This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انسان نادان به دنیا می آید نه#احمق،اما
با آموزش اشتباه احمق میشود
#نردبام_آسمان
#غیاث_الدین_جمشید_کاشانی
#اندیشه
@Roshanfkrane
با آموزش اشتباه احمق میشود
#نردبام_آسمان
#غیاث_الدین_جمشید_کاشانی
#اندیشه
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👈 فرقی نمی کنه که چه #مذهبی داشته باشی،
#احمق که باشی، #قربانی هستی...!
یک ویدئوی عالی
بریده ای از یک فیلم عالی
#جالب
@Roshanfkrane
#احمق که باشی، #قربانی هستی...!
یک ویدئوی عالی
بریده ای از یک فیلم عالی
#جالب
@Roshanfkrane
حكومت هاى فاسد همواره يك
شريك جرم قدرتمند دارند ؛
مردمى بى تفاوت و #احمق !
#چرچیل
#سیاسی
@Roshanfkrane
شريك جرم قدرتمند دارند ؛
مردمى بى تفاوت و #احمق !
#چرچیل
#سیاسی
@Roshanfkrane
🔸 چند دانشجوی سابق پرسیدند اگر #رای بدهیم و مثل ۸۸ از نتیجه به دست آمده تشنج کنیم چه پاسخی دارید؟
❗️ گفتم نخست اینکه من نیز مثل شما یک شهروندم اما فکر نمیکنم #جلیلی و هوادارانشان که #نمازخوان، هیاترو و سینهزناند، مراقب آراء #پزشکیان نباشند. من را #احمق خواندند و بیهیچ سخنی رفتند!
#امیدفراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane
❗️ گفتم نخست اینکه من نیز مثل شما یک شهروندم اما فکر نمیکنم #جلیلی و هوادارانشان که #نمازخوان، هیاترو و سینهزناند، مراقب آراء #پزشکیان نباشند. من را #احمق خواندند و بیهیچ سخنی رفتند!
#امیدفراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane
👍59😁25👏6🥴3
چه کسی "احمق" است؟!
در روزگار کنونی، جوانان ایرانی—بهویژه آنان که در دهههای هشتاد و نود متولد شدهاند—بیش از هر زمان دیگری در معرض قضاوتهای شتابزده و زبانهای زهرآگین برخی صاحبان تریبون قرار گرفتهاند. یکی از تازهترین و آشکارترین نمونهها، اظهارنظر نسنجیدهی آقای شاهقاسمی است که در رسانهای رسمی، نسل امروز را «احمقترین» نسل نامیدهاست. این فقط یک لغزش کلامی نیست؛ بلکه نشانهایست از شکاف عمیق میان نسلها، و ناتوانی ساختارهای رسمی در شنیدن صدای نسلی که نه خاموش است، نه رام، نه بیریشه.
تحقیر نسل جوان، واکنشیست آشنا برای جامعهای که میخواهد نظم کهنهی خود را حفظ کند. در دل این رفتار، تلاشی ناخودآگاه نهفته است برای انکارِ آنچه در آستانهی فروپاشیست: سلطهی یکجانبه، حقیقتهای تکصدایی، و تصویری ایستا از انسان و جهان. اما جامعهای زنده، آن است که بتواند با خودِ در حال تغییرش صادق باشد. جوان امروز، فقط معترض نیست؛ پرسشگر است، خواهان گفتوگوست، صاحب صدا و نگاه. اگر جامعهای از این صدا بترسد و آن را با تحقیر خاموش کند، تنها آینهایست از اضطراب خودش، نه از واقعیت جوانانش.
روانِ اجتماعی وقتی تحت فشار و تهدید قرار میگیرد، اغلب به مکانیسمهای دفاعی چون انکار و تحقیر پناه میبرد. ساختارهایی که از زبان تازه، آرزوهای متفاوت، و خواست رهایی وحشت دارند، به جای تعامل، برچسب میزنند. اما تحقیر، تنها یک زخم لحظهای نیست؛ سمیست که رابطهی میان نسلها را آرام آرام میپوساند. اگر قرار باشد سلامت روان جمعی شکل بگیرد، راهش از پذیرش میگذرد؛ از شجاعت شنیدن، از تابآوردن تفاوت، از ارزشنهادن به پرسشهایی که پاسخ آسان ندارند.
در گسترهی اندیشه، جاییکه فلسفه از حاشیه به متن زندگی وارد میشود، واژهها وزن پیدا میکنند. تحقیر انسان، یعنی کوچکانگاری شأن او؛ و این شأن نه سن میشناسد، نه عقیده، نه جغرافیا. از هانا آرنت تا سیمون وی، از فوکو تا شرمینه افنان، همه یک صدا میگویند: شر زمانی آغاز میشود که دیگری را نادیده بگیری. و آنکه جوانی را فقط با عدد سن و شکل پوششاش میسنجد، از فهم جوهر انسان دور ماندهاست. در جهانی که حقیقت از دهانِ رسمی و یکنواخت به زیر آمده، صدای جوان، دیگر صدای خام نیست؛ صدای تجربه و معناست.
و اما خودِ این نسل: فرزندان امروز این خاک، نه در میدان جنگ، که در میدان زندگی بزرگ شدهاند. نسلی که گرچه صدای بمب را نشنیده، اما صدای سرکوب را، از نزدیک و با پوست و جان، شنیدهاست. بچههایی که به مدرسه رفتند، اما حق پوشششان سلب شد؛ به دانشگاه رسیدند، اما صدایشان سانسور شد؛ دلباخته شدند، اما تصاویرشان جرم شد. با اینهمه، نه نفرت آموختند، نه تحقیر کردند. آنها نسل تحملاند، نسل گفتوگو، نسل رؤیای دوبارهاند. آنان که امروز برای حجاب، برای آزادی، برای تصویر و صدا جنگیدهاند، نه مجرماند و نه بیفکر؛ صاحبخانهاند در سرزمینی که همواره با آنان بیمهری کرده، اما هنوز دل در گرو زیباتر شدنش دارند.
و من، بهعنوان یکی از فرزندان نسلی که انقلاب کرد، نسلی که خیابان را با فریاد و ایمان پیمود، نمیتوانم امروز شاهد باشم که به فرزندان همین خاک، اینگونه توهین شود. ما بزرگ شدیم با واژههایی چون آزادگی، ایمان، وطن. و اگر امروز زبان ما دیگر زبان پدرانمان نیست، اما ریشهی ما همانجاست: در خاکی که حرمت دارد، در صدایی که حق دارد شنیده شود. ادبیات تحقیر، هیچگاه راهی به سوی فردا نداشتهاست. آینده، با گفتوگو ساخته میشود، نه با بیاحترامی.
هیچ نسلی، شایستهی توهین نیست. هیچ انسانی، تنها بهخاطر آنکه «دیگری»ست، سزاوار تحقیر نیست. این یک اصل انسانیست؛ نه خواستهای لوکس، نه امری غربی.
و ما، اگر قرار است وارث این سرزمین باشیم،
پس سکوت نمیکنیم،
وقتی صدای آینده را، با واژهای آلوده، خفه میکنند
#ارسالی از:
✍ ژاله حیدری
#احمق_کیست
#نسلZ #شاه_قاسمی #اجتماعی
@Roshanfkrane
در روزگار کنونی، جوانان ایرانی—بهویژه آنان که در دهههای هشتاد و نود متولد شدهاند—بیش از هر زمان دیگری در معرض قضاوتهای شتابزده و زبانهای زهرآگین برخی صاحبان تریبون قرار گرفتهاند. یکی از تازهترین و آشکارترین نمونهها، اظهارنظر نسنجیدهی آقای شاهقاسمی است که در رسانهای رسمی، نسل امروز را «احمقترین» نسل نامیدهاست. این فقط یک لغزش کلامی نیست؛ بلکه نشانهایست از شکاف عمیق میان نسلها، و ناتوانی ساختارهای رسمی در شنیدن صدای نسلی که نه خاموش است، نه رام، نه بیریشه.
تحقیر نسل جوان، واکنشیست آشنا برای جامعهای که میخواهد نظم کهنهی خود را حفظ کند. در دل این رفتار، تلاشی ناخودآگاه نهفته است برای انکارِ آنچه در آستانهی فروپاشیست: سلطهی یکجانبه، حقیقتهای تکصدایی، و تصویری ایستا از انسان و جهان. اما جامعهای زنده، آن است که بتواند با خودِ در حال تغییرش صادق باشد. جوان امروز، فقط معترض نیست؛ پرسشگر است، خواهان گفتوگوست، صاحب صدا و نگاه. اگر جامعهای از این صدا بترسد و آن را با تحقیر خاموش کند، تنها آینهایست از اضطراب خودش، نه از واقعیت جوانانش.
روانِ اجتماعی وقتی تحت فشار و تهدید قرار میگیرد، اغلب به مکانیسمهای دفاعی چون انکار و تحقیر پناه میبرد. ساختارهایی که از زبان تازه، آرزوهای متفاوت، و خواست رهایی وحشت دارند، به جای تعامل، برچسب میزنند. اما تحقیر، تنها یک زخم لحظهای نیست؛ سمیست که رابطهی میان نسلها را آرام آرام میپوساند. اگر قرار باشد سلامت روان جمعی شکل بگیرد، راهش از پذیرش میگذرد؛ از شجاعت شنیدن، از تابآوردن تفاوت، از ارزشنهادن به پرسشهایی که پاسخ آسان ندارند.
در گسترهی اندیشه، جاییکه فلسفه از حاشیه به متن زندگی وارد میشود، واژهها وزن پیدا میکنند. تحقیر انسان، یعنی کوچکانگاری شأن او؛ و این شأن نه سن میشناسد، نه عقیده، نه جغرافیا. از هانا آرنت تا سیمون وی، از فوکو تا شرمینه افنان، همه یک صدا میگویند: شر زمانی آغاز میشود که دیگری را نادیده بگیری. و آنکه جوانی را فقط با عدد سن و شکل پوششاش میسنجد، از فهم جوهر انسان دور ماندهاست. در جهانی که حقیقت از دهانِ رسمی و یکنواخت به زیر آمده، صدای جوان، دیگر صدای خام نیست؛ صدای تجربه و معناست.
و اما خودِ این نسل: فرزندان امروز این خاک، نه در میدان جنگ، که در میدان زندگی بزرگ شدهاند. نسلی که گرچه صدای بمب را نشنیده، اما صدای سرکوب را، از نزدیک و با پوست و جان، شنیدهاست. بچههایی که به مدرسه رفتند، اما حق پوشششان سلب شد؛ به دانشگاه رسیدند، اما صدایشان سانسور شد؛ دلباخته شدند، اما تصاویرشان جرم شد. با اینهمه، نه نفرت آموختند، نه تحقیر کردند. آنها نسل تحملاند، نسل گفتوگو، نسل رؤیای دوبارهاند. آنان که امروز برای حجاب، برای آزادی، برای تصویر و صدا جنگیدهاند، نه مجرماند و نه بیفکر؛ صاحبخانهاند در سرزمینی که همواره با آنان بیمهری کرده، اما هنوز دل در گرو زیباتر شدنش دارند.
و من، بهعنوان یکی از فرزندان نسلی که انقلاب کرد، نسلی که خیابان را با فریاد و ایمان پیمود، نمیتوانم امروز شاهد باشم که به فرزندان همین خاک، اینگونه توهین شود. ما بزرگ شدیم با واژههایی چون آزادگی، ایمان، وطن. و اگر امروز زبان ما دیگر زبان پدرانمان نیست، اما ریشهی ما همانجاست: در خاکی که حرمت دارد، در صدایی که حق دارد شنیده شود. ادبیات تحقیر، هیچگاه راهی به سوی فردا نداشتهاست. آینده، با گفتوگو ساخته میشود، نه با بیاحترامی.
هیچ نسلی، شایستهی توهین نیست. هیچ انسانی، تنها بهخاطر آنکه «دیگری»ست، سزاوار تحقیر نیست. این یک اصل انسانیست؛ نه خواستهای لوکس، نه امری غربی.
و ما، اگر قرار است وارث این سرزمین باشیم،
پس سکوت نمیکنیم،
وقتی صدای آینده را، با واژهای آلوده، خفه میکنند
#ارسالی از:
✍ ژاله حیدری
#احمق_کیست
#نسلZ #شاه_قاسمی #اجتماعی
@Roshanfkrane
👍29❤14👎2