#آغاز_مناسک_حج
#خدای_گمشده


حسی شبیه "غار حرا" در نهانم است
احساس میکنم که کسی حکمرانم است

اینجا خدا نشسته کنارم ولی چرا..
نام خدای گمشده ای در زبانم است

احرام بسته ام که به جایی دگر روم..
اما خدا درون دلم میهمانم است

هر لحظه از خدا به دلم وحی می رسد
آغاز "بعثت" تن و روح و روانم است

گویا کسی خدای مرا شرح می دهد..
پیغمبری درون من و جسم و جانم است

پیغمبری که آمده از جانب خدا..
اینجا نبوتی ابدی در جهانم است

او امر می کند که من ایمان بیاورم
اما خدا درون رگ و استخوانم است

اکنون به دور کعبه ی دل در طوافم و..
در گوش دل،صدای "بلال" و اذانم است

وقتش رسیده "غار حرا" را رها کنم..
قلبم پر از خدا و خدا در بیانم است

"إقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ" شیرین تر از عسل..
شهدی به نام و یاد خدا در دهانم است


#مسعود_محمدپور



https://telegram.me/joinchat/CgoWu0BmtKOav-6iGgb65A
روشنفکران

#زنجیر


اینجا به سمت ِمغز ِقلم تیر می زنند
اندیشه را گسسته و شمشیر می زنند

هر کس که با زبان ِقلم حرف می زند
انگ ِسیه نمایی و تزویر می زنند

صدها تبر گرفته و بر قامت ِقلم..
با نیت ِشکستن و تسخیر می زنند

روزی که مشت های خودت را گره کنی..
بر دست و پای ذهن ِتو زنجیر می زنند

انبوه ِسنگ را وسط ِقلب ِآینه..
از روی عمد و منطق ِتدبیر می زنند

فرقی نمی کند که قلم در چه می زنی..
زیرا بدون ِدیدن ِتقصیر می زنند

هرگز گمان نکن که کسی حکم می دهد
اینجا بدون ِمحکمه ، تعزیر می زنند

با چشم ِخود ندیده ام اما شنیده ام..
با قصد ِکینه توزی و تحقیر می زنند

هر کس که استفاده کند از شعور خود..
او را به زیر ِمشت و لگد سیر می زنند


#مسعود_محمدپور




https://telegram.me/joinchat/CgoWu0BmtKOav-6iGgb65A
روشنفکران

مریمی ، روح_خدا در نفست مشهود است
می کشانی تو مرا سمت کلیسای خودت
گر بگویم تو خدا هستی و من بنده ی تو
عین کفراست وشدم کافر وشیدای خودت
کافرم یا که مسلمان ، به تو ایمان دارم
آیه نازل نکن از چشم فریبای خودت

چشمم از شیوه چشمان تو حیران مانده
تو چه داری وسط دیده ی بینای خودت
لب ز لب وا بکنی از نفست می میرم
کرده ای واله مرا با لب شیوای خودت

عاشقت هستم و گفتم به تو اما گفتی...
خواهشا دل بکن ازخواهش بیجای خودت

#مسعود_محمدپور
شعر

@Roshanfkrane

#شعر زیبایی تقدیم به استاد #شجریان

با خودم دارم مُرورَش می‌کنم اخبار را
در جراید، حال و احوال وخیم یار را

می‌نویسند از صدایش، از شکوهی بی‌بدیل
در کجا هضمَش کنم این غصّه‌ی بسیار را

چرخ گردون ! عقده‌هایت را بِبَر جای دگر
ای خدا، پایان بده این چرخه‌ی دَوّار را

با تُوام آوازخوان، ای اعتبار خاک ما
لطف کن برخیز و بِشکَن شیشه‌ی اغیار را

مردم این سرزمین مشتاق آواز تُواند
پس دریغ از ما نکن آن مخزن‌الاسرار را

صوت زیبایت کماکان بین مردم ماندگار
قلب مردم می‌پرستد شخص مَردم‌دار را

گر چه می‌دانم به پایت سنگ بسیاری زدند
بی گمان طی می‌کنی این راه ناهموار را

غم مخور استاد من، گر زخم کاری می‌زنند
تیر دشمن می‌دَرد‌ اول سپه‌سالار را


#مسعود_محمدپور

@Roshanfkrane