادری میتوانستهاند این کار را بکنند.
یعنی یک بزرگتر نبوده به آنها بگوید این نوزادان حق حیات دارند. اینها نعمتند، نباید کشته شوند.
و تجسم آن صحنۀ ساختگی چه به روح و روان من میآورد.
مگر انسانیت مرده بود؟
مگر عواطف وجود نداشت؟
مگر میشود...
گذشت و گذشت
روز گذشته وزیر بهداشت در سخنان مهمی گفته در سال بیش از ۵۲ هزار نفر در ایران، بهعلت آلودگی هوا جان میدهند!
و باز گفته علت بیش از ۱۵ درصد از مرگ نوزادان و کودکان زیر پنج سال، آلودگی هواست!!
ما گناهکارتریم یا اعراب جاهلی؟!
۵۲ هزار انسان، ۱۵ درصد از مرگ نوزادان، ۲۰ هزار نفر در تصادفات، چقدر اعدام، چقدر سقوط هواپیما، چقدر حوادث معدن، چقدر بیماریهایی که میشد معالجه شوند...
کسی اعتراضی ندارد؟
انجمنهای دفاع از حقوق شهروندان نظری ندارند؟
احزاب بیدارند؟
کنشگران اجتماعی چطور!
آنها که مسئولیت پذیرفتهاند.
شهرداران، مقامات وزارت نیرو
آنها که مجوز مازوتسوزی صادر میکنند.
آنها که تحریمها را نعمت میدانند.
آنها که برایشان این مرگها هیچ اهمیتی ندارد!
فردا اگر بگوییم مردم جمع شوید اعتراضمان را به زنده به گور شدن خود و فرزندانمان بیان کنیم، کسی از احزاب و تشکلها حمایت خواهند کرد؟
یا خواهند گفت چرا با ما هماهنگ نکرده و اقدام کردید!
بسیاری از کنشگران احتمالا خواهند گفت تجمع خطرناک است!
موضوعات مهمتری هست...
یعنی بنشینیم تا همگی آرام آرام زندهبهگور شویم.
تا در آینده در کتابها بنویسند؛ انسانهایی در مقطعی زندگی میکردند که نوزادان ناز خود را، با هوای آلوده، زندهبهگور میکردند!
سالخوردگان را هم.
بیماران زمینهای را هم.
در سال هزار حکم اعدام اجرا میکردند!
مقاماتشان میگفتند ما میدانیم مازوتسوزی شما را میکُشد!
نوزادان بیگناه را هم
اما مجبوریم آن را بسوزانیم
چون ما تحریم هستیم!
چون ما تصمیم گرفتهایم روی قدرتها را کم کنیم...
حماقتمان را به جهان ثابت کنیم.
و بگوییم از حرفمان کوتاه نمیآییم!
برای مقامات دستگاه تصفیه هوا گذاشتیم
و نوزادان را زندهزنده، بهگور هدایت کردیم.
نمیدانم آن نوجوانانی که سالها بعد، حکایت ما را در کتابهایشان میخوانند، آن را باور میکنند؟
بیچارهها چقدر حالشان بد میشود!
لطفاً واقعیات این سالها
که ما با آنها زندگی کردیم را
در کتب درسی آیندگان نگذارید
میترسیم حالشان خیلی بد شود
به دروغ بگویید همهاش هزاران سال پیش بوده که زنده بهگور میکردند...
و در سال ۲۰۲۵، در ایران و در سکوت همه فعالان سیاسی و اجتماعی، پزشکان، متخصصان، اساتید دانشگاه، مردم زندهبهگور نمیشدند!!
چه فایدهای دارد برای آنها
تنها حالشان را بد میکند
داستان زندگی رقتبار ما!
#اجتماعی #درد
@Roshanfkrane
👍105😢7❤6🍌1
خاطرهای از خانم دکتر صدیقه وسمقی
✍️ #رحیم_قمیشی
بسیار شمرده شمرده صحبت میکند. بر عکس خودم و بسیاری دیگر، برای آوردن هر یک کلمه بر زبان، به خوبی میاندیشد.
با آنکه از شعرای مهم و معاصر کشورمان است، طعم زندان را چشیده، محقق و دین پژوهی ارزنده است، اما آنقدر متواضع و صمیمی است که در دیدارش هرگز احساس نمیکنی با شخصیتی بزرگ نشستهای.
میگفت از نوجوانی و جوانی سر نترسی داشته. همان وقتی که در زمان جنگ به پدرش میگوید؛
میخواهم بروم و جبهه را از نزدیک ببینم و مدتی هم آنجا باشم!
پدر هر چه تلاش میکند از عهده رد کردن تقاضایش برنمیاید! تا آنجا که مجبور میشود خودش هم برگ اعزام به جبهه بگیرد، و با او عازم جبهه شود، مبادا دخترش تنهایی اذیت شود.
اما خاطره شیرینش مربوط به وقتی است که چندین مامور قوی هیکل، بیموقع و با سر و صدا به خانهاش میریزند تا ضمن تفتیش منزل، او را دستگیر کرده و با خود به زندان ببرند.
میخندد و تعریف میکند؛
مأمورها که خودشان بیشتر هول کرده بودند، صدایشان را بلند کرده و تهدید میکردند؛ فوری، خیلی فوری آماده شو، تو را باید ببریم زندان، معطل نکن، ما کار داریم باید برویم بقیه خائنین را هم دستگیر کنیم...
میگفت تصور میکردند صدایشان را بالا ببرند حتما میترسم!
با همان آرامش و شمرده صحبت کردن ادامه میدهد؛
به آن مامور جوانی که خیلی هارت و پورت و سر و صدا میکرد، گفتم؛ آرام بگیر بچهجان! کمی بنشین آرامش پیدا کنی، با این سر و صداها شلوغش نکن، تا ببینیم چکار باید بکنیم!
مأمور میخواسته منفجر شود، وقتی در مقابل شخصیت یک خانمِ با وقار و آرام، کم آورده.
معلوم بوده آن مامور نمیدانسته، همه، از سر و صدای بیخود و بالا بردن صدا، و گرفتن اسلحه مقابلشان، که نمیترسند.
بالاخره همکارانش حالیاش میکنند که باید آرام بگیرد...
با بد کسی طرف شدهاند!
خانم وسمقی تعریف میکرد در آخرین بازداشتش، وقتی به او گفته بودند تعهد بده تا آزادت کنیم، گفته بوده تعهد!؟
گفته بودند کسی ضمانتت کند.
گفته بوده هیچکس را ندارم!
خواهش کرده بودند خودش ضمانت کند، هر وقت احضارش کنند بیاید، جواب داده بود شما که بلدید نیمه شب به خانهمان بریزید، چرا دیگر تعهد بدهم.
و قاضی هم خسته شده بود.
آزادش کنیم از دستش راحت شویم!!
نسل بانوان ما، امروز غالبأ همینند.
صبور، محکم، نترس و حاضر به جواب. نیازی نیست هارت و پورت کنید، لباس های وحشتناک بپوشید، افراد هیکلی را برای دستگیریشان بفرستید...
شاید نیاز باشد پزشکی همراه مأمورانی که برای دستگیری امثال خانم وسمقی میروند، بفرستید تا مواظب فشار خون آن مأمورها باشند.
یک وقت سکته نکنند!
اما چه شد که امروز یاد خاطره خانم وسمقی افتادم؟
ممکن است چنانچه اجازه تجمع قانونی در روز ۲۵ بهمن ماه، برای همه درخواست کنندگان داده نشود، مجبور شویم تعداد محدودی از ایثارگران و خانوادههای شهدا، تعداد محدودی از افرادی نظیر خانم وسمقی در مکانی دور هم جمع شویم. نه برای شاخ و شانه کشیدن، نه برای خودنمایی، برای اینکه ببینیم چه باید بکنیم با این حاکمیتی که گذاشتهایم شکل بگیرد. چه باید بکنیم با سیستمی که فکر میکند با اجازه ندادن برای تجمع، همه قالب تهی میکنند!!
چه باید بکنیم با نظامی که همه اتکایش را بر اسلحه و سر و صدا و تبلیغات و ترساندن گذاشته است!
چه کنیم برای جبران اشتباهات گذشتهمان، در اعتماد بیجایمان به طبقهای زبان نفهم!
خواستم بگویم، یک وقت به فکرشان نرسد آن روز، همان ماموران درشت جثه را بفرستند...
ممکن است جز ایثارگران و خانوادههایی که از هیچ چیز نمیترسند، خانم وسمقی هم بین ما باشد... با همان جثه ریزش!
آن وقت لازم است بیشتر مواظب مأمورها باشند یک وقت اذیت نشوند!! یک وقت معلوم نشود در زیر این تجهیزات سیاه ظاهراً ترساننده، هیچ چیزی نیست...
آنها که جبهه بودهاند بخوبی میدانند.
اصلأ تهدید به مرگ هم برای ما ترسناک نیست، چه رسد به شلیک تیر هوایی، گاز اشکآور، ونهای سیاه...
یک وقت از این اشتباهات نکنند!
صدیقه وسمقی یک نفر نیست
نسلی است که دیگر نمیخواهد تسلیم صحنهآراییها شود.
نمیخواهد آرام آرام در باتلاق فرو رود.
نمیخواهد بترسد
و از ترس مرگ، بمیرد!
نسلی که میداند
سکوت در برابر ظلم و بیقانونی
خودش یک مرگ است
مرگی تحقیرامیز
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
لینک امضای کمپین رفع حصر در گوگل:
https://forms.gle/V4NmyEdbivGjCDxd7
✍️ #رحیم_قمیشی
بسیار شمرده شمرده صحبت میکند. بر عکس خودم و بسیاری دیگر، برای آوردن هر یک کلمه بر زبان، به خوبی میاندیشد.
با آنکه از شعرای مهم و معاصر کشورمان است، طعم زندان را چشیده، محقق و دین پژوهی ارزنده است، اما آنقدر متواضع و صمیمی است که در دیدارش هرگز احساس نمیکنی با شخصیتی بزرگ نشستهای.
میگفت از نوجوانی و جوانی سر نترسی داشته. همان وقتی که در زمان جنگ به پدرش میگوید؛
میخواهم بروم و جبهه را از نزدیک ببینم و مدتی هم آنجا باشم!
پدر هر چه تلاش میکند از عهده رد کردن تقاضایش برنمیاید! تا آنجا که مجبور میشود خودش هم برگ اعزام به جبهه بگیرد، و با او عازم جبهه شود، مبادا دخترش تنهایی اذیت شود.
اما خاطره شیرینش مربوط به وقتی است که چندین مامور قوی هیکل، بیموقع و با سر و صدا به خانهاش میریزند تا ضمن تفتیش منزل، او را دستگیر کرده و با خود به زندان ببرند.
میخندد و تعریف میکند؛
مأمورها که خودشان بیشتر هول کرده بودند، صدایشان را بلند کرده و تهدید میکردند؛ فوری، خیلی فوری آماده شو، تو را باید ببریم زندان، معطل نکن، ما کار داریم باید برویم بقیه خائنین را هم دستگیر کنیم...
میگفت تصور میکردند صدایشان را بالا ببرند حتما میترسم!
با همان آرامش و شمرده صحبت کردن ادامه میدهد؛
به آن مامور جوانی که خیلی هارت و پورت و سر و صدا میکرد، گفتم؛ آرام بگیر بچهجان! کمی بنشین آرامش پیدا کنی، با این سر و صداها شلوغش نکن، تا ببینیم چکار باید بکنیم!
مأمور میخواسته منفجر شود، وقتی در مقابل شخصیت یک خانمِ با وقار و آرام، کم آورده.
معلوم بوده آن مامور نمیدانسته، همه، از سر و صدای بیخود و بالا بردن صدا، و گرفتن اسلحه مقابلشان، که نمیترسند.
بالاخره همکارانش حالیاش میکنند که باید آرام بگیرد...
با بد کسی طرف شدهاند!
خانم وسمقی تعریف میکرد در آخرین بازداشتش، وقتی به او گفته بودند تعهد بده تا آزادت کنیم، گفته بوده تعهد!؟
گفته بودند کسی ضمانتت کند.
گفته بوده هیچکس را ندارم!
خواهش کرده بودند خودش ضمانت کند، هر وقت احضارش کنند بیاید، جواب داده بود شما که بلدید نیمه شب به خانهمان بریزید، چرا دیگر تعهد بدهم.
و قاضی هم خسته شده بود.
آزادش کنیم از دستش راحت شویم!!
نسل بانوان ما، امروز غالبأ همینند.
صبور، محکم، نترس و حاضر به جواب. نیازی نیست هارت و پورت کنید، لباس های وحشتناک بپوشید، افراد هیکلی را برای دستگیریشان بفرستید...
شاید نیاز باشد پزشکی همراه مأمورانی که برای دستگیری امثال خانم وسمقی میروند، بفرستید تا مواظب فشار خون آن مأمورها باشند.
یک وقت سکته نکنند!
اما چه شد که امروز یاد خاطره خانم وسمقی افتادم؟
ممکن است چنانچه اجازه تجمع قانونی در روز ۲۵ بهمن ماه، برای همه درخواست کنندگان داده نشود، مجبور شویم تعداد محدودی از ایثارگران و خانوادههای شهدا، تعداد محدودی از افرادی نظیر خانم وسمقی در مکانی دور هم جمع شویم. نه برای شاخ و شانه کشیدن، نه برای خودنمایی، برای اینکه ببینیم چه باید بکنیم با این حاکمیتی که گذاشتهایم شکل بگیرد. چه باید بکنیم با سیستمی که فکر میکند با اجازه ندادن برای تجمع، همه قالب تهی میکنند!!
چه باید بکنیم با نظامی که همه اتکایش را بر اسلحه و سر و صدا و تبلیغات و ترساندن گذاشته است!
چه کنیم برای جبران اشتباهات گذشتهمان، در اعتماد بیجایمان به طبقهای زبان نفهم!
خواستم بگویم، یک وقت به فکرشان نرسد آن روز، همان ماموران درشت جثه را بفرستند...
ممکن است جز ایثارگران و خانوادههایی که از هیچ چیز نمیترسند، خانم وسمقی هم بین ما باشد... با همان جثه ریزش!
آن وقت لازم است بیشتر مواظب مأمورها باشند یک وقت اذیت نشوند!! یک وقت معلوم نشود در زیر این تجهیزات سیاه ظاهراً ترساننده، هیچ چیزی نیست...
آنها که جبهه بودهاند بخوبی میدانند.
اصلأ تهدید به مرگ هم برای ما ترسناک نیست، چه رسد به شلیک تیر هوایی، گاز اشکآور، ونهای سیاه...
یک وقت از این اشتباهات نکنند!
صدیقه وسمقی یک نفر نیست
نسلی است که دیگر نمیخواهد تسلیم صحنهآراییها شود.
نمیخواهد آرام آرام در باتلاق فرو رود.
نمیخواهد بترسد
و از ترس مرگ، بمیرد!
نسلی که میداند
سکوت در برابر ظلم و بیقانونی
خودش یک مرگ است
مرگی تحقیرامیز
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
لینک امضای کمپین رفع حصر در گوگل:
https://forms.gle/V4NmyEdbivGjCDxd7
Google Docs
پویش تقاضای رفع حصر
اینک که جمعی از ایثارگران، خانواده شهدا و دلسوزان کشور با امضای متنی، تقاضای رفع حصر از آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد را اعلام نموده و درخواست برگزاری اجتماعی جهت رفع حصر در روز ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ را نموده اند، ما نیز با امضای این پویش حمایت…
👍89👏4👎2❤1
ما دوباره جوان میشویم!
✍️ #رحیم_قمیشی
مهدی از بچههای قدیمی جنگ است، که هیچکس نفهمید چطور زنده ماند!
اگر چه کم ترکش نصیبش نشد و هنوز، نه میتواند راحت بخوابد، نه میتواند راحت راه برود. نه میتواند راحت بنشیند...
اگر چه بسیاری سرداران، از باقری گرفته تا شمخانی و رضایی و رشید و بقیه، ممکن است امروز تظاهر کنند نمیشناسندش، اما این را بگویند حتما دروغ گفتهاند.
هیچکس واحدهای تخریب جنگ را، که نیمه شبها، پیشاپیش بچهها حرکت میکردند و زیر باران گلوله، مین خنثی میکردند را، نمیتواند فراموش کند.
و مهدی همیشه در نوک آن تخریبچیها بود. با آنکه مسئولشان بود.
او هرگز درجه نگرفت و بعد از جنگ بر هیچ سفرهای ننشست.
تنهایی را برگزید، و همنشینی با کتاب را،
و به دنبال رسیدن به پرسش مهماش؛ چرا اینطور شدیم؟ کجای راه را اشتباه رفتیم!
آنهمه جوان نازنین نرفتند تا عدهای چنین بخورند...
هر وقت مهدی را میبینم تا چند روزی به هم میریزم. چقدر به آن بچههای فداکار زمان جنگ ظلم شد. آن روزها اگر یک روز نبودند پیغام و پسغام بود که؛ مهدی کجایی، خودت را برسان.
حالا سالهاست حالش را هم نمیپرسند. اصلا ببینند زنده است!
صبح زنگ زده به من.
رحیم! ۲۵ بهمن میخواهم بیایم تهران.
نگرانش میشوم، نکند باز عملی دارد، نکند ریههایش دوباره عود کردهاند.
میخواهم بگویم دو سه روز عقب بیندازد، بیست و پنجم بهمن کار دارم...
که میگوید میخواهم خودم را برسانم به برنامه رفع حصر!
خودم را گم میکنم.
مهدی! تو هم در زمان جنگ خیلی فداکاری کردی هم پس از جنگ خیلی نامردی دیدی. میترسم باز اذیت شوی...
تو راه رفتنت را هم دکتر محدود کرده.
نه! نباید بیایی!
میگوید مگر میشود دوستانم را تنها بگذارم. مگر میشود بیتفاوت باشم. مگر ممکن است دردهای مردم را نبینم!
میگوید هنوز خودش را مسئول درد و رنج مردم میداند.
میپرسد مگر قول نداده بودیم هر جا ظلمی دیدیم ساکت ننشینیم...
میگوید قبلا برایم در تلگرام نوشته، اگر چه من نرسیده بودم بخوانمش، بخاطر ازدیاد پیامهایم.
از او خجالت میکشم.
از او که جزو آخرین نفراتی بود که خرمشهر را ترک کرد.
و در تکتک عملیاتها حاضر بود.
و حالا هم، اقدام برای رفع حصر را، مثل همان عملیاتها میبیند...
او هم میگوید سکوت دیگر بس است.
او هم میگوید رفع حصر حتما اول راه است.
او هم میگوید چه فایده دارد زندگی، وقتی نتوانی حقیقت را فریاد کنی، وقتی نتوانی علیه ظلم بایستی...
یک ساعت است او خداحافظی کرده.
من چشمهایم بیحرکت، خیره مانده به گلهای قالی.
یعنی میشود؛ باز جوان شویم!
یعنی میشود باز یادمان بیاید چه قولهایی به هم دادیم.
یعنی میشود یادمان بیاید بچههای شهید چه میخواستند...
اشکهایم نمیگذارند بخوانم مهدی چه نوشته...
حس میکنم او هم دلش خواسته باز جوان شود...
باز حس کند هنوز توان اعتراض دارد،
هنوز زنده است!
هنوز آنقدر پیر نشده که تنها بنشیند فقط تاسف بخورد...
کِی بشود ۲۵ بهمن
مهدی از اهواز بیاید
من فقط بروم
دستهایش را ببوسم.
او نوشته؛
"رحیم جان!
سلام
جمع جوانی بودیم که دفاع مقابل ظلم وظالم را از مساجد آموختیم
مهیای میدان شدیم
جان و جسم در راه میدان نهادیم از کِی؟
ازقبل از انقلاب
تا امروز
خدا داند که بر هیچکس منتی نداریم.
در درون خود، احساس کوتاهی در خدمت به کشور دارم.
امروز هم مجددا شاهد ظلم و ویرانی کشور هستم.
با توکل به خدای بزرگ اعتراض خودم، به راه طی شده و در ادامه مسیر و راه جاری کشور را اعلام میکنم
و به همراه دوستانم
مراتب تنفر واعتراض خود را اعلام میکنم
مهدی خلفی
از بچه های نسل قدیم جنگ
برای شرکت در روز ۲۵ بهمن ساعت ۱۰ صبح"
مهدی جان منتظرتم...
خیلی زیاد
میگذارمت روی دوشم
مثل همان روزها با هم فریاد میکشیم
ما پذیرای ظلم نیستیم
ظلم هر کسی!
و ما باز جوان میشویم...
#اجتماعی #سیاسی #جانبازان
@Roshanfkrane
✍️ #رحیم_قمیشی
مهدی از بچههای قدیمی جنگ است، که هیچکس نفهمید چطور زنده ماند!
اگر چه کم ترکش نصیبش نشد و هنوز، نه میتواند راحت بخوابد، نه میتواند راحت راه برود. نه میتواند راحت بنشیند...
اگر چه بسیاری سرداران، از باقری گرفته تا شمخانی و رضایی و رشید و بقیه، ممکن است امروز تظاهر کنند نمیشناسندش، اما این را بگویند حتما دروغ گفتهاند.
هیچکس واحدهای تخریب جنگ را، که نیمه شبها، پیشاپیش بچهها حرکت میکردند و زیر باران گلوله، مین خنثی میکردند را، نمیتواند فراموش کند.
و مهدی همیشه در نوک آن تخریبچیها بود. با آنکه مسئولشان بود.
او هرگز درجه نگرفت و بعد از جنگ بر هیچ سفرهای ننشست.
تنهایی را برگزید، و همنشینی با کتاب را،
و به دنبال رسیدن به پرسش مهماش؛ چرا اینطور شدیم؟ کجای راه را اشتباه رفتیم!
آنهمه جوان نازنین نرفتند تا عدهای چنین بخورند...
هر وقت مهدی را میبینم تا چند روزی به هم میریزم. چقدر به آن بچههای فداکار زمان جنگ ظلم شد. آن روزها اگر یک روز نبودند پیغام و پسغام بود که؛ مهدی کجایی، خودت را برسان.
حالا سالهاست حالش را هم نمیپرسند. اصلا ببینند زنده است!
صبح زنگ زده به من.
رحیم! ۲۵ بهمن میخواهم بیایم تهران.
نگرانش میشوم، نکند باز عملی دارد، نکند ریههایش دوباره عود کردهاند.
میخواهم بگویم دو سه روز عقب بیندازد، بیست و پنجم بهمن کار دارم...
که میگوید میخواهم خودم را برسانم به برنامه رفع حصر!
خودم را گم میکنم.
مهدی! تو هم در زمان جنگ خیلی فداکاری کردی هم پس از جنگ خیلی نامردی دیدی. میترسم باز اذیت شوی...
تو راه رفتنت را هم دکتر محدود کرده.
نه! نباید بیایی!
میگوید مگر میشود دوستانم را تنها بگذارم. مگر میشود بیتفاوت باشم. مگر ممکن است دردهای مردم را نبینم!
میگوید هنوز خودش را مسئول درد و رنج مردم میداند.
میپرسد مگر قول نداده بودیم هر جا ظلمی دیدیم ساکت ننشینیم...
میگوید قبلا برایم در تلگرام نوشته، اگر چه من نرسیده بودم بخوانمش، بخاطر ازدیاد پیامهایم.
از او خجالت میکشم.
از او که جزو آخرین نفراتی بود که خرمشهر را ترک کرد.
و در تکتک عملیاتها حاضر بود.
و حالا هم، اقدام برای رفع حصر را، مثل همان عملیاتها میبیند...
او هم میگوید سکوت دیگر بس است.
او هم میگوید رفع حصر حتما اول راه است.
او هم میگوید چه فایده دارد زندگی، وقتی نتوانی حقیقت را فریاد کنی، وقتی نتوانی علیه ظلم بایستی...
یک ساعت است او خداحافظی کرده.
من چشمهایم بیحرکت، خیره مانده به گلهای قالی.
یعنی میشود؛ باز جوان شویم!
یعنی میشود باز یادمان بیاید چه قولهایی به هم دادیم.
یعنی میشود یادمان بیاید بچههای شهید چه میخواستند...
اشکهایم نمیگذارند بخوانم مهدی چه نوشته...
حس میکنم او هم دلش خواسته باز جوان شود...
باز حس کند هنوز توان اعتراض دارد،
هنوز زنده است!
هنوز آنقدر پیر نشده که تنها بنشیند فقط تاسف بخورد...
کِی بشود ۲۵ بهمن
مهدی از اهواز بیاید
من فقط بروم
دستهایش را ببوسم.
او نوشته؛
"رحیم جان!
سلام
جمع جوانی بودیم که دفاع مقابل ظلم وظالم را از مساجد آموختیم
مهیای میدان شدیم
جان و جسم در راه میدان نهادیم از کِی؟
ازقبل از انقلاب
تا امروز
خدا داند که بر هیچکس منتی نداریم.
در درون خود، احساس کوتاهی در خدمت به کشور دارم.
امروز هم مجددا شاهد ظلم و ویرانی کشور هستم.
با توکل به خدای بزرگ اعتراض خودم، به راه طی شده و در ادامه مسیر و راه جاری کشور را اعلام میکنم
و به همراه دوستانم
مراتب تنفر واعتراض خود را اعلام میکنم
مهدی خلفی
از بچه های نسل قدیم جنگ
برای شرکت در روز ۲۵ بهمن ساعت ۱۰ صبح"
مهدی جان منتظرتم...
خیلی زیاد
میگذارمت روی دوشم
مثل همان روزها با هم فریاد میکشیم
ما پذیرای ظلم نیستیم
ظلم هر کسی!
و ما باز جوان میشویم...
#اجتماعی #سیاسی #جانبازان
@Roshanfkrane
👍54❤5
پسرک گلفروش
✍️ #رحیم_قمیشی
از همان پشت شیشه اصرار کرده بود حتما از من گل بخر.
در آن هوای سرد و زمستانی تهران
فاطمه شیشه ماشین را داده بود پایین و گفته بود؛
پسر جان به دخترها اصرار نکن گل بخرند، دیگران باید بخرند برای آنها!
پسر چند ثانیه فقط نگاه کرده بود.
با کمی خجالت پرسیده بود؛
حالا کسی هست برایت گل بخرد؟
و فاطمه صادقانه گفته بود؛ نه!
پسرک ۸ -۹ سال بیشتر نداشت، اما دلش و معرفتش از ما آدم بزرگها خیلی بزرگتر بود.
اولش با سکوت رفته بود...
نگاه کرده و دیده بود ثانیه شمار چراغ قرمز دارد میشود ۱۰ و ۹، و الان چراغ سبز میشود...
با سرعت برگشته بود.
یک گل نرگس به زور فرستاد بود داخل ماشین.
بیا بگیر... برای خودت!
دیگر نگویی کسی نیست برایت گل بگیرد...
حالا یک هفته است گل نرگس خشکیده، اما فاطمه دلش نمیآید آن را بیندازد دور.
میخواهد برای همیشه یادگاری نگهش دارد.
- بابا! هر چه خواستم پولی بدهم قبول نکرد. گفت هدیه است...
میدانی! خودش هم خیلی فقیر بود.
چرا نسل قدیمی انقلابی نمیتواند بفهمد نسل جدید هزار برابر آنها میفهمد، هزار برابر آنها دل دارد. انسانیت دارد، عشق دارد.
چرا نمیتواند بفهمد یک عفو عمومی چقدر دلها را میتواند بدست بیاورد.
یک دستور برداشتن حصر غیرقانونی
یک آزاد کردن پدران داغدار از زندان
یک باز کردن درب قبرستانهایی
چرا نسل قدیمی دل نسل جدید را ندارد.
بخدا ما یک شاخه گل نرگس خشکیده را هم دور نمیاندازیم.
ما ملت قدرشناسی هستیم...
شما حتی از دادن یک شاخه گل
به این مردم هم، ناتوانید
وقتی خزانه را
یکجا در اختیار دارید!
ما چکار کنیم...
#اجتماعی #مهربانی #انتقادات
@Roshanfkrane
✍️ #رحیم_قمیشی
از همان پشت شیشه اصرار کرده بود حتما از من گل بخر.
در آن هوای سرد و زمستانی تهران
فاطمه شیشه ماشین را داده بود پایین و گفته بود؛
پسر جان به دخترها اصرار نکن گل بخرند، دیگران باید بخرند برای آنها!
پسر چند ثانیه فقط نگاه کرده بود.
با کمی خجالت پرسیده بود؛
حالا کسی هست برایت گل بخرد؟
و فاطمه صادقانه گفته بود؛ نه!
پسرک ۸ -۹ سال بیشتر نداشت، اما دلش و معرفتش از ما آدم بزرگها خیلی بزرگتر بود.
اولش با سکوت رفته بود...
نگاه کرده و دیده بود ثانیه شمار چراغ قرمز دارد میشود ۱۰ و ۹، و الان چراغ سبز میشود...
با سرعت برگشته بود.
یک گل نرگس به زور فرستاد بود داخل ماشین.
بیا بگیر... برای خودت!
دیگر نگویی کسی نیست برایت گل بگیرد...
حالا یک هفته است گل نرگس خشکیده، اما فاطمه دلش نمیآید آن را بیندازد دور.
میخواهد برای همیشه یادگاری نگهش دارد.
- بابا! هر چه خواستم پولی بدهم قبول نکرد. گفت هدیه است...
میدانی! خودش هم خیلی فقیر بود.
چرا نسل قدیمی انقلابی نمیتواند بفهمد نسل جدید هزار برابر آنها میفهمد، هزار برابر آنها دل دارد. انسانیت دارد، عشق دارد.
چرا نمیتواند بفهمد یک عفو عمومی چقدر دلها را میتواند بدست بیاورد.
یک دستور برداشتن حصر غیرقانونی
یک آزاد کردن پدران داغدار از زندان
یک باز کردن درب قبرستانهایی
چرا نسل قدیمی دل نسل جدید را ندارد.
بخدا ما یک شاخه گل نرگس خشکیده را هم دور نمیاندازیم.
ما ملت قدرشناسی هستیم...
شما حتی از دادن یک شاخه گل
به این مردم هم، ناتوانید
وقتی خزانه را
یکجا در اختیار دارید!
ما چکار کنیم...
#اجتماعی #مهربانی #انتقادات
@Roshanfkrane
❤55👍22👎1💯1
آخرین اخبار از ۲۵ بهمن
با گذشت یک هفته از تقدیم نامه رسمی به وزارت کشور و سایر مراجع رسمی، مبنی بر برنامهریزی یرای تجمع اعتراضی به ادامه حصر غیرقانونی، خوشبختانه هیچ پیام مخالفتی دریافت نشد.
ما با اطلاع رسانی قبلی به مقامات اجرایی، روز ۲۵ بهمن از حق قانونی خود برای بیان اعتراض، استفاده کرده و ضمن اعلام مخالفت جدی با تداوم ۱۴ ساله حصر ظالمانه و غیر قانونی، ضرورت آزادی آنها و همچنین تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی بیگناه و مظلوم را اعلام خواهیم کرد.
بسیاری از دوستان از راههای دور قصد اضافه شدن به جمع را داشتهاند. ما ضمن احترام به عزم و اراده و تعهد آنها خواستیم خودشان را به زحمت زیاد نیندازند.
نه آب و هوا مناسب است و نه جادهها و وسائل نقلیه عمومی.
گفتهایم این اجتماع با حداقل حضور هم برگزار شود به نتیجه رسیدهایم. ما دنبال عدد بالای مشارکت کننده نیستیم، فقط میخواهیم بگوییم هنوز زنده ایم، خودمان را بدهکار مردم میدانیم، بیتفاوت نیستیم، و هر آنچه از دستمان برآید برای مردم و آینده کشور انجام خواهیم داد.
دست جوانان را میبوسیم و همچنان خواستهایم ما نسل گذشته را بگذارند اندکی به جبران برخی کوتاهیهایمان اهتمام کنیم.
بسیاری از رزمندگان قدیم، از ایثارگران، از خانواده های شهدا، انقلابیون سابق، معلمان، تحصیلکردگان، هنرمندان، اعلام حمایت کردند، ما شرمنده همه آنها هستیم. و میدانیم خیلی هایشان بدلیل راه دور، بیماری و گرفتاری ممکن است حاضر نشوند.
پیامهای همدلی و همراهی آنقدر زیاد بوده که غافلگیر شدیم.
البته که مدعی نیستیم ما اکثر آن اقشاریم، اما تعدادی هستیم واقعی، مصمم و همچنان دلسوز.
پیاده رو مقابل سردر دانشگاه تهران متعلق به هیچکس نیست، ولی ما برای ساعت ۱۱ تا ۱۴ آنجا را رزرو کردهایم! ممکن است هر کسی پس از سی دقیقه یا یکساعت توقف برود. هیچ شعاری نمیدهیم، اگر چه حق داریم شعار هم بدهیم! فقط پلاکارد و دستنوشته خواهیم داشت.
حتما نیروی انتظامی به ما کمک خواهد کرد، تا کسی متعرض ما نشود. مردم حق دارند در اقداماتی مسالمت جویانه خواستهشان را اعلام کنند. ما هم از همان مردم.
دوستانی که میآیند بسیاریشان سالخورده هستند. اگر چه دلهای جوانی دارند. برداشته شدن حصر، آزادی زندانیان بیگناه، لغو احکام اعدام هیچ هزینه مهمی برای نظام ندارد. آنها انتظار ندارند بیمهری ببینند. چون میدانند دل بسباری مردم همراه آنهاست.
گرفتاریهای مردم بیشمار است؛
جنگ طلبیهای بیمورد حاکمیت
وضعیت بحرانی اقتصاد
غارت منابع
مهاجرت نخبگان و سرمایههای کشور
تورم
بی توجهی به مشکلات مردم
بی توجهی به خواست اکثریت
اما فعلا قرار نیست یک دنیا مشکل را اعلام کنیم
قدم به قدم
امیدواریم این حرکت موفق شود
شاید دیگرانی قدمهای بعدی را بردارند
ما هم پشتیبان همه حرکتها برای ساختن ایرانی آباد خواهیم بود.
پنجشنبه برنامه ساده و مهم ما
بخوبی برگزار خواهد شد
حضوری با امید
و مصمم
برای ایران
#رحیم_قمیشی
#اجتماعی #سیاسی #اعتراضات
@Roshanfkrane
با گذشت یک هفته از تقدیم نامه رسمی به وزارت کشور و سایر مراجع رسمی، مبنی بر برنامهریزی یرای تجمع اعتراضی به ادامه حصر غیرقانونی، خوشبختانه هیچ پیام مخالفتی دریافت نشد.
ما با اطلاع رسانی قبلی به مقامات اجرایی، روز ۲۵ بهمن از حق قانونی خود برای بیان اعتراض، استفاده کرده و ضمن اعلام مخالفت جدی با تداوم ۱۴ ساله حصر ظالمانه و غیر قانونی، ضرورت آزادی آنها و همچنین تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی بیگناه و مظلوم را اعلام خواهیم کرد.
بسیاری از دوستان از راههای دور قصد اضافه شدن به جمع را داشتهاند. ما ضمن احترام به عزم و اراده و تعهد آنها خواستیم خودشان را به زحمت زیاد نیندازند.
نه آب و هوا مناسب است و نه جادهها و وسائل نقلیه عمومی.
گفتهایم این اجتماع با حداقل حضور هم برگزار شود به نتیجه رسیدهایم. ما دنبال عدد بالای مشارکت کننده نیستیم، فقط میخواهیم بگوییم هنوز زنده ایم، خودمان را بدهکار مردم میدانیم، بیتفاوت نیستیم، و هر آنچه از دستمان برآید برای مردم و آینده کشور انجام خواهیم داد.
دست جوانان را میبوسیم و همچنان خواستهایم ما نسل گذشته را بگذارند اندکی به جبران برخی کوتاهیهایمان اهتمام کنیم.
بسیاری از رزمندگان قدیم، از ایثارگران، از خانواده های شهدا، انقلابیون سابق، معلمان، تحصیلکردگان، هنرمندان، اعلام حمایت کردند، ما شرمنده همه آنها هستیم. و میدانیم خیلی هایشان بدلیل راه دور، بیماری و گرفتاری ممکن است حاضر نشوند.
پیامهای همدلی و همراهی آنقدر زیاد بوده که غافلگیر شدیم.
البته که مدعی نیستیم ما اکثر آن اقشاریم، اما تعدادی هستیم واقعی، مصمم و همچنان دلسوز.
پیاده رو مقابل سردر دانشگاه تهران متعلق به هیچکس نیست، ولی ما برای ساعت ۱۱ تا ۱۴ آنجا را رزرو کردهایم! ممکن است هر کسی پس از سی دقیقه یا یکساعت توقف برود. هیچ شعاری نمیدهیم، اگر چه حق داریم شعار هم بدهیم! فقط پلاکارد و دستنوشته خواهیم داشت.
حتما نیروی انتظامی به ما کمک خواهد کرد، تا کسی متعرض ما نشود. مردم حق دارند در اقداماتی مسالمت جویانه خواستهشان را اعلام کنند. ما هم از همان مردم.
دوستانی که میآیند بسیاریشان سالخورده هستند. اگر چه دلهای جوانی دارند. برداشته شدن حصر، آزادی زندانیان بیگناه، لغو احکام اعدام هیچ هزینه مهمی برای نظام ندارد. آنها انتظار ندارند بیمهری ببینند. چون میدانند دل بسباری مردم همراه آنهاست.
گرفتاریهای مردم بیشمار است؛
جنگ طلبیهای بیمورد حاکمیت
وضعیت بحرانی اقتصاد
غارت منابع
مهاجرت نخبگان و سرمایههای کشور
تورم
بی توجهی به مشکلات مردم
بی توجهی به خواست اکثریت
اما فعلا قرار نیست یک دنیا مشکل را اعلام کنیم
قدم به قدم
امیدواریم این حرکت موفق شود
شاید دیگرانی قدمهای بعدی را بردارند
ما هم پشتیبان همه حرکتها برای ساختن ایرانی آباد خواهیم بود.
پنجشنبه برنامه ساده و مهم ما
بخوبی برگزار خواهد شد
حضوری با امید
و مصمم
برای ایران
#رحیم_قمیشی
#اجتماعی #سیاسی #اعتراضات
@Roshanfkrane
👍56🤣10❤5🥴4👎2🤷♂1
💢 این عدالت حقوقی نیست!
🔹 آقای #رحیم_قمیشی، از رزمندگان و آزادگان سالهای دفاع مقدس به دلیل درخواست تجمع اعتراض به حصر، ساعاتی پیش از برگزاری تجمع بازداشت شده است. همزمان اقلیتی چند ده نفره میتوانند مکرر در حساسترین مکانهای حکومتی مثل معابر اطراف نهاد ریاست جمهوری و یا روبروی مجلس، در آزادی کامل تجمع برگزار کرده و علیه سران قوا فحاشی کرده و تهمت بزنند. نه تنها کسی کوچکترین تعرضی به آنها نمیکند بلکه برخی نمایندگان مجلس هم در این تجمعات با آنها همراه میشوند.
🔹 مساله این نیست که با تجمع مخالفان دولت و معترضان به سران قوا برخورد شود، مساله این است که بقیه هم حق دارند حداقل کسری از این آزادی را داشته باشند. نمیشود با عدهای به صرف یک تقاضای تجمع برخورد کرد و عده دیگری را برای فحاشی به سران قوا آزاد گذاشت. اسم این تناقض هر چه هست، عدالت حقوقی نیست.
#علی_مجتهدزاده
https://www.sharghdaily.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-6/970473-%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85-%D9%82%D9%85%DB%8C%D8%B4%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B4%D8%AF
#انتقادات #اجتماعی #حقوقی
@Roshanfkrane
🔹 آقای #رحیم_قمیشی، از رزمندگان و آزادگان سالهای دفاع مقدس به دلیل درخواست تجمع اعتراض به حصر، ساعاتی پیش از برگزاری تجمع بازداشت شده است. همزمان اقلیتی چند ده نفره میتوانند مکرر در حساسترین مکانهای حکومتی مثل معابر اطراف نهاد ریاست جمهوری و یا روبروی مجلس، در آزادی کامل تجمع برگزار کرده و علیه سران قوا فحاشی کرده و تهمت بزنند. نه تنها کسی کوچکترین تعرضی به آنها نمیکند بلکه برخی نمایندگان مجلس هم در این تجمعات با آنها همراه میشوند.
🔹 مساله این نیست که با تجمع مخالفان دولت و معترضان به سران قوا برخورد شود، مساله این است که بقیه هم حق دارند حداقل کسری از این آزادی را داشته باشند. نمیشود با عدهای به صرف یک تقاضای تجمع برخورد کرد و عده دیگری را برای فحاشی به سران قوا آزاد گذاشت. اسم این تناقض هر چه هست، عدالت حقوقی نیست.
#علی_مجتهدزاده
https://www.sharghdaily.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-6/970473-%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85-%D9%82%D9%85%DB%8C%D8%B4%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B4%D8%AF
#انتقادات #اجتماعی #حقوقی
@Roshanfkrane
شرق
رحیم قمیشی بازداشت شد
رحیم قمیشی، رزمنده و آزاده دوران دفاع مقدس، امروز عصر بازداشت شد
👍62❤3
امضا کنید: کارزار درخواست آزادی رزمنده، جانباز و آزاده پرافتخار #رحیم_قمیشی
#اجتماعی
@Roshanfkrane
https://www.karzar.net/182760
#اجتماعی
@Roshanfkrane
https://www.karzar.net/182760
www.karzar.net
امضا کنید: کارزار درخواست آزادی رزمنده، جانباز و آزاده پرافتخار رحیم قمیشی
درخواست داریم تا آزادی جناب آقای رحیم قمیشی را به عنوان پاسداشتی از خدمات وی و رعایت قانون اساسی فراهم آورید و این آزاده قهرمان عزیزمان را سریعا آزاد نمایید. جای آزاده قهرمان وطن زندان نیست.
❤130👏14👍9👎4
سی ثانیه تماس
محمد قمیشی٭
مادرم میگوید: سلام رحیم کجایی؟
به سکوت وادارش میکنند.
مبادا بفهمیم کجاست.
پدرم به شوشتری میگوید: اذیتتان که نکردند؟
حرفش تمام نشده تذکر میدهند که فارسی صحبت کن.
مبادا حرفی بزنی که ما نفهمیم.
بحث را عوض میکند، میگوید اینجا خیلی راحتم، اتاقی دارم با یک تخت، مبل و حمام و سکوت طولانی بعد از حرفش…
میخواهد ما نگرانش نباشیم.
بلافاصله تذکر میدهند که تلفن قطع خواهد شد.
میگوید به محمد و فاطمه و عاطفه بگو دوستشان دارم؛ فقط….
و تلفن قطع میشود.
سی ثانیه از حقوق انسانی
سی ثانیه از حقوق اسلامی
سی ثانیه از حقوق مدنی
سی ثانیه از زندگی…
مهلت ندادند ما حرفی بزنیم، بگوییم نمیدانی یکی را گرفتهاند و هزاران هزار شکفتهاند، دوستانت از همه جا جویای احوالت هستند و ما هیچ جز شرمندگی نداریم.
تلفن مامان لحظهای از زنگ زدن نمیایسته. همه میگن وای به حال بازپرس که با عمو رحیم تنها مونده و میخندند.
امروز آقای دردکشان با خانواده آمده بود، خانم محتشمی پور آمده بود، آقا سید دوست داشتنیات از اهواز آمده بود که فقط بگوید آقا رحیم من هستم. عمو و عمه و مامانبزرگ و دایی رو که نگم برات…
ما اینجا خیلی شرمنده شدیم از لطف مردم، خیلی.
مهلت ندادند که ما حرفی بزنیم اما میدانم
اما مطمئنم که خودت بهتر میدانی
میدانی که چه همراهان و همرزمان عزیزی داری
٭فرزند “قهرمان” #رحیم_قمیشی
لینک امضا کارزار درخواست آزادی رزمنده، جانباز و آزاده پرافتخار رحیم قمیشی
https://www.karzar.net/182760
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
محمد قمیشی٭
مادرم میگوید: سلام رحیم کجایی؟
به سکوت وادارش میکنند.
مبادا بفهمیم کجاست.
پدرم به شوشتری میگوید: اذیتتان که نکردند؟
حرفش تمام نشده تذکر میدهند که فارسی صحبت کن.
مبادا حرفی بزنی که ما نفهمیم.
بحث را عوض میکند، میگوید اینجا خیلی راحتم، اتاقی دارم با یک تخت، مبل و حمام و سکوت طولانی بعد از حرفش…
میخواهد ما نگرانش نباشیم.
بلافاصله تذکر میدهند که تلفن قطع خواهد شد.
میگوید به محمد و فاطمه و عاطفه بگو دوستشان دارم؛ فقط….
و تلفن قطع میشود.
سی ثانیه از حقوق انسانی
سی ثانیه از حقوق اسلامی
سی ثانیه از حقوق مدنی
سی ثانیه از زندگی…
مهلت ندادند ما حرفی بزنیم، بگوییم نمیدانی یکی را گرفتهاند و هزاران هزار شکفتهاند، دوستانت از همه جا جویای احوالت هستند و ما هیچ جز شرمندگی نداریم.
تلفن مامان لحظهای از زنگ زدن نمیایسته. همه میگن وای به حال بازپرس که با عمو رحیم تنها مونده و میخندند.
امروز آقای دردکشان با خانواده آمده بود، خانم محتشمی پور آمده بود، آقا سید دوست داشتنیات از اهواز آمده بود که فقط بگوید آقا رحیم من هستم. عمو و عمه و مامانبزرگ و دایی رو که نگم برات…
ما اینجا خیلی شرمنده شدیم از لطف مردم، خیلی.
مهلت ندادند که ما حرفی بزنیم اما میدانم
اما مطمئنم که خودت بهتر میدانی
میدانی که چه همراهان و همرزمان عزیزی داری
٭فرزند “قهرمان” #رحیم_قمیشی
لینک امضا کارزار درخواست آزادی رزمنده، جانباز و آزاده پرافتخار رحیم قمیشی
https://www.karzar.net/182760
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
👍60❤🔥14❤7
♦️#عبدالله_مومنی :
#رحیم_قمیشی اسیر دیروز و آزادیخواه امروز
رحیم قمیشی و هم نسلانش در ۲۵ بهمن خط استقلال آزادی در ایران را دوباره به هم پیوند زدند. رحیم قمیشی جوانی را در دفاع از میهن پای در رکاب همرزمان و جان در کف خویش در حفظ تمامیت ارضی کشور و استقلال کوشید و رزمید و درد اسارت کشید و رنج شکنجه صدامیان. اما هماوردی کردند و استقلال میهن را حفظ کردند. رحیم آزاد شد و طی طریق آزادگی کرد اما طعم این آزادی رهایش نکرد او که سالها در بی خبری مطلق بوده قدر نعمت آزادی بر او بسیار آشکار شد و به شکرانه اش قدم در راه آزادی خواهی نهاده است. بعد از فرونشست غبار جنگ آنها دیدند که مام میهن استقلال یافته اما آزاد نیست.
رحیم قمیشی ها فهمیدند که دوباره باید وارد کارزار شوند کارزاری تاریخی برای دموکراسی برای حق اعتراض به روندهای ظالمانه.
رزمندگان استقلال میهن در ۲۵ بهمن به کارزاری گراییدند که رحیم قمیشی به خوبی آن را سخنگویی می کرد اما حاکمیت دعوت کنندگان به تجمع اعتراضی به حصر غیرقانونی را پیش از برگزاری برنامه اعتراضی بازداشت نمود.
بازداشت رحیم قمیشی ،محمدباقر بختیار،ناصر دانشفر، اکبر دانش سرارودی، محمود دردکشان حسین لقمانیان، سعیده و سعید منتظری و حسین قشقایی و ... بدنبال کارزار رفع حصر رهبران جنبش سبز که جز حق رای ملت و جز تاکید بر فرایند عادلانه حق انتخاب چیزی نخواستند نشانه ای روشن از هراس حاکمیت است که طرح مسالمتآمیز مطالبات سیاسی و مدنی را با هزینههای سنگینی همراه می کند.
و غافل از اینکه سرکوب خواستههای مشروع سیاسی و مدنی به انباشت نارضایتی منجر میشود.
راستی بازجوی قمیشی می داند او کیست؟ و چه کشیده است؟ چگونه و به چه عشق و انگیزه ای در آن اسارت گاههای خوفناک دوام آورده است؟ او حتما شنیده است، حاشا که آنها به ادراک آن رسیده باشند. انها به درک آن دوام و ایستادگی این جوانمردان نرسيده اند اما برای رحیم قمیشی و هم قطارانش انگیزه ایستادگی کنونی در برابر استبداد از جنس همان انگیزه ای است که جان بر کف از ایران مان دفاع کردند.
در ۲۵ بهمن، گویی تاریخ این مرز و بوم، آن رزم آوران نیالوده به مناسبات رانتیِ مانده بر سر عهد خویش با ملت را احضار کرده بود. احضار کرده بود که دوباره امید و زندگی را در میان این ملت حیات دهند و در انتخابشان دوباره دفاع از حریم مردم را انتخاب کنند.
رحیم قمیشی و محمدباقر بختیار و دیگر بازداشت شدگان ایثارگر در راه وطن اکنون سمبل اند. سمبل کهنه سربازانی که استبداد را برنتافته اند و همراهان ملت ایران در جنبش سبز و جنبش زن زندگی آزادی بوده اند.
اینکه در این شرایط رکود سیاسی و فقدان امید اجتماعی این کهنه سربازان مام میهن به مساله رفع حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد پرداختند، نشان از احساس وظیفه ملی آنها و نشانه رفتن تفرعن استبداد توسط انان است. آنها پیشقدم شدند برای شکستن فضای انسداد داخلی و برای برکشیدن امید اجتماعی.
این حرکت گرچه به بازداشت گسترده کهنه سربازان و رزمندگان انجامید اما مساله حصر رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی را در کانون توجهات قرار داد. اینکه بر کسی پوشیده نبود که معترضان به این روند این قدر خوش خیال نبودند که با یک اعتراض حصر میرحسین و کروبی و رهنورد برداشته شود. لیکن مهم قدرشناسی و ارج گذاشتن به تلاش نیروهایی است که در جهت مخالفت با روندهای استبدادی ... ایستادند و توسط قدرتمداران تنگ نظر و مستبد از حقوق شهروندی خویش محروم گشتند.
بدون شک محصورین نیز همانکونه که در موضع گیریهایشان مطرح نمودند دغدغه ای جز خروج از انسداد و رفتن به سمت حکمرانی آزاد و مردمی و دموکراتیک ندارند.
مقاومت مدنی و تلاش جمعی برای خروج جامعه از این وضعیت گامی است در راستای احیای امید اجتماعی و رسیدن به شرایطی است که شایسته مردم ایران باشد.
امید که که پیشگامی و عاملیت این بخش از نیروهای اجتماعی هم به انسجام بیشتر نیروهای دموکراسی خواه بیانجامد و هم مسیر خلاقانه حرکت مدنی را بارورتر کند.
#انتقادات #اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
❤33👍17