روشنفکران
79.5K subscribers
50.1K photos
42.3K videos
2.39K files
7.02K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
طبق پیش بینی کیهان قرار بود اروپا به عصر تاریکی بازگردد اما تهران به این عصر بازگشت!

#اجتماعی
@Roshanfkrane
برق رفت و اومد.
اخبار درباره همایش هوش مصنوعی صحبت می‌کرد.



#اجتماعی


@Roshanfkrane
🟥خود خطا کاریم!

مشکل این مملکت  با تغییر این و آن حل نمی گردد. مشکل ما بسیار حادتر و پیچیده تر از این حرف هاست، مشکل همان درد تاریخی مردمی است که با هجوم عرب بیابان گرد تازی با روی باز از آن استقبال کرده و چون به مقام پست موالی اعرابی تنزل مقام و مرتبت پیدا کردند، تازه به یاد عظمت پادشاهی ساسانی افتادند. تا رویگرزاده عیار سیستانی کاوه آهنگر ایرانیان شد و به پاسداشت زبان مهجور و تمام شده پارسی همت گماشت و از نو آن را زنده کرد. و بعد دو قرن و اندی بعد از یعقوب لیث حکیم بزرگ توس سی سال رنج برد تا زنده نمود آن چه ما بدان افتخار می کنیم.
مشکل ما درد تاریخی مردمی است که با آمدن هر سلسله حاکم ابتدا برای آن خوش استقبال بوده و با سقوطش در اذهان و اضمحلالش به زشتی بدرقه اش کردیم. و بعدها به یادبودش حسرت ها خوردیم.
مشکل ما درد تاریخی مردمی است که زمان ناصرالدین شاه بعد از پنجاه سال پادشاهی آرزوی مرگ می کردند، وقتی با تیر میرزارضای کرمانی عاصی در حرم عبدالعظیم حسنی به دیار باقی فرستاده شد، او را شاه شهید خواندند و برایش جامه سیاه پوشیدند.
مشکل ما درد تاریخی مردمی است، هنگامی که رضا شاه در شهریور١٣٢٠ش، از سوی متففین از حکومت خلع شد. از رفتنش شادمانه گشتیم و گفتیم؛ این برود هر چه می خواهد بشود!
اما بعدها از وی در خلوت و جلوت ستایش کردیم که چه خدماتی به این مملکت که نکرد!
این جامعه خیلی وقت است از درون فروپاشیده، پیامد این گسیختگی، کنش تک تک افراد آن است که مستعد دروغ، دز و کلک، رانت، پارتی بازی، و هرآن چه راه ناصواب هستند.
چون منافع فردی برای افراد آن اولویت نخست است.
کاش به جای شماتت و سرزنش ، از خودمان بپرسیم ریشه های ترس مان در برابر فساد و سکوتمان در برابر ستم از کجا ناشی می شود، این استعداد منفعت طلبی مان، سبک زندگی فاجعه بارمان و پول دوستى عجیب و غریب بلای جانمان شده ما به طرز حیرت آوری در برابر فساد ساکتیم،
وقتی همه ما دربرابر فساد، منفعت طلبی، رانت، رشوه، پارتی بازی و از همه مهمتر مطالبه اجرای همین قانون اساسی در دادگاههای صالح و سالم و قرار گرفتن هر کسی به جای خود و شايسته سالاری ، بدون ترس و هراس و بدون جناح بندی یکدل و یکصدا شویم می توان امید به بهبود داشت، وگرنه با تغییر سیاست پیشگان ابزار صفت  ظلم پایان نمی پذیرد
این یکی ستمگر می رود آن دیگر بر اریکه قدرت می نشیند و پیک قله فساد دچار نوسان می شود. و لعنت بر ستمکار پایدار!
به سخن شیخ اجل سعدی؛

نماند ستمگارِ بد روزگار

بماند بر او لعنتِ پایدار(سعدی)

🖌 #ع_پرویزی

#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
📝📝📝زندان عراق یا زندان ایران

✍🏻 #محمد_قمیشی

رحیم قمیشی، پدرم را که دیروز برده‌اند من نبودم. وقتی رسیدم مادرم و خواهرم تنها خانه مانده بودند و می‌لرزیدند.
گفتند هشت نفر آمدند و…
گفتم زندان ایران؟
من در خیابان جلوی خانه سه خودرو شخصی دیده بودم با جوانانی که کلاه زده بودند و با شال و ماسک صورت خود را پوشانده بودند و به سرعت حرکت کردند.

پیک‌های زندان ایران!
خانه را کامل گشته بودند. تمامی نوشته ها را بررسی کرده بودند، کتاب‌های کتابخانه را دانه دانه بیرون کشیده بودند، تمامی کامپیوترها را، تمامی اتاق‌ها را دانه دانه و چند نفری گشته بودند و صورتجلسه آورده بودند که ببینید، ما به هیچ چیز دست نزدیم. امضا کنید!

زندگی در ایران!
موقع بردنش گفته بودند که بلند حکمت را بخوان. نوشته بودند متهم رحیم قمیشی…
نگاهش که کرده بود بغضش ترکیده بود. جلوی مادرم و خواهر کوچکم بلند خوانده بود:
“قهرمان” رحیم قمیشی و ادامه داده بود.

هر کسی که زنگ می‌زند می‌گوید نگران نباشید، به خیر می‌گذرد، پدرت اذیت نمی‌شود. می‌خندم، می‌گویم تازه داشت جای زندان‌های عراق از بین می‌رفت، شاید لازم بوده تجدید خاطراتی کند. با بازجویی که فارسی حرف می‌زند، با زندان‌بانی که وقتی عراق بوده او در آغوش مادرش آسوده تکان می‌خورده، در آرامش.

شاید وقتش بوده که دوباره به میله‌های تیره زندان نگاه کند، از تاریکی داخل سلول آسمان و ستاره‌ها را تماشا کند.
شاید لازم بوده که ببیند خانواده‌اش خم به ابرو نمی‌آورند و به مردان ماسک پوش و کلاه دار و ترسیده از ته دل می‌خندند.
ایران!

با خودم مدام تکرار می‌کنم
ایران
ایران
به مادرم نگاه می‌کنم، قرار بود آخرین دلهره‌اش شهادت برادرش مهدی باشد.
به خواهرانم نگاه می‌کنم که قرار بود آب در دلشان تکان نخورد. در ایران.
به خانواده نگاه می‌کنم، حرف‌های دوستانش را می‌شنوم.
قرار بود ایران را بسازیم.
یاد پدرم می‌افتم.
می‌دانم که او الان دارد می‌خندد.
هر کجا که باشد.
با خودم بلند تکرار می‌کنم
زندان عراق یا زندان ایران
فرقی ندارد
ایران را می‌سازیم

فرزند “قهرمان” رحیم قمیشی

#اجتماعی #درد #انتقادات
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥افغان ها تو نیاوران تهران باشگاهی به‌نام «جنگجویان افغانستان» تأسیس کردن

#اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درگیری‌ در دانشگاه تهران و ضرب و شتم یک دانشجوی دختر توسط مامور لباس شخصی در درب کوی دانشگاه تهران
#اعتراضات #اجتماعی #حوادث #دانشجویان
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حسین حسینی سرپرست دانشگاه تهران روز جمعه ۲۶ بهمن با حضور در تجمع دانشجویان در کوی دانشگاه تهران گفت: عامل اصلی کوی اتفاقات کوی دانشگاه در ۱۸ تیر و اتفاقات امروز، نیروهای لباس شخصی هستند.

حسین حسینی با حضور در جمع دانشجویان تاکید کرد که عوامل اطلاعاتی و لباس شخصی مسئولیت به تشنج کشیده شدن اعتراضات امروز را برعهده داشتند و با این کار می‌خواهند درگیری‌ها را به خیابان بکشانند.

جمعی از دانشجویان ساکن خوابگاه کوی پسران دانشگاه تهران روز جمعه ۲۶ بهمن در اعتراض به کشته‌شدن امیرمحمد خالقی و عدم تامین امنیت مسیرهای منتهی به کوی دانشگاه تجمع اعتراضی برگزار کردند.

#اجتماعی #اعتراضات
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این #مستند #سیاسی چقدر به شرایطِ کشور ما شباهت دارد؟!

#اجتماعی
@Roshanfkrane
🌏 برای آن دانشجوی ۱۹ ساله !

🌑 جعفر بخشی بی نیاز
نویسنده و روزنامه نگار

فردا پیکر کارد آجین اش را به خاک می سپارند. نه در تهران. در جایی دورتر. در خاک سپاری فانوسی روشن که در کابوسی شوم در شبانه ی تاریک پایتخت غریبانه خاموش شد. می گویند خاک مُرده سرد است. اما او که نَمرده که کشته شده و این داغ را هیچ خاکی سرد نمی کند. در کشتزار دقیقه ها مدام نام و یادش می روید و وجدان های بیدار را دق می دهد. که سوگی چنین سترگ و تلخ و گزنده ؛ آزمون تلخ زنده به گوری ست. چه بی تابانه باید تازیانه این تراژدی تلخ و پر از درد را بر جان خود تاب آورد و در بیقراری های خود آرام و قرار گرفت. آنچه بیش از هر چیز سوزِ این سوگِ دشوار را برایمان افزون می کند ؛ شیوه مرگ اوست. اینکه عده ای چرک اندیشِ پلشتِ بی ریشه ؛ دشنه بر تنی لطیف و نازک زدند که می خواست فقط کوله پشتی اش را نگهدارد و به اوباش ندهد‌. دشنه ای که بی گمان بر قلب او زخم نزد که بر جان ما فرو رفت. در این زمستانِ بی مهری چه مظلومانه به خاک باید سپرد پیکر پاره پاره ی امیر محمد را‌‌. این داغ را باید کجای دل حناق گرفته مان جا دهیم. اصلا چگونه در مرگ اش مرثیه بخوانیم که این غم بزرگ را تاب بیاوریم. کاش این سوگ را زبان سخن بود که این درد و این غم و این مرگ عجیب استخوان سوز است.

همین چند عدد شمع روشن اما نیمه سوخته ؛ چند تایی خرمای باقی مانده ؛ چند شاخه گل پژمرده ؛ قاب عکسی با روبان مشکی ؛ و هزار آه و خشم و خاطره ای تلخ و گزنده در حافظه ی خراشیده ی وجدان جمعی و چشمهایی که حالا به روی این جهانِ لعنتی بسته شده و دیگر هیچ. این پایان زندگی غم بارِ دانشجوی ۱۹ ساله ای بود که می خواست روزی آدم مهمی شود و روزگارِ خوشبختی اش را به چشم ببیند‌. آمده بود تهران تا برای رهایی از تنش ها و خلاصی از تشویش ها کاری کند.‌ آمده بود به درس خواندن. جوانی که تازه در آغاز راه بود و با مرگ بسیار و دور فاصله داشت. دانشجوی نخبه ی دانشگاه که طعمه ی طمعِ اوباشی لجن قرار گرفت که تاراجِ مال و جانِ دیگران کسب و کارشان است. فضایی که بر ساخته ی خشونت باشد هرگز به رستگاری نمی رسد. رخدادی که پیوست های معرفتی را به گسست های انسانی تتزل دهد دیگر نه با پند و اندرز و زندان که فقط با کابوس سرد خانه معنا می یابد. غلط یا درست این خانه ی بزرگ به محل نزاع بدل شده و امنیت در آن مخدوش و به هم ریخته است. فقر مناسبات ناکارآمد و فرساینده ای ساخته تا در جامعه خشونت بزاید. تیشه دست اوباش داده تا زندگی ها را ویران کند. این جامعه حال زاری دارد که بعید است به این زودی ها درمان شود.

تراژدی بدتر از این که در این مملکت همه چیز گران شده جز جان انسان. دانشجو بودن در شهری دیگر ؛ خودش به تنهایی غریبانه زیستن است. دور از مادر بودن ؛ جدا از پدر ماندن ؛ از خانه فاصله گرفتن ؛ تک و تنها و وای که حالا چنین غریبانه تر و تنهاتر و مظلوم تر به مُردن هم ختم شود‌. آن هم در تاریکی شب به کشته شدن با چاقو درست در وسط شهر ؛ توسط اراذل و شرورانی که انگار احساس امنیت آنان ؛ بیش از شهروندان عادی ست. گویی در این دیار حُزن انگیز و ماتم افزا ؛ شر عابری عادی در شهر است که صاف صاف راه می رود و نه دور از چشم مامورین که درست در مقابل نگاهِ مامورین راهزنی می کند. راهزنی می کند و آن گاه به راحتی هم آدم می کشد. شری که بر ساخته ی فقر باشد حتما که حاصل اش بی شرفی ست. حاصل اش قربانی شدن یک جوانِ شهرستانی به اسم امیر محمد خالقی ست. کُشته شدن یک دانشجوی ١٩ ساله به سبب خفت گیری در وسط پایتخت منطقا و اخلاقا و حتی قانونا باید عذر خواهی فرماندهان ارشد پلیس و وزیر کشور و استعفا یا عزل متخلفین را به دنبال داشته باشد و تدابیر خاصی هم اتخاذ شود تا احتمال تکرار چنین فاجعه ای به صفر برسد. گرچه تمام این اتفاقات هم رخ داد که نمی دهد ؛ جان آن جوان شهرستانیِ نخبه را هرگز بر نمی گرداند. وای که این قاب چقدر غم دارد. چقدر درد دارد. چقدر سوگ دارد.

#اجتماعی #درد #انتقادات
@Roshanfkrane